15 نتیجه برای ظفری
فائضه زمردی، شهروز ایرانپور، یدالله ظفری، ابوالحسن ظریفی،
دوره 24، شماره 3 - ( 2-1345 )
چکیده
یداله ظفری،
دوره 31، شماره 6 - ( 1-1353 )
چکیده
فرشته انسانی، کامبیز مظفری،
دوره 59، شماره 5 - ( 6-1380 )
چکیده
ندولهای تیروئید همواره مورد توجه بسیار قرار داشته اند زیرا احتمال وجود بدخیمی در آنها بالاست، اگرچه شیوع ندولهای تیروئید در کودکان و بالغین جوان چشمگیر نیست (0/22 درصد تا 1/8 درصد). برحسب آمارهای مختلف 10 تا 35 درصد کل ضایعات بدخیم تیروئید در دو دهه اول عمر دیده می شوند. در این مطالعه که بر مبنای بازبینی میکروسکوپی اسلایدهای ضایعات ندولر تیروئید در انستیتو کانسر طی دوره 24 ساله صورت گرفته، با تاکید بر ضایعات بدخیم در گروه سنی مذکور نتایج ذیل بدست آمده است: سن متوسط بیماران 16/5 سال می باشد. نسبت ابتلا مونث به مذکر 3/3 به 1 است (76/7 درصد مونث و 23/3 درصد مذکر). از ندولهای تیروئید، 84 درصد ماهیتا خوش خیم بوده و از لحاظ مرفولوژی نماهای ذیل را نشان داده اند: گواتر ندولر 78/6 درصد، آدنوم فولیکولر 1/96 درصد. از ندولهای تیروئید، 16 درصد بدخیم بوده و از لحاظ مرفولوژی به ترتیب انواع ذیل را نشان داده اند: کارسینوم پاپیلری 91/3 درصد، کارسینوم فولیکولر 3/5 درصد و کارسینوم مدولری 5/2 درصد. کارسینوم پاپیلری بعنوان بدخیمی غالب در 53/8 درصد موارد همراه با متاستاز یک طرفه غدد لنفاوی گردنی بوده و متاستاز دور دست (به ریه) تنها در یک مورد دیده شد. از لحاظ مرفولوژی نیز کارسینوم پاپیلری بعنوان شکل غالب بدخیمی در 33 مورد به فرم کلاسیک، 18 مورد واریانت فولیکولر و در یک مورد به شکل میکروکارسینوم دیده شد. برمبنای نتایج فوق یکبار دیگر بر این نکته تاکید می نمائیم که هر ضایعه ندولر تیروئید مخصوصا در کودکان و بالغین جوان نیازمند بررسی دقیق است.
شیوا رفعتی، حاجیه برنا، فاطمه حاج ابراهیم تهرانی، محمدرضا جلالیندوشن، محمدحسن مظفری، مریم اسلامی،
دوره 64، شماره 4 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: بررسی گازهای خون بند ناف، وسیلهای جهت ارزیابی وضعیت اکسیژناسیون و اسید و باز نوزادان میباشد. اسیدمی شدید جنین با افزایش مرگ و میر نوزادی و آسیب رشد عصبی نوزاد همراه است. در سزارین به علت عبور داروی بیهوشی از جفت، احتمال بروز اسیدوز و هیپوکسمی نوزاد افزایش مییابد، در این مطالعه تغییرات گازهای خون بندناف در نوزادان حاصل از زایمان طبیعی و روشهای مختلف بیهوشی در سزارین مقایسه گردید.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی روی 100 نمونه ورید نافی بلافاصله بعد از بسته شدن بندناف صورت گرفت که در سه گروه زایمان طبیعی (40 نفر)، سزارین به روش بیهوشی عمومی (35 نفر) و سزارین به روش بیحسی نخاعی (25 نفر) تقسیم شدند و از نظر گازهای خون و آپگار دقیقه اول و پنجم و مدت زمان بیهوشی و تأثیر آن روی گازهای خون و آپگار مقایسه شدند.
یافتهها: در گروه زایمان طبیعی میانگینهای شاخصها بدین ترتیب بود: PH 13/5306/7، pCO2 57/682/41، pO2 87/624/25، HCO3 03/256/20 و آپگار 38/082/8 .
در گروه سزارین به روش بیهوشی عمومی، میانگینها: PH 73/4304/7، pO2 02/1470/38، pCO2 87/526/43، آپگار 70/017/8 و 311/21=HCO3 بود.
در گروه سزارین به روش بیحسی نخاعی میانگینها: PH 50/4301/7، pO2 50/592/26، HCO3 15/238/21، آپگار 62/060/8 و pCO2 99/410/44 بود.
بین نوع زایمان، آپگار و pO2 رابطه آماری معنیدار به دست آمد. آپگار در گروه بیهوشی عمومی نسبت به بیحسی نخاعی و طبیعی کمتر و pO2 نسبت به دو گروه دیگر بیشتر بود.
بین مدت زمان بیهوشی و pO2 رابطه آماری معنیداری بدست آمد. به طوری که با افزایش مدت زمان بیهوشی pO2 کاهش یافت. در روشهای مختلف زایمان، اختلاف معنیداری بین PH و pCO2 و HCO3 وجود نداشت.
نتیجهگیری: گازهای خون نوزاد در روشهای مختلف زایمان تفاوت معنیداری ندارند. آپگار نوزادان زایمان طبیعی بیشتر از سایر روشهای زایمانی میباشد. با افزایش مدت زمان بیهوشی در سزارین به روش بیهوشی عمومی، آپگار و pO2 افت پیدا کنند.
محبوبه منصوری، مسعود موحدی، زهرا پورپاک، رزیتا اکرمیان، راهله شکوهی شورمستی، حبیبه مظفری، ابوالحسن فرهودی،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده
آلرژی به شیر گاو شایعترین آلرژی غذایی در سال اول عمر است. در حال حاضر تنها درمان پذیرفته شده در آلرژی غذایی پرهیز از آلرژن مربوطه میباشد. از آنجاییکه شیر گاو ترکیب عمده رژیم غذایی شیرخواران میباشد این اقدام چندان منطقی و عملی نیست. هدف این مطالعه ارائه یک راهکار درمانی در بیماران مبتلا به آلرژی به شیر گاو است.
روش بررسی: تمامی بیماران با تشخیص قطعی آلرژی به شیر گاو از نوع با واسطۀ IgE که بین اسفند ماه 1383 تا آذر ماه 1384 به درمانگاه آلرژی مرکز طبی کودکان مراجعه نمودند، در دو گروه مداخله و کنترل وارد مطالعه شدند و پس از تکمیل پرسشنامه، در مورد گروه مداخله حساسیتزدایی خوراکی و در مورد گروه کنترل حداقل شش ماه پیگیری و بررسی بالینی و آزمایشگاهی بهعمل آمد. در نهایت هر دو گروه از نظر علائم بالینی و نتایج IgE اختصاصی به شیر مجددا˝ بررسی شدند.
یافتهها: 20 بیمار مورد حساسیتزدایی خوراکی قرار گرفتند و 13 بیمار در گروه شاهد بودند. هر دو گروه از نظر میانگین سنی، جنسیت و علائم بالینی تقریبا˝ مشابه بودند. در پایان مطالعه در 18 نفر گروه مداخله (90%) حساسیتزدایی با موفقیت پیش رفت و در 14 نفر آنها (70%) به اتمام رسید. تمامی افراد گروه کنترل همچنان با مصرف شیر گاو علامتدار باقی ماندند.
نتیجهگیری: بیماران در طی متوسط 9 ماه حساسیتزدایی شدند، این اقدام در 90% بیماران موفقیتآمیز بوده و روند آن رو به اتمام است. نظر به علامتدار ماندن بیماران گروه کنترل در 100% موارد، روش حساسیتزدایی خوراکی میتواند یک درمان امیدوارکننده در آلرژی غذایی باشد.
میترا بختیاری، کامران منصوری، علی مصطفایی، یوسف صادقی، هادی مظفری، رستم قربانی، مصطفی رضایی طاویرانی،
دوره 68، شماره 9 - ( 9-1389 )
چکیده
800x600 زمینه و
هدف: سلولهای پیشساز مشتق از پوست نوعی سلول پیشساز هستند که
از کشت درم پستانداران بهدست آمده و در محیط کشت دو ردۀ نورونی و مزودرمی را
تولید میکنند. دستیابی به این سلولها بهعنوان یک منبع اتولوگ و در دسترس سلولهای
پیشساز عصبی، گزینهمناسبی در درمان بیماریهایمختلف سیستم عصبی میباشد. این مطالعه
بهمنظور راهاندازی نحوه جداسازی، کشت، تکثیر و تمایز سلولهای پیشساز مشتق از پوست
انسانی در کشور انجام شده است.
روش
بررسی: ابتدا نمونههای پوست فور اسکین انسانی به قطعات کوچک تقسیم
و پس از هضم آنزیمی در محیط تکثیری کشت داده شدند. پس از پاساژ پنجم با کشت سلولهای
حاصله در شرایط تمایزی عصبی، تمایز انجام شد. برای شناسایی هویت سلولها از تکنیکهای
ایمونوسیتوشیمی و RT-PCR
استفاده شد. توانایی تمایز به نورون و سلول گلیال پس از رنگآمیزی با آنتیبادیهای
اختصاصی در سه تکرار بیولوژیک بررسی شد.
یافتهها: پس از تمایز، سلولهای β- III توبولین مثبت و نوروفیلامنت- M
مثبت مشاهده شدند که مارکرهای اختصاصی سلول عصبی هستند. همچنین سلولهای Glial fibrillary acid protein (GFAP)
مثبت و S100
مثبت دیده شدند که این مارکرها بهطور اختصاصی در سلولهای گلیال بیان میشوند.
خصوصیات مورفولوژیک نیز ماهیت سلولهای تمایز یافته را بهعنوان نورون و سلول
گلیال تایید نمود.
نتیجهگیری: سلولهای
بهدست آمده از پوست فور اسکین انسانی در محیط کشت، بسته به شرایط القایی محیط
توانایی تمایز به نورون و سلول گلیال را دارند.
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
فریده ظفری زنگنه، انسیه تهرانینژاد، محمد مهدی نقیزاده، مرضیه محبّی،
دوره 73، شماره 10 - ( دی 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلیکیستیک یک سندرم شایع و پیچیده در زنان است. شواهد حاصل از مطالعات روی زنان و روی موشهای مدلسازی شده نشان میدهد که تعادل تنظیمی سیستم عصبی سمپاتیک در تخمدان بههم خورده و پرکار شده است (بیشفعالی). هدف از انجام این مطالعه کاهش فارماکولوژیک این بیشفعالی بود.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی در مرکز ناباروری ولیعصر (عج) دانشگاه علوم پزشکی تهران از سال 1391 تا 1394 انجام شد. در مجموع 61 نفر در سه گروه: یک گروه شاهد و دو گروه مطالعه در سنین 40-20 سال و شاخص توده بدنی زیر kg/m2 28 با تشخیص سندرم تخمدان پلیکیستیک و نداشتن علایم ابتلا به سایر بیماریها وارد مطالعه شدند. بیماران شامل دو گروه مطالعه (39 نفر) و یک گروه شاهد (22 نفر) بودند که در درمان فارماکولوژیک شرکت نمودند. اثرات مهار کنندههای آلفا2 سیستم سمپاتیک (کلونیدین و یوهیمبین) پیش و پس از دارو درمانی بر متغیرهای سرمی هورمونهای کورتیزول، آدرنالین، نورآدرنالین، بتااندورفین، انسولین و هورمونهای جنسی محرک فولیکول و لوتئینی و استرادیول به روش الایزا بررسی گردید.
یافتهها: کلونیدین بهعنوان داروی ضد آدرنرژیک مرکزی باعث 1/59% بارداری در گروه مطالعه شد که در مقایسه با یوهیمبین درصد بالایی را در میزان بارداری دارد (۰۰1/0P<). یوهیمبین بهعنوان آنتاگونیست یا مهارکننده آلفا2 رشد فولیکولی را در تخمدان این بیماران افزایش داد و موجب 8/11% بارداری شد، که نسبت به کلونیدین رشد فولیکولی بالاتری را داشته است (۰1/0P<).
نتیجهگیری: افزایش میزان حاملگی و افزایش رشد فولیکولی، نشاندهنده نقش استراتژیک سیستم عصبی سمپاتیک در پاتولوژی این بیماری است و سیستم عصبی سمپاتیک میتواند هدف بیولوژیک- فارماکوژیک جدید در درمان تخمدان پلیکیستیک باشد.
فریده ظفری زنگنه، محمد مهدی نقیزاده، معصومه معصومی،
دوره 74، شماره 7 - ( مهر 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلیکیستیک (PCOS) بیماری پیچیدهای است که با اختلال در سیستم تولیدمثل، متابولیک و با اختلال روانی در زنان همراه میباشد. نورآدرنالین، هورمون آزادکننده کورتیکوتروپین (CRH)، فاکتور رشد عصب (NGF) از محرکهای شناختهشده محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) و گنادال (HPG) میباشند که تنظیم فرآیندهای فیزیولوژیک دستگاه تولیدمثل را به عهده دارند. هدف اصلی این مطالعه بررسی نقش دو یافته مهم CRH و NGF از منظر روانی-عاطفی بود.
روش بررسی: این مطالعه مورد-شاهدی در مهر 1391 در مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر (عج) بیمارستان امامخمینی (ره) تهران انجام شد. در مجموع 170 خانم 40-20 سال سن با شاخص تودۀ بدنی (BMI) کمتر از 28 شرکت کردند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از Student’s t-test، Chi-square test و Mann-Whitney U test انجام شد.
یافتهها: سطوح سرمی CRH (33/2±90/10) و NGF (371/98±83/380) در گروه مبتلایان به تخمدان پلیکیستیک بهطور معنادار کمتر از گروه شاهد بود (001/0P<). همچنین با استفاده از پرسشنامه دموگرافیک مشخصات کمی و کیفی جمعیت مورد مطالعه بررسی شد که نتایج آن در مدل رگرسیونی گزارش شد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه در تأیید مطالعات پیشین نشان میدهد که کاهش معنادار سطوح سرمی CHR و NGFα تحت تأثیر پرکاری سیستم عصبی سمپاتیک در سندرم تخمدان پلیکیستیک میتواند یکی از دلایل ایجاد اختلال روانی-عاطفی نزد زنان مبتلا باشد.
فریده ظفری زنگنه، محمد مهدی نقیزاده، مریم باقری،
دوره 76، شماره 1 - ( فروردین 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری یا سندرم تخمدان پلیکیستیک بیماری شایع با علت ناشناخته در سن باروری زنان است. این بیماری از شایعترین اختلالات نورواندوکرین-متابولیکی در سن یادشده میباشد. پژوهشهای دههی اخیر نقش مهم کیفیت زندگی و سبک زندگی را در این زنان دخیل میداند. هدف این مطالعه بررسی الگوی خواب و کیفیت زندگی مبتلایان به تخمدان پلیکیستیک بود.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی به بررسی سبک زندگی بیماران مبتلا به تخمدان پلیکیستیک پرداخته که از فروردین تا اسفند ۱۳۹۵ به درمانگاه نازایی ولیعصر (عج) بیمارستان امامخمینی (ره) تهران مراجعه نمودند. حجم نمونه در این بررسی ۱۶۸ نفر بود که در دو گروه مطالعه و شاهد با محدودهی سنی ۲۰ تا ۴۰ سال و با شاخص تودهی بدنی کمتر از ۲۸ شرکت نمودند. ابعاد سبک زندگی در این مطالعه با پرسشنامههای کیفیت زندگی عمومی، کیفیت خواب پیتزبورگ، افسردگی-اضطراب-استرس و پرسشنامه دموگرافیک بررسی شد.
یافتهها: میانگین شاخص توده بدنی در گروه مطالعه (۰/۰۰۲P=) و همچنین وزن این بیماران (۰/۰۰۱P<) بیشتر از گروه شاهد بود. علایم بیماری شامل سیکل نامنظم (۰/۰۰۱P<) و هیرسوتیسم (۰/۰۰۱P<) در گروه مطالعه بیشتر از گروه شاهد بود. همچنان که مشکلات خواب مانند مصرف دارو (۰/۰۴۸P=)، دیر به خواب رفتن (۰/۰۲۴P=) و کفایت خواب (۰/۰۴۹P=) نیز در گروه مطالعه بیشتر از گروه شاهد بود.
نتیجهگیری: داشتن وزن و خواب مناسب میتواند در ایجاد یک الگوی درست در سبک زندگی این بیماران کمک نماید.
فریده ظفری زنگنه، معصومه معصومی، الهه سید ابوترابی،
دوره 76، شماره 9 - ( آذر 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: پلیمورفیسم ژنتیکی یا چند شکلی ژنتیکی مسئول تفاوتهای فردی است. پلیمورفیسم بهعنوان یک فاکتور اصلی و مهم در رابطه با بیماریهای پیچیده با اتیولوژی یا سببشناسی ناشناخته و همچنین سرطان مطرح میباشد. پژوهش کنونی با هدف بررسی ژنهای دو گیرنده بتا۲ و بتا۳ سیستم آدرنرژیک در زنان مبتلا به تخمدان پلیکیستیک صورت گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی بر روی ۲۰۰ بیمار مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک در بیمارستان امامخمینی (ره) تهران، درمانگاه نازایی ولیعصر (عج) بین سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ انجام شد. بررسی پلیمورفیسم بر روی کدونهای ۱۶، ۲۷، ۱۱۳ و ۱۶۴ از ژن گیرنده بتا۲ و کدون ۶۴ اگزون یک ژن گیرنده بتا۳ آدرنرژیکی انجام شد.
یافتهها: بررسی کدونهای گیرنده بتا۲ نشان داد که تنها در کدون ۱۶۴ گیرنده بتا۲ آدرنرژیکی پلیمورفیسم (۴۴/۴%) رخ داده که یافته بین دو گروه بیمار و شاهد معنادار میباشد. نسبت هموزیگوت و هتروزیگوت نیز در دو گروه تفاوت معناداری را نشان داد. پلیمورفیسم اگزون یک در کدون ۶۴ که اسید آمینه تریپتوفان را کد مینماید، نیز نشان میدهد که نوکلوتید T به C تغییر یافته است.
نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشان میدهد که تنها پلیمورفیسم کدون ۱۶۴ (Thr164Ile) ژن گیرنده بتا۲ و پلیمورفیسم ژن گیرنده بتا۳ Thr164Ile 64 (rs 4994) با سندرم تخمدان پلیکیستیک همراهی مینماید. بنابراین دو کدون نامبرده از دو گیرنده بتا۲ و بتا۳ آدرنرژیکی میتوانند ریسک یا خطر ابتلا به تخمدان پلیکیستیک را در زنان بالا ببرد.
فریده ظفری زنگنه، محمد مهدی نقیزاده، مریم باقری، معصومه دهقان،
دوره 78، شماره 3 - ( خرداد 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: بیشتر مطالعات نشان میدهد ۹ تا ۲۴% افرادی که در سیکل لقاح آزمایشگاهی (IVF) قرار میگیرند زنانی هستند که پاسخ تخمدانی آنها ضعیف است. زنان با پاسخ ضعیف تخمدانی Poor ovarian response (POR) بیماران ناباروری هستند که ذخیره تخمدان و پاسخ تخمدان به داروها کم و کیفیت تخمک در آنها رو به زوال است. هدف این مطالعه بررسی بیان ژن سه گیرنده آدرنرژیکی در سلولهای کومولوس زنان پاسخ ضعیف تخمدانی در محیط کشت بود.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی از فروردین تا دی ۱۳۹۶ در مرکز تحقیقات بهداشت باروری بیمارستان امام خمینی (ره) تهران بر روی دو گروه مطالعه و کنترل (اهدا کننده تخمک) انجام شد. هر دو گروه با ضوابط محدوده سنی ۲۰ تا ۴۵ سال و داشتن اندکس توده بدنی زیر m2/kg ۲۸ وارد مطالعه شدند و ضوابط خروج شامل عدم مصرف دارو بجز داروهای تحریککننده تخمدان و عدم ابتلا به بیماری بود. تشخیص پاسخ ضعیف تخمدان با معیار بولونیا (Bologna) انجام شد. پس از پانکچر فولیکولها، کومولوسها از کمپلکس تخمک-کومولوس جدا و با لام نئوبار شمارش و به محیط کشت اضافه شد. استخراج RNA انجام و غلظت RNA خوانده شد. cDNA سنتز و برای ژنهای B2 و ADRα1,2 پرایمر طراحی و بیان ژن سنجیده شد.
یافتهها: مقایسه نتایج بیان ژن فقط در گیرندۀ آلفا ۱ و ۲ سلولهای کومولوس در دو گروه مطالعه و کنترل، کاهش معناداری نشان داد. ضریب همبستگی نیز نشان داد که بین گیرندههای آدرنرژیک و اثرات آنها بر یکدیگر رابطه معنادار وجود دارد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعۀ حاضر کاهش بیان ژن دو گیرنده آلفا ۱ و ۲ در این زنان را نشان داد.
محدثه مظفری، سید ابوالقاسم مهری نژاد، جمشید باقری، مهرانگیز پیوستهگر، مسعود ثقفینیا،
دوره 78، شماره 3 - ( خرداد 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهشهای پیشین نتایج متناقضی را در خصوص عملکرد حافظهکاری پس از جراحی بایپس عروق کرونر قلب ارایه دادهاند. این پژوهش بهمنظور مقایسه حافظه کاری بیماران جوان بایپس عروق کرونر با دامنه سنی ۳۰ تا ۵۵ سال که یک سال از عمل جراحی آنان گذشته است با افراد سالم انجام شده است.
روش بررسی: در این مطالعه مورد-شاهدی که در فاصله زمانی بهمن ۱۳۹۶ تا مهر ۱۳۹۷ انجام گرفت، ۴۰ بیمار مرد بایپس عروق کرونر قلب با دامنه سنی ۳۰ تا ۵۵ سال که طی یکسال گذشته در مرکز قلب تهران بستری بودند، بهعنوان گروه آزمایشی و ۶۴ مرد سالم با دامنه سنی همتا بهعنوان گروه کنترل بهصورت تصادفی انتخاب شدند. هر دو گروه با آزمون حافظه کاری وکسلر مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج نشان داد تفاوت میان دو گروه در آزمون حافظه کاری در زیر مقیاسهای حافظه شنیداری رو به جلو و معکوس، نمره کل حافظه شنیداری، حافظه دیداری معکوس و فراخنای حافظه شنیداری در سطح خطای ۱% از نظر آماری معنادار است (۰/۰۱>P). همچنین، تفاوت دو گروه در زیر مقیاس نمره کل حافظه دیداری در سطح خطای ۵% از نظر آماری معنادار است (۰/۰۵>P). نتایج گویای عملکرد ضعیفتر گروه بیماران در تمامی زیر مقیاسهای آزمون حافظه کاری نسبت به افراد سالم میباشد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه شیوع کاهش شناختی بهنسبت بالا بهویژه در حافظه کاری پس از CABG را تأیید میکند و الگویی از تداوم کاهش شناختی پس از گذشت یکسال از عمل بایپس عروق کرونر در بیماران جوان با دامنه سنی ۳۰ تا ۵۵ سال ارایه میدهد.
امیر همتا، عابدین ثقفیپور، احسان مظفری، زهرا سالمی،
دوره 78، شماره 6 - ( شهریور 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: درمان رایج لیشمانیوز جلدی با داروهای گلوکانتیم و پنتوستام صورت میگیرد. این مطالعه با هدف تعیین عوامل موثر بر طول درمان با گلوکانتیم در بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی با استفاده از مدل تحلیل بقا صورت گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی، 1017 بیمار مبتلا به لیشمانیوز جلدی مراجعهکننده به مراکز جامع سلامت استان قم از فروردین 1393 تا اسفند 1397 بهصورت سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. زمان بهبودی با استفاده از روش کاپلانمایر برآورد و سپس تابع بقا به تفکیک متغیرهای مورد بررسی رسم و جهت بررسی تفاوت آنها از Log Rank test استفاده شد و پس از بررسی فرض PH توسط ماندههای شونفلد از رگرسیون کاکس پیشرو برای تعیین عوامل موثر بر طول درمان استفاده گردید.
یافتهها: در پایان زمان مورد انتظار، میزان بهبودی ضایعه در روش درمان موضعی 7/96% و در روش سیستمیک 93% برآورد گردید. میانه زمان بهبودی برای بیماران به روشهای موضعی و سیستمیک بهترتیب 00/8 هفته و 00/18 روز بود. در روش موضعی، تنها متغیر ضایعه بر روی ران معنادار بود یعنی در صورت وجود ضایعه بر روی ران، طول درمان کاهش مییابد. همچنین متغیر تعداد ضایعه معنادار بود (039/0P=) بهطوریکه افرادی که تعداد ضایعه آنها چهار و یا بیشتر بود شانس بهبودشان 30% کمتر است.
نتیجهگیری: وجود ضایعه بر روی ران، تعداد کم ضایعه، زمان بهبود ضایعات ناشی از آن را کاهش میدهد. همچنین استفاده از مدل کاکس در مطالعات علوم پزشکی، مناسب بهنظر میرسد زیرا افزونبر رخداد پیشامد، زمان وقوع آن را نیز در نظر میگیرد.
فریده ظفری زنگنه، محمد مهدی نقیزاده، معصومه معصومی، مرضیه محبّی،
دوره 78، شماره 8 - ( آبان 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلیکیستیک با درجه شیوع 1/13%-5 شایعترین اختلال اندوکرینی در سن باروری زنان است. کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی در این زنان کاهش معناداری دارد. چرا که این کاهش میتواند بهدلیل بسیاری از اختلالات از جمله: اختلالات قاعدگی، اختلالات خواب، هیرسوتیسم، مشکل زناشویی، ناباروری و مشکلات عاطفی/روانی باشد. مطالعه حاضر بیشتر با هدف بررسی نقش دو سویه بین خواب و دیگر عوامل محیطی موثر در کیفیت زندگی بیماران انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی که در فروردین تا اسفند سال 1395 در درمانگاه نازایی ولیعصر (عج) بیمارستان امامخمینی تهران انجام شد. تعداد 180 زن با محدوده سنی 40-20 سال و شاخص توده بدنی کمتر از 28 شرکت داشتند. پرسشنامه های: کیفیّت زندگی یا سلامت عمومی (General health questionnaire, GHQ)، دموگرافیک، کیفیّت خواب پیترزبورگ (Pittsburgh sleep quality index, PSQI) و روانسنجی (Depression Anxiety Stress Scales-DASS-42) بههمراه فرم رضایتنامه در اختیار همه قرار گرفت.
یافتهها: میانگین وزن و شاخص توده بدنی (002/0P=)، موی زاید و سیکل نامنظم در گروه مطالعه بیشتر (001/0P>) از گروه کنترل بود. میانگین امتیاز پرسشنامۀ خواب در مشکل بخواب رفتن (024/0P=)، کفایت خواب (048/0P=) و مصرف دارو (049/0P=) نیز در گروه مطالعه بیشتر بود. تحلیل رگرسیونی کیفیت زندگی و سیکل نامنظم (046/0P=) و حالات عاطفه منفی با در آمد خانواده (بهترتیب 035/0، 016/0 و 015/0P=) بین دو گروه معنادار بود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه تأثیرپذیری کیفیت زندگی زنان مبتلا به تخمدان پلیکیستیک را از عوامل محیطی تأیید کرد. الگوی خواب نامطلوب، تأثیر اختلال قاعدگی بر خلق و درآمد کم خانواده موجب عاطفه منفی شد.
فریده ظفری زنگنه، صمد محمدنژاد، محمد مهدی نقیزاده، مریم باقری، الناز حکمت،
دوره 79، شماره 11 - ( بهمن 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کانکسنها (Connexin) پروتیین غشایی در ساختار اتصال شکافی یا گپ جانکشنها هستند که عهدهدار انتقال یونها و مولکولهای پیامرسان به تخمکاند. هدف این مطالعه بررسی نقش گیرنده بتا-دو آدرنرژیک در روند رشد فولیکول براساس بیان ژن دو کانکسن (Connexin)، 37 و 43 گپ جانکشنهاست که نقش اولیه را در از سرگیری مجدد روند میوتیک و بلوغ اووسیت دارند.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی از فروردین 98 تا آبان 1399 در مرکز تحقیقات بهداشت باروری بیمارستان امام خمینی تهران در دو گروه مطالعه (زنان با پاسخ ضعیف تخمدان) و کنترل (زنان اهداکننده تخمک) انجام شد. هر گروه با معیار بولونیا (Bologna) و ضوابط ورود اندکس توده بدنی زیر m2/kg 28 و محدوده سنی45-20 سال و ضوابط خروج عدم مصرف دارو بهجز تحریککنندههای تخمدان و عدم ابتلا به بیماری وارد مطالعه شدند. سیکل تحریک تخمکگذاری اجرا و کومولوسها پس از پانکچر جدا و در محیط کشت سلولی قرار گرفتند. ایزوپروترنول (آگونیست) و پروپرانولول (آنتاگونیست) گیرنده بتا-دو با غلظتnM 100 به محیط اضافه و استخراج RNA انجام و cDNA سنتز گردید. بیان ژن توسط تکنیک Real-time PCR تعیین شد.
یافتهها: بیان ژن هر دو کانکسن (Connexin) در گروه مطالعه بدون دارو (001/0P<)، پروپانولول (001/0P<) و ایزوپروترنول (001/0P<) نسبت به گروه کنترل تغییر معنادار داشت. ایزوپروترنول سبب کاهش و پروپانولول منجر به افزایش بیان ژن گردید (001/0P<).
نتیجهگیری: این نتایج نشان داد که پاسخ ضعیف تخمدان با فعالیت گیرنده بتا-دو در تعامل معنادار است.