جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای دهپور

حسن مرزبان، بتول نصراله زاده، محمد اکبری، مهنوش توبک، احمدرضا دهپور، علیرضا فاضل، ناصر سلسبیلی، هوشنگ رفیق دوست،
دوره 56، شماره 1 - ( 1-1377 )
چکیده

دی سدیم همی فتالات گلیسیریتینیک اسید (DHGA) دارای اثرات ضدالتهابی و ضد درد است. در مطالعه حاضر مقادیر 25mg/kg و 50mg/kg و 75mg/kg به منظور ارزیابی اثرات ناهنجاری زائی بر روی جنین در روزهای هفتم، هشتم و نهم بارداری به صورت داخل صفاقی (IP) به موشهای سوری تزریق شد. DHGA سبب تاخیر رشد با دوزهای 50 mg/kg و 75 mg/kg در روزهای هفتم، هشتم و نهم شده است و کاهش گسترش مراکز استخوان سازی مخصوصا بند (فلانکس) میانی دست و پا را نشان داده است و همچنین تعداد مهره های دمی از مفصل ساکروایلیاک کاهش یافته است. افزایش خفیف اما با اهمیت در مرگ و میر رویانی و جنینهای بازجذبی وجود داشت. این نتایج نشان دهنده تاخیر رشد و امبریوتوکسیسیتی وابسته به دوز این دارو در موش می باشد.


محسن پرویز، سیدمرتضی کریمیان، احمدرضا دهپور، منصور کشاورز،
دوره 56، شماره 5 - ( 4-1377 )
چکیده

هدف از این مطالعه، بررسی میزان اثر بروموکریپتین در ایجاد خمیازه، در موشهای صحرایی نر کلستاتیک بود. بروموکریپتین یک داروی شناخته شده است که به عنوان آگونیست رسپتورهای دوپامینی (مخصوصا رسپتور D2) در تحقیقات مختلف بکار گرفته می شود و در موشهای صحرایی نر سالم، موجب بروز خمیازه می شود. در این تحقیق، پس از انجام عمل جراحی و بستن مجرای صفراوی مشترک، در گروهی از موشهای صحرایی نر، کلستاز ایجاد شد. تعداد خمیازه ناشی از تزریق داخل صفاتی بروموکریپتین (11 mg/kg) در گروه کلستاتیک با دو گروه شاهد جراحی و شاهد سالم مقایسه شد. شمارش تعداد خمیازه ها بلافاصله پس از تزریق دارو و انتقال حیوان به روی دستگاه مشاهده رفتار به مدت یک ساعت صورت گرفت. نتایج اخذ شده نشان دهنده افزایش معنی دار (P<0.05) تعداد خمیازه ناشی از بروموکریپتین در گروه کلستاتیک، نسبت به دو گروه دیگر بود و اختلاف معنی داری بین گروههای شاهد جراحی و شاهد سالم وجود نداشت. بررسی نتایج، نشان دهنده بروز تغییر یا تغییراتی در موشهای کلستاتیک است که موجب افزایش حساسیت رسپتورهای دوپامینی و افزایش پاسخ آنها می شود. با توجه به اثبات میانجیگری نیتریک اکساید در بروز خمیازه ناشی از آگونیست های رسپتورهای دوپامینی و مطرح بودن افزایش میزان آن در جریان کلستاز، ممکن است افزایش پاسخ در اثر این عامل باشد. از سوی دیگر، افزایش تعداد خمیازه در موشهای کلستاتیک می تواند ناشی از افزایش اوپیوئیدهای اندوژنی باشد که تجمع آنها در بدن موشهای صحرایی مبتلا به کلستاز حاد، قبلا مورد تاکید قرار گرفته است.


منصور کشاورز، سیدمرتضی کریمیان، احمدرضا دهپور، محسن پرویز،
دوره 56، شماره 6 - ( 4-1377 )
چکیده

اثر بروموکریپتین و آپومورفین (آگونیستهای گیرنده های دوپامین) بر انقباض ناشی از تحریک بر میدان الکتریکی عضله طولی ایلئوم مجزای خوکچه هندی مورد بررسی قرار گرفت. بروموکریپتین و آپومورفین به صورت وابسته به غلظت، انقباض را مهار کردند. IC50 برای این اثر مهاری به ترتیب 6-^10*0.645±6.22 و 6-^10*0.647±5.48 مولار بود. سولپیراید (آنتاگونیست اختصاصی گیرنده های دوپامینی D2) با غلظت 5-^10 مولار و اثر مهاری این دو دارو را وقفه داد ولی یوهیمبین (آنتاگونیست گیرنده های آدرنرژیک ?2) با غلظت 6-^10 مولار، فقط اثر مهاری بروموکریپتین را وقفه داد و تاثیری بر اثر مهاری آپومورفین نداشت. L-NAME (مهار کننده آنزیم نیتریک اکساید سنتاز) با غلظت 3-^10 مولار، موجب وقفه در اثر مهاری بروموکریپتین و آپومورفین شد. این نتایج می تواند نشاندهنده آن باشد که در پایانه های کولینرژیک ایلئوم خوکچه هندی، گیرنده مهاری پیش سیناپسی دوپامینی وجود دارد و عملکرد آن به نیتریک اکساید وابسته است.


مرتضی ثمینی، احمدرضا دهپور، الهام بابازاده خامنه،
دوره 61، شماره 3 - ( 3-1382 )
چکیده

مقدمه: یکی از اعمال سودمند منسوب به ملاتونین، حفاظت در برابر اکسیده کننده های آندوژن است. هدف این مطالعه بررسی اثر محافظتی ملاتونین در برابر رادیکال های آزاد، در زخم معده ناشی از استرس می باشد.

مواد و روش ها: در این مطالعه برای ایجاد زخم معده ناشی از استرس در موش صحرایی، از روش فیزیکی غوطه ور کردن حیوان در آب سرد استفاده شده است. حیوانات بمدت یکساعت در آب 18 تا 21 درجه سانتیگراد غوطه ور شده و پس از 4 ساعت زخم های ایجاد شده در مخاط معده آنها به روش ماکروسکوپی شمارش و با متد J.Score اندازه گیری شده است.

یافته ها و نتیجه گیری: نتایج ما نشان داد که: 1) پیش مداوای حیوانات با ملاتونین بطور وابسته به دوز ایجاد زخم معده توسط استرس را کاهش می دهد. 2) آنزیم نیتریک اکساید سینتاز با (L-NAME: L-nitro-L-arginine methyl ester) باعث تشدید زخم معده ناشی از استرس می شود. 3) ملاتونین ایجاد زخم معده ناشی از استرس و L-NAME را نیز کم می کند. به این ترتیب بنظر می رسد عملکرد حفاظتی ملاتونین از طریق افزایش تولید نیتریک اکساید می باشد.


ابراهیم نصیری، سید محمدحسین نوری موگهی، احمدرضا دهپور، فرید ابوالحسنی، حامد صادقی پور،
دوره 61، شماره 6 - ( 6-1382 )
چکیده

مقدمه: کلستاز انسدادی نوعی بیماری کبدی است که با تجمع اسیدهای صفراوی، افزایش تونوس اوپیوئیدهای درونساز، نیتریک اکساید و سیتوکین ها در پلاسما همراه است. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات احتمالی هورمون های گنادوتروپین و میزان آپوپتوز سلول های زاینده در موش کلستاتیک می باشد.

مواد و روش ها: برای این مطالعه سه گروه موش صحرایی بکار بردیم: شاهد (بدون جراحی)، شاهد جراحی با Sham (جراحی بدون انسداد مجرای صفراوی) و گروه کلستاتیک (جراحی همراه با انسداد مجرای صفراوی). سه هفته بعد از انجام جراحی غلظت سرم هورمون های LH و FSH و تستوسترون توسط ایمونورادیومتریک اسی (IRMA) و آپوپتوز سلول های زاینده بیضه با روش TUNEL اندازه گیری شدند.

یافته ها: نتایج این پژوهش بیانگر کاهش معنی دار هورمون های LH و FSH و تستوسترون در گروه کلستاتیک نسبت به گروه های شاهد و شاهد-جراحی است. که در این رابطه میانگین غلظت هورمون FSH در موش های کلستاتیک نسبت به گروه های شاهد و شاهد-جراحی است (P<0.05). درحالیکه تغییر معنی داری در شاخص آپوپتوز گروه کلستاتیک نسبت به گروه های دیگر مشاهده نشد (P<0.19).

نتیجه گیری و توصیه ها: از نتایج این مطالعه حدس زده می شود که آپوپتوز سلول های زاینده بیضه موش های بالغ تنها وابسته به هورمون های گنادوتروپین و تستوسترون نیست بلکه فاکتورهای دیگری نیز ممکن است دخالت داشته باشند.


پویا تحصیلی فهادان، نوشین یحیوی فیروزآبادی، محمدعلی خشنودی، روزبه مطیعی لنگرودی، احمدرضا دهپور،
دوره 63، شماره 7 - ( 1-1384 )
چکیده

مقدمه: در این مطالعه نقش تخریب الکتریکی دو طرفه ناحیه تگمنتال قدامی ، غلاف هسته اکومبنس، بخشهای مرکزی و قاعده ای طرفی آمیگدال و بخش میانی قشر پیش پیشانی در کسب ترجیح مکان شرطی شده ناشی از سولفات مورفین مورد بررسی قرار گرفته است.
مواد و روش ها: در این بررسی از موش های صحرایی نر با وزن 250-200 گرم استفاده شده است. 7 روز پس از انجام عمل جراحی و تخریب نواحی دو طرفه نواحی با استفاده از عبور دادن جریان الکتریکی مستقیم ترجیح مکان شرطی شده با سولفات مورفین با دوزهای mg/kg 5/7-5/0 به صورت زیر جلدی به روش Biased ایجاد گردید. تزریق مورفین با دوزهای mg/kg 5/7 و 5 و 5/2 و 1 باعث ترجیح مکان شرطی شده (CPP) از طریق افزاش معنی دار در زمان سپری شده توسط حیوان در سمت دریافت مورفین گردید.
یافته ها: نتایج بررسی نشان می دهد که تخریب الکتریکی دو طرفه ناحیه تکمنتال قدامی، غلاف هسته اکومبنس و بخش مرکزی آمیگدال ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مورفین را در مقایسه با گروه های کنترل خود به طور قابل ملاحظه کاهش دادند، در حالی که از بین بردن بخش قاعده ای - طرفی آمیگدال و بخش میانی قشر پیش پیشانی در ناحیه پره لیمبیک با اسفتاده از جریان الکتریکی تاثیر معنی داری در کسب ترجیح مکانی شرطی شده با مورفین نداشت.
نتیجه گیری و توصیه ها: تصمیم گیری در مورد نقش و ساز و کار عمل mPFC و بخش قاعده ای - طرفی آمیگدال در درک اثرات مشوق مثبت درمان های دارویی یا غیر دارویی نیازمند مطالعات بیشتر و بررسی دقیقتر در آینده می باشد.


مهدی قاسمی، حامد صادقی‌پور، احمدرضا دهپور،
دوره 65، شماره 12 - ( 12-1386 )
چکیده

مدیاتور اصلی در ایجاد نعوظ، نیتریک‌اکساید آزادشده از اعصاب غیرآدرنرژیک غیرکولینرژیک(NANC) در کورپوس کاورنوزوم می‌باشد. هدف این مطالعه، بررسی اثر وضعیت سیروز بر پاسخ‌های شل‌شدگی NANC در بافت کورپوس موش‌های صحرایی نر و نقش مسیر NO و اندوکانابینوئیدها بود.

روش بررسی: موش‌ها به دو گروه اصلی sham و سیروتیک (جراحی بهمراه بستن مجرای صفراوی) تقسیم شدند. 30 روز بعد از جراحی، کورپوس کاورنوزوم موش‌های دو گروه بعد از دایسکت و گذاشتن در حمام حاوی آتروپین و گوانتیدین (جهت بلوک کولینرژیک و آدرنرژیک) و به‌دنبال انقباض توسط فنیل‌افرین (µM 5/7)، توسط تحریک الکتریکی در فرکانس‌های 5، 2، 10 و 15 هرتز دچار شل‌شدگی شدند و نتایج توسط دستگاه الکتروفیزیوگراف ثبت گردید. همچنین اثر آنانداماید (µM 1) و نیز اثر هریک از آنتاگونیست‌های اختصاصی رسپتورهای CB1(µM 10،AM251)،CB2 (µM10، AM630) و وانیلوئیدی (کاپسازپین،µM 10) در حضور یا غیاب آنانداماید و اثر مهارکننده سنتز NO یعنی L-NAME (nM 30،300،1000)، بر پاسخ‌های هر دو گروه بررسی شد. هر گروه شامل شش حیوان بود.

یافته‌ها: پاسخ‌های شل‌شدگی وابسته به NANC در بافت کورپوس به‌طور معنی‌داری (01/0>p) در حیوانات سیروتیک افزایش یافت. آنانداماید پاسخ‌های هر دو گروه را تقویت کرد. اگرچه AM251 و کاپسازپین در گروه sham بر پاسخ‌ها اثری نداشتند، باعث مهار (01/0>p) پاسخ‌های افزایش‌یافته در گروه سیروتیک شدند. همچنین، آنها باعث کاهش اثر آنانداماید در هر دو گروه شدند. AM630 در هیچ یک از گروه‌ها اثری نداشت. هرچند L-NAME به‌طور معنی‌داری (01/0>p) پاسخ‌های NANC را در حضور یا غیاب آنانداماید در گروه sham مهار کرد، پاسخ‌های شل‌شدگی در گروه سیروتیک به این اثر مقاومتر بود.

نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر نشان می‌دهد که سیروز باعث افزایش پاسخ‌های شل‌شدگی NANC در بافت کورپوس موش‌های صحرایی می‌شود و درگیری مسیر نیتریک اکساید و رسپتورهای CB1 و وانیلوئیدی در این ‌میان محتمل می‌باشد.


حامد صادقی‌پور، مهدی قاسمی، مهدی دهقانی، ملیحه نوبخت، احمدرضا دهپور،
دوره 66، شماره 6 - ( 6-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: مدیاتور اصلی در ایجاد نعوظ، نیتریک‌اکساید آزادشده از اعصاب غیرآدرنرژیک غیرکولینرژیک در کورپوس کاورنوزوم می‌باشد. هدف این مطالعه، بررسی اثر وضعیت کلستاز بر فعالیت آنزیم سنتزکننده NOS در بافت کورپوس موش‌های صحرایی نر و نقش مسیر NO و اوپیوئیدی بود.

روش بررسی: موش‌های صحرایی به هفت گروه تقسیم شدند (6=n): کنترل، sham، کلستازهای دو روزه (جراحی به‌همراه انسداد مجرای صفراوی به‌مدت دو روز)، کلستازهای هفت روزه، کلستازهای 14 روزه، کلستازهای هفت روزه به‌همراه تزریق i.p،mg/kg, 3، مهارکننده آنزیم نیتزیک اکساید (L-NAME) و کلستازهای هفت روزه به‌همراه تزریق mg/kg, i.p20 نالتروکسان (آنتاگونیست اوپیوئیدی). به‌منظور بررسی فعالیت سیستم نیتریک اکساید، بعد از کشتن موش‌ها عضله کورپوس آنها جدا شده و در محلول فیکساتیو قرار گرفت و سپس به کمک رنگ‌آمیزی NADPH Diaphorase فعالیت آنزیم NOS موجود در اعصاب و اندوتلیوم بررسی شد. هر گروه شامل شش حیوان بود.

یافته‌ها: شدت رنگ‌پذیری اعصاب و اندوتلیوم در گروه کنترل و sham یکسان بود. این شدت در گروه کلستاز دو روزه بیشتر از کنترل بود که در روزهای هفت و 14 بر شدت رنگ‌پذیری افزوده نیز می‌شد. به‌دنبال مصرف L-NAME و نالتروکسان در کلستازهای هفت روزه، شدت رنگ‌پذیری معادل گروه کنترل شد.

نتیجه‌گیری: با توجه به اینکه رنگ‌آمیزی NADPH Diaphorase به‌عنوان شاخصی از فعالیت NOS مورد استفاده قرار می‌گیرد، می‌توان نتیجه گرفت که فعالیت آنزیم eNOS و nNOS در حیوانات کلستاتیک افزایش می‌یابد که میزان افزایش وابسته به زمان است. نکته دیگر اینکه استفاده از داروهای L-NAME و نالتروکسان با مهار نیتریک اکساید و اپیوئیدهای درونی می‌تواند نقش کلیدی در جلوگیری از بروز این تغییرات ایفا کنند که خود می‌تواند به‌عنوان راه حل درمانی در کاهش عوارض بیماری کلستاز نقش داشته باشد.


مهدی قاسمی، احمدرضا دهپور،
دوره 66، شماره 8 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال نعوظ به‌طور شایعی در 35% تا 75% مردان دیابتی دیده می‌شود. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر اندوکانابینوئیدها بر شل‌شدگی نوروژنیک بافت کورپوس کاورنوزوم موش‌های صحرایی دیابتیک و نقش احتمالی مسیر نیتریک‌اکساید بوده است.

روش بررسی: موش‌ها به دو گروه غیردیابتیک و دیابتیک (تجویز استرپتوزوسین، mg/kg 45،i.p.) تقسیم شدند. هشت هفته بعد، کورپوس کاورنوزوم آنها بعد از دایسکت و گذاشتن در حمام و به‌دنبال انقباض توسط فنیل‌افرین توسط تحریک الکتریکی در فرکانس‌های دو، 10، پنج و 15 هرتز دچار شل‌شدگی شدند و نتایج توسط دستگاه الکتروفیزیوگراف ثبت گردید. اثر آنانداماید (µM1، 3، 3/0) و آنتاگونیست‌های اختصاصی رسپتورهای CB1 µM1، AM251، CB2 µM1، AM630 و وانیلوئیدی VR1 (کاپسازپین، µM3) در حضور یا غیاب آنانداماید و اثر مهارکننده سنتز NO L-NAME، µM 1، بر پاسخ‌های دو گروه بررسی شد. همچنین، اثر تجویز همزمان L-arginine (پیش‌ساز NO، µM 100) و آنانداماید (µM 3/0) بر پاسخ‌ها بررسی شد.

یافته‌ها: شل‌شدگی نوروژنیک (001/0>p) در حیوانات دیابتیک کاهش یافت. آنانداماید باعث تقویت این پاسخ‌ها در گروه‌های دیابتیک شد (01/0>p). اگرچه AM251 و کاپسازپین در گروه دیابتیک بر پاسخ‌ها اثری نداشتند، باعث کاهش اثر آنانداماید شدند. AM630 در هیچ‌یک از گروه‌ها اثری نداشت.  L-NAME پاسخ‌های شل‌شدگی را در حضور یا غیاب آنانداماید در گروه‌های کنترل و دیابتیک مهار کرد. تجویز همزمان دوزهای اندک آنانداماید و L-arginine باعث بهبود سینرژیک (001/0>p) در پاسخ‌های شل‌شدگی شد.

نتیجه‌گیری: تجویز حاد یک کانابینوئید اندوژن به نام آنانداماید می‌تواند از طریق رسپتورهای CB1 و وانیلوئیدی VR1 و درگیری مسیر نیتریک اکساید باعث بهبود پاسخ‌های شل‌شدگی نوروژنیک در بافت کورپوس موش‌های دیابتیک شود.


هدی درخشانیان، سید حسین مرجانمهر، سجاد قدبیگی، نسترن رحیمی، سید علی مصطفوی، پیام حسین‌زاده، امین صالحپور، احمد رضا دهپور،
دوره 71، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: سیروز صفراوی یک بیماری مزمن است که منجر به تخریب پیش‌رونده بافت کبد می‌گردد. هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر فلاونویید کوئرستین در کاهش آسیب‌های کبدی ناشی از سیروز صفراوی می‌باشد.
روش بررسی: 30 موش صحرایی نر نژاد اسپراگ-دالی 7-6 ماهه به‌طور تصادفی به سه گروه 10 تایی تقسیم شدند. گروه کنترل تنها یک عمل جراحی کاذب داشت و دو گروه دیگر تحت عمل بستن مجرای صفراوی قرار گرفتند. پس از چهار هفته میزان بیلی‌روبین، آنزیم‌های آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز سرم جهت اطمینان از بروز سیروز کبدی در گروه دوم و سوم اندازه‌گیری و بررسی شد. سپس به‌مدت چهار هفته، روزانه و به‌صورت داخل صفاقی یکی از گروه‌های سیروتیک، دارونما و دیگری mg/kg50 مکمل کوئرستین دریافت نمودند. در پایان بررسی (هفته هشتم)، آنزیم‌های کبدی و بیلی‌روبین سرم سنجیده شد و نمونه‌های کبد مورد بررسی بافت‌شناسی قرار گرفت.
یافته‌ها: دریافت کوئرستین در گروه سوم باعث کاهش میزان بیلی‌روبین (9/0±4/7 در برابر mg/dL6/1±9/8، 05/0P<)، آلکالین فسفاتاز (9/76±1387 در برابر IU/L3/65±2273، 001/0P<) و آلانین آمینوترانسفراز سرم (1/38±9/601 در برابر IU/L 4/37±8/644، 05/0P<) در مقایسه با موش‌های سیروتیک دریافت‌کننده دارونما شد. میزان سرمی آسپارتات آمینوترانسفراز و هم‌چنین ویژگی‌های هیستولوژیک بافت کبد در اثر دریافت کوئرستین تغییر معنی‌داری نداشت.
نتیجه‌گیری: در این مداخله، دریافت mg/kg50 کوئرستین اگرچه منجر به تغییر معنی‌داری در ویژگی‌های بافتی کبد نشد، ولی کاهش قابل ملاحظه ایجاد شده در میزان بیلی‌روبین، آلکالین فسفاتاز و آلانین آمینوترانسفراز، بیان‌گر نقش مثبت کوئرستین در کم کردن آسیب کبدی می‌باشد.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb