جستجو در مقالات منتشر شده



پریوش پرواسی، زهرا فاضلی‌نژاد، فاطمه مهدی‌پور، شهرام باقری، محمد مومن غریبوند،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: الاستوگرافی موج برشی  (Shear wave elastography)براساس سرعت انتشار shear wave به‌وسلیه امواج صوتی، میزان سفتی توده را تخمین می‌زند.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع آینده‌نگر بوده و بر روی بیمارانی که با توده پستان به مرکز درمانی بیمارستان گلستان اهواز از فروردین 1399 تا فروردین 1400 مراجعه کردند انجام شد. تنها بیماران که دارای 5-4 BI-RAD بوده‌اند بررسی شدند. cutoff SWE برای میانگین و ماکزیمم الاستیسیتی جهت تشخیص توده‌های خوش‌خیم از بدخیم مورد مقایسه قرار گرفتند.
یافته‌ها: در این مطالعه 115 بیمار مورد ارزیابی قرار گرفتند..5/63% (73) از بیماران دارای توده خوش‌خیم و 5/36% (42) از نوع بدخیم بوده‌اند. رابطه معناداری بین سایز تومور با میانگین و ماکزیمم الاستیسیتی دیده شد. (001/0P<). نتایج نشان داد که دقت تشخیصی SWE در شناسایی توده‌های بدخیم نسبت به خوش‌خیم 100% بوده، به طوری‌که میانگین (kPa 03/8±61/16) و ماکزیمم (kPa 88/8±14/21) الاستیسیتی در توده‌های خوش‌خیم به طرز معناداری از میانگین (kPa 59/7±21/32) و ماکزیمم (84/8±62/91) الاستیسیتی توده‌های بدخیم کمتر بوده‌اند (001/0P<). همچنین تفاوت معناداری بین زیرگروه‌های 4 BI-RAD دیده شد، به طوری‌که در BI-RAD 4a، کمترین میانگین و ماکزیمم الاستیسیتی دیده شد. (001/0P<)
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که پارامترهای SWE دارای دقت تشخیصی کافی در تشخیص توده‌های بدخیم پستان می‌باشد. بنابراین، استفاده از پارامترهای کمی SWE همراه با سونوگرافی و طبقه‌بندی BI-RADS می‌توان از بیوپسی‌های غیرضروری جلوگیری کرد.

 
منصور بابایی، مهران شکری، سید احمد رسولی‌نژاد،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: در طول پاندمی COVID-19، حضور علایم چشمی در بیماران مبتلا به این بیماری بسیار شایع بوده است که می‌تواند پیچیدگی‌های ثانویه در درمان بیماری‌های چشمی ایجاد کند. در این مطالعه، ارتباط شاخص‌های جسمانی افراد (نظیر سن، قد، وزن و شاخص BMI) و حضور علایم چشمی در بیماران مبتلا به COVID-19 مورد بررسی قرار گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه‌ مقطعی در فروردین 1400 تا خرداد 1400، علایم چشمی (تاری دید، اپی‌فورا، فوتوفوبیا، ترشح و اگزودا، قرمزی، درد و خارش چشم) و شاخص‌های جسمانی (سن، قد، وزن و BMI) در 108 بیمار مبتلا به COVID-19 که به بیمارستان آیت‌الله روحانی بابل مراجعه کرده بودند، بررسی شد.
یافته‌ها: میانگین وزن بدن در بیماران COVID-19 با تاری دید به‌طور قابل‌توجهی بالاتر از بیماران COVID-19 بدون تاری دید بود (003/0=P، 056/3-=t). میانگین قد بیماران COVID-19 مبتلا به اپی‌فورا به‌طور معناداری کمتر از میانگین قد بیماران COVID-19 بدون اپی‌فورا بود (018/0=P، 398/2=t). همچنین، BMI بیماران COVID-19 مبتلا به اپی‌فورا kg/m2 07/4±00/30 بود، در حالی‌که BMI بیماران COVID-19 فاقد اپی‌فورا kg/m2 42/4±68/27 بود (047/0=P، 026/0=t). BMI بیماران COVID-19 با حداقل یک علامت چشمی نسبت به BMI بیماران COVID-19 بدون هیچ‌گونه عارضه چشمی به‌طور معناداری بییشتر بود (001/0=P، 297/3-=t).
نتیجه‌گیری: نتایج ما نشان‌دهنده نقش اساسی چاقی در بروز علایم چشمی در بیماران COVID-19 است. در این مطالعه مشخص شد که تاری دید، اپی‌فورا و وجود حداقل یک علامت چشمی در بیماران COVID-19 به‌طور قابل‌توجهی با روند صعودی BMI (به‌عنوان شاخص چاقی) مرتبط است.

 
کوروس دیوسالار، سارا حسامی، مجید محمودی، نویدرضا گیاهی، فاطمه دیوسالار، محمد پوررنجبر، امین هنرمند،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: افراد سوء مصرف‌کننده مواد اپیوییدی دست‌خوش ابتلا به بسیاری از بیماری‌ها می‌باشند. در این مطالعه تعداد کپی DNA میتوکندری در گلبول‌های سفید خون محیطی یک گروه از افراد سوء مصرف‌کننده مواد اپیوییدی در مقایسه با افراد سالم بررسی شده است.
روش بررسی: در یک مطالعه مورد-شاهدی که از آذرماه 1397 تا اسفند ماه 1398 به طول انجامید. به میزان پنج ml خون محیطی 32 فرد وابسته به تریاک، 24 فرد وابسته به هرویین و 25 فرد سالم جمع‌آوری گردید. افراد گروه‌های مورد به درمانگاه ترک مواد مخدر جهت ترک مواد مراجعه نمودند. جهت اندازه‌گیری تکثیر DNA میتوکندری از آزمون Real-Time PCR استفاده شد.
یافته‌ها: دو گروه مورد مطالعه و گروه کنترل از نظر شاخص‌های دموگرافیک همگون بوده و اختلاف آماری معناداری نداشتند. نتایج این بررسی نشان داد که میانگین تعداد کپی DNA میتوکندری در افراد سوء مصرف‌کننده تریاک بیشتر است نسبت به این میانگین در افراد گروه کنترل سالم (11/0P=).میانگین تعداد کپی DNA میتوکندری در افراد مصرف‌کننده هرویین هم بیشتر بود نسبت به این میانگین در افراد گروه کنترل (21/0P=).هرچند این اختلاف از نظر آماری معنادار نبود.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان‌دهنده افزایش تعداد کپی DNA میتوکندری در افراد سوء مصرف‌کننده مواد اپیوییدی است. با در نظر گرفتن اینکه تغییر در تعداد کپی DNA میتوکندری همراه با ابتلا به بسیاری از بیماری‌ها از جمله سرطان می‌باشد، تحقیقات بیشتر با تعداد افراد شرکت‌کننده بیشتری مورد نیاز است که اثر سوء مصرف این مواد را بر ژنوم انسانی روشن نماید.

 
مجید زمانی، مسعوده باباخانیان، فرهاد حیدری، محمد نصر اصفهانی، محمد مهدی زارع‌زاده،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: نوار قلب علاوه بر بیماریهای قلبی، در بیماریهای غیرقلبی هم دچار تغییرات میشود که به‌دلیل مشابهت، میتواند باعث تشخیص به اشتباه بیماریهای قلبی در بیماران شود. تغییرات ECG در انواع ضایعات مغزی مانند استروک‌های ایسکمیک و هموراژیک و تروماهای مغزی در مقالات بسیاری بررسی شده‌اند، اما اثرات میدلاین شیفت مغزی بر تغییرات نوار قلب بررسی نشده است. در این مطالعه قصد داریم تا این تغییرات را بررسی کنیم.
روش بررسی: این مطالعه یک مطالعه توصیفی مقطعی آیندهنگر است. بیماران با تومور مغزی مراجعه‌کننده به بیمارستان الزهرا (س) و کاشانی اصفهان از فروردین 1398 تا اسفند 1399 انتخاب شدند. پس اخذ رضایت آگاهانه، از بیماران CT scan و یا MRI مغزی گرفته شد و تغییرات نوار قلب(T wave, ST segment, QTc Interval, QRS prolongation) در دو گروه تومور مغزی با و بدون میدلاین شیفت با هم مقایسه شد.
یافته‌ها: 136 بیمار وارد مطالعه شدند که از این تعداد، 69 بیمار در گروه بدون شیفت میدلاین و 67 بیمار در گروه با شیفت میدلاین قرار داشتند. در گروه با میدلاین شیفت 3% بیماران تغییراتST segment  و 9/23% تغییرات موج T داشتند که این میزان در گروه بدون میدلاین شیفت به‌ترتیب 4/1% و 1/10% بود. میانگین QTc Interval در دو گروه بدون و با میدلاین شیفت به‌ترتیب 438/28±26/338 و 855/37±66/388 می‌باشد و میانگین QRS در گروه بدون میدلاین شیفت ms 88/9±09/86 می‌باشد و در گروه همراه با میدلاین شیفت ms 83/12±93/94 می‌باشد.
نتیجه‌گیری: شیفت میدلاین مغزی می‌تواند باعث پهن شدن QRS، طولانی شدن QTc Interval و تغییرات موج T در نوار قلب بیماران شود.

 
تارا غفوری، نگین معنوی‌زاده،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: در مطالعه حاضر، یک رویکرد انتخاب ویژگی ترکیبی از روشهای فیلتر و بسته‌بندی، با هدف تشخیص وضعیت بیماری و بقای بیمار، برای تعدادی از مجموعه دادگان علوم زیستی با تعداد متفاوت نمونه، ویژگی و کلاس پیاده‌سازی می‌شود؛ بنابراین، این راهبرد از مزایای هر دو روش، شامل سرعت عملکرد، تعمیم‌پذیری و دقت بالا بهره می‌برد.
روش بررسی: الگوریتم‌های انتخاب ویژگی در چارچوب بازشناسی آماری الگو در نرم‌افزار Matlab R2021a طی فروردین و اردیبهشت 1401 مدل‌سازی شده‌اند. ابتدا ویژگی‌ها بر پایه اطلاعات متقابل بهنجار شده رتبه‌بندی می‌شوند و یک زیرمجموعه ویژگی بهینه با بالاترین دقت دسته‌بند انتخاب می‌شود. پس از خوشه‌بندی مجموعه داده به‌روش Mini Batch K-means و استخراج ویژگی‌های رتبه‌بندی‌شده، الگوریتمهای شمول و خروج ویژگی به مجموعه دادگان اعمال می‌شوند.
یافته‌ها: رویکردهای انتخاب ویژگی پیشنهادی برای مجموعه دادگان زیست‌شناسی مولکولی، ویروس هپاتیت C و باکتری E.coli، امتیاز صحت و فراخوانی بالای 98% را نتیجه می‌دهند، که به‌ معنای حضور تعداد بسیار کم موارد مثبت کاذب و منفی کاذب در دسته‌بندی با ماشین بردار پشتیبان خطی است. برای مجموعه داده ویروس هپاتیت C، با انتخاب 9 ویژگی مرتبط از 13 ویژگی موجود با روش خروج ویژگی، دقت دستهبندی 92/98% و امتیاز F1 02/%99 به‌دست میآید. رویکرد شمول ویژگی نیز با یک اختلاف جزیی، دقت 78/98% را نتیجه میدهد.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل نشان‌دهنده توانمندی رویکردهای انتخاب ویژگی به‌کار رفته برای مجموعه دادگان علوم زیستی با ابعاد بالای ویژگی همچون مجموعه داده بیان پروتیین می‌باشد. قابلیت تعمیم‌پذیری به سایر دسته‌بندها و تعیین خودکار تعداد ویژگی‌های بهینه در طول فرآیند انتخاب ویژگی، این رویکردها را در بسیاری از کاربردهای داده‌کاوی برای علوم زیستی انعطاف‌پذیر می‌سازد.

 
فریبا زارعی، محمدرضا ساسانی، بنفشه زینلی رفسنجانی، مهدی سعیدی مقدم،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: آسپراسیون نمونه‌برداری سوزنی ظریف (FNAB) تیرویید برای تشخیص ندول‌های خوش‌خیم و بدخیم تیرویید استفاده می‌شود. این روش باعث ایجاد درد و ترس در بیماران می‌شود. این مطالعه به بررسی اثر بی‌حسی موضعی پیش از انجام آسپراسیون درایجاد درد و اضطراب با در نظر گرفتن اندازه ندول پرداخته است.
روش بررسی: دراین مطالعه به‌صورت مقطعی 114 نفر که نیاز به انجام FNAB غده تیرویید داشتند شرکت کردند. برای 41 نفر از بیماران بی‌حسی موضعی پیش از انجام آزمون انجام شد، برای بقیه آزمون بدون بی‌حسی موضعی انجام گردید. میزان درد و اضطراب به‌ترتیب براساس مقیاس visual-analog-score و Spielberger اندازه‌گیری شد و اندازه ندول‌ها به چهار گروه تقسیم شدند. این اطلاعات از شهریور 1396 تا بهمن 1396 در بیمارستان‌های دانشگاه در بیمارستان شهید فقیهی شیراز جمع‌آوری گردید.
یافته‌ها: بیماران با میانگین سن 69/44 و شاخص توده بدنی 7/26 سال، پیش از انجام آزمون بی‌حسی دریافت کردند. بیماران با میانگین سن 17/48 شاخص توده بدنی 26 آزمون را بدون بی‌حسی موضعی انجام دادند. بیماران با اندازه ندول حداکثر mm 10 درد بیشتری را درحین FNAB بدون دریافت بی‌حسی موضعی احساس کردند ولی از نظر میزان اضطراب (S/T-anxiety-test) تفاوت معناداری در بیماران مشاهده نشد. همچنین تفاوت معناداری از نظر مقیاس درد و اضطراب در بیماران با ندول بزرگتر وجود نداشت.
نتیجه‌گیری: درد بیشتر در بیماران با اندازه ندول کوچکتر احساس می‌شود که این می‌تواند ناشی از اندازه کوچک ندول و نیاز به دستکاری بیشتر و دقت کمتر در هنگام ورود سوزن به توده در انجام آزمون باشد. بنابراین استفاده از بی‌حسی موضعی پیش از انجام آزمون دربیماران با اندازه ندول کوچکتر از mm 10 می‌تواند باعث کاهش قابل‌توجه درد شود.

 
مهبد کاوه، محمد کاجی یزدی، محسن جعفری، آرمن ملکیان طاقی، سید یوسف مجتهدی، کامبیز افتخاری،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: احیای قلبی ریوی (Cardiopulmonary Resuscitation: CPR) نوزادان مهمترین و شایع‌ترین وضعیت اورژانس در اتاق زایمان است. تقریبا 10% از نوزادان قادر به شروع تنفس موثر نیستند و به کمک نیاز دارند. هدف این مطالعه بررسی فراوانی مراحل CPR در نوزادان متولد شده در بیمارستان محب یاس که تحت هریک از مراحل احیا قرار گرفتند، بود.
روش بررسی: این مطالعه، یک مطالعه توصیفی مقطعی گذشته‌نگر بود. روش نمونه‌گیری در این پژوهش، سرشماری بود. اطلاعات نوزادان زنده متولد شده در بیمارستان محب یاس در طی یکسال از فروردین ماه ۱۳90 تا فروردین ماه 1391، که تحت احیا قرار گرفته بودند، جمع‌آوری و در چک ‌لیست‌های جداگانه ثبت شد. این چک ‌لیست شامل اطلاعات جنین، نوزاد و مادر بود. در نهایت اطلاعات به‌دست آمده توسط نرم‌افزار SPSS software, version 14 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) تحت آنالیز قرار گرفت.
یافته‌ها: در طول این مطالعه 2176 تولد زنده وجود داشت،که از این تعداد، 322 نوزاد (27/15%) تحت CPR قرار گرفتند، حدود 42% از این نوزادان به اقدامات اولیه احیا (گرم و خشک کردن و تحریک تنفس)، 48% به تهویه تنفسی با کیسه و ماسک، 5% به لوله تراشه،7/2% به ماساژ قلبی و 3/1% به دارو نیاز پیدا کردند. در 7/96% موارد تیم CPR پیش از زایمان برای احیا آماده بود.
نتیجه‌گیری: چنانچه احیا به‌موقع و مناسب انجام شود، تعداد بسیار کمی از این نوزادان، به مرحله پیشرفته احیا نیاز پیدا می‌کنند. از طرفی بالا بودن میزان نیاز به مرحله احیا توسط کیسه و ماسک می‌تواند ثانویه به ماهیت آموزشی بودن این بیمارستان باشد.

 
زینب عساکره، الهام مراغی، بیژن کیخایی، امل ساکی مالحی،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: در بسیاری از تحقیقات پزشکی، رگرسیون خطرات متناسب کاکس برای بررسی توزیع بقای بیماران سرطانی، مبتنی بر گروه‌بندی‌های دموگرافیک و کلینیکی به‌کار برده می‌شود. هدف از این مطالعه تعیین عوامل موثر بر بقای بیماران مبتلا به لنفوم هوچکین با استفاده از روش ناپارامتری جنگل تصادفی بقا (RSF) و مقایسه آن با مدل خطرات متناسب کاکس است.
روش بررسی: در این مطالعه‌ کوهورت گذشته‌نگر، پرونده‌های تمامی بیماران مبتلا به لنفوم هوچکین که در طی سال‌های 1381 (فروردین) تا 1391 (اسفند) به مرکز آنکولوژی و هماتولوژی بیمارستان شفای اهواز مراجعه نمودند، مورد بررسی قرار گرفتند. بقای بیماران از زمان تشخیص اولیه بیماری تا عود بیماری محاسبه شد. برای ارزیابی روند بیماری، ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و متغیرهای مربوط به بیماری (شامل مرحله بیماری، شیمی درمانی، محل درگیری لنف و غیره) از پرونده 387 بیمار مبتلا به لنفوم‌هوچکین استخراج شد. تحلیل داده‌ها با نرم‌افزار R4.0.3 و با استفاده بسته‌های survival و RandomForestSRC انجام شد.
یافته‌ها: نتایج حاصل از مدل کاکس نشان می‌دهد که LDH (001/0=P) و طبقه‌بندی کلاسیک لنفوم (001/0P<) معنادار می‌باشند. نتایج برازش مدل RSF نشان داد که مهمترین متغیرهای موثر بر عود به‌ترتیب مرحله بیماری، شیمی درمانی، طبقه‌بندی کلاسیک لنفوم و هموگلوبین بودند. همچنین مدل RSF براساس شاخص‌های مناسبت مدل (شاخص هماهنگی=9/84) نسبت به مدل کاکس ( شاخص هماهنگی=6/57) عملکرد بهتری داشت.
نتیجه‌گیری: در صورتی‌که تعداد متغیرها زیاد بوده و بین متغیرها رابطه وجود داشته باشد، مدل RSF، متغیرهای مهم و تاثیرگذار بر بقای بیماران را بدون نیاز به پیش‌فرض‌های محدودکننده با دقت بالا نسبت به مدل کاکس شناسایی می‌کند.

 
شمسی زارع، پیمان رضاقلی،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: میزان بروز پیامدهای نامطلوب پریناتال در زنان باردار مبتلا به ویروس کرونا بیشتر است. همچنین وجود اسکلرودرمی در این افراد سبب سقط، محدودیت رشد جنین، مرگ داخل رحمی جنین و زایمان زودرس می‌شود.بنابراین این مطالعه با هدف گزارش انجام سزارین موفق در یک خانم مبتلا به ویروس کرونا و اسکلرودرمی انجام شد.
معرفی بیمار: بیمار خانم باردار 31 ساله با سن بارداری 29 هفته، با علایم تنگی نفس و دیس‌پنه به بیمارستان بعثت سنندج در آذر ماه سال 1400 مراجعه کرد. با توجه به سه لیتر خونریزی واژینال و تشخیص دکولمان 60% و پره‌اکلامسی شدید تحت سزارین اورژانس قرار گرفت. تشخیص و درمان این بیمار دارای نکات قابل‌توجه می‌باشد که در ادامه ذکر شده است.
نتیجه‌گیری: بارداری در خانم‌هایی که اسکلرودرمی دارند در زمان مناسب و نظارت دقیق زایمانی، احتمال موفقیت پیامد بارداری را افزایش خواهد داد و همه بیماران نیاز به مشاوره دارند.

 
منیره رحیم‌خانی، زهرا رجبی،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی الگوی مقاومت آنتیبیوتیکی MRSA های جدا شده از نمونه‌های خون و زخم بیماران بستری صورت گرفت.
روش بررسی: در مطالعه مقطعی-توصیفی حاضر در فاصله زمانی شهریور 1400 تا اسفند سال 1400، نمونه‌های زخم و خون ارسالی ابتدا از نظر فنوتیپ و بیوتیپ مورد تایید قرار گرفته و سپس جدایه‌های MRSA که با روش دیسک دیفیوژن به دیسک سفوکسیتین مقاومت داشتند با بررسی ژن mecA توسط روش PCR مورد تایید نهایی قرار گرفتند.
یافته‌ها: از بین 87 نمونه استافیلوکوک اورئوس ارسال شده، 41 جدایه با وجود ژن mecA به‌عنوان MRSA تایید شدند. بررسی الگوی مقاومت آنتی‌بیوتیکی بیشترین حساسیت را به آنتی‌بیوتیک‌های ونکومایسین و لینزولید و بیشترین مقاومت را به سه آنتی‌بیوتیک اریترومایسین، سفتریاکسون و کلوگزاسیلین مورد نشان داد.
نتیجه‌گیری: شیوع مقاومت ‌میکروبی در بین سویه‌های MRSA جدا شده از نمونه‌های کلینیکی نشان‌دهنده میزان افزایش قابل‌توجه سویه‌های مقاوم است و ضرورت تشخیص سریع و به‌موقع برای تجویز آنتی‌بیوتیک مناسب را می‌طلبد.

 
محمد مرادی‌جو، علیرضا اولیایی‌منش،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

سردبیر محترم
راهنماهای طبابت بالینی (Clinical Practice Guidelines)، حاوی توصیههایی برای بهینهسازی مراقبت از بیمار هستند که با مرور نظام‌مند شواهد و ارزیابی مزایا و معایب گزینههای جایگزین انجام می‌گیرند.1
راهنماهای طبابت بالینی به‌عنوان یکی از ابزارهای موثر برای ارتقای پزشکی مبتنی بر شواهد (Evidence-Based Medicine) محسوب میشوند.2 راهنماهای طبابت بالینی علاوه بر اینکه ابزاری برای کنترل پزشکان هستند، فرصتی برای بهبود کیفیت مراقبت از طریق کاهش تنوع روش‌های درمانی و پیروی از استانداردهای مراقبت‌های خوب ارایه میدهند.3
از عناصر مهم اجرای راهنماهای بالینی، آگاهی، نگرش و عملکرد پزشکان نسبت به راهنما و توصیه‌های آن است. همچنین اگر قرار است راهنماهای بالینی موثر باشند و مورد استفاده قرار گیرند، اعتماد پزشکان نسبت به فرآیند توسعه (تدوین یا بومی‌سازی) راهنماهای بالینی و توصیه‌های نهایی منتج از آن‌ها ضروری است. نگرش در مورد خوب یا بد بودن راهنماهای بالینی متفاوت است. به‌عنوان مثال، راهنما‌های بالینی برای دولت‌ها و پرداخت‌کنندگان ممکن است به‌عنوان ابزار مناسبی برای کنترل هزینه‌ها معرفی شوند، اما ممکن است برای پزشکان و بیماران به‌عنوان محدودیت در اختیارات تلقی گردند.4
این تصور که راهنماها نقش قضاوت بالینی را کاهش می‌دهند، مانعی برای پذیرش گسترده‌تر توسط پزشکان ایجاد می‌کند. توصیه‌های درمانی در راهنماها عموما بر شواهد اثربخشی تاکید می‌کنند، اما پزشکان باید فاکتورهای دیگری مانند ترجیحات بیمار، هزینه‌ها، اولویت‌های سلامت و میزان مزیت را در هنگام برخورد با بیماران را در نظر بگیرند.5
براساس مطالعه مقطعی در کشور سوئد که به بررسی میزان آشنایی 153 نفر از پزشکان و 82 نفر از فیزیوتراپیست‌های ارایه‌دهنده خدمات مراقبت‌های اولیه پرداخته است، 42% پزشکان و 37% از فیزیوتراپیست‌ها با محتوای راهنماهای مبتنی بر شواهد آشنا نبودند.6
مطالعات دیگر نشان داده‌اند که موانع اجرای راهنماها توسط متخصصان مراقبت‌های سلامت شامل عدم آگاهی و عدم آشنایی با راهنما و توصیه‌های آن است. همچنین نگرش متخصصان مراقبت‌های سلامت و عدم توافق با توصیه‌ها نیز می‌تواند به‌عنوان موانعی برای اجرا عمل کند.7 از طرفی نگرش مثبت پزشکان و پرستاران نسبت به راهنماهای بالینی باعث مقبولیت و اجرای بهتر راهنماهای بالینی می‌شود. بنابراین از طریق اجرای مناسب راهنماهای بالینی مبتنی بر شواهد، می‌توان به حفظ یک محیط مراقبت سلامت ایمن و با کیفیت بالا کمک کرد.8
انتشار راهنماها به‌منظور افزایش آگاهی عموم مردم، بیماران و متخصصان حوزه سلامت از وجود و محتوای راهنما است. طرح‌های مرتبط با انتشار راهنماها به‌طور ایده‌آل به‌موازات توصیه‌های در حال‌ توسعه، ارایه می‌شوند. در آغاز فرآیند توسعه (تدوین یا بومی‌سازی) راهنماها، لازم است که برنامه‌ریزی برای انتشار صورت بگیرد تا دامنه، اهداف، قالب، سبک، جمله‌بندی توصیه‌ها و ابزارهای انتشار تعیین شوند. مشارکت پزشکان در استراتژی‌های انتشار برای توسعه مواد آموزشی، منابع آنلاین و ابزارهای اجرایی که مخاطبان عمومی و حرفه‌ای آن را مفید، قابل درک و متقاعدکننده می‌دانند، ارزشمند است.
راهنماهای بالینی باید عملکرد بالینی را هدایت کنند، اما پزشکان ممکن است از وجود آن‌ها آگاه نباشند یا راهنماها را نخوانند یا بر‌اساس راهنماها عمل نکنند. همه این موارد منجر به این نگرانی می‌شود که آیا پزشکان رفتار خود را مطابق با راهنماها تغییر می‌دهند یا خیر. بنابراین نیاز به توسعه فعالیت‌های ترجمان دانش (Knowledge Translation) مناسب برای تسهیل تبادل شواهد با ارایه‌دهندگان مراقبت‌های سلامت وجود دارد.
استفاده از مداخلات آموزشی مبتنی بر فناوری (آموزش مبتنی بر وب، آموزش الکترونیکی و آموزش آنلاین) برای بهبود آگاهی، نگرش و عملکرد پزشکان نسبت به راهنماهای طبابت مفید است. همچنین استفاده از چارچوب ترجمان دانش  (KT)برای اجرای راهنماهای طبابت بالینی می‌تواند تغییرات سازمانی چند سطحی را ایجاد کند، اجرای راهنماهای بالینی را تسهیل کند، و پیامدهای سلامتی را در جامعه بهبود بخشد.

 
بهجت کلانتری خاندانی، فاطمه ایران‌نژاد پاریزی، صدیقه‌السادات موسوی، پوریا سلاجقه،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سلولهای بنیادی نقش مهمی در بازسازی بافتها و درمان بیماری‌ها دارند. هدف این مطالعه بررسی آگاهی، دانش و نگرش افراد مختلف جامعه نسبت‌به اهدا سلول‌های بنیادی بود.
روش بررسی: این مطالعه مروری سیستماتیک با جستجوی کلیدواژه‌های فارسی آگاهی، دانش، سلول‌های بنیادی، سلول‌های بنیادی جنینی، سلول‌های بنیادی بالغ، سلول‌های بنیادی خون بندناف و اهدا و کلیدواژههای انگلیسی Awareness، Knowledge، Stem cells، Embryonic stem cells، Mature stem cells، Cord blood stem cells و Donation در پایگاه‌های اطلاعات علمی PubMed، Google Scholar، Scopus، OVID، ScienceDirect، Iran Medex و SID در محدوده زمانی دی 1388 تا آذر 1400 انجام شد.
یافته‌ها: در مجموع 25 مقاله مرتبط با هدف مطالعه انتخاب شد. 10 مطالعه به‌روش مقطعی، دو مطالعه توصیفی-مقطعی، پنج مطالعه توصیفی، یک مطالعه Mixed method، یک مطالعه نیمهتجربی، یک مطالعه مداخلهای، یک مطالعه نظرسنجی و یک مطالعه به‌صورت مروری انجام شده بود و نوع سه مطالعه ذکر نشده بود. اکثر مطالعات مربوط‌به هند، عربستان، سپس آمریکا و ترکیه بودند. در ایران تنها یک مقاله یافت شد. بررسی مطالعات نشان داد میزان آگاهی و نگرش اکثریت افراد مختلف جامعه نسبت‌به اهدا و کاربرد سلول‌های بنیادی، متوسط و پایین بود. اما اکثر افراد نسبت‌به موضوع اهدا و کاربرد سلول‌های بنیادی نگرش خوب و مثبتی داشتند و استفاده از سلول‌های بنیادی را به‌عنوان‌ یک راهکار موثر برای درمان بیماری‌ها ذکر کردند.
نتیجه‌گیری: با توجه به اهمیت و کاربرد سلول‌های بنیادی، پیشنهاد می‌شود مدیران و برنامه‌ریزان، شرایط لازم برای اجرای برنامه‌های آموزشی جهت بالا بردن سطح آگاهی و نگرش افراد مختلف جامعه نسبت‌به اهدا سلول‌های بنیادی، فراهم سازند.

 
محمدرضا صبری، بهار دهقان، مهسا رفیعی الحسینی،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: براساس مطالعات انجام‌شده، درمان دارویی سنکوپ رفلکسی در کاهش عود آن تاثیر قابل‌توجهی ندارد. پیگیری 36 ماهه کوهورت پایلوت ما نشان داده بود که درمان‌های غیردارویی به‌تنهایی در کاهش دفعات عود موثر است. هدف این مطالعه بررسی نتایج طولانی مدت و پیگیری هشت ساله بیماران قبلی می‌باشد.
روش بررسی: مطالعه کنونی در ادامه یک کوهورت آینده‌نگر پایلوت است که به بررسی نتایج هشت ساله پیگیری کودکان با سنکوپ رفلکسی که تحت درمان‌های غیردارویی به‌تنهایی یا همراه با دارو قرار گرفته بودند، می‌پردازد. لذا با بیمارانی که در مطالعه پایلوت شرکت داشتند (30 بیمار در گروه دریافت‌کنندگان دارو و 40 بیمار در گروه بدون دارو)، تماس گرفته شد. درنهایت برروی 26 بیمار در گروه دریافت‌کنندگان دارو و 31 بیمار در گروه بدون دریافت دارو (پس از اعمال معیارهای خروج از مطالعه) مقایسه میزان رخداد حملات سنکوپ و پره‌سنکوپ با استفاده از  Chi-square test انجام شد.
یافته‌ها: بررسی یافته‌ها نشان می‌دهند که پس از گذشت پنج سال از آخرین پیگیری، میزان حملات پره‌سنکوپ در بیمارانی که رژیم غذایی و یا تمرینات تیلت را در منزل ادامه نداده بودند مجددا در هر دو گروه افزایش پیدا کرد اما میزان وقوع سنکوپ و پره‌سنکوپ بین دو گروه بیماران (بدون دریافت دارو و دریافت‌کننده دارو) تفاوت معناداری نداشت.
نتیجه‌گیری: به‌منظور پیشگیری از عود، استفاده از روش‌های غیردارویی موثر است ولی جهت پایداری این بهبودی، پیگیری و تداوم این روش‌ها ضروری می‌باشد.

 
صدیقه صفری، اکرم عیدی، مهرناز مهربانی، محمدجواد فاطمی، علی‌محمد شریفی،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: استئوآرتریت یک بیماری دژنراتیو مفصلی و شایعترین نوع آرتریت است که سبب درد، ناتوانی و اختلال در عملکرد بیماران می‌شود. قند خون بالا به واسطه‌ استرس اکسیداتیو و افزایش میزان گونه‌های فعال اکسیژن و ایجاد واسطه‌های التهابی برغضروف تاثیر می‌گذارد. از آنجایی که درمان‌های دارویی برای استئوآرتریت کوتاه مدت و غیرموثر هستند، نیاز به درمان‌های جدید جهت درمان استئوآرتریت وجود دارد. استفاده از محلول رویی سلول‌های بنیادی مزانشیمی یا سیکریتا که حاوی محصولات ترشحی ازقبیل فاکتورهای رشد و سیتوکین‌ها است به‌عنوان یک جایگزین مناسب جهت درمان استئوآرتریت درنظر گرفته شود. هدف از این مطالعه اثرات سیکریتا براسترس اکسیداتیو القا شده توسط غلظت بالای گلوکز در کندروسیت‌های انسانی C28I2 می‌باشد.
روش بررسی: تحقیق حاضر به‌صورت تجربی از اردیبهشت ۱۳۹7 تا شهریور 1399 در گروه فارماکولوژی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. اثر سیکریتا و غلظت بالای گلوکز بر میزان بقای سلول‌های غضروفی C28I2 توسط آزمون WST1 بررسی گردید. سپس تاثیر سیکریتا بر بیان mRNA، کاتالاز (CAT)، سوپراکسید دیسموتاز I (SOD1) و گلوتاتیون اس ترانسفرازها I (GSTP1) در گروه‌های درمانی و غیردرمانی مقایسه شدند.
یافته‌ها: پیش‌درمانی کندروسیت‌های انسانی C28I2 با سیکریتا سبب افزایش بیان ژن‌های CAT، SOD1 و GSTP1 در سلول‌های مجاورت داده شده با غلظت گلوکز بالا نسبت به گروه درمان‌نشده می‌شود.
نتیجه‌گیری: سیکریتا می‌تواند در سلول‌های غضروفی تحریک‌شده توسط غلظت بالای گلوکز، استرس اکسیداتیو را ازطریق افزایش ظرفیت آنتی‌اکسیدانی کاهش دهد و چون استرس اکسیداتیو از مکانیسم‌های اصلی آسیب غضروف می‌باشند، سیکریتا می‌تواند در جلوگیری از پیشرفت استئوآرتریت مفید باشد.

 
نگار صهبا، علیرضا امانی، محمدرضا روحانی، رحمت‌الله مرادزاده، عظیم فروزان، مجتبی احمدلو،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: ارتقا سطح کیفیت زندگی بیماران، هدف اصلی مداخلات درمانی در بیماری‌های مزمن است که یکی از راه‌های حصول این امر در برخی موارد، کاستن از شدت علایم بیماری است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر کپسول کورکومین بر کیفیت زندگی و علایم سندروم روده تحریک‌پذیر برروی بیماران مبتلابه سندرم روده تحریک‌پذیر مراجعه‌کننده به بیمارستان امیرالمومنین (ع) اراک صورت گرفت.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی برروی 60 بیمار مبتلابه سندرم روده تحریک‌پذیر مراجعه‌کننده به بیمارستان امیرالمومنین (ع) اراک از فروردین تا شهریور 1398 با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس و مقیاس شدت علایم خارج روده و ابزار Whoqol_Bref انجام شد. بیماران به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. کپسول کورکومین در کپسول اول و در کپسول دوم دارونما دو بار در روز پس از ناهار و شام به مدت چهار هفته استفاده شد. همه بیماران در ابتدای مطالعه، هفته چهارم و سه ماه بعد، از نظر کیفیت زندگی، شدت علایم و فراوانی و عوارض احتمالی موردبررسی قرار گرفتند.
یافته‌ها: اختلاف معناداری در کیفیت زندگی بین دو گروه کورکومین و دارونما پس از انجام مداخله یافت نشد (05/0P>). درخصوص میزان و شدت علایم سندرم روده تحریک‌پذیر اختلاف معناداری پس از مداخله در گروه کورکومین و دارنما به‌دست آمد (05/0P<).
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه به‌طورکلی نشان داد که در مقایسه بین کورکومین و دارونما در بهبودی علایم بالینی بیماران تفاوت معناداری وجود دارد، ولی کیفیت زندگی بیماران در دو گروه کورکومین و دارونما پس از مداخله تغییر معناداری نداشته است.

 
مریم تاجور، پریسا پورفرخ، نجمه بهمن‌زیاری، ابراهیم جعفری‌پویان، مریم نظری، حانیه سادات سجادی،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه، اعمال زیبایی به‌دنبال تغییر سبک زندگی و ارزش‌های اجتماعی موردتوجه مردم قرار گرفته‌اند. از ‌این ‌رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی نظر خبرگان درخصوص چالش‌‌ها و راهکارهای مدیریت اعمال یادشده در ایران انجام گرفت.
روش بررسی: این مطالعه کیفی از طریق مصاحبه با 26 نفر از سیاست‌گذاران و ارائه‌دهندگان خدمات جراحی زیبایی در شهر تهران از فروردین تا شهریور 1400 انجام شد. نمونه‌گیری از نوع هدفمند و گلوله ‌برفی بود. معیار ورود مصاحبه‌شوندگان به پژوهش، دانش و تجربه در موضوع و تمایل به مشارکت بود. مصاحبه‌ها به‌صورت نیمه‌ساختاریافته بوده و به‌صورت چهره‌ به‌ چهره یا تلفنی انجام گرفت. تحلیل داده‌ها نیز با استفاده از تحلیل موضوعی انجام شد.
یافته‌ها: چالش‌ها در چهار طبقه ارائه‌دهند‌گان خدمات (آموزش و پرورش نامناسب، ارائه‌دهندگان غیرمتخصص، مخاطرات اخلاقی، کاستی در نحوه نگارش قوانین و موثرنبودن فرآیند رسیدگی به شکایات)، گیرندگان خدمات (تحت‌تاثیر تبلیغات فریبنده قرارگرفتن، پایین‌بودن سطح سواد سلامت مردم و عدم‌سلامت روان)، محل ارائه خدمات (انجام اعمال جراحی در مکان‌های غیراستاندارد و یکپارچه نبودن نظام اطلاعات) و داروها، فرآورده‌‌ها و تجهیزات پزشکی (نظارت ناکافی بر تامین، توزیع و به‌کارگیری و نوسانات قیمت) دسته‌بندی شدند.
نتیجه‌گیری: اقدام اصلی موثر جهت رفع چالش‌ها، شامل تقویت نظارت متولی نظام سلامت با هماهنگی و همکاری درون و برون‌بخشی است. در این راستا، تدوین چارچوب‌های آموزشی، اخلاقی و حقوقی، تنظیم قوانین نظارتی، آگاه‌سازی جامعه، مصاحبه‌های بالینی و مشاوره‌های روانشناختی به‌ویژه پیش از جراحی زیبایی و استقرار سامانه یکپارچه پرونده الکترونیک سلامت توصیه می‌شود.

 
بتول حسین رشیدی، مریم باقری، اشرف آل‌یاسین، لادن کاشانی، فاطمه داوری تنها، الهام فیض‌آباد، فدیه حق‌اللهی،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: رضایتمندی مراجعین از مهمترین ارکان ارزشیابی و مولفه‌های کیفیت خدمات مراکز بهداشتی، درمانی محسوب می‌گردد. در این پژوهش میزان رضایتمندی بیماران نابارور ارزیابی شد.
روش بررسی: مطالعه حاضر، یک مطالعه مقطعی-توصیفی می‌باشد. اطلاعات 304 نفر از بیماران نابارور مراجعه‌کننده به درمانگاه ناباروری (حداقل چهار ویزیت) و بستری در چهار بخش از بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران (بیمارستان‌های 4-1) از اردیبهشت 1399تا شهریور 1400جمع‌آوری شد. اطلاعات پرسشنامه حاوی 56 سوال (9 حیطه) در SPSS software, version 24 (SPSS Inc., Chicago, IL, USA) وارد و به‌کمک آمار توصیفی موردتجزیه‌وتحلیل آماری قرار گرفت.
یافته‌ها: میانگین رضایت از خدمات پذیرش و ترخیص، خدمات پزشکی، خدمات تغذیه و حسابداری و بیمه‌گری در بیمارستان شماره یک بیشترین امتیاز را به خود اختصاص داد و میانگین رضایت از خدمات پرستاری یا مامایی، خدمات تشخیصی درمانی (رادیولوژی/آزمایشگاه)، خدمات کاخداری، منشور حقوق بیمار، خدمات مدیریتی، هزینه‌های پرداختی در بیمارستان شماره چهار بیشترین امتیاز را به خود اختصاص داد. میانگین خدمات پرستاری یا مامایی، منشور حقوق بیمار، و خدمات کاخداری در کل بیمارستان‌ها به‌ترتیب بیشترین امتیاز را به خود اختصاص دادند و خدمات تغذیه و هزینه‌های پرداختی کمترین امتیاز را به خود اختصاص دادند (بیشترین نارضایتی) (05/0P<).
نتیجه‌گیری: با توجه به امتیاز رضایت زنان مراجعه‌کننده به درمانگاه ناباروری، خدمات ارائه شده در 9/35% موارد در سطح مناسب و عالی در 3/49% در سطح نسبتاً مناسب و در 8/14% در سطح نامناسب درنظرگرفته شد.

سارا حسن‌زاده، ماه‌منیر حقیقی، حجت شفیع‌پور، مریم فرامرزپور،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای مشکلات روانپزشکی، در این مطالعه برآن شدیم تا ارتباط شدت افسردگی، اضطراب و استرس با نتایج اسکن‌هسته‌ای پرفیوژن قلبی را در بیماران مراجعه‌کننده به مرکز آموزشی-درمانی بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه بررسی کنیم.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی-تحلیلی، 163 نفر از بیمارانی که از فروردین تا تیر 1400 جهت انجام       اسکن‌هسته‌ای به مرکز آموزشی-درمانی بیمارستان امام خمینی ارومیه ارجاع داده شدند، با استفاده از پرسشنامه DASS-21 از نظر میزان ابتلا به افسردگی، اضطراب و استرس موردبررسی قرار گرفتند. درنهایت، داده‌های به‌دست‌آمده با استفاده از SPSS software, version 20 (SPSS Inc., Chicago, IL, USA) موردتجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: طبق نتایج به‌دست آمده، میانگین سنی بیماران 54/11±78/54 سال بود که 73% از آنها زن بودند. درحالت‌کلی، شیوع افسردگی، اضطراب و استرس بالا بوده و به‌ترتیب 4/72%، 3/80% و5/59% به‌دست آمد. اگرچه، این شیوع در بیماران با گزارش منفی ایسکمی بیشتر و به‌ترتیب 2/73%، 7/78% و 3/58% ارزیابی شد، با این‌حال، تفاوت معناداری با گروهی که نتیجه اسکن قلبی آنها مثبت بود، یافت نشد. همچنین، همبستگی مثبت ضعیفی بین شدت افسردگی، اضطراب و استرس با شدت ایسکمی قلبی در بیماران مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که بسیاری از افراد مشکوک به بیماری ایسکمی قلبی که به مرکز اسکن‌هسته‌ای ارجاع داده شدند، درگیر اختلالات روانشناختی بودند و نتیجه اسکن‌هسته‌ای آنها منفی گزارش شد (9/77%). بنابراین درنظرگرفتن احتمال اختلالات روانشناختی با تظاهرات بالینی تقلیدکننده قلبی-عروقی و متعاقباً پیگیری‌های روانپزشکی مربوطه می‌تواند در این دسته از بیماران مانع از تحمیل هزینه‌های اضافی جهت اقدامات تشخیصی و درمانی مانند اسکن پرفیوژن قلبی شود.

 
زینب خزاعی‌شیر، کبری میرزاخانی، گلناز سادات احمدی‌نژاد، سیده فاطمه نادری، ناهید جهانی شوراب،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: میزان تغذیه انحصاری با شیر مادر در ایران در سنین سه و شش ماهگی به‌ترتیب برابر با 44% و 27% برآورد شده است که همچنان با شاخص مطلوب سازمان جهانی بهداشت تا سال 2030 (70% در شش ماه اول) فاصله دارد. به‌همین‌منظور پایش مراکز مشاوره شیردهی که با هدف ارتقا شیردهی و حمایت مادرانی که دچار مشکلات شیردهی شده‌اند راه‌اندازی شده است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی گذشته‌نگر می‌باشد و در آن کلیه مادران ارجاع‌شده حایز شرایط پژوهش به مرکز بهداشتی و درمانی شماره دو شهر مشهد در بازه زمانی فروردین تا اسفند 1399 موردبررسی قرار گرفتند. این مرکز بهداشت دارای دو کلینیک مشاوره شیردهی فعال می‌باشد و جمع‌آوری اطلاعات براساس مستندات ثبت شده در دفاتر و رایانه می‌باشد. بنابراین نمونه‌گیری سرشماری انجام شد. داده‌ها با استفاده از SPSS software, version 16 (SPSS Inc., Chicago, IL, USA) و در سطح معناداری کمتر از 05/0 آنالیز می‌گردند.
یافته‌ها: در 8/42% موارد مادران تغذیه توام شیرخشک با شیر مادر را پیش از مراجعه آغاز کرده بودند و در 1/28% هنگام مراجعه به کلینیک‌های مشاوره شیر، تغذیه نوزاد تنها شیرخشک گزارش گردید. پس از مشاوره‌های شیردهی و پیگیری‌های انجام شده در پایان شش ماهگی، میزان تغذیه انحصاری با شیر مادر در 1/34% (12% افزایش نسبت به بدو مراجعه) و تغذیه توام شیرخشک با شیر مادر به 8/27% (کاهش 22% نسبت به بدو مراجعه) و تغذیه با شیرخشک بهتنهایی به‌میزان 5/36% (افزایش4/8% نسبت به بدو مراجعه) محاسبه شد.
نتیجه‌گیری: نقش مثبت مرکز مشاوره شیر مادر در کاهش موارد تغذیه مصنوعی محرز است و توصیه میگردد که دستورالعمل مدون براساس چالش‌های موجود در شیردهی برای مشاوره شیر مادر در ماه اول پس از زایمان تهیه گردد.

 
محمد حسین کلامی، زینب برجیان بروجنی، پگاه آردی، احمد ابوالفتحی، محسن بابایی، علی اسدی، مهدی زارعی،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: آزمایشگاه تاثیر زیادی در ایمنی بیمار داشته و 90%-80 تشخیص‌های پزشکی براساس نتایج آزمایشگاهی می‌باشد. این پژوهش با هدف تعیین نوع و میزان وقوع خطاها در کلیه مراحل پیش، حین و پس از آنالیز و تجزیه‌و‌تحلیل علل وقوع و یافتن راهکارهای منطقی جهت کاهش آنها انجام گردید.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مقطعی-توصیفی در یک مرکز درمانی در شهر تهران طی سال‌های 1401-1400 براساس متغیرهای موجود در دستورالعمل‌های وزارت بهداشت درخصوص نوع خطاها و عدم‌انطباق‌ها در حیطه شرح وظایف هریک از بخش‌های فنی و غیرفنی موجود در بخش کنترل کیفی کلیه آزمایشگاه‌ها انجام گردید. حجم نمونه حاصل از جمع‌آوری داده‌ها در مدت یک سال و از طریق محاسبات آماری با SPSS software, version 22 (SPSS Inc., Chicago, IL, USA) تحلیل گردید.
یافته‌ها: در مدت مطالعه، تعداد بیمار مراجعه‌کننده حدود ۴۵۰۰۰ نفر و تعداد تست انجام شده ۵۹۴۰۰۰ گزارش گردید. تعداد مطلق خطاها، ۸۳۷ مورد گزارش شد. نسبت خطاها به تعداد مراجعین 9/1% و نسبت به تعداد تست 15/0% محاسبه گردید. از نظر نوع خطا، ۳۷ نوع خطا یا عدم‌انطباق شناسایی گردید که ۱۱ نوع خطا در مرحله پیش از آنالیز، ۱۴ نوع در مرحله آنالیز و ۱۲ نوع در مرحله پس از آنالیز بود. فراوانی خطاها در سه مرحله پیش، حین و پس از آنالیز به‌ترتیب (5/21%)۱۸۰، (3/37%)۳۱۲ و (2/41%)۳۴۵ مورد گزارش گردید که میزان خطاها دارای توزیع نرمال نبود (2df= و 05/0P<).
نتیجه‌گیری: نتایج این بررسی می‌تواند به‌عنوان آگاهی بخشی درخصوص فراوانی خطاهای آزمایشگاهی به‌تفکیک مراحل و نوع آنها در سطح گروه هدف به ارتقا فرهنگ خطاپذیری، گزارش خطا و تلاش در جهت اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی برای کاهش و رفع آنها کمک نماید.

 

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb