جستجو در مقالات منتشر شده


13 نتیجه برای ابطحی

محمدرضا زرین دست، فروغ ابطحی، محمد خوئی،
دوره 28، شماره 2 - ( 1-1350 )
چکیده

تاکی فیلاکسی پدیده ایست که در آن دارو اثر خود را به علت تجویز مکرر از دست می دهد. به طور کلی درباره ایجاد تاکی فیلاکسی تئوری های مختلف بیان شده اما هیچکدام کاملاً مشخص کننده مکانیسم ایجاد تاکی فیلاکسی نیستند.تاکی فیلاکسی با تحمل نسبت به دارو تفاوت دارد چون تحمل با زیاد کردن دارو از بین می رود. تاکی فیلاکسی نسبت به دارو تقریباً اختصاصی است بهترین موادی که تاکی فیلاکسی را ایجاد می کنند و از این نظر مورد مطالعه قرار گرفته اند عبارتند از داروهای مقلد و مسدد پاراسمپا تیک - مقلد سمپاتیک - محرک و فلج عضلات صاف و هورمونهای موضعی . در این مقاله مکانیسم های ممکنه تولید تاکی فیلاکسی در اکثر داروهای فوق ارائه شده و درباره هر یک با ذکر اثرات مشهود بحث شده است.


فروغ السادات ابطحی، مسعود همتی،
دوره 29، شماره 7 - ( 2-1351 )
چکیده

کلسی تونین هورمونی است پلی پپتیدی مرکب از 32 اسید آمینه که از سلولهای پارافولیکولر "C" غدد تیموس و تیروئید پستانداران و از جسم اولتیموبرانیکال حیوانات غیر پستاندار ترشح می شود.چگونگی فعالیت این هورمون در سال 1961 کشف و شرح داده شده است. کلسی تونین از طریق فیدبک منفی باعث کاهش کلسیم خون شده و بدین وسیله نقش عمده ای در تنظیم غلظت کلسیم ایفا می کند.این هورمون نفوذپذیری سلولها را نسبت به کلسیم کاهش داده فعالیت استئوکلاست ها را متوقف کرده از طریق وقفه در برداشت کلسیم از استخوانها و تشدید فعالیت استئوبلاست ها عمل استخوان سازی را تسهیل و تشدید می کند. در نتیجه کلسیم و فسفات خون کاهش یافته باعث کاهش هیدروکسی پرولین خون و ادرار نیز می شود. کلسی تونین غلظت منیزیم خون را به طور متغیر کم می کند.گلوکاگن و ایمیدازول اثرات هیپوفسفاتمیک شبیه کلسیتونین دارند و تئوفیلین ایزوپروترنول و کورتیزون اثرات کلسی تونین را متوقف می کنند.به سبب اثرات هیپوکلسمیک کلسیتونین از این هورمون در درمان بیماریهائی که با اختلال تعادل کلسیم همراه هستند استفاده شده است که از آن جمله بیماری پاژه استخوانی، استئودیستروفی و هیپرپاراتیروئیدیسم را می توان نام برد.


پرویز فرخی، فروغ ابطحی،
دوره 33، شماره 8 - ( 1-1355 )
چکیده

دیازوکسید (Hyperstat) یکی از داروهای گروه تیازیدی است که خاصیت دیورتیک نداشته و باعث شل شدن عضلات صاف، بالا رفتن قند خون و احتباس آب و سدیم می شود. در درمان افزایش فشار خون ، هیپوگلیسیمی ، توکسمی حاملگی نتایج جالب توجهی داشته است.اثر مفید دارو در درمان دیابت بیمزه در چند بیمار گزارش شده است.


اسفندیار بداغی، محمود ضیاء شمسا، علی ابطحی،
دوره 34، شماره 7 - ( 1-1356 )
چکیده

101 کودک گرفتار سندرم نفروتیک اولیه مورد مطالعه بالینی - آزمایشگاهی - آسیب شناسی و تکامل قرار گرفته اند. 6/37 درصد ایشان آسیب های ناچیز گرومرولی نشان داده اند در حالی که گلومرولونفریت های پرولیفراتیو 6/37 و اسکلروز گلومرولی 8/22 درصد موارد را تشکیل می دهند.64 بیمار با کورتیکوستروئیدها و 43 نفر با ایمونودپرسورها طبق پروتکل موجود درمان گردیده اند نتایج درمانی به تفصیل ارائه گردیده است.74 کودک برای مدتی بیش از 6 ماه تحت مراقبت بوده اند: 42 نفرشان در رمیسیون (88/56) شش نفر در رمیسیون نسبی ، 16 بیمار با علائم نفروپاتی ، 10 نفر دچار نارسائی کلیوی بوده اند.شناسایی آسیب های کلیوی در سندرم نفروتیک در سالهای اخیر موجب کاربرد وافر بیوپسی کلیه شده است (5) (9)(16)(30). این مطالعه موجب بهتر شناخته شدن آسیبهای نسجی ، پاسخ های درمانی و پیش بینی دقیق تر سیر بعدی گردیده است.مطالعات انجام شده در کشورهای مختلف اروپا - امریکا - افریقا و آسیا حقیقت جالبی را نشان داده اند: نسبت شیوع آسیب های نسجی در ممالک مختلف حتی در بخش های متفاوت یک سرزمین یکسان نبوده است (9)(12)(13)(16)(26)(28).این تفاوت ها نکته آغاز مطالعات اتیولوژیک می باشد. چنانکه در « ایبادان» نقش مالاریا در زایش سندرم نفروتیک نشان داده شده است. (2)ما در کار کنونی 101 مورد سندرم نفروتیک اولیه کودکان را که در تهران به کمک بیوپسی کلیه شناسایی شده تحت گروه بندی رنه حبیب ، آسیب هایشان گروه بندی و توسط کورتیکواستروئید و ایمونوسوپرسورها درمان شده اند به ترتیب ارائه می نمائیم.در آخر ، مطالعه مقایسه ای آسیب های یافت شده در این بیماران با آنچه در منابع طب کودکان در دسترس مقایسه داشته ایم انجام خواهم داد.


محمدرضا زرین دست، فروغ ابطحی،
دوره 36، شماره 5 - ( 1-1359 )
چکیده

در دستگاه عصبی مرکزی برای مرفین گیرنده های ویژه ای وجود دارد. این گیرنده ها در غشاء نرونها قرار دارند و تصور می شود که مرفین با نشستن روی این گیرنده ها بعضی از اثرات خود را اعمال می کند. گیرنده ها در دستگاه عصبی مرکزی در ناحیه Periaqueductal خاکستری پایه مغز، قسمت قدامی و جانبی تالاموس سابستانشیاژلاتینوزا نخاع، هسته Solitary و CTZ و آمیگدال های مغز مشخص شده است. در حیوانات آزمایشگاهی دو ماده پپتیدی بنامهای متیونین آنکفالین و لوسن آنکفالین بدست آمده که روی گیرنده های مرفین در مغز می نشیند و اثرات مشابه مرفین دارند. شاید این مواد پپتیدی یکی واسطه شیمیائی نرونهای مغز باشند که روی گیرنده های مرفین اثر کرده و اثرات بخصوصی از جمله تعدیل حس درد و هیجان را بعهده دارند. با بکار بردن مرفین مقدار آنکفالین نرون که در دسترس گیرنده ها قرار می گیرد تغییر می کند و تغییرات شاید در معتادین باعث بروز سندرم قطع دارو می شود.آندروفین ها (آلفا، بتا، گاما و تتاآندروفین ها) مواد پپتیدی هستند. از نظر ساختمان شیمیائی با آنکفالین ها کمی تفاوت دارند و در هیپوفیز روی گیرنده های مرفین می نشینند و بعضی از اثرات مرفین مثل آزاد کردن ADH را نشان می دهند. بعلاوه ممکن است آندورفین ها آزاد کردن ACTH و FSH را تسهیل کنند.احتمالاً هر گونه اختلالی در سنتز یا آزاد شدن آندورفین ها منشاء رفتار غیر طبیعی در موجود زنده می شود.2- بعد از بکار بردن مرفین، آنکفالین داخل نرون افزایش پیدا می کند. نرون با انکفالین در سطح بالاتری در حال تعادل قرار می گیرند. بعد از قطع مرفین چون مقداری از انکفالین آزاد می شود و این تعادل بهم می خورد سندرم قطع دارو حاصل می شود (7).


محمدعلی نویان‌اشرف، علیرضا آذرگون، حمیدرضا ابطحی، عنایت صفوی، شهرام پیروزبخش، حمیرا پیروی سرشکه،
دوره 66، شماره 6 - ( 6-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: جاگذاری صحیح لوله تراشه در اعمال جراحی، موارد احیای قلبی-ریوی، بخش مراقبت‌های ویژه و انتقال بیماران حایز اهمیت فراوان است. هدف از این مطالعه تعیین فواصل مربوط به راه هوایی در جمعیت ایرانی است.

روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی 75 بیمار II, III ASA class مراجعه‌کننده به بخش ریه بیمارستان امام‌خمینی از نظر تعیین فواصل گوشه لب تا تارهای صوتی و نیز کارینا بررسی شدند.

یافته‌ها: تعداد 71 بیمار واجد شرایط ورود به مطالعه شامل 45 بیمار (4/63%) مذکر و 26 بیمار (6/36%) مونث بودند. دندان‌های قدامی فوقانی تا طناب‌های صوتی در جنس مذکر، mm75/0±83/16 و در جنس مونث، mm12/1±04/15 بود. فاصله طناب‌های صوتی تا کارینا در جنس مذکر mm98/0±1/13 و در جنس مونث mm96/0±6/11 بود (001/0 

نتیجه‌گیری: اگرچه در این مطالعه ارتباط طول تراشه و قد افراد مستقیم بود و اگرچه متوسط قد جمعیت ایرانی از جمعیت اروپایی و امریکایی کوتاه‌تر است، به نظر می‌رسد عمق جاگذاری صحیح لوله تراشه در ایرانی‌ها از مقادیر توصیه شده کتب درسی با رفرانس اروپایی و امریکایی در جنس مرد و زن (23 و21 سانتی‌متر) بیشتر باشد. تفاوت فواصل بینی- تار صوتی با دندان‌های ثنایا- تار صوتی در جمعیت مورد مطالعه 3-2 سانتی‌متر بود. با توجه به تعداد بیماران بررسی شده پیشنهاد می‌کنیم مطالعه‌ای با حجم نمونه بزرگتر در جمعیت ایرانی به عمل آید تا قابل تعمیم به گروه‌های بزرگتر بالینی باشد.


عنایت صفوی، بشارت رحیمی، سیروس جعفری، سروش سیفی‌راد، غلامرضا درخشان دیلمی، محمدرضا زاهدپور انارکی، حمیدرضا ابطحی،
دوره 69، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: اخیرا روش القای خلط به‌عنوان روشی مؤثر و ارزان برای به‌دست آوردن نمونه‌های خلط با کیفیت بالا از بیماران مشکوک به سل ریوی معرفی شده است. بسیاری از پزشکان کشور با این روش آشنا نیستند. این مطالعه تلاشی در جهت آشنایی پزشکان با این روش در بیماران مشکوک به سل ریوی می‌باشد.

روش بررسی: از تیر لغایت بهمن 1389 بیماران دارای شواهد کلینیکی یا رادیولوژیک به‌نفع سل ریوی که قادر به دادن نمونه خلط نبودند، وارد مطالعه شدند. بیماران با استفاده از نبولایزر اولتراسوند و سالین هایپرتونیک 3% استریل به‌مدت 20 دقیقه تحت القای خلط قرار گرفتند. کیفیت نمونه خلط (نسبت سلول‌های پلی‌مورف به سلول‌های اپی‌تلیال ≤2) بررسی شد. اطلاعات بیماران شامل جنس، سن، (±)HIV و شواهد رادیولوژیک مثبت به‌نفع سل ریوی ثبت و تحت آنالیز آماری قرار گرفت. 

یافته‌ها: 50 بیمار مشکوک به سل ریوی وارد مطالعه شدند ]23 مرد (SD±Mean سن 24/20±21/51) و 27 زن (SD±Mean سن 00/18±40/55)[. سرفه شایع‌ترین شکایت منجر به مراجعه در بیماران و شایع‌ترین ضایعه رادیولوژیک انفیلتراسیون و کانسالیدیشن در کلیشه‌ها بود. تست PPD در تعداد 21 (42%) بیمار مثبت گزارش شد (حساسیت 5/61%، ویژگی 8/64%، ارزش اخباری مثبت 38%، ارزش اخباری منفی 7/82%). روش القای خلط در 90% بیماران منجر به تولید نمونه‌های مناسب خلط شد. اسمیر و کشت در 13 (26%) از بیماران مثبت گزارش شد. 

نتیجه‌گیری: القای خلط روشی کم تهاجمی و کم هزینه بوده که به‌نیروی انسانی کمی احتیاج دارد و با نتایج رضایت‌بخشی در جهت به‌دست آوردن نمونه‌های خلط با کیفیت بالا از بیماران بدون خلط همراه است.


سید میثم ابطحی فروشانی، نوروز دلیرژ، رحیم حب نقی، قاسم مسیبی،
دوره 69، شماره 11 - ( 11-1390 )
چکیده

800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمینه و هدف: تحقیقات اخیر نقش اساسی IL-17 را در پاتوژنز آنسفالومیلیت تجربی خودایمن (EAE) مشخص نموده است. هم‌چنین عملکرد سلول‌های FoxP3+Treg در مهار واکنش‌های خودالتهابی مورد توجه قرار گرفته است. با وجودی‌که مطالعات قبلی موید نقش تعدیل‌گر ایمنی آل-ترانس رتینوییک اسید (ATRA) بوده است، ولی این اثرات عمدتاً بر مبنای تغییر در نسبت سایتوکین‌های Th1/Th2 توجیه شده‌اند. در این مطالعه اثرات درمانی ATRA بر روند EAE و پاسخ‌های لنفوسیت‌های T کمکی ارزیابی شد.

روش بررسی: بیماری EAE با استفاده از پپتید MOG35-55 و ادجوانت کامل فروند در موش‌های ماده C57BL/6 القا شد. سپس موش‌ها در دو گروه هفت رأسی قرار گرفتند. درمان با ATRA μg500 به‌ازای هر راس؛ یک‌روز در میان از زمان بروز علایم درمانگاهی در گروه درمانی (روز 12) آغاز گشت. هم‌زمان، گروه کنترل تنها حلال دارو را دریافت نمودند. علایم تا زمان کشتار موش‌ها (روز 33) روزانه ثبت گردید. میزان تکثیر با آزمون MTT، میزان تولید سایتوکین‌ها با ELISA و فراوانی سلول‌های FoxP3+Treg با فلوسیتومتری در بین سلول‌های طحالی سنجیده شد. 

یافته‌ها: تجویز ATRA پس از بروز علایم به‌طور معنی‌داری موجب تخفیف بیماری گردید. به‌دنبال تحریک مجدد پادگنی در سلول‌های جداشده از طحال، کاهش معنی‌دار تولید سایتوکین‌های پیش‌التهابی IL-17 و IFN-γ هم‌زمان با کاهش تکثیر لنفوسیتی، مشاهده گردید. فراوانی سلول‌های FoxP3+Treg و یا سطح IL-10 تغییر معنی‌داری نیافت. با این وجود نسبت‌های IFN-γ: IL-10 و IL-17: IL-10 کاهش معنی‌داری یافت.

نتیجه‌گیری: تجویز ATRA بعد از بروز علایم بیماری، ضمن کاهش تکثیر لنفوسیت‌های خود واکنش‌گر و تغییر نسبت سایتوکین‌های تولیدی به نفع سایتوکین‌های ضد التهابی، موجب بهبود EAE می‌گردد.


محمد نجفی مصلح، صدیقه رشنو طایی، احسان الله غزنوی راد، حمید ابطحی، غلامرضا طالعی،
دوره 71، شماره 8 - ( آبان 1392 )
چکیده

زمینه و هدف: تشخیص سریع سودوموناس آئروژینوزا در سیستیک فیبروزیس، سوختگی‌ها و بیماران با نقص ایمنی از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این بررسی فراوانی وجود ژن‌‌های exoA، oprL و algD با استفاده از پرایمرهای منتشر شده در مقالات و نیز پرایمرهای اختصاصی طراحی شده در این تحقیق با روش PCR مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: نمونه‌های بالینی برای جداسازی سودوموناس آئروژینوزا در محیط‌های باکتریولوژیک کشت داده شد. با روش آنالیز بیوانفورماتیکی برای نواحی بسیار ثابت ژن‌های فوق پرایمرهای اختصاصی طراحی شد. با استفاده از پرایمرهای طراحی شده و پرایمرهای منتشر شده در مقالات، نمونه‌ها به‌طور مستقیم با PCR مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌ها: تعداد 70 سویه سودوموناس آئروژینوزا در کشت نمونه‌ها جدا شد. با به‌کارگیری پرایمرهای طراحی شده نتایج مثبت PCR به‌ترتیب برای ژن‌های exoA، oprL و algD در 68، 70 و 69 نمونه‌ها به‌دست آمد که حساسیت به‌ترتیب 2/97%، 100% و 6/98% به دست آمد. در صورتی که با پرایمرهای منتشر شده نتایج مثبت به‌ترتیب برای ژن‌های فوق در 57، 49 و 28 نمونه به‌دست آمد که حساسیت به‌ترتیب 5/81%، 70% و 40% محاسبه شد.
نتیجه‌گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که با به‌کارگیری پرایمرهای اختصاصی مناسب در تکنیک PCR معمولی می‌توان با حساسیت و ویژگی بسیار بالا کلونیزاسیون سودوموناس آئروژینوزا در بیماران حساس مانند سیستیک فیبروزیس خیلی زودتر از مثبت شدن کشت نشان داد.


محمدرضا کسرایی، حمید‌رضا ابطحی، نیلوفر ایوبی یزدی، عنایت صفوی، شهرام فیروزبخش، مصطفی محمدی،
دوره 72، شماره 7 - ( مهر 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: پلورال افیوژن (Pleural Effusion, PE) در میان بیماران بستری در ICU و بیماران بدحال شیوع زیادی دارد. هدف مطالعه حاضر مقایسه تشخیص پلورزی با دو روش سونوگرافی و رادیوگرافی در بیماران بستری در بخش ICU می‌باشد. روش بررسی: 39 بیمار بستری در دو بخش ICU داخلی و جنرال بیمارستان امام‌خمینی (ره) شهر تهران از مهر تا اسفند 1392 که به‌علت غیر‌جراحی بستری شدند، مورد انجام رادیوگرافی قفسه‌سینه سوپاین و سونوگرافی پرتابل شدند. بیماران توسط یک رادیولوژیست برای بررسی سونوگرافی و پزشک معالج برای تفسیر رادیوگرافی ارزیابی شدند. در صورت انجام توراکوسنتز و یا CT-Scan، از آنها به‌عنوان استاندارد طلایی تشخیص پلورال افیوژن استفاده شد. یافته‌ها: در سونوگرافی 29 نفر (3/74%) افیوژن پلور داشتند و 10 نفر (7/25%) نداشتند. با نظر پزشک معالج 21 نفر از 29 نفر توراکوسنتز شدند و همگی افیوژن با میانگین (6/417) 2/447 میلی‌لیتر داشتند در 18 نفر که توراکوسنتز نشده بودند در 13 نفر سی‌تی‌اسکن قفسه‌سینه موجود بود که در شش نفر (تمامی با گزارش PE در سونوگرافی) افیوژن وجود داشت. در رادیوگرافی 9 نفر (1/23%) مثبت و 30 نفر (9/76%) منفی بودند. بین سونوگرافی و رادیوگرافی قفسه‌سینه در تشخیص پلورال افیوژن تفاوت معنادار مشاهده شد (01/0P=) به‌طوری که 9/68% مواردی که سونوگرافی نتایج مثبت داشت رادیوگرافی منفی بود و تنها در 5/34% موارد هر دو روش نتایج منفی داشتند. حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی برای سونوگرافی به‌ترتیب (100-1/87)100%، (100-9/58)100%، (100-1/87)100%، (100-9/58)100% و برای رادیوگرافی (0/54-6/16)3/33%، (100-9/58)100%، (100-2/66)100%، (4/49-1/12)0/28% بود. نتیجه‌گیری: سونوگرافی در تشخیص افیوژن پلورال در بیماران بستری در ICU بر رادیوگرافی ارجح است.
علی صالحی، محمدعلی ابطحی، سیدحسین ابطحی، حسن رزمجو، محمد توحیدی، مجتبی اکبری، حمیدرضا جهانبانی-اردکانی،
دوره 77، شماره 5 - ( مرداد 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: کورویید لایه‌ی تغذیه‌کننده‌ی نیازهای خونی لایه‌های خارجی شبکیه بوده و در بیماری انسداد ورید مرکزی چشم دچار تغییرات بزرگی می‌شود. پژوهش کنونی با هدف بررسی ضخامت پایه کورویید زیر فووآی (Baseline subfoveal choroidal thickness) به‌عنوان یک شاخص برای پاسخ بینایی و آناتومیک به بواسیزوماب در بیماران دچار ادم ماکولای ناشی از انسداد ورید مرکزی شبکیه انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه همگروهی آینده‌نگر ۲۳ مورد جدید از بیماران با ادم ماکولای ناشی از انسداد ورید مرکزی شبکیه درمان‌نشده از بهمن ۱۳۹۵ تا تیر ۱۳۹۶ در بیمارستان چشم‌پزشکی فیض، اصفهان، مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران یک تزریق داخل ویتره بواسیزوماب دریافت کردند و برای ۳۰ روز پیگیری شدند. ضخامت زیر فووآی کورویید به‌کمک روش Enhanced depth imaging spectral-domain optical coherence tomography (EDI SD-OCT) ارزیابی شد. نسبت پایه ضخامت زیر فووآی کورویید در چشم بیمار به چشم سالم به‌عنوان متغیر غیر‌وابسته در نظر گرفته شد. تغییرات بهترین دید اصلاح شده در مقیاس لوگمار (LogMAR visual acuity) (پاسخ بینایی) و نسبت ضخامت مرکز ماکولا ثانویه به اولیه (پاسخ آناتومیکی) در چشم مبتلا به انسداد ورید مرکزی شبکیه برای آنالیزهای مقایسه‌ای و وابستگی در نظر گرفته شدند.
یافته‌ها: ۴۶ چشم از ۲۳ بیمار (۲۳ چشم سالم در مقایسه با چشم سالم مقابل) وارد مطالعه شدند. مقدار ضخامت زیر فووآی کورویید پایه در چشم‌های دچار انسداد ورید مرکزی شبکیه (µm ۴۶/۰۹±۲۵۱/۹۱) نسبت به چشم سالم بیشتر بود (۰/۰۰۰۱P<، µm ۲۶/۶۲±۲۰۶/۹۵). نسبت پایه ضخامت زیر فووآی کورویید در چشم بیمار به چشم سالم به‌طور متوسط با پاسخ آناتومیکال به‌شدت با پاسخ بینایی ارتباط داشت.
نتیجه‌گیری: بر‌اساس نتایج حاصل از این پژوهش، افزایش ضخامت مشیمیه زیر فووآ در چشم‌های مبتلا به انسداد ورید مرکزی شبکیه می‌تواند نشان‌دهنده پاسخ بهتر کوتاه‌مدت به داروی بواسیزوماب باشد.

سید حسین ابطحی، محمد حسین محمدی، مهدی ‌ الله‌بخشیان فارسانی،
دوره 78، شماره 2 - ( اردیبهشت 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: لوسمی میلوییدی حاد با افزایش تکثیر و تمایز غیرطبیعی پیش‌سازهای میلوییدی مشخص می‌شود که  با انباشت سلول‌های نابالغ در مغز استخوان باعث ایجاد تغییرات مولکولی و سلولی در ساختار ریزمحیط مغز استخوان می‌شود. هورمون آدیپونکتین از بافت چربی مغز استخوان منشاء می‌گیرد که عملکردهای مختلفی از جمله مهار متاستاز، آنژیوژنز و تکثیر باعث سرکوب سرطان می‌گردد. هدف این مطالعه بررسی میزان بیان ژن آدیپونکتین در نمونه مغز استخوان بیماران مبتلا به لوسمی حاد میلوییدی و ارتباط آن با انواع زیرگروه‌های این بیماری است.
روش بررسی: مطالعه حاضر به‌صورت بنیادی-کاربردی در مرکز تحقیقات دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و با همکاری آزمایشگاه پیوند بیمارستان طالقانی از فروردین ۱۳۹۳ تا اسفند ۱۳۹۵ انجام گرفت. تعداد ۴۰ نمونه مغز استخوان از بیماران تازه شناخته شده مبتلا به لوسمی میلوییدی حاد و ۱۵ نمونه مغز استخوان از افراد داوطلب سالم به‌عنوان گروه شاهد گردآوری شد. سپس از روش Real-time polymerase chain reaction (RT-PCR) جهت تشخیص میزان بیان ژن آدیپونکتین در نمونه مغز استخوان بیماران مبتلا و افراد سالم استفاد گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان داد سطح بیان آدیپونکتین در مغز استخوان بیماران در مقایسه با افراد سالم کاهش بیان معناداری داشت (۰/۰۰۲=P). درحالی‌که اختلاف بیان آدیپونکتین بین زیرگروه‌های میلوبلاستیک، پرومیلوسیتیک و میلومنوسیتیک/مونوسیتیک از لحاظ آماری اختلاف معناداری را نشان نداد (۰/۰۵P<).
نتیجه‌گیری: کاهش بیان ژن آدیپونکتین در بیماران لوسمی میلوییدی حاد می‌تواند به‌عنوان یک نشانگر کلیدی در میزان تغییرات در ساختار ریزمحیط مغز استخوان در بیماران لوسمی میلوییدی حاد باشد.

طیبه لکزایی، نیلوفر خوشنام‌ راد، مریم عدالتی‌فرد، حمیدرضا ابطحی،
دوره 81، شماره 3 - ( خرداد 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: با وجود پیشرفت علم پزشکی و پیوند اعضا، پیوند ریه با عوارض و مرگ‌و‌میر قابل‌توجهی همراه است. در ایران، اولین مورد پیوند ریه در سال ۱۳۷۹ در بیمارستان امام خمینی تهران انجام شد. تاکنون بررسی جامعی از بیماران این مرکز صورت نگرفته است، هدف اصلی این پژوهش بررسی وضعیت پیوند ریه در این مرکز است.
روش بررسی: در این مطالعه طولی، بیماران پیوند در مرکز تحقیقات پیوند ریه بیمارستان امام خمینی تهران از فروردین 1379 تا اسفند 1401 موردبررسی قرار گرفتند. داده‌های دموگرافیک، بالینی، و اطلاعات مرتبط با وضعیت کنونی و پیگیری بیماران از پرونده‌ها ثبت و استخراج شد. آنالیز آماری مرتبط انجام شد.
یافته‌ها: در مدت مطالعه، تعداد 20 پیوند ریه در این مرکز انجام شده است. 20% از گیرندگان پیوند، زن و 80% مرد بوده‌اند. میانگین سن بیماران در زمان پیوند 4/11±3/39 سال بود. جوان‌ترین بیمار در زمان پیوند 22 ساله و مسن‌ترین بیمار 60 ساله بود. بقای یک ساله 70% گزارش شد. مقدار FEV1 میانگین بیماران در سال اول حدود 50% بود. اندیکاسیون پیوند در 70% از بیماران، بیماری بینابینی ریه بود. میانگین بقای بیماران پس از پیوند 6/4±75/5 سال و علت اصلی مورتالیتی، ابتلا به عفونت‌ها بوده است.
نتیجه‌گیری: وضعیت بقا و عوارض بیماران قابل‌مقایسه با گزارش‌های جهانی مراکز پیوند ریه است. باتوجه‌به توسعه پیوند ریه در جهان باید توجه بیشتری به کنترل عفونت، انتخاب صحیح بیماران و مراقبت‌های حول جراحی شود تا پیامدهای پیوند ریه بهبود یابد.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb