جستجو در مقالات منتشر شده


7 نتیجه برای آهنگر

مرحوم ابوالحسن فرهودی، قاسم آهنگری، زهرا چاوش‌زاده، اصغر رامیار، مسعود موحدی، محمد قره‌گزلو، مرضیه حیدر‌زاده، محمدرضا فضل‌الهی، محمد حسن بمانیان، فریبرز زندیه، محبوبه منصوری،
دوره 65، شماره 7 - ( 7-1386 )
چکیده

همراهی موتاسیون ژن کد‌کننده الاستاز نوتروفیل (ELA2) با اختلالات نوتروپنی مزمن شدید نشان داده شده است و تنوع زیادی در موتاسیون این ژن گزارش شده است. این مطالعه به بررسی آنالیز ژن ELA2، تظاهرات بالینی و آزمایشگاهی بیماران می‌پردازد.

روش بررسی: طی سالهای 84-1382، 21 بیمار با اختلالCyclic Neutropenia (CN) یا (SCN) Severe Congenital Neutropenia انتخاب و آنالیز ژن ELA2 با دو روش RT-PCR و Automated Capillary Sequencing انجام شد.

یافته‌ها: سندرم کاستمن و نوتروپنی دوره‌ای به‌ترتیب برای سه و 18 بیمار مطرح شد. یک یا دو موتاسیون در 18 مورد (7/85%) از کل بیماران مشاهده شد. همه بیماران SCN موتاسیون در ژن ELA2 داشتند، ‌که سه بیمار (7/16%) مبتلا به نوتروپنی CN فاقد موتاسیون این ژن بودند. فراوان‌ترین موتاسیون به‌ترتیب در اگزونهای چهار و دو بود. هفت بیمار در دو اگزون ژن موتاسیون داشتند. 16 مورد متفاوت از 18 موتاسیون شناسایی شد. متوسط سن بیماران 6/17±4/13 ماه بود. 9/61% از بیماران با هم نسبت فامیلی داشتند. در 21 بیمار، متوسط میزان مطلق نوتروفیل خون محیطی (ANC) 4/491±5/830 در هر mm3 بود. به‌طور متوسط هر بیمار 6/1±2/2 بار بستری شده است. بیماران CN به‌طور معنی‌داری میزان مطلق نوتروفیل بیشتری نسبت به گروه SCN داشتند، میزان ANC بین بیماران با و بدون موتاسیون اختلاف معنی‌داری نداشت. همه بیماران گروه SCN دارای دو یا بیش از دو عارضه عفونی بودند. عوارض عفونی بین دو گروه با و بدون موتاسیون و همچنین CN یا SCN اختلاف معنی‌دار نداشت.

نتیجه‌گیری: موتاسیون ژن ELA2 نقش قابل توجه در پاتوژنز اختلالات CN و SCN دارد. اختلال CN بیش از آنچه قبلا تصور می‌شد تنوع ژنوتیپی دارد. ارتباط معنی‌داری بین وجود موتاسیون و شیوع تظاهرات بالینی بیماران نوتروپنی CN و یا SCN وجود ندارد.


علی اصغر آهنگری، عبدالغفار اونق، علی اصغر طهرانی، امیر توکمه‌چی،
دوره 69، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: بره موم ماده‌ای شبیه موم و از فراورده‌های فرعی زنبور عسل است. در این مطالعه تاثیر عصاره الکلی بره موم بر درمان کراتیت تجربی کاندیدا آلبیکنس در خرگوش بررسی شد.

روش بررسی: بره موم مورد استفاده به کمک اتانول 80 درصد عصاره‌گیری شد. کراتیت تجربی در 24 مورد خرگوش نر نژاد نیوزلندی (kg1/0±2) به‌صورت استریل و بی‌حسی موضعی با تضعیف سیستم ایمنی ایجاد گردید. سپس خرگوش‌ها در چهار گروه (دو تکرار) به‌ترتیب با گلیسیرین (تیمار شاهد)، نیستاتین (تیمار شاهد دارو)، غلظت‌های µg/ml500 و 1000 عصاره الکلی بره موم به‌مدت 21 روز درمان شدند. سرانجام خرگوش‌ها با روش انسانی کشته شده و نمونه‌های بافتی از چشم آن‌ها تهیه گردید. 

یافته‌ها: بررسی‌ها نشان داد که کراتیت هفت روز بعد از تلقیح مخمر ایجاد شد. پس از 21 روز علایم کراتیت در خرگوش‌های گروه شاهد (درمان شده با گلیسیرین) تشدید شد. در حالی‌که کراتیت خرگوش‌های تحت درمان با نیستاتین و µg/ml1000 عصاره الکلی بره موم به‌ترتیب ظرف 14 و 21 روز برطرف گردید. اما در خرگوش‌های درمان شده با µg/ml500 همان عصاره فقط بهبودی نسبی حاصل گردید. بررسی‌های بافتی هیچ‌گونه تفاوتی از نظر التیام در گروه نیستاتین نسبت به گروه تحت درمان با µg/ml1000 عصاره الکلی بره موم نشان نداد. 

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های حاصل می‌توان نتیجه‌گیری نمود که بره موم می‌تواند کراتیت ناشی از کاندیدا آلبیکنس را با غلظت µg/ml1000 به‌طور کامل درمان نماید. لذا عصاره الکلی بره موم می‌تواند جایگزین مناسبی برای داروهای شیمیایی از جمله نیستاتین باشد.


فرهاد اعتضادی، آیلار آهنگری، هاجر شکری، محمدرضا خاجوی،
دوره 69، شماره 7 - ( 7-1390 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

سندرم نورولوژیک موقت (TNS) به‌صورت کمر درد یا درد در ناحیه باسن و اندام تحتانی بوده و معمولا موقتی می‌باشد. این سندرم اولین‌بار توسط Schneider در سال 1993 گزارش گردیده و به‌نام سندرم نورولوژیک موقت نامیده شد. انسیدانس سندروم نورولوژیک موقت بعد از بی‌حسی اسپاینال با لیدوکایین، 10% تا 40% گزارش شده است. هدف اولیه این مطالعه تعیین درصد بروز سندرم نورولوژیک موقت در این بیماران و هدف ثانویه تعیین ارتباط بروز سندرم نورولوژیک موقت با نوع سوزن یا نوع پوزیشن جراحی بوده است. این مطالعه آینده‌نگر بر روی 250 بیمار (ASA I-II) در محدوده سنی 18 تا 60 سال که کاندیدای جراحی در دو پوزیشن لیتوتومی و سوپاین بودند طراحی گردید. بیماران با توجه به نوع سوزن اسپاینال (Sprotte or Quincke) و نوع داروی بی‌حسی (Lidocaine or bupivacaine) به‌طور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. همه بیماران بعد از انجام مانیتورینگ استاندارد توسط متخصص بیهوشی در سطح L2- L3 یا L3- L4 تحت بی‌حسی اسپاینال قرار گرفتند. بعد از بی‌حسی اسپاینال بیماران با توجه به نوع جراحی، در وضعیت سوپاین یا لیتوتومی قرار گرفتند. در طی سه روز بعد از عمل جراحی بیماران از نظر بروز (TNS) مورد بررسی قرار گرفتند. هرگونه درد و کرختی یا هیپرآلژزی در ناحیه کمر، باسن، قسمت قدامی یا خلفی ران، زانو، ساق و پاها به‌صورت یک‌طرفه یا دوطرفه ثبت گردید. همین‌طور خصوصیات درد مانند احساس سوزش، انتشار درد، ارتباط درد با خواب و پوزیشن بیمار، مدت درد و نیاز به آنالژزیک نیز بررسی شد. انسیدانس سندرم نورولوژیک موقت در بیمارانی‌که با لیدوکایین اسپاینال شده بودند بیشتر بود (003/0P= 22% Vs. 68%) سندرم نورولوژیک موقت در 85% از بیماران گروه لیدوکایین و 58% از بیماران گروه بوپیواکایین که در پوزیشن لیتوتومی جراحی شده بودند بروز نمود. بیمارانی‌که علایم داشتند به‌طور عمده در گروه لیدوکایین و پوزیشن لیتوتومی بودند (002/0P=). در 77 بیمار درد در ناحیه لومبوساکرال با انتشار به اندام تحتانی بود که با نشستن تشدید می‌یافت و در 22 مورد درد در ناحیه ران بود. دردها به‌طور عمده 8-6 ساعت بعد از اسپاینال شروع می‌شد. متوسط درد بیماران برحسب Visual Analog Scale (VAS) شش بود که با داروی پتدین کاهش می‌یافت. از نظر نوع سوزن اسپاینال اختلاف واضحی بین دو نوع سوزن، در بروز سندرم نورولوژیک موقت وجود نداشت (7/0P=). در این مطالعه، انسیدانس عوارض نورولوژیک با لیدوکایین بیشتر از بوپیواکایین بود که این یافته با مطالعه Keld هم‌خوانی دارد. در پوزیشن Supine بروز کمردرد بسیار کمتر بود، شاید علت آن این باشد که در وضعیت سوپاین ستون فقرات کمری حالت لوردوز طبیعی خود را حفظ می‌کند ولی در وضعیت لیتوتومی لوردوز کمری کاهش یافته و حالت صاف پیدا می‌کند. در این وضعیت عضلات، تاندون‌ها، مفاصل و اعصاب دم‌اسبی کشیدگی یافته و احتمال بروز کمردرد افزایش می‌یابد. نوروتوکسیسیته لیدوکایین در مقایسه با بوپیواکایین بیشتر است که شاید یکی از علل افزایش بروز (TNS) در گروه لیدوکایین باشد.


پریناز آهنگر، محمدرضا سام، وحید نجاتی،
دوره 71، شماره 12 - ( اسفند 1392 )
چکیده

زمینه و هدف: در مراحل پیشرفته سرطان کولورکتال اغلب به درمان‌های کلاسیک مقاوم است. بنابراین جستجو جهت ارایه روش‌های درمانی جدید با حداقل عوارض در مدیریت سرطان کولورکتال مورد توجه است. در این زمینه، تاثیر مهار کننده قدرتمند رشد سلولی، ایکوزاپنتینوئیک اسید و دوکوزاهگزاینوئیک اسید روغن ماهی بر ضدسلول‌های سرطانی نشان داده شده است. در مطالعه حاضر، اثر ضدسرطانی ایکوزاپنتاینوییک اسید (EPA) و دوکوزاهگزاینوییک اسید (DHA) به عنوان اسیدهای چرب غیر اشباع در سلول‌های سرطانی کولورکتال LS174T بررسی گردید. روش بررسی: سلول‌های سرطانی در محیط کشت RPMI-1640 غنی شده با سرم جنین گاوی در 37 درجه و انکوباتور مرطوب کشت داده شدند. سلول‌های سرطانی در غلظت‌های 50، 100 و 150 میکرومول EPA یا DHA به مدت 72-24 ساعت تیمار شدند. پس از تیمار سلولی، پاسخ سلولی به دوزهای به کار رفته در زمان‌های 72-24 ساعت با روش‌های زنده مانی سلولی و آزمون MTT ارزیابی شد. یافته‌ها: در بررسی زنده مانی سلولی نشان داده شد که اسیدهای چرب غیر اشباع، تکثیر سلول‌های تیمار شده را در مقایسه با سلول‌های تیمار نشده در غلظت 150 میکرومول DHA و EPA به میزان معناداری کاهش می‌دهند. در این زمینه میزان زنده مانی سلول‌ها در غلظت 150 میکرومول DHA و EPA به ترتیب 1/5%±31% و 6/2%±30% محاسبه شد. علاوه بر این، تیمار سلول‌ها با غلظت‌های افزاینده DHA و EPA، به میزان معناداری، رشد سلولی را به‌طور وابسته به دوز و زمان کاهش می‌دهد. پس از 72 ساعت تیمار سلول‌ها با 150 میکرومول DHA و EPA، میزان رشد سلولی به ترتیب 5/5%±19% و 5%±20% در مقایسه با سلول‌های کنترل تیمار نشده محاسبه شد. نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان می‌دهند که اسیدهای چرب امگا-3 تکثیر سلولی را کاهش می‌دهند و می‌توانند دیدگاه‌های جدیدی در درمان تومورهای بدخیم فراهم کنند.
نازگل ملک‌زاده، فائزه کبیری، رقیه آهنگری،
دوره 76، شماره 11 - ( بهمن 1397 )
چکیده

زمینه و هدف: پاپیلوما ویروس، عامل بیش از نیمی از سرطان‌های حاصل از پاپیلوما از جمله سرطان دهانه‌ی رحم می‌باشد. اگرچه واکسن جهت پیشگیری از سرطان‌های حاصل از پاپیلوما ضروری است، اما هنوز عفونت این ویروس جزو مشکلات بهداشت جهانی محسوب می‌گردد. ادجوانت‌ها در کنار واکسن HPV16-E7d می‌تواند در ارتقای سیستم ایمنی مفید باشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر ماده‌ی نالوکسان و آلوم به‌عنوان ادجوانت در کنار واکسن HPV16-E7d در ریز محیط توموری در موش‌های C57BL/6 بود.
روش بررسی: مطالعه توصیفی-مقطعی کنونی در بازه زمانی فروردین تا شهریور 1395 در انستیتو پاستور تهران بر روی 80 موش ماده C57BL/6 انجام گرفت. موش‌های توموری شده، با واکسن HPV16-E7d به‌همراه ادجوانت نالوکسان و آلوم و گروه‌های کنترل واکسینه شدند. سنجش تومور انجام گرفت. هموژنات تومور تهیه شد و سپس سایتوکین‌های IL-17, IL-4, IFN-γ, TGF-β با روش ELISA Capture مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌ها: این پژوهش نشان می‌دهد که در موش‌های مورد آزمایش با ادجوانت نالوکسان و هیدروکسید آلومینیوم (آلوم) به‌همراه واکسن HPV16-E7d در موش‌های C57BL/6 به‌طور معناداری باعث کاهش نسبی رشد تومور (
0.0001P) شده و پاسخ ایمنی سلولی در ریز محیط توموری را نسبت به گروه‌های کنترل تقویت می‌نماید.
نتیجه‌گیری: پ‍‍ژوهش کنونی بیانگر ایمنی‌زایی بیشتر واکسن ضد پاپیلومای ویروس HPV16-E7d فرموله شده با ماده‌ی نالوکسان و آلوم به‌عنوان ادجوانت، در مقایسه با گروه کنترل فسفات بافر سالین، در واکسن پاپیلومای ویروس در ریز محیط توموری در موش‌های ماده C57BL/6 می‌باشد.

آزاده زاهدی، سید مختار اسمعیل نژاد گنجی، سکینه کمالی آهنگر، رحمت‌اله جوکار،
دوره 77، شماره 1 - ( فروردین 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: از عوارض دیابت، زخم پا است که در صورت عدم درمان مناسب منجر به آمپوتاسیون می‌شود. گچ‌گیری تماس کامل روشی در ارتوپدی است که به‌عنوان استاندارد طلایی در درمان زخم‌های نوروپاتیک و نوروایسکمیک پا، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش کنونی با هدف بررسی نتایج درمانی گچ‌گیری تماس کامل در بیماران با زخم پای دیابتی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه گذشته‌نگر، ۹۲ بیمار که در بازه زمانی فروردین ۱۳۹۳ تا اسفند ۱۳۹۴ به بیمارستان شهید بهشتی بابل با شکایت زخم پای دیابتی گرید ۰، ۱ و ۲ (درجه‌بندی واگنر) مراجعه کرده بودند، شرکت داشتند. داده‌های مربوط به ویژگی‌های دموگرافیک، بیوشیمیایی و ابعاد زخم گردآوری گردید. پس از اقدامات اولیه در پاکسازی زخم، برای بیماران گچ‌گیری تماس کامل بسته شده و هر هفته تا زمان بهبود تعویض شد. سرعت ترمیم زخم به‌صورت کاهش هفتگی مساحت زخم محاسبه گردید.
یافته‌ها: جامعه کل با میانگین سنی ۱۰/۵۶±۶۳/۹ سال متشکل از ۱۶ نفر با دیابت نوع یک و ۷۶ نفر با دیابت نوع دو بودند. مدت گچ‌گیری با تماس کامل به‌طور میانگین ۱/۹
±۶/۸ هفته بود. سرعت ترمیم زخم پس از گچ‌گیری با تماس کامل در تمامی افراد به‌طور میانگین cm2/week ۰/۱۶۸±۰/۴۰۶ بود. سرعت التیام زخم با بالا رفتن سن بیمار (۰/۰۰۱P<) و افزایش طول مدت ابتلا به دیابت (۰/۰۰۳P=) کاهش یافت.
نتیجه‌گیری: گچ‌گیری تماس کامل می‌تواند روشی موثر در التیام زخم‌های پای دیابتی باشد. بیماران با سن بالا و سابقه بیشتر ابتلا به دیابت به درمان طولانی‌تری جهت بهبود کامل زخم نیاز دارند.

محمد رعنایی، یعقوب خوش‌سیرت توماج، همت قلی‌نیا آهنگر، محمود منادی،
دوره 80، شماره 3 - ( خرداد 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: پلورال افیوژن به‌صورت تجمع مایع بیشتر از حالت فیزیولوژیک در فضای بین دو لایه جنب تعریف می‌شود. تشخیص زود هنگام علت پلورال افیوژن منجر به درمان زودرس و کاهش عوارض بیمار می‌شود. مهمترین قدم تشخیصی در بررسی پلورال افیوژن تعیین ماهیت و مشخص کردن ترانسودا یا اگزودا بودن است. CRP یک پروتیین فاز حاد است که در پاسخ به التهاب تولید می‌شود که نوع با حساسیت بالای آن (hs-CRP) سطوح پایین‌تری از‌CRP  استاندارد را نشان داده وممکن است در افتراق ماهیت افیوژن کمک‌کننده باشد. هدف این مطالعه بررسی ارزش تشخیصی hs-CRP در افتراق ماهیت افیوژن می‌باشد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی مقطعی، ۷۵ بیمار با پلورال افیوژن در بیمارستان روحانی بابل از فروردین ماه 1396تا اسفند ماه 1397 تحت توراسنتز قرار گرفتند. میزانhs-CRP  در مایع پلور آن‌ها اندازه‌گیری شد و در دو گروه ترانسودا و اگزودا براساس معیارهای لایت مورد مقایسه قرار گرفت. با استفاده از منحنی ROC نقطه برش مناسب hs-CRP برای افتراق ماهیت افیوژن تعیین شد.
یافته‌ها: از ۷۵ بیمار، ۴۵ بیمار در گروه افیوژن اگزوداتیو و ۳۰ بیمار در گروه ترانسوداتیو قرار گرفتند. میانگین hs-CRP در گروه اگزوداتیو، mg/L ۷۴/۱۰±۲۷/۱۸ و در ترانسوداتیو mg/L ۱۵/۲±۹۸/۲ بود (001/0>P). نقطه برش مناسب برای hs-CRP مایع پلورmg/L  ۹۴/۵ تعیین شد که حساسیت 9/88% و ویژگی 3/93% دارد و در زیرگروه‌های اگزوداتیو نیز اختلاف معناداری بین سطح hs-CRP مایع پلور در دو گروه پلورال افیوژن ناشی از بدخیمی و پاراپنومونیک افیوژن به‌دست آمد (011/0=P).
نتیجه‌گیری: hs-CRP مایع پلور می‌تواند به‌عنوان یک مارکر مفید در افتراق ماهیت افیوژن پلور ترانسودا و اگزودا مورد ‌استفاده قرار‌ گیرد.

 


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb