علی محمد اصغریان، محسن محمدی،
دوره 69، شماره 10 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: پوست دوزیستان انواع
مختلفی از ترکیبات ضدمیکروبی را تولید میکنند که روی پاتوژنهای میکروبی اثر
داشته و غالبا در پاسخ به شرایط محیطی ترشح میشوند. پوست قورباغه رانا ریدیباندا
یک منبع غنی از ترکیبات ضدمیکروبی است که میتواند بهعنوان دارو در درمان بیماریهای
عفونی توسعه یابد. در این مطالعه فعالیت ضدمیکروبی، همولیتیکی و سمیت سلولی پوست
قورباغه رانا ریدیباندا بررسی شد.
روش بررسی: نمونههای قورباغههای رانا ریدیباندا از منطقه مینودشت واقع در
استان گلستان جمعآوری گردید. سپس پوست آنها جداسازی گردید و ترکیبات آنها
استخراج شد. اثرات ضدمیکروبی عصاره پوستی روی سویههای میکروبی اشرشیاکلی، استافیلوکوک
اورئوس مقاوم و حساس به متیسیلین، انتروکوک فکالیس مقاوم و حساس
به ونکومایسین، سودوموناس آئروژینوزآ و کاندیدا آلبیکانس بررسی شد. با روش کروماتوگرافی ژل فیلتراسیون تخلیص نسبی ترکیب ضدمیکروبی انجام
شد. حداقل میزان مهارکنندگی، فعالیت سمیت سلولی و همولیتیک ترکیب ضدمیکروبی عصاره پوستی نیز تعیین شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که اثرات ضدمیکروبی روی سویههای استافیلوکوک اورئوس مقاوم و حساس به متیسیلین قابل توجه و نسبت به اشرشیاکلی و انتروکوک فکالیس مقاوم و حساس به ونکومایسین بیشتر بوده است. با این وجود فعالیت
ضدمیکروبی علیه سودوموناس آئروژینوزآ و کاندیدا آلبیکانس وجود نداشت و اثرات همولیتیک و سمیت سلولی عصاره پوستی نیز ناچیز بود.
نتیجهگیری: فعالیت ضدمیکروبی عصاره پوستی
قورباغه رانا ریدیباندا با اثرات ترکیبات آنتیبیوتیکی حاصل از عصاره پوستی
قورباغه جنسهای مختلف Rana قابل مقایسه بود. بهعنوان نتیجه عصاره پوستی رانا ریدیباندا قابلیت یک
داروی آنتیبیوتیکی جدید برای مقابله با افزایش باکتریهای مقاوم به دارو خصوصا
استافیلوکوکهای حساس و مقاوم به متیسیلین را دارد.
معصومه عابدینی، ناهید قطبی، نوید هادوی، دلنیا چاوشی، ناهید اصغریان،
دوره 71، شماره 10 - ( دی ماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: این مطالعه با هدف تعیین شیوع و بروز عفونت بیمارستانی در بخش نوزادان بیمارستان بعثت سنندج، با یک روش فعال و آیندهنگر بر پایه تعاریف مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها Centers for Disease Control and Prevention (CDC) و مقایسه آن با روش رایج نظام کشوری کنترل عفونتهای بیمارستانی National Nosocomial Infection Surveillance (NNIS)، انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به صورت مقطعی و مستقل از کمیته پایش عفونت بیمارستانی، با مراجعه حضوری و روزانه پزشک مجری طرح، نوزادان از نظر علایم عفونت به مدت شش ماه معاینه شدند. در پایان نتایج این مطالعه با نتایج کمیته پایش عفونت بیمارستانی، مقایسه گردید. دادههای طرح پس از جمعآوری توسط نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافتهها: از کل نوزادان بستری، تعداد 369 نوزاد (1292 بیمار/ روز) وارد مطالعه شدند. میزان کلی عفونت بیمارستانی برابر با 71/2 درصد و میزان کلی بروز برابر با 73/7 مورد در هر 1000 بیمار/ روز بود. شایعترین عفونت بیمارستانی، عفونت پوست و بافت نرم در مجموع 50 درصد را شامل میشد. میزان بروز عفونت سپسیس مرتبط با کاتتر مرکزی (CLA-BSI) برای شش ماه مورد مطالعه برابر با 2/14 در 1000 کاتتر مرکزی/ روز بود. میزان عفونت بیمارستانی بر پایه معیارهای NNIS کشوری برابر 1/0 درصد و میزان کلی بروز برابر با 3/0 به ازای 1000 بیمار/ روز در این شش ماه مورد مطالعه بود.
نتیجهگیری: با توجه به تفاوت قابل ملاحظه نتایج در این مطالعه با پروتکل NNIS به نظر میرسد که جهت پایش عفونت بیمارستانی بهخصوص در حوزه نوزادان نیاز به پزشک متخصص آشنا به علایم و نشانههای عفونت بیمارستانی بهعنوان فرد مجری و پایشگر میباشد.