جستجو در مقالات منتشر شده


18 نتیجه برای فاطمی

جلال فاطمی، پروین میربد،
دوره 37، شماره 1 - ( 1-1360 )
چکیده

سندرم سزاری با اریترودرمی ژانرالیزه، لنفادنوپاتی و منظره لوسمیک خون محیطی بیماری بدخیمی است که به علت پرولیفراسیون T لنفوسیت ایجاد می شود وجه تمیز، آن وجود سلولهای درشت با هسته های حجیم نا منظم و چین و شکنج دار در خون محیطی ، پوست، عقده های لنفاوی و احشاء مبتلا است. این سندرم از نظر ماهیت کاملاً شبیه بیماری میکوزیس فونگوئید بوده و با آن جزء یک خانواده است و لنفوسیت های وابسته به تیموس در هر دو پرولیفراسیون می باید بطوریکه در میکروسکپ معمولی و الکترونیک اختلافی بین سلولهای موجود در دو بیماری مشهود نیست بدین جهت بعضی از مؤلفین سندرم سزاری را یک فرم اریترودرمیک میکوزیس فونگوئید میدانند ولی در سندرم سزاری لکوسیتوزبالا، لنفوسیتوز و تعداد فراوان سلول سزاری در خون محیطی مشاهده می شود که باعث نمایز آن از میکوزیس فونگوئید است و روی این اصل عده ای سندرم سزاری را مرحله لوسمیک میکوزیس فونگوئید می دانند.بحث هائی در این مورد شده است که در این گزارش می خوانید. علت گزارش این مورد، نادر بودن سندرم سزاری است که در نوشتجات پزشکی موارد کمی از آن دیده شده است بدین جهت در موارد برخورد با اریترودرمی ژانرالیزه باید این سندرم را در نظر داشت. مطالعه ادبیات پزشکی نشان می دهد که هنوز منشاء ایجاد سلول سزاری مشخص نشده است امید است با دسترسی به بیمار فوق الذکر و بیماران مشابه مطالعات بیشتری انجام گیرد.


علی یعقوبی نوتاش، سید شهاب الدین فاطمی،
دوره 63، شماره 3 - ( 3-1384 )
چکیده

مقدمه: مطالعات بی‌شماری، تاکنون، نشان داده‌اند که استفاده از روش «روتین» برای انجام آزمایشات پاراکلینیکی قبل از اعمال جراحی، نه تنها هزینه- ثمربخش نیست، بلکه باعث بهم خوردن برنامه اتاق‌های عمل شده، خطر محکومیت قانونی پزشکان را افزایش داده و حتی در مواردی برای سلامت بیماران خطرآفرین می‌باشد. از سوئی دیگر نتایج چنین آزمایشاتی ندرتاً موجب تغییر در طرح درمانی بیماران می‌شود. روش جایگزینی که تابه حال پیشنهاد می‌شد، انجام آزمایشات بر مبنای اندیکاسیون‌های حاصل از شرح حال و معاینه بالینی می‌باشد که منجر به حذف آزمایشاتی به میزان 60 درصد می‌شود. چنین روشی متأسفانه در هیچ جای جهان نتوانسته است جایگزین روش روتین شود. علت آن، سادگی و سهولت بسیار زیاد روش «روتین» در برابر پیچیدگی و مشکلات روش «روتین» مبتنی بر اندیکاسیون می‌باشد.
مواد و روشها: براساس یک مطالعه توصیفی گذشته نگر، پرونده 1700 بیمار که در طبقه‌بندی جامعه آمریکایی متخصصان بیهوشی American Society of Anesthesiogists در گروه I و II قرار می‌گرفتند و در بخش‌های جراحی عمومی بیمارستان سینا از اول مهر ماه 79 لغایت مهر 80 بستری گردیده اند بررسی شد. نتایج آزمایشات شمارش کامل گلبولی، قند خون ناشتا، نیتروژن اوره، کراتینین، سدیم و پتاسیم خون و رادیوگرافی قفسه سینه و الکتروکاردیوگرام و آزمایش کامل ادرار، بین دو گروه زیر چهل سال (894 مورد) و چهل سال و بالاتر (806 مورد) مقایسه و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافته ها: از تعداد 4935 مورد آزمایش که بر روی بیماران زیر چهل سال انجام شده تنها 1004 مورد (3/20%) براساس شرح حال و معاینات بالینی اندیکاسیون داشته است و نتایج آنها در طرح درمانی هیچ بیماری تأثیر نداشته است. در بیماران 40 ساله و بالاتر، 6300 مورد آزمایش انجام شده است که تعداد 3361 مورد آن (3/53%) اندیکاسیون داشته است. در این گروه طرح درمانی پنج بیمار به علت آزمایشات تغییر کرده است.
نتیجه‌گیری و توصیه‌ها: انجام آزمایشات قبل از اعمال جراحی به روش «روتین» معایب متعددی دارد که هزینه-ثمربخش بودن آنرا تأیید نمی‌کند و روش جایگزینی آزمایشات «مبتنی بر اندیکاسیون» نیز در مرحله اجرا مشکلات و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. محدود کردن آزمایشات روتین به گروه سنی چهل سال و بالاتر و انجام ندادن هیچ آزمایشی در گروه سنی زیر چهل سال، در عین حفظ سادگی و قابل اجرا بودن روش روتین، موجب کاهش چشمگیر هزینه‌های زاید (52%)، بدون تأثیر سوء در روند درمان و سلامت بیماران می‌شود.


نور احمد لطیفی، محمد جواد فاطمی، فرخ کامران خواجوی، شهرزاد تقوی، میرسپهر پدرام،
دوره 70، شماره 8 - ( 8-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: فلپ تصادفی در جراحی ترمیمی کاربرد زیادی دارد و نکروز آن از مشکلات جراحی پلاستیک است. داروهای سیستمیک و موضعی زیادی برای جلوگیری از این عارضه توصیه می‌شود. در این مطالعه اثر آسپیرین و پلاویکس و هم‌چنین اثر ترکیب دو دارو بر بقای فلپ پوستی تصادفی در رت بررسی شد.
روش بررسی: 40 رت به طور تصادفی به چهار گروه ده تایی تقسیم شدند. پس از بیهوشی عمومی فلپ‌های cm3×11 در پشت تمام رت‌ها ایجاد شد. سپس در یک گروه روزانه mg/kg100 آسپیرین خوراکی به مدت یک هفته و در گروه دیگر پلاویکس روزانه mg/kg25 خوراکی به مدت یک هفته تجویز شد. در گروه سوم آسپیرین به علاوه پلاویکس با دوز مشابه گروه اول و دوم به مدت یک هفته استفاده شد. حیوانات گروه چهارم به عنوان گروه کنترل بوده و دارویی دریافت نکردند. پس از هفت روز سطح فلپ تحت اندازه‌گیری و محاسبات مورفولوژی قرار گرفت. از میانگین و انحراف‌معیار جهت توصیف داده‌ها و از آزمون آنالیز واریانس جهت مقایسه گروه‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین میزان زنده بودن فلپ پوستی تصادفی (نسبت سطح زنده فلپ به سطح کل×100) در گروه کنترل 49/62%، در گروه آسپیرین 04/64%، در گروه پلاویکس 09/65% و در گروه ترکیبی 06/64% بود. مقایسه اختلاف میانگین بین گروه‌ها نشان داد که اختلاف معنی‌داری بین گروه‌های مطالعه با گروه کنترل وجود نداشت(05/0.
نتیجه‌گیری:
مصرف آسپیرین، پلاویکس و ترکیب آن‌ها تاثیر قابل توجهی بر بقای فلپ پوستی تصادفی نداشت
حسین اکبری، محمد جواد فاطمی، ظهراب شکور، سید جابر موسوی، پژمان مدنی، میر سپهر پدرام،
دوره 70، شماره 10 - ( 10-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: در برخی از صدمات عصبی که امکان ترمیم اولیه وجود ندارد، روش ارجح استفاده از پیوند عصب با استفاده از عصب خود بیمار (اتوگرافت) می‌باشد. از نظر تئوری این احتمال وجود دارد که متعاقب پیوند معکوس عصب از خروج آکسون از شاخه‌های فرعی ممانعت به عمل ‌آید. پژوهش حاضر به مقایسه دو روش پیوند عصب به صورت مستقیم و معکوس می‌پردازد.
روش بررسی: 40 عدد رت به دو گروه تقسیم شدند و مورد عمل جراحی قرار گرفتند. عصب سیاتیک ران راست آن‌ها به طول 5/1 سانتی‌متر قطع شده در گروه اول به صورت مستقیم و در گروه B به صورت معکوس بین دو سر پروگزیمال و دیستال عصب مجدداً آناستوموز شدند. یک و 16 هفته پس از عمل جراحی، از رت‌ها اثر کف پا گرفته شد. در هفته 16 بررسی پاتولوژی و شمارش آکسون انجام شد. نتیجه این دو روش گرافت عصبی از نظر کلینیکی بر اساس ایندکس عملکرد سیاتیک (Sciatic functional index) بر مبنای اثر کف پا و از نظر پاراکلینیکی بر مبنای شمارش آکسونی مقایسه شدند.
یافته‌ها: استفاده از گرافت عصبی به روش معمول و به روش معکوس از جنبه بالینی (SFI) در هفته اول (22/0P=) و هفته شانزدهم (87/0P=) و هم‌چنین از جنبه پاراکلینیکی شمارش آکسون، در هفته شانزدهم (68/0P=) تفاوت معنی‌داری با هم ندارند.
نتیجه‌گیری: در ضایعات عصبی با طول کوتاه، نتایج پیوند عصب به روش معمول و معکوس تفاوتی ندارد. نتیجه‌گیری در نقایص با طول بلند و نیز انسان نیاز به مطالعات بیش‌تری دارد.


محمد جواد فاطمی، امیر اسدالله خواجه رحیمی، بابک نیکومرام، مریم سخایی، شبنم مصطفوی‌نیا، امیر آتشی، میر سپهر پدرام، حمیدرضا آقایان، شیرین عراقی، مجید سلطانی، مجید مصاحبی محمدی،
دوره 72، شماره 6 - ( شهریور 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: سلول‌های بنیادی در درمان طیف وسیعی از بیماری‌ها کاربرد دارند و از بافت‌های مختلف بدن قابل جداسازی هستند. این سلول‌ها به دو روش ترشح سایتوکین‌ها و فاکتورهای رشد و نیز افتراق سلولی به درمان بیماری‌ها کمک می‌کنند. زخم‌های سوختگی یکی از مشکلات جراحی ترمیمی می‌باشند و ممکن است سلول‌های بنیادی بتوانند به ترمیم سریعتر این زخم‌ها کمک نمایند. روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع مطالعه تجربی بوده و از دی ماه 1391 تا اردیبهشت 1392 در مرکز تحقیقات سوختگی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام گردید. در این مطالعه 30 رت به‌طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. چربی اینگوینال یک گروه ده تایی برای تهیه سلول بنیادی اتولوگ مورد استفاده قرار گرفت. از آمنیون آسلولار به‌عنوان اسکافولد برای انتقال سلول بنیادی استفاده شد. در هر 30 رت یک زخم سوختگی ایجاد شد. پس از 24 ساعت زخم اکسیزیون و در گروه اول پانسمان معمولی و در گروه دوم آمنیون آسلولار و در گروه سوم که پیش‌تر چربی آنها برداشته شده بود آمنیون آسلولار با سلول بنیادی برای پوشش زخم استفاده شد. سرعت ترمیم زخم و مشخصات پاتولوژی در سه گروه با هم مقایسه گردید. یافته‌ها: میانگین سطح تحت بررسی پس از استفاده از سلول بنیادی در طی 15 روز،cm2 53/4 با انحراف‌معیار 23/2± و حداقل و حداکثر سطح به‌ترتیب cm2 82/0 و cm2 5/10 بوده است. میانگین سطح تحت بررسی پس از استفاده از آمنیون آسلولار در طی 15 روز،cm2 31/10 با انحراف‌معیار 52/4± و حداقل و حداکثر سطح به‌ترتیب cm2 57/3 و cm2 9/21 بود (شکل 5). میانگین سطح تحت بررسی پس از استفاده از پماد سیلور در طی 15 روز،cm2 06/9 با انحراف‌معیار 37/1± و حداقل و حداکثر سطح به‌ترتیب cm2 5/5 و cm2 33/12 بوده است. میانگین سطح زخم در گروه آمنیون آسلولار دارای سلول بنیادی از هر دو گروه دیگر در روزهای سوم تا 15 بعد از جراحی به‌طور معنادار کوچکتر بود (01/0P<). همچنین فیبروپلازی و واسکولاریزاسیون در زخم‌های دارای سلول بنیادی به‌طور معنادار بهتر از دو گروه دیگر بود (001/0P<) نتیجه‌گیری: آمنیون آسلولار به‌عنوان یک اسکافولد مناسب به همراه سلول بنیادی با منشاء چربی می‌تواند به ترمیم زودتر زخم سوختگی منجر شود.
ابوالفضل عباس‌زاده، طیبه محزونی، سید ابوالحسن امامی، حسین اکبری، محمدجواد فاطمی، محسن صابری، توران باقری، میترا نیازی، شیرین عراقی،
دوره 73، شماره 9 - ( آذر 1394 )
چکیده

زمینه و هدف: گشنیز با نام علمی Coriandrum Sativum از قدیمی‌ترین گیاهان دارویی شناخته شده است، که در مطالعات مختلف به اثرات ضد التهابی و ضد میکروبی و ضد قارچی روغن آن اشاره شده است، هدف از این مطالعه بررسی تاثیر روغن گشنیز در ترمیم زخم سوختگی درجه دو سطحی می‌باشد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در آزمایشگاه حیوانات مرکز آموزشی درمانی حضرت فاطمه (س) تهران در مهر و آبان 1392 انجام شد، در قسمت خلف 48 رت نر بالغ نژاد Sprague-Dawley به وزن تقریبی g 300-250 سوختگی درجه دو سطحی به ابعاد cm 4×2 ایجاد گردید و سپس در محل سوختگی گروه یک تا چهار به‌ترتیب از کرم سیلور سولفادیازین، پماد آلفا، کرم گشنیز و گاز وازلین (کنترل) برای پانسمان به‌صورت روزانه تا بهبود کامل استفاده شد و روند بهبودی زخم با عکس‌برداری به‌صورت هر سه روز یک‌بار با ImageJ, ver. 1.45, (NIH, Maryland, USA) پایش شد. در روز 10 و 17 جهت بررسی میزان کلاژن و سلول‌های التهابی نمونه از زخم سوختگی برای پاتولوژی فرستاده شد.

یافته‌ها: میانگین سطح زخم‌ها در چهار گروه در اولین مرتبه عکس‌برداری (روز سه) اختلاف آماری معناداری نداشت (135/0P=) و برای بررسی روند بهبودی از تفاضل میانگین سطوح زخم‌ها در گروه‌های چهارگانه در روزهای بعد نسبت به روز سه استفاده شد. سرعت بهبود زخم‌ها در گروه‌های گشنیز و آلفا از روز 14 به بعد بهتر از دو گروه دیگر بود و اختلاف آماری معنادار وجود داشت (001/0P<).

نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد در بهبود زخم حاصل از سوختگی، اثر پماد گشنیز بهتر از گروه کنترل و سیلور سولفادیازین و مشابه پماد آلفا می‌باشد.


محمد جواد فاطمی، فرزین پاک‌فطرت، محمدرضا آخوندی‌نسب، کوروش منصوری، سید جابر موسوی، سید ابوذر حسینی، میترا نیازی،
دوره 73، شماره 10 - ( دی 1394 )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب اعصاب محیطی یکی از مشکلات چالش‌برانگیز در جراحی ترمیمی مدرن است. پیشرفت‌های اخیر در درک راه‌های فیزیولوژیک و مولکولی اثبات کرده است که فاکتورهای رشدی نقش مهمی در تکامل و رژنراسیون عصب محیطی ایفا می‌کند. هدف این مطالعه بررسی اثر پلاسمای غلیظ شده با پلاکت بر بازسازی و ترمیم عصب سیاتیک در مدل حیوانی (رت) بود.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در آزمایشگاه حیوانات مرکز آموزشی درمانی حضرت فاطمه (س) تهران در مهر ماه سال 1392 انجام شد، 24 رت نر سالم از نژاد Sprague-Dawley با وزن تقریبی gr 250-200 به‌طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند و پس از بریدن عصب سیاتیک در گروه اول مقدار ml 05/0 از محلول پلاسمای غلیظ شده با پلاکت به زیر اپی‌نوریوم در پروگزیمال محل ترمیم و به قسمت دیستال در زیر اپی‌نوریوم و در گروه دوم به همان میزان نرمال سالین تزریق شد. پس از شش هفته آنالیز رد پا و ارزیابی‌های نوروفیزیولوژیک و هیستوپاتولوژی انجام شد.

یافته‌ها: تست عملکرد عصب سیاتیک در گروه محلول پلاسمای غلیظ شده با پلاکت به‌طور قابل توجهی بهتر بود (001/0P=). همچنین تست زمان تاخیر هدایت عصبی در این گروه به‌طور معناداری کمتر بود (000/0P=). غلاف میلین در گروه محلول پلاسمای غلیظ شده با پلاکت به‌طور قابل توجهی ضخیم تر بود اما اختلاف تعداد آکسون بین دو گروه از نظر آماری معنادار نبود (298/0P=).

نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد که PRP می‌تواند نقش مهمی در بازسازی اعصاب محیطی و بهبود عملکرد پس از پارگی عصب و ترمیم داشته باشد.


نوراحمد لطیفی، نوید رضوانی، محمدجواد فاطمی، مجید نوریان، شیرین عراقی، توران باقری،
دوره 73، شماره 11 - ( بهمن 1394 )
چکیده

زمینه و هدف: بقای گرفت در محل آسیب از مشکلات بزرگ جراحی‌های ترمیمی به‌حساب می‌آید. هدف ما در این مطالعه بررسی اثرات درمانی پلاسمای غنی شده با پلاکت و فیبرین غنی شده با پلاکت بر بقای پیوند پوستی تمام ضخامت اتولوگ، در موش‌های صحرایی نر بود.

روش بررسی: این مطالعه تجربی در اردیبهشت ماه 1394 در آزمایشگاه حیوانات بیمارستان حضرت فاطمه (س) تهران انجام شد. 36 راس موش صحرایی نر نژاد اسپراگرداولی (محدوده وزنی gr 250-300) پس از بیهوشی به سه گروه تقسیم شده و پس از برداشتن پوست در گروه اول پلاسمای غنی شده با پلاکت، گروه دوم فیبرین غنی شده با پلاکت و گروه سوم نرمال سالین تزریق شد. 28 روز پس از جراحی، بررسی میکروسکوپی (میزان آنژیوژنز) و ماکروسکوپی (مساحت ناحیه نکروز) از نمونه‌ها به‌عمل آمد.

یافته‌ها: نتایج نشان دادند اختلاف معناداری در مساحت ناحیه نکروز بین گروه کنترل و گروه پلاسمای غنی شده با پلاکت وجود نداشت. درصد ناحیه‌ی نکروز در حیوانات تحت درمان با فیبرین غنی شده با پلاکت به‌طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (0001/0P=) اختلاف معناداری در دانسیته‌ی عروقی بین گروه کنترل و گروه پلاسمای غنی شده با پلاکت وجود نداشت، در حالی که در حیوانات تحت درمان با فیبرین غنی شده با پلاکت دانسیته‌ی عروقی به‌طور معناداری از گروه کنترل کمتر بود (002/0P=).

نتیجه‌گیری: استفاده از پلاسمای غنی شده با پلاکت اتولوگ می‌تواند بر تسریع التیام آسیب بافت نرم و افزایش بقای گرفت مؤثر باشد.


محمدرضا عبادی، محمد جواد فاطمی، فرهاد حافظی، میترا نیازی، محمدعلی فاطمی،
دوره 74، شماره 7 - ( مهر 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: استفاده از گرافت غضروفی خردشده در سال‌های اخیر در جراحی رینوپلاستی مورد توجه جراحان پلاستیک قرار گرفته است، با این حال امکان جذب غضروف‌ها در درازمدت به‌طور معمول وجود دارد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر سلول‌های بنیادی برگفته از چربی بر بقای گرافت‌های غضروفی خرد‌شده بود.

روش بررسی: در پژوهش کنونی که یک مطالعه مداخله‌ای بود و در سال 1393 در آزمایشگاه حیوانات بیمارستان حضرت فاطمه (س) انجام شد، 10 خرگوش سفید نیوزلندی، با میانگین وزن 2000 تا g 2500 انتخاب شده و سلول‌های بنیادی از بافت چربی سطح داخلی کشاله ران هر یک از خرگوش‌ها تهیه شد. گرافت‌های غضروفی خرد‌شده آغشته و غیر‌آغشته به سلول‌های بنیادی اتولوگ به‌ترتیب در پاکت‌های زیرجلدی طرفین خط وسط پشتی هر یک از خرگوش‌ها قرار داده شد و وزن آن‌ها پیش از ایمپلنتیشن و پس از اکسپلنتیشن اندازه‌گیری و ثبت شد. بررسی‌های مربوط به کندروسیت‌های زنده، 10 هفته پس از ایمپلنتیشن انجام شد.

یافته‌ها: میانگین تفاضل وزن غضروف‌های خرد‌شده بین دو گروه (سمت مداخله و سمت کنترل) با یکدیگر متفاوت بود، به‌طوری که این میانگین در سمت مداخله به‌طور معناداری بیشتر از سمت کنترل بود (021/0P=). میانگین تعداد کندروسیت‌های زنده در سمت مداخله به‌طور معناداری بالاتر از سمت کنترل بود (001/0P<).

نتیجه‌گیری: این یافته‌ها از نقش سلول‌های بنیادی برگرفته از چربی بر افزایش بقای گرافت‌های غضروفی خرد‌شده حمایت می‌کند، اگرچه مکانیسم واقعی آن تعریف نشده است.


عباس کاظمی آشتیانی، پیمان خوشنود، محمد جواد فاطمی، سید جابر موسوی، سید ابوذر حسینی،
دوره 74، شماره 10 - ( دی 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: روش‌ها و داروهای سیستمیک و موضعی زیادی برای جلوگیری از ایسکمی در فلپ‌های تصادفی توصیه شده است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر سلول‌های بنیادی برگرفته از خون بندناف در بقای فلپ تصادفی در رت می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه تجربی در آزمایشگاه حیوانات مرکز آموزشی درمانی حضرت فاطمه (س) تهران در سال 1392 انجام شد. در این مطالعه بیست رت از جنس نر با نژاد Sprague-dawley با وزن تقریبی 300 تا gr 350 انتخاب شده و به‌طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در هر دو گروه پس از بیهوشی یک فلپ با اندازه cm 6×2 در خلف ایجاد شد. در ناحیه فلپ گروه مداخله، سلول‌های بنیادی مشتق از خون بندناف تزریق شد و پس از هشت روز اثرات آن بر زنده ماندن فلپ مورد بررسی نرم‌افزاری عکس دیجیتال و نیز پاتولوژیک قرار گرفت.

یافته‌ها: میانگین مقدار فلپ زنده در گروه مداخله 43/1±57/6 و در گروه شاهد cm2 96/1±71/4 بود این اختلاف معنادار بوده و سطح مقطع سالم فلپ در گروه مداخله بیشتر بود. (49/0P=) در بررسی پاتولوژی انجام شده نیز نکروز اپیدرمی ضمائم درم و نکروز عضلات پوست در گروه مداخله در سه مورد ولی در گروه کنترل در پنج مورد گزارش شد.

نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر نشان داد که سلول‌های بنیادی خون بندناف می‌توانند تا حدودی در کاهش ایسکمی و افزایش طول فلپ تصادفی موثر واقع شوند. اما توصیه می‌شود برای مقایسه نتایج این دارو با پلاسبو یا یک داروی مؤثر ثابت شده مطالعه‌ای مشابه انجام گردد.


محمدجواد فاطمی، شیرین چهرودی، توران باقری، سحر صالح، امیر آتشی، محسن صابری، سید ابوذر حسینی، شیرین عراقی،
دوره 74، شماره 12 - ( اسفند 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: سلول‌های بنیادی با یا بدون داربست حمل‌کننده این سلول‌ها به‌عنوان روش‌های جدید در درمان زخم‌های حاد و مزمن مطرح شده‌اند. مطالعه حاضر با هدف بررسی امکان استفاده از نانوفیبرهای پلی‌اترسولفون به‌عنوان اسکافولد نگهدارنده سلول‌های بنیادی با منشا چربی با یا بدون فاکتور رشد در ترمیم زخم تمام ضخامت در رت انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه تجربی در تیرماه 1392 در آزمایشگاه حیوانات بیمارستان حضرت فاطمه (س) تهران انجام شد. 48 رت به‌صورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. پس از ایجاد زخم در سطح خلفی رت‌ها، پوشش زخم در گروه اول با پلی‌اترسولفون (PES) همراه سلول‌های بنیادی چربی (ASC) و فاکتور رشد (GF)، در گروه دوم با پلی‌اترسولفون همراه سلول‌های بنیادی چربی (ASC)، در گروه سوم با پلی‌اترسولفون به تنهایی، در گروه چهارم (کنترل) با گاز وازلین انجام شد. سپس در روزهای 20 و 35 با فتوگرافی وسعت زخم و سرعت ترمیم و همچنین در روزهای 20 و 45 با نمونه‌برداری مشخصات هیستوپاتولوژی نمونه‌ها بررسی شد.

یافته‌ها: نتایج سرعت ترمیم زخم در گروه کنترل به‌طور معناداری بهتر بود (001/0P=، 013/0P=، 008/0P=). در بررسی خصوصیات هیستوپاتولوژیک نیز گروه کنترل در روز 20 به‌طور معناداری نتایج بهتری داشت (001/0P<) و اما در روز 45 نتایج در پارامترهای متفاوت یکسان نبود.

نتیجه‌گیری: داربست پلی‌اتر سولفون به تنهایی یا همراه سلول‌های بنیادی برگرفته از چربی نتوانست ترمیم زخم را بهبود بخشد. همچنین اضافه شدن فاکتور رشد VEGF نتوانست تغییر واضحی در ترمیم زخم ایجاد کند.


ثریا شاهرخ، سیدابوالحسن امامی، محمدجواد فاطمی، میر سپهر پدرام، سعید فرزاد فرزاد مهاجری، سیدجابر موسوی، سیدابوذر حسینی، توران باقری، شیرین عراقی،
دوره 75، شماره 1 - ( فروردین 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: گرافت‌های غضروفی به‌عنوان یک جزء تفکیک‌ناپذیر در زمینه‌های مختلف جراحی پلاستیک به‌ویژه رینوپلاستی می‌باشد. عوارضی مانند ایجاد دفرمیتی و باز جذب آن در استفاده از غضروف وجود دارد که محل برداشتن غضروف می‌تواند از بروز این عوارض پیشگیری کند. پژوهش کنونی با هدف مقایسه میزان جذب غضروف در گرافت غضروفی حاصل از دنده با گرافت حاصل از کونکای گوش در خرگوش انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در آزمایشگاه حیوانات مرکز آموزشی درمانی حضرت فاطمه (س) تهران در آبان ۱۳۹۳ انجام شد، در ۱۵ سر خرگوش نر سفید نیوزلندی (با وزن تقریبی ۲۰۰۰ تا g ۲۵۰۰) پس از بیهوشی، بخشی از گوش و غضروف دنده‌ای آن برداشته و سپس در قسمت خلفی تنه خرگوش در یک سمت ستون فقرات، کونکای گوش و در سمت دیگر غضروف دنده‌ای پیوند شد. پس از هشت هفته نمونه‌ها پس از تعیین وزن، از نظر میزان کندروسیت‌های زنده و فیبروز توسط پاتولوژیست مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: میانگین وزن گرافت حاصل از گوش طی دو ماه افزایش داشت ولی این افزایش از نظر آماری معنادار نبود. در گرافت حاصل از دنده میانگین وزن طی دو ماه کاهش معناداری داشته است (۰/۰۰۹P=). از نظر میزان فیبروز و کندروسیت زنده در دو گروه تفاوت معنادار وجود نداشت ولی میزان فیبروز در گروه غضروف گوش بیشتر بوده است.

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های پژوهش کنونی می‌توان نتیجه گرفت که میزان جذب غضروف دنده تا حدودی نسبت به غضروف گوش نتایج بهتری داشته است.


مریم رهام، محمدجواد فاطمی، میترا نیازی، مهنوش مومنی،
دوره 75، شماره 5 - ( مرداد 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: کاهش سطح آلبومین سرم (هایپوآلبومینمی) یک یافته شایع در بیماران سوخته است اما رابطه آن با میزان مرگ و میر بیماران سوخته به‌طور دقیق مشخص نشده است. هدف مطالعه حاضر اندازه‌گیری سطح آلبومین سرم در بیماران سوخته و تعیین رابطه آن با سطح سوختگی و طول مدت بستری در بیمارستان بود. 
روش بررسی: این مطالعه مقطعی بر روی بیماران بالای ۱۶ سال که در شش ماهه دوم سال ۱۳۹۳ و در ۲۴ ساعت اول سوختگی به بیمارستان شهید مطهری تهران مراجعه کردند انجام شد. برای همه‌ی بیمارانی که وارد مطالعه شدند، CBC، آلبومین، کراتینین توتال، پروتیین، BUN و کلسیم در روزهای بستری، یک هفته پس از بستری و در بیمارانی که بد حال می‌شدند، به‌صورت روزانه و در سایر بیماران یک روز پیش از ترخیص مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌ها: پژوهش حاضر نشان داد که میانگین مقدار آلبومین در گروه ترخیص شده در روز پذیرش، یک هفته پس از پذیرش و به هنگام ترخیص به‌طور معناداری بالاتر از گروه فوت شده بود (۰/۰۰۱P<). همچنین میان سطح سوختگی و میزان آلبومین ارتباط معناداری وجود داشت (۰/۰۰۱P<)، به‌طوری‌که هر چه سطح سوختگی بالاتر بود میزان آلبومین پایین‌تر بود ولی بین میزان آلبومین با سن و طول مدت بستری در بیمارستان رابطه معناداری مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: پژوهش حاضر نشان داد که سطح آلبومین سرم می‌تواند به‌عنوان یک شاخص قابل اتکا برای تعیین وضعیت بیماران سوخته کاربرد داشته باشد، ولی پیدا کردن راهکاری برای رساندن سطح آلبومین به حد مناسب نیازمند پژوهش‌های بیشتر می‌باشد.

توران باقری، محمدجواد فاطمی، سیدابوذر حسینی، سیدجابر موسوی، شیرین عراقی، میترا نیازی،
دوره 75، شماره 9 - ( آذر 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه از ترکیباتی با منشا طبیعی در درمان زخم‌ها به‌ویژه زخم سوختگی، به‌علت هزینه‌های بالای درمان و بازتوانی آن‌ها، استفاده می‌شود. پژوهش کنونی با هدف بررسی تاثیر روغن حیوانی بر ترمیم زخم سوختگی در مدل حیوانی رت انجام گردید.
روش بررسی: در این پژوهش تجربی که در آزمایشگاه حیوانات مرکز آموزشی درمانی حضرت فاطمه (س) در اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۴ انجام شد، در قسمت خلف ۳۶ رت نر بالغ نژاد Sprague-Dawley به وزن تقریبی g ۲۵۰-۳۰۰، سوختگی درجه دو عمقی به ابعاد cm ۴×۲ ایجاد گردید و سپس رت‌ها به‌طور تصادفی به سه گروه ۱۲ تایی تقسیم و به‌ترتیب با کرم سیلور سولفادیازین، روغن حیوانی و وازلین پانسمان شدند. روند بهبودی زخم با نرم‌افزارImage J, ver. 1.4.5 (NIH, Maryland, USA) پایش شد. در روز ۱۷ و ۳۰ نیز نمونه‌ها جهت بررسی پاتولوژی فرستاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد در روزهای ۵، ۱۵ و ۲۵ وسعت زخم در گروه‌های روغن حیوانی و وازلین در مقایسه با سیلور سولفادیازین به‌طور معناداری کاهش یافته بود (۰/۰۰۱P=)، اما این تفاوت میان گروه روغن حیوانی و وازلین معنادار نبود. در بازه زمانی ۱۷ روز، نتایج از نظر آرایش کلاژنی (۰/۰۰۱P<) و در روز ۳۰، نتایج اپیتلیزاسیون (۰/۰۴P=)، سلول‌های التهابی حاد (۰/۰۰۱P=) و فیبروپلازی (۰/۰۰۱P<) در گروه روغن حیوانی و وازلین به‌طور معنادار بهتر بود.
نتیجه‌گیری: این پژوهش نشان داد روغن حیوانی نمی‌تواند ترمیم زخم سوختگی را تسریع و ایندکس‌های هیستوپاتولوژی را افزایش دهد.

محمد مهدی ثقفی، محمدجواد فاطمی، توران باقری، محمد حسن حبل الورید، میترا نیازی، محسن صابری، شیرین عراقی،
دوره 75، شماره 11 - ( بهمن 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: برخی از گیاهان دارویی ارزان و در دسترس مانند گیاه ابوخلسا یا هواچوبه با نام علمی Arnebia euchroma می‌توانند در درمان زخم سوختگی و کاهش زمان بهبودی موثر باشند. هدف از این مطالعه بررسی اثر پماد ابوخلسا بر ترمیم زخم سوختگی درجه دو عمقی در رت بود.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در مهر ۱۳۹۴ در آزمایشگاه حیوانات بیمارستان حضرت فاطمه (س) در تهران انجام شد. در قسمت پشت ۲۴ رت نر بالغ نژاد Sprague-Dawley به وزن تقریبی g ۲۵۰-۳۰۰ سوختگی درجه دو عمقی به ابعاد cm ۴×۲ ایجاد گردید و سپس محل سوختگی در گروه اول با پماد ابوخلسا و در گروه دوم با وازلین پانسمان روزانه تا بهبود کامل انجام شد و روند بهبودی زخم با عکس‌برداری به‌صورت هر پنج روز یک‌بار پایش شد. در روز ۲۰ نیز جهت بررسی میزان کلاژن و سلول‌های التهابی نمونه از زخم سوختگی برای پاتولوژی فرستاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که در طول روزهای پنج تا ۱۵ وسعت زخم در هر دو گروه کمتر شد (۰/۰۰۱P<) و این کاهش وسعت زخم در گروه وازلین نسبت به پماد ابوخلسا به‌طور معناداری بیشتر بود (۰/۰۴۰P=). یافته‌های حاصل از پاتولوژی نیز نشان دادند که هیچ‌گونه اختلاف معناداری از نظر میزان کلاژن و سلول‌های التهابی در دو گروه وجود نداشت.
نتیجه‌گیری: پماد دارویی گیاه ابوخلسا وسعت زخم را تا حدودی کاهش می‌دهد اما به‌نظر می‌رسد در زخم‌های سوختگی سطحی در مقایسه با مواد پانسمان دیگر تأثیر بیشتری داشته باشد.

مهنوش مومنی، محمد جواد فاطمی، بیتا کامران‌فر، محسن صابری، توران باقری، میترا نیازی،
دوره 77، شماره 6 - ( شهریور 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: ترمیم سریع نواحی اهداکننده پوست در پیوند پوست نیمه ضخامت در بیماران سوختگی اهمیت حیاتی برای بیمار دارد. هدف مطالعه‌ی حاضر بررسی اثر پانسمان‌های نانوسیلور در افزایش سرعت ترمیم و کاهش عوارض در زخم‌های غیرعفونی محل اهداکننده پیوند پوست بوده است. 
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی روی ۱۰ بیمار سوختگی مراجعه‌کننده به بیمارستان شهید مطهری تهران از مهر تا اسفند ۱۳۹۶ انجام شد. محل دهنده پیوند پوست در هر بیمار به‌طور تصادفی به سه قسمت تقسیم و با آجی‌کوت (Agicoat)، مپی‌تل (Mepitel) و گاز وازلین پوشانده شد. سپس زخم‌ها از نظر سرعت ترمیم، درد هنگام پانسمان و اسکار به‌جا مانده در این سه گروه ارزیابی و مقایسه شدند.
یافته‌ها: میانگین مدت زمان ترمیم در دو گروه آجی‌کت و مپی‌تل مشابه و به‌طور معناداری نسبت به گروه وازلین کوتاه‌تر بوده است (۰/۰۰۵P=). مقایسه‌ی درد بین گروه‌ها نشان داد که در روز چهارم میانگین درد در گروه آجی‌کت و مپی‌تل نسبت به گروه وازلین به‌طور معناداری کمتر بوده است (۰/۰۰۴P=). همچنین میانگین درد گروه مپی‌تل نیز نسبت به گروه وازلین با اختلاف معناداری کمتر بوده (۰/۰۰۲P=) اما تفاوت از نظر مدت زمان ترمیم و درد بین دو گروه آجی‌کت و مپی‌تل معنادار نبوده است. مقایسه‌ی میانگین درد در روز هشتم و میانگین Visual analogue scale (VAS) شش ماه پس از پیوند بین گروه‌ها اختلاف معناداری نشان نداد.
نتیجه‌گیری: زخم پوش آجی‌کوت در کاهش درد و افزایش سرعت ترمیم مؤثر بوده ولی این اثر مشابه پانسمان بدون نقره مپی‌تل بوده است.

ایرج نظری، سید مسعود موسوی، حسین مینایی ترک، داود فاطمی‌نیا،
دوره 80، شماره 2 - ( اردیبهشت 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: استفاده از تکنیک مرسوم در برداشت ورید صافن با عوارض زخم و تاخیر در حرکت بیمار همراه است. از این‌رو منجر به ایجاد روش‌های کم‌تهاجمی مانند روش بریجینگ شد. در این مطالعه، نتایج درمانی برداشت ورید صافن بزرگ با روش‌های مرسوم و بریجینگ برای بازسازی عروق اندام تحتانی در بیماران مبتلا به ایسکمی مزمن اندام تحتانی مقایسه شد.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده (IRCT20190511043562N1)، 66 بیمار مبتلا به ایسکمی مزمن اندام تحتانی، به‌صورت تصادفی به دو گروه برداشت ورید صافن بزرگ با روش مرسوم (30 تایی) و روش استاندارد Bridging (36 تایی) تقسیم شدند. میزان درد Patency گرافت، عوارض زخم، نتایج جراحی و میزان رضایتمندی بیماران ثبت شد. مدت پیگیری بیماران شش ماه بود.   
یافته‌ها: باز بودن گرافت (353/0P=)، میزان بقاء اندام بدون آمپوتاسیون (397/0P=) و تغییرات نمره درد هنگام استراحت (846/0P=) و حرکت (380/0P=) بین دو گروه تفاوت معناداری را نشان نداد. یک هفته پس از عمل، میزان بروز عفونت در روش بریجینگ کاهش معناداری را نشان داد (045/0P=). طی شش ماه پیگیری میزان بهبود زخم، برطرف شدن درد ایسکمیک، بهبود لنگش پا در روش بریجینگ بهتر بود اما تفاوت معناداری را نشان نداد (05/0<P). میزان رضایتمندی بیماران در روش بریجینگ بالاتر بود اما تفاوت معناداری را نشان نداد (05/0<P).    
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد، استفاده از روش بریجینگ، با کاهش عوارض زخم و کاهش درد، کاهش مدت بستری، افزایش سرعت بهبود زخم، پایداری گرافت و بقای اندام و رضایتمندی بیمار همراه است.

 

صدیقه صفری، اکرم عیدی، مهرناز مهربانی، محمدجواد فاطمی، علی‌محمد شریفی،
دوره 81، شماره 1 - ( فروردین 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: استئوآرتریت یک بیماری دژنراتیو مفصلی و شایعترین نوع آرتریت است که سبب درد، ناتوانی و اختلال در عملکرد بیماران می‌شود. قند خون بالا به واسطه‌ استرس اکسیداتیو و افزایش میزان گونه‌های فعال اکسیژن و ایجاد واسطه‌های التهابی برغضروف تاثیر می‌گذارد. از آنجایی که درمان‌های دارویی برای استئوآرتریت کوتاه مدت و غیرموثر هستند، نیاز به درمان‌های جدید جهت درمان استئوآرتریت وجود دارد. استفاده از محلول رویی سلول‌های بنیادی مزانشیمی یا سیکریتا که حاوی محصولات ترشحی ازقبیل فاکتورهای رشد و سیتوکین‌ها است به‌عنوان یک جایگزین مناسب جهت درمان استئوآرتریت درنظر گرفته شود. هدف از این مطالعه اثرات سیکریتا براسترس اکسیداتیو القا شده توسط غلظت بالای گلوکز در کندروسیت‌های انسانی C28I2 می‌باشد.
روش بررسی: تحقیق حاضر به‌صورت تجربی از اردیبهشت ۱۳۹7 تا شهریور 1399 در گروه فارماکولوژی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. اثر سیکریتا و غلظت بالای گلوکز بر میزان بقای سلول‌های غضروفی C28I2 توسط آزمون WST1 بررسی گردید. سپس تاثیر سیکریتا بر بیان mRNA، کاتالاز (CAT)، سوپراکسید دیسموتاز I (SOD1) و گلوتاتیون اس ترانسفرازها I (GSTP1) در گروه‌های درمانی و غیردرمانی مقایسه شدند.
یافته‌ها: پیش‌درمانی کندروسیت‌های انسانی C28I2 با سیکریتا سبب افزایش بیان ژن‌های CAT، SOD1 و GSTP1 در سلول‌های مجاورت داده شده با غلظت گلوکز بالا نسبت به گروه درمان‌نشده می‌شود.
نتیجه‌گیری: سیکریتا می‌تواند در سلول‌های غضروفی تحریک‌شده توسط غلظت بالای گلوکز، استرس اکسیداتیو را ازطریق افزایش ظرفیت آنتی‌اکسیدانی کاهش دهد و چون استرس اکسیداتیو از مکانیسم‌های اصلی آسیب غضروف می‌باشند، سیکریتا می‌تواند در جلوگیری از پیشرفت استئوآرتریت مفید باشد.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb