4 نتیجه برای خردمند
رامش عمرانیپور، امیر یوسف طاهری، حسین محمودزاده، علی عربخردمند،
دوره 63، شماره 1 - ( 2-1384 )
چکیده
مقدمه: این مطالعه به منظور بررسی صحت بیوپسی از پنج غده لنفاوی آگزیلاSampling(5NS) 5 Node برای مرحلهبندی مرحله یک و دو سرطان پستان ا نجام شد.
مواد و روش: 26 خانم مبتلا به مرحله بالینی 1و2 سرطان پستان تهاجمی که در فاصله تیرماه 1381 الی اسفند ماه 1382 در بخش کانسر 3 انستیتو کانسر بستری شدند و کاندیدای ماستکتومی مدیفیه رادیکال بودند وارد مطالعه گردیدند و پس از نمونهبرداری از پنج غده در پایین ترین سطح آگزیلا؛ در همان مرحله تحت دیسکسیون کلاسیک آگزیلاری قرار گرفتند.
یافتهها: در 2 بیمار از 14 بیماری که 5ns منفی بود در دیسکسیون آگزیلا غده لنفاوی متاستاتیک یافت شد. در 2 بیمار از 12 بیماری که 5ns مثبت بود کلیه غدد لنفاوی مثبت با 5ns برداشته شده بود و در دیسکسیون یافت نشد لذا حساسیت بیوپسی از پنج غده لنفاوی 86 % : اختصاصی بودن 100% و صحت آن 92% برآورد شد، ارزش اخباری مثبت 100% و ارزش اخباری منفی86% بود.
نتیجهگیری: نمونه برداری از پنج غده لنفاوی در پایینترین سطح آگزیلا آلترناتیو قابل قبولی برای اطلاع از وضعیت غدد لنفاوی آگزیلا در کانسر پستان میباشد.
زهره علیزاده، زهره خردمند، مریم بهمنزاده، مریم سهرابی، فرزانه اثنی عشری، آرش دهقان،
دوره 72، شماره 6 - ( شهریور 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: تزریق گونادوتروپینها بهعنوان روشی برای القا نمودن همزمان تعداد زیادی از فولیکولها و تخمکگذاری در انسان و حیوانات جهت افزایش تعداد اووسیتها انجام میشود. با توجه به استفاده مکرر از گونادوتروپینها در درمان ناباروری در دورههای متوالی، این مطالعه با هدف تاثیر این مواد در تحریکهای متوالی بر اندومتر انجام گردید.
روش بررسی: در یک مطالعه تجربی مداخلهگر آزمایشگاهی در سال 1391 که در مرکز تحقیقات دانشگاه علوم پزشکی همدان انجام گرفت، در این مطالعه از موشهای ماده نژاد NMRI به سن شش هفته در هفت گروه آزمایش استفاده شد. موشهای گروه یک، دو، سه و چهار هر یک به ترتیب یک، دو، سه و چهار بار Pregnant Mare Serum Gonadotropin (PMSG) و 48 ساعت پس از آن Human Chorionic Gonadotropin (hCG) را به شکل تزریق داخل صفاقی دریافت کردند. (برای گروههای آزمایش دو تا چهار، یک گروه کنترل با یک بار تزریق در نظر گرفته شد). 13 تا 16 ساعت پس از تزریق موشها کشته و از شاخ رحم نمونهبرداری و توسط هماتوکسیلین و ائوزین رنگآمیزی شدند. پارامترهای مورد مطالعه شامل ضخامت سلولهای اپیتلیال سطحی، ضخامت سلولهای اپیتلیال غددی، ضخامت اندومتریوم، قطر غدد و تعداد بود.
یافتهها: بررسیهای آماری نشان داد که اختلاف معناداری بین گروههای آزمایش و کنترل برای پارامترهای ضخامت سلولهای اپیتلیال غددی، ضخامت اندومتریوم و قطر غدد وجود ندارد (05/0P>). در حالی که ضخامت سلولهای اپیتلیال سطحی با افزایش تعداد تزریقات افزایش معناداری را نشان میدهد (03/0P≤).
نتیجهگیری: تغییر در ارتفاع سلولهای اپیتلیال سطحی که با افزایش تعداد تزریقات جهت تحریک تخمدانی ایجاد میشود میتواند از علل کاهش لانهگزینی باشد.
معصومه گیتی، بهناز مرادی، رسول آرامی، علی عرب خردمند، محمد علی کاظمی،
دوره 77، شماره 1 - ( فروردین 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: تصویربرداری دیفیوژن (DWI) یکی از روشهای تشخیص تودههای سرطان پستان میباشد. هدف از این مطالعه بررسی سودمندی روش تصویربرداری دیفیوژن و ارزیابی قابلیت عدد ضریب پخش ظاهری (ADC) در تمایز تودههای خوشخیم و بدخیم پستان میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی-مقطعی، ۷۲ بیمار با ۸۸ توده سرطان پستان بهمدت دو سال از سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶، در مرکز تصویربرداری دکتر اطهری شهر تهران، با دستگاه ۵/۱ تسلا بررسی شدند. بیشتر بیماران تحت بررسی پاتولوژی قرار گرفتند و ۹ بیمار بر اساس پیگیری دو ساله در گروه خوشخیم وارد شدند. عدد ADC در بافت نرمال و همچنین در ضایعات تودهای و غیر تودهای در قسمتی از توده که بیشترین ریستریکشن را نشان داد اندازهگیری و مقایسه شد.
یافتهها: نتایج نشان داد مقدار عدد ADC در بافت نرمال بالاتر از بافت توده میباشد (۰۱/۰≥P). عدد ADC تودههای خوشخیم mm2/s ۳-۱۰×۴۰/۱ و در تودههای بدخیم mm2/s ۳-۱۰×۰۸/۱ اندازهگیری گردید. تعیین نقطه برش مناسب در ضایعات غیر تودهای فاقد اعتبار بود و در تودهها mm2/s ۱۰-۳×۱۹/۱ تعیین گردید. ارزش اخباری مثبت، ارزش اخباری منفی، حساسیت، ویژگی و صحت بهترتیب ۸۷/۵۰، ۸۶/۶۷، ۸۹/۷۴، ۸۳/۸۷ و ۸۷/۱۴ بود.
نتیجهگیری: در تصویربرداری دیفیوژن با توجه به عدد ADC میتوان ضایعات تودهای خوشخیم و بدخیم را مشخص کرد و این روش با حساسیت و ویژگی بالایی میتواند تودههای خوشخیم و بدخیم را از هم افتراق دهد ولی در افتراق ضایعات غیر تودهای کمککننده نیست.
علیرضا جهانشاهی، علیرضا خردمند، مهرنوش ذاکرکیش، حمیرا رشیدی، نرگس گودرزیان خوزانی،
دوره 80، شماره 10 - ( دی 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: درمان بیماری هایپوگنادیسم هایپوگنادوتروپین بهعنوان یکی از علل ناباروری در مردان توسط گنادوتروپین (HMG و HCG) موضوع این پزوهش میباشد. این تحقیق بر روی میزان باروری توجه بیشتری شده است. اگر چه تغییرات صفات ثانویه اندازهء بیضهها القای اسپرماتوژنز و فعالیت هورمونی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه گذشتهنگر و توصیفی-تحلیلی مردان مبتلا به هایپوگنادیسم هایپوگنادوتروپیک ایزوله براساس نرمال بودن سایر محورهای هیپوفیز که تمایل به باروری داشتهاند و از آذر 1396 تا اسفند 1398 کلینکهای غدد و اورولوژی اهوازجهت باروری به پزشک مراجعه کردهاند، مورد بررسی قرار گرفتند بیماران تحت درمان همزمان HMG میزان 75 واحد بهصورت یک روز در میان (سه بار در هفته) و HCG به میزان 5000 واحد بهصورت یک روز در میان دریافت کردند.
یافتهها: این پژوهش نشان داد سایز بیضهها در 8/54% این بیماران افزایش یافت. صفات ثانویه (رویش موهای ثانویه) در 9/88 بیماران ایجاد شد. در 36 بیمار القای اسپرماتوژنز رخ داد و 29 نفر پدر شدند. در ضمن میل جنسی در 3/67% بیماران و فعالیت هورمونی در 4/69% بیماران افزایش یافت. زمان پاسخ به درمان جایگزین در بین بیماران نیز نشان داد که زمان پاسخ به درمان جایگزینی در 5/47% بیماران بیشتر از 12 ماه میباشد. در ضمن 6/6% از نمونه مورد مطالعه از روشهای کمک باروری استفاده کرده بودند.
نتیجهگیری: استفاده از HMG و HCG در درمان بیماری هایپوگنادیسم و هایپوگنادوتروپیک در ایجاد صفات ثانویه جنسی و افزایش فعالیت هورمونی و ایجاد باروری موثر میباشد.