جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای سیدرضا نجفی زاده

علی خلوت، عبدالرحمان رستمیان، سیدرضا نجفی زاده، علی پاشا میثمی،
دوره 64، شماره 11 - ( 7-1385 )
چکیده

هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر و تحمل یک داروی زمینه‌ای (DMARD) مانند هیدروکسی کلروکین (HcQ) با ترکیبی از HcQ و متوتروکسات ((Mtx و ترکیب دیگری از HcQ و Mtx و سولفاسالازین (SSZ) در بیماران آرتریت‌روماتوئید فعال با داشتن آرتریت مقاوم و پیشرونده می‌باشد.
روش بررسی: 120 بیمار که بر اساس معیارهای American College of Rheumatology (ACR) تشخیص آرتریت‌روماتوئید آنها قطعی بود (90 زن و 30 مرد) مراجعه‌کننده به درمانگاه روماتولوژی طی سال‌های 1382 الی 1384 به‌صورت تصادفی بر اساس جنس به سه گروه شامل 40 نفر (30 زن و 10 مرد) تقسیم شدند. گروه اول با HcQ به‌تنهائی mg/d 200 و گروه دوم ترکیبی از هیدروکسی کلروکین mg/d200 و متوترکساتmg/kg 5/7 و گروه سوم ترکیبی از هیدروکسی کلروکین mg/d200 متوترکساتmg/kg 5/7 و سولفاسالازینgr/d 1 دریافت کردند. نتیجه تأثیر داروها پس از 24 ماه مورد ارزیابی قرار گرفت و در یک آنالیز آماری متغیرها را باt-test مقایسه نمودیم.
یافته‌ها: درمان ترکیبی HcQ و SSZ و Mtx و همچنین HcQ و Mtx از نظر بهبود علائم کلینیکی و یافته‌های آزمایشگاهی، نسبت به درمان با HcQ به‌تنهائی (05/0P<) مؤثرتر بودند. همچنین در این مطالعه نشان داده شده درمان ترکیبی HcQ و Mtx و SSZ نسبت به درمان ترکیبـی HcQ و Mtx مؤثرتر است (05/0P<). لذا درمان ترکیبی در آرتریت مقاوم و مؤثرتر است.
نتیجه‌گیری: در درمان آرتریت‌روماتوئید ترکیب داروهای متوترکسات هیدروکسی‌کلروکین و سولفاسالازین مؤثرتر از متوترکسات و کلروکین و هر دوی این‌ها مؤثرتر از درمان تک داروئی می‌باشد.


علی خلوت، عبدالرحمان رستمیان، سیدرضا نجفی زاده، علی پاشا میثمی،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده

آرتریت روماتوئید (RA) بیماری التهابی مزمن است که عوامل متعددی در بروز و ادامه آن دخالت دارد. یکی از عوامل شروع‌کننده بیماری استرس می‌باشد که می‌تواند با تأثیر در کفایت و یا عدم کفایت محور نوروآندوکرین در بروز یا تغییر سیر بیماری ارتباط داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر استرس در چگونگی تداوم RA و راهکارهای پیشگیری و درمان مؤثر آن است.

روش بررسی: یکصد بیمار آرتریت روماتوئید (80 زن و 20 مرد) که تشخیص RA آنها قطعی بود و بیماری آنها به‌تازگی شروع شده بود (36-12 ماه) به‌طریق همگروهی بررسی گردیدند. با مصاحبه و پرسشنامه‌هایی که رویدادهای زندگی آنها در آن منعکس شده بود به دو گروه A با استرس پایدار و گروه B با استرس ناپایدار تقسیم شدند و درمان یکسان برای هر دو گروه انجام شد. نتیجه درمان پس از دو سال مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت.

یافته‌ها: با وجود یکسان بودن نوع درمان در گروه‌ها پاسخ به درمان متفاوت بوده است، به‌طوری‌که گروه B که زمینه استرس ناپایدار داشتند بهبودی واضحی نسبت به گروه دارای تجربه استرس‌زای پایدار نشان داد. (00001/0 P=) در ارزیابی کلی شاخص بهبودی، بیمارانی‌که زمینه استرس ناپایدار داشتند نسبت به گروه بیماران دارای زمینه استرس پایدار داشتند تفاوت معنی‌داری در بهبود نشان دادند (00001/0 P<).

نتیجه‌گیری: تعداد قابل توجهی از مبتلایان به RA از استرس جدی رنج می‌برند که در سیر بالینی و بهبودی آنها مؤثر است. با شناخت عوامل استرس‌زا و کوشش در رفع آن می‌توان در کنترل بهتر بیماری مؤثر بود.


علی خلوت، عبدالرحمان رستمیان، سیدرضا نجفی زاده، شفیعه موثقی،
دوره 65، شماره 11 - ( 11-1386 )
چکیده

فاکتور روماتوئید (RF) یکی از معیارهای تشخیصی آرتریت روماتوئید (RA) است که در پاتوژنز و شروع آرتریت روماتوئید، اهمیت زیادی دارد. مطالعات نشان داد، کاربرد روشهای مختلف میزان RF مثبت را افزایش می‌دهد. هدف از این مطالعه اندازه‌گیری ایزو‌تایپ‌های IgM و IgG فاکتور روماتوئید به‌روش ELISA و لاتکس و مقایسه آن با یک گروه شاهد می‌باشد.

روش بررسی: 100 بیمار RA واجد شرایط که بر اساس معیارهای (ACR) تشخیص RA آنها قطعی بود (75 زن و 25 مرد) به‌طور تصادفی انتخاب شدند و برای آنها بررسی RF به‌روش لاتکس- IgM و به‌روش IgG - IgM -ELISA انجام شد. برای افراد سالم شاهد (75 زن و 25 مرد) هم‌زمان RF به‌روش IgG - IgM -ELISA انجام گرفت و در آنالیز آماری متغیرها را با 2 مقایسه نمودیم.

یافته‌ها: اندازه‌گیری RF نزد بیماران RA به‌روش لاتکس IgM و به‌روش IgG - IgM -ELISA تفاوت چندانی ندارد. مثبت شدن IgM در بیماران RA در دو روش مترادف با هم مقایسه شد که در این مورد ارتباط معنی‌داری وجود دارد. (001/0p<، 60/0+r =، Pearson's correlation co efficient).

نتیجه‌گیری: فاکتور روماتوئید IgM در بیماران RA نسبت به افراد سالم شاهد اختلاف معنی‌داری را نشان می‌دهد (001/0 p<، 24/0r =). حدود 75% بیماران RA تأیید شده دارای RF از نوع IgM هستند که اندازه‌گیری آن با دو روش لاتکس و ELISA تفاوت چندانی ندارند و اندازه‌گیری IgG نسبت به IgM به‌عنوان یک معیار تشخیصی ارجحیت ندارد و افراد سالم فاقد RF از نوع IgM و IgG هستند.


محمد سبزیکاریان،  شفیعه موثقی، کیاندخت کریمیان، سیدرضا نجفی زاده، عبدالرحمن رستمیان، علی خلوت،
دوره 66، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

بیماری لوپوس اریتماتوی سیستمیک با اتیولوژی ناشناخته و تظاهرات چندگانه است که بیشتر خانم‌های در سنین باروری را مبتلا می‌کند. این مطالعه با توجه به فعالیت‌های دوره‌ای بیماری جهت ارزیابی احتمال دخالت پرولاکتین در پاتوژنز و فعال‌شدن بیماری لوپوس طراحی شد.

روش بررسی: 60 بیمار لوپوس انتخاب و از نظر فعالیت بیماری براساس اندکس SLEDAI امتیازبندی شدند. میزان پرولاکتین در 60 نمونه خون این بیماران (بیمار SLE طبق کرایتریای کالج روماتولوژی) اندازه‌گیری شد. همه این بیماران مونث بودند میزان فعالیت بیماری براساس کرایتریای فعالیت لوپوس تعریف شد و نمره‌بندی آن براساس اندکس فعالیت بیماری لوپوس (SLEDAI) انجام شد. غلظت پرولاکتین سرم به‌وسیله روش ایمونورادیومتریک اندازه‌گیری شد.

یافته‌ها: هایپرپرولاکتینمی (پرولاکتین بیشتر از 21 نانوگرم در میلی‌لیتر) در هفت نفر از بیماران (7/11%) کشف شد. براساس اندکس فعالیت بیماری (SLEDAI) 7/6% بیماران، بیماری فعال را داشتند. در این بیماران سطح پرولاکتین بالاتر بود و بین anti DNA و فعالیت بیماری و پرولاکتین ارتباط مستقیم وجود داشت. ارتباط بین افزایش میزان پرولاکتین و فعالیت بیماری SLE مشاهده شد که در آن 305/0r= و 019/0p= بود.

نتیجه‌گیری: هایپرپرولاکتینمی با استفاده از روش IRMA در بیماران لوپوسی با بیماری فعال یافت شد. لذا نظریه نقش پرولاکتین در پاتوژنز SLE تقویت می‌شود.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb