15 نتیجه برای خادمی
فیروزه اکبری اسبق، افسانه خادمی،
دوره 56، شماره 1 - ( 1-1377 )
چکیده
این ناهنجاری دومین مورد گزارش شده در جهان می باشد. مورد گزارش شده در این مقاله یک رحم سپتوم دار، دوپلیکاسیون سرویکس و سپتوم واژن به نحو احسن با نظریه Muller قابل توجیه است. براساس این نظریه، این ناهنجاری در اثر اختلال اتصال قسمت پایین مجاری مولرین با وجود تکامل طبیعی رحم اتفاق افتاده است، اما طبق تقسیم بندی کلاسیک AFS رحم بعد از اتصال مجاری مولرین شکل می گیرد و اتصال از توبرکول مولرین آغاز شده و به سمت بالا پیش می رود (اتصال یک سویه مجاری مولرین از پایین به بالا). براساس نظریه کلاسیک AFS دوپلیکاسیون سرویکس به علت عدم اتصال در مجاری مولرین است و این مورد گزارش شده از نظر کلاسیک تبعیت نمی کند، زیرا در صورتی امکان پذیر است که اتصال فوقانی انجام پذیرد بدون اینکه اتصال در ناحیه تحتانی رخ داده باشد. در این بیمار آندومتریوز که در ناهنجاریهای مولرین شایعتر است نیز دیده شده است.
اشرف معینی، افسانه خادمی،
دوره 56، شماره 2 - ( 2-1377 )
چکیده
شیوع نازایی 20-15 درصد است. مجموعه فاکتورهای لوله ای و پریتونئال، مسئول 40-30 درصد موارد نازایی است. در بررسی بیمار نازا هیستروسالپنگوگرافی، تست اولیه در بررسی لوله های رحمی و لاپاراسکوپی، تست gold standard در تشخیص اختلالات لوله ای و چسبندگیهای لگنی می باشند. مطالعه حاضر روی 291 زوج نازای مراجعه کننده به بیمارستان رویین تن آرش، در سالهای 74-1372 انجام شد. نوع مطالعه آینده نگر، توصیفی و Cross-sectional است. پس از رد فاکتورهای مردانه، تخمک گذاری و دهانه رحم، بیماران تحت هیستروسالپنگوگرافی و لاپاراسکوپی قرار گرفتند. یافته های دو تست با هم مقایسه شدند. با بررسی نتایج، بدست آمد که در جواب به پروسه بیماری، لوله راست و چپ به یک اندازه ممکن است دچار اختلال شوند (P<0.05). میزان مشابهت یافته های دو تست برابر 52 درصد است. حساسیت و اختصاصی بودن هیستروسالپنگوگرافی در مورد تشخیص باز یا بسته بودن لوله های رحمی در حد قابل قبول است (82% و 81% به ترتیب). در مورد تشخیص چسبندگی، این تست حساسیت کمی دارد (31%) ولی یک تست اختصاصی است (88%). بعد از تقسیم بیماران به دو گروه با و بدون سابقه عمل جراحی لگنی، نتیجه گرفته شد که میزان مشابهت یافته های دو تست با وجود سابقه عمل جراحی کاهش می یابد، یعنی وجود سابقه عمل جراحی از ارزش هیستروسالپنگوگرافی در تشخیص اختلالات لوله ای می کاهد (P<0.05).
مرضیه آقا حسینی، اشرف آل یاسین، افسانه خادمی،
دوره 56، شماره 2 - ( 2-1377 )
چکیده
هیستروسکپی یک روش نو و با ارزش در بررسی رحم می باشد و در نتیجه در بررسی نازایی تست با ارزشی است. در مدت 18 ماه، 363 مورد هیستروسکوپی روی بیماران نازا مراجعه کننده به بخش IVF بیمارستان شریعتی انجام شد. شیوع هیستروسکوپی غیرطبیعی در بین این بیماران 18% بوده است. 32% از این موارد غیرطبیعی، مربوط به هیپرپلازی آندومتر بود. در بررسی لاپاراسکوپی این بیماران، ارتباط معنی داری بین تشخیص تخمدان پلی کیستیک و هیپرپلازی آندومتر بدست آمد (P<0.008)، در حالی که بین سایر یافته ها مثل آندومتریوز و هیپرپلازی آندومتر رابطه معنی داری وجود ندارد (P<0.4).
مرضیه آقا حسینی، اشرف آل یاسین، افسانه خادمی، حجت الله سعیدی،
دوره 56، شماره 5 - ( 4-1377 )
چکیده
IUI) Intrauterine Insemination) یک روش درمان ناباروری می باشد که در آن اسپرمهای متحرک شوهر جهت تلقیح استفاده می شود. این عمل در طی چند ساعت قبل از تخمک گذاری انجام می گیرد. در طی مطالعه گذشته نگر که در بخش ناباروری بیمارستان شریعتی در طی بیش از سه سال انجام شد، 427 پرونده از بیماران تحت درمان مورد بررسی قرار گرفت. در بیماران فوق، 574 سیکل IUI انجام شد. در کل 80 مورد حاملگی اتفاق افتاد، یعنی میزان حاملگی به ازای هر سیکل IUI برابر 14% بوده است. هرچقدر تعداد سالهای نازایی کمتر و تعداد سیکلهای درمانی بیشتر باشد شانس حاملگی افزایش می یابد. میزان موفقیت IUI در مقالات مختلف از 3% تا 40% گزارش شده است. بنابراین میزان موفقیت در بخش نازایی بیمارستان شریعتی تقریبا با سایر مراکز ناباروری دنیا مطابقت می نماید و با توجه به اینکه IUI یک روش ساده، ارزان و آسان نسبت به GIFT ،ZIFT و IVF که به ترتیب نتایج بهتری در درمان نازایی با علل غیرلوله ای دارند، می باشد، بنظر می رسد صلاح در این باشد که برای بیماران نازا که شرایط انجام IUI را دارند، حداقل قبل از پرداختن به سایر روشهای درمانی 3 تا 6 سیکل IUI انجام شود.
اشرف آل یاسین، مرضیه آقا حسینی، افسانه خادمی، حجت الله سعیدی سعیدآبادی،
دوره 57، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
هیپرپرولاکتینمی می تواند بعنوان یکی از علل نازایی مطرح باشد. شیوع آن در جمعیت نازا 20% است. ارزش هیپرپرولاکتینمی بعنوان یکی از فاکتورهای قطعی نازایی نامعلوم است. در این مطالعه با بررسی میزان پرولاکتین سرم، وجود گالاکتوره و بررسی علل ایجاد کننده نازایی در زوجین نازا، ارزش هیپرپرولاکتینمی بعنوان عامل اصلی ایجاد کننده نازایی مورد ارزیابی قرار گرفته است. مطالعه حاضر روی 500 زوج مراجعه کننده به بخش نازایی بیمارستان شریعتی در 6 ماهه اول سال 1375 انجام شده است. شیوع هیپرپرولاکتینمی در این جمعیت 19% است. هیپرپرولاکتینمی بعنوان تنها علت نازایی تنها در 0/8% از بیماران یافت شده است. همراهی گالاکتوره و هیپرپرولاکتینمی در این بیماران مشهود است (P=0.00007). گالاکتوره بعنوان یافته غربال کننده برای هیپرپرولاکتینمی ارزش ندارد (حساسیت: 25%)، ولی یافته بسیار اختصاصی است (91%)، با توجه به اینکه با حذف آزمایش پرولاکتین در بیماران بدون گالاکتوره، تشخیص قطعی در 0/1% از جمعیت مورد مطالعه از دست می رود، اهمیت انجام تست پرولاکتین از نظر این مطالعه زیر سوال می رود که اثبات آن نیاز به بررسی بیشتر دارد. از نظر خصوصیات کلی مثل سن (P=0.19)، مدت نازایی (P=0.28) و نوع نازایی، زیر گروه بیماران دارای هیپرپرولاکتینمی با جمعیت اصلی تفاوت معنی داری نداشتند. بنظر می رسد هیپرپرولاکتینمی نمی تواند بعنوان یک فاکتور اصلی علت نازایی مطرح باشد، یا زیر گروهی از جمعیت نازا را از بقیه متمایز کند.
اشرف آل یاسین، ژیلا عابدی اصل، مرضیه آقا حسینی، افسانه خادمی،
دوره 60، شماره 4 - ( 4-1381 )
چکیده
مقدمه: پره اکلامپسی و اکلامپسی یکی از خطرناکترین عوارض وابسته به بارداری می باشد که با افزایش فشار خون، پروتئینوری و یا تشنج در موارد اکلامپسی در خانم های حامله مشخص می شود. افراد حامله مبتلا به بیماری های فشارخون به علت عوارض مادری و جنینی در معرض خطر بالاتری نسبت به گروه کنترل قرار دارند.
مواد و روشها: در این مطالعه آینده نگر مجموعاٌ 141 حامله مبتلا به اکلامپسی و پره اکلامپسی مراجعه کننده به بیمارستان شریعتی براساس برخورداری از مراقبت مامایی متناسب و نامتناسب به دو گروه تقسیم شدند و عوارض مادری و جنین در آنها بررسی گردید. متغیرهای مادری شامل این موارد بودند: میزان اکلامپسی، پره اکلامپسی، روش زایمان، طول مدت بستری مادر، بستری مادر در بخش مراقبت های ویژه، نیاز به مصرف داروی آنتی هیپرتانسیو تا 6 هفته پس از زایمان، تداوم فشار خون پس از 6 هفته بعد از زایمان، ترومبوسیتوز مادران در دوران بعد از زایمان، تعداد موارد سزارین به علت دکولمان و یا تاخیر رشد داخل رحمی جنین، افزایش کراتینین سرم مادر، موارد سندرم HELLP و مرگ مادر. عوارض جنین شامل این موارد بود: موارد تاخیر رشد داخل رحمی جنین، موارد مرگ داخل رحمی جنین، زایمان زودرس، بستری در بخش مراقبت های ویژه نوزادان نارس. رابطه پارامترهای زمینه ای شامل سن مادر، پاریتی، سطح تحصیلات، وجود بیماری زمینه ای، روش زایمان و سطح ارجاع نیز در برخورداری از مراقبت مامایی در دو گروه مقایسه گردیدند که بجز سطح تحصیلات و سطح ارجاع بقیه با هم match بودند.
یافته ها: در مقایسه اغلب متغیرها (بجز روش زایمان)، اختلاف معنی داری در هر دو گروه مشاهده گردید. به این معنی که در گروه با مراقبت بارداری مناسب عوارض مادری و جنینی کمتر بودند.
نتیجه گیری و توصیه ها: به نظر می رسد با کنترل کافی مامایی می توان عوارض مادری و جنینی بیماریهای فشار خون در حاملگی را به حداقل رساند یا حذف نمود.
فاطمه داوری تنها، الهام پورمطرود، مهبد کاوه، فریبا یارندی، افسانه خادمی، صدیقه حنطوشزاده، زهرا افتخار،
دوره 63، شماره 4 - ( 4-1384 )
چکیده
مقدمه: سطح پائین (glucose challenge test) GCT(≤(71mg/dl یک عامل خطر مستقل برای داشتن نوزادی با وزن کم تولد(SGA) است لذا هدف مطالعه ما تعیین کردن روش ساده تری برای برای پیشگوئی وزن تولد نسبت به روش های گرانتر مانند سونوگرافی بود.
مواد و روشها: برای بررسی ارتباط بین سطح GCT (تست اسکرین دیابت در بارداری) با وزن جنین 500 خانم با حاملگی تک قلو که تست را در طی هفتههای 28-24 بارداری انجام داده بودند، وارد مطالعه شدند. سابقه فشارخون، دیابت ودییگربیماریهای طبی قبل از بارداری یا درطی بارداری قبلی وجود نداشت و همگی آنها وزنگیری خوبی حین بارداری نسبت به (body mass index) BMI قبل ازبارداری داشتند. در این مطالعه توصیفی تحلیلی،سن مادر، گراویدیتی BMI,، سطح GCT ،سن حاملگی،جنسیت نوزاد، روش زایمان،وزن نوزاد و آپگار اسکور ارزیابی شدند
یافتهها: میزان وزن کم تولد (small for gestational age) SGA در نوزاد مادرانی که سطحmg/dl80≥ GCT بود، بیشتر بود و از نظرآماری اختلاف معنیداربود (018/0 P=). حساسیت 58% و اختصاصیت 89%و فاصله اطمینان 95% (545/0-162/0). relative risk=2.28,
نتیجه گیری و توصیه ها: سطح پائین GCTبا وزن کم تولد ارتباط دارد و میتواند به عنوان یک تست پیشگوئی کننده وزن کم تولد به کار رود یا حتی تداخلات تغذیهای را مد نظر قرار دهد.
اشرف آل یاسین، بیتا باده نوش، مرضیه آقاحسینی، افسانه خادمی،
دوره 63، شماره 7 - ( 1-1384 )
چکیده
استفاده از سنجش کمی گنادوتروپین کوریونی انسان (hCG) و سونوگرافی ترانس واژینال با قدرت تفکیک پذیری بالا (high resolution) باعث تشخیص زود هنگام حاملگی خارج رحمی (Ectopic Pregnancy : EP) و موارد بیشتری از درمان کنزرواتیو شده است. درمانهای دارویی غیر جراحی مانند تزریق موضعی یا سیستمیک متوترکسات (MTX) ، آنتاگونیست اسیدفولیک، به عنوان یک روش درمان جایگزین برای زنان مبتلا به EP پذیرفته شده است. در این مطالعه ما به مقایسه پیامدهای درمان دارویی موارد EP پاره نشده با استفاده از تزریق دوز واحد و متعدد متوترکسات پرداخته ایم.
این بررسی یک کارآزمایی بالینی تصادفی است. تشخیص موارد EP با سطح سرمی 1800 IU/LβhCG و عدم رویت حاملگی داخل رحمی یا با سطح سرمی ثابت βhCG یا افزایش آن کمتر از 50% طی 48 ساعت داده می شد. دو روش برای تجویز MTX بکار گرفته شد و نتیجه اصلی، مقایسه میزان موفقیت بین دو پروتکل دوز واحد و متعدد بود. این آنالیز شامل 108 خانم با تشخیص EP بود که بعد از درمان با MTX با روش دوز واحد یا متعدد پی گیری شدند.
از میان 54 بیمار درمان شده با پروتکل دوز واحد 48 بیمار با موفقیت درمان شدند (9/88%) و از میان 54 بیمار درمان شده با پروتکل دوز متعدد 50 بیمار درمان موفق داشتند (6/92%) که تفاوت میان میزان موفقیت در دو گروه از نظر آماری معنی دار نبود. OR=0.64, P=0.7)با(CI=0.17-2.4
نتایج مطالعه ما نشان می دهد که درمان با دوز واحد MTX به اندازه دوز متعدد موفقیت آمیز است. اینکه کدام پروتکل به عنوان اولین قدم درمان موارد انتخاب شده EP بهترین درمان خواهد بود با کارآزمایی بالینی تصادفی و با در نظر گرفتن عوارض جانبی، هزینه درمان و سایر جنبه های درمان EP با MTX بطور واضح تری نشان داده خواهد شد.
اشرف آلیاسین، افسانه خادمی، گیتی شعیبی، بهاره خلیلی،
دوره 65، شماره 4 - ( 4-1386 )
چکیده
با توجه به افزایش روزافزون اعمال جراحی با حداقل تهاجم در امر تشخیص و درمان بیماران، به حداقل رساندن عوارض پس از عمل امری اجتنابناپذیر میباشد. هدف از این مطالعه مقایسه تزریق داخل صفاقی دو داروی بوپیوکائین و لیدوکائین در کاهش درد پس از لاپاراسکوپی زنان میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه که به روش کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 1384 در بیمارستان شریعتی تهران بر روی تعداد 150 بیمار لاپاراسکوپی شده، انجام شد؛ بیماران به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند، در گروه اول پس از انجام عمل، داروی بوپیواکائین و در گروه دوم لیدوکائین داخل پریتوئن تزریق شد. گروه سوم به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. در کلیه بیماران درد پس از عمل به روش عددی VAS) (numeric)) Visual Analogue Scale در ساعت 24 و شش پس از عمل اندازهگیری شد. اطلاعات جمعآوری شده با گروه شاهد مقایسه شد.
یافتهها: در گروه اول (بوپیوکائین) نمرات درد در شش ساعت اول نسبت به گروه دوم (لیدوکائین) و نسبت به گروه کنترل کمتر بود (بیشتر از سه نمره) که با توجه به 05/0P < این اختلاف معنیدار بوده است.
نتیجهگیری: مصرف بوپیوکائین در کاهش درد بیماران پس از عمل لاپاراسکوپی بیش از داروی لیدوکائین مؤثر میباشد.
علی حسینی برشنه، دانش سلطانی، نگار ویسی، محمد خادمی، محمد حسین مدرسی،
دوره 74، شماره 9 - ( آذر 1395 )
چکیده
سرطان پستان، که ناشی از تجمع جهشهای ژنتیکی و اپیژنتیکی میباشد، یکی از مهمترین عوامل مرگومیر ناشی از سرطان میباشد. تشخیص و درمان مرسوم سرطان پستان بر اساس تخمین پروگنوز با استفاده از ویژگیهای آناتومیک سرطان (سیستم TNM) و یافتههای بالینی میباشد، اما مطالعات نشان دادهاند که پاسخ افراد در برابر این درمانها متفاوت است و برخی از بیماران پس از درمان همچنان عود را تجربه میکنند. این مساله نشاندهنده این است که تغییرات مولکولی پیش از هر گونه تغییر فنوتیپی و بالینی و پاتولوژیک رخ میدهند و ارزیابیهای مولکولی در کنار یافتههای بالینی و پاتولوژی مثمر ثمر خواهد بود. بنابراین بررسیهای ژنومی و مولکولی و نقش درمانهای هدفدار بر اساس ژنوم فردی بیش از پیش پررنگتر شده است. امروزه پیشرفت در پزشکی فردی با استفاده از پروفایل مولکولی ویژه هر فرد از طریق پژوهش ژنتیکی انسان تا حد زیادی امکانپذیر شده است. در زمینه پزشکی فردی، هدف نهایی این مطالعات فراهم کردن مجموعهای از مارکرهاست که میتواند برای ارزیابی ریسک بیماری در حال پیشرفت در طول زندگی هر فرد در حضور متغیرهای مختلف محیطی استفاده شود. این علم نوین این امکان را فراهم ساخته که با شناخت مارکرهای اختصاصی و اهداف ویژه درمانی و بهوسیله درمانهای اختصاصی و هدفدار با استفاده از آنتیبادیهای مونوکلونال و مولکولهای ویژه مانند تراستوزوماب و تاموکسیفن، در زمینه درمان افراد مبتلا به سرطان پستان گام بلندی برداشته شود. در این مقاله مروری قصد داریم کاربردهای مختلف پزشکی فردی در زمینه تشخیص و درمان سرطان پستان مورد بررسی قرار دهیم.
راحله درستی، مهری قاسمی، خسرو خادمی کلانتری، علیرضا اکبرزاده باغبان،
دوره 75، شماره 7 - ( مهر 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم درد پاتلوفمورال شایعترین علت درد جلوی زانو و اطراف پاتلا میباشد. با وجود شیوع زیاد این سندرم، عوامل زمینهساز آن بهخوبی شناخته نشدهاند. اختلالات کنترل عصبی-عضلانی مجموعه کمری-لگنی و مفصل ران منجر به بیثباتی و آسیب زنجیره حرکتی میشود. هدف مطالعهی حاضر مقایسهی فعالیت الکترومیوگرافی عضلات مرکزی و اطراف زانو در بیماران با افراد سالم حین راه رفتن میباشد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی-تحلیلی از نوع مورد-شاهدی است که به مدت ۱۰ ماه (اردیبهشت تا اسفند ۱۳۹۵) در دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد. شرکتکنندگان ۱۷ نفر (۱۰ زن، ۷ مرد) مبتلا به سندرم درد پاتلوفمورال و ۱۸ نفر (۱۰ زن، هشت مرد) سالم بودند که به روش نمونهگیری غیرتصادفی ساده و در دسترس در مطالعه شرکت کردند. در دو گروه، فعالیت الکتریکی عضلات واستوسمدیالیس، اداکتورلانگوس، گلوتئوسماگزیموس، اینترنالابلیک و ترنسورسابدومینوس، اکسترنالابلیک و مولتیفیدوس حین راه رفتن ثبت شد. زمان شروع و پایان فعالیت، مدت زمان و شدت فعالیت عضلات فوق بین دوگروه مقایسه شد.
یافتهها: مدت زمان فعالیت الکتریکی عضله گلوتئوسماگزیموس (۰/۰۳=P) و شدت فعالیت آن (۰/۰۳۵=P)، زمان پایان فعالیت الکتریکی عضله اینترنالابلیک (۰/۰۴=P) و عضله ترنسورسابدومینوس (۰/۰۴=P) حین راه رفتن، بین دو گروه تفاوت آماری معناداری داشت. فعالیت الکتریکی عضلات اکسترنالابلیک، مولتیفیدوس، اداکتورلونگوس و واستوسمدیالیس، بین دو گروه تفاوت آماری معنادار نداشت (۰/۰۵<P).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد فعالیت الکترومیوگرافی برخی از عضلات مرکزی در افراد مبتلا به سندرم درد پاتلوفمورال در مقایسه با افراد سالم متفاوت است. در حالیکه فعالیت الکترومیوگرافی برخی از عضلات اطراف زانو در افراد مبتلا با افراد سالم تفاوتی ندارد.
سیده حورا موسوی واحد، ملیحه عافیت، فهیمه علیزاده، آناهیتا حمیدی لاین، زینب خادمی، آذین نیکوزاده،
دوره 77، شماره 2 - ( اردیبهشت 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: فیبروما شایعترین تومور سالید درجه پایین تخمدان است. فیبرومای تخمدان در ۱۰-۱ درصد موارد با سندرم میگز (Meigs syndrome) همراهی دارد.
معرفی بیمار: بیمار زن ۶۵ ساله منوپوز با شکایت درد شکمی، فروردین ۱۳۹۷ به مرکز دانشگاهی امام رضا (ع) مشهد مراجعه کرد. در معاینه شکم، تودهی ۲۰۰×۱۰۰ میلیمتری با قوام نرم لمس شد. در آزمایشات، لکوسیتوز و CA125 بالاتر از ۲۰۰ بود. در تصویر قفسه صدری افیوژن پلورال دوطرفه گزارش و در سیتی اسکن کانون هتروژن ۱۷۰×۱۰۰ میلیمتری لبوله با منشا آدنکس راست با انهنسمنت (Enhancement) ضعیف دیده شد. در لاپاراتومی تجسسی آسیت فراوان مشهود بود. امنتوم ملتهب سطح تخمدان راست را پوشانده و توده حجیم سالید-کیستیک، نامنظم، لبوله و محصور درون کپسول در محل آدنکس راست دیده شد. سالپنگواووفورکتومی راست انجام و نتایج آسیبشناسی ضایعات پرولیفراتیو خوشخیم سلولهای فیبروبلاست بدون میتوز منطبق بر فیبروم تخمدانی را گزارش کرد.
نتیجهگیری: در موارد همراهی توده تخمدان با آسیت و پلورال افیوژن میبایست سندرم میگز در تشخیصهای افتراقی قرار گیرد.
بنفشه صفایی فرد، مهری قاسمی، خسرو خادمی کلانتری، علیرضا اکبرزاده باغبان، یعقوب شاوهئی،
دوره 79، شماره 4 - ( تیر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: پوسچروگرافی روشی است که در آن با اندازهگیری نوسان مرکز فشار، ثبات وضعیتی افراد ارزیابی میشود. هدف مطالعه حاضر بررسی تکرارپذیری اندازهگیری نوسان مرکز فشار در حالت ایستاده با نوسان داخلی در خانمهای جوان سالم و مبتلا به افزایش انحنای پشتی میباشد.
روش بررسی: 10خانم مبتلا به افزایش انحنای پشتی با 65/2±5/23 سال و 10 خانم سالم با 3/1±9/21 سال از مهر تا بهمن 1397 وارد مطالعه شدند. از افراد خواسته شد بالا بردن سریع اندامهای فوقانی را در حالت ایستاده روی صفحه نیرو انجام دهند. انحرافمعیار آمپلیتود و سرعت نوسان مرکز فشار در محورهای قدامی-خلفی و طرفی و سطح نوسان مرکز فشار برای تحلیل آماری استفاده شدند. اندازهگیریها توسط یک آزمونگر با فاصله یک روز در آزمایشگاه بیومکانیک دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد. تکرارپذیری اندازهگیریها با استفاده از ضریب همبستگی (ICC)، خطای معیار اندازهگیری (SEM) و حداقل تغییر قابل اندازهگیری (MDC) محاسبه گردید.
یافتهها: تکرارپذیری اندازهگیری انحرافمعیار سرعت و آمپلیتود مرکز فشار در دو محور در دو گروه بیش از 75/0 بود. تکرارپذیری اندازهگیری سطح نوسان مرکز فشار در گروه سالم و مبتلا بهترتیب 42/0 و 38/0 بود.
نتیجهگیری: در مطالعات آینده میتوان از متغیرهای انحرافمعیار آمپلیتود و سرعت مرکز فشار بهعنوان متغیرهای پایا برای ارزیابی تعادل ایستا در زنان جوان با و بدون ابتلا به افزایش انحنای پشتی استفاده کرد. هر چند بیثباتی سطح جابجایی مرکز فشار نشان میدهد که استفاده از آن برای تمایز بین افراد و ارزیابی نتایج مداخلات بر ثبات وضعیتی بایستی با احتیاط صورت گیرد.
شیرین عصار، فاطمه خادمی، حمیدرضا محمدی مطلق، کامران منصوری، مهران پورنظری، پرویز صوفیوند، بهاره کاردیده،
دوره 79، شماره 10 - ( دی 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: در بررسی وضعیت بیماران آرتریت روماتویید فاکتورهای التهابی مانند پروتیین واکنشگر C، سرعت رسوب گلبولهای قرمز، میزان فعالیت بیماری و بهویژه نسبت پلاکت به لنفوسیت و نسبت نوتروفیل به لنفوسیت دارای اهمیت میباشند. در این مطالعه نسبت پلاکت به لنفوسیت و نسبت نوتروفیل به لنفوسیت در دو گروه بیماران با و بدون عوارض چشمی مقایسه گردید.
روش بررسی: این مطالعه یک بررسی تحلیلی-مقطعی است که روی 246 بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید مراجعهکننده به کلینیک روماتولوژی کرمانشاه در بازه زمانی آذر 1397 تا اردیبهشت 1398 و با کد اخلاق (IR.KUMS.REC1397.311) انجام شده است. 191 نفر از بیماران بدون عوارض چشمی و 55 بیمار دچار عوارض چشمی بودند و از نظر سن و جنس همسانسازی شدند. شمارش سلولهای خونی با دستگاه Sysmex KX-21 hematology analyzer انجام گرفت. نسبت پلاکت به لنفوسیت و نسبت نوتروفیل به لنفوسیت با آزمون همبستگی اسپیرمن و میزان فعالیت بیماری بین دو گروه با Mann-Whitney U test مقایسه گردید.
یافتهها: بررسی نتایج این مطالعه اختلاف معناداری بین سطح نوتروفیل به لنفوسیت و پلاکت به لنفوسیت در دو گروه با و بدون عوارض چشمی نشان نداد. اما میزان فعالیت بیماری در گروه با عوارض چشمی بهطور معناداری پایینتر از گروه بدون عوارض چشمی بود (001/0P<).
نتیجهگیری: فاکتورهای التهابی مانند نسبت پلاکت به لنفوسیت و نوتروفیل به لنفوسیت، نمیتوانند به تنهایی در پیشبینی وجود یا احتمال درگیری چشمی مورد قضاوت قرار گیرند، سطح این فاکتورها در بیماران دچار عوارض چشمی تحت تاثیر عوامل دیگری مانند تعداد سلولهای خونی و شرایط هر بیمار قرار میگیرد.
مرضیه خادمی، مریم مسائلی، مهدی آزرمنیا، مسعود شهابیان، مازیار کرمنژاد، محمد رضا عظیمی اول، آزاده اصغری بیربنه،
دوره 80، شماره 4 - ( تیر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: تروما یکی از شایعترین علل مرگومیر درتمام سنین میباشد. باتوجه به شیوع تروما در جامعه و عوارض و هزینههای آن، استفاده از ابزارهای کمکی جهت تشخیص و اقدامات به موقع مورد اهمیت میباشد.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی میباشد که از فروردین تا اسفند ١٣٩٧ در اورژانس بیمارستان بعثت نهاجا اجرا گردید. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مراجعهکننده دارای لسراسیونهای (Lacerations) عمقی اندامهای فوقانی میباشند که آسیب عناصرسطحی/عمقی (تاندونها، اعصاب) در آنها وجود داشته است. برای تمامی بیماران که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، سونوگرافی در بالین با پروب سطحی فرکانس ۱۱ مگاهرتز توسط محقق و با نظارت رادیولوژیست انجام شد و با نتایج حاصل از اکسپلور موضعی تحت نظارت جراح مقایسه شد و پس ازاتمام حجم نمونه و جمعآوری دادهها، با SPSS software, version 22 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) آنالیزآماری انجام شد.
یافتهها: دراین پژوهش از ۱۴۴ نفر با ترومای نافذ اندام فوقانی ۵۶ نفر در ارزیابی مشکوک به آسیب عصبی و ۵۰ نفر مشکوک به آسیب تاندونی بودند. پس از ارزیابی با پروب سونوگرافی از ۲۳ مورد آسیب مشکوک عصبی در اکسپلور، ۲۱ مورد تایید و از ۲۸ نفر مشکوک به آسیب تاندونی در اکسپلور ۲۷ مورد تایید شد. دقت سونوگرافی در ارزیابی آسیب عصبی 64/%96 و در آسیب تاندونی %۹۲ برآورد گردید و همچنین حساسیت سونوگرافی در تشخیص آسیب عصبی 30/91% و در تشخیص آسیبهای تاندونی 42/96% محاسبه گردید.
نتیجهگیری: سونوگرافی ضمن تشخیص سریعتر و میدان دید وسیعتر، آسیبهای احتمالی ثانویه را نیزکم کرده، دقت تشخیص را افزایش میدهد.