جستجو در مقالات منتشر شده


15 نتیجه برای توان

صدیقه برنا، الهه درویش توانگر،
دوره 58، شماره 4 - ( 4-1379 )
چکیده

دیابت قندی (ملیتوس) یکی از شایعترین بیماری های آندوکرینی است که در دوران حاملگی دیده می شود. دیابت در حاملگی باعث افزایش مرگ و میر و عوارض مادری و جنینی است. هدف از این تحقیق، بررسی عوارض مادری و جنینی در زنان باردار دیابتی مراجعه کننده به بیمارستان ولی عصر در سال های 1370 الی 1375 می باشد. این مطالعه بصورت گذشته نگر بر روی پرونده 96 مورد زن باردار دیابتی (گروه مورد) و 100 مورد زن باردار سالم (گروه شاهد) که بصورت تصادفی از میان 18000 مراجعه کننده انتخاب شدند، انجام شده است. در این مطالعه تمام عوارض مادری مورد بررسی (میزان سزارین 71.3%، پره اکلامپسی 16.5%، فشار خون بالا 24.3% و هیدروآمنیوس 4.3%) در گروه مورد، بالاتر از گروه شاهد بود و در میان عوارض مادری به استثنا هیدروآمنیوس بین دو گروه مورد و شاهد اختلاف معنی داری بدست آمد (P=0.0001). سزارین شایعترین عارضه مادری بود که در گروه مورد دیده شد و شایعترین علت سزارین در گروه شاهد سزارین تکراری با شیوع 13% بود. از میان عوارض جنینی و نوزادی در دو مورد، ماکروزومی و اختلالات متابولیکی، بین دو گروه مورد و شاهد اختلاف معنی داری بدست آمد (P=0.0001). شایعترین اختلال متابولیکی در نوزادان گروه مورد هیپوگلیسمی با شیوع 25.2% بود. این مطالعه بیانگر این نکته است که علیرغم اینکه این بیماران امروزه تحت مراقبت های ویژه ای قرار دارند و مرگ و میر و عوارض مادری و جنینی در این بیماران نسبت به گذشته کاهش یافته است. ولی باز هم حاملگی در این بیماران نسبت به زنان باردار سالم پرخطر است.


صدیقه حنطوش زاده، فاطمه اصفهانیان، مریم مهدی پور توانا،
دوره 62، شماره 3 - ( 3-1383 )
چکیده

مقدمه: (Gestational diabetes mellitus: GDM) مهمترین عارضه طبی و اختلال متابولیکی شایع در زمان بارداری است و میزان شیوع حدود 1 تا 14 درصد دارد. پیشگیری با سابقه حاملگی GDM از نظر تشخیص اختلالات عمل گلوکز جهت بهبود نتایج طولانی مدت لازم می باشد. هدف از اجرای این طرح یافتن ارتباط بین GDM و اختلالات وضعیت متابولیکی از قبیل اختلالات تحمل گلوکز، تغییرات نامطلوب پروفایل لیپوپروتئین و آندروژن ها است، که بعنوان عوامل خطر قلبی-عروقی شناخته می شوند و بهبود این عوامل توسط تغییر نحوه زندگی می باشد.

مواد و روش ها: در این مطالعه حدود 107 بیمار با سابقه اخیر GDM، شش ماه بعد از زایمان تحت ارزیابی بالینی و متابولیکی قرار گرفتند و قند خون ناشتا، تست تحمل گلوکز، پروفایل لیپیدهای سرمی و هورمون های آندروژنی اندازه گیری شدند. شرح حال مامایی کلینیکی بیماران مبنی بر عود GDM، سابقه تولد نوزاد ماکروزوم، میزان مصرف انسولین در حاملگی جهت کنترل قند خون، وضعیت شیردهی بیماران و نوع پیشگیری از بارداری پس از زایمان و همچنین تغییرات قاعدگی و سابقه هیرسوتیسم بیماران نیز بررسی شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها توسط کارشناس آمار صورت گرفت (آزمون های X² و Nova و Fisher بکار گرفته شد).

یافته ها: نتایج بررسی نشاندهنده وجود 19.6 درصد دیابت و 15.9 درصد (Impaired glucose tolerance: IGT) وجود ارتباط معنی دار بین سابقه عود GDM با چاقی، سابقه تولد نوزاد ماکروزوم و نیز مصرف انسولین بیشتر در طی حاملگی با شیوع بیشتر دیابت بعد از زایمان بوده است. در بیماران مبتلا به دیابت و IGT نسبت به افراد بدون اختلالات تحمل گلوکز تغییرات نامطلوب پروفایل لیپوپروتئین از قبیل بالاتر بودن میزان کلسترول توتال و کلسترول LDL و تری گلیسرید و کمتر بودن سطح کلسترول HDL مشاهده گردید. ارتباط معنی داری بین دیابت بعد از زایمان و شیوع بیشتر هیپرتانسیون نیز مشخص شد.

نتیجه گیری و توصیه ها: باتوجه به شیوع بالای دیابت در بیماران مبتلا به دیابت بارداری و وجود برخی عوامل خطر ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی، در این بررسی برنامه ریزی صحیح توسط متولیان امر بهداشت و درمان جهت پیگیری و بررسی های کامل مبتلایان پس از ترخیص و همچنین آموزش مناسب پرسنل در این زمینه لازم می باشد.


زهره صناعت، سیدمحمد توانگر، احمد شریف تبریزی، کامران علی مقدم، اردشیر قوام زاده، محمد جهانی،
دوره 62، شماره 4 - ( 4-1383 )
چکیده

مقدمه: بوجود آمدن عروق خونی جدید یکی از علل مهم در رشد سلول های بدخیم می باشد. عوامل موثر در تولید عروق خونی جدید از سلول های بدخیم و ماکروفاژها و ماست سل ها و سلول های لنفوسیت آزاد می شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی عروق خونی جدید در بیماران مبتلا به لوسمی حاد میلوئیدی که تحت درمان قرار گرفته اند می باشد.

مواد و روش ها: بیماران مبتلا به لوسمی حاد میلوئیدی قبل و در طول درمان و در انتهای درمان تحت بیوپسی مغز استخوان قرار می گیرند و سپس با رنگ آمیزی اختصاصی فاکتور VIII میزان تغییر در عروق خونی مغز استخوان بررسی می شود. بعد از جمع آوری آنالیز تصویری میانگین چگالی عروق نمونه ها قبل از درمان و بعد از درمان مقایسه گردیدند. یافته ها: میانگین (MVD: Microvascular density) قبل از درمان در بیماران APL 3.58±6.81% بود. این میانگین بعد از خاتمه درمان به 3.06±3.48% می رسید (P<0.0001). در بیماران غیر APL میانگین MVD قبل از درمان 3.38 و میانگین MVD بعد از درمان 3.6 بود که تفاوت معنی داری بین این دو گروه وجود نداشت.

نتیجه گیری و توصیه ها: بنظر می رسد میزان آنژیوژنز در بیماران ALP در شروع درمان بالاتر از حد طبیعی است این میزان با درمان آرسنیک کاهش می یابد داروهای متداول شیمی درمانی قادر به کاهش آنژیوژنز در بیماران غیر APL نبوده اند اثر ضد رگزایی داروهای شیمی درمانی در بیماران لوکمی در صورتی قابل توجه خواهد بود که تاثیر بر روی زنده بودن سلول های آندوتلیوم وجود داشته باشد در صورتیکه صرفا دارو از طریق کاهش تعداد بلاست عمل کند، ممکن است کاهش رگزایی در مغز استخوان مشاهده نگردد.


حمیدرضا فتحی، مهدی فتحی، ایرج حریرچی، کوروش توانگر،
دوره 69، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: بازسازی از طریق انتقال بافت آزاد و آناستوموز میکرو واسکولر می‌تواند یک ترمیم قابل اطمینان  برای نقایص بافتی فراهم آورد. در این مطالعه به بررسی ویژگی‌های بالینی و نتایج اعمال جراحی بازسازی ضایعات ناشی از سرطان سر و گردن با استفاده از فلپ‌های آزاد می‌پردازیم.

روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه مداخله‌ای از نوع Quasi experimental است. 29 بیمار مراجعه‌کننده به درمانگاه فوق تخصصی جراحی پلاستیک و انستیتو کانسر مجتمع بیمارستانی امام خمینی (ره) تهران با تشخیص نهایی سرطان نواحی سر و صورت و برای انجام جراحی برای برداشت بافت سرطانی بستری شده و پس از عمل جراحی بیماران به‌مدت سه‌ماه تحت    نظارت و پی‌گیری مستمر قرار گرفتند و نتایج جراحی ارزیابی شد.

یافته‌ها: میانگین سنی بیماران 1/15±8/59 سال بود. در دو بیمار (9/6%) شکست کامل فلپ و در سه بیمار (3/10%) نارسایی نسبی فلپ گزارش شد. تفاوتی بین گروه‌های شکست کامل و نسبی فلپ با سایر بیماران از لحاظ میانگین سنی، میانگین زمان عمل و میانگین زمان ایسکمی حین عمل وجود نداشت. 

نتیجه‌گیری: Prothrombin time (PT) و International Normalized Ratio (INR) در بیماران با شکست کامل فلپ در مقایسه با سایر بیماران که عمل در آن‌ها با موفقیت انجام شد دارای اختلاف آشکار و مشخصی بودند. میزان شکست کامل و   نسبی پس از عمل در این مطالعه نیز در حد پایین‌تر از 10% بوده است. انتقال آزاد بافتی یک روش موفق برای بازسازی تک‌مرحله‌ای در تقریباً همه موارد ضایعات ماژور سر و گردن به حساب می‌آید و نیز می‌تواند سطوح بالاتری از بهبودی عملکرد را در مقایسه با دیگر روش‌ها فراهم آورد.


اشرف توانائی ثانی، عبدالمجید فتی، مهناز آریان،
دوره 72، شماره 1 - ( فروردین 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی تظاهرات مختلف بالینی و نتایج درمانی بیماری موکورمایکوزیس رینواوربیتوسربرال بود. روش بررسی: این مطالعه به‌صورت توصیفی- مقطعی در بیماران مبتلا به موکورمایکوزیس انجام شد. تمامی بیماران مراجعه‌کننده در طی سال‌های 1377 تا خرداد 1391 در صورتی که شرایط ورود به مطالعه را داشتند انتخاب شدند. علایم بالینی و عوامل مساعدکننده و پارامترهای دموگرافیک، روش تشخیص، برنامه درمانی، میزان بقا، فاکتورهای مرتبط با پیامد بیماران و دوز کلی آمفوتریسین B بیماران بررسی شد. یافته‌ها: از 123 بیمار مورد مطالعه، 92 بیمار قطعی، یک مورد احتمالی و 30 مورد ممکن بود. از 92 بیمار با تشخیص قطعی موکورمایکوزیس 52% مرد و 48% زن بودند. 4/42% دیابت، 38% نقص ایمنی، 3/41% تب، 3/54% زخم بینی و نکروز کام، 7/59% علایم چشمی، 4/55% سردرد، 2/28% علایم سیستم عصبی مرکزی و 2/53% علایم Facial داشتند. زمان متوسط شروع درمان از علایم 6/8±2/8 روز بود و در 5/70% بیماران از آمفوتریسین B و جراحی، هر دو استفاده شد. متوسط تعداد جراحی‌ها 5/1±8/1 بود. در پی‌گیری بقای شش ماهه به‌طور متوسط بقای روزانه 83±3/60 روز بود و در کل 7/32% از بیماران زنده ماندند. نتیجه‌گیری: دیابت و بعد از آن نقص ایمنی به‌عنوان شایع‌ترین عوامل مساعدکننده بودند. در رابطه با تاثیر سن و عوامل مساعد‌کننده و عوارض دارویی بر بقا هیچ تفاوت معناداری از نظر آماری وجود نداشت. الگوی درگیری تصویربرداری بر مرگ بیمارستانی موثر بود. دوز توتال آمفوتریسین B بر بقای بیماران تاثیر دارد. برنامه درمانی و تعداد عمل جراحی با بقا رابطه داشت.
نجمه جویان، بابک صفاری، الهام داوودی دهاقانی، نگار سلیانی، سارا سنمار، مرضیه بهاری، ندا جویان، محمد علی استوان،
دوره 72، شماره 12 - ( اسفند 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: ژن عامل رونویسی بالا دست نوع 1 (Upstream Stimulatory Factor1, USF1)، یک عامل رونویسی است که ارتباط پلی‌مورفیسم‌های آن با بیماری‌های هایپرلپیدمیای خانوادگی (Familial combined hyperlipidemia, FCHL)، دیابت نوع دو و بیماری‌های قلب و عروق مشاهده شده است. در این مطالعه ارتباط پلی‌مورفیسم USF1s2 با بیماری عروق کرونر زودرس PCAD) (Premature coronary artery disease, در جمعیت جنوب ایران برای اولین بار مورد بررسی قرار گرفت. USF1s2 دارای بهترین پتانسیل به‌عنوان یک متغیر عملکردی در ژن USF1 می‌باشد. روش بررسی: در یک پژوهش مورد- شاهدی بر روی 321 بیمار، 186 زن زیر 55 سال و 135 مرد کمتر از 50 سال که از ابتدای مهر تا پایان اسفند 1389 در بیمارستان‌های سعدی، نمازی و مرکز قلب کوثر شیراز تحت آنژیوگرافی قرار گرفته و واجد گرفتگی عروق کرونری قلبی بودند، پلی‌مورفیسم USF1s2 با روش PCR-RFLP (Polymerase chain reaction- restriction fragment length polymorphism) و با استفاده از آنزیم محدودکننده BsiHKA Iتعیین ژنوتیپ شد. پروفایل قند و چربی خون نیز با اندازه‌گیری سطح قند خون ناشتا، کلسترول تام، تری‌گلیسرید، Low-density lipoprotein (LDL) و High-density lipoprotein (HDL) به‌دست آمد. یافته‌ها: فراوانی آلل‌های ماژور (G) و مینور (A) USF1s2، در کل جمعیت به ترتیب 74/0 و 26/0 بود. همچنین، میزان شیوع آلل مینور به‌طور قابل توجهی در بیماران واجد PCAD در مقایسه با گروه شاهد بیشتر بود، این تفاوت حتی پس از تنظیم پارامترهای مداخله‌گر، معنادار باقی ماند. در واقع، افراد با ژنوتیپ هموزیگوت جهش یافته (AA) حدود پنج برابر بیشتر نسبت به افراد با ژنوتیپ هموزیگوت نوع وحشی (GG) مبتلا به بیماری گرفتگی عروق کرونر زودرس بودند. نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد، در جامعه ما پلی‌مورفیسم تک نوکلئوتیدی USF1s2 یک عامل پیش‌بینی کننده PCAD است که می‌تواند مستقل از فاکتورهای قندی و لیپیدی خون باشد.
سمیرامیس قوام، محمدرضا حافظی احمدی، حامد توان، منیره یعقوبی، مریم یعقوبی، ابوذر مهردادی،
دوره 74، شماره 4 - ( تیر 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: از آن‌جا که سطوح پلاسمایی بالای پروتیین واکنشی C شاخص خطر بیماری‌های قلبی- عروقی است، بنابراین کاهش سطح آن در بیماران سندرم کرونری حاد از طریق داروهای ضد التهابی می‌تواند منجر به کاهش مرگ و میر و بروز نارسایی قلبی شود، از این‌ رو هدف از این پژوهش بررسی میزان پروتیین واکنشی C فوق حساس در بیماران با سندرم کرونری حاد پیش و پس از درمان با استاتین‌ها بود.

روش بررسی: این مطالعه به صورت مقطعی (Cross-sectional) انجام شد. جامعه آماری 90 نفر از بیماران با سندرم کرونری حاد (ACS) در بیمارستان شهید مصطفی خمینی (ره) شهرستان ایلام از تیر تا شهریورماه سال 1393 بود. در بدو پذیرش نمونه‌گیری از بیمارستان انجام شده و داده‌های دموگرافیک و علایم بالینی، اکوکاردیوگرافی و الکتروکاردیوگرافی بیمار ثبت شد. در بدو بستری پرسشنامه شامل اطلاعات دموگرافیک و سابقه پزشکی بیمار توسط پژوهشگر پر شده و معاینه فیزیکی و اکوکاردیوگرافی توسط کاردیولوژیست انجام شد. اطلاعات به‌دست آمده توسط SPSS software, ver. 19 (Chicago, IL, USA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: 2/52% بیماران مورد مطالعه زن و 8/48% مرد بودند، همچنین بین بستری مجدد و آریتمی بدو بستری در گروهی که آتورواستاتین 40 دریافت می‌کردند ضریب همبستگی مثبت (879/0r=) و حدود 72% بود که نشان داد با افزایش میزان آریتمی‌ها، بستری مجدد در بیماران نیز افزایش می‌یابد.‌

نتیجه‌گیری: با افزایش دوز استاتین، مقدار پروتیین واکنشی C فوق حساس و به دنبال آن خطر حوادث قلبی- عروقی بعدی نیز کاهش پیدا کرد. بنابراین شروع آتورواستاتین با دوز بالا در مراحل اولیه بستری می‌تواند پیامدهای قلبی- عروقی را بهتر کرده و بستری مجدد را کمتر کند.


سیروس نوروزی، علیرضا رای، ابراهیم سلیمی، حامد توان،
دوره 75، شماره 10 - ( دی 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری‌های قلبی-عروقی به تنهایی به اصلی‌ترین علت مرگ‌ومیر در تمام دنیا تبدیل شده‌اند، یکی از روش‌های درمانی آنژیوپلاستی می‌باشد، از این‌رو درمطالعه حاضر با هدف بررسی نتایج بالینی پس از آنژیوپلاستی عروق کرونر با تکیه بر بروز حوادث ماژور قلبی-عروقی با تاکید بر انواع استنت انجام گردید.
روش بررسی: در این پژوهش مقطعی-تحلیلی گذشته‌نگر در تابستان ۱۳۹۶ (تیر تا شهریورماه) شیوع عوامل خطر (سن بالا، سابقه بیماری و جراحی پیشین) با استفاده از پرونده بیمارانی که در طی سال‌های ۱۳۹۵-۱۳۸۵ به‌دلایل مختلف تحت عمل آنژیوپلاستی عروق کرونر و کارگذاری استنت قرار گرفته بودند، در طی پیگیری مشخص شد. مکان انجام مطالعه مرکز آموزشی و درمانی امام علی (ع) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی کرمانشاه بود.
یافته‌ها: تعداد کل بیماران ۱۱۸۸ نفر بودند که تعداد مردان ۸۱۹ نفر (۶۸/۹%) و تعداد زنان ۳۶۹ (۳۱/۱%) بود. از حوادث بزرگ می‌توان به شش مورد مرگ (۶/۱%) و ۹۱ مورد انفارکتوس میوکارد (۹۲/۱%) اشاره کرد. در کل در ۸۹۵ مورد (۵۱/۸%) از استنت غیر دارویی، در ۵۰۴ مورد (۲۹/۱%) آغشته به سیرولیموس و در ۳۱۶ مورد (۱۸/۱%) آغشته به پاکلیتاکسل انجام گرفت و در گرفتگی مجدد عروق به‌ترتیب ۷۹ مورد (۶۱/۷%) از استنت غیر دارویی، ۱۹ مورد (۱۴/۸%) آغشته به سیرولیموس و در ۳۰ مورد (۲۳/۵%) آغشته به پاکلیتاکسل مجدد استنت‌گذاری انجام شد.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که استنت‌هایی که آغشته به سیرولیموس هستند دارای کیفیت بهتری می‌باشند و همچنین استنت‌هایی که قطر کمتری دارند یا نیاز به دیلاتاسیون در پروسیجر دارند دارای پیش‌آگهی بدتری هستند و عوارض بیشتری در بیمار ایجاد می‌کنند.

معصومه گیتی، علی برهانی، مهرداد مکری، مجید شکیبا، مرتضی عطری، نسیم باتوانی،
دوره 76، شماره 8 - ( آبان 1397 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان‌های پستان فاقد رسپتور استروژن دارای سیر بالینی، ویژگی‌های پروگنوستیک و پاسخ به درمان متفاوتی می‌باشند، همچنین انکوپروتیین HER2/neu در کنترل رشد طبیعی سلول و تقسیم سلولی نقش دارد و با مهاجم بودن تومور ارتباط مستقیم دارد. هدف این مطالعه ارزیابی گذشته‌نگر ویژگی‌های تصویربرداری ماموگرافی، سونوگرافی و MRI سرطان‌های پستان استروژن منفی با و بدون بیان بیش از حد رسپتور HER2/neu بود.
روش بررسی: در این مطالعه‌ی مقطعی گذشته‌نگر، ویژگی‌های تصویربرداری ماموگرافیک، سونوگرافیک و MRI و وضعیت رسپتور HER2/neu بیماران دارای سرطان پستان با رسپتور استروژن منفی مراجعه‌کننده به انستیتو کانسر بیمارستان امام‌خمینی (ره) تهران از تاریخ مهر ۱۳۹۴ تا مهر ۱۳۹۶ بازنگری شد. داده‌های کلینیکوپاتولوژیک و همچنین ارتباط ویژگی‌های تصویربرداری با وضعیت رسپتور HER2/neu، بررسی شد.
یافته‌ها: از بین ۷۲ بیمار با سرطان پستان استروژن منفی، ۱۰۱(۵۸/۸%) بیمار برای رسپتور HER2/neu مثبت بودند. ارتباط معناداری بین وضعیت رسپتور HER2/neu و نوع پاتولوژیک تومور (۰/۰۰۴P=)، گرید هیستولوژیک تومور (۰/۰۲۴P=) و مرحله‌ی TNM (۰/۰۲۱P=) به‌دست آمد. تومورهای با رسپتور HER2/neu مثبت با احتمال بیشتری دارای شکل نامنظم (۰/۰۳۴P=) و میکروکلسیفیکاسیون (۰/۰۰۴P=) بودند. ارتباط معناداری بین وضعیت رسپتور HER2/neu و ویژگی‌های سونوگرافیک و یا MRI به‌دست نیامد.
نتیجه‌گیری: بین سرطان‌های پستان استروژن منفی، موارد HER2/neu مثبت نسبت به موارد HER2/neu منفی با گرید هیستولوژیک و مرحله‌ی بالاتری در هنگام تشخیص بروز می‌یابند، همچنین شکل توده و میکروکلسیفیکاسیون در ماموگرافی با وضعیت رسپتور HER2/neu در سرطان پستان استروژن منفی ارتباط دارند.

اشرف توانائی ثانی، لیدا جراحی، مرضیه صابری،
دوره 76، شماره 12 - ( اسفند 1397 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات ۱۰ سال اخیر نشان‌دهنده اثرات متناقضی از عفونت همزمان ویروس لنفوتروپیک انسانی تیپ یک (HTLV-1) با ویروس سلول T نقص ایمنی انسانی می‌باشد. این مطالعه به مقایسه سیر بالینی و یافته‌های آزمایشگاهی افراد با عفونت همزمان با این دو ویروس و مقایسه روی پاتوژنز آن با بیماران مبتلا به عفونت ویروس نقص ایمنی انسانی (HIV) پرداخته است.
روش بررسی: این مطالعه به‌روش کوهورت تاریخی در مرکز بیماری‌های رفتاری- عفونی مشهد از فروردین ۱۳۹۲ تا اسفند ۱۳۹۵ انجام شد. بیمارانی که تست الیزای مثبت داشتند با تکرار الیزا و وسترن بلات آلودگی آن‌ها تایید شد. میزان پلاکت، گلبول‌های سفید، نوتروفیل، سطح CD4، مرحله و شدت بیماری در زمان تشخیص و شروع درمان و پایان درمان ضد رتروویروس مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌ها: از ۶۴ بیمار شرکت‌کننده، ۶۱ نفر مرد بودند. از کل بیماران، ۴۲ نفر ویروس نقص ایمنی انسانی مثبت بودند (در ۳۵ نفر هپاتیت C مثبت بود)، سایر ۲۲ نفر ویروس نقص ایمنی انسانی و ویروس سلول T لنفوتروپیک انسانی مثبت بودند (۱۸ نفر از آن‌ها هپاتیت C مثبت هم بودند). افراد با عفونت همزمان سابقه رفتارهای پرخطر به ویژه مصرف مواد مخدر تزریقی داشتند. مرگ در گروهی که مبتلا به ویروس نقص ایمنی انسانی بودند شایع‌تر بود. عفونت‌های فرصت‌طلب و یافته‌های آزمایشگاهی (به‌جز CD4) در دو گروه کمابیش یکسان بود. مرحله و شدت بیماری در دو گروه تفاوتی نداشت.
نتیجه‌گیری: سیر بیماری در کسانی که عفونت همزمان داشتند با کسانی که فقط آلوده به ویروس نقص ایمنی انسانی بودند، تفاوت آشکاری نداشت. همچنین در عفونت همزمان با شروع درمان، افزایش سطح سلول‌های CD4 مثبت نسبت به آلودگی ویروس نقص ایمنی انسانی بیشتر بود.

علیرضا خاتونی، سمیرامیس قوام، حامد توان،
دوره 77، شماره 7 - ( مهر 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: لیپوپروتیین با تراکم کم، یکی از علل بیماری‌های عروق قلبی است. هدف این پژوهش مقایسه میزان تاثیر آتروواستاتین بر کاهش لیپوپروتیین با تراکم کم و پروتیین واکنش‌گر C به‌روش مرور سیستماتیک و متاآنالیز می‌باشد.
روش بررسی: در این مطالعه سیستماتیک و متاآنالیز با استفاده از کلید واژه‌های آتروواستاتین، کاهش لیپوپروتیین با تراکم کم و پروتیین واکنش‌گر C، و جستجو در پایگاه‌های Scopus و PubMed در فاصله فروردین ۱۳۸۲ تا اسفند ۱۳۹۷، ۹۰ مقاله شناسایی شدند که در نهایت، ۲۰ مقاله وارد مرحله نهایی شدند.
یافته‌ها: میزان کاهش لیپوپروتیین با تراکم کم، توسط آتروواستاتین mg/dl ۵۱ بود (۰/۰۰۱P<، ۹۸/۴۸I۲=). همچنین میزان پروتیین واکنش‌گر C پیش از مصرف آتروواستاتین، برابر (۳/۰۳-۰/۹۶)۱/۹۹ بود که پس از مصرف به (۱/۴۳-۰/۰۸)۰/۷۶ رسیده بود. نتایج متارگرسیون مطالعات بر حسب سن نشان داد که در مطالعاتی که سن نمونه‌ها کمتر بوده است میزان لیپوپروتیین با تراکم کم، زیاد بوده است و در مطالعاتی که سن نمونه بیشتر بوده است میزان لیپوپروتیین با تراکم کم، پایین بوده است. نتایج متارگرسیون مطالعات بر حسب حجم توده بدن و ارتباط کاهش لیپوپروتیین با تراکم کم، توسط آتروواستاتین، نشان داد که در افرادی که حجم توده بدن بیشتری داشته‌اند، لیپوپروتیین با تراکم کم آن‌ها بیشتر کاهش یافته است.
نتیجه‌گیری: میزان کاهش لیپوپروتیین با تراکم کم در افراد جوان و چاق، بهتر و سریع‌تر نسبت به افراد مسن و لاغر انجام می‌شود. پیشنهاد می‌شود که همه افراد به‌ویژه بیماران قلبی، رژیم غذایی مناسب داشته باشند و ورزش منظم را در برنامه روزانه خود قرار دهند.

وحید حاتمی، حامد توان، سجاد حاتمی، علی دلپیشه، مینا مامی‌زاده،
دوره 79، شماره 10 - ( دی 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: فرآیند ترمیم زخم شامل سه مرحله می‌باشد و در همه این مراحل برای ترمیم زخم نرمال نیاز به فعال شدن پلاکت‌ها، آزادسازی سایتوکین‌ها و هورمون‌های رشد، کموتاکسی و تمایز سلولی می‌باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه نتیجه درمان زخم دونور پیوند پوست با ضخامت متوسط و روش استعمال موضعی پلاسمای غنی از پلاکت می‌باشد.
روش بررسی: در مرکز درمانی شهر ایلام در بیمارستان امام خمینی (ره) تعداد 20 بیمارکه دارای دو محل دونور گرافت مشابه بودند، برای شرکت در یک کارآزمایی بالینی از دی تا اسفند 1395 به تدریج انتخاب شدند. از دو ناحیه دارای محل دونور گرافت پوستی مشابه بیماران یک ناحیه به روش مرسوم (گازوازلین) گرفته شد و ناحیه دیگر با استعمال موضعی پلاسمای غنی از پلاکت که دقیقا پس از جراحی و بعد در روزهای پنجم، هشتم و یازدهم به‌صورت موضعی و پس از شستشوی زخم با سرم فیزولوژی بر روی زخم مالیده شد و بدین ترتیب تحت درمان و مقایسه قرار گرفتند و سپس سرعت بهبود زخم به‌صورت بالینی و با استفاده از فتوگرافی بررسی و مقایسه می‌شوند.
یافته‌ها: پس از جمع‌آوری زمان‌های بهبود زخم در دو گروه، برای ارزیابی اثر PRP بر روی سرعت بهبود زخم و تحلیل نتایج از روش مقایسه کردن میانگین‌ها استفاده نمودیم Independent samples t-test. چون داده‌ها از توزیع نرمال پیروی می‌کردند از روش Independent samples t-test استفاده کردیم که نتیجه آن 416/0 شد که از میزان آلفای مساوی با 05/0 بیشتر بود.
نتیجه‌گیری: ما در این مطالعه به این نتیجه رسیدیم کهPRP اثر مثبتی بر روی زمان بهبود زخم داشته و سرعت بهبود زخم را افزایش می‌دهد.

ساسان دوگوهر، صابر سلطانی، علی جعفرپور، فاطمه توانگر، سارا اخوان رضایت، مریم غیاثی، مریم نسیمی،
دوره 80، شماره 1 - ( فروردین 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: به‌دلیل اهمیت بالای ارتباط بین پسوریازیس و نارسایی مزمن کلیوی (Chronic Kidney Disease) و عوارض جانبی حاصل از آن، هدف از این مطالعه بررسی شیوع CKD و عوامل موثر بر آن در بین بیماران مبتلا به پسوریازیس در بیمارستان رازی شهر تهران می‌باشد.
روش بررسی: در این مطالعه گذشته‌نگر برای جمع‌آوری اطلاعات، از پرونده‌های بیمارستانی بیمارانی که طی تیر ماه 1397 تا بهمن ماه 1397 آخرین نوبت بستری ایشان در بخش‌های بیمارستان رازی یا مراجعه به درمانگاه پیگیری بوده است، استفاده شده است. استخراج اطلاعات بر‌اساس چک لیست اولیه‌ای که برای گردآوری داده‌ها تنظیم شده بود انجام گرفت سپس تجزیه و تحلیل نتایج انجام شد.
یافته‌ها: 41 نفر (5/15%) از بیماران مبتلا به دیابت، 94 نفر (5/35%) هایپرلیپیدمی و 41 نفر (5/15%) نیز مبتلا به فشارخون بودند. سابقه مصرف داروهایNSAID ، Methotrexate، Cyclosporine،Acitretin ،  Infliximabو Adalimumab به‌ترتیب در بین نه نفر(4/3%)، 205 نفر (4/77%)، 56 نفر (1/21%)، 147 نفر (5/55%)، 30 نفر (3/11%) و 28 نفر (6/10%) از بیماران مشاهده گشت و نیز 54 نفر (4/20%) سابقه دریافت فوتوتراپی داشتند. 217 نفر (9/81%) از بیماران پسوریازیسی مبتلا به نوع (Chronic Plaque Psoriasis) CPP و 48 نفر (1/18%) مبتلا به نوع (Plaque Psoriasis) PP بودند و در نهایت 21نفر (9/7%) از بیماران مبتلا به آرتریت پسوریاتیک بودند.
نتیجه‌گیری: از عوامل موثر بر CKD سن، دیابت، فشارخون و چربی خون بوده است که رابطه مستقیم با CKD داشتند. بین سابقه دریافت فوتوتراپی، نوع پسوریازیس، طول دوره ابتلا به پسوریازیس و آرتریت پسوریاتیک با میزان ابتلا به CKD نیز رابطه معناداری مشاهده نشد.

 

منوچهر سلطانی، بهمن صادقی سده، غلامعلی فتاحی بیات، پرستو ملایی توانا، مجتبی احمدلو،
دوره 80، شماره 3 - ( خرداد 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه ارزیابی اثربخشی و امنیت استفاده از ایبوپروفن خوراکی با دوز بالا نسبت به دوز معمولی، در درمان PDA در نوزادان رسیده بود. نوزادان رسیده (هفته تولد 42-37) با سن بیشتر از سه روز با تشخیص PDA وارد این مطالعه شدند. از اکوکاردیوگرافی جهت تعیین قطر مجرای شریانی، فشار گرادیانت و نسبت قطر La/Ao استفاده شد.
روش بررسی:این مطالعه کارآزمایی بالینی با حجم نمونه 60 نفر نوزاد از مرداد 1392 تا مرداد 1394، به‌صورت کاملا تصادفی‌ به یکی از دو گروه تخصیص داده شدند جمع‌آوری گردید که گروه اول سه دوز ایبوپروفن خوراکی (mg/kg و 5 و 5 10 به فاصله 24 ساعت) و گروه دوم یک دوز mg/kg 20، ایبوپروفن خوراکی و سپس دو دوز mg/kg 10 پس از 24 و 48 ساعت گرفتند. تست پیگیری اکو 48 ساعت و دو هفته پس از درمان توسط کاردیولوژیست که از دسته‌بندی گروه‌ها آگاه نبود انجام شد. همچنین از نظر تغییرات‌ تعداد پلاکت، BUN و CR و عارضه‌ها بین دو گروه با استفاده ازتحلیل‌های آماری مقایسه انجام شد.
یافته‌ها: مجرای شریانی در 73% بیماران گروه اول و 76% گروه دوم پس از 48 ساعت اول بسته شد، که تفاوت آماری معنادار نداشت (000/1=P). عارضه جدی درمانی در هیچ‌یک از گرو‌ه‌ها دیده نشد.
نتیجه‌گیری: نتیجه این بود که دوز بالاتر ایبوپروفن خوراکی (Mg/kg 20 و 10 و 10) نتایج بهتری در بسته شدن PDA در نوزادان ترم نداشت. عارضه کلیوی یا گوارشی در هر دو گروه دیده نشد.

 

سمانه اسلامی، ایمان موسایی، معصومه اندیش، انسیه توانا، امین مرادی، علی تقی‌پور، احسان موسی فرخانی،
دوره 81، شماره 6 - ( شهریور 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری آلکاپتونوری از طریق فرآیندی به‌نام آکرونوز موجب اختلال در عملکرد اندام‌ها می‌گردد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اپیدمیولوژیک مرگ‌ومیر بیماران مبتلا به آلکاپتونوری انجام گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی داده‌های مربوط بـه متوفیان ثبت شده براساس سیستم کددهی بین‌المللی بیماریها. (ICD-10) از سامانه ثبت و طبقه‌بندی علل مرگ‌ومیر ایـران برای مرگ در اثر بیماری آلکاپتونوری بین اسفند 1392 تا دی سال 1401 استخراج گردید. متغیرهـای مـورد بررسـی شـامل سـن، جنسـیت و وضعیت سکونت افراد بود.
یافته‌ها: میزان مرگ اختصاصی 31/0 به ازای هر یک میلیون نفر از جمعیت محاسبه گردید. در این مطالعه 90% موارد مرگ، در گروه سنی کمتر از پنج سال بوده است بین رخداد موارد مرگ در اثر آلکاپتونوری با متغیرهای مذکور تفاوت معناداری وجود نداشت.
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های موجود در مطالعه حاضر، بیشترین موارد مرگ در گروه‌های سنی پایین رخ می‌دهد که به‌نظر می‌رسد بررسی‌های بیشتر برای شناخت ابعاد مختلف این بیماری مورد نیاز می‌باشد.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb