جستجو در مقالات منتشر شده


2 نتیجه برای حاج ابراهیمی

محمدرضا نوری دلوئی، زهرا حاج ابراهیمی،
دوره 63، شماره 10 - ( 1-1384 )
چکیده

پس از کشف اولین بیماری مرتبط با اختلال در ژنوم میتوکندری در اواخر سال های 1980 تا کنون، شمار بیماری های مرتبط با نقص در ژنوم میتوکندریایی رو به افزایش است. با وجود پیشرفت های بی شمار در فهم اختلالات میتوکندریابی چه در سطح ژنتیکی و چه در سطح بیوشیمیایی، هنوز درمان رضایت بخشی برای اکثر این بیماران وجود ندارد. بخش عمده ای از این مسئله به این دلیل می باشد که اکثریت این بیماران دارای نقص در زنجیره تنفسی می باشند که مسئول تولید انرژی می باشد و تا کنون هیچ راه فرعی برای رساندن انرژی به این افراد از طریق مصنوعی شناخته نشده، در نتیجه اکثر توجه ها به سوی ژن درمانی این بیماری ها معطوف بوده است. در حال حاضر، سه راهکار برای ژن درمانی بیماری های میتوکندریابی وجود دارد: مهار تکثیر ژنوم معیوب با استفاده از فناوری آنتی سنس، معرفی ژن سالم به میتوکندری و معرفی ژن سالم به هسته با هدف انتقال محصول پروتئینی ژن سالم به میتوکندری. هر گونه موفقیتی در ژن درمانی میتوکندری بستگی به در دست بودن ناقلین مناسب اختصاصی برای میتوکندری می باشد. در مقاله مروری حاضر با استفاده از منابع جدید و معتبر فراوان به معرفی روش های جدید ژن درمانی و سیستمهای موجود برای رها شدن اختصاصی ژن به میتوکندری پرداخته شده است. ناقلین اختصاصی میتوکندری باید دارای دو ویژگی باشند: باید ژن مورد نظر را به طور اختصاصی در میتوکندری رها کنند و از طرفی نباید آن را در طول آندوسیتوز رها سازند. مدت های طولانی است که می دانیم ترکیبات آمفی فیل دارای مرکز باردار کاتیونی چون ردامین 123 و دکوالینیوم دارای تجمع داخل میتوکندریابی می باشند. این ترکیبات دارای چربی دوستی کافی همراه با مرکز بادار مثبت هستند. خاصیتی که موجب کاهش تغییرات انرژی آزاد به هنگام انتقال از محیط آبی به محیط هیدروفوب می شود و به هنگام عبور از غشاء میتوکندی به منظور تجمع در میتوکندری مورد نیاز می باشد. اخیراً ناقلی معرفی شده است که از دکوالینیوم ساخته شده و به همین نام نیز نامیده می شود. مطالعات نشان داده است که این ناقل به ژن مورد نظر متصل شده و آن را از نظر حمله نوکلئازها محافظت می کند. با توجه به ویژگی ذاتی این ماده برای تجمع در میتوکندری به نظر می رسد که این ناقل می تواند به منظور رهاسازی اختصاصی ژن ها در میتوکندری استفاده شود.


پروین باستانی، سکینه حاج ابراهیمی، فریبا قادری، زهرا وکیل آزاد، مرتضی قوجازاده،
دوره 74، شماره 7 - ( مهر 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: آمیزش دردناک (Dyspareunia) نوعی درد در ناحیه تناسلی است که از عوامل مهم اختلال عملکرد جنسی می‌باشد. بنابراین هدف این مطالعه بررسی تاثیر درمان‌های فیزیکی کف لگن بر عملکرد جنسی و قدرت و تحمل عضلات کف لگن در زنان مبتلا بود.

روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی بدون گروه شاهد که در مرکز آموزشی درمانی الزهرا (س) دانشگاه علوم پزشکی تبریز از فروردین 1394 تا اسفند 1394 انجام گرفت، 32 زن 50-20 ساله و فعال از نظر جنسی با شکایت آمیزش دردناک پیش از شروع مداخله، از نظر سلامت ژنیتال و قدرت و تحمل عضلات کف لگن معاینه شدند و پس از اطمینان از سلامت روانی، به‌مدت 10 جلسه طی سه ماه تحت درمان قرار گرفتند. در نهایت بیماران از نظر تغییر وضعیت عملکرد جنسی با پرسشنامه معیار عملکرد جنسی زنان، بهبودی علایم، قدرت و تحمل عضلات کف لگن در دو مرحله پیش و پس از مداخله مورد ارزیابی قرار گرفت.

یافته‌ها: در 32 بیمار با میانگین سنی 24/1±38 سال، نمره شاخص میل جنسی پیش از مداخله، 1/0+29/2، پس از مداخله، 1/0+25/3 با 001/0P< بود. نمره شاخص تهییج جنسی پیش از مداخله، 14/0+57/2، پس از مداخله، 13/0+59/3 با 001/0P< بود. نمره شاخص رطوبت مهبلی پیش از مداخله، 13/0+00/3، پس از مداخله، 1/0+67/3 با 001/0P< بود. نمره شاخص اوج لذت جنسی پیش از مداخله، 15/0+88/2، پس از مداخله، 1/0+59/3 با 001/0P< بود. نمره شاخص رضایتمندی پیش از مداخله، 2/0+98/2، پس از مداخله، 13/0+02/4 با 001/0P< بود. نمره شاخص درد پیش از مداخله، 15/0+46/2، پس از مداخله، 15/0+52/3 با 001/0P< بود. نمره شاخص قدرت عضلات کف لگن پیش از مداخله، 11/0+65/1، پس از مداخله، 11/0+09/4 با 001/0P< بود. نمره شاخص تحمل عضلات کف لگن پیش از مداخله، 22/0+56/2، پس از مداخله، 14/0+62/9 با 001/0P< بود.

نتیجه‌گیری: درمان‌های فیزیکی کف لگن تاثیر معناداری در زنان مبتلا به آمیزش دردناک داشتند. شدت آمیزش دردناک، قدرت و تحمل عضلات کف لگن پس از مداخله فیزیوتراپی بهبودی آشکاری از نظر بالینی داشت.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb