جستجو در مقالات منتشر شده


24 نتیجه برای طالبی

غلامرضا علیائی، محمد اکبری، حسن باقری، رویا ابوالفضل، سعید طالبیان مقدم، فریبا فتاحی،
دوره 55، شماره 5 - ( 2-1376 )
چکیده

اتیولوژی سندرم تونل کارپ در بیشتر موارد ناشناخته است. ما در یک تحقیق آینده نگر بمنظور بررسی عوامل زمینه ساز ابتلا به سندرم، تعداد 103 زن شامل 70 زن مبتلا و 33 زن غیرمبتلا به سندرم در محدوده سنی 22 تا 70 سال را مورد مطالعه قرار دادیم. کلیه افراد پس از گرفتن تاریخچه بالینی مورد ارزیابی توسط آزمونهای الکترودیاگنوستیک (NCS) قرار گرفته و زمان تاخیر و هدایت عصبی دیستال اعصاب مدیان و اولنار در آنها اندازه گیری شد. همچنین ابعاد مچ و قو و وزن نمونه ها جهت محاسبه نسبت مچ دست (Wrist Ratio) و شاخص جرم بدن (Body Mass Index) سنجیده شد. کلیه افراد از نظر داشتن شرایط فردی، شغلی، فیزیکی و بیماریهای زمینه ای بررسی شدند. نتایج بدست آمده توسط روش های آماری t-test، همبستگی پیرسون و رگرسیون تجزیه و تحلیل شدند. بیماران مبتلا به سندرم وزن، شاخص جرم بدن و نسبت مچ بالاتری داشتند. آنالیز رگرسیون همبستگی مثبت و بالایی را بین نسبت مچ بیماران و زمانهای تاخیری عصب مدیان نشان داد. بیشترین همبستگی بین نسبت مچ و اختلاف زمان هدایت مدیان منهای اولنار راست بدست آمد. سن بیماران با مقادیر الکتروفیزیولوژیک و نیز با نسبت مچ رابطه ای نداشت. بین وزن و شاخص جرم بدن با زمانهای هدایت عصبی همبستگی دیده نشد. بین دو گروه بیمار و شاهد از نظر داشتن سابقه انجام فعالیتهای مکرر دستی و مدت انجام آنها، دیابت، اختلال در تیروئید، آرتریت روماتوئید و شرایط زنان (نظیر مصرف داروهای ضد بارداری خوراکی، هیسترکتومی، سن یائسگی و ...) اختلاف معنی داری دیده نشد. براساس این نتایج بنظر می رسد یک فاکتور مهم در ایجاد سندرم تونل کارپ، نسبت مچ فرد حتی در کسانیکه عوامل زمینه ساز فوق را دارند، می باشد. در واقع افراد با نسبت مچ بالا و مستعد به سندرم، اگر در معرض بعضی از شرایط زمینه ای قرار گیرند ممکن است علائم سندرم در آنها بروز کند.


غلامرضا علیایی، محمد اکبری، حسین باقری، محمدرضا هادیان، سعید طالبیان، نوشین احمدوند،
دوره 58، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده

در 30 سال اخیر هزینه هایی که صرف امور بهداشتی شده افزایش چشمگیری داشته که از این بین، بیماری های سیستم موسکولواسکلتال، خصوصا کمردرد رقم بالایی را بخود اختصاص می دهد. کار سنگین بدنی، وضعیت های کاری ثابت، خم شدن و چرخش های مکرر تنه، بلند کردن اجسام و کار تکراری از جمله عوامل مهم ایجاد کمردرد هستند. عقیده عمومی براین است که خستگی موضعی عضلانی فرد را در معرض صدمه قرار می دهد. علیرغم اهمیت مساله خستگی و تحمل عضلانی، مطالعات دینامیک زیادی روی عضلات تنه صورت نگرفته است. در این تحقیق سعی بر این است که با استفاده از دینامومتر ایزواینرشیال، که در آن مقاومت در طول حرکت ثابت است، حرکات تکراری خسته کننده در جهت فلکشن-اکستنشن انجام شود تا تاثیر آن بر روی متغیرهای بازده و الگوهای حرکتی بررسی گردد. این بررسی به روش شبه تجربی بر روی 38 زن سالم انجام شد. با استفاده از دستگاه دینامومتر Isostation B-200 حرکات فلکشن و اکستنشن تکراری برعلیه مقاومتی حدود 50% حداکثر قدرت ایزومتریک فرد انجام شد. بلافاصله پس از تست دینامیک، حداکثر قدرت ایزومتریک مجددا اندازه گیری شد و تغییرات آن نسبت به قبل از تست دینامیک مورد توجه قرار گرفت. کلیه پارامترهای مربوط به الگو و بازده حرکتی در صفحه ساژیتال کاهش نشان داد، البته کاهش پارامترهای مربوط به الگوی حرکتی افزایش چشمگیری داشت (P<0.0001). همچنین در صفحات فرعی حرکت، یعنی فرونتال و ترنسورس، افزایش قابل ملاحظه ای در پارامترهای فوق بچشم می خورد (P<0.001). کاهش حداکثر قدرت ایزومتریک بعد از تست دینامیک از نظر آماری معنی دار بود (P<0.0001). باتوجه به نتایج فوق شاید بتوان تاثیرات خستگی را بر روی پارامترهای قابل اندازه گیری دستگاه، ناشی از عدم اعمال کنترل دقیق از مراکز اصلی حرکتی در دستگاه عصبی مرکزی و مراکز محیطی کنترل عضله دانست. همچنین با مقایسه پارامترهای مربوط به قدرت و تحمل، باید گفت بیش از آنکه کاهش قدرت افراد سبب افت حرکت شود، پارامترهای مربوط به تحمل عضلات و افت آنها سبب متوقف نمودن حرکت می گردد. لذا اهمیت تحمل عضلات در تجویز تمرین درمانی و توانبخشی بیماران بخوبی احساس می گردد.


حسین باقری، محمد اکبری، غلامرضا علیائی، سعید طالبیان، فرزانه جعفری،
دوره 59، شماره 3 - ( 3-1380 )
چکیده

هدف از این تحقیق بررسی و مقایسه دو فرکانس مختلف تحریک الکتریکی اعصاب از طریق پوست T.E.N.S) Transcutaneous Electrical Nerve stimulation) بر تحریک پذیری رفلکس هافمن H-Reflex ثبت شده از عضله گاستروسولئوس در افراد سالم بود. تعداد 40 نفر داوطلب خانم بین سنین 20 تا 30 سال به روش شبه تجربی در این بررسی شرکت نمودند. در 20 نفر از افراد جریان TENS با فرکانس 100 هرتز و در 20 نفر دیگر TENS با فرکانس 2 هرتز بر درماتوم اولین عصب ساکرال S1 در ناحیه خلف ساق اعمال گردید. تحریک پذیری رفلکس نورون حرکتی آلفا با اندازه گیری دامنه رفلکس هافمن (Peak to Peak Amplitude H max/2) قبل و بعد از کاربرد TENS مورد ارزیابی قرار گرفت. اندازه گیری و ثبت رفلکس H به روش هیوگون (1973) قبل از کاربرد TENS و یک دقیقه و پنج دقیقه و ده دقیقه بعد از کاربرد TENS انجام می گرفت. جریان TENS به مدت 30 دقیقه با فرکانس 100 هرتز در گروه الف و فرکانس 2 هرتز در گروه ب بکار رفت. برای مقایسه دوبدو میانگین متغیرها از روش (Multiple Paired T test (a=0.00825 استفاده گردید. نتایج حاصل از این بررسی نشان دهنده کاهش قابل توجه دامنه رفلکس هافمن بعد از کاربرد جریان TENS با فرکانس 100 هرتز در مقایسه با قبل از کاربرد جریان می باشد و این اثر تا مدت 10 دقیقه بعد از کاربرد TENS باقی بود. در صورتیکه بدنبال کاربرد TENS با فرکانس 2 هرتز افزایش در دامنه رفلکس هافمن مشاهده گردید. با مقایسه دامنه رفلکس در مراحل پنج و ده دقیقه اختلاف معناداری مشاهده نگردید و اثر این جریان تا قبل از 5 دقیقه از بین رفته بود. این نتایج نشان می دهد که تحریک الکتریکی TENS با فرکانس 100 هرتز اثرات مهاری بر تحریک پذیری رفلکسی نورون حرکتی آلفا دارد. این اثر همچنان تا ده دقیقه بعد از کاربرد TENS باقی است. در صورتیکه استفاده از جریان TENS با فرکانس 2 هرتز اثرات تسهیلی بر تحریک پذیری رفلکسی نورون حرکتی آلفا دارد و این اثر کوتاه مدت بوده و قبل از 5 دقیقه به سطوح اولیه برگشته است.


فروغ اعظم طرآبادی، مژگان شایگان، غلام رضا بابایی، علی طالبیان،
دوره 60، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

مقدمه: حدود سه دهه می باشد که عفونت (CMV=Cytomegalovirus) بعنوان مشکل انتقال خون در افرادی که سیستم ایمنی نابالغ یا فاقد کارآرائی لازم دارند، شناخته شده است. در صورتی که فرد کاندید پیوند، قبلا با این ویروس آلوده نشده باشد و نتوان آنتی بادیهای ضد CMV  را به روشهای سرولوژیک در خون وی ردیابی نمود، ممکن است از طریق انتقال خون یا عضو پیوندی دچار عفونت اولیه گردد. بیماران دیالیزی هم در معرض آلودگی با این ویروس قرار دارند. علاوه بر آن غلظت بتادومیکروگلوبولین  (?2-MG=Beta- 2Microglobulin) نیز در آنان افزایش می یابد.
مواد و روشها: با توجه به شیوع آلودگی با CMV و افزایش غلظت بتادومیکروگلوبولین طی عفونت با این ویروس و در بیماران تحت دیالیز، شیوع آنتی بادی های IgG و IgM ضد سیتو مگالوویروس را در 128 بیمار تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده نامزد پیوند کلیه مراجعه کننده به آزمایشگاه تشخیص طبی مرکزی سازمان انتقال خون و 1040 فرد سالم اهدا کننده خون و غلظت بتادومیکروگلوبولین، را در سرم 48 نفر از افراد تحت دیالیز با 35 نفر از افراد سالم به روش (ELISA)مقایسه نمودیم. جهت دیالیز برای 15 نفر از افراد تحت دیالیز از فیلتر R5 از جنس (Cuprophan) و 7 نفر از فیلتر از جنس (Polysulphone) استفاده شده است.
یافته ها: نتایج این بررسی نشان دادند که:
1- 90 درصد افراد سالم و 89.8 درصد بیماران تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده از نظر  CMV IgG  مثبت بودند. در بررسی آماری نتایج با (P<0.05)، اختلاف معنی دار مشاهده نشد که این امر نشان دهنده انتشار وسیع ویروس در جامعه است.
2-0.2 درصد از افراد سالم و 2.3 درصد بیماران IgM CMV مثبت بودند که این اختلاف از نظر آماری با (P<0.01) معنی دار می باشد.
3-غلظت بتادومیکروگلوبولین در گروه بیماران تحت دیالیز شدیدا افزایش یافته است و در بین گروه کنترل و بیماران باP=0.001) ) اختلاف آماری معنی داری وجود دارد، بین فیلترهای رایج مصرفی از نظر غلظت این پروتئین تفاوتی وجود ندارد.
نتیجه گیری و توصیه ها: در این مطالعه نتایج CMV IgM بیمارانی که کاندید پیوند کلیه و تحت دیالیز بودند با افراد سالم اختلاف معنی داری را نشان می دهد. نتیجه مطالعه حاضر بیانگر افزایش شدید ?2-MG در بیماران تحت دیالیز میباشد. در مورد بررسی ارتباط غلظت  ?2-MG با همه انواع فیلترهای مورد استفاده در مراکز دیالیز، پیشنهاد می گردد مطالعه گسترده تری بعمل آید.


محمدرضا هادیان، خدیجه اوتادی، غلامرضا علیایی، سعید طالبیان مقدم،
دوره 60، شماره 3 - ( 3-1381 )
چکیده

مقدمه: با توجه به نقشهای پیشنهاد شده برای عضله چهار سر رانی (کوادریسپس) در ثبات و تحرک مفصل زانو در افراد عادی و ورزشکار و اهمیت این عضله در فیزیوتراپی و توانبخشی زانو، در مقاله حاضر به مقایسه میزان قدرت عضله چهار سر رانی در بین دوندگان سرعتی و افراد عادی غیر ورزشکار پرداخته می شود.

مواد روشها: مطالعه برروی 31 زن سالم (20 نفرافراد عادی غیر ورزشکار، 11نفر دونده سرعتی) با استفاده از دینامومتر Kin-Com انجام گرفت. در مرحله بررسی قدرت، افراد 5 حرکت فلکشن و اکستشن تکراری از نوع انقباض کانسنتریک و اکسنتریک با درنظر گرفتن نیروی Pre-load به اندازه 25 درصد حداکثر نیروی ایزومتریک عضله چهار سر رانی در دو سرعت 90°/s و 135°/s انجام دادند.

یافته ها: نتایج حاصل به این صورت بود که قدرت دوندگان سرعتی نسبت به گروه دیگر (P<0.02) در هر دو سرعت بیشتر بود. میزان قدرت انقباض کانسنتریک با افزایش سرعت در هر دو گروه کاهش یافته و میزان قدرت انقباض اکسنتریک با افزایش سرعت افزایش می یافت. همچنین میزان قدرت انقباض اکسنتریک در هر دو سرعت و در هر گروه از میزان قدرت انقباض کانسنتریک بیشتر بود (P<0.02).

نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به نتایج ملاحظه شده در این تحقیق اهمیت تمرینات اکسنتریک در دوندگان سرعتی مشخص می شود. نظر به اهمیت تمرینات اکسنتریک و ارتباط آن با آسیب پذیری و ضایعات ورزشی، نقش آن در فصول قبل از ورزش حین و پس از فصل ورزش اهمیت می یابد.


شیوا موسوی، حسین فائزی پور، سعید طالبیان،
دوره 61، شماره 4 - ( 4-1382 )
چکیده

مقدمه: تغییرات در بسیج واحدهای حرکتی بدنبال بروز ضایعات محیطی و مرکزی اعصاب حرکتی بروز می نماید که می تواند در میزان ناتوانی فرد موثر باشد. بدنبال کمردرد با هر علت شناخته شده، نقش موثر عضلات در تامین ثبات وضعیتی یا داینامیک دچار اختلال می شود. امروزه در توانبخشی این بیماران جدای از مراتب درمانی برای کاهش درد، توجه زیادی به ارزیابی کنترل حرکت و برگشت کارآیی آن جهت جلوگیری از بروز مجدد علائم بیماری می شود. هدف از این پژوهش تعیین میزان تغییرات طرح ریزی حرکتی در سطح کنترل حرکت برای فراهم نمودن زمینه مناسب حرکت ستون فقرات کمری بدنبال پاسخ های وضعیتی بدنبال تحریکات محیطی است.

مواد و روش ها: تعداد 10 زن سالم با میانگین سنی 2.32±24.3 سال و 5 زن با سابقه کمردرد با میانگین سنی 4.67±27.34 بدون اختلال ساختمانی ستون فقرات در این آزمایشات شرکت کردند. مراحل آزمایش شامل حرکات در صفحه ساژیتال بصورت فلکشن/اکستنشن با و بدون تحریک شنوایی خارجی در زوایای 30 درجه فلکشن و 10 درجه اکستنشن به تعداد پنج تکرار بود. با اندازه گیری میزان عکس العمل افراد و محاسبه دامنه حرکتی، سرعت حرکت، گشتاور عضلانی تولید شده و زمان تاخیری برای بروز عکس العمل در قبل از رسیدن به نقطه تحریک و بعد از آن و مقایسه آنها با هم در هر دو گروه و نیز مقایسه دو گروه با هم نتایج تحقیق بدست آمد.

یافته ها: در هر دو گروه تفاوت معنی داری بین تغییرات دامنه، سرعت حرکت و گشتاور عضلانی در زمان های مشابه در قبل و بعد از تحریک شنوایی در هر دو نوع حرکت دیده شد (P<0.05)، بطوریکه میزان مقادیر فوق در مدت زمان قبل بمراتب بیشتر از بعد از شنیدن تحریک خارجی و بروز پاسخ وضعیتی بود. همچنین در مقایسه با شرایط بدون تحریک خارجی و تحمل پاسخ وضعیتی مقادیر ذکر شده در مدت زمان بروز پاسخ وضعیتی کاهش معنی داری را نشان دادند (P<0.05). گروه بیماران مبتلا به کمردرد در مقایسه با افراد سالم در مدت زمانی که حرکات بدون تحریک خارجی بود تفاوت معنی داری را با افراد سالم نشان ندادند درحالیکه در مراحل تحریک خارجی و بروز پاسخ های وضعیتی مقادیر زمانی و دامنه حرکتی، سرعت و گشتاور حرکتی تفاوت معنی داری را نشان دادند (P<0.05). در افراد سالم درصد کاهش عملکرد حرکتی بدنبال تحریک خارجی بیشتر از افراد با سابقه کمردرد بود (P<0.05).

نتیجه گیری و توصیه ها: این امر نشان می دهد افراد با سابقه کمردرد دچار اختلال در زمینه سازی برای طرح حرکتی (Planning) و یا اختلال در Feed forward می شوند، لذا در این بیماران علاوه بر اختلال حرکتی در عضلات بدلیل اسپاسم و درد، بطور ثانویه اختلال در سطح کنترل حرکت بوجود می آید. این عدم قابلیت توانایی در پاسخ های وضعیتی خود در آینده می تواند زمینه ساز ناتوانی و عود مجدد درد در کمر گردد.


مسعود ایروانی، مژگان شایگان، غلامرضا بابائی، علی طالبیان، اردشیر قوام زاده، بابک بهار، مهناز آقائی پور،
دوره 62، شماره 3 - ( 3-1383 )
چکیده

مقدمه: بیماری حاد پیوند علیه میزبان (acute Graft-Versus-Host Disease: aGVHD) یکی از عوارض اصلی پس از پیوند مغز استخوان (Bone marrow transplantations: BMT) است که پیش بینی وقوع آن مشکل می باشد. تصور می شود سایتوکائین های آزاد شده از لنفوسیت های TH1 نقش اساسی در آن ایفا می کنند. توانایی پیش بینی وقوع این عارضه بسیار ارزشمند است. با اندازه گیری دوره ای مقادیر سرمی گیرنده اینترلوکین-2 (IL-2R) و اینترلوکین-18 (IL-18) پس از پیوند آلوژن مغز استخوان تلاش نمودیم رابطه آنها را با aGVHD و بعنوان شاخص مفیدی برای پیشگویی آن تعیین نماییم.

مواد و روش ها: غلظت سرمی IL-2R و IL-18 با استفاده از روش ELISA در 219 نمونه بدست آمده از 39 بیمار (مبتلا به بدخیمی های خونی، قبل و بعد از BMT) و 28 فرد سالم بعنوان کنترل تعیین شدند. همه بیماران پیوند را از خواهر یا برادر خود دریافت نموده بودند.

یافته ها: نتایج ما نشان دادند که 25 بیمار به aGVHD مبتلا شده و غلظت سرمی IL-2R و IL-18 در نمونه های قبل از پیوند در آنها در مقایسه با بیماران فاقد این عارضه aGVHD و گروه کنترل افزایش یافته و بین غلظت سرمی IL-2R و IL-18 در نمونه های قبل از پیوند در بیماران -aGVHD و گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نمی شود. غلظت سرمی IL-18 در گروه +aGVHD طی روزهای 24-3 پس از پیوند بصورت معناداری نسبت به قبل از پیوند افزایش یافت و براساس شدت aGVHD بین (III GVHD-0 GVHD) نیز متفاوت بود. در اکثر بیماران +aGVHD (شصت درصد) غلظت های سرمی IL-2R و IL-18 در روز دهم پس از پیوند به حداکثر مقدار خود رسید و افزایش غلظت آن دو بر ظهور علائم aGVHD (با میانگین 15 روز پس از پیوند) پیشی گرفته است. غلظت سرمی IL-18 در روز دهم رابطه معناداری برحسب شدت aGVHD دارد (با افزایش شدت عارضه غلظت آن نیز افزایش می یابد). غلظت سرمی IL-18 در بیمارانی که تحت درمان با فلودارابین و بوسولفان بودند نسبت به بیماران تحت درمان با سیکلوفسفامید و بوسولفان کمتر می باشد.

نتیجه گیری و توصیه ها: این نتایج نشان دادند که IL-18 نقش مهمی در گسترش aGVHD پس از پیوند مغز استخوان ایفا می کند و مقدار آن ممکن است یکی از شاخص ها برای aGVHD و منعکس کننده شدت آن باشد همچنین این یافته ها مطرح می کنند IL-18 در بیماری زایی این عارضه موثر بوده و اندازه گیری مقادیر سرمی آن میتواند معیار مناسبی در پیش بینی aGVHD باشد.


گیتا کلباسی، سعید طالبیان‌مقدم، اسماعیل ابراهیمی ‌تکامجانی، غلامرضا علیانی، نادر معروفی ، شهره جلایی،
دوره 63، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

مقدمه: با توجه به بی‌ثباتی ذاتی ستون فقرات و نقش برجسته عضلات در تأمین ثبات آن و جلوگیری از صدمات و عوارض حاصله و نظر به اهمیت مطالعه الگوی فعالیت عضلات ستون فقرات کمری و کمربندلگنی در افراد سالم ( بدون علامت )، جهت مقابله با انواع اغتشاشات اعمال شده بر بدن در شرایط مختلف محیطی به عنوان مبنای مطالعات بالینی این تحقیق در این تحقیق، 20 فرد سالم مؤنث از دانشجویان دانشکده‌های علوم توانبخشی دانشگاه‌های علوم پزشکی تهران و ایران صورت گرفت. هدف از انجام این تحقیق، بررسی نحوه فعالیت عضلات مختلف در هر یک از آزمون‌های بارگذاری و نیز بررسی نحوه فعالیت هر یک از عضلات در آزمون‌های مختلف بارگذاری در وضعیت ایستاده بر روی سطوح اتکاء مختلف بود.
مواد و روش‌ها: در این بررسی گروه سنی (30ـ18) سال مورد مطالعه قرار گرفتند. در این مطالعه در حالت تعادلی استاتیک در وضعیت ایستاده بر روی سطوح اتکاء مختلف ( سطح خنثی، شیب مثبت، شیب منفی )، باری معادل 7% وزن کل بدن از طریق اندام‌های فوقانی بر افراد نمونه اعمال می‌گردید و با ثبت سطحی فعالیت الکتریکی عضلات دلتویید، گلوتئوس ماگزیموس، مایل داخلی شکم و پارااسپاینال کمری، زمان شروع فعالیت (Onset Time)، سطح فعالیت ( شاخصRMS) و مدت زمان فعالیت (Duration) محاسبه گردید.
یافته‌ها: نتایج تحقیق نشان داد که در آزمون‌های بارگذاری در وضعیت ایستاده بر روی سطوح اتکاء مختلف، جهت جبران گشتاور فلکسوری حاصل از اعمال اغتشاش از سمت قدام، ابتدا عضلات خلف تنه ( آگونیست‌ها ) فعال می‌شوند (Switch-on) و پس از آن عضلات قدام تنه (آنتاگونیست‌ها) جهت جبران نیروهای واکنشی حاصل از فعالیت عضلات آگونیست، فعال می‌گردند. در کلیه آزمون‌های بارگذاری عضله مایل داخلی شکم با وجود ایفای نقش آنتاگونیستی، بیشترین سطح فعالیت را داشت و در آن هرگز، کاهش فعالیت (Shut-off ) مشاهده نگردید. این امر می‌تواند دال بر نقش عضله مایل داخلی شکم به عنوان یکی از ثبات دهنده‌های اصلی تنه باشد.
نتیجه‌گیری و توصیه‌ها: از آنجایی که نوع سطح اتکاء بر روی زمان شروع فعالیت هر یک از عضلات و سطح و مدّت زمان فعالیت آنها در آزمون‌های مختلف تأثیری نداشت می‌توان نتیجه گرفت که احتمالاً فعال شدن گیرنده‌های حس عمقی نواحی تنه و ستون فقرات در اثر اغتشاشات خارجی، تنها مسئول راه اندازی ( Triggering ) پاسخ‌های پاسچرال هستند و در تعیین نحوه فعالیت عضلات یعنی زمانبندی ( Timing ) و میزان بزرگی پاسخ ( Scaling ) نقشی ندارند.


سعید طالبیان،  غلامرضا علیایی، شیوا موسوی، پگاه خواجوی، عاطفه طالبیان،
دوره 63، شماره 3 - ( 3-1384 )
چکیده

مقدمه: کمر درد یکی از شایع ترین مشکلات ستون فقرات کمر در انسان است و نقش عضلات کمری و رفتار آن در حرکات روزمره از اهمیت خاصی بر خوردار میباشد. رفتار حرکتی مناسب مفاصل ران و زانو در انجام حرکات نرم و بدون استرس بر اساس بیومکانیک می‌تواند سلامت حرکتی ستون فقرات را تامین کند، بطوریکه وجود حرکات دقیق و مناسب در مفاصل ران و زانو در زنجیره حرکتی با ستون فقرات کمری می‌تواند برآیند و تبدیل نیروهای وارده به مهره‌های کمری را مناسب تر و کار آمد تر در جهت افزایش بازده حرکتی نماید. این پژوهش نگرشی دارد بر میزان مداخله مفاصل مجاور ستون فقرات کمری در بهبود علائم در بیماران مبتلا به کمردرد و توجه به آن در درمان‌های فیزیکی.
مواد و روشها: تعداد 50 بیمار خانم مبتلا به کمر درد با علت استئوآرتریت ستون فقرات کمری در این پژوهش شرکت کردند و به دو گروه کنترل و درمان مکمل تقسیم شدند. گروه کنترل تحت درمان فیزیوتراپی با روش رایج ( گرمای سطحی، اولتراسوند، تنس، ورزشهای فلکسوری و اکستانسوری کمر ) قرار گرفتند و گروه دوم کلیه مراحل درمانی گروه اول را به همراه درمان‌های تقویتی و استرچینگ عضلات مؤثر در حرکات ران و زانو ( لاتیسیموس دورسی، ایلیوپسوآس، گلوتئوس ماکزیموس، کوادریسپس و همسترینگ ) را دریافت می‌کردند. دامنه حرکتی مفاصل کمر، ران و زانو توسط گونیامتر و درد حین حرکت ستون فقرات کمر در تمام محورها توسط مقیاس کمّی درد ( VAS ) در قبل، بعد از جلسه پنجم ودهم جهت مقایسه اندازه گیری شدند.
یافته ها: در گروه اول دامنه حرکتی مفاصل ران، زانو قبل و بعد از درمان فیزیوتراپی تفاوت معنی داری را نشان ندادند ولی کاهش معنی داری بین جلسات قبل و دهم برای شاخص درد وجود دارد ( 05/0 P < ) در حالیکه این کاهش در بین جلسات قبل و پنجم و همچنین پنجم و دهم معنی دار نیستند. همچنین افزایش مختصر و معنی داری در حرکات ستون فقرات کمری بین جلسات قبل و دهم بوجود آمد ( 05/0 P < ). در گروه دوم دامنه حرکتی مفاصل ران، زانو و کمر و همچنین مقیاس درد در حرکات کمر قبل و بعد از درمان فیزیوتراپی تفاوت معنی داری را بین جلسات قبل و دهم و همچنین جلسات قبل و پنجم و نیز پنجم و دهم نشان دادند ( 05/0 P < ). مقایسه دو گروه تفاوت معنی داری را بین قدر ت عضلات در قبل و بعد از درمان به همراه نداشت ولی افزایش دامنه حرکتی ران، زانو و کمر بعد از فیزیوتراپی در گروه دوم بیشتر از گروه اول بود ( 05/0 P < ). در بررسی اثر درمان فیزیوتراپی بر کاهش درد در حرکات ستون فقرات کمری گروه درمان مکمل بهبودی بیشتری را گزارش کردند ( 05/0 P < ).
نتیجه‌گیری و توصیه‌ها :همراهی کاهش درد در سطح قابل قبول با بهبود حرکتی در مفاصل کمر، ران و زانو نشان میدهد که درد بیماران کمر دردی زمانی کاهش پیدا می‌کند که رفتار حرکتی در اندامهای تحتانی و کمر بطور همزمان به محدوده طبیعی نزدیک شوند. یعنی استرچ عضلات کوادریسپس، همسترینگ، گلوتئوس ماگزیموس و لاتیسیموس دورسی و تقویت آنها در کنار ورزشهای انتخابی ستون فقرات کمر، می‌تواند پاسخ بیماران به درمانهای ضد التهابی و تسکینی را بهتر کند.


سعید طالبیان، غلامرضا علیائی، حسین باقری، محمد اکبری، محمدرضا هادیان،
دوره 63، شماره 12 - ( 1-1384 )
چکیده

مقدمه: فعالیت روزانه دارای انقباضات عضلانی دینامیک است که سبب تولید سیگنالهای میوالکتریک غیر ساکن در ثبت الکترومیوگرافی می شود. زمانی که نیروی عضلانی تغییر می کند، تغییراتی در تعداد واحد حرکتی، مناطق عصبی، اندازه و انواع واحدهای حرکتی بوجود می آید. این عوامل روی شکل موج پتانسیل عمل واحد حرکتی (MUAP) تاثیر می گذارند. لذا در ارزیابی الکترومیوگرافی تفاوتهای بارزی را بوجود می آورند. هدف این تحقیق بررسی توانایی شاخصهای طیف فرکانس در اندازه گیری تغییرات متعاقب نیرو است.
مواد و روشها: بیست فرد سالم در این تحقیق شرکت کردند و از عضله دو سر بازویی آنان در دو زاویه 45 و 90 درجه مفصل آرنج ثبت الکترومیوگرافی طی سه انقباض ایزومتریک حداکثر در برابر دینامومتر به مدت 10 ثانیه با استراحت 2 دقیقه ای بین انقباضات بعمل آمد. فرکانسهای میانه و میانگین فعالیت عضلانی و تخمین قدرت به همراه گشتاور تولید شده محاسبه و مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: فرکانس میانه و میانگین در زاویه 45 درجه نسبت به 90 درجه کاهش می یابد (P<0.05). همچنین تفاوت معنی داری بین گشتاور تولید شده در دو زاویه وجود دارد بطوریکه در زاویه 45 درجه گشتاور بیشتری نسبت به 90 درجه بوجود می آید (P<0.05). در زاویه 90 درجه همبستگی منفی بین گشتاور تولید شده و فرکانس های میانگین و میانه وجود دارد (r=-0.69, P=0.03), (r=-0.77, P=0.01)
نتیجه گیری و توصیه ها: وضعیت هندسی عضله تاثیر عمده ای بر گشتاور و شاخصهای طیف فرکانس در انقباض حداکثر دارد. بدنبال تغییرات طول و زاویه مفصل، میانگین و میانه طیف فرکانس تغییر یافته و لذا این دو متغیر تخمین مناسبی از رفتار عضله را فراهم می سازد.


سعید طالبیان، شیرین بهرامی، غلامرضا علیایی، حسین باقری، محمدرضا هادیان،
دوره 64، شماره 7 - ( 5-1385 )
چکیده

هدف از این تحقیق مقایسه حداکثر و متوسط حداکثر گشتاور ایزوکینتیک عضلات اکسترنال واینترنال روتاتور شانه غالب و نسبت آنها طی انقباض کانسنتریک بین ورزشکاران حرفه ای تنیس و والیبال می باشد.
روش بررسی: این تحقیق روی 17 بازیکن حرفه ای که بیش از سه سال بطور ممتد در لیگ های برتر بازی می کنند انجام گرفت. هفت تنیسور و ده والیبالیست با دامنه سنی 28-18 سال در این پژوهش شرکت داشتند. در هر گروه هیچگونه ضایعه ای در مفصل شانه در طی سال گذشته گزارش نشده بود عمل گرم کردن به مدت پنج دقیقه توسط شولدر- ویل انجام شد، سپس از هر شخص خواسته می شد که پنج انقبـاض حـداکـثر کـانـسنـتریـک با دستگاه ایزوکینتیک Biodex system 3 در زاویـه 90 درجـه ابـداکسیون بازو در سه سرعت 120، 180 و210 درجه در ثانیه با استراحت 30 ثانیه انجام دهد. در تجزیه و تحلیل، حداکثر و متوسط حداکثر گشتاور سه انقباض میانی به عنوان مقدار مطلوب برای محاسبه قدرت و نسبت حداکثر گشتاور به وزن افراد جهت نرمال کردن گشتاور در نظر گرفته شدند.
یافته ها: با افزایش سرعت، حداکثر و متوسط سه حداکثر گشتاور عضلات روتاتور شانه در دو گروه به غیر از اینترنال روتاتور تنیس بازان کاهش می یابد (05/0P < ). تفاوت معنی داری در سه سرعت بین دو گروه ورزشکاران در حداکثر، متوسط سه حداکثر گشتاور عضلات روتاتور شانه و مقادیر نرمال شده گشتاور نسبت به وزن آنان وجود ندارد. همچنین نسبت عضلات اکسترنال به اینترنال اختلاف معنی داری را بین دو گروه در سرعت 210 درجه بر ثانیه نشان داد. (05/0P < )
نتیجه گیری: دو نوع فعالیت ورزشی تنیس و والیبال در زنان بر قدرت ایزوکینتیکی عضلات روتاتور شانه تاثیر چندانی ندارد. در سرعت بالا نسبت فعالیت عضلات اکسترنال به اینترنال در گروه تنیس بازان کاهش می یابد که نشان می دهد افزایش سرعت سبب بکارگیری بیشتر روتاتورهای داخلی در مقایسه با روتاتورهای خارجی در این گروه از ورزشکاران می شود.


غلامرضا علیائی، علی اشرف جمشیدی خورنه، کیکاووس حیدریان، سعید طالبیان مقدم،
دوره 65، شماره 2 - ( 12-1386 )
چکیده

رباط متقاطع قدامی (ACL) Anterior Cruciate Ligament در مفصل زانو به حفظ پایداری دینامیکی هماهنگی حرکتی این مفصل کمک می‌کند. آسیب ACL تاثیر شدیدی بر عملکرد حرکتی زانو و اندام تحتانی فرد می‌گذارد. در این پژوهش عملکرد حرکتی اندام تحتانی بیمارانی که جراحی بازسازی ACL داشته اند ارزیابی شده است.
روش بررسی: ده فرد سالم و یازده بیماری که حداقل شش ماه از زمان جراحی آنها گذشته بود ارزیابی شدند. نمره سه آزمون عملکردی جهش با یک پا شامل یک جهش، طی مسافت در سه جهش متوالی مورب و یک پرش عمودی و نیز گشتاور ایزوکینتیکی کانسنتریک و اکسنتریک عضلات فلکسور و اکستنسور هر دو زانو با دو سرعت 60 و 180 درجه در ثانیه بوسیله دینامومتر ایزوکینتیک اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: گشتاور کوادریسپس و نمره آزمون‌های عملکردی اندام جراحی کمتر از اندام سالم آنها بود. در حالیکه تفاوت معنی‌داری بین گشتاور عضلات فلکسور زانوهای هر فرد در گروه جراحی و یا کنترل وجود نداشت. میانگین نمره پرسشنامه IKDCSKEF بیماران هم کمتر از افراد سالم بود. نسبت گشتاور اکستنسوری زانوی جراحی شده به زانوی سالم در گروه جراحی با نسبت نمره آزمون عملکردی اندام جراحی شده به اندام سالم آنها همبستگی معنی‌دار متوسط تا قوی داشت.
نتیجه‌گیری: نتایج این یافته‌ها نشان می‌دهند که بدنبال جراحی بازسازی ACL و حتی پس از پایان دوره توانبخشی نقص در قدرت کوادریسپس بطور کامل مرتفع نخواهد شد. این نقص در قدرت با نقص در عملکرد ورزشی فرد رابطه متوسط تا قوی دارد. بنابراین در صورت عدم دسترسی به دینامومتر ایزوکینتیک می توان از نسبت نمره آزمون عملکردی اندام مبتلا به سالم برای برآورد قدرت این بیماران کمک گرفت.


سعید طالبیان، غلامرضا علیایی، محمدرضا هادیان، حسین باقری، سیما مهرداد،
دوره 65، شماره 4 - ( 4-1386 )
چکیده

تغییرات کنترل حرکت در استفاده از محافظت کننده‌ها می‌تواند به درک و شناخت تاثیر آن در عملکرد انسان کمک نماید. پژوهش حاضر نگرشی دارد بر چگونگی استفاده از داینامومترها در جهت کمّی نمودن اندازه‌های الگوی حرکتی در رابطه با ستون فقرات به دنبال استفاده از کمربند کمری- خاجی.

روش بررسی: 50 زن سالم به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. دامنه حرکتی، حداکثر گشتاور ایزومتریک و تغییرات زاویه وقوع حداکثر گشتاور و سرعت حرکتی در نتیجه استفاده از کمربند کمری ـ خاجی در حرکات فلکشن و اکستنشن در حالتهای ایستاده و نشسته اندازه‌گیری و مقایسه شدند.

یافته‌ها: دامنه حرکتی ستون فقرات کمری در دو جهت فلکشن و اکستنشن در وضعیت‌های ایستاده و نشسته بعد از استفاده از کمربند کاهش معنی‌داری داشت (01/0p=). کاهش معنی‌دار حداکثر گشتاور ایزومتریک در حالتهای فلکشن نشسته و اکستنشن ایستاده و نشسته ملاحظه شد (01/0p=). فاز زاویه حداکثر گشتاور و سرعت در دو جهت فلکشن و اکستنشن در حالتهای ایستاده و نشسته تغییر معنی‌داری کردند (01/0p=).

نتیجه‌گیری: کمربند کمری خاجی سبب کاهش نیروهای وارده به سطح مهره‌های کمری می‌شود و با جابجایی زاویه وقوع حداکثر گشتاور و سرعت به ابتدای دامنه حرکتی احتمال بروز فشارهای طبیعی وارده را در شرایط استحکام مفصلی فراهم می‌آورد. این امر می تواند به کاهش استرسهای وارده به مفاصل خلفی ستون فقرات کمری منجر شود و محدودیتی را برای نیروها لحظه ای چندگانه در شروع حرکت مفصلی فراهم می‌سازد. در این شرایط از ضایعات مفصلی جلوگیری شده و از بروز استرسهای مکانیکال که سبب بیماریهای مفصلی می شوند جلوگیری به عمل می آورد.


رضا حکمت، سهیلا طالبی، محسن موهبتی،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده

یکی از محدودیتهای موجود برای بررسی کارکرد دیاستولیک بطن چپ با روش اکوکاردیوگرافی وابستگی تعدادی از پارامترهای مورد استفاده به حجم داخل عروق می‌باشد. اخیرا˝ تعدادی از پارامترهای جدید را مستقل از حجم مطرح نموده‌اند البته اطلاعاتی که این نظریه را حمایت نمایند هنوز محدود می‌باشد. در این مطالعه سعی شد میزان وابستگی هر یک از این پارامترها نسبت به حجم سنجیده شود.

روش بررسی: این مطالعه بر روی 13 بیمار نارسایی مزمن کلیه که به‌طور مرتب سه بار در هفته همودیالیز می‌شدند، انجام شده است. تمام پارامترهای دیاستولیک، کارکرد سیستولیک بطن چپ، دیامتر ورید اجوف تحتانی و میزان کلاپس آن با دم، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک یک ساعت قبل و بلافاصله بعد از دیالیز ثبت گردید.

یافته‌ها: نتایج بدست آمده شامل عدم تغییر کارکرد سیستولیک بطن چپ بعد از دیالیز، کاهش ارتفاع موج E بعد از دیالیز، افزایش Deceleration Time (DT) به‌دنبال دیالیز (144/4- = t 001/0 P=)، عدم تغییر در ارتفاع موج A، کاهش قابل توجه در نسبت E/A بعد از دیالیز (46/2 = t 03/0 P=)، عدم تغییر قابل توجه در حرکت دیاستولیک آنولوس (E´)، (A´) به روش T issue Doppler (TD) (35/0- = t 724/0 P=) و عدم تغییر در EF Slope در بررسی CMM Color M .mode دریچه میترال بود.

نتیجه‌گیری: برخی پارامترهای TD، CMM مستقل از حجم داخلی عروقی بوده و در شرایط مختلف به‌عنوان معیار قابل اطمینان برای بررسی وضعیت دیاستولیک بطنی قابل استفاده می‌باشند.


سعید طالبیان، حسین باقری،
دوره 65، شماره 12 - ( 12-1386 )
چکیده

در بسیاری از ضایعات وارده به مفاصل عدم ثبات حرکتی در حین فعالیت نقش عمده‌ای دارد. ثبات داینامیک در جهات مختلف در ستون فقرات کمری به دلیل ویژگی حرکات در سه محور و افزایش درجه آزادی از اهمیت زیادی برخوردار است. بیشترین فشار مفصلی اعم از فشارنده و سایشی در زمان بروز حداکثر گشتاور ایجاد می‌شود، لذا نقش مهمی در ثبات حرکت داینامیک دارد. این تحقیق متغیر فاز زاویه یا بروز حداکثر گشتاور و سرعت را شناسایی نموده و در ازای تغییر نیروهای وارده تخمینی از جابجایی آن دارد.
روش بررسی: تعداد 30 فرد سالم در این پژوهش شرکت کردند. آزمون شامل سه مرحله بود: 1- تکمیل پرسشنامه و آشنایی با آزمایش 2- آزمون حداکثر قدرت ایزومتریک در هر یک از سه محور حرکتی ستون فقرات 3- آزمون حرکات داینامیک با پنج تکرار در هر سه محور حرکنی شامل: بدون مقاومت و با مقاومت به میزان 25 و 50 درصد حداکثر گشتاور.
یافته‌ها: با افزایش مقاومت در هر کدام از سه محور افزایش گشتاور در حرکت داینامیک بوجود آمد (05/0
p<). اعمال مقاومت سبب شد فاز زاویه حرکتی حداکثر گشتاور و سرعت جابجا شود به نحوی که در هر سه محور حرکتی این جابجایی به سمت شروع دامنه خارجی حرکتی است و تفاوت معنی‌داری را نشان داد (05/0p<). همبستگی معنی‌داری بین فاز زاویه گشتاور و سرعت در سه محور وجود دارد (05/0p<).
نتیجه‌گیری: تغییرات فاز زاویه حداکثر گشتاور و سرعت حرکتی به دنبال افزایش مقاومت حرکت به سمت شروع دامنه خارجی در سه محور حرکتی یک رفتار کنترلی در سیستم پردازش حرکت در رفتار داینامیک می‌باشد و تابع یک الگوی بیومکانیکال نیست چرا که با تغییر جزء نیرو الگوی رفتار ثابت نبوده است.


سعید طالبیان، غلامرضا علیایی، سحر موسوی قمی،
دوره 67، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: تاثیرات دراز مدت فلج اطفال در بسیاری از کشورها شناخته شده است. علی‌رغم عدم وجود یک عنوان معین برای این مجموعه از علائم و نشانه‌ها، یکسانی جالب توجهی بین بیماران در رابطه با شرح و توصیف مشکلات و عوارض ناشی از بیماری وجود دارد که شامل فقدان قدرت و استقامت، مشکلات عضلانی، ناتوانی عضلانی سیستم تنفسی، اختلالات مربوط به خواب می‌باشد. هدف از این پژوهش بررسی شیوع این‌علائم می‌باشد. 

روش بررسی: 150 فرد با سابقه فلج اطفال (80 مرد و 70 زن) به‌طور تصادفی با استفاده از پرسشنامه مورد ارزیابی قرار گرفتند. سئوالات شامل اطلاعات فردی، وضعیت سلامت و سابقه خانوادگی، عادات فردی، وضعیت جسمانی، فعالیت‌های ورزشی و تمرینات حرکتی، سوابق درمانی، عوارض بعد از ابتلای اولیه به پولیومیلیت، عوارض بعد از درمان متعاقب پولیومیلیت و نهایتاً عوارض بعد از گذشت چند سال از ابتلا به پولیومیلیت بود.

 یافته‌ها: دردهای عضلانی (88%)، ضعف عضلات در دو اندام تحتانی (28/42%)، گرفتگی‌های عضلانی (64%)، زمین‌خوردن‌های مکرر (7/74%) و خستگی زودرس (86%) در افراد مشاهده شد. از مجموع متغیرهای تحقیق پنج علامت فوق به‌عنوان معیارهای اصلی این سندروم است. در 85 نفر از شرکت‌کنندگان معادل 66/56% این علائم دیده شد.

نتیجه‌گیری: سندروم متعاقب فلج اطفال در شهر تهران بر اساس مشاهدات و ارزیابی این تحقیق وجود دارد. توصیه می‌شود در نحوه درمان آن به مراتب پیشرفت سندروم توجه نمود. جلوگیری از خستگی، محدود کردن فعالیت‌های فیزیکی و ورزشی شدید، انجام تمرین‌های هوازی ملایم بدون خستگی می‌تواند مفید باشد.


علیرضا پرتوآذر، محمود قاضی خوانساری، محمدحسن عابدی، مهدی کاویانی، سید مهدی نوراشرف‌الدین، مجیدرضا بصیری، مریم طالبی،
دوره 67، شماره 3 - ( 3-1388 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-GB X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمینه و هدف: پیشگیری از بروز سرطان همچون تشخیص و درمان سرطان از اهمیت ویژه‌ایی برخوردار می‌باشد. از آنجایی‌که برخی از ترکیبات شیمیایی مورد استفاده در آزمایشگاه‌های پزشکی قانونی مانند بنزن، گزیلول و فرمالدئید جهش‌زا و سرطان‌زا بوده و پرسنل آزمایشگاهی که با این ترکیبات برای طولانی‌مدت کار می‌کنند ممکن است در ریسک ابتلاء به سرطان قرار داشته باشند لذا در این مطالعه آزمایشاتی که شرایط جهش‌زا بودن محیط را نشان دهد مدنظر قرار گرفت.

روش‌بررسی: در این‌تحقیق 57 نمونه ادرار عصاره‌گیری‌شده پرسنل آزمایشگاه‌های پزشکی‌قانونی تهران به‌وسیله ستون C18 از طریق سوش‌های استاندارد TA100 و TA98 آزمون Ames، مورد آزمایش قرار گرفتند. برای هر نمونه از دو روش آزمایش همراه و بدون سیستم فعال‌کننده متابولیسم استفاده گردید تا مواد جهش‌زا و پیش‌جهش‌زا (پرو موتازن) شناسایی گردند. 

یافته‌ها: نتایج‌مثبت جهش‌زایی در بین نمونه‌های‌مورد آزمایش در یک مورد در روش بدون استفاده از سیستم فعال‌کننده متابولیسم با استفاده از سوش‌های TA98 و دو مورد در روش همراه با سیستم فعال‌کننده متابولیسم و در مجاورت سوش‌های TA98 متعلق به پرسنل آزمایشگاه پاتولوژی مشاهده گردید. این دو فرد در طول هفته و ساعات‌طولانی در این بخش مشغول به‌کار بودند.

نتیجه‌گیری: با توجه‌به نتایج مثبت آزمون جهش‌زایی در این سری از آزمایشات می‌توان گفت که ریسک آسیب ژنتیکی از قبیل ابتلاء به سرطان در بخش پاتولوژی آزمایشگاه پاتولوژی پزشکی قانونی محتمل بوده و باید تمهیدات لازم مدنظر قرارگیرد. نتیجه مثبت کاذب با توجه به‌عدم حضور عوامل مداخله‌گر در کیس‌های مطرحه به‌احتمال بسیار زیاد منتفی می‌باشد.


سعید طالبیان، غلامرضا علیایی، مریم عباس‌ زاده، لیلا پرتابیان،
دوره 67، شماره 5 - ( 5-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: ضعف عضلانی و خستگی عواملی هستند که مستعدکننده برای آسیب‌دیدگی می‌باشند. نقش کنترل حرکت در تنظیم و کاهش این اثر مهم است. تکرارپذیری یک حرکت به‌دنبال خستگی ناشی از نقش بارز سیستم کنترل حرکت است. ارزیابی کنترل حرکت سیستم مرکزی به‌دنبال خستگی می‌تواند روش‌های حرکت درمانی را توسعه دهد.
روش بررسی: تعداد 20 فرد سالم داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. عضله ابداکتور کوتاه شست دست غالب پس از ثبت الکترومیوگرافی سطحی حداکثر فعالیت ارادی، در آزمون خستگی شامل سه دقیقه انقباض ایزومتریک، که توسط داینامومتر کنترل می‌شد تا رسیدن به 50 درصد حداکثر تلاش ارادی شرکت داده شد. قبل و بلا فاصله بعد از خستگی پنج تکرار داینامیک بدون مقاومت در دامنه کامل حرکتی انجام ‌شد. سه تکرار میانی قبل و بعد از خستگی جهت مقایسه ضریب قرینگی به‌عنوان شاخص ارزیابی کنترل و درصد کاهش حداکثر تلاش ارادی، میانه و متوسط طیف فرکانس به‌عنوان شاخص‌های خستگی در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: به‌دنبال سه دقیقه انقباض ارادی کاهش معنی‌داری در حداکثر تلاش ارادی (77/46%)، میانه (03/13%) و متوسط (20/12%) طیف فرکانس به‌وجود آمد (001/0p<). افزایش معنی‌داری در ضریب قرینگی حرکت (76/10%) دیده‌شد (000/0p=).
نتیجه‌گیری: خستگی سبب کاهش میانه و متوسط طیف فرکانس می‌گردد. مراکز بالای سیستم کنترل حرکت با وارد کردن واحدهای حرکتی جدیدتر سعی در بهبود اختلال به‌وجود آمده می‌کند. فعالیت واحدهای جدید می‌تواند نقش مؤثری در افزایش ضریب قرینگی فعالیت یک عضله شود.


مریم ابوطالبی چالشتری، علی رشیدی‌پور، عباسعلی وفایی،
دوره 67، شماره 7 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: شواهد نشان می‌دهد تزریق گلوکوکورتیکوییدها بعد از آموزش تثبیت انواع مختلف حافظه‌را افزایش می‌دهند. مکانیسم‌های اثر افزایشی آنها بر تثبیت حافظه روشن نیست. هدف مطالعه بررسی نقش گیرنده‌های NMDA و کانال‌های کلسیمی در اثرات کورتیکوسترون بر تثبیت حافظه است.

روش بررسی: ١66 سر موش سوری نر نژاد آلبینو با وزن میانگین ٣٠ گرم استفاده شد. موش‌ها در مدل یادگیری احترازی غیر فعال آموزش داده شدند (شوک 5/0 میلی‌آمپر برای مدت سه ثانیه). در آزمایش یک بلافاصله بعد از آموزش، کورتیکوسترون با دوزهای مختلف (3/0، یک و سه میلی‌گرم به‌ازای کیلوگرم) تزریق شد. در آزمایش دو و سه به‌ترتیب اثر موثرترین دوز کورتیکوستر-ون در حضور یا غیاب وراپامیل (یک آنتاگونیست کانال‌های‌کلسیمی با دوزهای 5/2، پنج و 20 میلی‌گرم به‌ازای کیلوگرم) یا MK 801 (یک آنتاگونیست گیرنده‌های NMDA با دوز 1/0 میلی‌گرم به‌ازای کیلوگرم) بررسی شد. در همه آزمایش‌ها، 48 ساعت بعد از آموزش، تست به‌خاطرآوری (مدت زمانی که طول می‌کشید که حیوان وارد بخش تاریک دستگاه شود) انجام شد.

یافته‌ها: کورتیکوسترون در دوز 3/0 میلی‌گرم به‌میزان معنی‌داری تثبیت حافظه را افزایش‌داد. وراپامیل در دوزهای ٥/٢ و پنج میلی‌گرم اثرات تقویتی کورتیکوسترون را بر تثبیت حافظه تضعیف نمود. تجویز MK 801 نیز به‌طور معنی‌داری اثرات کورتیکوسترون را بر تثبیت حافظه مهار می‌کند.

نتیجه‌گیری: حداقل بخشی از اثرات کورتیکوسترون بر تثبیت حافظه از طریق کانال‌های کلسیمی و گیرنده‌های NMDA اعمال می‌شود.


شهرام ابوطالبی، علیرضا خوشنویسان، امیرحسن کهن، ابراهیم پیشیاره، مهدی رهگذر،
دوره 68، شماره 2 - ( 2-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: "محدودیت درمانی" (CIMT) در بهبود کارکرد اندام فوقانیِ بزرگسالان مبتلا به سکته‌های مغزی نوید- بخش می‌باشد. این‌روش عبارت ‌است از ایجاد محدودیت حرکتی در اندام سالم‌و انجام اقدامات درمانی فشرده‌تر بر روی اندام مبتلا. مقالات موجود در مورد استفاده از این روش در کودکان معدود می‌باشد. هدف از این مطالعه، ارزیابی اثرات روش "محدودیت درمانی" بر اندام فوقانی کودکان مبتلا به فلج مغزیِ نیمۀ بدن و مقایسۀ آن با درمان‌های سنتی بود.
روش بررسی:
در این کارآزمایی بالینی، دوازده کودک (هفت دختر و پنج پسر، در سنین 72-48 ماهگی و انحراف‌معیار ١٥/٩±٩١/٥٩) به‌روش تصادفی به دو گروه درمان (شش نفر) و کنترل (شش نفر) تقسیم شدند. کودکان به استفاده از اندام مبتلا ترغیب شدند. برنامۀ فشردۀ کاردرمانی به‌مدت پنج ساعت در روز و ٢١ روز پی‌درپی برای همگی آن‌ها انجام شد. اندام فوقانی سالم با اسلینگ بی‌حرکت شد. کارکرد اندام فوقانی، اسپاستی‌سیتی، و تحریک‌پذیری نورون آلفا پیش و پس از مداخله مورد اندازه‌گیری قرار گرفت.
یافته‌ها:
توانایی استفاده از اندام فوقانی مبتلا در کودکانی که تحت درمان به‌روش CIMT قرار گرفتند نسبت به کودکان گروه کنترل از نظر آماری بهبودی معنی‌داری نداشت. با این وجود، گزارشات مراقبان بیمار و مشاهدات بالینی حاکی از آن است که بر میزان استفاده از اندام مبتلا و کیفیت حرکات افزوده شده است.
نتیجه‌گیری:
یافته‌ها بیانگر آن است نتیجه‌گیری قطعی در مورد به‌کار بردن روش استفاده CIMT در کودکان مبتلا به فلج مغزیِ نیمۀ بدن نیازمند مطالعات بیشتر است.



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb