جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای زینت نادیا حتمی

سیده زهرا قدسی، زینت نادیا حتمی، علی نیک فرجام، فرید صفر، پدرام نورمحمدپور، مهسا عاشقان،
دوره 64، شماره 3 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: آکنه ولگاریس از شایع ترین بیماری های پوستی به ویژه در دوران نوجوانی است. مطالعات مختلف ارقام متفاوتی را در مورد شیوع آکنه صورت در کشورها و جوامع مختلف گزارش کرده اند اما تا کنون تنها موارد اندکی از آکنه تنه (پشت و سینه) گزارش شده است. اگرچه تجربیات بالینی ما بیانگر شیوع کمتر آکنه تنه در مقایسه با صورت است اما یک مطالعه جامعه نگر برای اثبات این تجارب مورد نیاز است.
روش بررسی: از 20 منطقه آموزش و پرورش شهر تهران، 5 منطقه به طریق تصادفی ساده انتخاب شدند و در هر منطقه یک دبیرستان دخترانه و یک دبیرستان پسرانه مورد بررسی قرار گرفتند. در هر دبیرستان حدود 100 دانش آموز معاینه شدند. پرسشنامه ها بر اساس اطلاعات دموگرافیک دانش آموزان، سابقه خانوادگی و معاینه بالینی آنان تکمیل شد. درجه بندی شدت آکنه بر اساس Consensus Conference on Acne Classification انجام شد.
یافته ها: 1001 دانش آموز دبیرستانی وارد مطالعه شدند (503 دختر و 498 پسر). شیوع آکنه صورت 1/91%، شیوع آکنه پشت 4/54%، و شیوع آکنه سینه 36% بود. آکنه پشت در پسران (5/58%) به طور معنی داری از دختران (9/36%) بیشتر بود((P<0/001. اما در مورد آکنه ناحیه سینه تفاوت معنی داری در دو جنس وجود نداشت. میانگین سن دانش آموزانی که مبتلا به آکنه پشت و یا سینه بودند(1/16) نسبت به دانش آموزانی که آکنه تنه نداشتند(9/15) به طور معنی داری بالاتر بود(P<0/001).سابقه مثبت خانوادگی آکنه در دانش آموزان مبتلا به آکنه تنه بیشتر بود(P<0/001).
نتیجه گیری: شیوع آکنه تنه کمتر از آکنه صورت می باشد. آکنه پشت در پسران شایع تر است. ابتلای ناحیه سینه و پشت نسبت به صورت در سنین بالاتری اتفاق می افتد. به نظر می رسد آکنه شدید ناحیه پشت در پسران شایع تر باشد.وجود سابقه خانوادگی احتمال آکنه پشت و سینه را افزایش می دهد.

 


احمد خداداد، غلامرضا خاتمی، زینت نادیا حتمی، حسن کرمی،
دوره 64، شماره 3 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: میلیون ها نفر در سال دچار بیماری پپتیک می شوند. این بیماری گستره ای از ازوفاژیت، گاستریت، دئودنیت تا زخم معده و دوازدهه را در بر می گرد. میکروب گرم منفی هلیکوباکترپیلوری در سبب شناسی این بیماری به ویژه در زخم های دوازدهه و معده دخالت دارد. هدف درمان، ریشه کنی هلیکوباکترپیلوری است که این هدف با به کار بردن رژیم درمانی چند دارویی به دست می آید. درمان چند دارویی موجب ایجاد عوارض، هزینه و مقاومت دارویی بالایی (به ویژه نسبت به مترونیدازول) می شود. پیشنهاد رژیم های درمانی که با حفظ کارآیی دارای عوارض، هزینه و مقاومت دارویی کمتری باشند، از اولویت های درمان این بیماری است. در این پژوهش عسل جایگزین مترونیدازول در درمان چهار دارویی شده است و میزان مؤثر بودن آن بررسی شده است.
روش بررسی: یک بررسی از نوع مطالعه های مداخله ای طراحی شد. این بررسی مرحله دوم از بررسی های مداخله ای بر روی انسان است که برای اندازه گیری میزان مؤثر بودن یا effectiveness یک مداخله به کار می رود. حجم نمونه شامل 15 کودک مبتلا به عفونت هلیکوباکترپیلوری بود که تشخیص آنا توسط بافت شناسی تایید شده بود. رژیم درمانی شامل امپرازول، آموکسی سیلین، بیسموت وعسل بود. 4-3 هفته پس از درمان بیماران از نظر میزان ریشه کنی باکتری با انجام بیوپسی یا تست اوره آز تنفسی مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: بیماران شامل 9 پسر و 6 دختر بودند. میانگین سنی آنها 4/9 سال بود. در 12 بیمار از 15 بیمار مورد بررسی (80%) ریشه کنی هلیکوباکترپیلوری دیده شد و در 3 بیمار (20%) شواهد ریشه کنی دیده نشد.
نتیجه گیری: رژیم درمانی دارای عسل از نظر میزان ریشه کنی میکروب هلیکوباکتر پیلوری شبیه رژیم های چهار دارویی متداول می باشد. در رژیم های متداول چهار دارویی پاسخ به درمان از 90-70 درصد متغیر است.


زهرا احمدی نژاد، احمدرضامبین، آمیناکریمی نیا، شیرین افهمی،  زینت نادیا حتمی، ابراهیم ترک آبادی، علیرضا یلدا،
دوره 65، شماره 2 - ( 12-1386 )
چکیده

سپسیس از علل عمده مرگ بیماران بوده و پیامد بیماری، بستگی به پاسخ Th1 و Th2 دارد به طوری که در پاسخ غالب Th2، شدت بیماری افزایش می‌یابد. هدف این مطالعه ارزیابی ارتباط بین سطوح سایتوکین‌ها و شدت بیماری می‌باشد.
روش بررسی: یک مطالعه مقطعی جهت بررسی سطوح سلولی سایتوکین‌ها در بیماران دچار سپسیس و سپسیس شدید در به بیمارستان امام خمینی طی سال‌های 1383 و 1384 انجام شد. این مطالعه شامل 37 بیمار (24 مرد و 13 زن) بود. بیست و شش بیمار دچار سپسیس و 11 نفر دچار سپسیس شدید بودند. 37 داوطلب سالم به عنوان کنترل بود. میانگین سنی بیماران 3/23± 57 (محدوده 21 تا 92 سال) بود. بعد از سانتریفوژ کردن نمونه خون کامل بیماران و گروه کنترل، مونوسیت و لوکوسیت را جدا و سپس کشت داده و مقدار IFN-, IL-4 IL-12و IL-10 را با و بدون تحریک سلولی، به روش الیزا اندازه‌گیری کردیم.
یافته‌ها: ارتباط معنی‌داری در تولید IFN- در بیماران سپسیسی با سپسیس شدید و حتی در آنها که فوت کردند با افراد زنده، پیدا نشد، اما سطوح IL-12 در بیماران دچار سپسیس شدید در مقایسه با بیماران دچار سپسیس، کاهش معنی‌دار داشت (048/0p=) ونیز در افراد فوت شده در مقایسه با زنده مانده‌ها (028/0p=). همچنین سطوح IFN- IL-10, و IL-4 در بیماران در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معنی‌دار داشت، اختلاف معنی‌داری در تولید IL-12 بین دو گروه ذکر شده وجود نداشت. از نظر جنس و سن (بالای 55 و کمتر)، اختلاف معنی‌داری در تولید سایتوکین‌ها وجود نداشت.
نتیجه‌گیری: نتایج ما نشان داد که سلول Tکمک کننده غالب در بیماران دچار سپسیس شدید و بیماران فوت شده Th2 است و ارتباط معنی‌داری در تولید سایتوکین‌های Th1 و پیشرفت سپسیس وجود دارد و به احتمال قوی، سطوح IL-12 بطور مشخص در بیماران فوت شده و سپسیس شدید، کاهش می‌یابد.


ویدا فیضی، پیام قاضی،  مرجان دولتشاهی، زینت نادیا حتمی،
دوره 65، شماره 4 - ( 4-1386 )
چکیده

در این مطالعه بررسی کیفیت زندگی در مبتلایان ویتیلیگو مراجعه‌کننده به بیمارستان رازی در مرداد و شهریور 1384 می‌باشد. این مطالعه بر آن است تا به ارزیابی کیفیت زندگی در مبتلایان ویتیلیگو و تعیین ارتباط آن با یکسری متغیرها از جمله سن، جنس، میزان تحصیلات، محل سکونت، وضعیت تأهل، مدت بیماری، وسعت بیماری، در معرض دید بودن ضایعه و فتوتایپ پوست بپردازد.

روش بررسی: کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه (DLQI) Dermatology life Quality Index Questionnaire تعیین گردید. 100 بیمار با حداقل یک پچ ویتیلیگو با طیف سنی 14 تا 57 سال به پرسشنامه پاسخ دادند. سوالات دیگر راجع به متغیرهای مذکور نیز پاسخ داده شد. امتیازدهی بر طبق خطوط راهنمای Finlay و Khan انجام شد. در این پرسشنامه هر فرد امتیاز بالاتری به دست‌آورد از کیفیت زندگی پایین‌تری برخوردار است.

یافته‌ها: میانگین score جمعیت مورد مطالعه ما16/8 با انحراف معیار 423/5 می‌باشد (حداکثر score 28 و حداقل صفر). بین score کیفیت زندگی و متغیرهای وضعیت تأهل (033/0P=)، فتوتایپ پوست (SPT)، (001/0P=) و وسعت ضایعه (001/0P=)، ارتباط معنی‌دار آماری وجود داشت ولی با سایر متغیرها ارتباط معنی‌دار آماری وجود نداشت. بین score کیفیت زندگی مردان مجرد و متأهل تفاوت معنی‌دار آماری وجود نداشت در حالی که زنان متأهل نسبت به زنان مجرد از score کیفیت زندگی بالاتری برخوردار بودند و این تفاوت از لحاظ آماری معنی‌دار می‌باشد (001/0P=). بیماران با (SPT-V) و بیمارانی که وسعت ضایعه در آنها بیشتر بود score کیفیت زندگی بالاتری به دست آوردند که از لحاظ آماری معنی‌دار بود.

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان می‌دهد که ویتیلیگو تاثیر عمیقی بر روی کیفیت زندگی این بیماران دارد و گروه‌هایی را که بیشتر تحت تاثیر قرار می‌گیرند مشخص می‌سازد.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb