9 نتیجه برای صادقیپور
مهدی قاسمی، حامد صادقیپور، احمدرضا دهپور،
دوره 65، شماره 12 - ( 12-1386 )
چکیده
مدیاتور اصلی در ایجاد نعوظ، نیتریکاکساید آزادشده از اعصاب غیرآدرنرژیک غیرکولینرژیک(NANC) در کورپوس کاورنوزوم میباشد. هدف این مطالعه، بررسی اثر وضعیت سیروز بر پاسخهای شلشدگی NANC در بافت کورپوس موشهای صحرایی نر و نقش مسیر NO و اندوکانابینوئیدها بود.
روش بررسی: موشها به دو گروه اصلی sham و سیروتیک (جراحی بهمراه بستن مجرای صفراوی) تقسیم شدند. 30 روز بعد از جراحی، کورپوس کاورنوزوم موشهای دو گروه بعد از دایسکت و گذاشتن در حمام حاوی آتروپین و گوانتیدین (جهت بلوک کولینرژیک و آدرنرژیک) و بهدنبال انقباض توسط فنیلافرین (µM 5/7)، توسط تحریک الکتریکی در فرکانسهای 5، 2، 10 و 15 هرتز دچار شلشدگی شدند و نتایج توسط دستگاه الکتروفیزیوگراف ثبت گردید. همچنین اثر آنانداماید (µM 1) و نیز اثر هریک از آنتاگونیستهای اختصاصی رسپتورهای CB1(µM 10،AM251)،CB2 (µM10، AM630) و وانیلوئیدی (کاپسازپین،µM 10) در حضور یا غیاب آنانداماید و اثر مهارکننده سنتز NO یعنی L-NAME (nM 30،300،1000)، بر پاسخهای هر دو گروه بررسی شد. هر گروه شامل شش حیوان بود.
یافتهها: پاسخهای شلشدگی وابسته به NANC در بافت کورپوس بهطور معنیداری (01/0>p) در حیوانات سیروتیک افزایش یافت. آنانداماید پاسخهای هر دو گروه را تقویت کرد. اگرچه AM251 و کاپسازپین در گروه sham بر پاسخها اثری نداشتند، باعث مهار (01/0>p) پاسخهای افزایشیافته در گروه سیروتیک شدند. همچنین، آنها باعث کاهش اثر آنانداماید در هر دو گروه شدند. AM630 در هیچ یک از گروهها اثری نداشت. هرچند L-NAME بهطور معنیداری (01/0>p) پاسخهای NANC را در حضور یا غیاب آنانداماید در گروه sham مهار کرد، پاسخهای شلشدگی در گروه سیروتیک به این اثر مقاومتر بود.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان میدهد که سیروز باعث افزایش پاسخهای شلشدگی NANC در بافت کورپوس موشهای صحرایی میشود و درگیری مسیر نیتریک اکساید و رسپتورهای CB1 و وانیلوئیدی در این میان محتمل میباشد.
حامد صادقیپور، مهدی قاسمی، مهدی دهقانی، ملیحه نوبخت، احمدرضا دهپور،
دوره 66، شماره 6 - ( 6-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: مدیاتور اصلی در ایجاد نعوظ، نیتریکاکساید آزادشده از اعصاب غیرآدرنرژیک غیرکولینرژیک در کورپوس کاورنوزوم میباشد. هدف این مطالعه، بررسی اثر وضعیت کلستاز بر فعالیت آنزیم سنتزکننده NOS در بافت کورپوس موشهای صحرایی نر و نقش مسیر NO و اوپیوئیدی بود.
روش بررسی: موشهای صحرایی به هفت گروه تقسیم شدند (6=n): کنترل، sham، کلستازهای دو روزه (جراحی بههمراه انسداد مجرای صفراوی بهمدت دو روز)، کلستازهای هفت روزه، کلستازهای 14 روزه، کلستازهای هفت روزه بههمراه تزریق i.p،mg/kg, 3، مهارکننده آنزیم نیتزیک اکساید (L-NAME) و کلستازهای هفت روزه بههمراه تزریق mg/kg, i.p20 نالتروکسان (آنتاگونیست اوپیوئیدی). بهمنظور بررسی فعالیت سیستم نیتریک اکساید، بعد از کشتن موشها عضله کورپوس آنها جدا شده و در محلول فیکساتیو قرار گرفت و سپس به کمک رنگآمیزی NADPH Diaphorase فعالیت آنزیم NOS موجود در اعصاب و اندوتلیوم بررسی شد. هر گروه شامل شش حیوان بود.
یافتهها: شدت رنگپذیری اعصاب و اندوتلیوم در گروه کنترل و sham یکسان بود. این شدت در گروه کلستاز دو روزه بیشتر از کنترل بود که در روزهای هفت و 14 بر شدت رنگپذیری افزوده نیز میشد. بهدنبال مصرف L-NAME و نالتروکسان در کلستازهای هفت روزه، شدت رنگپذیری معادل گروه کنترل شد.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه رنگآمیزی NADPH Diaphorase بهعنوان شاخصی از فعالیت NOS مورد استفاده قرار میگیرد، میتوان نتیجه گرفت که فعالیت آنزیم eNOS و nNOS در حیوانات کلستاتیک افزایش مییابد که میزان افزایش وابسته به زمان است. نکته دیگر اینکه استفاده از داروهای L-NAME و نالتروکسان با مهار نیتریک اکساید و اپیوئیدهای درونی میتواند نقش کلیدی در جلوگیری از بروز این تغییرات ایفا کنند که خود میتواند بهعنوان راه حل درمانی در کاهش عوارض بیماری کلستاز نقش داشته باشد.
عادله جعفری، مریم زحمتکش، حمیدرضا صادقیپور، عبدالمحمد کجبافزاده، عبدالفتاح صرافنژاد،
دوره 67، شماره 2 - ( 2-1388 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه و هدف: اگرچه
واریکوسل یکی از علل عمده ناباروری مردان است اما مکانیسم دقیقی که از طریق آن سبب
اختلال عملکرد بیضه و ناباروری میشود به درستی شناخته نشده است. مطالعات اخیر به
نقش استرس اکسیداتیو بهعنوان عامل واسطهای مهم در اختلال عملکرد اسپرم در افراد
واریکوسلی پرداختهاند. اگرچه گزارشات متعددی به افزایش آنیون سوپراکساید در مایع
منی و بافت بیضه افراد واریکوسلی و نیز در مطالعات حیوانی اشاره کردهاند، اما
هنوز منبع تولید گونههای فعال اکسیژن در شرایط واریکوسل مشخص نیست. هدف از انجام
این مطالعه بررسی تولید آنیون سوپراکساید داخل سلولی بهعنوان یکی از گونههای
فعال اکسیژن عمده تولید شده در اسپرم میباشد.
روش بررسی: در این
مطالعه 28 سر موش صحرایی نر در چهار گروه کنترل، sham، واریکوسل یک و واریکوسل دو مورد بررسی قرار گرفت. از طریق انسداد
نسبی ورید کلیه چپ، واریکوسل القا شد. پس از طی دو و شش ماه نمونهگیری انجام شد.
تولید آنیون سوپراکساید، پتانسیل غشای میتوکندری، فعالیت آنتیاکسیدانی مایع منی و
خصوصیات اسپرم بررسی شد. برای بررسی آنیون سوپراکساید داخل سلولی و پتانسیل غشای
میتوکندری به ترتیب از فلروکرومهای دیهیدرواتیدیوم و رودامین 123 استفاده شد و
آنالیز با فلوسایتومتری انجام شد.
یافتهها: این تحقیق نشان داد
که بهدنبال القای واریکوسل تولید آنیون سوپراکساید داخل سلولی افزایش و پتانسیل غشای میتوکندری، درصد سلولهای زنده،
تعداد اسپرم، تحرک اسپرم کاهش مییابد.
نتیجهگیری: منبع
تولید ROS، داخل سلول میباشد که باید در انتخاب آنتیاکسیدانها به عنوان
راهکار درمانی مدنظر قرار گیرد.
سارا نیکسرشت، سحابه اعتباری، حمیدرضا صادقیپور رودسری، محمد رضا زریندست، مرتضی کریمیان، فاطمه نبویزاده،
دوره 68، شماره 5 - ( 5-1389 )
چکیده
800x600 زمینه و
هدف: افسردگی پس از زایمان یک اختلال خلقی است که اثرات زیان
باری بر نوزاد و روابط خانوادگی دارد. کاهش پروژسترون بهدنبال زایمان میتواند
علتی برای این نوع افسردگی باشد. این هورمون میتواند بر عملکرد نوروترانسمیترها
موثر باشد. روی و منیزیم از طریق مسیرهای نوروترانسمیتری اثرات خود را اعمال میکنند.
از طرفی کمبود تیامین نیز در مدلهای حیوانی منجر به افسردگی میشود. هدف این مطالعه
ارزیابی اثرات روی، منیزیم و تیامین بر افسردگی پس از زایمان و بررسی
دخالت مسیر نیتررژیک میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه 110 سر موش
سوری ماده در پنج گروه مورد بررسی قرار گرفتند، افسردگی پس از زایمان با تزریق
هورمون پروژسترون مدلسازی شد، ترکیبات کلراید روی، کلراید منیزیم و تیامین نیمساعت
پیش از ارزیابی سیستم حرکتی و تست شنای
اجباری به
موشها تزریق شدند و برای بررسی نقش سیستم نیتررژیک از L-arginine و L-NAME استفاده شد.
یافتهها: تمام گروههای
درمانی زمان بیحرکتی کمتری از گروه کنترل داشتند (٠٥/٠p<). تجویز ترکیبی روی، منیزیم و تیامین موجب بیشترین کاهش در
مدت زمان بیحرکتی شد. تجویز L-NAME
در گروه روی، منیزیم و تیامین باعث کاهش مدت زمان بیحرکتی شد (٠٥/٠p<) در حالیکه تجویز L-arginine در همان گروه باعث افزایش مدت زمان بیحرکتی
شد (٠٥/٠p<).
نتیجهگیری: روی، منیزیم و تیامین میتوانند از طریق سیستم نیتررژیک در
بهبود علایم افسردگی موثر باشند. این عناصر میتوانند بهعنوان یک مادۀ مکمل،
جایگزین مناسبی برای داروهای ضد افسردگی در دورۀ پس از زایمان باشند.
Normal
0
مریم خوانساری، علیرضا ایمانی، مهدیه فقیهی، مسعود عالی انوری، مریم مقیمیان، حمیدرضا صادقیپور رودسری،
دوره 69، شماره 11 - ( 11-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: کراتین کیناز- MB شاخص بیوشیمیایی است که در ارزیابی آسیبهای ناشی از ایسکمی و انفارکتوس قلبی مورد سنجش قرار میگیرد. در این مطالعه اثر تجویز اکسیتوسین در طی ایسکمی و پرفیوژن مجدد بر سطح کراتین کیناز- MB مایع کرونری و نیز نقش گیرنده اکسیتوسین، نیتریک اکساید، پروستاسایکلین و کانالهای پتاسیمی وابسته به آدنوزین تریفسفات میتوکندریایی در قلب ایزوله مدل ایسکمی/ پرفیوژن مجدد ارزیابی شده است.
روش بررسی: پس از بیهوش کردن موش صحرایی، قلب جدا شده و به دستگاه لانگندورف انتقال مییافت. در گروه ایسکمی/ پرفیوژن مجدد، ۳۰ دقیقه ایسکمی و متعاقبا 120 دقیقه پرفیوژن مجدد ایجاد شد. در گروه اکسیتوسین، اکسیتوسین از پنج دقیقه انتهای ایسکمی بهمدت 25 دقیقه خونرسانی شد. در سایر گروهها، قبل از پرفیوژن اکسیتوسین بهترتیب ال- نیم (مهارکننده نیتریک اکساید سنتاز)، اتوسیبان (مهارکننده غیراختصاصی گیرنده اکسیتوسین)، 5- هیدروکسی دکویینات (مهارکننده کانالهای پتاسیمی وابسته به آدنوزین تریفسفات میتوکندریایی) و ایندومتاسین (مهارکننده غیراختصاصی سیکلواکسیژناز) پرفیوز شدند. در تمامی گروهها، سطح آنزیم کراتین کیناز- MB در مایع کرونری در انتهای پرفیوژن مجدد اندازهگیری گردید. همچنین میزان جریان مایع کرونری در فواصل زمانی مشخصی سنجیده شد.
یافتهها: استفاده از غلظت
11-10 مولار اکسیتوسین در گروه اکسیتوسین، آنزیم کراتین کیناز-MB را در مقایسه با گروه ایسکمی/ پرفیوژن مجدد بهطور معنیداری کاهش داد و استفاده از هر یک از مهارکنندهها اثر اکسیتوسین را حذف نمود.
نتیجهگیری: تجویز اکسیتوسین سبب کاهش سطح آنزیم کراتین کیناز- MB در مایع کرونری گردیده و استفاده از اتوسیبان، ال- نیم، 5- هیدروکسی دکویینات و ایندومتاسین سبب مهار اثر کاهندگی اکسیتوسین بر مقدار کراتین کیناز- MB شد.
کامران رخشان، جواد نصراللهزاده، سیدمحمدحسین نوریموگهی، شبنم بابازاده، حمیدرضا صادقیپور رودسری،
دوره 71، شماره 5 - ( مردادماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پستان یکیاز مهمترین علل مرگومیر زنان بهشمار میرود. یکیاز تغییرات بیان ژنی دخیل در سرطان پستان، افزایش بیان ژن رسپتور فاکتور رشد اپیدرمال انسانی (HER2/neu) میباشد. تغذیه بر تنظیم ترشح هورمونها و میزان خطر ابتلا به سرطان پستان تاثیر میگذارد. یکیاز این عوامل میزان و نوع چربیهای موجود در رژیم غذایی است. در این مطالعه اثر مصرف رژیمهای غذایی حاوی روغن گامالینولنیکاسید (GLA) و دوکوزاهگزاانوییک اسید (DHA) بهتنهایی و یا همراه با تزریق داروی پاکلیتاکسل (تاکسول) در درمان تومورهای پستان موشهای ماده مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: تعداد 30 سر موش ماده از نژاد Balb/c بهطور تصادفی در ششگروه پنجتایی مورد بررسی قرار گرفتند. تومور پستان توسط روش کاشت تومور در موشها القا شد. موشها رژیم غذایی حاوی روغنهای DHA و GLA دریافت کردند.
یافتهها: در تمامی گروهها بهجز گروههای دریافتکنندهی روغن DHA و DHA همراه با تاکسول، وزن حیوانات در پایان مطالعه نسبت به ابتدای مطالعه کاهش معنیدار نشان داد. میانگین حجم تومور در گروههای دریافتکنندهی روغن ذرت همراه با تاکسول (01/0P<)، روغن DHA (05/0P<) و روغن DHA همراه با تاکسول (001/0P<) در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنیداری داشت. میزان بیان ژن HER-2 در گروه دریافتکنندهی روغن DHA همراه با تاکسول نسبت به گروه کنترل بهطور معنیداری کاهش یافت (05/0P<).
نتیجهگیری: مصرف روغن DHA در کنار شیمیدرمانی با داروی تاکسول باعث کاهش آثار تومورال در تومور بدخیم پستان شد و میتواند بهعنوان راهکاری برای درمان سرطان پستان مورد توجه قرار گیرد.
الهام هراتی، حمیدرضا صادقیپور رودسری، بهجت سیفی، محمد کمالینژاد، سارا نیک سرشت،
دوره 71، شماره 10 - ( دی ماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان نوعی افسردگی ماژور است. استرس اکسیداتیو یکی از عوامل دخیل در پاتوفیزیولوژی افسردگی ماژور میباشد. بنابراین داروهایی که دارای عمل آنتیاکسیدانی میباشند، میتوانند بهعنوان هدف جالب توجهی برای درمان اختلالات افسردگی باشند. بابونه و سلنیوم منابع طبیعی آنتیاکسیدان هستند. هدف این مطالعه بررسی اثرات عصاره بابونه و سلنیوم بر افسردگی پس از زایمان و سیستم اکسیدان- آنتیاکسیدان میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 70 سر موش سوری ماده بالغ در هفت گروه دهتایی مورد استفاده قرار گرفت. پس از مدلسازی افسردگی پس از زایمان با پروژسترون، در گروههای درمانی بسته به گروه مورد نظر، ترکیبات عصاره بابونه mg/kg 300، سلنیوم mg/kg 1/0 و ترکیب عصاره بابونه+ سلنیوم با دوزهای ذکر شده به صورت گاواژ و در گروه استاندارد ایمیپرامین mg/kg 15 داخل صفاقی، یک ساعت پیش از ارزیابی سیستم حرکتی و تست شنای اجباری (Forced swimming test) به موشها داده شدند. برای بررسی نقش سیستم اکسیدان- آنتیاکسیدان پلاسما، پارامترهای بالانس پرواکسیدان- آنتیاکسیدان (Prooxidant-antioxidant balance) و مالوندیآلدهید (Malondialdehyde) پلاسما اندازهگیری شدند.
یافتهها: تمام گروههای درمانی و گروه استاندارد زمان بیحرکتی کمتری از گروه کنترل داشتند (05/0>Р). تغییرات معناداری در پارامترهای استرس اکسیداتیو (PAB و MDA) در گروههای درمانی و گروه استاندارد نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد. غلظت MDA در گروه پروژسترون Withdrawalنسبت به گروه سالین کمتر میباشد، ولی اختلاف و کاهش آن معنادار نمیباشد. در گروه ترکیب عصاره بابونه+ سلنیوم غلظت MDA پلاسما نسبت به گروه پروژسترون Withdrawal(گروه کنترل) افزایش یافته، اگرچه افزایش آن معنادار نمیباشد.
نتیجهگیری: بابونه و سلنیوم دارای اثرات ضدافسردگی در مدل تجربی افسردگی پس از زایمان القا شده با پروژسترون میباشند. به نظر میرسد این ترکیبات در این مدل تجربی افسردگی پس از زایمان از طریق اثر بر سیستم اکسیدان-آنتیاکسیدان در بهبود علایم افسردگی موثر نبوده و از طریق مسیر دیگری اثرات ضدافسردگی خود را اعمال کردهاند.
بهاره حبیبی، بهجت سیفی، حمیدرضا صادقیپور رودسری، علیاکبر امیرزرگر، سید محمد حسین نوری موگهی،
دوره 71، شماره 12 - ( اسفند 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: واریکوسل اتساع شبکه وریدی طناب اسپرماتیک است که اثرات تخریبی و وابسته به زمانی را سبب میشود. از اینرو اثرات آن را در طول زمان بر میزان IL-6 و اینترفرون-گاما در سرم و بافت بیضه، بر تعداد سلولهای سرتولی و اسپرماتوگونی، قطر لولههای منیساز و فعالیت اسپرم در موشهای نابالغ بررسی نمودیم.
روش بررسی: تعداد 36 سر موش نابالغ (6-5 هفته) بررسی شدند. گروه شم تحت عمل جراحی شم قرار گرفت و در گروه واریکوسل با بستن ورید کلیوی، واریکوسل القا گردید. 9، 11 و 13 هفته بعد از جراحی، نمونهی سرم، سمن و بافت بیضه برای بررسیهای بافتشناسی (شمارش سلولهای سرتولی، اسپرماتوگونیا، قطر لولههای منیساز)، درصد تحرک و زندهمانی اسپرم و میزان سایتوکینها جمعآوری شد.
یافتهها: واریکوسل سبب افزایش معناداری در غلظت IL-6 و INF-γ سرم و بافت بیضه در مقایسه با گروه شم و گروه واریکوسل زمان قبل شد )]18±142V.S 76±442)W11 (86±266V.S 77±605)W13:IL-6 سرم ](21±300V.S 36±1148)W11 (21±300V.S 36±1148)W13:IL-6 بافت[. ](212±488V.S 38±1578)W11 (320±1002V.S 707±2025) W13: INF-γ سرم[، ](10±62V.S 17±135)W11 (2±91V.S 16±182)W13: INF-γ بافت[ (05/0>P).
واریکوسل با گذشت زمان تعداد سلولهای سرتولی (05/0>P) و اسپرماتوگونی را نسبت به گروه شم و گروه واریکوسل قبل کاهش داد (05/0>P). در بررسی لولههای منیساز، قطر داخلی، خارجی و ضخامت آن در مقایسه با گروه شم مربوطه و گروه واریکوسل قبل کاهش داشت. ](2/10±103V.S 2/12±104)W11 (2/12±123V.S 7/1±100)W13: قطر داخلی[، ](6/9±207V.S 4/7±238)W11 (7/13±244V.S 6/9±207)W13: قطر خارجی[، ](2/5±76V.S 5/1±64)W11 (4/0±62V.S 2/5±76)W13: ضخامت لایه اپیتلیالی[ (05/0>P). در همهی گروهها، تمام گونههای تحرک و زندهمانی اسپرم در مقایسه با گروه شم مربوطه کاهش یافت (05/0>P).
نتیجهگیری: القای واریکوسل با گذشت زمان اثرات مخربی بر سطح سایتوکینهای التهابی دارد و سبب کاهش تعداد سلولهای سرتولی، اسپرماتوگونی، کاهش قطر لولههای منیساز و کاهش تحرک و زندهمانی اسپرم میگردد.
مینا رنجبران، حمیدرضا صادقیپور رودسری، سارا نیکسرشت، سحابه اعتباری،
دوره 72، شماره 11 - ( بهمن 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: بهطور تقریبی 80-50% زنان، درجاتی از افسردگی پس از زایمان را تجربه میکنند. استرس اکسیداتیو در بسیاری از بیماریها از جمله افسردگی نقش دارد. سیستم اندوکانابینویید، سیستم تنظیمکننده عصبی است و بهنظر میرسد سطوح اندوکانابینوییدها در زنان افسرده کاهش مییابد. هدف مطالعه حاضر، ارزیابی فعالیت شاخصهای آنتیاکسیدانی و اندوکانابینوییدی در زنان مبتلا به افسردگی پس از زایمان بود.
روش بررسی: در یک بررسی مورد- شاهدی در مرکز بهداشتی درمانی 12 بهمن از اردیبهشت تا شهریور 1389، 130 نفر از زنان وارد مطالعه شدند. 6-4 هفته پس از زایمان، زنان بر مبنای امتیاز پرسشنامه افسردگی ادینبرگ بهطور مساوی به دو گروه نرمال و مبتلا به افسردگی پس از زایمان تقسیمبندی شدند. در این افراد سطوح سرمی مالوندیآلدهید (MDA)، ظرفیت تام آنتیاکسیدانی (TAC)، کاتالاز (CAT) گلبول قرمز، آناندامید (N-arachidonoylethanolamine, AEA) و 2-آراشیدونیلگلیسرول (2-AG) اندازهگیری شد.
یافتهها: براساس پرسشنامه ادینبرگ، شغل زنان (001/0P<)، شغل همسر (001/0P<)، رضایت از بارداری از سوی همسر (05/0P<) و مدت زمان ازدواج (05/0P<) با افسردگی پس از زایمان ارتباط معنادار نشان داد. در سطوح سرمی MDA و CAT در گلبول قرمز بین دو گروه اختلاف معنادار مشاهده نگردید. TAC در بیماران مبتلا به افسردگی پس از زایمان بهطور معناداری کاهش یافت (05/0P<). سطوح سرمی AEA و 2-AG در بیماران افسرده نسبت به افراد نرمال کاهش معنادار نشان داد (01/0P<).
نتیجهگیری: شغل زنان، شغل همسران، رضایت از بارداری از سوی همسر و طول زندگی مشترک با افسردگی پس از زایمان ارتباط دارد. با مشاهده کاهش سطوح TAC، AEA و 2-AG، بهنظر میرسد که سیستمهای آنتیاکسیدانی و غلظت اندوکانابینوییدها هر دو در بروز افسردگی پس از زایمان نقش دارند.