جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای شعیبی

گیتا شعیبی، منصور اکبری نژاد، علیرضا حسین قلی زاده،
دوره 62، شماره 2 - ( 2-1383 )
چکیده

مقدمه: بیهوشی کامل داخل وریدی یا (TIVA: Total IV anesthesia) نسبت به بیهوشی استنشاقی معایب و مزایای مختلفی دارد. بدین منظور تاکنون داروهای بسیاری مورد آزمون قرار گرفته اند. پروپوفول بعنوان آخرین داروی بیهوشی ابداع شده در علم بیهوشی بوده و یکی از اعضا خانواده آلکیل فنول ها بحساب می آید و هم اکنون پروپوفول بعنوان بهترین دارو برای تزریق مداوم در بیهوشی مطرح است. ابداع میدازولام بعنوان اولین بنزودیازپین محلول در آب جزو مهمترین گام ها در علم بیهوشی بحساب می آید و از آن نیز می توان به صورت انفوزیون برای بیهوشی استفاده کرد.

مواد و روش ها: در این مطالعه که به روش کارآزمایی بالینی دوسوکور اجرا شده است، بمنظور بررسی اثرات همودینامیک در دو روش بیهوشی کامل وریدی (TIVA) (پروپوفول-آلفنتانیل با میدازولام-آلفنتانیل) 60 بیمار مونث که تحت عمل (D&C: Dilatation and curettage) در بیمارستان دکتر شریعتی تهران در طی سال 1381 قرار گرفته بودند به این مطالعه وارد شدند.

یافته ها: بین میانگین سن در دو گروه پروپوفول و میدازولام اختلاف معنی داری وجود نداشت (P>0.05). همچنین بین فشار خون و ضربان قلب بیماران پیش از بیهوشی نیز اختلاف معنی داری وجود نداشت (P>0.05). پس از القای بیهوشی در هر دو گروه افت فشار خون واضح دیده شد علیرغم اینکه شاخص ترین تغییر همودینامیک پس از اینداکشن با پروپوفول کاهش SVR است که در گروه میدازولام بمراتب از گروه پروپوفول بیشتر بود (85 میلیمتر در برابر 73 میلیمتر) (P<0.05) بدنبال این کاهش فشار خون، ضربان قلب در هر دو گروه افزایش یافته بود و این افزایش در گروه پروپوفول بسیار ملایم تر از گروه میدازولام بود (98 ضربه در دقیقه در برابر 118 ضربه در دقیقه) (P<0.05). در مورد میانگین آلفنتانیل تزریق شده نیز اختلاف معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد و دو گروه از این نظر با یکدیگر تفاوت معنی داری نداشتند (P>0.05). اما مدت زمان اقامت بیماران در ریکاوری در گروه پروپوفول-آلفنتانیل به میزان معنی داری از گروه میدازولام کوتاهتر بود (25 دقیقه در مقابل 39 دقیقه) (P<0.05).

نتیجه گیری و توصیه ها: این نتایج مشابه نتایج Vuyk و همکارانش است. در مطالعه آنها نیز مدت زمان ریکاوری که توسط آزمون های سایکوموتور سنجیده می شد، بطور معنی دارتری در گروه پروپوفول کوتاهتر بود و میزان خواب آلودگی، آگاهی به زمان و مکان همگی در گروه پروپوفول کوتاهتر از گروه میدازولام بودند. میانگین زمان ترخیص در این مطالعه بسیار کوتاهتر از زمان ترخیص در مطالعه مشابه می باشد. در نهایت اینکه باتوجه به یافته های بدست آمده از این مطالعه و مطالعات مشابه، می توان نتیجه گرفت که برای TIVA پروپوفول از میدازولام داروی مناسبتری برای بیماران سرپایی محسوب می گردد و می تواند هزینه های بستری را کاهش دهد. در مطالعات بعدی می توان با بکارگیری انواع دیگر مخدرها و انواع دیگر بیهوش کننده ها ترکیب پروپوفول-آلفنتانیل را با این ترکیبات مقایسه نمود. همچنین استفاده از داروهای مختلف این داروها همراه با سایر مخدرها می تواند جالب باشد.


گیتا شعیبی، جواهر خواجوی‌خان، علی موافق،
دوره 63، شماره 1 - ( 2-1384 )
چکیده

مقدمه: یکی از خصوصیات نامطلوب استفاده ار پروپوفول درد هنگام تزریق وریدی این دارو می‌باشد. تاکنون مطالعاتی در زمینه اثرات کورتیکواستروئیدها در ایجاد و افزایش طول مدت بیدردی به انجام رسیده است. این مطالعه به منظور بررسی اثربخشی دگزامتازون داخل ویریدی در کاهش میزان بروز و شدت درد هنگام تزریق وردیدی پروپووفل انجام گرفته است.
مواد و روشها: در یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسو کور با کنترل دورنما،‌ تعداد 90 بیمار 20-60 ساله با وضعیت فیزیکی معادل ASA1 و2، انتخاب شده برای عمل جراحی انتخابی تحت بی‌هوشی عمومی، مورد مطالعه قرار گرفتند. در تمام بیماران یکی از وریدهای پشت هر دو دست بیمار با آنژیوکت شماره 20 کانوله می‌گردید. به صورت تصادفی و همزمان، به یکی از وریدها 2 میلی‌متر دگزامتازون (معادل mg8) و به دیگری 2 میلی‌متر نرمال سالین تزریق می‌گردید. پس از 30 ثانیه،‌ 2 میلی‌متر پروپوفول (معادل mg20) به طور همزمان، از هر یک از کاتترهای وریدی دو دست، در طی 30 ثانیه تزریق می‌گردید. سپس درد حین تزریق طبق معیار VAS از بیمار پرسیده می‌شد.
یافته ها: میانگین سنی در بیماران مورد بررسی 61/5±78/32 (حداقل 20 و حداکثر 60) سال بود. 29 بیمار (2/32%) مذکر بودند. میانگین شدت درد حین تزریق پروپوفول در گروه دگزامتازون به میزان معنی‌داری از گروه نرمال سالین کمتر بود (به ترتیب 1،61 در مقابل 4،21 برحسب معیار VAS، 05/0P>). همچنین بروز درد نیز در گروه دگزامتازون به میزان معنی‌داری از گروه نرمال سالین کمتر بود (به ترتیب 20،00% در برابر 57،78%،‌ 05/0P<).
نتیجه گیری و توصیه ها: تزریق 8 میلی‌گرم دگزامتازون پیش از تزریق پروپوفول،‌ به میزان معنی‌داری شدت و بروز درد حین تزریق پروپوفول را کاهش می‌دهد.



گیتا شعیبی، علی موافق، مهران رزازیان،
دوره 63، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

نقص همزمان کمبود متیل مالونیل کوآنزیم A (MMCOA) و هموسیستینوری ناشی از نقص در ژن cblCو cblDو cblF می‌باشد. تعداد مبتلایان به این عارضه که تاکنون گزارش شده است تنها به 100 مورد می‌رسد. عمده این افرا دمبتلا به نقص در cblC می‌باشند. در اثر نقص این آنزیم بطور همزمان درجات خفیف تا متوسط هموسیستئین و متیل مالونیک اسید و پیش سازهای آن در مایعات بدن(خون و ادرار) تجمع میابند. در این بیماران اسیدمی و هایپو گلیسمی و کمخونی مگالوبلاستی شایع میباشد ولی هایپرآمونمی و هایپر گلیسینمی دیده نشده است. در این گزارش بیمار دختری سه ساله با تشخیص قبلی کمبود متیل مالونیل کوانزیم A و هموسیستینوری بطور همزمان میباشد که جهت رزکسیون ناحیه‌ای از ماندیبول به دلیل استئو میلیت نیاز به بیهوشی عمومی داشته است. ما در این گزارش به توضیح در مورد نحوه آماده‌سازی بیمار قبل از عمل جراحی، القای بیهوشی و کنترل نگهداری بیهوشی پرداخته و نتایج سریال آزمایشات خونی و بیوشیمیایی وی را در طول مدت جراحی و قبل و بعد از جراحی مورد ارزیابی قرار داده‌ایم. طبق نتایج بدست آمده هیچگونه افزایشی در میزان هموسیستئین و متیل‌مالونیک اسید در خون و ادرار بیمار پدید نیامد.


سوسن سلطانی محمدی، فرهود توفیقی، گیتا شعیبی،
دوره 63، شماره 12 - ( 1-1384 )
چکیده

مقدمه: لوله گذاری تراشه را می توان با استفاده از رمی فنتانیل و یک هوشبر وریدی غیر مخدری، بدون استفاده از شل کننده عضلانی انجام داد. هدف از اِین مطالعه مقایسه پروپوفول و رمی فنتانیل با تیوپنتال سدیم و رمی فنتانیل بدون استفاده از شل کننده عضلانی از نظر شرایط لوله گذاری تراشه و پاسخ همودینامیک می باشد.
مواد و روشها: 100 بیمار
ASA کلاس 1و 2 که تحت اعمال جراحی انتخابی کمتر از یک ساعت قرار می گرفتند به دو گروه مساوی به صورت تصادفی تقسیم شدند. بعد از تجویز میدازولام 03/0 میکروگرم بر کیلوگرم، رمی فنتانیل 4 میکروگرم بر کیلوگرم تجویز شد در گروه اول پروپوفول 5/2 میلی گرم بر کیلوگرم ودر گروه دوم تیوپنتال 5 میلی گرم بر کیلوگرم به عنوان داروی هوشبر تزریق گردید. پس از 90 ثانیه لوله گذاری تراشه انجام شد. وضعیت لوله گذاری توسط پزشک انجام دهنده لوله گذاری به حالت های عالی، خوب، متوسط و ضعیف تقسیم بندی شد فشار خون سیستولیک و دیاستولیک و متوسط شریانی و ضربان قلب در قبل از تزریق داروها بعد از القای بیهوشی ودقیقه های 1، 3، 5، 10 و 15 بعد از لوله گذاری ثبت می شد. اطلاعات جمع آوری شده با نرم افزار SPSS و آزمون های آماری. Chi-square, independent t-test, paired t-test and fisher's exact test ارزیابی شد و P<0/05 معنی دار به حساب می آمد.
یافته ها: وضعیت لوله گذاری تراشه عالی در 60% ، خوب در 32% و متوسط در 16% بیماران گروه اول و در گروه دوم به ترتیب 42%، 42% و 16% بود (P= 0/166). در گروه اول 52% و در گروه دوم 24% نیاز به تزریق وریدی افدرین برای درمان هیپوتانسیون داشتند (P= 0/004)) و آتروپین در 4 بیمار گروه اول به علت برادیکاردی داده شد (P= 0/05).
نتیجه گیری و توصیه ها: نتایج حاصله پیشنهاد می کنند که پروپوفول و رمی فنتانیل در مقایسه با تیوپنتال سدیم و رمی فنتانیل نه تنها برتری برای لوله گذاری تراشه ندارد بلکه با تغییرات همودینامیک بیشتری همراه می باشد، لذا در صورت لوله گذاری با رمی فنتانیل بدون شل کننده عضلانی تیوپنتال سدیم داروی مناسب تری به نظر می رسد. 


گیتا شعیبی، سوسن سلطانی محمدی، مهدی رجبی،
دوره 65، شماره 2 - ( 12-1386 )
چکیده

درد حین تزریق پروپوفول از عوارض شایعی است که منجر به ناراحتی بیمار می‌شود. روشهای متعددی جهت کاهش این درد بکار رفته که نتایج متفاوتی داشته‌اند. هدف از این مطالعه بررسی اثر سولفات منیزیم بر شدت درد ناشی از تزریق ﭘروﭘوفول است.
روش بررسی: در یک کارآزمائی بالینی دوسوکور، 100 بیمار 50 -20 ساله با کلاس ASA، کلاس ΙΙ و Ι که کاندید اعمال جراحی الکتیو بودند، در سال 1384 و در بیمارستان شریعتی، بطور تصادفی در دو گروه 50 نفری قرار گرفتند. در هر دو گروه از هر دو دست بیمار کانول وریدی شماره 20 گرفته شد. در گروه اول: به طور همزمان سولفات منیزیم 10٪ از یک دست و نرمال ‌سالین هم حجم آن از دست دیگر به عنوان ﭘیش دارو و در گروه دوم: سولفات منیزیم 10٪ از یک دست و لیدوکائین 1% از دست مقابل در عرض 30 ثانیه تزریق شد. حجم تمام داروهاml 2 بود. بعد از 30 ثانیه ml 2 ﭘروﭘوفول 1% به طور همزمان از ﭘشت هر دو دست تزریق می‌گردید شدت درد بر اساسVerbal Analogue Scale از بیمار سوال و ثبت می‌شد.
یافته‌ها: نتایج در گروه اول متوسط درد در دست با پیش داروی منیزیم 07/1± ۴۶/۱ و در دست با نرمال‌سالین 15/2±56/4 بود (001/0p=). در گروه دوم متوسط درد در دست با سولفات منیزیم 34/1±82/0 و در دست با لیدوکائین 07/1± ٧٨/0 بود ( 86/0p=).
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که ﭘیش درمانی با سولفات منیزیم داخل وریدی تفاوت معنی‌داری با لیدوکائین در کاهش درد حاصل از تزریق وریدی ﭘروﭘوفول ندارد ولی هر دو دارو نسبت به نرمال ‌سالین تاثیر بیشتری دارند.


اشرف آل‌یاسین، افسانه خادمی، گیتی شعیبی، بهاره خلیلی،
دوره 65، شماره 4 - ( 4-1386 )
چکیده

با توجه به افزایش روزافزون اعمال جراحی با حداقل تهاجم در امر تشخیص و درمان بیماران، به حداقل رساندن عوارض پس از عمل امری اجتناب‌ناپذیر می‌باشد. هدف از این مطالعه مقایسه تزریق داخل صفاقی دو داروی بوپیوکائین و لیدوکائین در کاهش درد پس از لاپاراسکوپی زنان می‌باشد.

روش بررسی: در این مطالعه که به روش کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 1384 در بیمارستان شریعتی تهران بر روی تعداد 150 بیمار لاپاراسکوپی شده، انجام شد؛ بیماران به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند، در گروه اول پس از انجام عمل، داروی بوپیواکائین و در گروه دوم لیدوکائین داخل پریتوئن تزریق شد. گروه سوم به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. در کلیه بیماران درد پس از عمل به روش عددی VAS) (numeric)) Visual Analogue Scale در ساعت 24 و شش پس از عمل اندازه‌گیری شد. اطلاعات جمع‌آوری شده با گروه شاهد مقایسه شد.

یافته‌ها: در گروه اول (بوپیوکائین) نمرات درد در شش ساعت اول نسبت به گروه دوم (لیدوکائین) و نسبت به گروه کنترل کمتر بود (بیشتر از سه نمره) که با توجه به 05/0P < این اختلاف معنی‌دار بوده است.

نتیجه‌گیری: مصرف بوپیوکائین در کاهش درد بیماران پس از عمل لاپاراسکوپی بیش از داروی لیدوکائین مؤثر می‌باشد.


سوسن سلطانی محمدی، علیرضا خواجه نصیری، گیتا شعیبی، حسین عاشری،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده

این مطالعه جهت بررسی تأثیر مخلوط کردن پروپوفول و تیوپنتال بر روی تغییرات همودینامیک، درد زمان تزریق و مقدار دوز خواب‌آور در زمان القای بیهوشی عمومی انجام شد.

روش بررسی: 125 بیمار در کلاس I و II طبقه‌بندی ASA که قرار بود تحت عمل جراحی انتخابی قرار گیرند، به‌طور تصادفی در چهار گروه تقسیم‌بندی شده و به‌صورت دوسوکور تحت القای بیهوشی با این ترکیبات قرار گرفتند: گروه 100P: پروپوفول 1%، گروه 75P: 75/0 حجم پروپوفول 1% و 25/0 حجم تیوپنتال 5/2%، گروه 50P: 50% حجم پروپوفول 1% و 50% حجم تیوپنتال 5/2%، گروه 100T: تیوپنتال 5/2%. (به‌عنوان کنترل). معیارهای همودینامیک قبل و پس از القا، درد زمان تزریق و مقدار داروی مصرفی جهت ایجاد هیپنوز ثبت شده و مورد بررسی آماری قرار گرفتند. 05/0p< معنی‌دار در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: افزودن تیوپنتال به پروپوفول سبب کاهش درد ناشی از تزریق وریدی پروپوفول می‌شود. شدت درد ناشی از تزریق 75P و 50P به‌طور معنی‌داری کمتر از درد تزریق 100P بود. (0001/0P=) ایجاد هیپنوز با 100T به‌طور معنی‌داری سریعتر از 100P و 75P صورت گرفت. (046/0P=) پروپوفول و تیوپنتال از نظر اثر هیپنوتیک تداخل Additive دارند. فشار خون سیستولیک و دیاستولیک به‌دنبال القای بیهوشی در گروه 100P در اغلب اوقات به‌طور معنی‌داری پایین‌تراز گروه‌های 75P، 50P، 100T بود. (037/0P<) میزان ضربان قلب پس از لارنگوسکوپی و انتوباسیون تراشه در گروه 100P به‌طور معنی‌داری پایین‌تر از گروه‌های 50P و 100T بود. (042/0P<)

نتیجه‌گیری: مخلوط پروپوفول - تیوپنتال یک ترکیب کم درد جهت القای بیهوشی وریدی است که ضمن داشتن تداخل Additive در مورد اثر هیپنوتیک، سبب تعدیل اثرات همودینامیک هر کدام به‌تنهایی می‌شود.


گیتا شعیبی، میلاد صالحی، رضا عاطف یکتا،
دوره 79، شماره 7 - ( مهر 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: بیهوشی اسپاینال نوعی بیهوشی نوراگزیال می‌باشد که دارای مزایای بسیاری است ولی به‌دلیل ترس از آن، بسیاری از افراد باردار از این نوع بیهوشی امتناع می‌کنند. در این مقاله، سعی در بررسی میزان و علل ترس از بیهوشی اسپاینال در افراد کاندیدای عمل جراحی سزارین داشتیم.
روش بررسی: مطالعه فوق یک مطالعه توصیفی بر روی 67 بیمار متحمل عمل جراحی سزارین که به اتاق عمل بیمارستان شریعتی تهران از شهریور 1397 تا شهریور 1398 مراجعه کردند، می‌باشد. پرسش‌نامه Matthey که شامل سه بخش (سوالات دموگرافیک، سابقه بیهوشی اسپاینال و میزان ترس از بیهوشی بهصورت سه گزینهای) بود، توسط این افراد پر شد و پس از جمع‌آوری اطلاعات، داده‌ها توسط نرم‌افزار SPSS software, version 21 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) بررسی گردید.
یافته‌ها: احساس درد با سابقه بیهوشی اسپاینال در چهار مادر باردار (9/12%) و در افراد بدون سابقه بیهوشی در 25 نفر (8/65%) ارتباط معناداری را نشان داد (0001/0P<). ترس از مشاهده عمل سزارین حین جراحی در هفت نفر (6/22%) دارای سابقه بیهوشی اسپاینال و 18 نفر (4/47%) بدون سابقه بیماری معنادار بود (0001/0P<). ترس از سوزن بیهوشی به طرز چشمگیری در هفت فرد (3/23%) دارای سابقه بیهوشی اسپاینال و 23 نفر (5/60%) از بیماران بدون سابقه بیهوشی اسپاینال دیده شد (0001/0P<). ترس از آسیب به کمر در نه کاندید (29%) از بیماران با سابقه بیهوشی اسپاینال و در 23 نفر (5/60%) از بیماران بدون سابقه بیهوشی دیده شد (033/0P<). ارتباط بین سابقه پیشین بیهوشی عمومی و ترس از تهوع و استفراغ (046/0P<). و همچنین ترس از سوزن بیهوشی (001/0P<) معنادار بود.
نتیجه‌گیری: بیماران با سابقه پیشین بیهوشی اسپاینال ترس کمتری از احساس درد، دیدن عمل جراحی، سوزن بیهوشی و آسیب به کمر داشتند. بیمارانی که سابقه بیهوشی عمومی داشتند نسبت به بقیه ترس بیشتری از سوزن بیهوشی اسپاینال، تهوع و استفراغ داشتند.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb