7 نتیجه برای اعتضادی
فرهاد اعتضادی، آیلار آهنگری، هاجر شکری، محمدرضا خاجوی،
دوره 69، شماره 7 - ( 7-1390 )
چکیده
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA
سندرم نورولوژیک موقت (TNS) بهصورت کمر درد یا درد در ناحیه باسن و
اندام تحتانی بوده و معمولا موقتی میباشد. این سندرم اولینبار توسط Schneider در سال 1993 گزارش گردیده و بهنام سندرم
نورولوژیک موقت نامیده شد. انسیدانس سندروم نورولوژیک موقت بعد از بیحسی اسپاینال
با لیدوکایین، 10% تا 40% گزارش شده است. هدف اولیه این مطالعه تعیین درصد بروز سندرم
نورولوژیک موقت در این بیماران و هدف ثانویه تعیین ارتباط بروز سندرم نورولوژیک
موقت با نوع سوزن یا نوع پوزیشن جراحی بوده است. این مطالعه آیندهنگر بر روی 250
بیمار (ASA I-II) در محدوده سنی 18
تا 60 سال که کاندیدای جراحی در دو پوزیشن لیتوتومی و سوپاین بودند طراحی گردید.
بیماران با توجه به نوع سوزن اسپاینال (Sprotte or Quincke) و نوع داروی بیحسی (Lidocaine or bupivacaine) بهطور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. همه بیماران بعد از انجام مانیتورینگ
استاندارد توسط متخصص بیهوشی در سطح L2- L3 یا L3- L4 تحت بیحسی اسپاینال
قرار گرفتند. بعد از بیحسی اسپاینال بیماران با توجه به نوع جراحی، در وضعیت
سوپاین یا لیتوتومی قرار گرفتند. در طی سه روز بعد از عمل جراحی بیماران از نظر
بروز (TNS) مورد بررسی قرار
گرفتند. هرگونه درد و کرختی یا هیپرآلژزی در ناحیه کمر، باسن، قسمت قدامی یا خلفی
ران، زانو، ساق و پاها بهصورت یکطرفه یا دوطرفه ثبت گردید. همینطور خصوصیات درد
مانند احساس سوزش، انتشار درد، ارتباط درد با خواب و پوزیشن بیمار، مدت درد و نیاز
به آنالژزیک نیز بررسی شد. انسیدانس سندرم نورولوژیک موقت در بیمارانیکه با
لیدوکایین اسپاینال شده بودند بیشتر بود (003/0P= 22% Vs. 68%) سندرم نورولوژیک موقت در 85% از
بیماران گروه لیدوکایین و 58% از بیماران گروه بوپیواکایین که در پوزیشن لیتوتومی
جراحی شده بودند بروز نمود. بیمارانیکه علایم داشتند بهطور عمده در گروه لیدوکایین
و پوزیشن لیتوتومی بودند (002/0P=). در 77 بیمار درد
در ناحیه لومبوساکرال با انتشار به اندام تحتانی بود که با نشستن تشدید مییافت و در
22 مورد درد در ناحیه ران بود. دردها بهطور عمده 8-6 ساعت بعد از اسپاینال شروع
میشد. متوسط درد بیماران برحسب Visual Analog Scale (VAS) شش بود که با داروی پتدین کاهش مییافت. از نظر نوع سوزن اسپاینال اختلاف
واضحی بین دو نوع سوزن، در بروز سندرم نورولوژیک موقت وجود نداشت (7/0P=). در این مطالعه، انسیدانس عوارض نورولوژیک با لیدوکایین بیشتر از بوپیواکایین
بود که این یافته با مطالعه Keld همخوانی دارد. در پوزیشن Supine بروز کمردرد بسیار کمتر
بود، شاید علت آن این باشد که در وضعیت سوپاین ستون فقرات کمری حالت لوردوز طبیعی
خود را حفظ میکند ولی در وضعیت لیتوتومی لوردوز کمری کاهش یافته و حالت صاف پیدا
میکند. در این وضعیت عضلات، تاندونها، مفاصل و اعصاب دماسبی کشیدگی یافته و احتمال
بروز کمردرد افزایش مییابد. نوروتوکسیسیته لیدوکایین در مقایسه با بوپیواکایین
بیشتر است که شاید یکی از علل افزایش بروز (TNS) در گروه لیدوکایین باشد.
اتابک نجفی، محمدرضا خاجوی، پژمان پورفخر، فرهاد اعتضادی،
دوره 71، شماره 6 - ( شهريورماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: پیوند کلیه یک روش درمانی ارجح در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه میباشد. بیماران نارسایی مزمن کلیه بیماریهای همراه زیادی مانند بیماریهای قلبی- عروقی دارند. یک بیهوشی مناسب جهت جراحی پیوند کلیه، نیاز به حداقل مسمومیت برای کلیه پیوندی، حفظ فشارخون و حجم داخل عروقی مناسب جهت حفظ عملکرد کلیه و بیدردی کافی را دارد. هدف این مطالعه بررسی و پیشرفت تجربه بیحسی نخاعی در جراحی پیوند کلیه بود.
روش بررسی: تعداد 60 بیمار کاندید جراحی پیوند کلیه در طی یک دوره دو ساله که رضایت به بیحسی نخاعی داده بودند وارد مطالعه شدند. در این مطالعه تغییرات همودینامیک ضمن عمل، طول مدت جراحی، مقدار مایع مصرفی، برونده ادراری، گازهای خونی، شدت درد در ریکاوری و عوارض ضمن عمل و بعد از عمل ثبت شد.
یافتهها: بیحسی نخاعی در تمامی بیماران رضایتبخش بود، بهجز در پنج بیمار که بهدلیل طولانیشدن عمل جراحی جهت ادامه عمل نیاز به بیهوشی عمومی یافتند. تغییرات همودینامیک واضح و شدیدی ضمن عمل رخ نداد. متوسط فشارخون شریانی ضمن عمل mmhg 12±98 بود. متوسط طول مدت جراحی min 22±170 دقیقه بود. متوسط مایع مصرفی ml/kg 2/7±15/65 بود. اسیدوزیس واضح در انتهای عمل مشاهده نشد (03/0±38/7PH=). در ضمن متوسط شدت درد بیماران در ریکاوری 2±4 بود و تعداد کمی (هشت نفر) از بیماران از تحریک مثانه ناشی از سونداژ شکایت داشتند.
نتیجهگیری: در بیماران کاندید پیوند کلیه چنانچه بیماران خوب انتخاب شوند بیحسی نخاعی یک روش موضعی موفق میباشد. موفقیت این تکنیک بستگی به مانیتورینگ دقیق ضمن عمل، حفظ حجم داخل عروقی در بالاترین حد ممکن و همودینامیک در بهترین حد لازم میباشد.
محمدرضا خاجوی، امیر علی اورندی ، پژمان پورفخر، فرهاد اعتضادی،
دوره 71، شماره 8 - ( آبان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: رفلکس تریژمینوکاردیاک (Trigeminocardiac reflex, TCR) شامل برادیکاردی، کاهش فشارخون، آپنه و افزایش حرکات معده میباشد که به هنگام دستکاری عصب پنج میتواند بروز کند.
معرفی بیمار: بیمار مرد 26 سالهای بود که با علایم سردرد مداوم یکطرفه، مشکل در بلع مراجعه نموده بود همچنین کاهش شنوایی عصبی و انحراف زبان به سمت چپ داشت. هنگامی که جراح در حال دایسکشن در مسیر عصب تریژمینال بود، ناگهان برادیکاردی و افت فشارخون ایجاد شد که بعد از توقف دستکاری ضربان قلب خود به خود به حالت نرمال برگشت اما با تکرار تحریک، شدت رفلکس و برادیکاردی بدون خستگیپذیری بیشتر شد که با تجویز 5/0 میلیگرم آتروپین بهبود یافت.
نتیجهگیری: خطر بروز TCR در عمل جراحی اعصاب وجود دارد. مانیتورینگ مداوم همودینامیک این امکان را میدهد که به محض بروز آن جراحی را متوقف و از بروز حوادث ناگوار بعدی جلوگیری نمود.
رضا شریعت محرری، پژمان پورفخر، محمدرضا خاجوی، فرهاد اعتضادی، اتابک نجفی،
دوره 72، شماره 7 - ( مهر 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: متخصصان بیهوشی گاهی اوقات با کاهش ضربان قلب در حین عمل جراحی معده مواجه هستند و این پدیده را بهعنوان یک رفلکس واگ در نظر میگیرند. هدف از این مطالعه، یافتن عوامل خطر حین بیهوشی برای کاهش ضربان قلب در اعمال جراحی معده و پیشگیری از عوارض خطرناک آن بود.
روش بررسی: در این مطالعه گذشتهنگر، 50 بیمار که تحت عمل جراحی معده از مهرماه 1388 تا مهرماه 1392 در بیمارستان سینا دچار برادیکاردی شدهاند و القای بیهوشی با پروپوفول یا تیوپنتال سدیم و نگهداری بیهوشی آنها توسط ایزوفلوران و پروپوفول بوده است وارد مطالعه شدند. سن، جنس، بیماری زمینهای، سابقه مصرف داروها، کموتراپی، نوع عمل جراحی، نوسان ضربان قلب و زمان وقوع برادیکاردی و عوارض ناشی از آن در طی یک دوره چهارساله بررسی شد.
یافتهها: تعداد 50 بیمار، 31 مرد و 19 بیمار خانم وارد مطالعه شدند. متوسط سن بیماران 3/8±48 سال بود. نوع عمل جراحی بیماران گاسترکتومی و گاستروژوژنوستومی بود. متوسط زمان بروز برادیکاردی 5/3±5/24 دقیقه پس از برش جراحی بود. اکثر موارد برادیکاردی خفیف تا متوسط بود. هیچ رابطهای بین نوع داروی بیهوشی، سن و جنس بیماران و بروز برادیکاردی در حین عمل جراحی یافت نشد. از عوامل خطر برادیکاردی، دیابت در هفت بیمار، مصرف بتابلوکر در 17 بیمار مشاهده شد در سه مورد آسیستول مشاهده شد که سابقه کانسر معده و کموتراپی داشتند.
نتیجهگیری: سابقه کانسر معده و کموتراپی از عوامل خطر در بروز برادیکاردی شدید و آسیستول بود.
پژمان پورفخر، وحید رائفی، اتابک نجفی، رضا شریعت محرری، فرهاد اعتضادی، امیرعلی اورندی، محمدرضا خاجوی،
دوره 73، شماره 11 - ( بهمن 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: کنترل درد پس از جراحیهای فک و صورت (Orthognathic) بهدلیل شدت درد و محدودیتهای استفاده از مواد مخدر در این بیماران دارای اهمیت خاصی است. هدف از این پژوهش، بررسی اثر گاباپنتین و کتورولاک برای کنترل درد پس از عمل در این جراحیها بود. روش بررسی: این پژوهش، یک کارآزمایی بالینی تصادفی (RCT) بود که در 75 بیمار با محدوده سنی 18 تا 60 سال و با American Society of Anesthesiologists (ASA) physical status classification system I-II که تحت Orthognathic surgeries در بیمارستان سینا در فاصله زمانی خرداد 1392 تا مرداد 1393 قرار گرفتند، انجام شد. بیماران بهطور تصادفی در سه گروه تقسیم شدند. همه گروهها g 1 استامینوفن داخل رگی نیم ساعت پیش از پایان جراحی دریافت کردند. گروه کنترل (۲۵ نفر) پلاسبو دریافت کردند. گروه دوم (25 نفر) 30 دقیقه پس از القای بیهوشی mg 30 کتورولاک عضلانی دریافت کردند. گروه سوم (25N=) mg 600 گاباپنتین بهصورت خوراکی پیش از القای بیهوشی دریافت کردند. شدت درد، مقدار نیاز به مخدر و میزان بروز تهوع و استفراغ در ریکاوری و 1، 3، 6، 12 و 24 ساعت پس از عمل ثبت شد. برای کنترل درد مورفین وریدی تجویز شد. یافتهها: تعداد 75 بیمار در این مطالعه وارد شدند. استفاده از کتورولاک و گاباپنتین نمره درد، آژیتاسیون و نیاز به مورفین در اتاق ریکاوری و ساعات اولیه در بخش را کاهش داد (011/0P=). مصرف مخدر، تهوع و استفراغ 24 ساعته در گروه کنترل در مقایسه با دو گروه مداخله بهطور معناداری بالاتر بود (05/0P<) (mg 5/0±5 vs. 4/1±15). میزان تغییرات متوسط فشارخون شریانی و ضربان قلب در گروه گاباپنتین و کتورولاک کمتر از گروه کنترل بود (05/0P<). نتیجهگیری: این مطالعه نشان میدهد که کتورولاک مشابه گاباپنتین میتواند شدت درد و نیاز به مخدر را با بروز کمتری از تهوع و استفراغ پس از اعمال جراحی فک و صورت کاهش دهد.
تکتم اعتضادیجمع، ربابه موسوی نژاد، مجید سزاوار دخت فاروقی، راحله رحیمی، سیده مریم موسوی،
دوره 79، شماره 7 - ( مهر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سندروم نیکولا عارضه نادری است که بهدنبال تزریق عضلانی ایجاد میشود. تزریق عضلانی عوارضی شامل درد، آبسه موضعی، آسیب عصب و واکنشهای آنافیلاکسی دارد. اما نکروزهای بافتی مانند سندرم نیکولا نادر هستند. بیماران معمولا درد شدیدی را بلافاصله پس از تزریق گزارش میکنند. در محل تزریق ماکول قرمز پدیدار میشود و پس از 24 ساعت پچهای پوستی با نمای لیویدورتیکولاریس (Livedo reticularis) مشهود است. در مطالعه حاضر موردی از سندرم نیکولا پس از تزریق واکسن پنتاوالان گزارش میشود.
معرفی مورد: دختر شش ماهه بدون سابقه بیماری پس از تزریق واکسن پنتاوالان با قرمزی، تورم و تغییر رنگ بنفش در محل تزریق واکسن به اورژانس آورده شد. یک ساعت پس از پذیرش دچار تورم شدید در اندام تحتانی بههمراه تغییر رنگ بنفش در قسمتهای مختلف پا گردید. کودک پس از تزریق واکسن پنتاوالان مبتلا به سندرم نیکولا شده بود.
نتیجهگیری: اگرچه سندرم نیکولا غیرشایع و بدون درمان قطعی است، انجام صحیح تکنیک تزریق (آسپیراسیون پیش از تزریق بهمدت 10-5 ثانیه) و عدم استفاده از کمپرس سرد میتواند از ایجاد سندرم پیشگیری کند. با اینحال، آسپیراسیون در حین واکسیناسیون توصیه نمیشود، چرا که تکنیک سریعتر، درد کمتری دارد.
پژمان پورفخر، محمد امین میرزایی، فرهاد اعتضادی، رضا شریعت محرری، محمد رضا خاجوی،
دوره 79، شماره 12 - ( اسفند 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: آموزش مهارت اینتوباسیون تراشه و حفظ راه هوایی یکی از مهارتهای پایه در علوم پزشکی محسوب میشود در این مطالعه میزان موفقیت آموزش اینتوباسیون تراشه با ویدیو لارنگوسکوپ ارزیابی میشود.
روش بررسی: این مطالعه با شرکت 30 نفر از دانشجویان پزشکی در دو گروه 15 نفره گلایدوسکوپ و مکینتاش در بیمارستان سینا در تیر 1399 تا خرداد 1400 انجام گرفت. گروه اول ابتدا با مولاژ 10 نوبت لولهگذاری تراشه را با گلایدوسکوپ انجام دادند و سپس بر روی پنج بیمار در اتاق عمل لولهگذاری تراشه را در بیمار ان واقعی آموزش گرفتند. گروه مکینتاش ابتدا اینتوباسیون را با مولاژ 10 نوبت و سپس بر روی پنج بیمار در اتاق عمل آموزش گرفتند. سپس، تمام دانشجویان در اتاق عمل دو بیمار را توسط لارنگوسکوپ مکینتاش اینتوبه کردند. عملکرد آنها توسط اساتید ارزیابی شد و مدت زمان دستیابی به حنجره و زمان صرف شده برای لولهگذاری تراشه در دو گروه با یکدیگر مقایسه گردید.
یافتهها: 76% افراد گروه گلایدوسکوپ در عرض 20 ثانیه توانستند حنجره را مشاهده کنند ولی در گروه مکینتاش 43% افراد در همین زمان توانستند حنجره را مشاهده کنند. 72% از دانشجویان گروه گلایدوسکوپ در عرض 40 ثانیه در اولین تلاش خود با موفقیت لولهگذاری تراشه را انجام دادند ولی در گروه مکینتاش 44% افراد در عرض 40 ثانیه لولهگذاری تراشه را انجام دادند (00/0P=). میانگین نمرات ارزیابی اساتید و رضایتمندی فراگیران گروه گلایدوسکوپ بیشتر از مکینتاش بود.
نتیجهگیری: استفاده از ویدیو لارنگوسکوپ در آموزش اینتوباسیون دانشجویان سرعت، دقت و رضایتمندی آنها را افزایش میدهد.