12 نتیجه برای اسکندری
علی موافق، محمد میراسکندری، پیام اقتصادی عراقی،
دوره 61، شماره 4 - ( 4-1382 )
چکیده
مقدمه: یکی از عوارض نامطلوب استفاده از پروپوفول، درد هنگام تزریق وریدی این دارو می باشد که میزان بروز آن در بیماران بین 28% تا 90% گزارش شده است. متوکلوپروماید دارویی است که بطور متداول جهت پیشگیری و درمان تهوع و استفراغ کاربرد بالینی دارد ولی دیده شده که از این دارو نیز می توان در کاهش درد پروپوفول استفاده نمود. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر تزریق متوکلوپروماید پیش از تزریق پروپوفول در میزان بروز و شدت درد ناشی از تزریق پروپوفول و مقایسه آن با لیدوکائین است.
مواد و روش ها: در این مطالعه آینده نگر، دوسوکور، تصادفی شده همراه با کنترل دارونما، 150 بیمار 18 تا 40 سال به صورت تصادفی به یکی از سه گروه (هر گروه 50 نفر) شاهد (دو میلی لیتر نرمال سالین)، لیدوکائین (دو میلی لیتر معادل 40 میلی گرم لیدوکائین) و متوکلوپروماید (دو میلی لیتر معادل 10 میلی گرم متوکلوپروماید) تقسیم شدند. بلافاصله دو میلی لیتر پروپوفول 10 میلی گرم در میلی لیتر با سرعت 0.5 میلی لیتر در ثانیه (در 4 ثانیه) از همان کاتتر وریدی که در بزرگترین ورید پشت دست قرار دارد، تزریق می گردید. شدت درد حین تزریق پروپوفول توسط روش (VAS: Visual analogue pain scale) (صفر بدون درد تا 100 شدیدترین درد) که پیش از مطالعه به بیمار آموزش داده می شد، تعیین می گردید و هر مقدار VAS بیشتر از صفر بروز درد تلقی می گردید. درصورت مشاهده هرگونه علائم خواب آلودگی، بیمار از مطالعه حذف می گردید.
یافته ها: در این مطالعه نشان داده شد که شدت درد بیماران در سه گروه تفاوت معنی داری داشتند (نرمال سالین=41.18، گروه لیدوکائین=25.4 و گروه متوکلوپروماید=13.1 و P<0.001) و بیماران گروه متوکلوپروماید به میزان معنی داری درد کمتری را نسبت به گروه های دیگر تجربه نمودند (P<0.001). میزان بروز درد در گروه نرمال سالین 77.1% است و لیدوکائین و متوکلوپروماید هر دو موجب کاهش بروز درد در حین تزریق نسبت با گروه نرمال سالین شدند (P=0.002) ولی اختلاف معنی داری در بروز درد بین دو گروه لیدوکائین با متوکلوپروماید مشاهده نشد (P=0.051).
نتیجه گیری و توصیه ها: بدین ترتیب این مطالعه نشان داد که متوکلوپروماید نسبت به لیدوکائین درد ناشی از تزریق پروپوفول را بیشتر کاهش می دهد (برخلاف درد ناشی از دیازپام) ولی در کاهش میزان بروز درد با یکدیگر تفاوتی ندارند. در نهایت باتوجه به دیگر اثرات سودمند متوکلوپروماید از جمله پیشگیری از تهوع و استفراغ پس از عمل و کاهش دوز پروپوفول مورد نیاز برای القا، می توان از این روش بویژه در مواردی که منع مصرف لیدوکائین وجود دارد، قبل از تزریق پروپوفول استفاده نمود.
محمد اسماعیل دارابی، سیدمحمد میراسکندری، مصطفی صادقی،
دوره 65، شماره 6 - ( 6-1386 )
چکیده
اقدامات تهاجمی نظیر آسپیراسیون مکرر مغز استخوان در کودکان مبتلا به بدخیمیهای خونی دردناک بوده و به همین دلیل این اقدامات میتوانند باعث اضطراب فراوان در این گروه از کودکان و والدین آنها شوند. هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی و بیخطر بودن دو ترکیب دارویی میدازولام-کتامین و پروپوفول- آلفنتانیل برای ایجاد آرامبخشی و بیدردی در ضمن انجام آسپیراسیون مغز استخوان در کودکان میباشد.
روش بررسی: 50 کودک 2 تا 12 ساله با ASA III کاندید آسپیراسیون مغز استخوان در این مطالعه وارد شدند. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفته و برای آنها با استفاده از ترکیب میدازولام- کتامین و یا پروپوفول - آلفنتانیل آرامبخشی و بیدردی در اطاق عمل ایجاد شد. زمان شروع آرامبخشی، سطح آرامبخشی و مدت زمان ریکاوری بیماران در دو گروه ثبت شد.
یافتهها: دو گروه از نظر سن، جنس، وزن و مدت زمان انجام آسپیراسیون مغز استخوان اختلاف آماری نداشتند. با توجه به نمره اصلاح شده رامسی، همه بیماران در دو گروه درمانی در طی انجام آسپیراسیون مغز استخوان آرامبخشی قابل قبولی داشتند. زمان شروع آرامبخشی و مدت زمان ریکاوری بیماران در گروه پروپوفول- آلفنتانیل نسبت به گروه میدازولام- کتامین به طور معنیداری کمتر بود. (001/0p<) در گروه کتامین- میدازولام بدنبال القاء آرامبخشی، افزایش فشارخون سیستولیک و تعداد ضربان قلب و در گروه پروپوفول- آلفنتاتیل کاهش این دو متغیر نسبت به مقادیر پایه مشاهده شد.
نتیجهگیری: هر دو ترکیب پروپوفول- آلفنتانیل و میدازولام- کتامین به صورت موثر و بیخطری برای ایجاد آرامبخشی و بیدردی در کودکان در ضمن انجام آسپیراسیون مغز استخوان قابل استفاده هستند.
مرضیه بادینلو، سعید رجبعلیان، ایران پورابولی، حسین اسکندری، حمید جنگی اقدم، میترا حری،
دوره 66، شماره 4 - ( 4-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: یووینگ سارکوما یکی از بدخیمترین تومورهای کودکان و نوجوانان است. ردههای سلولی اندکی از تومورهای این خانواده تولید شده است که مطالعه جنبههای بیولوژیک این تومورها را مشکل میسازد. ما اخیراً یک رده سلولی جدید از تومور یووینگ سارکوما ناحیه توراسیک چپ دختری 16 ساله تولید کردیم که با نام SS-ES-1 نامگذاری گردید. سلولهای 1 SS-ES- تاکنون بیش از 90 بار به صورت پیوسته پاساژ شدهاند. در مطالعه حاضر برخی از ویژگیهای سلولهای SS-ES-1 گزارش میشود.
روش بررسی: کشت سلول در محیط کشت DMEM حاوی 10% سرم جنین گاوی، 100 میکروگرم در میلیلیتر استرپتومایسین، 100 واحد در میلیلیتر پنیسیلین در اتمسفر مرطوب دارای 7% دیاکسیدکربن در دمای 37 درجه سانتیگراد انجام شد. مطالعه ویژگیهای این رده سلولی با استفاده از مجموعهای از آنتیبادیهای منوکلونال و پلیکلونال با روش ایمنوسیتوشیمی انجام شد. همچنین حساسیت این سلولها به تعدادی از داروهای ضد تورموی با روش سنجش MTT تعیین شده و به صورت ارزشهای IC50 گزارش گردید.
یافتهها: ویژگی مورفولوژیکی رده سلولی SS-ES-1 شامل سلولهای کوچک و گرد است که به صورت چند لایه تکثیر میشود. رنگآمیزی ایمنوسیتوشیمی حضور برجسته پروتئینهای CD99، p53، Ki67، سیتوکراتین، نوروفیلامنت و همچنین عدم بیان پروتئین GFAP را در این رده سلولی نشان داد. بر پایه ارزشهای IC50، این سلولها حساسیت قابل توجهای به وین بلاستین (picomole 7/0±2) نشان دادند که به دنبال آن وینکریستین (nM12/0±3/0)، دوکسو روبیسین (µm03/0±05/0)، اتوپوزاید (µm28/0±64/0) و سیسپلاتین (µm45/0±67/0) قرار گرفتند.
نتیجهگیری: ویژگیهای منحصر به فرد رده سلولی SS-ES-1، این رده سلولی را به عنوان مدل مطالعاتی ارزشمند برای بررسی جنبههای بیولوزیک مختلف تومورهای یووینگ سارکوما مطرح میسازد.
داود خلیلی، فرزاد حدائق، مریم توحیدی، نوشین فهیمفر، فاطمه اسکندری، فریدون عزیزی،
دوره 67، شماره 11 - ( 11-1388 )
چکیده
800x600 زمینه و
هدف: علیرغم شیوع اختلالات تحمل گلوکز در ایران، اطلاعاتی در
خصوص تاثیر اختلالات مزبور بر بروز وقایع قلبی- عروقی (CVD) در دسترس نیست. مطالعه حاضر برای بررسی نقش
گروههای مختلف متابولیسم غیرطبیعی گلوکز در پیشبینی خطر بیماریهای قلبی عروقی
انجام شد.
روش بررسی: در 1752 مرد و 2273 زن 40 ساله و بزرگتر که در ابتدای
مطالعه فاقد بیماریهای قلبی عروقی بودند، بروز رخداد قلبی- عروقی در دوره پیگیری
با میانه 6/7 سال بررسی گردید.
یافتهها: در مجموع 197
مورد بیماریهای قلبی عروقی در مردان و 143 مورد در زنان وجود داشت (در کل چگالی
بروز 8/11 در هزار شخص- سال با فاصله اطمینان 95% 1/13-6/10). پس از کنترل عوامل
خطر معمول از جمله سن، شاخصهای آنتروپومتریک، لیپید و فشار خون، سطح تحصیلات،
سیگار، درمان دارویی فشار خون و چربی خون، سابقه خانوادگی بیماری قلبی عروقی و
دیابت، نسبت خطر (95%CI ) برای بیماریهای قلبی عروقی در زنان در دو
گروه دیابت شناخته شده و دیابت تازه تشخیص داده شده بهترتیب برابر (27/6-40/2)
88/3 و (95/3-39/1) 34/2 و مقادیر متناظر آنها برای مردان بهترتیب (95/2-00/1)
72/1 و (31/2-01/1) 52/1 بود. گلوکز ناشتای مختل یا اختلال تحمل گلوکز، پس از
تعدیل سن، با 56% افزایش خطر بیماریهای قلبی عروقی در زنان همراه بود.
نتیجهگیری: در افراد دیابتی
باید همواره پیشگیری اولیه را از نظر بیماریهای قلبی- عروقی در نظر داشت، صرفنظر
از آنکه دیابت آنها در جریان غربالگری تشخیص داده شده باشد و یا آنها از قبل تحت
درمان دیابت باشند. این امر بهویژه در زنان اهمیت بیشتری دارد.
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زاهد حسین خان، شهرام اسکندری، مژگان رحیمی، جلیل مکارم، علی پاشا میثمی، علی محمد خراسانی، جیران زبردست،
دوره 70، شماره 6 - ( 6-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: ونتیلاسیون ناکافی و انتوباسیون دشوار تراشه از شایعترین عواقب وخیم تنفسی در حیطه بیهوشی میباشد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر آه کشیدن و وضعیت بیمار بر نمای مالامپاتی و صحت پیشگویی آن در نمای لارنگوسکوپی و انتوباسیون دشوار بوده است.
روش بررسی: پس از اعمال معیارهای ورود و خروج، در 661 بیمار تست مالامپاتی در وضعیتهای سوپاین و نشسته و نیز با و بدون آه کشیدن انجام شد و توسط فرد کور نسبت به وضعیت مالامپاتی، نمای لارنگوسکوپی و میزان دشواری انتوباسیون بررسی شد. نتایج حاصل از این چهار حالت بررسی مالامپاتی در پیشگویی نمای لارنگوسکوپی و میزان دشواری انتوباسیون مقایسه شد.
یافتهها: در این مطالعه 28 بیمار (2/4%) لارنگوسکوپی مشکل و 9 بیمار (4/1%) انتوباسیون مشکل داشتند. در تست مالامپاتی در حالتهای مورد مطالعه در رابطه با وضعیت لارنگوسکوپی و انتوباسیون در پوزیشن سوپاین بدون آه کشیدن و نشسته بدون آه کشیدن بالاترین میزان حساسیت گزارش شد و میزان ویژگی در پوزیشن نشسته با آه کشیدن بیشترین مقدار بود. میزان ارزش اخباری منفی در تمام حالتها بالاتر از 95% بود و بیشترین میزان ارزش اخباری مثبت در سوپاین با آه کشیدن مشاهده شد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این مطالعه در بین تست مالامپاتی انجام شده در حالتهای مختلف بیشترین میزان همخوانی مربوط به حالت سوپاین با آه کشیدن در پیشگویی وضعیت لارنگوسکوپی و انتوباسیون بود. آه کشیدن درجه مالامپاتی را در حالت سوپاین بهتر از حالت نشسته بهبود بخشید.
احمد جنیدی جعفری، ابراهیم صاحبدل، اصغر حاجیپور، میهن جعفری جاوید، سید محمد میراسکندری، کسری کروندیان، افشین جعفرزاده، شهرام صمدی،
دوره 71، شماره 11 - ( بهمن ماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: کارکنان اتاق عمل با آلودگیهای صوتی ناخواستهای که اغلب بیشاز حد استاندارد است مواجه میشوند. چون تاکنون مطالعهای در ایران صورت نگرفته است، این مطالعه انجام شد.
روش بررسی: پژوهشگر قبلاز شروع به کار اتاق عمل ضمن روشن نمودن دستگاه Sound level meter آن در سطح سر متخصص بیهوشی تنظیم نمود. در پایان جراحیها دستگاه میانگین، انحرافمعیار و حداقل و حداکثر مقادیر اندازهگیریشده را در اختیار قرار داد و مشخصات لازمه را به چک لیست وارد شد.
یافتهها: شدت صوت در اتاق عمل ارتوپدی به نحو معناداری بیشاز سایر اتاقهای عمل بود (81/5±71 دسیبل، 02/0 P=). مقایسه تراز فشار صوت ماکزیمم در اتاقهای عمل مختلف نشان داد که میانگین تراز فشار صوت ماکزیمم در اتاق عمل ارتوپدی (2/108 دسیبل، 003/0P=) و اتاق عمل جنرال 2 (5/109 دسیبل، 01/0P=) از سایرین به نحو معناداری بیشتر بود.
نتیجهگیری: میانگین آلودگی صوتی در اتاقهای عمل دو برابر بیشتر از حد استاندارد بود.
شهلا افشارپیمان، امیر اسکندری، مریم زارعیان جهرمی، شکوفه رادفر، شهناز شیرباز، سوزان امیرسالاری، محمد ترکمن،
دوره 72، شماره 2 - ( اردیبهشت 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: توکسوپلاسما گوندی، انگل درون سلولی اجباری است و تعداد زیادی از مردم دنیا به آن مبتلا هستنـد. در کودکان، عفونت توکسوپلاسما گوندیِ مغزی، به سیسـتم اعصاب مرکزی وارد شده و منجر به التهاب بخش خاکستری مغز میگردد. اوتیسم، اختلال پیچیـده تکاملی، از نوع روابط اجتماعی میباشد که علت اصلی آن ناشناخته است. تغییرات نوروپاتولوژی در بیماران اوتیسم، با آنچه که در توکسوپلاسموزیس مغـزی مشاهده میشود، شباهت دارد. هدف از این مطالعه، بررسی سرولوژی مثبت توکسوپلاسما در کودکان مبتلا به اوتیسم میباشد.
روش بررسی: این تحقیق مطالعـهای از نوع مورد- شاهدی که در سال 91-1390 بر روی کودکان 12-3 ساله مراجعهکننـده به درمانگاههای فوق تخصصی اعصاب و روانپزشـکی کودکان بیمارستان بقیـهالله و مرکز توانبخشی نوید عصر و امید عصر، انجـام گرفت. تعداد 40 کودک مبتلا به اوتیسم، بهعنوان گروه مورد و تعداد 40 کودک غیرمبتلا، بهعنوان گروه شاهد انتخاب شدند. از هر کودک، ml 5 نمونه خون، برای تعیـین سطح آنتیبادی IgG و IgM علیه توکسوپلاسما گوندی، گرفته شد و به روش اِلایزا مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: گروه مورد شامل 34 پسر و شش دختر (بهترتیب 85 و 15 درصد)، با میانگین سنی (71/2±)00/6 سال بود و میانگین زمان تشخیص اوتیسم (87/1±) 01/4 سالگی گزارش شد. گروه شاهد شامل، 17 پسر و 23 دختر، با میانگین سنی (09/3±) 67/5 سال بود. 5/77 درصد (31 نفر) مبتلا به بیماری اوتیسم، 5/7 درصد (3 نفر) اختلال شبه اوتیسم و 15 درصد (شش نفر) سندرم آسپرگر بودند. نتیجه سرولوژی IgM و IgG در تمامی کودکان اوتیسمی منفی و در کودکان غیر اوتیسمی، در 5/2 درصد (یک نفر) از آنها مثبت و در 5/97 درصد (39 نفر) منفی بود و بین این دو گروه، تفاوت آماری معنادار مشاهده نشد (31/0P=).
نتیجهگیری: اگرچه اختلاف آماری معناداری بین دو گروه مشاهده نشد، از این روی نتایج دقیقتر، نیازمند حجم نمونه بیشتر در مطالعات بعدی میباشد.
فاطمه اسکندری، مسعود سلیمانی، نسیم کلانتری، مهدی آزاد، امیر الهوردی،
دوره 72، شماره 11 - ( بهمن 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: این مطالعه با هدف تکثیر سلولهای بنیادی در خارج از بدن، با استفاده از بسترهای نانوالیاف زیست سازگار انجام شد. پیوند مغز استخوان (HSCT) یک رویکرد درمانی در درمان بدخیمیهای خونی و ناسازگاری مغز استخوان است. خون بندناف (UCB) بهعنوان یک جایگزین برای سلولهای بنیادی/ خونساز (HPSC) برای در پیوند آلوژنیک شناخته شده است. مانع اصلی در استفاده از HPSC مشتق از خون بندناف، حجم کم نمونههای جمعآوری شده است. بنابراین، در شرایط آزمایشگاهی گسترش HSCs روش مفید برای غلبه بر این محدودیت است.
روش بررسی: این مطالعه علمی- پژوهشی از آبان 1390 لغایت خرداد 1391 در دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تربیت مدرس به انجام رسید. جداسازی سلولهای بنیادی با روش MidiMACS انجام و میزان خلوص سلولها با فلوسایتومتری بررسی شد. سلولها بر روی پلیت و بستر نانوالیاف کونژوگه با فیبرونکتین کشت و توانایی کلنیزایی آنها، با روش سنجش کلنی بررسی شد.
یافتهها: سلولهای کشتشده در پلیت و نانوالیاف پس از دو هفته افزایش داشت که در محیط پلیت افزایش بیشتر بود (بهترتیب 14 برابر و شش برابر). فعالیت کلنیزایی نیز پس از این مدت نسبت به سلولهای روز اول روند کاهشی داشت که این روند در نانوالیاف کمتر از پلیت بود (05/0P<).
نتیجهگیری: نتایج این بررسی گواه بر توانایی بستر نانوالیاف در تکثیر سلولهای بنیادی خارج از بدن بوده و میتوان از این بستر جهت تکثیر در شرایط آزمایشگاهی استفاده کرد.
سمانه عسگری، داود خلیلی، فریدون عزیزی، فاطمه اسکندری، نرگس سربازی، فرزاد حدائق،
دوره 72، شماره 12 - ( اسفند 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: دستورکار 2013 کالج کاردیولوژی آمریکا (American College of Cardiology, ACC) و انجمن قلب آمریکا (American Heart Association, AHA) در کنترل کلسترول بالا به تازگی منتشر شده است و نیازمند ارزیابی در جوامع مختلف میباشد. هدف از این مطالعه تخمین تعداد افراد کاندید درمان بر اساس دستورکار گفته شده بود.
روش بررسی: از مجموع 6275 فرد 75-40 ساله در ابتدای مطالعه قند و لیپید تهران (بهمن 1377 تا اسفند 1388)، 5153 نفر واجد شرایط ورود به مطالعه با میانه بیش از 10 سال پیگیری بودند. خطر 10 ساله بیماری شدید قلبی- عروقی برای هر یک از شرکتکنندگان بر اساس راهنمای بالینی 2013 محاسبه شد و میزان این خطر در واجدین شرایط درمان با استاتین با میزان خطر در افراد با پیشینه بیماریهای قلبی- عروقی مقایسه شد.
یافتهها: از حدود 5/6 میلیون مرد و زن ساکن در مناطق شهری ایران (بر اساس سرشماری سال 1375) حدود 4 میلیون نفر (55/2 میلیون مرد و 4/1 میلیون زن) نیاز به درمان با استاتین دارند. با توجه به افزایش حدود 5/2 درصدی جمعیت شهری ایران تا سال 1390، مشاهده شد که تعداد واجدین دریافت استاتین به دو برابر (پنج میلیون مرد و سه میلیون زن) افزایش یافت. همچنین میزان خطر ابتلا به بیماری شدید قلبی- عروقی در مردان غیردیابتی با ریسک محاسبه شده بین 5/7-5% و در زنان دیابتی با خطر کمتر از 5%، نسبت به افراد با سابقه بیماری قلبی- عروقی کمتر از 2/0 بود. با حذف این افراد از گروه واجدین شرایط، حدود 8% کل جمعیت از بار مصرف استاتین کاسته شد.
نتیجهگیری: استفاده از دستورکار جدید کالج قلب و عروق آمریکا و انجمن قلب آمریکا در جامعه ما برای درمان با استاتین بهنسبت معقول به نظر میرسد. البته مطالعات بیشتری برای محاسبه سود خاص حاصل از درمان در زیرگروههای مختلف درمانی نیازمند است.
آرش سلمانینژاد، زهرا گل چهره، محمد باقر اسکندری، اسکندر تقیزاده، عباس شکوری،
دوره 76، شماره 1 - ( فروردین 1397 )
چکیده
آنتیژنهای بیضهای سرطان (Cancer/testis antigen) دستهای از آنتیژنها میباشند که در بافتهای زایای بیضه و نیز ارگانهای تناسلی فرد مونث و نیز انواع تومورها بیان میشوند. از نظر محل قرارگیری آنها بر روی ژنوم، این ژنها به دو دسته آنتیژنهای بیضهای سرطان واقع بر روی کروموزم X، که حدود نیمی از آنها را شامل میشوند و ژنهای غیر واقع بر روی کروموزم X که در سراسر ژنوم اتوزومی پراکنده میباشند، تقسیم میشوند. با پژوهشهای وسیع بر روی عملکرد این مولکولهای مهم زیستی، وظایف آنها تا حدودی مشخص شده است، که از جمله مهمترین کارکردهای احتمالی آنها، تنظیم رونویسی ژنها و نقش در انتقال پیام میباشد. پژوهشهای صورت گرفته بر روی الگوی بیان این آنتیژنها مشخصکننده ویژگیهای جالبی در آنها میباشد، بهطوریکه ارتباط بین بیان این آنتیژنها و پیشآگهی بیماری سرطان فرضیهای اثباتشده میباشد. همچنین هتروژنی در بیان این ژنها مشاهده شده است. با توجه به اهمیت این آنتیژنهای اختصاصی تومور در درمان سرطان، مطالعات وسیعی بر روی تنظیم بیان آنها صورت گرفته و مشخص شده است که مکانیسمهای متنوعی بر تنظیم بیان آنها تاثیرگذار است، بهاحتمال مهمترین آنها متیلاسیون NAD میباشد. در ضمن این مطالعات زمینهساز بهبود روشهای درمانی علیه سرطان بهویژه ایمونوتراپی خواهند بود. از این آنتیژنها میتوان بهعنوان بیومارکر برای تشخیص زودهنگام سرطان نیز استفاده کرد. این مقالهی مروری، بر آن است تا با استفاده از منابع معتبر و بهروز، این آنتیژنهای اختصاصی را معرفی کرده و تنظیم بیان و توزیع بافتی اختصاصی آنها را مورد بحث قرار دهد.
حسن اسدی گندمانی، عبدالرضا ناصر مقدسی، محمد علی صحرائیان، شراره اسکندریه،
دوره 79، شماره 12 - ( اسفند 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: بروز بیماری Multiple sclerosis (MS) فرم پیشرونده اولیه (Primary progressive multiple sclerosis, PPMS) میتواند بهواسطه عواملی مانند مواجهه با نور آفتاب و میزان فعالیت فیزیکی کاهش یابد. هدف این مطالعه تعیین اثر مواجهه با نور آفتاب و میزان فعالیت فیزیکی در بروز بیماری مذکور است.
روش بررسی: این مطالعه، مورد-شاهدی است که در آن موارد بیماران MS فرم پیشرونده اولیه و کنترلهای سالم از جمعیت عمومی شهر تهران از شهریور 1398 تا شهریور 1399 گردآوری شدهاند. برای انتخاب کنترلهای همسان براساس جنس از روش شمارهگیری تصادفی تلفنی (RDD) استفاده شده است. میزان مواجهه با نور آفتاب بر حسب ساعت و مواجهه در دو گروه سنی 13-19 سال و بالای 20 سال در دو فصل زمستان و تابستان ارزیابی شد. میزان فعالیت فیزیکی نیز در هفته محاسبه گردید.
یافتهها: مطالعه روی 146 مورد و 294 کنترل انجام گردید. مواجهه با نور آفتاب در فصل تابستان در گروه سنی 19-13 سال با بروز بیماری ارتباط منفی داشت (82/0-57/0CI=) 68/0OR=). این ارتباط منفی در میزان مواجهه 5/0 تا 2 ساعت در تابستان در گروه مردان (53/1730-39/10CI=) 10/134OR=) در گروه خانمهای با مواجهه بالای پنج ساعت درتابستان (96/0-01/0CI=) 09/0OR=) رویت شد. در گروه بالای 20 سال مواجهه با نور آفتاب در فصل تابستان (66/0-36/0CI=) 49/0OR=) و زمستان (28/0-07/0CI=) 14/0=OR) با بروز بیماری ارتباط منفی داشت. فعالیت فیزیکی بالا در هفته در گروه زنان با بروز بیماری ارتباط منفی داشت (59/26-05/1=CI) 30/5=OR).
نتیجهگیری: مواجهه با نور آفتاب در فصل زمستان و تابستان با بروز بیماری ارتباط منفی داشته است. فعالیت فیزیکی نیز تنها در مقادیر بسیار بالا و گروه زنان با بروز بیماری ارتباط منفی داشته است.
نازنین رزازیان، محمد علی صحرائیان، شراره اسکندریه، نوشین جعفری، منصور رضایی، نگین فخری،
دوره 80، شماره 6 - ( شهریور 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کووید-19 تهدیدی برای افراد مبتلا به بیماریهای مزمن ناشی از سیستم ایمنی، مانند مالتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis, MS) است. هدف از این مطالعه پیگیری بیماران MS تا سه ماه پس از واکسیناسیون با واکسن آسترازنکا برای عود MS و عفونت کووید-19 بود.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع پیگیری، جامعه مطالعه بیماران MS بالای 18 سال استان کرمانشاه بودند که دو دوز واکسن آسترازنکا را بین مرداد تا آبان 1400 دریافت کردند. اطلاعات دموگرافیک بیماران از سامانه ملی ثبت MS ایران استخراج شد. اطلاعاتی در مورد مشخصات بالینی افراد، عفونت کووید-19 و عود MS بهصورت تلفنی با استفاده از فرم محقق ساخته گردآوری گردید.
یافتهها: 40 بیمار MS با میانگین (SD) سن 27/39 (8/8) سال شامل 32 نفر (0/80%) زن بررسی شدند. از دوز دوم واکسن تا سه ماه بعد، چهار نفر (10%) عود MS داشتند شامل دو نفر (50%) علایم حسی، یک نفر (25%) درگیری عصب اپتیک و یک نفر (25%) علایم حرکتی و درگیری راههای پیرامیدال. چهار نفر (10%) به کووید-19 مبتلا شدند که سه نفر از آنان علایم خفیف داشتند و بدون مراجعه به پزشک بهبود یافتند اما در یک نفر که ریتوکسیماب استفاده میکرد، علایم شدید بود و نیاز به مراجعه به پزشک پیدا کرد. هیچ موردی از ترومبوز مشاهده نشد.
نتیجهگیری: تفاوت معناداری از نظر شیوع ابتلا به کووید-19 و عود MS، در سه ماه پیش از واکسیناسیون و سه ماه پس از واکسیناسیون در بیماران مشاهده نشد. نیاز به مطالعات بیشتر با دوره پیگیری طولانیتر احساس میشود.