جستجو در مقالات منتشر شده


116 نتیجه برای نوع مطالعه: مقاله مروري

محمدرضا نوری دلویی، آرش سلمانی‌نژاد، مینا تبریزی،
دوره 72، شماره 7 - ( 7-1393 )
چکیده

سلول‌های تمایزیافته می‌توانند با برنامه‌ریزی دوباره به سلول‌های بنیادی تبدیل شوند. تولید سلول‌های بنیادی چندتوان القا شده (iPSCs) انقلابی در حوزه پزشکی باززاینده (Regenerative medicine) و پزشکی انفرادی (Personalized medicine) ایجاد کرده است. iPSCs توانایی خود نــوزایی دارند و به‌شمار زیادی از رده‌های سلولی تمایز پیدا می‌کنند. این سلول‌ها منبع پایان‌ناپذیری را برای تمایز هدف‌دار معرفی می‌کنند. iPSCs می‌توانند از انواع متفاوت سلول‌های جنینی و بالغ، به‌واسطه بیان مجموعه‌ای از عامل‌های رونویسی ایجاد شوند، این فناوری پژوهشگران را قادر ساخت تا سلول‌های تمایزیافته را از فرد خاصی گرفته و به رده‌های سلولی دیگر برای آن شخص تبدیل کنند. از آن‌جا که سلول‌های iPS از جهات مولکولی و عملکردی به سلول‌های بنیادی جنینی (Embryonic Stem Cell, ESC) شباهت دارند، منبعی برای الگوسازی بیماری به‌حساب می‌آیند، به‌ویژه که بسیاری از چالش‌های مربوط به ایمنی، کارآمدی و اخلاق زیستی آنها مرتفع شده است. سلول‌های iPS ساخته‌شده از سلول‌های سوماتیک بیمار، یک منبع مفید برای کشف و غربالگری دارو و نیز درمان با واسطه پیوند سلولی را معرفی می‌کند. این مقاله‌ی مروری، نحوه‌ی ایجاد این سلول‌ها و نیز عامل‌ها و ژن‌های لازم برای چندتوانی و نیز پیشرفت‌های جاری در تولید iPSCs را با استفاده از ده‌ها منبع معتبر و به‌روز مورد بحث قرار داده است.
شریف مرادی ، حسین بهاروند،
دوره 72، شماره 8 - ( 8-1393 )
چکیده

سلول‏های بنیادی جنینی سلول‏های بنیادی پرتوانی هستند که علاوه بر قابلیت خود‏نوزایی نامحدود، دارای توانایی تمایزی بالایی به دودمان‏های سلولی مختلف هستند که به این قابلیت، پرتوانی می‌گویند. این سلول‏ها به خاطر داشتن این دو ویژگی مهم، کاربردهای بالقوه‏ی بسیاری در مطالعات و تحقیقات بنیادین و حوزه‏های درمانی دارند. اما سلول‏های مشتق از سلول‏های بنیادی جنینی با مشکل رد‏ پیوند در هنگام پیوند‏زدن روبه‌رو هستند. در سال 2006 میلادی، پژوهشگران ژاپنی تولید نوع جدیدی از سلول‏های بنیادی پرتوان را گزارش کردند که مشکل ایمونولوژیک سلول‏های بنیادی جنینی در مورد آن‏ها مطرح نبود، زیرا از سلول‏های خود فرد دهنده تولید می‏شدند. آن‏ها این سلول‏ها را که با بیان ویروسی چهار ژن مهم پرتوانی در سلول‏های سوماتیک تولید شده بودند، سلول‏های بنیادی پرتوان القایی (Induced pluripotent stem cells, iPSCs) نامیدند. این سلول‏ها تمام قابلیت‏های سلول‏های بنیادی جنینی از جمله توانایی تولید یک جاندار کامل را دارند، از این رو در ضمن نداشتن مشکل ایمونولوژیک، دارای تمامی کاربردهای «بالقوه»‏ی سلول‏های بنیادی جنینی شامل غربالگری داروها و مدل‏سازی بیماری‏ها هستند. همچنین با توجه به این که سلول‏های iPS «خاص بیمار» را می‏توان به راحتی تولید کرد، چشم‏انداز روشنی برای کاربرد درمانی این سلول‏ها در آینده وجود دارد. در این مقاله بنا داریم که شرح جامعی از چیستی، چرایی و چگونگی تولید سلول‏های iPS، رویکردهای گوناگون برای تهیه‏ی آن‏ها و نیز چگونگی تعیین هویت آن‏ها را ارایه دهیم. همچنین کاربردهای پزشکی این سلول‏ها را با ذکر ملاحظات و برخی از چالش‏های کاربردی پیش رو برای این سلول‏ها به بحث خواهیم گذاشت.
سیده زهرا بختی، سعید لطیفی نوید، صابر زهری،
دوره 72، شماره 9 - ( 9-1393 )
چکیده

هلیکوباکترپیلوری عامل مهم در ایجاد و گسترش بیماری‌های معده‌ای مثل گاستریت، زخم‌های گوارشی و لنفوم مالت بوده و یکی از عوامل مهم در بروز سرطان معده می‌باشد. هلیکوباکترپیلوری تنوع آللی و تغییرپذیری ژنتیکی بالایی را در ژن‌های مرکزی و بیماری‌زا نشان می‌دهد. به‌طوری‌که این تنوع ژنتیکی در ژنوم این باکتری نسبت به سایر باکتری‌‌ها بسیار زیاد بوده و در حدود 50 برابر بیشتر نسبت به جمعیت‌های انسانی می‌باشد. حفظ تنوع بالا باعث شده که این باکتری با چالش‌های خاص در میزبان‌های فردی مقابله کند. گزارش‌های اخیر نشان داده است که نوترکیبی به ایجاد ژن‌های جدید و خانواده‌ی ژنی کمک می‌کند. ریز‌تکامل در ژن‌های vacA و cagA رویداد متداولی است که منجر به تغییر در فنوتیپ بیماری‌زایی می‌شود. این فاکتورهای بیماری‌زا به بقای باکتری در محیط اسیدی و سازگاری آن با شرایط نامناسب محیط اطراف باکتری در معده و مقابله با سیستم ایمنی میزبان کمک می‌کنند و باعث تخریب بافتی و پی‌آمدهای بالینی می‌شوند. در این مقاله مروری، ما ارتباط بین ژنوتیپ‌ فاکتورهای بیماری‌زای هلیکوباکترپیلوری با پی‌آمدهای بالینی، ریز‌تکامل ژن‌های بیماری‌زای هلیکوباکترپیلوری در میزبان منفرد، ریز‌تکامل هلیکوباکترپیلوری در خلال عفونت اولیه و پیشرفت بیماری از گاستریت آتروفی به آدنوکارسینوما و نیز وضعیت عفونت هلیکوباکترپیلوری در ایران را بررسی کردیم. در نهایت ما فرضیه‌ای را مطرح کردیم که اگر الگوی تکامل توالی نوکلئوتیدی از نوترکیبی به جهش تغییر جهت دهد و میزان نوترکیبی به جهش (نسبت r/m) کاهش یابد، بیماری‌زایی باکتریایی ممکن است کاهش پیدا کند در حالی‌که به احتمال زیاد حیات باکتریایی حفظ می‌شود. به هر حال این فرضیه باید با طراحی آزمایش‌های بعدی مورد بررسی بیشتر قرار گرفته و اثبات شود.
سلوا سادات مصطفوی ده رئیسی، سید مهدی سادات، فاطمه داوری تنها، محمدرضا آقاصادقی، گلناز بهرامعلی، مهدی صفرپور، احمد ابراهیمی،
دوره 72، شماره 10 - ( 10-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: میوم‌های رحمی شایعترین تومورهای جامد لگنی در زنان هستند که تقریبا 25% زنان در سنین باروری به این بیماری مبتلا می‌باشند. آنزیم گلوتاتیون S- ترانسفراز در فرآیند حفاظت سلولی نقش داشته که نقص در آن می‌تواند با خطر ابتلا به بیماری در ارتباط باشد. بنابراین در پژوهش حاضر به بررسی نقش پلی‌مورفیسم‌های شایع ژن گلوتاتیون S- ترانسفراز (GSTT1, GSTM1) در استعداد ابتلا به میوم رحمی در جمعیت ایرانی پرداخته شد. روش بررسی: مطالعه مورد- شاهدی حاضر از آبان ماه 1391 تا شهریور 1392 بر روی 50 زن مبتلا به میوم رحمی و 50 زن سالم در انستیتو پاستور ایران انجام گرفت. DNA ژنومیک از لکوسیت‌های خون محیطی به روش Salting out استخراج شد. پلی‌مورفیسم‌های GSTT1 و GSTM1 به‌وسیله تکنیک Gap-polymerase chain reaction (gap-PCR) ژنوتیپ شدند. یافته‌ها: در این مطالعه افراد مبتلا به میوم رحمی با دامنه سنی 49-16 سال و افراد سالم با دامنه سنی 39-20 سال مورد بررسی قرار گرفتند. یافته‌های به‌دست آمده نشان داد فراوانی ژنوتیپ‌های null GSTT1 و GSTM1 در بین گروه بیمار بیشتر از گروه سالم بود. (به ترتیب (8/10-4/1CI:، 009/0P=) و (37/9-35/1CI:، 01/0P=)). از سوی دیگر خطر ابتلا به میوم رحمی در افراد دارای ژنوتیپ null ترکیبی GSTT1/M1 در مقایسه با سایر افراد بیشتر بود (41/167-20/2CI:، 007/0P=). نتیجه‌گیری: در این مطالعه، بین پلی‌مورفیسم‌های ژن GSTT1 و GSTM1 و بروز بیماری میوم رحمی ارتباط معناداری مشاهده گردید. اگرچه انجام مطالعات با حجم نمونه بالاتر در سایر جمعیت‌ها و قومیت‌ها به منظور تایید نتایج حاصل در این پژوهش پیشنهاد می‌گردد.
مهرداد محمدپور، محمدصالح صادقی،
دوره 72، شماره 10 - ( 10-1393 )
چکیده

چشم‌ها و سیستم بینایی امکان دریافت اطلاعات از محیط را برای انسان میسر می‌سازند، به‌طوری که 90% اطلاعات انسان از طریق مشاهده کسب می‌گردد. از این رو سلامت و عملکرد صحیح این ارگان همواره حایز اهمیت بوده است. بیماری‌های تهدیدکننده بینایی سالانه موجب از بین رفتن بینایی میلیون‌ها انسان می‌گردد، در حالی که با دستیابی به درمان‌های مناسب می‌توان از بسیاری از آسیب‌های چشمی جلوگیری نمود. با وجود پیشرفت‌های علمی در دهه‌های اخیر در زمینه پزشکی، هنوز چالش‌های بسیاری در زمینه چشم‌پزشکی و بیماری‌های چشمی وجود دارد. در زمینه درمان‌های چشمی، عمده چالش‌های پیش‌رو نشأت گرفته از ضعف‌های فارماسیوتیکال است و این بدان معناست که با وجود در دست داشتن داروهایی مناسب برای درمان عوارض چشمی، هنوز موفق نشده‌ایم به روشی مناسب برای به‌کارگیری این داروها دست یابیم. منظور از به‌کارگیری مناسب دارو آن است که ماده مؤثره با کمترین عوارض، بیشترین منفعت و بیشترین پذیرش برای بیمار به هدف مورد نظر رسانده شود. عدم توانایی دارورسانی مؤثر به چشم ناشی از فیزیولوژی و آناتومی ویژه این ارگان می‌باشد، از این‌رو غلبه بر ضعف‌های مذکور نیازمند شناخت کامل ویژگی‌های چشم و همچنین آشنایی با سیستم‌های نوین دارورسانی می‌باشد. می‌توان امیدوار بود که با به‌کارگیری و طراحی سیستم‌های نوین دارورسانی، که بیشتر از نانوذرات بهره می‌برند، بتوان بر بسیاری از چالش‌های دارورسانی چشمی غلبه نمود. هدف از انجام مطالعه حاضر، مروری بر ساختار چشم، چالش‌های پیش‌رو در دارورسانی چشمی، آشنایی با علم نانو و رویکردهای این علم در عرصه چشم‌پزشکی و راهکارهای طراحی یک سیستم موضعی جهت دارورسانی مؤثر به بافت چشم بود.
فرین سلیمانی، نسیبه شریفی، فرشته راستی بروجنی، مینا امیری، سمیه خرائیان، آزیتا فتح‌نژاد کاظمی،
دوره 72، شماره 11 - ( 11-1393 )
چکیده

رشد و تکامل تحت تاثیر عوامل ژنتیکی، محیطی و اجتماعی قرار دارد و مهمترین و آغازی‌ترین مرحله آن از دوران جنینی و نوزادی شکل می‌گیرد. تولد زودرس یکی از مشکلات بزرگی است که می‌تواند سیر رشد و تکامل را تحت تاثیر قرار داده و در نتیجه سلامت جامعه را تهدید نماید. بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، شیوع تولد زودرس و تولد با وزن کم در اغلب کشورها در حال افزایش است و بخش اعظم آن مربوط به کشورهای در حال توسعه است. پیشرفت تکنولوژی پزشکی در چند دهه اخیر در بخش مراقبت‌های ویژه، موجب افزایش بقای نوزادان نارس و پر‌خطر نیازمند مراقبت ویژه گردیده است، در حالی‌که نتوانسته، عوارض ناشی از تولد زودرس را کاهش دهد. به‌طوری که درمان با اکسیژن و استرویید اثرات کوتاه‌مدت مثبت و طولانی‌مدت منفی بر این نوزادان دارد. بنابراین تعداد زیادی از نوزادان نارس در آینده با مشکلات حرکتی، شناختی و حسی مواجه خواهند شد. بدون تردید یکی از تراژدی‌های جهان وجود افرادی با آسیب‌های جسمی یا مغزی ناشی از تولد زودرس است که بسیاری از این اختلالات به‌طور زودرس تشخیص داده نمی‌شوند و پیشگویی عوارض دیررس و طولانی‌مدت نوزادان ترخیص شده از بخش مراقبت‌های ویژه مشکل است با وجود اینکه پیگیری تکاملی- عصبی این نوزادان یک بخش ضروری در ارزیابی‌ها و مراقبت‌های مستمر نوزادی است و لیکن فرایند استانداردی برای این بررسی وجود ندارد مطالعه مروری حاضر با هدف معرفی فرایند مراقبت و ابزارهای مورد استفاده برای پیگیری این نوزادان نوشته شده است.
زهرا نزهت، مهدی هدایتی،
دوره 73، شماره 3 - ( 3-1394 )
چکیده

دورگه‌سازی در محل، روشی است که در آن از پروب‌های اسید نوکلئیک برای بررسی انواع تغییرات ژنتیکی در سلول‌های دست‌نخورده و بافت‌های تثبیت‌شده استفاده می‌شود. مراحل مختلف این روش شامل انتخاب پروب، آماده‌سازی نمونه، تیمار پیش از دورگه‌سازی، دورگه‌سازی، شستشو، آشکارسازی و روند کنترل می‌باشند. انتخاب پروب مناسب یکی از جنبه‌های مهم انجام فرایند دورگه‌سازی موفقیت‌‌آمیز است. حساسیت و ویژگی In situ Hybridization (ISH) می‌تواند توسط عوامل مختلفی مانند ساختار پروب، روش نشاندار کردن، درصد جفت بازهای GC، طول پروب و سیستم آشکارسازی سیگنال تحت تاثیر قرار گیرد. تهیه پروب‌ها به چندین روش انجام می‌گیرد و از مواد رادیواکتیو و غیررادیواکتیو جهت نشاندار کردن آنها استفاده می‌شود. مرحله آماده‌سازی، با هدف حفظ اسیدهای نوکلئیک در نمونه، حفظ مورفولوژی سلول‌ها و بافت و افزایش نفوذ پروب به داخل نمونه انجام می‌گیرد. پس از مرحله آماده‌سازی، محلول حاوی پروب جهت انجام فرایند دورگه‌سازی به نمونه اضافه شده و پس از انکوباسیون یک شبه، پروب‌های متصل‌نشده از طریق شستشو، حذف می‌گردند. نحوه آشکارسازی سیگنال‌ها با توجه به نوع ماده مورد استفاده برای نشاندار کردن پروب‌ها متفاوت خواهد بود. استفاده از فرایندهای کنترل گوناگون برای اطمینان از ویژگی دورگه‌سازی، اهمیت بسیاری دارد. در تکنیک‌های مختلفی مانند Fluorescence In Situ Hybridization (FISH)، Chromogenic in situ hybridization (CISH)، Genomic in situ hybridization (GISH)، Comparative genomic hybridization (CGH)، Spectral karyotyping (SKY) و Multiplex fluorescence in situ hybridization (MFISH)، از دورگه‌سازی در محل استفاده می‌شود. این تکنیک‌ها کاربردهای بسیار مهمی در تشخیص سرطان، بیماری‌های ژنتیکی و عفونی دارند. در این مقاله مروری فرایند دورگه‌سازی در محل، انواع مختلف آن، کاربردها، مزایا و معایب هر یک از آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
فرزانه رحمانی‌راد، مریم بیگم مباشری، محمد حسین مدرسی،
دوره 73، شماره 4 - ( 4-1394 )
چکیده

در پژوهش‌های مرتبط با سرطان امروزه توجه خاصی به گروه جدیدی از ژن‌های موثر در سرطان به نام ژن‌های سرطان/بیضه (Cancer/Testis, CT) معطوف گردیده است. وجود سد خونی-بیضه‌ای ویژگی منحصر به فردی را در بیضه ایجاد نموده است. ژن‌هایی که بیان طبیعی آنها محدود به بیضه است و در دیگر بافت‌های طبیعی یا بیان نداشته و یا بیان بسیار اندکی دارند، به سبب وجود این سد برای سیستم ایمنی بدن بیگانه محسوب گردیده و در صورت بیان نابه‌جا در بافت‌های دیگر، مانند آنچه در اغلب بافت‌های سرطانی رخ می‌دهد، می‌توانند محرک سیستم ایمنی و ایجادکننده پاسخ ایمنی باشند. بر این اساس ژن‌های سرطان/بیضه اهداف نویدبخشی برای واکسن‌های سرطان و ایمونوتراپی هستند. در بدخیمی‌ها تنظیم بیان ژن مختل می‌شود و این امر منجر به بیان آنتی‌ژن‌های CTدر انواع مختلفی از تومورها می‌شود. با این حال هنوز مشخص نشده است که بیان نامتعادل این ژن‌ها در انواع مختلف سرطان علت بروز سرطان یا معلول آن است. مکانیسم عملکردی ژن‌های CT اغلب ناشناخته است. فهرست فزاینده‌ای از ژن‌های C‏T مرحله کارآزمایی بالینی را برای به منظور استفاده در پیشگیری و یا درمان سرطان می‌گذرانند. در این پژوهش، ژن TSGA10 به‌عنوان یکی از ژن‌های CT بازنگری می‌گردد. این ژن در بالاترین میزان خود در اسپرماتیدهای در حال طویل شدن بیان می‌شود و محل استقرار آن در Fibrous sheath اسپرم بالغ است و به‌عنوان یک بیومارکر سرولوژیکی در لنفومای پوستی شناخته می‌شود. بیان نامتعادل TSGA10 در لوکمی لنفوبلاستیک حاد (ALL)، سرطان‌های پستان، مغز، معده- روده‌ای و گسترده‌ای از سرطان‌های دیگر در سطح mRNA و پروتیین گزارش شده است. فقدان یا کاهش بیان TSGA10 در مردان نابارور مبتلا به آزواسپرمی غیرانسدادی نیز گزارش شده است.
آرش عبدالملکی، محمد باقر غیور، مسعود فریدونی،
دوره 73، شماره 5 - ( 5-1394 )
چکیده

فیبرونکتین یک جزو ضروری و موجود در ماتریکس خارج‌سلولی است. نقش آن به‌عنوان تنظیم‌کننده فعالیت‌های سلولی و یک داربست مهم پروتیینی برای حفظ بافت است. در واقع فیبرونکتین یک گلیکوپروتیین دایمر پیوست‌شده دی‌سولفیدی با ضریب رسوب حدود S 13 و جرم مولکولی 440 کیلو‌دالتون است که در بسیاری از ماتریکس‌های خارج‌سلولی و در پلاسما با غلظتی در حدود µg/ml 300 وجود دارد که در طول ترمیم بافت‌های بدن در یک‌سری از مراحل به‌شدت تنظیم‌شده عمل می‌کند تا اینکه به‌سرعت بافت آسیب‌دیده را بازسازی کند. همچنین فیبرونکتین دارای دُمین‌هایی برای پیوند به سایر اجزای ماتریکس خارج‌سلولی است. در پژوهش حاضر نقش‌های مهم فیبرونکتین در فرایندهای تکوین، ترمیم به‌ویژه در سیستم عصبی و درمان برخی بیماری‌ها مرور شده است. مطالعه حاضر با استفاده از پایگاه‌های داده‌ی PubMed، NCBI، Elsevier، EBSCO و Nature به بررسی 77 مقاله منتشر شده پرداخته است تا عملکردهای کلیدی و مهم فیبرونکتین را در سیستم‌های بیولوژیکی شرح دهد. پژوهش‌های انجام‌شده فراوان نشان داده‌اند که فیبرونکتین دارای نقش‌های گوناگونی از جمله چسبندگی سلولی، تمایز جنینی، گردهم‌آوری ماده‌ی زمینه‌ی برون سلولی، پیوند و رشد سلولی، تغییر شکل و مهاجرت سلولی می‌باشد که هر یک از نقش‌های آن به محل فعالیت فیبرونکتین بستگی دارد. با توجه به اهمیت فیبرونکتین در ایجاد چسبندگی سلول‌های سرطانی به لامینای پایه و روند گسترش نئوپلاسم، ترمیم بافت و همچنین تشکیل ماتریکس خارج‌سلولی، شناسایی بهتر ویژگی‌ها و عملکردهای فیزیولوژیک فیبرونکتین موجود در بافت‌ها و مایعات بیولوژیک بدن موجودات زنده می‌تواند درک بهتری از مکانیسم‌های فیزیولوژیکی و پاتوفیزیولوژیکی اثرات متقابل سلول‌ها بر یکدیگر را فراهم آورده و راهکارهای جدیدی را برای درمان بسیاری از بیماری‌ها بگشاید.
شیده نمازی، وحید ضیایی، نیما رضایی،
دوره 73، شماره 6 - ( 6-1394 )
چکیده

بیماری لوپوس اریتماتوی سیستمیک (SLE) یک بیماری مزمن خود ایمنی است که با التهاب عروق و بافت‌های همبند خود را نشان می‌دهد و تقریبا تمام بافت‌های مختلف بدن را مانند پوست، قلب، کلیه‌ها و سیستم عصبی مرکزی را درگیر می‌نماید. به نظر می‌رسد که نقص اساسی در SLE اختلال عملکرد لنفوسیت T در کنترل لنفوسیت Bباشد که که منجر به فعال شدن لنفوسیت‌های B پلی‌کلونال و تولید مقدار زیادی از اتوآنتی‌بادی در برابر اجزای هسته‌ای و سیتوپلاسمی می‌شود. این اتوآنتی‌بادی می‌تواند بافت‌های مختلف را به‌طور مستقیم یا به‌عنوان یک نتیجه از رسوب کمپلکس ایمنی آسیب رساند. عوامل مختلفی چون عوامل محیطی، اجزای ژنتیکی و اختلالات ایمونولوژیکی در پاتوژنز SLE دخالت دارند. به‌نظر می‌رسد که عوامل ایمونولوژیکی نقش مهمی در SLE داشته باشند. سایتوکین واسطه پروتیینی است که نقش مهمی به‌عنوان تنظیم کننده پاسخ ایمنی ذاتی و تطبیقی در برابر عوامل میکروبی و یا خود آنتی‌ژن‌های بازی می‌کند. اگرچه اثرات دقیق سایتوکین‌ها در بیماری‌های خود ایمنی مانند لوپوس هنوز مشخص نیست، مطالعات انجام شده در هر دو مدل حیوانی لوپوس و بیماران مبتلا به SLE تعدادی از مسیرهای سایتوکین را نشان می‌دهد که در روند بیماری مهم هستند. از این میان به نقش فاکتور فعال‌کننده سلول B (BAFF) و لیگاند القایی تکثیر (APRIL)، TNF-α، IFN-α، IFN-γ، اینترلوکین (IL) 23، IL-17، IL-10، IL-6، IL-21، اشاره کرد. در این مقاله نقش سایتوکین‌ها و ژن‌های کدکننده آنها توضیح داده شده است و کاربردهای درمانی نیز به اختصار بیان شده است.
شهلا شاهسوندی،
دوره 73، شماره 7 - ( 7-1394 )
چکیده

پراکندگی ویروس‌های آنفلوآنزا در گونه‌های مختلف پرندگان و پستانداران تهدید جدی جمعیت‌های انسانی و حیوانی در سطح جهانی است. انتقال مستقیم ویروس‌هایی که دارای گیرنده‌های اختصاصی اسید سیالیک شبیه ویروس‌های آنفلوآنزا انسانی هستند هشداری برای پیدایش یک سویه جهش یافته جدید است که به‌احتمال شاخصه‌های مولکولی برای تکثیر آسان در میزبان انسانی را کسب کرده‌ و می‌تواند به‌سهولت از فردی به فرد دیگر منتقل شود. تغییرات ژنتیکی، بازپدیدی و نوپدیدی واریته‌های آنتی‌ژنی و انتقال ویروس آنفلوآنزا پرندگان به انسان اقدامات گسترده برای کنترل جهان‌گیری را می‌طلبد. واکسیناسیون، پیشگیری دارویی و محافظت فردی ابزارهای برخورد با عفونت ویروسی هستند. پدیدار شدن سویه‌های مقاوم تحت فشار انتخابی دارو و کارایی محدود آنها در موارد پرخطر، نیاز به راهبردهای درمانی جدید را بیش‌تر می‌کند. در سال‌های اخیر ترکیباتی که بر مراحل مختلف چرخه زندگی ویروس اثر می‌گذارند معرفی و دامنه گسترده‌ای از راهبردهای ضد ویروسی شامل بازداشتن ورود و توقف تکثیر ویروس یا هدف قرار دادن مسیرهای انتقال پیام داخلی سلولی ارایه شده‌اند. واکسن‌های غیرفعال فقط پاسخ سلول‌های B را برمی‌انگیزند. کاربرد این واکسن‌ در نتیجه پدیدار شدن واریته‌های آنتی‌ژنی جدید ویروس‌ با محدودیت‌هایی مواجه شده است. در دهه اخیر طراحی واکسن‌های ژنی با هدف قرار دادن پروتیین‌های ویروسی که پاسخ‌های ایمنی هومورال‌ و سلولی‌ را القا می‌کنند، مورد توجه بوده است. افزایش و هدایت این پاسخ‌ها با بهره‌گیری از یاور قابل دستیابی است. توانایی یاورهای مولکولی زیستی مانند سایتوکین‌ها، اینترلوکین‌ها، و مشتقات باکتریایی برای بهبود ایمنی‌زایی واکسن‌ها به‌عنوان راهبردی نوین در حال ارزیابی است، هر چند پروتیین‌های تنظیم‌کننده سامانه ایمنی توجه بیش‌تری را به خود معطوف کرده‌اند.


سودابه اعلاتاب، غلامرضا پورمند،
دوره 73، شماره 8 - ( 8-1394 )
چکیده

تیموگلوبولین یک ایمنوگلوبولین پلی‌کلونال تخلیص شده بر ضد تیموسیت‌های انسانی است که به‌علت نداشتن خواص نفروتوکسیک در رژیم القای سرکوب ایمنی در بیمارانی که در معرض خطر بیشتری برای رد پیوند هستند مانند بیماران گیرنده پیوند از جسد و همچنین در درمان رد حاد کلیه پس از پیوند مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این مطالعه مروری سعی شده است تا اثرات تیموگلوبولین بر وجوه مختلف پیوند کلیه در بیماران پیوندی مورد بررسی قرار گیرد. تیموگلوبولین می‌تواند اثرات مختلف و متفاوتی بر روی سلولهای سیستم ایمنی شامل سلولهای T، B و همچنین پلاسماسل‌ها داشته باشد. خالی کردن سیستم ایمنی از سلولهای T، تشدید آپوپتوز در سلولهای B، و مداخله در قابلیت‌های عملکردی سلولهای دندریتی از جمله این موارد است. این دارو دارای عوارض حاد و تاخیری و نیز عوارض عفونی نیز می‌باشد. واکنشهای حاد شامل شوک آنافیلاکسی، تب، لرز، تنگی نفس، تهوع، استفراغ، اسهال و واکنش‌های تاخیری شامل بیماری سرمی و عفونت می‌باشد. عوارض عفونی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و شامل عفونت با ویروس سیتومگال (CMV)، سپسیس، کاندیدیاز، هرپس و عفونت ادراری می‌باشد. در این مقاله مروری سعی شده است که پس از ارایه‌ی خلاصه‌ای از تاریخچه و مکانیسم عمل تیموگلوبولین، نتایج مطالعات جدید علمی جهت بررسی نقش این دارو در موارد زیر مورد بحث و بررسی قرار گیرد: تولرانس ایمنی، آسیب ایسکمی- رپرفیوژن، فعالیت تاخیری گرافت، پیشگیری و درمان رد حاد پیوند، پیوند از بیمار زنده، بقا گرافت و بیمار و بیماری لنفوپرولیفراتیو پس از پیوند.


مهدی صفرپور، احمد ابراهیمی، مریم‌السادات دانشپور،
دوره 73، شماره 9 - ( 9-1394 )
چکیده

علی‌رغم نتایج ارزشمند به‌دست‌آمده در زمینه شناسایی ژن‌ها و تغییرات ژنتیکی مرتبط با دیابت نوع دو، عدم هم‌خوانی و تکرار‌پذیری نتایج به‌دست‌آمده در جمعیت‌های گوناگون یکی از چالش‌های پیش رو در انتخاب ژن‌های کاندید با این بیماری می‌باشد. از این‌رو مقاله مروری کنونی، بر مبنای یک جستجوی مدون، به معرفی مهم‌ترین ژن‌های مرتبط با این بیماری و نقش تغییرات ژنتیکی هر یک از آن‌ها در افزایش شانس ابتلا به دیابت می‌پردازد. در پژوهش کنونی بدون در نظر گرفتن بازه زمانی تعیین شده، از دو پایگاه داده به نام‌های National Center for Biotechnology Information, Database of Genotypes and Phenotypes (NCBI dbGaP)، Human Genome Epidemiology Network (HuGENet) بدون در نظر گرفتن بازه زمانی معین و دو کمپانی مطرح در زمینه تست‌های ژنتیکی به نام‌های 23andMe و deCODE، به‌منظور دست‌یابی به مهم‌ترین ژن‌های مرتبط با دیابت نوع دو و تغییرات ژنتیکی گزارش شده بر روی هر یک از آن‌ها استفاده شد. بر مبنای نتایج به‌دست‌آمده چهار ژن کاندید انتخاب شده به‌ترتیب اهمیت عبارت بودند از: ,CDKAL1, TCF7L2 KCNJ11 و FTO. مهم‌ترین پلی‌مورفیسم گزارش شده بر روی ژن TCF7L2، rs7903146 نام داشت. پس از آن پلی‌مورفیسم‌های rs7754840، rs5215 و rs8050136 به‌عنوان مهم‌ترین پلی‌مورفیسم‌های گزارش شده بر روی ژن‌های KCNJ11، CDKAL1 و FTO معرفی شدند. با توجه به نتایج به‌دست‌آمده، پژوهش کنونی را می‌توان به‌عنوان الگویی جهت دست‌یابی به یک جمع‌بندی مستدل و معرفی مهم‌ترین ژن‌ها و تغییرات ژنتیکی مرتبط با بیماری‌های شایع و غیر‌واگیر همچون دیابت از میان حجم وسیع داده‌های ارایه‌شده به‌شمار آورد.


انوشه صفرچراتی، معصومه امین اسماعیلی، بهرنگ شادلو، مینو محرز، آفرین رحیمی موقر،
دوره 73، شماره 10 - ( 10-1394 )
چکیده

عفونت HIV/ایدز از جمله علل اصلی ناتوانی و مرگ و میر در سراسر دنیا به شمار می‌رود. بیش از ۳۵ میلیون نفر در جهان با این ویروس زندگی می‌کنند. در کشور ما نیز تا سال ۱۳۹۲ در مجموع ۲۷۱۴۰ نفر مبتلا به HIV در کشور شناسایی شده‌اند. تخمین زده می‌شود تعداد موارد مبتلایان به عفونت HIV در کشور ۷۸۲۹۰ باشد. پایان و فرجام این عفونت، به رفتار انسان بستگی دارد. اختلالات روانپزشکی نیز از جمله اختلالات شایع بوده و با ناتوانی قابل توجه همراهند. در این مقاله مروری، ارتباط میان اختلالات روانپزشکی، به عنوان یکی از تعیین‌کننده‌ترین عوامل سلامت و عفونت HIV/ایدز مرور می‌گردد. افراد دچار اختلال روانپزشکی، در معرض خطر افزایش یافته‌ی ابتلا به عفونت HIV می‌باشند. اختلالات مصرف مواد، چه به صورت تزریقی و چه به صورت غیر تزریقی و نیز اختلالات شدید روانپزشکی همگی با افزایش احتمال ابتلای فرد به عفونت HIV همراهند. از سوی دیگر، فرد مبتلا به عفونت HIV نیز ممکن است در سیر بیماری دچار اختلالات روانپزشکی گردد. انطباق با یک بیماری مزمن، تاثیر ویروس بر سیستم اعصاب مرکزی و عوارض درمان‌های ضد ویروسی از جمله مکانیسم‌های مطرح شده در این زمینه می‌باشند. با این وجود ارتباط میان اختلالات روانپزشکی و عفونت HIV/ایدز فراتر از این تسهیل دوسویه بوده و اختلالات روانپزشکی می‌توانند بر پایبندی فرد به درمان، سیر و پیش‌آگهی عفونت تاثیرگذار باشند. اهمیت بالینی، مکانیسم‌های زمینه‌ای و کاربردهای دیگر این ارتباط، در این مقاله مروری مورد بررسی قرار گرفته‌اند.


مژگان جهانی، محمد حسین مدرسی، کامران منصوری،
دوره 73، شماره 11 - ( 11-1394 )
چکیده

فرایند هیپوکسی یا عدم تعادل بین میزان اکسیژن در دسترس با اکسیژن مصرفی، به‌طور معمول در سرطان و بیماری‌های ایسکمی قلبی- عروقی رخ می‌دهد. در سلول‌های توموری به‌منظور سازگاری با این شرایط بیان ژن‌هایی که بیشتر در آنژیوژنز، چرخه‌ی سلول و متابولیسم آن نقش دارند توسط فاکتور القا شونده با هیپوکسی- 1 (HIF-1) تنظیم و کنترل می‌شود. به‌تازگی توصیف ویژگی‌های مولکولی مسیرهای آنژیوژنیکی، این فاکتور را به‌عنوان یک فاکتور کلیدی تنظیم‌کننده رونویسی از این مولکول‌ها معرفی می‌کند. در این پژوهش مروری در ابتدا ساختار و ویژگی‌های HIF-1 بررسی و سپس به نقش آن در آنژیوژنز و سرطان به‌عنوان یکی از موارد پاتولوژیک مرتبط با آنژیوژنز و در نهایت کاربردهای درمانی آن پرداخته شده است. در این پژوهش، مقالات مرتبط با نقش هیپوکسی و HIF-1 در آنژیوژنز و سرطان به‌واسطه فعال‌سازی ژن‌های درگیر در این فرایند‌ها جستجو و در این پژوهش استفاده شدند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که HIF-1 با فعال‌سازی و تنظیم بیان ژن‌هایی مانند فاکتور رشد اندوتلیال عروق (VEGF)، آنژیوپویتین 1 (Ang-1)، آنژیوپویتین 2 (Ang-2) و غیره سبب القای فرایند رگ‌زایی در سلول‌های توموری می‌شود. همچنین با فعال‌سازی و تنظیم بیان ژن‌های فاکتور رشد شبه‌انسولینی 2 (IGF2) و فاکتور تغییرشکل دهنده α (TGF-α) و نیز فعال کردن مسیر پیام‌رسانی MAPK و PI3K افزایش بقا و تکثیر سلول‌های توموری را پیش می‌برد. HIF-1 با فعال‌سازی ژن‌های مهم دخیل در رگ‌زایی و همچنین فعال کردن مسیرهای پیام‌رسانی مرتبط با بقا و تکثیر سلول در پایداری و رشد تومور نقش مهمی را ایفا می‌کند. بنابراین شناخت بیشتر مکانیسم‌های مولکولی مرتبط با این فاکتور می‌تواند در درمان سرطان موثر باشد.


بابک شهباز، مهدی نوروزی، حمیده طباطبایی،
دوره 73، شماره 12 - ( 12-1394 )
چکیده

ویروس‌ها از عوامل مهم بیماری‌های حاد و مزمن در انسان‌ها هستند. صرف‌نظر از کثرت ایجاد عفونت در جوامع، بیشتر انواع ویروس‌ها پاتوژن‌های مهم بیمارستانی هستند. عفونت‌های وابسته به اقدامات بهداشتی یک منبع مهم در ابتلا و مرگ و میر بیماران می‌باشند. ضدعفونی یک راه اصلی در کاهش یا قطع انتقال ویروس‌ها از راه سطوح محیطی، ابزار و دست‌ها می‌باشد که به‌ترتیب با ضدعفونی‌کننده‌های شیمیایی و آنتی‌سپتیک‌ها انجام می‌پذیرد. در این مقاله مروری درباره عوامل شیمیایی با خواص ویروسیدی، مکانیسم‌های عمل و کاربردشان در کنترل عفونت‌های ویروسی وابسته به اقدامات بهداشتی بحث شده است. علاوه‌ بر این نظر اجمالی در سلسله مراتب ویروس‌ها در چالش با ضدعفونی‌کننده‌ها، عوامل موثر در غیرفعال‌سازی ویروسی به‌عبارتی ویروس‌های هدف، پایداری و مدت زمان بقا ویروس‌ها در سطوح‌ محیطی و دست‌ها بحث شد. همچنین ضدعفونی سطوح، چالش‌ها در غیرفعال‌سازی پاتوژن‌های ویروسی نوپدید، مقاومت‌های ویروسی به ضدعفونی‌کننده‌های شیمیایی توضیح داده شد. سپس، خواص آنتی‌سپتیک‌ها شرح داده شد و آنتی‌سپتیک‌های منتخب با خواص ویروسیدی گسترده معرفی شدند، زیرا دست‌ها یک نقش مهمی در گسترش بسیاری از بیماری‌های ویروسی بازی می‌کنند و بهداشت مناسب و منظم دست‌ها برای آلودگی‌های اساسی است و می‌تواند زنجیره گسترش ویروسی را قطع نماید. در این مقاله روش‌های اخیر آزمایشگاهی، روش‌های استاندارد از چندین کشور و نوع ویروس‌ها در این روش‌ها برای ارزیابی فعالیت ویروسیدی را مقایسه کردیم. در پایان، بهتر است بدانیم: هر ضدعفونی‌کننده، ویروسید نیست مگر اینکه با روش‌های آزمایشگاهی به تایید برسد.    


سهیلا امینی‌مقدم، سارا نوروزی،
دوره 74، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده

نارسایی زودرس تخمدان‌ها به ناکارامدی تخمدان‌ها در سن کمتر از ٤٠ سال همراه با افزایش گنادوتروپین‌ها در محدوده یائسگی گفته می‌شود، که علل زمینه‌ای بسیاری دارد. سرطان و درمان‌های آن یکی از علل ایاتروژنیک نارسایی زودرس تخمدان است. غیر از جراحی و خارج کردن تخمدان‌ها که منجر به یائسگی فوری و دایمی می‌شود، رادیوتراپی کل بدن، رادیوتراپی گنادها و شیمی‌درمانی با عوامل آلکیله‌کننده از علل ثابت‌شده می‌باشند. در سال‌های اخیر نرخ نجات‌یافتگان از سرطان که بیشتر آن‌ها به سرطان‌های دوره کودکی یا دوره جوانی مبتلا بودند به‌صورت چشم‌گیری افزایش پیدا کرده است. با وجود امکان بالای نجات یافتن و کیفیت بالای زندگی این زنان، به‌نظر نمی‌رسد حفظ توان باروری در این گروه جزو مهمی از مسیر درمان‌شان محسوب شود. در چند سال اخیر راهکارهای حفظ و نگهداری توان بارداری در این گروه توسعه پیدا کرده است. با توجه به اینکه منبع فولیکول‌های اولیه در تخمدان‌ها ثابت است، هر گونه آسیبی به آن‌ها به‌صورت بالقوه می‌تواند این ذخیره را تقلیل و در ادامه سن موثر باروری فرد را کاهش و در نتیجه امید فرد برای بارداری را از بین ببرد. امکان فریز تخمک، جنین، بافت تخمدان از جمله این راه‌حل‌ها می‌باشد، استفاده از آگونیست‌های گنادوتروپین جهت سرکوب تخمدان‌ها و یا تغییر محل تخمدان‌ها به خارج از حوزه رادیوتراپی راهکارهای دیگری هستند. در این مقاله علل زمینه‌ساز نارسایی زودرس تخمدان در اثر درمان سرطان و همچنین راه‌های پیشنهادی جهت حفظ توان باروری در این گروه‌ها مورد بحث قرار گرفته است.


علی حسینی برشنه، دانش سلطانی، رضا رودبارانی، محمد حسین مدرسی،
دوره 74، شماره 2 - ( 2-1395 )
چکیده

سلول‌های بنیادین رده سلولی تمایز نیافته و پرتوان هستند که از بافت‌های مختلفی منشاء گرفته‌اند و دارای سه ویژگی منحصر به فرد می‌باشند، اولین ویژگی آن‌ها قابلیت تکثیر می‌باشد. دومین ویژگی آن‌ها، ماهیت عدم تمایز یافتگی است و سومین ویژگی قدرت تمایز آن به سول‌های بافت‌های مختلف می‌باشد. به همین دلیل اهمیت بسیار فوق‌العاده‌ای در پیشگیری و درمان بیماری‌های انسانی دارند. مهمترین نوع سلول‌های بنیادین شامل سلول‌های بنیادین جنینی، سلول‌های بنیادین بالغین، سلول‌های بنیادین القایی و سلول‌های بنیادین بندناف می‌باشند. با فراهم آوردن محیط کشت حاوی فاکتورهای رشد مورد نظر، می‌توان مسیر تمایز سلول‌های بنیادین را جهت‌دهی و سلول‌های دلخواه را از آن‌ها برگرفت. از مهمترین کاربرد سلول‌های بنیادین می‌توان به ترمیم بافت‌های آسیب دیده قلب، ترمیم بافت استخوانی، درمان سرطان، درمان بیماری‌ها و ضایعات عصبی و نخاعی، ترمیم سوختگی و ضایعات بافتی، درمان دیابت، درمان ناباروری واختلالات اسپرماتوژنز و دیگر موارد اشاره کرد. همچنین یکی دیگر از کاربردهای سلول‌های بنیادین در حیطه ژن درمانی می‌باشد. امروزه کاربرد این روش در علم پزشکی نوین در درمان بسیاری از بیماری‌ها از پیشرفت‌های چشمگیری برخوردار است. در این مطالعه مروری، به معرفی انواع سلول‌های بنیادین و ویژگی آن‌ها، منشاء سلول‌های بنیادین، چگونگی استخراج، نگهداری و تمایز هدفمند آن‌ها به بافت‌های مورد نظر و همچنین کاربردهای بالینی حال حاضر این سلول‌ها و قابلیت‌های درمانی آن‌ها پرداخته می‌شود.



صفحه 1 از 6    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb