جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای رستمیان

محمد حسین اردوبادی، وارطان ارستمیانس،
دوره 21، شماره 1 - ( 1-1342 )
چکیده


علی خلوت،  عبدالرحمان رستمیان،
دوره 63، شماره 4 - ( 4-1384 )
چکیده

مقدمه: با توجه به شیوع بالای بیماری آرتریت روماتوئید (RA) و درمانهای متعارف، مشاهدات تجربی نشان داده است که با مصرف یک غذای بخصوص یا حذف برخی از خوراکی‌ها از رژیم غذای عادی افراد، علایم بیماری آنها تخفیف می‌یابد. جالب اینکه روزه گرفتن، شاخص‌های عینی و ذهنی فعالیت بیماری را در اکثر بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید کاهش می‌دهد.در مطالعه انجام شده اثر یک دوره کوتاه مدت روزه‌داری و متعاقب آن رژیم گیاهخواری را به مدت یکسال در بیماران آرتریت روماتوئید مورد ارزیابی قرار دادیم
مواد و روش‌ها: 52 بیمار (40 زن و 12 مرد) که براساس معیارهای (ACR)American College of Rheumatology تشخیص آرتریت روماتوئید آنها قطعی بود به طریق Single Blind ، بررسی گردیدند و 28 بیمار پس از یک ماه روزه‌داری در ماه مبارک رمضان انتخاب شدند. از روز دهم یک رژیم گیاهخواری به آنها داده شد و به مدت 3 ماه این رژیم ادامه یافت. پس از 3 ماه به یک رژیم ترکیبی از شیر و گیاهان و میوه جات تبدیل شد و تا یکسال ادامه یافت. 2نفر در پایان ماه مبارک رمضان از مطالعات ما خارج شدند. بعنوان کنترل از یک گروه 24 نفر که روزه دار نبودند با یک رژیم معمولی استفاده شد.
یافته‌ها: در بیماران مورد مطالعه (میانگین سنی 5/14± 39 سال) با میانگین طول مدت بیماری 36 ماه ، بعد از 4 هفته در گروه روزه دار تحت رژیم گیاهخواری، بهبود چشمگیری در بسیاری از شاخص‌های بیماری براساس معیارهای تشخیصی کالج روماتولوژی آمریکا مانند تعداد مفاصل دردناک و متورم، مدت زمان سفتی صبحگاهی مفاصل و همچنین پاسخ به یک پرسشنامه ارزیابی سلامت مشاهده شد. این اثرات مفید در گروه تحت رژیم بعد از یکسال همچنان باقی مانده است.
نتیجه‌گیری و توصیه‌ها: با توجه به دستاوردها نتیجه‌گیری می‌شود که روزه‌داری و رژیم تغییر یافته روی تمام شاخص‌های محاسبه شده اثرات قابل توجهی داشته است. اگرچه روزه‌داری کوتاه مدت در اکثر بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید اثر مفیدی داشت. اما تقریباً درتمام موارد بعدازبازگشت به رژیم معمولی عود بیماری مشاهده شد. نتایج این مطالعه نشان میدهد که میتوان بهبود بیماران را توسط تنظیم رژیم غذایی بصورت فردی استمرار بخشید. بر مبنای اینکه یک رژیم تنظیم شده میتواند فعالیت بیماری آرتریت رماتوئید را کاهش دهد پیشنهاد میشود برای بیماران آرتریت رماتوئید رژیم خاصی که قابل تحمل باشد تنظیم شود و غذاهائیکه در پاتوژنز این بیماری دخالت دارد حذف شود یا لااقل تعدیل گردد.


علی خلوت، عبدالرحمان رستمیان، سید رضا نجفی زاده،
دوره 64، شماره 9 - ( 6-1385 )
چکیده

شایع‌ترین کمردرد در افراد میانسال کمردرد مکانیکی است که در رأس آن هرنی دیسکال قرار دارد. کمردرد مکانیکی یکی از معضلات اجتماع بشری از جمله در کشورهای در حال توسعه می‌باشد. این عارضه قدرت کارآیی افراد را کاهش می‌دهد لذا کم هزینه‌ترین راه تشخیص معاینه دقیق فیزیکی است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی توصیفی از شصت مرد میانسال 45-25 ساله که همگی از کارگران حرفه‌ای ساختمانی بوده و از کمردرد مکانیکی شکایت داشتند شرح حال گرفته شد و مورد معاینه فیزیکی قرار گرفتند و با تشخیص هرنی دیسکال L5-S1 و L4-L5 برای همه آنهاMRI لومبوساکرال درخواست شد و یافته‌های فیزیکی با MRI مقایسه گردید.
یافته‌ها: در معایـنه فـیـزیکی کارگـران مـورد مطـالعه هرنی دیسکـال مابـین مهره‌هـای L4-L5 و L5-S1 با Stage‌های مختلف تشخیص داده شد که در مقایسه با MRI تشخیص مضاعف آنها تأیید گردید، در این مطالعه ارتباط یافته‌های فیزیکی وMRI براساس آزمونX2 معنی‌دار بود (05/0P<) که قابل توجه است.
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد برای تشخیص نورالژی سیاتیک دیسکال معاینات دقیق فیزیکی کفایت می‌کند. حتی می‌توان هرنی دیسکال را Stagingکرد و هیچ لزومی به انجامMRI برای تشخیص وجود ندارد. درخواستMRI هزینه سنگینی را برای بیمار تحمیل می‌کند که لزومی ندارد. توصیه می‌کنیم همکاران به شکایت بیمار توجه خاصی عنایت بفرمایند و اگر معاینات فیزیکی با دقت و با حوصله انجام شود، تشخیص قطعی خواهد بود.


علی خلوت، عبدالرحمان رستمیان، سیدرضا نجفی زاده، علی پاشا میثمی،
دوره 64، شماره 11 - ( 7-1385 )
چکیده

هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر و تحمل یک داروی زمینه‌ای (DMARD) مانند هیدروکسی کلروکین (HcQ) با ترکیبی از HcQ و متوتروکسات ((Mtx و ترکیب دیگری از HcQ و Mtx و سولفاسالازین (SSZ) در بیماران آرتریت‌روماتوئید فعال با داشتن آرتریت مقاوم و پیشرونده می‌باشد.
روش بررسی: 120 بیمار که بر اساس معیارهای American College of Rheumatology (ACR) تشخیص آرتریت‌روماتوئید آنها قطعی بود (90 زن و 30 مرد) مراجعه‌کننده به درمانگاه روماتولوژی طی سال‌های 1382 الی 1384 به‌صورت تصادفی بر اساس جنس به سه گروه شامل 40 نفر (30 زن و 10 مرد) تقسیم شدند. گروه اول با HcQ به‌تنهائی mg/d 200 و گروه دوم ترکیبی از هیدروکسی کلروکین mg/d200 و متوترکساتmg/kg 5/7 و گروه سوم ترکیبی از هیدروکسی کلروکین mg/d200 متوترکساتmg/kg 5/7 و سولفاسالازینgr/d 1 دریافت کردند. نتیجه تأثیر داروها پس از 24 ماه مورد ارزیابی قرار گرفت و در یک آنالیز آماری متغیرها را باt-test مقایسه نمودیم.
یافته‌ها: درمان ترکیبی HcQ و SSZ و Mtx و همچنین HcQ و Mtx از نظر بهبود علائم کلینیکی و یافته‌های آزمایشگاهی، نسبت به درمان با HcQ به‌تنهائی (05/0P<) مؤثرتر بودند. همچنین در این مطالعه نشان داده شده درمان ترکیبی HcQ و Mtx و SSZ نسبت به درمان ترکیبـی HcQ و Mtx مؤثرتر است (05/0P<). لذا درمان ترکیبی در آرتریت مقاوم و مؤثرتر است.
نتیجه‌گیری: در درمان آرتریت‌روماتوئید ترکیب داروهای متوترکسات هیدروکسی‌کلروکین و سولفاسالازین مؤثرتر از متوترکسات و کلروکین و هر دوی این‌ها مؤثرتر از درمان تک داروئی می‌باشد.


علی خلوت، عبدالرحمان رستمیان، سیدرضا نجفی زاده، علی پاشا میثمی،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده

آرتریت روماتوئید (RA) بیماری التهابی مزمن است که عوامل متعددی در بروز و ادامه آن دخالت دارد. یکی از عوامل شروع‌کننده بیماری استرس می‌باشد که می‌تواند با تأثیر در کفایت و یا عدم کفایت محور نوروآندوکرین در بروز یا تغییر سیر بیماری ارتباط داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر استرس در چگونگی تداوم RA و راهکارهای پیشگیری و درمان مؤثر آن است.

روش بررسی: یکصد بیمار آرتریت روماتوئید (80 زن و 20 مرد) که تشخیص RA آنها قطعی بود و بیماری آنها به‌تازگی شروع شده بود (36-12 ماه) به‌طریق همگروهی بررسی گردیدند. با مصاحبه و پرسشنامه‌هایی که رویدادهای زندگی آنها در آن منعکس شده بود به دو گروه A با استرس پایدار و گروه B با استرس ناپایدار تقسیم شدند و درمان یکسان برای هر دو گروه انجام شد. نتیجه درمان پس از دو سال مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت.

یافته‌ها: با وجود یکسان بودن نوع درمان در گروه‌ها پاسخ به درمان متفاوت بوده است، به‌طوری‌که گروه B که زمینه استرس ناپایدار داشتند بهبودی واضحی نسبت به گروه دارای تجربه استرس‌زای پایدار نشان داد. (00001/0 P=) در ارزیابی کلی شاخص بهبودی، بیمارانی‌که زمینه استرس ناپایدار داشتند نسبت به گروه بیماران دارای زمینه استرس پایدار داشتند تفاوت معنی‌داری در بهبود نشان دادند (00001/0 P<).

نتیجه‌گیری: تعداد قابل توجهی از مبتلایان به RA از استرس جدی رنج می‌برند که در سیر بالینی و بهبودی آنها مؤثر است. با شناخت عوامل استرس‌زا و کوشش در رفع آن می‌توان در کنترل بهتر بیماری مؤثر بود.


علی خلوت، عبدالرحمان رستمیان، سیدرضا نجفی زاده، شفیعه موثقی،
دوره 65، شماره 11 - ( 11-1386 )
چکیده

فاکتور روماتوئید (RF) یکی از معیارهای تشخیصی آرتریت روماتوئید (RA) است که در پاتوژنز و شروع آرتریت روماتوئید، اهمیت زیادی دارد. مطالعات نشان داد، کاربرد روشهای مختلف میزان RF مثبت را افزایش می‌دهد. هدف از این مطالعه اندازه‌گیری ایزو‌تایپ‌های IgM و IgG فاکتور روماتوئید به‌روش ELISA و لاتکس و مقایسه آن با یک گروه شاهد می‌باشد.

روش بررسی: 100 بیمار RA واجد شرایط که بر اساس معیارهای (ACR) تشخیص RA آنها قطعی بود (75 زن و 25 مرد) به‌طور تصادفی انتخاب شدند و برای آنها بررسی RF به‌روش لاتکس- IgM و به‌روش IgG - IgM -ELISA انجام شد. برای افراد سالم شاهد (75 زن و 25 مرد) هم‌زمان RF به‌روش IgG - IgM -ELISA انجام گرفت و در آنالیز آماری متغیرها را با 2 مقایسه نمودیم.

یافته‌ها: اندازه‌گیری RF نزد بیماران RA به‌روش لاتکس IgM و به‌روش IgG - IgM -ELISA تفاوت چندانی ندارد. مثبت شدن IgM در بیماران RA در دو روش مترادف با هم مقایسه شد که در این مورد ارتباط معنی‌داری وجود دارد. (001/0p<، 60/0+r =، Pearson's correlation co efficient).

نتیجه‌گیری: فاکتور روماتوئید IgM در بیماران RA نسبت به افراد سالم شاهد اختلاف معنی‌داری را نشان می‌دهد (001/0 p<، 24/0r =). حدود 75% بیماران RA تأیید شده دارای RF از نوع IgM هستند که اندازه‌گیری آن با دو روش لاتکس و ELISA تفاوت چندانی ندارند و اندازه‌گیری IgG نسبت به IgM به‌عنوان یک معیار تشخیصی ارجحیت ندارد و افراد سالم فاقد RF از نوع IgM و IgG هستند.


محمد سبزیکاریان،  شفیعه موثقی، کیاندخت کریمیان، سیدرضا نجفی زاده، عبدالرحمن رستمیان، علی خلوت،
دوره 66، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

بیماری لوپوس اریتماتوی سیستمیک با اتیولوژی ناشناخته و تظاهرات چندگانه است که بیشتر خانم‌های در سنین باروری را مبتلا می‌کند. این مطالعه با توجه به فعالیت‌های دوره‌ای بیماری جهت ارزیابی احتمال دخالت پرولاکتین در پاتوژنز و فعال‌شدن بیماری لوپوس طراحی شد.

روش بررسی: 60 بیمار لوپوس انتخاب و از نظر فعالیت بیماری براساس اندکس SLEDAI امتیازبندی شدند. میزان پرولاکتین در 60 نمونه خون این بیماران (بیمار SLE طبق کرایتریای کالج روماتولوژی) اندازه‌گیری شد. همه این بیماران مونث بودند میزان فعالیت بیماری براساس کرایتریای فعالیت لوپوس تعریف شد و نمره‌بندی آن براساس اندکس فعالیت بیماری لوپوس (SLEDAI) انجام شد. غلظت پرولاکتین سرم به‌وسیله روش ایمونورادیومتریک اندازه‌گیری شد.

یافته‌ها: هایپرپرولاکتینمی (پرولاکتین بیشتر از 21 نانوگرم در میلی‌لیتر) در هفت نفر از بیماران (7/11%) کشف شد. براساس اندکس فعالیت بیماری (SLEDAI) 7/6% بیماران، بیماری فعال را داشتند. در این بیماران سطح پرولاکتین بالاتر بود و بین anti DNA و فعالیت بیماری و پرولاکتین ارتباط مستقیم وجود داشت. ارتباط بین افزایش میزان پرولاکتین و فعالیت بیماری SLE مشاهده شد که در آن 305/0r= و 019/0p= بود.

نتیجه‌گیری: هایپرپرولاکتینمی با استفاده از روش IRMA در بیماران لوپوسی با بیماری فعال یافت شد. لذا نظریه نقش پرولاکتین در پاتوژنز SLE تقویت می‌شود.


سینا مرادمند، حمیدرضا شاعری، منوچهر قارونی، عبدالرحمن رستمیان، زهرا اکبری، سیده‌ضحی میرخانی، اکرم باقری،
دوره 66، شماره 8 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: پرولاپس میترال یک عارضه شایع دریچه‌ای در بسیاری از جوامع است و هیپرموبیلیتی مفصلی (JHM) نیز علاوه بر برخی سندرم‌های بالینی در افراد سالم نیز دیده می‌شود. مطالعه حاضر به منظور جستجوی ارتباط بین هایپرموبیلیتی مفصلی (JHM) و پرولاپس دریچه میترال (MVP) در یک نمونه از جمعیت ایرانی طراحی شده است. 

روش بررسی: 57 بیمار با پرولاپس غیرروماتیک و ایزوله لت قدامی میترال (24 مرد و 33 زن با میانگین سنی 3/2±5/23 سال) و 51 شاهد سالم (20 مرد و 31 زن با میانگین سنی 3/2±9/22 سال) مورد مطالعه قرار گرفتند. وجود JHM بر اساس معیار کارتر- ویلکینسون و بیتون انجام شد. ارزیابی‌های اکوکاردیوگرافیک در تمامی افراد انجام شده و ارتباط بین نماهای اکوکاردیوگرافیک پرولاپس میترال و نمرات هایپرموبیلیتی مورد بررسی قرار گرفت. 

یافته‌ها: شیوع JHM در بیماران MVP به‌طور معنی‌داری از گروه شاهد بالاتر بود (3/26% در برابر 8/7%، 012/0=p) و میانگین نمرات JHM در دو گروه نیز به ترتیب 2/2±1/3 و 7/1±9/1 بود (001/0 

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که شیوع و شدت JHM در بیمارانی که دچار پرولاپس دریچه میترال دارند در مقایسه با افراد نرمال بالاتر می‌باشد. از طرفی دیگر یک همراهی مثبتی بین شدت JHM و شدت یافته‌های اکوکاردیوگرافی وجود دارد. این یافته‌ها پیشنهاد‌کننده یک اتیولوژی مشترک برای MVP ایزوله و JHM بوده که این فرضیه می‌بایست در قالب مطالعات مدون آتی مورد پژوهش قرار گیرد.


مهرداد آقایی، فرهاد غریب دوست، حبیب زینی، معصومه اخلاقی، سیما صدیقی، عبدالرحمان رستمیان، ناصر اقدمی، مهدیه شجاع،
دوره 68، شماره 12 - ( 12-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: اسکلرودرمی یک اختلال سیستمیک با علل ناشناخته می‌باشد که با ضخیم شدگی پوست و درگیری ارگان‌های داخلی مشخص می‌گردد. اندوتلین- 1 (ET-1) پلاسمایی در فیبروزی شدن پوست بیماران مبتلا موثر می‌باشد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط سطح اندوتلین- 1 با علایم و نشانه‌های متفاوت بیماری در افراد مبتلا به اسکلرودرمی انجام شده است.

روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است که به صورت مقطعی در سال 85-84 بر روی 95 بیمار مبتلا به اسکلرودرمی مراجعه کننده به درمانگاه روماتولوژی بیمارستان شریعتی تهران انجام شد. پس از تکمیل پرسشنامه، ml5 نمونه خون از بیماران گرفته و سطح اندوتلین- 1 پلاسما اندازه‌گیری شد. داده‌ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: میانگین سنی افراد مبتلا 29/12±38 سال بود.96 درصد از افراد مبتلا به اسکلرودرمی را زنان تشکیل دادند. از کل افراد مورد بررسی 52 نفر(7/54%) درگیری نوع محدود داشته و بقیه (3/45%) از نوع منتشر بودند. شایع‌ترین علایم بالینی پدیده رینود (91 درصد) گزارش شد. رابطه بین کوتاه شدن انگشتان ناشی از ایسکمی با میانگین سطح اندوتلین معنی‌دار بود (001/0p=). ارتباط وجود زخم نوک انگشتان نیز با میانگین سطح اندوتلین معنی‌دار بود (05/0p<). بین سایر علایم بیماری با میانگین سطح اندوتلین رابطه آماری معنی‌داری مشاهده نگردید.

نتیجه‌گیری: با توجه به شیوع بالای پدیده رینود در بیماران که مشابه مطالعات قبلی می‌باشد، می‌توان از آن به عنوان فاکتوری جهت تشخیص بیماری اسکلرودرمی بهره برد. همچنین از آن‌جا که سطح اندوتلین در بیماران افزایش می‌یابد شاید بتوان آن را به عنوان یک فاکتور تشخیصی در نظر گرفت.


منصوره شریعت، عزالدین رستمیان، حشمت معیری، مامک شریعت، لاله شریفی،
دوره 78، شماره 5 - ( مرداد 1399 )
چکیده

آسم یک بیماری التهابی مزمن است که نزدیک به 300 میلیون نفر را در سراسر جهان درگیر کرده است. شیوع این بیماری در کشورهای توسعه یافته بیشتر است. مطالعات نشان داده‌اند که چاقی یک فاکتور خطر مستقل برای آسم ‌‌می‌باشد و کودکان چاق بیشتر در معرض خطر ابتلا به آسم قرار دارند. این کودکان آسم شدیدتری را تجربه ‌‌می‌کنند و پاسخ ضعیف‌تری به درمان دارند. از طرفی رابطه مستقیمی بین کاهش میزان ویتامینD  در اوایل زندگی و ایجاد آسم در سال‌های آتی زندگی وجود دارد. نکته جالب این است که چاقی یک ریسک فاکتور مشترک هم برای آسم و هم برای کمبود ویتامین D محسوب ‌‌می‌شود بنابراین بررسی برهم‌کنش آسم، چاقی و کمبود ویتامین D می‌تواند نقش مهمی در شناخت ماهیت پیچیده آسم ایفا کند. شیوع آسم کودکان در ایران در کودکان شش تا هفت ساله و 13 تا 14 ساله بیش از 10% گزارش شده است. از این‌رو افزون‌بر مروری بر جدیدترین یافته‌ها درباره بیماری آسم کودکان و ارتباط آن با چاقی و ویتامین D، نتایج حاصل از یک مطالعه پایلوت که چاقی و کمبود ویتامین D در کودکان مبتلا به آسم در تهران را مورد بررسی قرار داده است، ارایه شده است. نتایج مطالعه ملی بر روی میزان چاقی و سطح ویتامین D در کودکان مبتلا به آسم افزون‌بر آن‌که می‌تواند اطلاعات بسیار مناسبی درباره تاثیر چاقی و کمبود ویتامین D بر آسم کودکان ایرانی فراهم کند می‌تواند زمینه‌ای برای مطالعات اکولوژیک به‌منظورسنجش همبستگی بروز آسم کودکان و میزان نور خورشید و عادات غذایی و فرهنگی در مناطق مختلف کشور باشد.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb