11 نتیجه برای اکرمی
علی موافق، مجید اکرمی، افلاطون مهرآیین،
دوره 62، شماره 5 - ( 5-1383 )
چکیده
مقدمه: موارد تهوع و استفراغ پس از اعمال جراحی که با بیهوشی عمومی انجام می گیرند، 25% تا 35% گزارش شده است که در برخی از اعمال جراحی نظیر ارتوپدی بالاتر می باشد. تهوع و استفراغ پس از عمل، مسئله ای پر اهمیت و گاه توام با عوارض جدی است. تمایل روزافزون برای کنترل و پیشگیری از این عارضه، نیاز به استفاده از ترکیبات کم هزینه و کم عارضه را الزامی ساخته است. هدف این مطالعه ارزیابی اثربخشی لیدوکائین و دگزامتازون (Low dose) در پیشگیری و کاهش موارد بروز تهوع و استفراغ بعد از عمل در جراحی های ارتوپدی اندام فوقانی و مقایسه آنها با گروه های شاهد و پروپوفول بود.
مواد و روش ها: طی یک کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی شده در بیمارستان شریعتی، 280 بیمار مذکر کلاس ASA یک و دو که کاندید عمل جراحی انتخابی ارتوپدی (اندام فوقانی) با بیهوشی عمومی بودند بطور تصادفی در 4 گروه 70 نفره قرار گرفتند. تمامی بیماران قبل از شروع جراحی با رینگرلاکتات هیدراته شدند (5cc/kg) و بعد از پیش درمانی با فنتانیل (2µg/kg) برحسب گروه رژیم القای بیهوشی خود را دریافت کردند، گروه شاهد: 5mg/kg تیوپنتال سدیم به همراه 5ml نرمال سالین، گروه لیدوکائین: 5mg/kg تیوپنتال سدیم به همراه 1.5mg/kg لیدوکائین، گروه دگزامتازون: 5mg/kg تیوپنتال سدیم به همراه 0.1mg/kg دگزامتازون و گروه پروپوفول: 1.5mg/kg پروپوفول به همراه 5ml نرمال سالین، جهت شلی عضلانی 0.2mg/kg سپس آتراکوریوم تجویز و بیهوشی با N2O 50% و O2 50%، هالوتان (0.7%) و فنتانیل (1µg/kg هر 30 دقیقه) ادامه یافت.
یافته ها: میزان بروز تهوع و استفراغ در گروه دگزامتازون (25.71%) در گروه لیدوکائین (27.14%) و در گروه پروپوفول (24.29%) بطور معنی داری نسبت به گروه شاهد (48.57%) کمتر بود (P=0.005). نتیجه گیری و توصیه ها: لیدوکائین و دگزامتازون (Low dose) در کاهش بروز تهوع و استفراغ پس از جراحی ارتوپدی موثر بوده و اثربخشی آنها به اندازه پروپوفول می باشد.
محمد اکرمی، منوچهر میرشاهی، خسرو خواجه، حسین نادری منش،
دوره 64، شماره 5 - ( 5-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: پلاسمینوژن انسانی یک گلیکوپروتیین پلاسمایی است که به طور عمده در کبد سنتز میشود. فعال شدن پلاسمینوژن به پلاسمین، توسط فعال کنندههای پلاسمینوژن یکی از رویدادهای کلیدی سامانه فیبرینولیتیک انسان است. در این مطالعه ما اثرات دو آنتیبادی منوکلونال ضد پلاسمینوژن انسانی، A1D12 و MC2B8 را بر فعال شدن گلو- پلاسمینوژن در حضور فعال کنندههای نوع بافتی (t-PA) و نوع ادراری پلاسمینوژن (u-PA) و همچنین استرپتوکیناز بررسی نمودیم.
روش بررسی: تولید آنتیبادیهای دو رگه به وسیله ادغام سلولهای طحال موش BALB/C ایمونیزه شده با گلو- پلاسمینوژن انسانی با سلولهای میلومای NS1، طبق روش Kohler و Milstein انجام شد. فعال شدن پلاسمینوژن با اندازهگیری تولید پلاسمین با استفاده از سوبسترای رنگزای S-2251 سنجش شد. پس از آن اثر آنتیبادیهای منوکلونال، A1D12 و MC2B8، بر فعال شدن پلاسمینوژن در محلول ارزیابی گردید. سرعتهای اولیه و شاخصهای کینتیکی فعال شدن پلاسمینوژن در حضور آنتیبادیهای منوکلونال نیز محاسبه گردید. اثر آنتیبادی منوکلونال MC2B8 بر سرعت هیدرولیز پلاسمین سنجش شد. همچنین اثر بخش F(ab&apos)2 آنتیبادی A1D12 بر فعال شدن پلاسمینوژن انسانی به وسیله u-PA با اثر آنتیبادی کامل بر این واکنش مقایسه شد.
یافتهها: آزمون ELISA نشان داد که آنتیبادیها به خوبی با آنتیژن واکنش پذیری دارند. آنتیبادی A1D12 سرعت ماکزیمم (Vmax) فعال شدن پلاسمینوژن به وسیله هر یک از سه فعال کننده را افزایش و آنتیبادی MC2B8 آن را کاهش داد. در تمامی واکنشهای فعال شدن، مقدار Km فعال شدن پلاسمینوژن در حضور آنتیبادی A1D12 تغییر چندانی نکرد در حالی که آنتیبادی MC2B8 مقدار Km فعال شدن به وسیله u-PA، t-PA وابسته به منومر فیبرین و استرپتوکیناز را کاهش داد. آنتیبادی منوکلونال MC2B8 اثر قابل ملاحظهای بر سرعت هیدرولیز سوبسترای سنتزی S-2251 توسط پلاسمین نداشت. سرعت فعال شدن پلاسمینوژن به وسیله u-PA در حضور غلظتهای پایینتری از بخش F(ab)2 آنتیبادی A1D12 برابر با آنتیبادی کامل است.
نتیجهگیری: اتصال آنتیبادی A1D12 از ناحیه F(ab) خود به گلو- پلاسمینوژن، کارآیی کاتالیتیکی فعال شدن پلاسمینوژن به وسیله فعال کنندههای پلاسمینوژن را افزایش میدهد. بنابراین به لحاظ کلینیکی به کارگیری آنتیبادی A1D12 برای درمان رویدادهای انسدادی عروق نظیر سکته قلبی، با انسانی نمودن بخش F(ab) آنتیبادی A1D12 ممکن است مفید باشد. الگوی مهاری آنتیبادی MC2B8، با اتصال احتمالی به جایگاه برش گلوتامین- پلاسمینوژن یا نزدیک آن، از نوع مهار آنزیمی چندگانه میباشد.
سید محمد اکرمی، جواد حیدری،
دوره 64، شماره 11 - ( 7-1385 )
چکیده
بیماریهای شایع غدد نظیر دیابت، چاقی، استئوپروز، اختلالات لیپیدی و سرطان از ژنتیک چند عاملی تبعیت میکنند. این نوشتار بر آن است تا نحوه رویکرد مطالعات مولکولی این نوع بیماریها را برای پزشکان و متخصصین بالینی روشن نماید. تعامل نزدیک متخصصین ژنتیک و بالینی در برقراری پل ارتباطی بین مطالعات علوم پایه و یافتههای بالینی بسیار موثر است.
محبوبه منصوری، مسعود موحدی، زهرا پورپاک، رزیتا اکرمیان، راهله شکوهی شورمستی، حبیبه مظفری، ابوالحسن فرهودی،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده
آلرژی به شیر گاو شایعترین آلرژی غذایی در سال اول عمر است. در حال حاضر تنها درمان پذیرفته شده در آلرژی غذایی پرهیز از آلرژن مربوطه میباشد. از آنجاییکه شیر گاو ترکیب عمده رژیم غذایی شیرخواران میباشد این اقدام چندان منطقی و عملی نیست. هدف این مطالعه ارائه یک راهکار درمانی در بیماران مبتلا به آلرژی به شیر گاو است.
روش بررسی: تمامی بیماران با تشخیص قطعی آلرژی به شیر گاو از نوع با واسطۀ IgE که بین اسفند ماه 1383 تا آذر ماه 1384 به درمانگاه آلرژی مرکز طبی کودکان مراجعه نمودند، در دو گروه مداخله و کنترل وارد مطالعه شدند و پس از تکمیل پرسشنامه، در مورد گروه مداخله حساسیتزدایی خوراکی و در مورد گروه کنترل حداقل شش ماه پیگیری و بررسی بالینی و آزمایشگاهی بهعمل آمد. در نهایت هر دو گروه از نظر علائم بالینی و نتایج IgE اختصاصی به شیر مجددا˝ بررسی شدند.
یافتهها: 20 بیمار مورد حساسیتزدایی خوراکی قرار گرفتند و 13 بیمار در گروه شاهد بودند. هر دو گروه از نظر میانگین سنی، جنسیت و علائم بالینی تقریبا˝ مشابه بودند. در پایان مطالعه در 18 نفر گروه مداخله (90%) حساسیتزدایی با موفقیت پیش رفت و در 14 نفر آنها (70%) به اتمام رسید. تمامی افراد گروه کنترل همچنان با مصرف شیر گاو علامتدار باقی ماندند.
نتیجهگیری: بیماران در طی متوسط 9 ماه حساسیتزدایی شدند، این اقدام در 90% بیماران موفقیتآمیز بوده و روند آن رو به اتمام است. نظر به علامتدار ماندن بیماران گروه کنترل در 100% موارد، روش حساسیتزدایی خوراکی میتواند یک درمان امیدوارکننده در آلرژی غذایی باشد.
سید محمد اکرمی، غلامرضا یوسف زاده،
دوره 65، شماره 9 - ( 9-1386 )
چکیده
سندرم Hutchinson Gilford Progeria Syndrome (HGPS) یک بیماری ژنتیکی بسیار نادر با شیوع تخمینی یک در هشت میلیون تولد زنده میباشد. این بیماری همراه با اختلالات متعدد بوده که مهمترین آنها پیری زودرس میباشد. متوسط طول عمر بیماران 13 سال میباشد و علت مرگ در بیشتر موارد آترواسکلروز زودرس و پیشرونده است. در این بیماری وراثت اتوزومال غالب بوده و در اکثر موارد، یک جایگزینی نقطهای جدید در اگزون 11 ژن Lamin A عامل بیماری است. حدود 100 بیمار در سراسر جهان با این بیماری گزارش شدهاند.
گزارش مورد: بیمار معرفی شده از جمله موارد بسیار نادری است که طول عمر بیش از معمول داشته و تا سن 36 سالگی تشخیص داده نشده است. بیمار در بررسی امکان وجود اختلال متابولیک یا ژنتیک توسط متخصص قلب به درمانگاه غدد قبل از انجام جراحی قلب معرفی شده بود.
نتیجهگیری: جلب توجه همکاران بالینی به موارد نادر سندرمهای تکژنی و ارجاع آن به متخصص ژنتیک جهت مشاوره از اهداف اصلی این گزارش موردی، در کنار توصیف بیماری میباشد.
علی ملکی، کامران منصوری، منوچهر میرشاهی، علیاکبر پورفتحاله، محمد اکرمی،
دوره 67، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: پلاسمینوژن توسط یکسری فعالکنندهها (PAs) به آنزیم فعال پلاسمین تبدیل میشود و نقش خود را که انحلال لخته فیبرینی است بهانجام میرساند. سیستم فیبرینولیز همچنین در فرآیند آنژیوژنز نیز دارای نقش اساسی میباشد. فعالیت سیستم فیبرینولیز از طریق پروتئولیز با واسطه فیبرین، مهاجرت و تهاجم سلولی را کنترل میکند. بهعلاوه آنزیم پلاسمین رشد تومور و متاستاز را تنظیم میکند. آنتیبادیهای منوکلونال بهعنوان ابزارهای بیولوژیک کارآمد نقش مهمی را در تحقیقات بنیادین ایفاء میکنند.
روش بررسی: نخست به روشهای مختلف چشمی، سنجش کمی قطعات DD/E بهروش D- دایمر و استفاده از سوبسترای کروموژنیک S-2251 (روش الیزا)، تأثیر آنتیبادیها بر فعالیت سیستم فیبرینولیز در حضور فعالکنندهها بررسی شد. در مرحله بعد اثر آنتیبادیها بر فرآیند آنژیوژنز در یک مدل رگزایی در شرایط آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: نتایج حاصله نشان داد که آنتیبادی MC2B8 که مهارکننده فعالیت پلاسمینوژن در حضور فعالکنندههای پلاسمینوژن است، بر فرآیند رگزایی نیز اثر مهاری دارد. A1D12 که یک آنتیبادی علیه بخش N- ترمینال پلاسمینوژن است علاوه بر تسریع فعالیت سیستم فیبرینولیز در حضور فعالکنندهها، باعث فعال شدن فرآیند آنژیوژنز در شرایط آزمایشگاهی میشود.
نتیجهگیری: تشکیل پلاسمین یک مرحله کلیدی در تهاجم و مهاجرت سلولهای اندوتلیال جهت تشکیل عروق خونی است. پلاسمین بهطور مستقیم توسط تجزیه ماتریکس فیبرینی و دیگر ماتریکسها و بهطور غیرمستقیم توسط فعال کردن ماتریکس متالوپروتئازها و فاکتورهای رشد رگزایی در رگزایی نقش دارد. بر طبق نتایج آزمایشگاهی بهدست آمده آنتیبادیهای منوکلونال MC2B8 و A1D12 در یک حالت وابسته به دوز در این فرایند نقش دارند.
شیرین نیرومنش، معصومه داداش علیها، مینا اکرمی،
دوره 69، شماره 7 - ( 7-1390 )
چکیده
800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
زمینه و
هدف: سرویکس
مطلوب و انقباضات رحمی دو عامل اساسی در زایمان هستند و برای موفقیت القای زایمان حایز
اهمیت هستند. روشهای مختلفی برای القای زایمان وجود دارد که میتوان به
میزوپروستول و اکسیتوسین اشاره کرد. هدف این مطالعه مقایسه کارایی و ایمنی محلول میزوپروستول
با اکسیتوسین جهت القای زایمان در افراد با معاینه نامناسب سرویکس میباشد.
روش بررسی: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی دوسوکور
است. 140 خانم باردار 42-34 هفته مراجعهکننده به بیمارستان زنان در طی سالهای
89-1388 که کاندیدای ختم حاملگی بوده و سرویکس نامناسب داشتند با استفاده از جدول اعداد
تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه محلول میزوپروستول خوراکی با دوز اولیه 20
میکروگرم در ساعت همراه با پلاسبوی وریدی و یک گروه اکسیتوسین با دوز اولیه شش میلییونیت
در دقیقه همراه با پلاسبو خوراکی دریافت نمودند و در هر دو گروه در صورت نامناسب
بودن انقباضات دوز دارو افزوده شد. در ادامه زمان بستری تا زایمان، نوع زایمان و عوارض
دارویی در هر دو گروه بررسی شدند.
یافتهها: در گروه میزوپروستول فاصله زمانی
دریافت اولین دوز تا زایمان طبیعی 62/3±07/11
ساعت و در گروه اکسیتوسین 11/3±87/14 ساعت بود که بهمیزان
معنیداری در گروه میزوپروستول کمتر بود (001/0P=). نوع زایمان و همچنین میزان فراوانی عوارض
دارویی در دو گروه اختلاف آماری معنیداری نداشت (05/0P>).
نتیجهگیری: محلول میزوپروستول خوراکی نهتنها
دارویی ایمن و کارا در القای زایمان در افراد با سرویکس نامناسب میباشد بلکه نسبت
به اکسیتوسین فاصله بین شروع اینداکشن تا زایمان واژینال را کوتاهتر میکند.
علی رشیدی نژاد، لعیا فخری، صدیقه حنطوشزاده، الهه امینی، نگار سجادیان، پیام حسینزاده، فریده نیکنام اسکویی، سید محمد اکرمی،
دوره 70، شماره 10 - ( 10-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: مرگ نوزادان حدود دو سوم تمام مرگهای زیر یک سال را تشکیل میدهد. ناهنجاریهای مادرزادی مسئول 5/24% موارد میباشد بنابراین توجه جدی به آنها ضرورتی اجتنابناپذیر است. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت قبل، حین و پس از تولد این بیماران در چند بیمارستان دانشگاهی تهران میباشد.
روش بررسی: وضعیت قبل، حین و پس از تولد 77 بیمار با ناهنجاریهای مادرزادی چندگانه از طریق جلسات مشاوره ژنتیک بررسی و تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: این بیماران پیشآگهی خوبی نداشتند و تشخیص زودهنگام آنها در دوران بارداری ضروری به نظر میرسد. در مواردی که غربالگری تریزومیها و اندازهگیری مقدار مایع پشت گردن جنین (Nuchal Translucency, NT) انجام شده بود، نتایج به صورت کم خطر و نتایج سونوگرافی نیز در اکثر موارد طبیعی گزارش شده بود.
نتیجهگیری: تدوین استانداردهای تشخیص پیش از تولد ناهنجاریهای مادرزادی و نظارت بر انجام آنها جهت کاهش ناهنجاریهای مادرزادی و میزان مرگ و میر شیرخواران (IMR) ضروری به نظر میرسد.
فریبا یارندی، فرحناز سادات احمدی، زهرا رضایی، نرگس ایزدی، سهیلا سرمدی، سلیمان عباسی، شهرزاد آقاعمو، مینا اکرمی،
دوره 71، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه: تومور سلول استرویید یکی از تومورهای نادر تخمدانی بوده و حدود 1/0% از کل تومورهای تخمدان را تشکیل میدهد و به سه زیر گروه تقسیم میشود. تومور سلول استروییدی که هیچ طبقهبندی خاصی ندارد شایعترین نوع بوده و حدود 60 درصد تومورهای سلول استرویید را تشکیل میدهد. از قابل توجهترین علایم این تومور، فعالیت هورمونی، بهویژه خواص آندروژنی تومور میباشد. درمان اولیه شامل ریشهکنی ضایعه اولیه از طریق عمل جراحی است.
معرفی بیمار: بیمار دختر 29 سالهای است که با سابقه 10 سال سندروم تخمدان پلیکیستیک، برای پیگیری درمان بهطور سرپایی در سال 1389 به درمانگاه بیمارستان جامع زنان تهران مراجعه نمود. در سونوگرافی بهعمل آمده در آدنکس راست توده 49×64 میلیمتری حاوی اجزای هموژن وجود داشت که تحت لاپاراتومی قرار گرفت. گزارش آسیبشناسی تومور سلول استرویید بود.
نتیجهگیری: هدف از این مطالعه، گزارش یکی از تومورهای نادر تخمدان و بررسی روش صحیح شناسایی و درمان میباشد.
نیوشا صمدائیان، سید محمد حسین مدرسی، مریم مباشری، رضا ابراهیمزاده وصال، سید محمد اکرمی،
دوره 72، شماره 5 - ( مرداد 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: ریز RNAها 23-21 نوکلئوتید طول دارند و بیان بعضی از آنها در بافت نرمال و توموری متفاوت است. در این مطالعه ما بیان miRNA-21 را در بافت تومورال روده بزرگ بیماران با نمونه طبیعی کنار آن مورد بررسی و مقایسه قرار دادیم.
روش بررسی: در این مطالعه مورد- شاهدی که از فروردین تا بهمن 1392 در دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گردید، 35 نمونه سرطان کولورکتال بر مبنای ویژگیهای کلینیکی و پاتولوژیکی شامل اندازه تومور، Stage سرطان و متاستاز گروهبندی شدند. سپس بررسی بیان با واکنش زنجیره پلیمراز با زمان واقعی (Real Time PCR) انجام شد.
یافتهها: نسبت بیان miRNA-21 در Stageهای I، II و III بهترتیب 804/1 و 574/4 بهدست آمد اما تنها در Stage III این مقدار از نظر آماری معنادار بود (037/0P=). همچنین در بررسی بر اساس سایز تومور (4 و 4<) نیز افزایش بیان بهترتیب 045/2 (505/0P=) و 242/1 (653/0P=) مشاهده شد. از طرف دیگر نمونهها بر اساس متاستاز (+ و -) نیز بررسی شدند که هر دو گروه بیان افزایش یافتهی بهترتیب 545/2 (423/0P=) و 348/1 (741/0P=) را نشان دادند ولیکن هیچکدام از نظر آماری معنادار نبود.
نتیجهگیری: miRNA-21 در Stage III سرطان کولورکتال نسبت به بافت نرمال کنار آن بیان افزایش یافته معناداری دارد. این یعنی، شاید بتوان در آینده از miRNA-21 بهعنوان یک بیومارکر پیشآگهیدهنده در تعیین نوع درمان در بیماران Stage III سرطان کولورکتال و یا بهعنوان یک هدف مولکولی در طراحی استراتژیهای جدید کنترل سرطان استفاده کرد.
مهدی محبی، فاطمه کرمی، محمد حسین مدرسی، سید محمد اکرمی،
دوره 74، شماره 2 - ( اردیبهشت 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: نقش ویتامین D در ناباروری در مدل موشی فاقد گیرنده VDR کاهش قابل توجه در تعداد اسپرم و تحرک اسپرم مشخص شده است. با توجه به بیان VDR در سیستم تولیدمثلی مردانه انسان، مطالعه حاضر با هدف بررسی همراهی بین واریانت rs2228570 با ناباروری انجام گردید.
روش بررسی: مطالعه به صورت مورد- شاهدی (Case-control) بر روی مردان نابارور آزواسپرمی و الیگواسپرمی مراجعهکننده به پژوهشگاه ابنسینا تهران بین فروردین 1393 تا اردیبهشت 1394 انجام گرفت. واکنش Polymerase chain reaction-restriction fragment length polymorphism (PCR-RFLP) طراحی و بر روی 100 نمونه نرمال، 100 بیمار آزواسپرمی و 100 بیمار الیگواسپرمی انجام گردید. متغیرهای کمی (مثل سن) و متغیرهای کیفی (مانند فراوانیهای ژنوتیپی و آللی) بین سه گروه مقایسه شدند.
یافتهها: آزمون Chi-square تفاوت معناداری را بین فراوانی ژنوتیپی در بین دو گروه بیمار با گروه کنترل نشان نداد. (آزواسپرم و کنترل 5/0P= و الیگواسپرم و کنترل 09/0P=.) در مقایسه فراوانی ژنوتیپ CC با افراد دارای ژنوتیپ CT و TT (آزواسپرم و کنترل، 48/0P= 77/0OR= الیگواسپرم و کنترل 17/0P= 77/0OR=) و در مقایسه فراوانی ژنوتیپ TT با افراد دارای ژنوتیپ CT و CC (آزواسپرم و کنترل 49/0P= 03/3OR= الیگواسپرم و کنترل 19/0P= 21/7OR=) تفاوت فراوانی این ژنوتیپها در بین دو گروه معنادار نبوده و شانس ابتلا به بیماری را زیاد نکرده و یا واجد اثر حفاظتی در برابر بیماری نبودند.
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها، ارتباط بین پلیمورفیسم مورد نظر با ناباروری معنادار نبوده و بررسی دیگر واریانتها ارتباط با ناباروری را ممکن است نشان دهند.