۲۳ نتیجه برای سیفی
حسین خلیلی، سیمین دشتی، سپیده سیفی، ملوک حاجی بابایی، سهیلا شفیعی،
دوره ۶۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۸۵ )
چکیده
زمینه و هدف: آنمی از مشکلات شایع در بیماران با نارسائی مزمن کلیه میباشد که در ۲۵% بیماران دیده میشود. شایعترین علت بروز آنمی در این بیماران، کاهش ترشح اریتروپویتین بوده ولی سایر علل شامل کاهش طول عمر گلبولهای قرمز، از دست دادن خون در ضمن دیالیز و یا خون گیریهای مکرر، اورمی، کمبود آهن، ویتامین B۱۲ و اسید فولیک میباشد. تا قبل از معرفی اریتروپویتین در سال ۱۹۸۲، جهت تصحیح و حفظ هماتوکریت در محدوده نرمال در بیماران دیالیزی، از تزریق خون استفاده میشد.
روش بررسی: هدف از انجام این مطالعه ارزیابی مصرف این دارو و مقایسه اثربخشی فرآوردههای تجاری موجود در بازار داروئی ایران میباشد. مطالعه در یک دوره یکساله (ابتدای شهریور ۱۳۸۲ تا شهریور ۱۳۸۳) در بخش نفرولوژی و دیالیز بیمارستان امام خمینی انجام شد.
یافتهها: از ۳۰ بیمار مورد مطالعه ۱۳ بیمار Eprex و ۱۷ بیمار Epocim دریافت مینموند متوسط دوز دریافتی اریتروپویتین ۲۰۰۰ IU سه بار در هفته بود. متوسط سطح پلاسمایی هموگلوبین و هماتوکریت قبل از درمان در بیماران به ترتیب ۹,۳۸ g/dl و ۲۸% بود. افزایش هموگلوبین و هماتوکریت در گروهی که Eprex دریافت مینموند به میزان معنیداری از گروه Epocim بالاتر بود (به ترتیب P = ۰.۰۰۱ و P = ۰.۰۲۶)
نتیجهگیری: میزان بروز عوارض شامل افزایش فشارخون، سردرد، درد محل تزریق و علائم شبه آنفولانزا در گروه Epocim به میزان قابل توجهی از گروه Eprex بالاتر بود.
سپیده سیفی، اعظم سلیمانی، محبوب لسان پزشکی، بهزاد عین الهی، محمدرضا خاتمی، میترا مهدوی مزده، فرخ لقا احمدی، سیما مازیار،
دوره ۶۴، شماره ۸ - ( ۵-۱۳۸۵ )
چکیده
بیماری پلی کیستیک کلیوی اتوزومال غالب(Autosomal Dominant Polycystic Kidney Disaese, ADPKD )، یک بیماری شایع ارثی است، که با ایجاد و بزرگ شدن کیست های متعدد در هر دو کلیه مشخص می شود و به صورت تیپیک تا دهه پنجم زندگی منجر به بیماری کلیوی مرحله نهایی (End Stage Renal Disease = ESRD ) می گردد. دیابت پس از پیوند (Post-Transplant Diabetes Mellitus = PTDM)، یک عارضه شایع به دنبال پیوند ارگانهای مختلف با احتمال بروز %۲۰-۵/۲، با کاهش طول عمر آلوگرافت و نیز طول عمر بیمار همراه است. در مطالعات محدودی PTDMدر بیماران مبتلا به ADPKD که تحت پیوند کلیه قرار گرفته بودند بروز بیشتری داشته است. در این مطالعه ما ارتباط بین ADPKD و PTDM را در بیماران خود مورد بررسی قرار دادیم.
روش بررسی: در این مطالعه آینده نگر ۱۴۰ بیمار غیر دیابتیک و غیر سیگاری که پیوند موفق کلیه داشتند (۲۷ بیمار مبتلا به ADPKD و ۱۱۳ بیمار غیر مبتلا بهADPKD) ظرف مدت چهار سال مورد بررسی قرار گرفتند. هر دو گروه از لحاظ سن، جنس، شاخص توده بدنی، طول مدت دیالیز قبل از پیوند و پروتکل درمانی ایمونوساپرسیو به دنبال پیوند مطابقت داده شدند. در این مطالعه از تعریف انجمن دیابت کانادا ارائه شده در سال ۲۰۰۲ برای PTDM استفاده شد. بیماران برای یک سال پس از پیوند کلیه مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافتهها: فراوانی دیابت پس از پیوند در گروه ADPKD، ۱/۱۱% و در گروه غیر ADPKD، ۳/۱۳% بدست آمد که اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود نداشت (P > ۰,۰۵). بروز PTDM در گروه مبتلا به ADPKD ارتباطی به جنس، سن، فشارخون بالا، مدت دیالیز قبل از پیوند، شاخص توده بدنی و سطوح کراتینین سرم نداشت(P > ۰.۰۵).
نتیجهگیری: به نظر می رسد PTDM در بیماران پیوند کلیه با ADPKD به عنوان علت نارسایی مرحله نهایی کلیه ارتباطی ندارد.
سپیده سیفی، آبنوس مختاری،
دوره ۶۶، شماره ۴ - ( ۴-۱۳۸۷ )
چکیده
زمینه و هدف: میزان مرگ سالیانه در بیماران مرحله نهایی بیماری کلیه (ESRD) بالاتر از حد انتظار است و شواهد اخیر التهاب را به عنوان علت آن مطرح میکند. التهاب مزمن یک تظاهر شایع درESRD میباشد که خطر آترواسکلروز و سوءتغذیه و بیماری عروق محیطی را افزایش میدهد. سطوح افزایش یافتهIL-۶ پیشبینیکننده مورتالیتی و موربیدیتی قلبی- عروقی در افراد نرمال و بیمارانESRD است. هدف از انجام این مطالعه تعیین سطح سرمی IL-۶ و عوامل مرتبط با آن در بیماران تحت همودیالیز مزمن در بیمارستان امامخمینی است که میتواند الگویی از جامعه ایران باشد. با شناسایی عوامل دخیل در سطوح سرمی IL-۶ و تعیین بیمارانHigh Risk امکان انجام مداخلات درمانی فراهم شده تا میزان مرگ کاهش یابد و پروگنوز بیماران بهبود یابد.
روش بررسی: در این مطالعه ۴۲ نفر از بیماران بخش دیالیز بیمارستان امامخمینی که تحت همودیالیز مزمن قرار داشتند، انتخاب شدند و سطح سرمی IL-۶در دو نوبت به فاصله سه ماه با روشELISA در این بیماران اندازهگیری شد و به طور همزمان آنالیز نمونه خون برایLDL, HDL, Chol, PTH, PH, Urea, P, Ca, TIBC, Ferritin, Alb, Hb, WBC, CPR و TG و HCO۳ وUric Acid انجام شد.
یافتهها: میانگین سطح سرمی IL-۶، pg/ml ۴۷/۴±۳۵/۶ بود (حداقل ۵۵/۰ و حداکثر ۲۵/۱۸) که مقدار نرمال IL-۶، pg/mlبراساس استاندارد کیت آزمایشگاهی pg/ml۲/۳±۳/۱ میباشد.
نتیجهگیری:
در ۵۲% بیماران IL-۶ سرم بالاتر از نرمال بود. سطح سرمی IL-۶ باWBC, TIBC, Ferritin, CRP رابطه معنیدار داشت و در بیماران هیپرتانسیون به طور معنیداری بالاتر بود.
لادن سیفی، فاطمه رمضانزاده، مینا جعفرابادی، مامک شریعت، معصومه معصومی،
دوره ۶۶، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۸۷ )
چکیده
زمینه و هدف: بستن لولههای رحمی بهروش غیر جراحی با استفاده از داروی کیناکرین، در ۳۵ سال اخیر انجام شده و بیش از یکصد و پنجاه هزار زن در چهل کشور با این روش تحت بستن لولهها قرار گرفتهاند. با توجه به تعداد کم مطالعات مشابه که در آن بسته شدن لولهها با سونوگرافی تایید شده باشد، در این مطالعه بر آن شدیم اسکار لولهها و الگوی اندومتر را متعاقب بهکارگیری کیناکرین و میزان تاثیر، عوارض و پذیرش را بررسی نماییم.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی یک گروهی (بدون گروه کنترل) آیندهنگر در مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران از اردیبهشت ۱۳۸۴ تا مرداد ۱۳۸۵ انجام شد. یکصد زن واجد شرایط تحت بستن لولهها قرار گرفتند. سه ماه بعد سونوگرافی واژینال برای بررسی اسکار لولهها انجام شد. با توجه به اینکه مطالعه
توصیفی و مشاهدهای بوده است لذا فقط آمارهای توصیفی استخراج شد.
یافتهها: تمام خانمها رضایتمند بودند و عارضهای نداشتند. میزان حاملگی درصد سال- زن برابر با صفر بود و در حال حاضر که حدود سه سال از شروع طرح میگذرد هیچ موردی از حاملگی در گروه فوق اتفاق نیفتاده است. در بررسی با سونوگرافی واژینال ضخامت اندومتر نرمال و اسکار لولهها قابل رویت بود.
نتیجهگیری: بستن لولهها با استفاده از کیناکرین روش مفیدی است و با توجه به ایمنی، تاثیر، پذیرش، سهولت و بهصرفه بودن بهعنوان روشی سرپایی به مراکز تنظیم خانواده توصیه میشود.
مسعود اسلامی، مریم مهرپویا، بهروز برومند، سپیده سیفی،
دوره ۶۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده
زمینه و هدف: اسید اوریک محصول نهایی متابولیسم پورین، بهعنوان فاکتور خطر برای بیماریهای قلبی عروقی پیشنهاد شده است. هدف این مطالعه یافتن ارتباط بین سطح اسید اوریک سرم بهعنوان فاکتور خطری برای بیماری عروق کرونر (CAD) در بیماران کاندید پیوند کلیه و همچنین بهعنوان یک معیار مهم جهت پیشبینی نیاز به رواسکولاریزاسیون میباشد.
روش بررسی: این مطالعهمقطعی، طی سالهای ۸۶-۱۳۸۵ در بیمارستانهای امامخمینی و پارس تهران انجام شد. جامعه مورد مطالعه بیماران بالای ۴۰ سال مبتلا به مرحله انتهایی بیماری کلیه کاندید پیوند کلیه بودند که بدون توجه به علائم بالینی قلبی و نتیجه تستهای قلبی غیر تهاجمی تحت آنژیوگرافی عروق کرونر قرار گرفته و همزمان اندازهگیری اسید اوریک خون انجام شد.
یافتهها: ۵۶ بیمار (۲۴ مؤنث و ۳۲ مذکر) تحت مطالعه قرار گرفتند، ۳/۸۹% (۵۰ نفر) دارای بیماری عروق کرونر بودند و میانگین اسید اوریک خون ایشان mg/dl۰۷/۱±۶۲/۷ بود که در مقایسه با اسید اوریک سرم بیماران فاقد بیماری عروق کرونر (mg/dl ۲۹/۱±۹۵/۵) تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۲۴/۰=p). همچنین میانگین اسید اوریک سرم در مبتلایان به CAD که نیازمند ریواسکولاریزاسیون بودهاند، تفاوت معنیداری با بیماران نیازمند درمان طبی داشته است (mg/dl۷۹/۰±۸۹/۷ در مقابل mg/dl۲۷/۱±۲/۶).
نتیجهگیری: اسید اوریک سرم را میتوان بهعنوان فاکتور خطر بیماری عروق کرونر در بیماران کاندید پیوند کلیه و همچنین عاملی برای پیشبینی نوع درمان برای این بیماران در نظر گرفت.
سودابه فلاح، اصغر قاسمی، مرتضی سیفی، محسن فیروزرای،
دوره ۶۷، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۸۸ )
چکیده
۸۰۰x۶۰۰ زمینه و
هدف: پلی
مورفیسمهای Q/R۱۹۲ آنزیم پارااکسوناز ۱ (PON۱) و ۵A/۶A آنزیم متالوپروتییناز
ماتریکس ۳ (MMP۳) ممکن است با استعدادپذیری با بیماری عروق کرونری (CAD) مرتبط باشند؛
جهت بررسی اهمیت این پلیمورفیسمها در پاتوژنز بیماری عروق کرونری ما به مطالعه
ارتباطی این پلیمورفیسمها با CAD و تعداد رگهای بیمار در بیماران مبتلا به CAD پرداختیم.
روش بررسی: پلیمورفیسمهای ژنهای PON۱ و MMP۳ را با روش PCR و Restriction
Fragment Length Polymorphism (RFLP) در مبتلایان به CAD مطالعه کردیم.
این پلیمورفیسمها در ۱۲۹ بیمار مبتلا به CAD و ۱۱۵ نفر کنترل که تحت آنژیوگرافی عروق
کرونری قرار گرفتند تعیین گردیدند. CAD بهصورت وجود گرفتگی ۵۰% < در حداقل یکی از عروق کرونری اصلی مشخص گردید و
افراد با گرفتگی بیش از ۱۰ درصد بهعنوان کنترل عمل نمودند.
یافتهها: فراوانی ژنوتیپهای PON۱
۱۹۲RR و MMP۳ ۶A/۶A در گروه بیماران مبتلا به CAD در مقایسه با
افراد کنترل بیشتر بود (بهترتیب ۰۵/۰p< و ۰۰۱/۰p<) و ژنوتیپ ترکیبی
RR/۶A۶A در افراد مبتلا به CAD از فراوانی بالایی در مقایسه با افرادی که
نه ژنوتیپ MMP۳ ۶A/۶A و نه ژنوتیپ PON۱ RR را داشتند برخوردار بود (۰۰۱/۰p<) و در نهایت در
مطالعه ارتباط ژنوتیپها با شدت بیماری، توزیع ژنوتیپهای PON۱
۱۹۲ و MMP۳ ۵A/۶A با تعداد رگهای بیمار مرتبط نشد (۰۵/۰p>).
نتیجهگیری: پلیمورفیسمهای ترکیبی PON۱
۱۹۲ و MMP۳ ۵A/۶A با بیماری CAD مرتبط میباشند اما تاثیری بر روی تعداد رگهای
بیمار ندارند.
Normal
۰
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer۴
رزینا عباسی لرکی، سپیده سیفی، محبوب لسان پزشکی،
دوره ۶۸، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۸۹ )
چکیده
زمینه
و هدف: پروهپسیدین، یک پروتیین مشتق از کبد است، که اولین
بار بهدلیل خواص ضد میکروبی آن مورد توجه قرار گرفت. تنظیم بروز و تولید آن تحت
تاثیر عواملی مانند بار آهن و التهاب میباشد. پروهپسیدین، یک پروتیین تنظیمکننده
منفی تعادل آهن است که افزایش آن سبب کاهش جذب رودهای و مهار گردش مجدد آهن از سیستم
رتیکولواندوتلیال میگردد، لذا افزایش هپسیدین میتواند باعث القاء کمخونی شود. با
توجه به وجود کمخونی و التهاب مزمن در بیماران همودیالیز، این مطالعه در جهت روشن
شدن نقش این پروتیین و ارتباطات آن با سایر فاکتورهای کمخونی و التهاب در این بیماران
انجام شده است.
روش
بررسی: سطح پروهپسیدین و ارتباط آن با متغیرهای آزمایشگاهی
مربوط به کمخونی و التهاب را در ۵۴ بیمار همودیالیز مزمن با ثبات بالینی بررسی کردیم.
از دو هفته قبل از مطالعه آهن دریافتی بیماران قطع شد، سپس پروهپسیدین با روش ELISA همراه با سایر متغیرها (آهن سرم، فریتین، ظرفیت اشباع ترانسفرین، درصد
اشباع ترانسفرین، هماتوکریت، آلبومین، تری گلیسیرید، کلسترول، ESR، CRP) اندازهگیری
شد.
یافتهها: در حالی که متوسط سطح
پروهپسیدین در بیماران ما بالاتر از متوسط تعیین شده توسط کیت مورد نظر بود، پروهپسیدین
با آهن سرم، فریتین، ظرفیت اشباع ترانسفرین، درصد اشباع ترانسفرین، هماتوکریت، آلبومین،
تری گلیسیرید، کلسترول، ESR، CRP ارتباط
معنیداری نداشت (۰/۰۵>p).
نتیجهگیری: هر چند
سطح پروهپسیدین در جمعیت مورد مطالعه ما بالاتر از میزان طبیعی بود، اما میزان
پروهپسیدین نشان دهنده و پیشبینیکننده هماتوکریت، وضعیت آهن، شرایط التهابی در
بیماران همودیالیز مزمن نبود.
عنایت صفوی، بشارت رحیمی، سیروس جعفری، سروش سیفیراد، غلامرضا درخشان دیلمی، محمدرضا زاهدپور انارکی، حمیدرضا ابطحی،
دوره ۶۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: اخیرا روش القای خلط بهعنوان روشی مؤثر و ارزان برای بهدست آوردن نمونههای خلط با کیفیت بالا از بیماران مشکوک به سل ریوی معرفی شده است. بسیاری از پزشکان کشور با این روش آشنا نیستند. این مطالعه تلاشی در جهت آشنایی پزشکان با این روش در بیماران مشکوک به سل ریوی میباشد.
روش بررسی: از تیر لغایت بهمن ۱۳۸۹ بیماران دارای شواهد کلینیکی یا رادیولوژیک بهنفع سل ریوی که قادر به دادن نمونه خلط نبودند، وارد مطالعه شدند. بیماران با استفاده از نبولایزر اولتراسوند و سالین هایپرتونیک ۳% استریل بهمدت ۲۰ دقیقه تحت القای خلط قرار گرفتند. کیفیت نمونه خلط (نسبت سلولهای پلیمورف به سلولهای اپیتلیال ≤۲) بررسی شد. اطلاعات بیماران شامل جنس، سن، (±)HIV و شواهد رادیولوژیک مثبت بهنفع سل ریوی ثبت و تحت آنالیز آماری قرار گرفت.
یافتهها: ۵۰ بیمار مشکوک به سل ریوی وارد مطالعه شدند ]۲۳ مرد (SD±Mean سن ۲۴/۲۰±۲۱/۵۱) و ۲۷ زن (SD±Mean سن ۰۰/۱۸±۴۰/۵۵)[. سرفه شایعترین شکایت منجر به مراجعه در بیماران و شایعترین ضایعه رادیولوژیک انفیلتراسیون و کانسالیدیشن در کلیشهها بود. تست PPD در تعداد ۲۱ (۴۲%) بیمار مثبت گزارش شد (حساسیت ۵/۶۱%، ویژگی ۸/۶۴%، ارزش اخباری مثبت ۳۸%، ارزش اخباری منفی ۷/۸۲%). روش القای خلط در ۹۰% بیماران منجر به تولید نمونههای مناسب خلط شد. اسمیر و کشت در ۱۳ (۲۶%) از بیماران مثبت گزارش شد.
نتیجهگیری: القای خلط روشی کم تهاجمی و کم هزینه بوده که بهنیروی انسانی کمی احتیاج دارد و با نتایج رضایتبخشی در جهت بهدست آوردن نمونههای خلط با کیفیت بالا از بیماران بدون خلط همراه است.
مهری کدخدایی، حسین خواستار، بهجت سیفی، عاطفه نجفی، فاطمه دلاوری،
دوره ۷۰، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه
و هدف: در مطالعه قبلی ما نقش انتقال
لکوسیتها را در القای آسیب کبدی بهدنبال ایسکمی- خونرسانی مجدد (IR) کلیوی در
موش سوری Inbred نشان داده شد. مطالعه حاضر نقش انتقال لکوسیتها را از موش مبتلا
به آسیب ایسکمی- خونرسانی مجدد (۶۰ دقیقه انسداد دو طرفه شریان کلیوی و سه ساعت
پرفیوژن مجدد) در ایجاد آسیب کلیوی در موش پذیرنده بررسی مینماید.
روش
بررسی: موشها در دو گروه Sham و IR قرار گرفتند. پس از بیهوشی و برداشت خون و بافت کلیوی، لکوسیتها
از خون جدا شده و به دو گروه پذیرنده منتقل شدند: موشهای پذیرنده که لکوسیتهای
گروه شم را دریافت کردند (Sham recipient) و موشهای پذیرنده که لکوسیتهای گروه IR را دریافت نمودند (IR recipient). بعد از ۲۴ ساعت نمونههای خون و بافت کلیه
جمعآوری شد.
یافتهها: در گروه IR recipient نسبت به گروه Sham recipient میزان مالون
دی آلدهاید (MDA) بافت کلیه بهطور معنیدار افزایش و گلوتاتیون و سوپراکسید
دیسموتاز کاهش یافتند. Blood Urea Nitrogen (BUN) و کرآتینین پلاسما اگرچه در گروه IR donor با شم تفاوت
معنیداری داشت (۰۵/۰P<) ولی در دو گروه پذیرنده تفاوت معنیدار وجود نداشت.
بافت کلیه در گروه IR donor در مقایسه با گروه Sham donor آسیبهای بسیاری را نشان داد. اما گروه IR recipient اگرچه با گروه
شم مربوطه بسیار متفاوت است ولی با گروه IR donor هم تفاوت بسیاری دارد.
نتیجهگیری: این یافتهها لکوسیتها را به
عنوان یک عامل دخیل در آسیب بافتی و القای استرس اکسیداتیو در آسیب IR کلیه مطرح مینماید.
الهام هراتی، حمیدرضا صادقیپور رودسری، بهجت سیفی، محمد کمالینژاد، سارا نیک سرشت،
دوره ۷۱، شماره ۱۰ - ( دی ماه ۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان نوعی افسردگی ماژور است. استرس اکسیداتیو یکی از عوامل دخیل در پاتوفیزیولوژی افسردگی ماژور میباشد. بنابراین داروهایی که دارای عمل آنتیاکسیدانی میباشند، میتوانند بهعنوان هدف جالب توجهی برای درمان اختلالات افسردگی باشند. بابونه و سلنیوم منابع طبیعی آنتیاکسیدان هستند. هدف این مطالعه بررسی اثرات عصاره بابونه و سلنیوم بر افسردگی پس از زایمان و سیستم اکسیدان- آنتیاکسیدان میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی ۷۰ سر موش سوری ماده بالغ در هفت گروه دهتایی مورد استفاده قرار گرفت. پس از مدلسازی افسردگی پس از زایمان با پروژسترون، در گروههای درمانی بسته به گروه مورد نظر، ترکیبات عصاره بابونه mg/kg ۳۰۰، سلنیوم mg/kg ۱/۰ و ترکیب عصاره بابونه+ سلنیوم با دوزهای ذکر شده به صورت گاواژ و در گروه استاندارد ایمیپرامین mg/kg ۱۵ داخل صفاقی، یک ساعت پیش از ارزیابی سیستم حرکتی و تست شنای اجباری (Forced swimming test) به موشها داده شدند. برای بررسی نقش سیستم اکسیدان- آنتیاکسیدان پلاسما، پارامترهای بالانس پرواکسیدان- آنتیاکسیدان (Prooxidant-antioxidant balance) و مالوندیآلدهید (Malondialdehyde) پلاسما اندازهگیری شدند.
یافتهها: تمام گروههای درمانی و گروه استاندارد زمان بیحرکتی کمتری از گروه کنترل داشتند (۰۵/۰>Р). تغییرات معناداری در پارامترهای استرس اکسیداتیو (PAB و MDA) در گروههای درمانی و گروه استاندارد نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد. غلظت MDA در گروه پروژسترون Withdrawalنسبت به گروه سالین کمتر میباشد، ولی اختلاف و کاهش آن معنادار نمیباشد. در گروه ترکیب عصاره بابونه+ سلنیوم غلظت MDA پلاسما نسبت به گروه پروژسترون Withdrawal(گروه کنترل) افزایش یافته، اگرچه افزایش آن معنادار نمیباشد.
نتیجهگیری: بابونه و سلنیوم دارای اثرات ضدافسردگی در مدل تجربی افسردگی پس از زایمان القا شده با پروژسترون میباشند. به نظر میرسد این ترکیبات در این مدل تجربی افسردگی پس از زایمان از طریق اثر بر سیستم اکسیدان-آنتیاکسیدان در بهبود علایم افسردگی موثر نبوده و از طریق مسیر دیگری اثرات ضدافسردگی خود را اعمال کردهاند.
بهاره حبیبی، بهجت سیفی، حمیدرضا صادقیپور رودسری، علیاکبر امیرزرگر، سید محمد حسین نوری موگهی،
دوره ۷۱، شماره ۱۲ - ( اسفند ۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: واریکوسل اتساع شبکه وریدی طناب اسپرماتیک است که اثرات تخریبی و وابسته به زمانی را سبب میشود. از اینرو اثرات آن را در طول زمان بر میزان IL-۶ و اینترفرون-گاما در سرم و بافت بیضه، بر تعداد سلولهای سرتولی و اسپرماتوگونی، قطر لولههای منیساز و فعالیت اسپرم در موشهای نابالغ بررسی نمودیم.
روش بررسی: تعداد ۳۶ سر موش نابالغ (۶-۵ هفته) بررسی شدند. گروه شم تحت عمل جراحی شم قرار گرفت و در گروه واریکوسل با بستن ورید کلیوی، واریکوسل القا گردید. ۹، ۱۱ و ۱۳ هفته بعد از جراحی، نمونهی سرم، سمن و بافت بیضه برای بررسیهای بافتشناسی (شمارش سلولهای سرتولی، اسپرماتوگونیا، قطر لولههای منیساز)، درصد تحرک و زندهمانی اسپرم و میزان سایتوکینها جمعآوری شد.
یافتهها: واریکوسل سبب افزایش معناداری در غلظت IL-۶ و INF-γ سرم و بافت بیضه در مقایسه با گروه شم و گروه واریکوسل زمان قبل شد )]۱۸±۱۴۲V.S ۷۶±۴۴۲)W۱۱ (۸۶±۲۶۶V.S ۷۷±۶۰۵)W۱۳:IL-۶ سرم ](۲۱±۳۰۰V.S ۳۶±۱۱۴۸)W۱۱ (۲۱±۳۰۰V.S ۳۶±۱۱۴۸)W۱۳:IL-۶ بافت[. ](۲۱۲±۴۸۸V.S ۳۸±۱۵۷۸)W۱۱ (۳۲۰±۱۰۰۲V.S ۷۰۷±۲۰۲۵) W۱۳: INF-γ سرم[، ](۱۰±۶۲V.S ۱۷±۱۳۵)W۱۱ (۲±۹۱V.S ۱۶±۱۸۲)W۱۳: INF-γ بافت[ (۰۵/۰>P).
واریکوسل با گذشت زمان تعداد سلولهای سرتولی (۰۵/۰>P) و اسپرماتوگونی را نسبت به گروه شم و گروه واریکوسل قبل کاهش داد (۰۵/۰>P). در بررسی لولههای منیساز، قطر داخلی، خارجی و ضخامت آن در مقایسه با گروه شم مربوطه و گروه واریکوسل قبل کاهش داشت. ](۲/۱۰±۱۰۳V.S ۲/۱۲±۱۰۴)W۱۱ (۲/۱۲±۱۲۳V.S ۷/۱±۱۰۰)W۱۳: قطر داخلی[، ](۶/۹±۲۰۷V.S ۴/۷±۲۳۸)W۱۱ (۷/۱۳±۲۴۴V.S ۶/۹±۲۰۷)W۱۳: قطر خارجی[، ](۲/۵±۷۶V.S ۵/۱±۶۴)W۱۱ (۴/۰±۶۲V.S ۲/۵±۷۶)W۱۳: ضخامت لایه اپیتلیالی[ (۰۵/۰>P). در همهی گروهها، تمام گونههای تحرک و زندهمانی اسپرم در مقایسه با گروه شم مربوطه کاهش یافت (۰۵/۰>P).
نتیجهگیری: القای واریکوسل با گذشت زمان اثرات مخربی بر سطح سایتوکینهای التهابی دارد و سبب کاهش تعداد سلولهای سرتولی، اسپرماتوگونی، کاهش قطر لولههای منیساز و کاهش تحرک و زندهمانی اسپرم میگردد.
بهجت سیفی، مهری کدخدایی، عنایتاله بخشی، مینا رنجبران، پریسا احقری، بهاره یثربی،
دوره ۷۲، شماره ۲ - ( اردیبهشت ۱۳۹۳ )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت عصب سمپاتیک در نارسایی کلیوی افزایش مییابد و هسته پاراونتریکولار هیپوتالاموس محل مرکزی مهمی برای فعالیت عصب سمپاتیک است. در ضمن این هسته محتوی گیرندههای آنژیوتانسین II نیز میباشد. هدف این مطالعه بررسی اثرات آنژیوتانسین II در هسته پاراونتریکولار هیپوتالاموس در آسیب ایسکمی- پرفیوژن مجدد کلیه و ارزیابی فعالیت عصب سمپاتیک کلیه Renal Sympathetic Nerve Activity (RSNA) بود.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در سال ۱۳۹۱ در گروه فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام پذیرفته است، در این مطالعه یک هفته پیش از القای ایسکمی پرفیوژن مجدد کلیه در موشهای صحرایی نر نژاد Sprague-Dawley، کانولی در هسته پاراونتریکولار راست به منظور تزریق آنژیوتانسین II (۳، ۳۰ و ۳۰۰ نانوگرم) تعبیه گردید. سپس نفرکتومی راست انجام شد، یک هفته بعد آسیب ایسکمی- پرفیوژن مجدد کلیه توسط کلامپ کردن شریان کلیوی چپ به مدت ۴۵ دقیقه و پرفیوژن مجدد به مدت سه یا ۲۴ ساعت القاء شد. میزان آسیب کلیوی، فعالیت عصب سمپاتیک کلیه و شاخصهای استرس اکسیداتیو در هسته پاراونتریکولار ارزیابی شدند.
یافتهها: تزریق دوزهای فارماکولوژیک آنژیوتانسین II در هسته پاراونتریکولار، منجر به تشدید آسیب ایسکمی-پرفیوژن مجدد کلیه به صورت افزایش در میزان کراتینین پلاسما و BUN (۰۵/۰P<) و بدتر شدن وضعیت بافتی کلیه شد. با افزایش دوز آنژیوتانسین II وضعیت عملکردی و بافتی کلیه بدتر شد. افزایش RSNA و افزایش فعالیت آنزیم سوپر اکسیددسموتاز و سطح مالون دیآلدهید در هسته پاراونتریکولار (۰۵/۰
داریوش گوران سوادکوهی، بابک سیاوشی، مژگان سیفی، طیّب رمیم،
دوره ۷۲، شماره ۱۰ - ( دی ۱۳۹۳ )
چکیده
زمینه و هدف: طراحی پروتزهای Short-stem فمور جهت تعویض کامل مفصل هیپ و برطرف کردن ضعف پروتزهای استاندارد صورت گرفت. هدف از این مطالعه مقایسه نتایج درمانی پروتز Short-stem و پروتز Standard-stem بود.
روش بررسی: مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی در بیماران تعویض کامل مفصل هیپ بیمارستان سینا در سال ۹۱-۱۳۸۹ انجام شد. بیماران دو هفته، شش هفته، سه ماه، شش ماه و یکسال پس از آن از نظر موقعیت پروتز بررسی شدند. عفونت، درد، لنگش، توانایی بالارفتن از پله، استفاده از عصا و وزنگذاری بیماران نیز ارزیابی شد.
یافتهها: ۸۴ نفر در دو گروه ۴۲ نفری با متوسط سنی ۶۸/۸±۱/۶۱ سال وارد مطالعه شدند. شایعترین علت انجام عمل، استئوآرتریت، نکروز آواسکولار و دیسپلازی هیپ بود. مقدار خونریزی حین عمل در گروه Short-stem، ml ۴۴/۳۹۳ و در گروه Standard-stem، ml ۸۳/۴۵۴ بود که اختلاف آماری معناداری بین دو گروه از این نظر وجود داشت (۰۰۱/۰=P). میانگین معیار هاریس (Harris Hip Score, HHS) در Short-stem بالاتر از Standard-stem بود. در هفته ششم و ماه سوم اختلاف معناداری بین دو گروه از نظر معیار هاریس وجود داشت (۰۰۰۱/۰P<).
نتیجهگیری: استفاده از پروتز Short-stem در کوتاهمدت میتواند در بهبود عملکرد بیمار موثر باشد ولی در بلندمدت تفاوت آشکاری با پروتزهای Standard-stem بهکار گرفته شده ندارد.
شهرام سیفی، علی زاهدیان، فرشاد حسنزاده کیابی،
دوره ۷۵، شماره ۲ - ( اردیبهشت ۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: از آنجا که بیشتر داروهای ضد درد از جمله مخدرها و ضد التهابهای غیر استروییدی دارای عوارض جانبی مختلفی هستند استفاده از داروی با عوارض کمتر ارزشمند است. هدف این مطالعه بررسی اثر اناستیلسیستیین در درمان درد پس از جراحی کولهسیستکتومی بهروش لاپاروسکوپی بود.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی که از شهریور تا اسفند ۱۳۹۴ در دو بیمارستانهای آموزشی شهرستان بابل انجام گرفت، ۳۸ بیمار کاندید عمل جراحی لاپاروسکوپی کولهسیستکتومی با سن ۵۰-۲۰ سال، با کلاس I انجمن بیهوشی امریکا انتخاب و بهصورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. شب پیش از عمل به گروه مداخله mg ۱۲۰۰ اناستیلسیستیین خوراکی داده شد و در صبح پیش از عمل نیز mg ۶۰۰ اناستیلسیستیین وریدی تجویز شد. به گروه شاهد دو قرص ویتامین C جوشان (دارونما) شب پیش از عمل داده شد و صبح روز عمل ml ۳ آب مقطر بهعنوان پلاسبو تزریق شد. نمره درد، میزان مصرف پتیدین و تغییرات همودینامیک، ۲۴ ساعت پس از عمل در دوگروه ثبت و مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.
یافتهها: میانگین کلی سن بیماران در دو گروه تفاوت معناداری نداشت (۰/۲۳P=). میانگین نمره درد در گروه پلاسبو برابر با ۲/۱±۳/۵ و گروه اناستیلسیستیین برابر با ۰/۵۸±۲/۷ بود که این تفاوت از لحاظ آماری معنادار نبود (۰/۰۶P=). میانگین میزان پتدین در طی ۲۴ ساعت در گروه پلاسبو، mg ۵۲ و گروه اناستیلسیستیین، mg ۲۹ بود که تفاوت معناداری بین دوگروه وجود داشته است (۰/۰۱P=).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد، که اگرچه مصرف اناستیلسیستیین خوراکی در مقایسه با مصرف ویتامین C خوراکی پیش از عمل سبب کاهش معنادار شدت درد پس از لاپاروسکوپی کولهسیستکتومی نشده است، اما میزان مصرف پتیدین پس از عمل را بهصورت معناداری کاهش میدهد.
فاطمه عزیزی، بهجت سیفی، مهری کدخدایی،
دوره ۷۵، شماره ۹ - ( آذر ۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: آسیب حاد ناشی از ایسکمی-پرفیوژن مجدد در کلیه یک پدیده شایع کلینیکی است. سولفیدهیدروژن بهعنوان مدیاتور درونساز باعث بهبود آسیب ایسکمی-پرفیوژن مجدد میشود. این ماده در دوزهای متفاوت اثرات متضادی دارد. این مطالعه اثر دوزهای مختلف آن را بر آسیب ناشی از ایسکمی-پرفیوژن مجدد کلیه بررسی میکند.
روش بررسی: پژوهش کنونی از نوع مطالعه تجربی در حیوانات است و در فروردین ۱۳۹۳ در دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گردید. رتهای نر نژاد ویستار در پنج گروه دستهبندی شدند. در گروه شم ایسکمی القا نشد. در گروه ایسکمی-پرفیوژن مجدد ۵۵ دقیقه ایسکمی در پدیکل هر دو کلیه و سپس ۲۴ ساعت پرفیوژن مجدد القا شد. در سه گروه درمان، دهنده سولفیدهیدروژن بهمیزان ۵۰، ۷۵، µmol/kg ۱۲۵ بهصورت داخل صفاقی ۱۰ دقیقه پیش از ایسکمی و بلافاصله در شروع پرفیوژن مجدد تزریق شد. در انتهای ۲۴ ساعت پرفیوژن مجدد، پلاسما جهت بررسی عملکرد کلیه جمعآوری شد.
یافتهها: میزان نیتروژن اوره خون و کراتینین پلاسما در گروه ایسکمی-پرفیوژن مجدد نسبت به گروه شم افزایش یافت. سولفید هیدروژن سدیم در دوزهای ۵۰ و µmol ۷۵ باعث کاهش نیتروژن اوره خون و کراتینین و بهبود عملکرد کلیه شد اما در دوز µmol سبب افزایش نیتروژن اوره خون و کراتینین پلاسما و آسیب بیشتر کلیوی نسبت به گروه ایسکمی-پرفیوژن مجدد شد.
نتیجهگیری: سولفیدهیدروژن در دوزهای کمتر باعث بهبود عملکرد کلیه و در دوزهای بالاتر اثرات تخریبی دارد. بنابراین تعیین میزان دوز درمانی سولفیدهیدروژن در جلوگیری از آسیب ناشی از ایسکمی-پرفیوژن مجدد کلیه از اهمیت زیادی برخوردار است.
شهرام سیفی، نادیا بنیهاشم، بهمن حسننسب، پرویز امری،
دوره ۷۶، شماره ۱ - ( فروردین ۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: تهویه مکانیکی طولانی و نیاز به لوله تراشه، اندیکاسیونهای اصلی تراکئوستومی هستند. این پروسیجر به دو روش پرکوتانئوس (Percutaneous dilatational tracheostomy, PDT)و جراحی قابل انجام است. در این مطالعه تراکئوستومی به روش جراحی و پرکوتانئوس در بخش مراقبتهای ویژه مورد مقایسه قرار گرفت.
روش بررسی: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بر روی ۶۱ بیمار بستری در بخش مراقبتهای ویژه داخلی بیمارستان آیتالله روحانی دانشگاه علوم پزشکی بابل از ۲۵ فروردین ۱۳۹۲ تا ۲۶ فروردین ۱۳۹۵ انجام شد. در گروه آزمایش (۴۴ مورد) تراکئوستومی به روش پوستی و در گروه شاهد (۱۷ بیمار) به روش جراحی انجام شد. میزان عوارض زودرس و مدت زمان انتظار تصمیم تا انجام تراکئوستومی در دو گروه بررسی شد.
یافتهها: میانگین سنی بیماران مرد برابر با ۸/۷۹±۵۹/۶۸ و بیماران زن برابر با ۶/۴۱±۶۰/۳۵ سال بود. در این مطالعه از نظر مدت زمان انتظار از زمان لولهگذاری تا انجام تراکئوستومی بهطور میانگین در گروه PDT ۱۴/۱۹ روز و گروه تراکئوستومی به روش جراحی ۲۰/۶۹ روز قرار داشتند که اختلاف دو گروه معنادار بود (۰/۰۰۱P=). خونریزی زودرس پس از عمل پنج مورد (۸/۲%) بود که در گروه PDT دو مورد (۳/۳%) و گروه جراحی سه مورد (۴/۹%) بوده است که تفاوت معنادار نبود (۰/۴۶P=). عفونت محل زخم در طول مدت بستری و تا ده روز بعد، در دو بیمار معادل ۳/۳% بود که از این تعداد در گروه PDT یک مورد (۱/۶%) و گروه جراحی یک مورد (۱/۶%) بود که تفاوت معنادار نبود (۰/۴۳P=). هیچ عارضه دیگری از جمله آمفیزم زیرجلدی، صدمه به دیواره خلفی تراشه و پارگی در دوگروه مشاهده نشد.
نتیجهگیری: تراکئوستومی پرکوتانئوس با توجه به مدت زمان انتظار کمتر و عدم نیاز به انتقال بیمار به خارج از بخش میتواند روش جایگزین ایمن و مناسب برای روش جراحی باشد.
لیلا عبدالکریمی، فرخ تافتاچی، فرانک حیاتی، شاهرخ مهرپیشه، نگار سیفی مقدم،
دوره ۷۶، شماره ۴ - ( تیر ۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: سوختگی از شایعترین آسیبهای جسمی در جهان است. در افراد مسن، شعله و آب جوش به تنهایی، علت اصلی سوختگی هستند، که مخصوصا در آشپزخانه و حمام اتفاق میافتد. بیماران سوخته سالمند، نسبت به افراد جوانتر با سوختگی مشابه از بیماری و مرگومیر بیشتر رنج میبرند، جلوگیری از سوختگی برای ادامه و کیفیت زندگی مهم است. هدف از این مطالعه بررسی ویژگیهای اپیدمیولوژیک سوختگی در سالمندان بالای ۶۰ سال در ایران بود.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت مقطعی- توصیفی تحلیلی انجام شد. سالمندانی که با سوختگیهای شدید در بیمارستان سوانح و سوختگی شهید مطهری شهر تهران از فروردین ماه ۱۳۸۶ تا اسفند ماه ۱۳۹۲ بستری شدند از لحاظ سن، جنس، عامل سوختگی، درصد سوختگی، شدت سوختگی، میزان مورتالیته و سرانجام سوختگی، مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: افراد مورد پژوهش ۳۷۴ نفر بودند که از این تعداد ۱۴۳ نفر زن (۳۸/۲%) و ۲۳۱ نفر مرد (۶۱/۸%) بودند. شایعترین عللت سوختگی، آب جوش (۲۰/۳%) و (نفت بنزین-گازوییل) (۱۹/۸) بود. ارتباط آماری معناداری بین جنسیت و اتیولوژی، مدت اقامت در بیمارستان و مرگومیر و نیز بین نتایج درمان و اتیولوژی و انگیزه سوختگی و همچنین بین انگیزه سوختگی و اتیولوژی وجود داشت (۰/۰۰۱P<).
نتیجهگیری: سوختکی با آب جوش در زنان سالمند بیشتر بود. اختلالات حس، تحرک و تمرکز توانایی سالمندان برای شناسایی آتشسوزی و جلوگیری از آسیب را کاهش میدهد.
بهمن حسننسب، نادیا بنیهاشم، شهرام سیفی، منیژه یزدانمهر،
دوره ۷۶، شماره ۶ - ( شهریور ۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: سردرد یک عارضه شایع در بیهوشی به روش بیحسی نخاعی میباشد و بهعلت سوراخ شدن دورا، کمابیش هفت روز پس از پارگی رخ میدهد. در این مطالعه اثر آمینوفیلین وریدی در پیشگیری از سردرد، از بیحسی نخاعی در بیماران که تحت سزارین الکتیو قرار میگیرند، بررسی شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی روی ۱۴۰ زن ۱۸ تا ۳۵ سال با American Society of Anesthesiologists Classification (ASA Class) I, II کاندید بیحسی نخاعی در عمل سزارین الکتیو انجام شد. بیماران بهصورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. پس از کلامپ بندناف نوزاد، mg/kg ۱ وزن بدن آمینوفیلین حل شده در cc ۱۰۰ نرمال سالین به گروه مداخله انفوزیون گردید اما تنها ml ۱۰۰ نرمال سالین برای گروه کنترل انفوزیون شد. فشارخون و ضربان قلب بیمار پیش از بیحسی نخاعی، بلافاصله پس از آن، پس از برش رحم و کلامپ بندناف، پس از تزریق دارو و سپس هر پنج دقیقه ثبت گردید. در ساعات چهار، هشت، ۲۴، ۴۸ و ۷۲ پس از عمل، وجود سردرد در بیماران بررسی شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که دو گروه از نظر سنی با یکدیگر همسان بودهاند بهترتیب (۳/۷۸±۲۸/۱۸ و ۳/۸۰±۲۸/۷۲، ۰/۴۰=P) گرچه شدت و استمرار سردرد در گروه مداخله بیشتر بود، ولی هیچ تفاوت معناداری بین دو گروه یافت نشد. متوسط تغییرات فشارخون سیستولیک و دیاستولیک در گروه مداخله بیشتر بود (۰/۰۰۱P<). متوسط تغییرات ضربان قلب در گروه شاهد نسبت به گروه مداخله بیشتر بود (۰/۰۰۱P<).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که آمینوفیلین وریدی هیچ تأثیری در پیشگیری از بروز و شدت سردرد پس از بیحسی نخاعی در عمل سزارین الکتیو ندارد.
زهره حبیبی، سید مرسل مسلمی عقیلی، سید امیرحسین جوادی، آرش سیفی، کورش کریمی یارندی، سید علی دهقان منشادی، فرشته نادری بهدانی،
دوره ۷۹، شماره ۲ - ( اردیبهشت ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: جراحی اعصاب در بحران پاندمی کووید-۱۹ با چالشهای بسیاری روبهرو است. به همین جهت، راهنمای حاضر جهت کمک به تصمیمگیری جراحان اعصاب و کادر درمان و همچنین حفاظت جان بیماران و کادر درمان در شرایط بحران کرونا تهیه گردیده است.
روش بررسی: ابتدا راهنماهای بالینی مرتبط با موضوع، با جستجو در پایگاههای اطلاعاتی استخراج شدند و تعداد پنج راهنمای بالینی انتخاب شدند. به کمک این راهنماها آیتمها و سوالات و همچنین پاسخ هر یک از سوالات نیز استخراج شد. برای یافتن شواهد تکمیلی برای پاسخ دادن به سوالات مطرح شده، مجددا در پایگاهها جستجو انجام شد. در نهایت، پاسخها بهصورت توصیه، ویرایش شد و به صورت یکدست درآمد. این توصیهها برای چهار نفر از صاحبنظران متخصص جراحی مغز و اعصاب و دو نفر از صاحبنظران متخصص عفونی ارسال شد. اساتید صاحب نظر، نمرهدهی به توصیهها را طبق معیار ارزیابی AGREE-REX (در سه حوزه کاربرد بالینی، ارزشها و منافع و قابلیت اجرا) انجام دادند. حداقل میزان توافق در هر حوزه ارزیابی ۸۰% در نظر گرفته شد و توصیههای مورد توافق بهعنوان توصیه نهایی در نظر گرفته شدند.
یافتهها: توصیههای نهایی، در بخش یافتهها آورده شده است.
نتیجهگیری: استفاده از وسایل حفاظت فردی، کاهش ارتباط غیرضروری کادر درمان با بیماران، استفاده از تله مدیسین، تهویه مناسب هوا، غربالگری بیماران، کاهش اعمال جراحی الکتیو، استفاده از روشهای کمتر تهاجمی و مدیریت تولید آئروسولها، کاهش روش ترانس اورال و ترانس نازال از مهمترین توصیههای این راهنما هستند.
فرزانه کیانیان، مهری کدخدایی، بهجت سیفی، فریبا آخوندزاده، کمال عبدالمحمدی، آرش عبدی، مینا رنجبران،
دوره ۷۹، شماره ۸ - ( آبان ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: فرضیه مورد بررسی در این مطالعه آن است که ترشحات سلولهای بنیادی مزانشیمال (CM) سبب کاهش استرس اکسیداتیو در بافت مغز در موشهای صحرایی نر مبتلا به سپسیس میگردد.
روش بررسی: این مطالعه در گروه فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران از شهریور ۱۳۹۷ تا اردیبهشت ۱۳۹۸ انجام شد. ترشحات از سلولهای بنیادی مزانشیمال بافت چربی موش در پاساژ دوم جمعآوری شد. موشهای صحرایی نر نژاد ویستار (g ۲۵۰-۲۲۰) به سه گروه آزمایشی تقسیم شدند: شم، سپسیس و CM. سپسیس در گروههای سپسیس و CM القا شد. دو ساعت پس از القاء سپسیس، حیوانات در گروه CM، ترشحات ۱۰۵×۵ سلول بنیادی مزانشیمی را به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. ۲۴ ساعت پس از درمان، فشار سیستولی و میزان اشباع اکسیژن خون شریانی در حیوانات اندازهگیری شد. سپس نمونه خون حیوانات بهمنظور سنجش شاخصهای التهابی و نمونه بافت مغز بهمنظور اندازهگیری شاخصهای اکسیداتیو گردآوری گردید.
یافتهها: در حیوانات سپتیک، کاهش معنادار در فشارخون سیستولی، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی و فعالیت سوپراکسید دیسموتاز مشاهده گردید (۰۵/۰>P). در این گروه، افزایش معنادار در سطوح شاخصهای التهابی و محتوای مالون دیآلدهید مغزی نسبت به گروه شم دیده شد (۰۵/۰>P). استفاده از CM سبب بهبود معنادار فشارخون سیستولی، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی، شاخصهای التهابی پلاسما و پارامترهای اکسیداتیو مغزی گردید (۰۵/۰>P).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد که استفاده از ترشحات سلولهای بنیادی سبب بهبود وضعیت التهابی و اکسیداتیو در موشهای مبتلا به سپسیس میگردد و ممکن است بتوان آن را بهعنوان یک درمان موثر در بیماران مبتلا به سپسیس در آینده بهکار برد.