۲۸ نتیجه برای اسدی
هایده حائری، فهیمه اسدی آملی،
دوره ۵۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۷۸ )
چکیده
در این مقاله، نمای نادر هیستوپاتولوژیک کارسینوم مدولاری را که یکی از نماهای گمراه کننده تشخیصی آن می باشد، معرفی کرده مورد بحث قرار داده ایم. بیمار دختر ۱۴ ساله ای است که از حدود یکسال قبل از مراجعه بدون سابقه بیماری خاص یا رادیوتراپی ناحیه سر و گردن و یا بیماری مشابه در فامیل، متوجه وجود توده در ناحیه گردن می گردد که بتدریج بزرگتر گشته و بدون درد یا علائم همراه سیستمیک بوده است. در طی بررسی های تشخیصی جهت بیمار ندول سرد تیروئید مطرح می گردد، که بدنبال آن انجام FNA و گزارش آن بعنوان نئوپلاسم فولیکولر جهت بیمار تصمیم به عمل جراحی با ارسال نمونه فوری گرفته می شود. در وهله اول لوبکتومی ایسمکتومی انجام می شود که بررسی هیستوپاتولوژی فوری آن بعنوان نئوپلاسم هورتل گزارش می گردد. بدنبال آن لوب دیگر تیروئید نیز برداشته می شود که در بررسی آن نیز ندولی، که بطور عمده متشکل از سلولهای دوکی بوده، تشخیص داده می شود. در نهایت تشخیص کارسینوم مدولاری توسط ایمنوهیستوشیمی مسجل می گردد.
فهیمه اسدی آملی، هایده حائری،
دوره ۵۷، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۷۸ )
چکیده
استفاده از خون بندناف بعنوان یک منبع جایگزین سلولهای مغز استخوان در حال حاضر مطرح می باشد. خون بندناف بعنوان منبع مناسب سلولهای ریشه ای خونساز که به آسانی در دسترسند و احتمال آلودگی آن به ویروس های نهفته بسیار نادر می باشد، در نظر گرفته شده است. از طرف دیگر، جمع آوری خون بندناف بدون عارضه و خطر برای فرد دهنده می باشد و احتیاجی به بیهوشی عمومی و یا تزریق خون ندارد. افزایش خطر بروز واکنش پیوند علیه میزبان در بیمارانی که خون بندناف دریافت می نمایند، بسیار پایین است. با توجه به نتایج بدست آمده در آینده به احتمال زیاد سلولهای ریشه ای خون بندناف، جایگزین پیوند مغز استخوان دهنده خویشاوند خواهد شد و به غیر از آن، کاربردهای دیگری نیز برای آن پیش بینی می شود که از جمله آنها، استفاده از آن بعنوان منبع مناسب سلولهای ریشه ای چند ظرفیتی جهت ژن درمانی است.
فهیمه اسدی آملی، هایده حائری،
دوره ۵۸، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۷۹ )
چکیده
با وجود تمام پیشرفت های درمانی، هنوز امید به زندگی بیماران مبتلا به تومورهای داخل جمجمه ای، بدلیل اهمیت محل قرارگیری آنها اندک می باشد. مطالعه حاضر با هدف توصیف آماری انتشار سنی و جنسی و نوع هیستوپاتولوژی و محل تومورهای داخل جمجمه ای انجام گرفته است. در مطالعه ما ۴۲۵ بیمار مبتلا به تومور داخل جمجمه ای که نمونه بافتی آنها در بخش پاتولوژی مرکزی بیمارستان امام خمینی تهران از سال ۱۳۷۰ الی ۱۳۷۵ مورد بررسی قرار گرفته بود، ارزیابی شدند. شایعترین انواع تومور در مطالعه ما، تومورهای گلیال با ۲۸% و مننژیوم با ۲۷,۷۶% و شایعترین محل های جایگزینی تومور قشر مغز با ۳۰.۶%، هیپوفیز با ۲۱.۸۹% و مخچه با ۱۵.۳% فراوانی بودند. در میان تومورهای متاستاتیک به مغز، کارسینوم تیروئید با ۵۵.۵% بیشترین شیوع را به خود اختصاص داده بود. شیوع تومورهای داخل جمجمه ای در افراد مورد مطالعه در زنان اندکی بیشتر از مردان و Peak سنی افراد مورد مطالعه در دهه چهارم بود. نتایج بررسی ما تفاوت قابل توجهی را نسبت به آمار ذکر شده در منابع نشان نمی دهد.
فریده محمودزاده، فرزاد اسدی، محمود دوستی،
دوره ۵۹، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۸۰ )
چکیده
لیپوزوم ها بعنوان یک حامل دارویی از مزایای متعددی برخوردارند. لیوفیلیزاسیون مناسب ترین شکل نگهداری طولانی مدت این فرآورده هاست، ولی این فرآیند نیز تحت تاثیر عوامل ناپایدار کننده ای قرار می گیرد که موجب تخریب، آزادسازی ماده محصور، تغییر اندازه و آلودگی میکروبی فرآورده های لیپوزومی می شود. در این مطالعه نقش حفاظتی قندهای مالتوز، فروکتوز، گلوکز، گالاکتوز، سوکروز و لاکتوز در جلوگیری از این پدیده مورد بررسی قرار گرفت، بطوریکه پس از تهیه سوسپانسیون لیپوزومی، آنها را به چهار گروه دوتایی تقسیم نموده و غلظت های ۲۵، ۵۰، ۱۰۰ و ۲۰۰ درصد از این قندها به سوسپانسیون اضافه گردید. بر مبنای قند و قوام محصول حاصله، بهترین روش فریز، استفاده از الکل مطلق و متعاقبا بکارگیری درجه حرارت ۷۰- درجه سانتیگراد بمدت ۱۶ ساعت بدست آمد. در بررسی ماده محافظ غلظت های ۰/۷، ۱/۴، ۲/۸ و ۵/۶ درصد قندهای ذکر شده را استفاده کرده و درصد تراوایی (با استفاده از نسبت جذب نوری نمونه لیوفیلیزه به لیوفیلیزه نشده) محاسبه گردید. در این مطالعه، قند مالتوز از بیشترین تاثیر برخوردار بود. میزان هم جوشی و تجمع در نمونه های قبل و بعد از لیوفیلیزاسیون در سانتریفوژ با ۱۰۰۰۰ دور در دقیقه اختلافی با هم نداشتند، همچنین وضعیت میکروبی نمونه های قبل و بعد از لیوفیلیزاسیون با کشت آنها در دو محیط SCD و SCDA مورد مطالعه قرار گرفت که در هر دو محیط با رشد میکروب توام بود.
عبدالرضا شیخ رضایی، سیدعلی فخر طباطبایی، علیرضا خوشنویسان، حسن مرزبان، مهدی نیکبخت، محمد بربرستانی، فهیمه اسدی آملی،
دوره ۵۹، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۸۰ )
چکیده
تحقیقات مختلفی در مورد پیدایش فیبروز اپیدورال متعاقب اعمال جراحی و دستکاری های ستون فقرات صورت گرفته است. در این مطالعه سعی شده با استفاده از دو ماده که به عنوان سد فیزیکی عمل می کنند میزان فیبروز ایجاد شده را بررسی نماییم. به این منظور دو گروه موشهای صحرایی (Rat) مورد آزمایش قرار گرفته اند. در هر گروه دو فضای غیرمجاور لامینکتومی شد که یک فضا به عنوان کنترل و فضای دیگر در گروه اول سلیکون و در گروه دوم تفلون گذاشته شد. پس از شش هفته محل مورد آزمایش از دو نقطه نظر تغییرات ماکروسکوپیک و میکروسکوپیک مورد ارزیابی قرار گرفت. مطالعه آماری نشان داد که با بکار بردن سیلیکون، اسکار بین عضلانی، اسکار عمقی و نیز چسبندگی دورا کم می شوند. همچنین در بررسی میکروسکوپی دانسیته الیاف کلاژن در فضای اپیدورال، کاهش تراکم این فیبرها نسبت به فضای کنترل نشان داده شد. در مورد تفلون نیز کاهش معنی دار در میزان چسبندگی دورا وجود داشت ولی در مورد اسکار عضلانی و اسکار عمقی این کاهش معنی دار نبود. در بررسی هیستولوژیک این گروه کاهش تراکم الیاف کلاژن در فضای اپیدورال مشاهده شد.
حسین مرتضوی، زهرا اسدی کنی،
دوره ۶۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۱ )
چکیده
بیمار معرفی شده، خانمی ۲۵ ساله و متاهل است که سابقه ۵ ساله هیپرکراتوز و تیره شدن نیپل و آرئول دو طرفه پستان را دارد. هیپرکراتوز نیپل و آرئول یک مورد خوش خیم و نادر است که می تواند به صورت یک طرفه یا دو طرفه در هر دو جنس تظاهر کند. حداقل سه نوع از هیپرکراتوز نیپل و آرئول را شرح داده اند:
نوع اول: موردی از گسترش نووس اپیدرمال
نوع دوم: همراهی با آکانتوز نیگریکانس یا ایکتیوز
نوع سوم: ایدیوپاتیک یا نووئید
بیمار ما مبتلا به نوع دوم یعنی هیپرکراتوز نیپل و آرئول همراه با آکانتوزنیگریکانس بود.
فهیمه اسدی آملی، سید ضیاءالدین محمدی، هایده حائری، ابوالفضل کسائی،
دوره ۶۱، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۸۲ )
چکیده
مقدمه: تاکنون تنها گزارشات معدودی در مورد شیوع نئوپلاسم های پلک در کشورهای آسیایی وجود داشته است که در مقایسه با آمار کتب مرجع، تفاوت هایی دارند. باتوجه به این اختلاف آماری برآن شدیم تا آماری از شیوع این تومورها در کشورمان تهیه نماییم.
مواد و روش ها: یک مطالعه مقطعی توصیفی و گذشته نگر بر روی پرونده بیماران مراجعه کننده طی سال های ۷۷-۱۳۶۸ در بیمارستان فارابی انجام گردید. یافته ها: در این مطالعه، ۱۱۰۳ بیمار مبتلا به نئوپلاسم پلک، از لحاظ مشخصات هیستوپاتولوژیک و اپیدمیولوژیک تومور مورد بررسی قرار گرفتند. ۴۴% این بیماران مبتلا به نئوپلاسم های خوش خیم پلک و ۵۶% مبتلا به نئوپلاسم های بدخیم پلک بودند. در این بررسی شایعترین نئوپلاسم های خوش خیم پلک بترتیب عبارتند از: خال (۳۷,۷%)، هاماتورم (۱۹.۶%)، پاپیلوم (۱۵.۹%)، نوروفیبروم (۷%) و پیلوماتریکسوما (۵.۱%)، شایعترین نئوپلاسم های بدخیم پلک بترتیب عبارتند از: BCC با (۷۸.۸%) و SCC با (۱۱.۸%). ملانوم بدخیم (۲.۴%) و کارسینوم غدد سباسه (۱.۹%). میانه سن تشخیص در نئوپلاسم های خوش خیم پلک ۳۶ سال و در نئوپلاسم های بدخیم ۵۷ سال بود. شایعترین محل آناتومیک درگیری در نئوپلاسم های خوش خیم بترتیب پلک فوقانی (۲۰۶ مورد)، پلک تحتانی (۱۳۳ مورد)، کانتوس داخلی (۲۰ مورد) و کانتوس خارجی (۳ مورد) و در نئوپلاسم های بدخیم بترتیب پلک تحتانی (۲۶۸ مورد)، پلک فوقانی (۱۱۷ مورد)، کانتوس داخلی (۵۳ مورد) و کانتوس خارجی (۱۷ مورد) بودند.
نتیجه گیری و توصیه ها: در این مطالعه شیوع نئوپلاسم های بدخیم در پلک چپ بیشتر از نئوپلاسم های خوش خیم بود، ولیکن شیوع نئوپلاسم های خوش خیم و بدخیم در پلک راست تقریبا برابر مشاهده گردید.
گلاویژ اعتمادی، سیاوش صادقیان، عارف امیرخانی، سرور اسدی، اکرم شهرابی فراهانی، مروه رحمتی، محمدمهدی فیض آبادی،
دوره ۶۳، شماره ۷ - ( ۱-۱۳۸۴ )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه بررسی مقاومت داروئی سویه های کلیسیلاپنومونیه حدا شده از بیماران ایرانی و تعیین میزان فراوانی سویه های مقاوم به سفالوسپورین های نسل جدید بوده که دارای آنزیم های بتا لاکتاماز با طیف گسترد می باشند.
مواد و روش ها: تعداد ۱۰۰ سویه کلبیلا پنومونیه جدا شده از بیماران بستری و سرپائی در ۶ بیمارستان مختلف مورد بررسی قرار گرفتند. هویت سویه ها با روشهای باکتریولوژی تائید و آزمایش تعیین حساسیت داروئی آنها نسبت به ۱۴ آنتی بیوتیک با استفاده از روش دیسک دیفیوژن انجام شد. حداقل غلظت ممانعت کننده (MIC) به روش رقتی (Macro broth dilution) برای سفتازیدیم، جنتامایسین و سیپروفلوکساسین بر روی ۴۰ سویه تعیین گردید. فعالیت آنزیم بتا لاکتاماز به روش یدومتریک مشخص و سویه های تولید کننده آنزیم های بتالاکتاماز با طیف گسترده (Extended Spectrum Beta - Lactamases: ESBL) طبق پروتوکل NCCLS با استفاده از دیسک های ترکیبی سفتازیدیم و سفتازیدیم / کلاولانیک اسید شناسائی شدند.
یافته ها: ایمی پنم مؤثرترین دارو بر علیه سویه های کلبیلا بوده (۱۰۰%) و بدنبال آن آمیکاسین (۸/۸۰%) ، پیپیراسیلین/ تازوباکتام (۷۴%)، سیپروفلوکساسین (۷۳%)، جنتامایسین (۶۹%)، سفتازیدیم (۶۸%) و نالیدیکسیک اسید (۷/۶۷%) قرار داشتند. کلیه سویه های مقاوم به سفتازیدیم، جنتامایسین و سیپروفلوکساسین از نظر تولید آنزیم بتالاکتاماز مثبت بودند. ۲۲ ایزوله (۲۲%) از نظر تولید ESBL مثبت بوده و تمامی آنها به بیش از ۸ آنتی بیوتیک مقاوم بودند.
نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به گزارش پیدایش مقاومت نسبت به ایمی پتم در سایر کشورها در تجویز این دارو باید احتیاط و دقت بیشتری نمود. حساسیت نسبت به سفتریاکسون و سفتی زوکسیم نیز بالا بوده ولی مقاومت حد واسط در آنها رو به رشد می باشد. فراوانی سویه های دارای ESBL در نمونه های مورد مطالعه در حد کشورهای اروپائی بوده ولی احتمال افزایش آنها بدلیل حضور پلاسمیدهای حامل ژن های کد کننده مقاومت وجود دارد. ارتباط معنی داری بین مقاومت نسبت به سفتازیدیم ، جنتامایسین و سیپروفلوکاسین با تولید آنزیم بتالاکتاماز وجود داشته و حاکی از پیوستگی ژن های مربوطه و احتمال انتقال همزمان آنها توسط پلاسمید می باشد.
فرحناک اسدی، پروین اکبری اسبق، نیلوفر حاجی زاده،
دوره ۶۴، شماره ۱۰ - ( ۷-۱۳۸۵ )
چکیده
میکروآلبومینوری همراه با افزایش خطر مشکلات قلبی- عروقی در بیماران دچار پرفشاری خون است ولیکن مطالعهای بطور اختصاصی اثرات کاهش میکروآلبومینوری در بهبود هیپرتروفی بطن چپ (LVH) در کودکان دچار پرفشاری خون را مورد بررسی قرار نداده است.
روش بررسی: این مطالعه : ۵۵ بیمار ۱۱ تا ۱۹ ساله دچار پرفشاری خون اولیه مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران بطور همزمان با داروهای هیدروکلروتیازید و Angiotensin Converitng Enzyme Inhibitor (ACEI) درمان می شدند. پنج بیمار برای کنترل فشار خون مهارکننده گیرنده آنژیوتانسین Angiotensin (ARB) Receptor Blocker دریافت میکردند. در ابتدا و ۱۲ ماه پس از درمان Left Ventricular Mass (LVMI) Index بوسیله اکوکاردیوگرافی و نیز نسبت میکروآلبومین به کراتی نین MA/Cr در ادرار بررسی شد. در صورت نسبت MA/Cr بیش از μg/mg۳۰ میکروآلبومینوری و g/m ۲,۷۶/۳۸LVMI> بعنوان هیپرتروفی بطن چپ در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج در این بررسی وزن، سطح بدن، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک همگی ارتباط مستقیم با LVMI داشتند ولی ارتباط میکروآلبومینوری، فشار خون سیستولیک و(BMI) Body Mass Index با LVMI بسیار واضح تر بود. در این بررسی میکروآلبومینوری قویترین عامل در پیگیری LVMI بود.
نتیجهگیری: نتایج میکروآلبومینورمی یک عامل مهم و قوی در پیش بینی LVH در کودکان و نوجوانان دچار پرفشاری خون بوده و کاهش میکروآلبومینوری موجب عدم بروز و یا بهبودی LVH در آنان میشود.
فهیمه اسدی آملی، مژگان اکبرزاده جهرمی، منصوره عطار، فرنوش آزادبخت،
دوره ۶۶، شماره ۸ - ( ۸-۱۳۸۷ )
چکیده
زمینه و هدف: کلامیدیاتراکوماتیس عامل بیماریهای تراخم، کنژنکتیویت نوزادان، عفونت انکلوزیونی چشمی بزرگسالان، عفونتهای جنسی و عفونتهای ریوی در نوزادان میباشد. هدف از این مطالعه بررسی شیوع آنتیبادی ضد کلامیدیاتراکوماتیس در جمعیت بدون عفونت چشمی میباشد.
روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی۲۵۰ نفر از افراد با گروههای سنی مختلف مراجعهکننده به آزمایشگاه بیمارستان فارابی که بدون عفونت چشمی بودهاند انتخاب شدند و با روش الیزا آنتیبادی IgG و IgM در آنها اندازهگیری شد و از نظر جنس، توزیع سنی، وجود آنتیبادیها IgM و IgG،ارتباط مثبت بودن آنتیبادی با سن و جنس فرد بررسی شد.
یافتهها: از ۲۵۰ نفر، ۱۲۵ نفر (۵۰%) زن و ۱۲۵نفر (۵۰%) مرد. با میانگین سنی ۴۰ سال (یک تا ۸۳ سال) بودند. تعداد ۱۱ نفر (۴/۴%) IgG مثبت داشتند که پنج نفر زن و شش نفر مرد بودند. افرادی که دارای IgG مثبت بودند همگی بالای ۳۱ سال بودند. تعداد ۱۸ نفر (۲/۷%) IgM مثبت داشتند که ۱۳نفر زن و پنج نفر مرد بودند که تعداد زنها از مردها بیشتر بوده است. هیچ کدام از افراد به طور همزمان آنتیبادی IgG و IgM نداشتند.
نتیجهگیری: جمعیت مورد مطالعه دارای شیوع پایین از نظر وجود آنتیبادی ضد کلامیدیایی بودهاند. پیشنهاد میگردد که از روشهای سرولوژی برای اسکرینینگ عفونت چشمی در مراکزی که تستهای دیگر در دسترس نمیباشد استفاده شود و در صورت مثبت بودن از تستهای تاییدی آنتیژنی استفاده گردد.
معصومه اسدی، فرح فرخی، میثم گنجیبخش، نوروز دلیرژ، وحید نجاتی، کیکاوس غلامی،
دوره ۶۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: از آنجا که سلولهای دندریتیک (DC) قادر به القای پاسخ ایمنی بر علیه تومور میباشند، امروزه علاقه فزایندهای در بهکارگیری این سلولها در ایمونوتراپی تومور وجود دارد. در مطالعه حاضر سلولهای دندریتیک بهمنظور استفاده در امر تحقیقات و ایمونوتراپی تومور بررسی شدند.
روش بررسی: بخشیاز سلولهای تکهستهای خون محیطی که به پلاستیک میچسبند در حضور GM-CSF و IL-۴ بهمدت پنج روز و سپس به مدت دو روز نیز با TNF-α, PLY-IC و مایع رویی لنفوسیت T تحریک شده با PHA، PHA-activated T cells Conditioned Medium کشت داده شد و بررسی مورفولوژیک تعیین فنوتیپ، قدرت بیگانهخواری سلولهای دندریتیک ارزیابی شد. توانایی سلولهای تولیدشده در واکنش مختلط لکوسیتی آلوژن و میزان سایتوکینهای تولید شده مورد سنجش قرار گرفت.
یافتهها: سلولهای دندرتیک تولید شده با این روش دارای افزایش بیان مولکولهای سطحی نظیر CD۸۰، CD۸۳، CD۸۶، HLA-DR بودند. این سلولها دارای توانایی فاگوسیتوز کم و قدرت تحریک بالای لنفوسیتهای T بودند. با سنجش نسبت سایتوکینها مشخص شد سلولهای دندریتیک تولید شده از نوع DC۱ میباشند.
نتیجهگیری: این دادهها نشاندهنده القای بلوغ کارامدتر سلولهای دندریتیکی توسط مایع رویی سلولهای لنفوسیت T میباشد که با PHA تحریک شده بودند. استفاده از این مایع رویی بهعنوان فاکتور بلوغ میتواند منجر به تولید سلولهای دندریتیکی کارامدتر با توانایی ایمونوتراپی تومور باشد و امکان تکامل هر چه بیشتر استراتژیهای جدید در ایمونوتراپی بیماریها با استفاده از سلولهای دندریتیک تولید شده در آزمایشگاه را فراهم کند.
کیکاوس غلامی، وحید نجاتی، نوروز دلیرژ، میثم گنجیبخش، معصومه اسدی،
دوره ۶۹، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: پاسخ های ایمنی ذاتی و اکتسابی وابسته به مهاجرت لکوسیت ها از عرض سلول های اندوتلیال
که نقش مهمی در شروع پاسخ های ایمنی سلولی دارند و در مسیر مهاجرت از (DCs) می باشد. سلول های دندریتیک
بافت های محیطی به عقد ههای لنفاوی با سلول های اندوتلیال عروق لنفاوی تماس پیدا م یکنند. در این تحقیق اثرات
سلول های اندوتلیال چسبیده به سطح و غیرفعال بر روی خصوصیات فنوتیپی و عملکردی سلول های دندریتیک
مورد بررسی قرار گرفت. روش بررسی: بعد از جدا نمودن سلول های تک هسته ای از خون محیطی و کشت آن ها
فاکتور محرک- گرانولوسیت و مونوسیت) به مدت پنج ) GM-CSF و FCS ( اینترلوکین- ۴ ) IL- حاوی ۴ RPMI در محیط
،(MCM) روز سلول های دندریتیک نابالغ ایجاد شد. این سلول ها همراه با فاکتورهای بلوغ (مایع رویی مونوسیت
کشت داده RPMI بر روی سلو لهای اندوتلیال اضافه شد و به مدت ۴۸ ساعت، در محیط کشت (Poly I-C و TNF-α
شد. هفت روز پس از کشت بلوغ سلو لهای کشت داده شده توسط دستگاه فلوسایتومتری، بتا کانتر و کیت الایزا
بررسی شد. یافت هها: یافته های حاصل از این مطالعه نشان داد که سلول های اندوتلیال از طریق تماس سلول به سلول
با سلول های دندریتیک ارتباط برقرار نموده و باعث مهار بلوغ در سلو لهای دندریتیک می گردد. این اثر به علت
می باشد. آن ها هم چنین با مهار نمودن محرک های CD و افزایش بیان ۱۴ HLA-DR و CD۸۳, CD۸۶, CD کاهش بیان ۸۰
موجب کاهش تکثیر آن ها می شوند. نتیج هگیری: براساس یافته های حاصل از این تحقیق می توان T لنفوسیت های
نتیجه گرفت، سلول های اندوتلیال که در مسیر مهاجرت سلول های دندریتیک قرار می گیرند، می توانند به عنوان
تنظیم کننده های بالقوه عملکرد و تمایز سلول های دندریتیک باشند.
میثم گنجیبخش، وحید نجاتی، معصومه اسدی، نوروز دلیرژ، فرح فرخی،
دوره ۶۹، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
۸۰۰x۶۰۰ Normal
۰
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer۴
زمینه
و هدف: سلولهای دندریتیک (DC) قادر
به القای پاسخ ایمنی بر علیه تومور میباشند و امروزه علاقه فزایندهای در بهکارگیری
این سلولها در ایمونوتراپی تومور وجود دارد. در میان راهکارهای ارایهشده برای
درمان سرطان، استفاده از سلول های
دندریتیک جایگاه ویژهای یافته است و محققین تلاش میکنند با تحقیقات بیشتر به سلولهای
دندریتیک کارآمدتری در شرایط آزمایشگاه دست پیدا کنند. این تحقیق به منظور تولید
سلولهای دندریتیک کارآمد برای استفاده در امر تحقیقات و ایمونوتراپی تومور انجام
شده است.
روش
بررسی: بخشی از سلولهای تکهستهای
خون محیطی (PBMC) که به پلاستیک میچسبند در حضور اینترلوکین-۴ (IL-۴) و محرک گرانولوسیت (GM-CSF) بهمدت پنج روز و بهمدت دو روز نیز با TNF-α, PLY-IC و سلولهای اپیتلیال (A۳۷۵)، کشت داده شد. سپس بر
روی سلولهای تمایزیافته بررسی مورفولوژیک، تعیین فنوتیپ، قدرت بیگانهخواری مورد
ارزیابی قرار گرفت؛ همینطور توانایی سلولهای تولیدشده در واکنش مختلط لکوسیتی (MLR) آلوژن و میزان سایتوکینهای تولیدشده مورد سنجش قرار گرفت.
یافتهها: سلولهای دندریتیک تولیدشده با این روش دارای مقادیر
بالای بیان مولکولهای سطحی CD۸۰، CD۸۳، CD۸۶، HLA-DR و
مقدار پایین بیان مولکول سطحی CD۱۴ بودند همچنین
این سلولهای دندریتیک دارای توانایی فاگوسیتوز مناسب و قدرت تحریک بالای لنفوسیتهای
T بودند و قادر به ترشح مقادیر بالایی از
سایتوکین IL-۱۲ بودند که نشاندهنده بلوغ کامل سلولهای
دندریتیک تولیدشده میباشد.
نتیجهگیری: سلولهای
اپیتلیال پوست منجر به تولید سلولهای دندریتیکی کارآمدتر با توانایی ایمونوتراپی
تومور و همچنین باعث تولید سلولهای دندریتیک از نوع یک (DC۱) در شرایط آزمایشگاهی میگردند.
هایده حائری، غزاله شاکر، فهیمه اسدی آملی،
دوره ۷۰، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه: کارسینوم پاپیلری شبهوارتین نوع نادری از کارسینوم پاپیلری تیرویید است. نمای آن شامل ساختارهای پاپیلری پوشیده از سلولهای تومورال انکوسیتیک دارای هستههای با خصوصیات کارسینوم پاپیلری بههمراه ارتشاح لنفوپلاسماسیتی در محور فیبرو-همبندی میباشد. نامگذاری این تومور ناشی از تشابه آن با تومور وارتین غدد بزاقی میباشد.
معرفی بیمار: در این گزارش موردی از کارسینوم پاپیلری مشابه تومور وارتین را در آقای ۵۴ ساله با توده دو طرفه تیرویید معرفی مینماییم. در بررسی هیستوپاتولوژیک پاپیلاهای مفروش از سلولهای ائوزینوفیلیک با هستههای شیشه مات و شیاردار بههمراه ارتشاح لنفوپلاسماسیتی محور فیبرو-همبندی مشاهده گردید.
نتیجهگیری: کارسینوم پاپیلری شبه تومور وارتین ممکن است با ضایعات خوشخیم مثل تیروییدیت هاشیموتو، تومور با سلولهای هرتلی و کارسینوم پاپیلری از نوع سلول بلند اشتباه گردد. پیگیری موارد گزارش شده پیشنهاددهنده این امر است که این تومورها رفتاری همانند کارسینوم پاپیلری معمولی دارند.
هایده حائری، غزاله شاکر، فهیمه اسدی آملی، مینو احمدینژاد،
دوره ۷۱، شماره ۷ - ( مهرماه ۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه: متاپلازی سنگفرشی در غده تیرویید یافته هیستوپاتولوژی ناشایعی بوده و بهطور معمول در همراهی با ضایعات پاتولوژیک غده تیرویید میباشد. اغلب به تعداد کم و بهشکل کانونی در اندازههای کوچک دیده شده و تنها در موارد نادری متاپلازی وسیع سنگفرشی در غده تیرویید دیده میشود، بهنحوی که حتی ممکن است ضایعه اصلی پاتولوژیک را بپوشاند و باعث مشکل تشخیصی شود.
معرفی بیمار: بیمار آقای ۵۳ سالهای است با سابقه چهارساله هیپوتیروییدی که اکنون با توده سفت و ندولار در ناحیه قدام گردن مراجعه نموده است. بیمار با تشخیص سیتولوژی مشکوک به بدخیمی تحت توتال تیروییدکتومی قرار گرفت.
نتیجهگیری: متاپلازی وسیع سنگفرشی در غده تیرویید میتواند باعث اشتباه تشخیصی و تفسیر نادرست از بررسی هیستوپاتولوژی و سیتولوژی گردد.
ریحانه اسدی، پریسا محمدینژاد، فاطمه داوری تنها، مهدی صفرپور، احمد ابراهیمی،
دوره ۷۲، شماره ۱۲ - ( اسفند ۱۳۹۳ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت ویژه مسیرهای هورمونی به ویژه استروژن و نقش آن در ابتلا به بیماری اندومتریوز، بهنظر میرسد هرگونه تغییر در ژنها و جایگاههای ژنی مرتبط با این مسیرهای هورمونی میتواند دارای اهمیت بهسزایی در ایجاد، شناسایی و تشخیص زودرس اندومتریوز باشند. از این رو مطالعه حاضر به بررسی اهمیت پلیمورفیسم rs۹۳۴۰۷۹۹ ژن ESR۱ بهعنوان یکی از مهمترین ژنهای شناخته شده مرتبط با ترشح استروژن در جمعیت زنان ایرانی و ارتباط آن با اندومتریوز پرداخته است.
روش بررسی: مطالعه مورد- شاهدی حاضر از دی ماه ۱۳۹۱ تا شهریور ۱۳۹۲ بر روی ۱۰۰ بیمار مبتلا به اندومتریوز و ۱۰۰ فرد سالم در بیمارستان جامع زنان محب یاس تهران انجام گرفت. پس از استخراج DNA از لکوسیتهای خون محیطی به روش نمک اشباع شده و کیفیت سنجی آن، پلیمورفیسم rs۹۳۴۰۷۹۹ بهروش Amplification refractory mutation system- polymerase chain reaction (ARMS-PCR) تعیین ژنوتیپ شد. سپس آنالیز وابستگی فراوانی آللها و ژنوتیپها با بیماری در مقایسه با کنترل با استفاده از نرمافزار PLINK انجام شد.
یافتهها: بر مبنای نتایج بهدست آمده ژنوتیپ AG شایعترین ژنوتیپ در گروه بیماران (۵۲%) و گروه شاهد (۴۸%) بود، اگرچه شایعترین آلل در گروه بیماران آلل A (۵۷%) و در گروه شاهد آلل G (۵۲%) بود. از سوی دیگر یافتههای بهدست آمده نشاندهنده عدم وجود اختلاف معنادار در فراوانی آللی و ژنوتیپی در دو گروه بیماران و گروه شاهد بود (بهترتیب ۰۷/۰ P= و ۱۷/۰P=).
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که پلیمورفیسم (rs۹۳۴۰۷۹۹) ژن ESR۱ با خطر ابتلا به اندومتریوز در جمعیت ایران مرتبط نمیباشد. اگرچه انجام مطالعات بیشتر با حجم نمونه بالاتر در سایر جمعیتها و قومیتها به منظور تایید نتایج حاصل در این پژوهش ضروری است.
مژگان اسدی، فرزانه سعیدی فرد، مصطفی قربانی، خدیجه ادبی،
دوره ۷۳، شماره ۶ - ( شهریور ۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: کمبود ویتامین D یک مشکل فراگیر در کشورهای در حال توسعه مانند ایران است. شیوع کمبود ویتامین د از متوسط تا شدید در بین زنان ایرانی بهویژه در بین زنان حامله وجود دارد و میتواند علت یکسری از مشکلات مانند مسمومیت حاملگی، دیابت حاملگی و زایمان زودرس و سزارین بار اول باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی این نکته بود که آیا نوع زایمان به سطح سرمی ویتامین D مرتبط است و آیا بین زنان با کمبود یا سطح ناکافی آن در شیوع سزارین تفاوتی وجود دارد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی ۱۸۶ زن حامله بدون سزارین انتخابی و تکراری که در فاصلهی اردیبهشت ۱۳۹۱ تا اردیبهشت ۱۳۹۳برای زایمان به بیمارستان جامع زنان تهران مراجعه کردند به صورت سرشماری وارد مطالعه شدند. شرکتکنندگان در دو گروه زنان با زایمان طبیعی و زنان با سزارین قرار گرفته و سطح سرمی ویتامین D در بیماران هر گروه اندازهگیری و مقایسه شد.
یافتهها: یکصد و بیست و هشت زن (۸/۶۸%) سزارین و ۵۸ زن (۲/۳۲%) زایمان طبیعی داشتند. میانه و دامنه بین چارکی، سطح سرمی ویتامین D در بین زنان سزارین شده در مقایسه با زایمان طبیعی بهترتیب ng/ml ۶۴/۱۳ و ۴۷/۱۲ در برابر ng/ml ۶۸/۱۱ و ۵۹/۱۲ بود. اختلاف آماری معناداری در سطح سرمی ویتامین D بین این دو گروه وجود نداشت (۷۲/۰P=). افزون بر آن شیوع سزارین در زنانی که کمبود ویتامین D داشتند در مقایسه با زنانی که سطح ناکافی از آن را داشتند، از لحاظ آماری اختلاف معناداری وجود نداشت (۸/۰P=).
نتیجهگیری: در این مطالعه، هیچ ارتباطی بین سطح سرمی ویتامین D و نوع زایمان یافت نشد.
سحر اسدی، هاله آیتالهی، جواد زینالی، زهرا یکتا،
دوره ۷۳، شماره ۱۲ - ( اسفند ۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: سزارین جزء شایعترین اعمال جراحی در زنان است و عوارض زخم آن بالغ بر ۱۶-۵/۲% میشود. از اینرو مطالعه حاضر با هدف انتخاب روش مناسب جهت بستن پوست انجام گردید.
روش بررسی: مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی در بیمارستان مطهری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ارومیه از اردیبهشت تا آذر سال ۱۳۹۳ در زنان حامله با زایمان سزارین، انجام شد. ۲۶۶ نفر واجد معیارهای ورود رضایت آگاهانه، سن حداقل ۱۸ سال و سن حاملگی حداقل۲۴ هفته، وارد مطالعه گردیده و در دو گروه که به طور پنهانی با رنگهای مختلف که توسط خود بیماران انتخاب میگردید، قرار گرفتند. همه بیماران از نظر عوارض جداشدگی زخم، درد، اسکار، هماتوم، سروما و مدت زمان عمل مقایسه گردیدند.
یافتهها: بیشترین اندیکاسیون سزارین در هر دو گروه، سابقه سزارین با جنین ترم بود که تفاوت معنادارنبود (۳۸۱/۰P=). شدت درد (Visual Analogue Scale, VAS) در روز اول و هفته ششم در گروه سوچور بهطور معنادار بیشتر بود (۰۰۱/۰P=). زمان بستن پوست در گروه استپل ۰۷/۰±۰۳/۱ و در سوچور ۶۷/۰±۶۸/۴ دقیقه بود که تفاوت معنادار بود (۰۰۱/۰P=). فراوانی باز شدن زخم در گروه استپل (۳/۱۱%)۱۵ و در سوچور پنج مورد (۸/۳%) بود که تفاوت معناداری مشاهده شد (۰۱۷/۰P=). نمره معیار ونکوور از نظر اسکار گروه استپل ۹/۰±۵/۷ و سوچور ۸/۰±۶/۶ بود که تفاوت معنادار بود (۰۰۱/۰P=). بیماران با عارضه بازشدن زخم، دارای تفاوت معناداری از نظر سن (۰۲۲/۰P=) و شاخص توده بدنی (۰۰۱/۰P=) با افراد بدون این عارضه داشتند.
نتیجهگیری: استفاده از استپل میتواند باعث کاهش درد و همچنین مدت زمان عمل بیماران گردد اما عارضه بازشدن زخم و اسکار در آنها بیشتر میباشد.
آرش عبدالملکی، محمد باقر غیور، صابر زهری، اسداله اسدی، مرتضی بهنام رسولی،
دوره ۷۷، شماره ۲ - ( اردیبهشت ۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: مهندسی بافت یک موضوع چندرشتهای و بینرشتهای است که شامل توسعه ایمپلنتهای زیستی برای بازسازی بافت با هدف بهبود یا افزایش عملکرد بافت یا اندام میباشد. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی ویژگیهای مکانیکی و هیستولوژیکی داربستهای سلولزدایی شده عصبی تهیه شده در مقایسه با عصب تازه جهت کاربرد در ترمیم اعصاب محیطی بود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع تجربی میباشد که در آزمایشگاه تحقیقاتی ترمیم اعصاب دانشگاه فردوسی مشهد از اردیبهشت ۱۳۹۶ تا مهر ۱۳۹۷ انجام شد. بهمنظور تهیه داربست، موشهای صحرایی با تزریق داخل صفاقی کلرال هیدرات ۱۰% بیهوش شدند. قطعات عصب سیاتیک موشهای صحرایی در بالاتر از محل سه شاخه شدن عصب برداشته شد و پس از پاکسازی بافتهای زائد به روش ساندل سلولزدایی شدند. سپس داربستهای سلولزدایی شده از نظر بافتی و مکانیکی مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: بررسی نتایج حاصل از ارزیابیهای بافتی نشان داد که سلولزدایی داربستها بهطور کامل انجام شده است. این نتایج توسط رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین و دپی اثبات شد. ارزیابیهای تخصصی بافتی با رنگآمیزی پیکروفوشین و بررسی میکروسکوپ الکترونی نشان داد که رشتههای کلاژن و الاستین در ماتریکس خارج سلولی بهطور نسبی حفظ شدهاند. همچنین بررسی مکانیکی داربستها در تست کششی نشاندهنده حفظ نسبی ماتریکس خارج سلولی داربستها در مقایسه با گروه کنترل بود.
نتیجهگیری: در مجموع نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که داربستهای حاصل از سلولزدایی با حفظ ترکیبات اصلی بافت مورد نظر میتوانند بستر مناسبی برای بررسی رفتارهای سلولی باشند.
اسماء سلیمانی، افرا خسروی، عنایت اسدی،
دوره ۷۷، شماره ۳ - ( خرداد ۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال در سوخت و ساز لیپیدها حیات انسانی را در تمامی کشورها با درصدهای متفاوت تهدید میکند و باعث بروز بیماریهای قلبی-عروقی میشود. کاهش میزان فعالیت بدنی و حذف برخی غذا داروها گسترش این عوارض را تسریع بخشیدهاند. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر ۱۰ هفته مصرف مکمل زنجبیل بر نیمرخ لیپیدی و ترکیب بدن زنان چاق بهدنبال تمرین ورزشی پیلاتس انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه بهروش نیمهتجربی در مرکز گیاهان دارویی دانشگاه علوم پزشکی ایلام از شهریور تا آذر ۱۳۹۶ انجام شد. در این مطالعه، ۹۰ زن چاق مبتلا به دیابت نوع ۲ بهطور تصادفی به ۳ گروه مکمل، دارونما و کنترل (هر گروه ۳۰ نفر) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی شامل ده هفته فعالیت ورزشی پیلاتس است. گروه مکمل روزانه g ۲ پودر زنجبیل را، بهمدت ۱۰ هفته مصرف میکردند.
یافتهها: نتایج نشان داد ۱۰ هفته مصرف مکمل زنجبیل بهدنبال تمرین ورزشی پیلاتس در پیشآزمون و پسآزمون باعث افزایش سطوح لیپوپروتیین پرچگال و کاهش تریگلیسیرید، لیپوپروتیین کمچگال، کلسترول تام، ترکیب و وزن بدن زنان چاق میشود. همچنین مصرف ۱۰ هفته مکمل زنجبیل بهدنبال تمرین هوازی پیلاتس بر سطوح تریگلیسیرید (۰/۰۰۱P=)، لیپوپروتیین کمچگال (۰/۰۲P=)، کلسترول تام (۰/۰۵P=) و لیپوپروتیین پرچگال (۰/۰۱P=) زنان چاق گروه مکمل و دارونما تاثیر معناداری داشت.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد که تمرین پیلاتس بههمراه مصرف روزانه g ۲ مکمل زنجبیل بهمدت ۱۰ هفته، باعث کاهش معنادار در سطوح نیمرخ لیپیدی، درصد چربی بدن، وزن و نسبت محیط کمر به لگن شد.