جستجو در مقالات منتشر شده


9 نتیجه برای ضیائی

منوچهر نخجوانی، علیرضا استقامتی، امیر ضیائی،
دوره 59، شماره 2 - ( 2-1380 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA کودکان می توانند در دوره کوتاهی رشد کنند و پزشکان باید از استانداردهای رشد و تکامل طبیعی آگاه باشند. کوتاهی قد، یکی از علل شایع مراجعه به درمانگاههای غدد است. تشخیص علل مختلف اختلال رشد برای درمان اصولی و صحیح این بیماران ضروری است. در یک بررسی توصیفی از نوع گزارش موارد، تعداد 111 بیمار (74 پسر و 37 دختر) طی سالهای 77-1376 مورد بررسی قرار گرفتند. سن و جنس بیماران، قد والدین آنها، تست های بیوشیمیایی از جمله تستهای فعالیت تیروئید، تست های تحریکی هورمون رشد (شامل تست تحریکی دگزامتازون و تست تحریکی کلونیدین) و سن استخوانی، اندازه گیری شدند. میانگین و انحراف معیار سن بیماران مورد مطالعه برابر 3.1±13.6 (با طیف 5/5 تا 19 سال) بدست آمد. شایع ترین علل اختلال رشد، تاخیر رشد سرشتی 40 بیمار (36 درصد)، کمبود هورمون رشد 32 بیمار (28/8 درصد) بود. متوسط طول قد بیماران 14.8±130 سانتی متر، سن استخوانی 3.55±9.65 در سال، سن قدی 2.39±10.3 سال بدست آمد. نتایج حاصل از مطالعه در بسیاری از نقاط جهان نشان می دهد که تاخیر رشد سرشتی، کوتاهی قد فامیلی و کمبود هورمون رشد شایع ترین علل اختلال رشد می باشند و این مطابق با نتایج مطالعه ماست که 84 درصد موارد را سه علت فوق تشکیل می دادند.


وحید ضیائی، رامین کردی، رضا علیزاده، حمیدرضا افشارجو، مسعود یونسیان، فرزین حلب چی،
دوره 60، شماره 3 - ( 3-1381 )
چکیده

مقدمه: با توجه به بررسی میزان بروز بیماری حاد کوهستان در کوهنوردان صعود کننده به قلل دیگر خصوصا کوههای اروپائی این مطالعه به منظور تعیین میزان بروز این بیماری و عوامل مرتبط با آن در نژاد ایرانی و در صعود کنندگان به کوه دماوند طراحی و اجرا گردید.

 مواد و روشها: این مطالعه یک مطالعه مقطعی بوده که برروی 459 نفر صعود کننده به قله دماوند در تابستان 1379 انجام شد. صعود کنندگان در سه مرحله در ارتفاع 2900 و حین صعود در 4200 متر و همچنین در همین ارتفاع در حین بازگشت با استفاده از سیستم درجه بندی Lake Louise مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته ها: در مجموع میزان بروز بیماری حاد کوهستان 60/8 درصد بود. صعودکنندگان در سنین 71-13 سالگی بوده که 67/8 درصد آنان را مردان کوهنورد تشکیل می دادند. ارتباط معنی دار نمونه گیری بین بروز بیماری و سن، جنس، قد، Body Mass Index سیگاری بودن، و کوله بار همراه، اقامت بیش از 15 ساعت در پناهگاه 4200 متر، سرعت صعود در ارتفاع بیش از 4200 متر و سرعت بازگشت وجود نداشت. کوهنوردانی که در ارتفاع کمتر از 600 متر سکونت داشتند بیشتر مبتلا به این بیماری شدند. همچنین کوه گرفتگی با غیر حرفه ای بودن کوهنورد، ابتلا قبلی به بیماری، شروع به صعود در بین ساعات 6 عصر تا 6 صبح ارتباط قوی داشته است و در این گروهها بیماری بیشتر دیده شد. همچنین بیماری حاد کوهستان با سرعت صعود بین ارتفاع 2900 تا 4200 متر و خوابیدن در ارتفاع 4200 متر ارتباط ضعیفی داشته است.

نتیجه گیری و توصیه ها: میزان بروز بیماری حاد کوهستان در کوهنوردان صعودکننده به دماوند بیش از سایر مطالعات بوده است. سابقه مثبت خانوادگی ابتلا به بیماری حاد کوهستان و ساعت شروع صعود به قلعه که تاکنون بعنوان عامل موثر بر بروز این بیماری بررسی نشده است، در این مطالعه بررسی و سابقه خانوادگی تاثیری بر بروز مجدد بیماری نداشته و ساعت شروع به صعود در طول شب با بروز بیماری ارتباط داشته است. تاثیر ارتفاع محل سکونت، سرعت صعود و سابقه قبلی کوه گرفتگی در مطالعات دیگر مطرح شده که در این مطالعه نیز تائید گردید.


ناصر سلسبیلی، امیرمحسن ضیائی، مینو طاهری، فیروزه اکبری، شهره جلائی،
دوره 62، شماره 6 - ( 6-1383 )
چکیده

مقدمه: تحقیق زیر، جهت بررسی و مقایسه تاثیر تحریک الکتریکی انزال روی کمیت و کیفیت اسپرم و مایع منی در مردانی که دچار ضایعه نخاعی شده اند با مردان سالم بارور انجام شده است.

مواد و روش ها: 89 مرد ضایعه نخاعی و 49 مرد سالم بارور با چهار روش؛ خودانزالی، مقاربت، تخلیه اسپرم از مجاری اپی دیدیم و انزال با تحریک الکتریکی مورد نمونه گیری قرار گرفتند. نمونه انزال مطابق با پروتکل سازمان بهداشت جهانی WHO مورد بررسی بصورت یک مطالعه گذشته نگر بر روی پارامترهای اسپرم و مایع منی قرار گرفت. پس از تخمک گیری از همسرانشان و تلقیح اسپرم به تخمک با روش ریز تزریقی، میزان باروری تخمک متافاز دوم و تقسیم سلولی و تشکیل جنین مورد محاسبه قرار گرفت.

یافته ها: نتایج حاکی از کاهش کمیت و کیفیت اسپرم و مایع منی در بیماران ضایعه نخاعی نسبت به گروه سالم بارور بطور معنی دار بود (P<0.001). تغییرات در مایع منی با افزایش pH و غلظت بود و بطور معنی دار (P<0.001) لکوسیتوز در مایع منی افزایش یافته بود. بررسی تحریک الکتریکی انزال بطور مشخص با معادلات رگرسیون نشان داد که کاهش در حرکت اسپرم به میزان 10%، زنده بودن اسپرم به میزان 15% و حرکت اسپرم پس از شستشو و تعداد شکل طبیعی آن به میزان 10% نسبت به گروه سالم (P<0.001) کم شده است. باروری تخمک در گروه ضایعه نخاعی به 60% رسیده بود، حال آنکه در افراد سالم به میزان 71.7% بود که اختلاف معنی دار نشان می داد ولی در مقایسه تشکیل جنین و تقسیم سلولی پس از باروری تخمک اختلاف معنی دار نبود (P<0.133).                                                                                                                                                                                 نتیجه گیری و توصیه ها: اختلال در عملکرد اسپرم با نوع تحریک الکتریکی انزال در کاهش حرکت، زنده بودن، شکل طبیعی اسپرم و تعداد اسپرم پس از شستشو بطور معنی دار همبستگی و ارتباط دارد. این روش نمونه گیری بر روی باروری تخمک در افراد ضایعه نخاعی تاثیر گذارده و علیرغم تلقیح داخل سلولی اسپرم، کاهش در باروری تخمک را نشان می دهد و کاربری این روش را در نمونه گیری زیر سوال برد، لذا پیشنهاد می گردد نمونه گیری در این گروه از بیماران از روش هایی که نزدیک به انزال طبیعی است صورت گیرد.


پریوش کردبچه، فریده زینی، کاظم محمد، حسین ضیائی، سید منصور رضوی، مهین صف آرا، نسرین قرائیان،
دوره 63، شماره 12 - ( 1-1384 )
چکیده

مقدمه: با توجه به بروز بیماری تنفسی درعده قابل توجهی از زائرین خانه خدا در طی مراسم حج تمتع سالهای اخیر و عوارض و مشکلات ناشی از آن، تعیین عامل اتیولوژیک بیماری مزبور جهت پیش گیری، کنترل و درمان آن لازم و ضروری به نظر می رسد. آنچه مسلم است عوامل میکروبیال محیطی در ایجاد بیماریهای تنفسی نقش مهم و اساسی دارند. در بین این عوامل قارچها ارگانیسم هائی با پراکندگی وسیع در طبیعت هستند که اسپور آنها از طریق هوا پخش شده و همواره در محیط وجود دارند و قادرند اثرات زیان باری بر سلامتم انسان داشته و منجر به بروز عفونت ، آلرژی و حتی عوارض توکسیک گردند.
مواد روشها: در مطالعه اخیر با جمع آوری و کشت نمونه های بدست آمده از محیط ، در محل اقامت و تجمع زائرین ایرانی در طی مراسم حج 1383 و با انجام تست های سرولوژیک بر روی دو نمونه خون 146 زائر داوطلب ( به فاصله 8 هفته )، سعی گردید نقش قارچها در ایجاد بیماری تنفسی حجاج مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.
یافته ها: در این مطالعه جمعاً 3521 کلنی شامل 23 جنس و گونه مختلف قارچی از محل اقامت حجاج در شهرهای مکه و مدینه و مناطق عرفات و منی جدا گردید که شامل قارچهای رشته ای ساپروفیت 79 درصد، قارچهای رشته ای پاتوژن (درماتوفیت) 6/3 درصد و قارچهای مخمری 4/17 درصد بود. گونه های آسپرژیلوس شایع ترین (4/43 درصد) عوامل قارچی جدا شده در این بررسی بودند. ست های کانترایمونوالکتروفورزیس و لاتکس آگلوتیناسیون که جهت تشخیص بیماریهای قارچی فرصت طلب (آسپرژیلوزیس، کاندیدیازیس و کریپتوکوکوزیس) بعمل آمد همگی منفی بوده و مورد مثبتی مشاهده نگردید.
نتیجه گیری و توصیه ها: نتایج بدست آمده از این مطالعه، گر چه نقش قارچها را در ایجاد بیماری تنفسی حجاج تائید نمی نماید ولی با توجه به تنوع بیماریها و عوارض ایجاد شده توسط قارچها و مشکلات تشخیص بالینی آنها، تاثیر قارچها بر سیستم ایمنی بیمار و ایجاد زمینه جهت بروز سایر عفونت ها و یا عفونت ثانویه با قارچها توصیه می شود که در صورت تداوم بروز بیماری تنفسی در طی مراسم حج، بررسی جامع تر و کامل تری بعمل آمده و نقش قارچها مورد ارزیابی بیشتری قرار گیرد.


رضا علیزاده، وحید ضیائی، علی موافق، مسعود یونسیان، محمدرضا آزادی، افلاطون مهرآئین،
دوره 64، شماره 10 - ( 7-1385 )
چکیده

بر اساس مطالعات موجود به علت پایین بودن فشار نسبی اکسیژن محیط در ارتفاعات، احتمال وقوع هیپوکسمی بالا می‌رود که این امر بیشتر در افراد غیر بومی و کوهنوردان مشکل آفرین است. این مطالعه پایه جهت بررسی تغییرات تست‌های عملکرد ریوی در طی صعود به یک ارتفاع خیلی بلند طراحی گردید.
روش بررسی: این مطالعه در تابستان 1383 در گروهی از دانشجویان صعود کننده به قله سیالان انجام شد. در طی این صعود 1000 دانشجوی ساکن تهران (در ارتفاع 1150 متری) از منطقه الموت (به ارتفاع 2850 متر) به قله سیالان (به ارتفاع 4150 متر) صعود کردند. از بین این دانشجویان براساس حجم نمونه محاسبه شده 56 نفر بصورت تصادفی انتخاب شدند. برای کلیه شرکت‌کنندگان اسپیرومتری با استفاده از دستگاه اسپیرولب II و توسط یک پزشک در ارتفاع محل سکونت و ارتفاع 4150 متر (قله) انجام شد.
یافته‌ها: در مجموع 56 نفر با میانگین سنی 9/22 3/5 سال و نمایه توده بدنی 5/2±5/21 مورد مطالعه قرار گرفتند. تغییرات FVC، نسبت FVC FEV1/ و FEF25-75% در قله نسبت به ارتفاع محل سکونت تفاوت معنی‌دار داشتند ولی تغییرات FEV1 و Peak Flow معنی‌دار نبود. FVC با افزایش ارتفاع کاهش یافته و این کاهش 4/2% به ازائ هر 1000 متر افزایش ارتفاع بود. با افزایش ارتفاع نسبت FVC FEV1/ و FEF25-75% نیز افزایش نشان داد.
نتیجه‌گیری: ظرفیت تنفسی (FVC) با افزایش ارتفاع نسبت به ارتفاع محل سکونت کاهش نشان می‌دهد. نتایج این مطالعه مشابه مطالعات دیگری بود که در محیط حقیقی کاهش فشار ارتفاع انجام شده بود.


وحید ضیائی، جواد فلاح، ماکان رضایی، علیرضا بیات،
دوره 65، شماره 8 - ( 8-1386 )
چکیده

این مطالعه برای تعیین آمادگی جسمانی و ارتباط آن با نمایه توده بدنی دانشجویان انجام شد تا بتوان با استفاده از اطلاعات به‌دست آمده و شناخت وضعیت موجود در جهت افزایش سطح فعالیت‌های بدنی و تقویت این شاخص‌ها برای دانش‌آموختگان دانشگاه‌های علوم پزشکی برنامه‌ریزی کرد.

روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی در سال 1383 کلیه دانشجویان گروه پزشکی (مجموعاً 513 نفر) در بدو ورود به دانشگاه مورد مطالعه قرار گرفتند. نمایه توده بدنی و چربی زیر پوستی در چهار نقطه (عضله سه سر بازو، دوسر بازو، سوپرا ایلیاک و زیر استخوان کتف) و همچنین میزان آمادگی جسمانی با استفاده از تست یوروفیت ارزیابی شد. اطلاعات به‌دست آمده با استفاده از نرم‌افزار SPSS ویراست 11 و آزمون آماری Pearson Correlation استفاده گردید.

یافته‌ها: میانگین وزن دانشجویان مورد مطالعه 1/60 کیلوگرم و میانگین قد آنان 9/163 سانتی‌متر و میانگین توده بدنی 3/22 کیلوگرم بر مترمربع بود. میزان لاغری (نمایه توده بدنی کمتر از 20) در افراد مورد مطالعه 1/27% و میزان وزن بیش از حد طبیعی (نمایه توده بدنی بین 25 تا 30) 1/16% و میزان چاقی (نمایه توده بدنی بیش از 30) 7/3% بود. میزان وزن بالا و چاقی در دانشجویان پسر بیشتر بود. نمره کل محاسبه شده برای تست‌های آمادگی جسمانی در هر گروه خانم‌ها و آقایان همبستگی معنی‌دار معکوس با وزن، نمایه توده بدنی، درصد چربی بدن و نسبت دور کمر به دور هیپ داشت. دور هیپ نیز همبستگی مستقیم معنی‌داری با آمادگی جسمانی در دو جنس داشت.

نتیجه‌گیری: با توجه به رقابت کنکور به نظر می‌رسد شرکت دانشجویان گروه پزشکی در فعالیت فیزیکی مؤثر در قبل از ورود به دانشگاه کم باشد. لذا به جهت اهمیت نقش دانشجویان در سلامت جامعه، ایشان باید برای شرکت در فعالیت‌های ورزشی منظم در دوره دانشگاهی تشویق شوند.


وجیهه مرصوصی، مینا مشهدیان، سعیده ضیائی، سقراط فقیه زاده،
دوره 67، شماره 11 - ( 11-1388 )
چکیده

800x600 زمینه و هدف: تشخیص هر چه سریع‌تر زایمان زودرس از اهداف مهم بهداشتی محسوب می‌شود. تعداد زیادی از مطالعات بر مبنای تشخیص‌های بیولوژیکی، بیوشیمیایی و سونوگرافی برای شناسایی زایمان زودرس خود به‌خودی انجام گرفته است. سونوگرافی واژینال ابزار خوبی برای ارزیابی و پیشگویی سرویکس می‌باشد. این پژوهش با هدف ارزیابی ارتباط بین زایمان زودرس خودبه‌خودی زیر ۳۵ و ۳۷ هفته با طول سرویکس و قیفی شدن آن در زنان باردار پرخطر انجام شده است.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مشاهده‌ای و تحلیلی از نوع آینده‌نگر است. جامعه پژوهش ۲۰۰ زن بارداری بودند که حداقل یکی از عوامل خطر زایمان زودرس را داشتند و در هفته‌های ٢٨-١٤ بارداری تحت سونوگرافی ترانس واژینال قرارگرفتند. نمونه‌ها از مراکز بهداشتی- درمانی شهر تهران در سال 13۸۷ جمع‌آوری شد و مورد تحلیل آماری قرار گرفت. 

یافته‌ها: طول سرویکس ۱۸ میلی‌متر، مناسب‌ترین cut off value برای پیشگویی زایمان زودرس در سن بارداری زیر ۳۵، ۳۷ هفته در نظر گرفته شد. وجود قیفی شدن ارتباط آماری معنی‌داری را با زایمان زودرس خودبه‌خودی قبل از ۳۵ هفته نشان داد (۰/۰۰۴p=). با انجام آزمون رگرسیون لوژستیک، طول سرویکس کمتر از ۱۸ میلی‌متر، ارتباط آماری قوی با SPDT زیر ۳۵ (۳۳/۳۲ OR=۰/۰۰۱p<) و زیر ۳۷ هفته (۹۲/۱۵ OR=۰/۰۰۵p<) نشان داد.

نتیجه‌گیری: اندازه‌گیری طول سرویکس توسط سونوگرافی واژینال می‌تواند در زنان باردار در معرض خطر، زایمان زودرس خودبه‌خودی زیر ۳۵ و ۳۷ هفته را پیشگویی نماید و بدین طریق از موربیدیتی و مورتالیتی نوزادی با اداره صحیح آن کاسته شود.

Normal 0 false false false EN-GB X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4


مینا مشهدیان، وجیهه مرصوصی، سعیده ضیائی، محمد اصغری جعفرآبادی،
دوره 68، شماره 10 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: زایمان زودرس یکی از مشکلات اصلی بهداشتی و یکی از مهم‌ترین فاکتورهای تعیین‌کننده موربیدیتی و مورتالیتی نوزادان می‌باشد و دوسوم مرگ و میرهای سال اول تولد را به خود اختصاص می‌دهد با توجه به آن‌که تشخیص هر چه سریع‌تر زایمان زودرس از اهداف مهم بهداشتی محسوب می‌شود این پژوهش برای اولین بار در ایران با هدف ارزیابی‌ ارتباط بین زایمان زودرس خودبه‌خودی و عدم وجود غدد سرویکال، طول سرویکس وقیفی شدن Funnelling در زنان باردار پرخطر انجام شده است.

روش‌ بررسی: این پژوهش یک مطالعه مشاهده‌ای و تحلیلی از نوع آینده‌نگر است. جامعه پژوهش ۲۰۰ زن بارداری بودند که حداقل یکی از ریسک فاکتورهای زایمان زودرس را داشتند و در هفته‌های ٢٨ -١٤ بارداری تحت سونوگرافی ترانس واژینال قرار گرفتند و مارکرهای طول سرویکس، قیفی شدن، و غدد سرویکال مورد بررسی قرار گرفت. داده‌ها مورد تحلیل آماری قرار گرفت.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که عدم حضور غدد سرویکال حساسیت و ارزش پیشگویی مثبت بالاتری نسبت به کوتاهی طول سرویکس و وجود قیفی شدن دارد. همچنین نتایج نشان داد طول سرویکس در مواردی که غدد سرویکال حضور ندارد کوتاه‌تر است (005/0p<).

نتیجه‌گیری: پیش‌بینی زایمان‌های زودرس پرخطر به خصوص زایمان‌های زودرس قبل از ۳۳ هفته یکی از هدف‌های مهم مراقبت‌های دوران بارداری است، بنابراین مطالعات بیشتر بر روی مارکرهای سونوگرافیک می‌باید بر روی مارکرهای بیومتریکال و مورفولوژیکال باشد، که از جمله آن‌ها بررسی غدد سرویکال است.


علی ربانی، پریسا رحمانی، شراره قدوسی، وحید ضیائی،
دوره 69، شماره 6 - ( 6-1390 )
چکیده

800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

زمینه و هدف: اختلالات متابولیسم کلسیم می‌توانند به صورت حاد یا مزمن به‌وجود آید و به صورت مزمن سبب عوارضی می‌شود از جمله آن‌ها می‌توان به اختلالات دندانی اشاره کرد. بهترین راه جهت برخورد با این مشکلات دندانی جلوگیری از بروز آن‌ها با تشخیص و درمان به موقع و پیشگیرانه در افرادی است که با این اختلالات مواجهند. بنابراین مطالعه‌ای توصیفی مقطعی جهت تعیین نوع اختلالات دندانی در بیماران با اختلال متابولیسم کلسیم طراحی شد.

روش بررسی: تمامی بیماران با تشخیص هیپوپاراتیروییدیسم، ریکتز تغذیه‌ای، ریکتز هیپوفسفاتمیک و استئودیستروفی کلیوی فوق از کلینیک غدد و نفرولوژی مرکز طبی کودکان طی سال‌های 1384 تا 1388 ارجاع گردیدند و تحت معاینه توسط دندان‌پزشک قرار گرفتند و فراوانی هریک از مشکلات دندانی شامل Taurdontis (نسبت تاج به ریشه دندان)، هیپوپلازی مینا، آبسه دندانی، پوسیدگی دندانی و ژنژیویت در هر کدام به‌دست آمد. 

یافته‌ها: ریکتز تغذیه‌ای شایع‌ترین بیماری بررسی شده در این مطالعه بود که شایع‌ترین اختلال در این گروه تاخیر در دندان در آوردن (9/61%) بود. بیش‌ترین فراوانی Taurdontism و هیپولازی مینای دندان در گروه مورد مطالعه مربوط به بیماران مبتلا به هیپوپاراتیروییدیسم (به ترتیب 33% و 50%)، آبسه دندانی و پوسیدگی دندانی و ژنژویت در افراد مبتلا به استئودیستروفی کلیوی (به ترتیب 50%، 90% و 20%) و به‌دست آمد. در مجموع شایع‌ترین اختلال در مجموع بیماران پوسیدگی دندان (8/69%) و تاخیر در دندان در آوردن (5/49%) بود.

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌ها به نظر می‌رسد لزوم تشخیص صحیح و درمان به موقع بیماری‌ها از ارکان مهم جلوگیری از بیماری‌های دهان و دندان باشد لذا معاینات دوره‌ای منظم ضروری می‌باشد.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb