جستجو در مقالات منتشر شده


60 نتیجه برای قاسمی

مرشد، سرلتی، ناصر قاسمی،
دوره 14، شماره 6 - ( 2-1335 )
چکیده

بیمار جوان 28 ساله و لاغر اندامی که بعلت دردهای شدید قفسه صدری و هیپوکندر راست حالت شوک و استفراغ مکرر مراجعه می کند که با درمانهای مقدماتی بهبودی می یابد پس از چهار روز تمام علائم و ناراحتی های بیمار بر طرف می گردد، دو مرتبه حالت قبلی به ناگهان عارض او می شود و در یک تابلوی ناگهانی در جلوی کنجکاو پزشکان بخش بغتتاً جان می سپارد.
با آنکه شروع ناگهانی عارضه و ختم سریع آن با در نظر گرفتن دردهای شدید قفسه صدری فکر را متوجه انفارکتوس میوکارد می کرد ولی چون بیماری که هنوز در مراحل اولیه جوانی (سن 28 سالگی) به سر می برد حالت عمومی و وضع لاغر اندامی داشت جای شک ونقطه ابهامی در تشخیص مسلم و قطعی باقی می گذارد بسیار بیمار جالب و قابل توجهی به نظر آمد که خوشبختانه با انجام اتوپسی و نتیجه ای که بدست آمد تشخیصی که داده شده بود مسلم گردید.


قاسمی،
دوره 23، شماره 4 - ( 2-1344 )
چکیده


محمد دانش پژوه، محمد اولیائی، سیروس ملک قاسمی، بهروز پیروزمند، امان اله کهیانی،
دوره 31، شماره 4 - ( 2-1352 )
چکیده

از آنچه در قسمتهای پیش یادآوری گردید چنین می توان استنباط نمود که بیماری فئوکرموسیتوم هر چند از جمله علل نسبتاً نادر فشار خون می باشد ولی با توجه به امکان درمان قاطعی که هم اکنون برای آن وجود دارد اقدام به شناسایی آن در مورد هر بیمار جوان مبتلا به فشار خون خاصه اگر دارای فشار خون متغیر باشد باید به عمل آید و اندازه گیری مکرر خون خاصه هم زمان با حملاتی که بیمار از آن شکایت دارد یکی از طرق کشف بیماری است.تشخیص آزمایشگاهی بیماری نسبتاً آسان بوده و در غالب نقاط امکان پذیر می باشد و از آن میان بیش از همه اندازه گیری متابولیت های آدرنالین و نورآدرنالین سبب تشخیص بیماری می گردد.درمان جراحی خاصه در مواردی که ضایعه نئوپلازیک پراکنده در کار نبوده و تومور واحد می باشد موثرترین روش درمان این بیماریست . ولی داروهای مهارکننده بتاسپتورها و آدرنولیتیک ها در کنترل بیماری در مواردی که امکان جراحی وجود نداشته باشد بسیار سودمند است.تذکر - آرتروگرافی ها و رتروپنوموپریتوان در بیمارستان مهر ( تهران) بوسیله استاد محترم آقای دکتر مسیح انجام گرفته است.


مسعود قاسمی،
دوره 39، شماره 3 - ( 1-1365 )
چکیده

ضمن مطالعه ای که در طول 6 سال بر روی 54 جسد در سالن های تشریح دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بعمل آمد نحوه عبور عصب فرنیک راست و چپ با یکدیگر مقایسه شد. در این بررسی ضمن بدست آمدن نتایج یکسان از تحقیقات قبلی پیرامون مقایسه مسیر عصب فرنیک در گردن که به روش Zeki Zeren مشهور است، ادامه حرکت این عصب در توراکس مورد مطالعه قرار گرفت که ماحصل آن تحت عنوان تایید شده روش (Massoud Ghasemi's Style) M.Gh. از طرف مدیریت گروه آناتومی دانشگاه تهران، ارائه می گردد.


نسرین احمدی نژاد، شهریار شهریاریان، افسانه قاسمی فیروزآبادی، معصومه گیتی،
دوره 60، شماره 4 - ( 4-1381 )
چکیده

مقدمه: درحال حاضر ماموگرافی همراه با معاینه کلینیکی اولین و اصلی ترین وسیله تشخیصی سرطان پستان می باشد. اما با وجود حساسیت بالای ماموگرافی حدود 5 تا 15 درصد ضایعات پستان بوسیله ماموگرافی قابل تشخیص نبوده و افتراق ضایعات خوش خیم و بدخیم در این روش میسر نمی باشد. سونوگرافی داپلر رنگی می تواند یک روش مفید در افتراق ضایعات خوش خیم و بدخیم پستان باشد.

مواد و روشها: این تحقیق از دی ماه 1378 لغایت آبان ماه 1379 در مرکز تصویربرداری بیمارستان امام خمینی (ره) جهت تعیین حساسیت و ویژگی سونوگرافی داپلر رنگی و پاور داپلر در افتراق ضایعات خوش خیم و بدخیم پستانی انجام گردید. روش مطالعه توصیفی و آینده نگر از نوع Process Research بود. در این تحقیق سیگنالهای داپلر رنگی و پاور داپلر توسط دستگاه GE logic 500 با پروب 7.5 MHz در 71 توده پستانی بررسی شد و متغیرهای RI) Resistive Index)، میزان و نحوه انتشار عروق در ضایعات مورد مطالعه قرار گرفت. بر اساس این فرضیه که ضایعات فاقد رگ یا کم عروق و دارای عروق محیطی یا مرکزی و با RI بیش از 0/6 خوش خیم و ضایعات پرعروق یا کم عروق دارای عروق نفوذی یا منتشر و RI کمتر از 0/6 بدخیم می باشند، نتایج داپلر رنگی تعیین شده و سپس با نتایج پاتولوژی که از طریق FNA و جراحی بدست آمده بود مقایسه و میزان حساسیت و ویژگی هر تست محاسبه گردید.

یافته ها: با توجه به نتایج پاتولوژی از 71 توده مورد بررسی 22 توده بدخیم و 49 توده خوش خیم بودند. اکثر توده های بدخیم پرعروق بوده (15 توده) و بیشتر آنها عروق نفوذی و منتشر داشتند (14توده). سه توده بدخیم فاقد رگ بود که هر سه کوچکتر از 10 میلی متر بودند. اکثر توده های خوش خیم و فیبروآدنومها فاقد رگ بودند (35 توده). پنج توده خوش خیم پرعروق بود و عروق منتشر و نفوذی در 9 توده خوش خیم دیده شد. 12 توده بدخیم، 2 فیبروآدنوم و تمامی ضایعات خوش خیم، RI بیشتر از 0/6، 7 توده بدخیم و 6 توده خوش خیم، RI کمتر از 0/6 داشتند. حساسیت سونوگرافی داپلر رنگی و پاور داپلر برای تعیین بدخیمی بر اساس پرعروق بودن ضایعه 68 درصد، براساس عروق منتشر و نفوذی 64 درصد و براساس RI کمتر از 0/6 برابر 32 درصد بود. ویژگی این روش برای معیارهای فوق به ترتیب 90 درصد، 82 درصد و 88 درصد می باشد با استفاده از مجموع معیارهای فوق برای تعیین بدخیمی حساسیت، 73 درصد و ویژگی 82 درصد می باشد (P<0.0001).

نتیجه گیری و توصیه ها: بنابر نتایج فوق میزان و نحوه انتشار و مورفولوژی عروق توده های پستانی در داپلر رنگی و پاور داپلر یک یافته مهم برای تشخیص احتمال بدخیم است اما RI ارزش تشخیصی چندانی ندارد. حساسیت سونوگرافی داپلر و پاور داپلر نسبت به ماموگرافی پایینتر بوده و این تست به عنوان یک تست غربالگری سرطانهای پستان مناسب نمی باشد ولی به عنوان مکمل جهت افتراق ضایعات خوش خیم و بدخیم و کاهش موارد بیوپسی های غیرضروری یک روش مفید است. در این بررسی بین نتایج داپلر رنگی و پاورداپلر، بجز یک مورد که در داپلر رنگی توده فاقد رگ بوده و در پاور داپلر دارای یک رگ مرکزی بود هیچگونه تفاوتی دیده نشد.


رمضانعلی شریفیان، سیدمحمد محمدی، داود قاسمی، سیدرضا صفایی، غلامرضا توگه، امیرحسین امامی،
دوره 61، شماره 2 - ( 2-1382 )
چکیده

مقدمه: تب و نوتروپنی یکی از فوریت های طب داخلی محسوب می شود که در صورت عدم تجویز زودهنگام آنتی بیوتیک های وسیع الطیف مرگ و میر مبتلایان بطور قابل ملاحظه ای بالا خواهد بود لذا توصیه شده است درمان آنتی بیوتیکی بلافاصله پس از بررسی اولیه و گرفتن نمونه ها جهت کشت، شروع گردد. در مورد نوع رژیم آنتی بیوتیکی تجربی اولیه بصورت تک دارویی یا چند دارویی اختلاف نظر وجود دارد. هدف از انجام این مطالعه مقایسه اثر رژیم سفتریاکسون با رژیم سفتازیدیم+آمیکاسین بر قطع تب در مبتلایان به تب و نوتروپنی بود.

مواد و روش ها: در این مطالعه RCT (کارآزمایی بالینی تصادفی شده) که طی مدت یکسال در بخش خون بیمارستان امام خمینی (ره) انجام شد، افراد 12 سال به بالای با نوتروفیل کمتر یا مساوی 1000 عدد در میکرولیتر با دمای بدن در یک نوبت بیش از 38.5 درجه سانتیگراد و یا دو نوبت به فاصله 12 ساعت بیش از 38 درجه سانتیگراد به شرط عدم مصرف آنتی بیوتیک در 48 ساعت قبل و عدم نارسایی ارگان های حیاتی با منشا عفونت مشخص، بصورت تصادفی Block randomization در یک گروه با رژیم سفتریاکسون دو گرم روزانه بصورت داخل وریدی و یک گروه با رژیم سفتازیدیم دو گرم هر 8 ساعت داخل وریدی به همراه آمیکاسین 500 میلی گرم هر 12 ساعت داخل وریدی قرار گرفتند و در صورت قطع تب، حداکثر در مدت 72 ساعت و تداوم قطع تب حداقل بمدت 48 ساعت جواب به درمان مثبت در نظر گرفته می شد. در انتها 28 نفر تحت رژیم سفتریاکسون و 29 نفر تحت رژیم سفتازیدیم+آمیکاسین قرار گرفتند.

یافته ها: توزیع جنسی، میانگین سنی و شدت نوتروپنی در دو گروه مشابه بوده و در گروه با سفتریاکسون 19 نفر (67.9%) و در گروه تحت درمان با سفتازیدیم+آمیکاسین 15 نفر (51.7%) به درمان پاسخ مثبت دادند (P=0.2) میانگین±انحراف معیار طول مدت تب در افرادی که به درمان پاسخ داده بودند در گروه با سفتریاکسون 17±37.9 و در گروه با سفتازیدیم+آمیکاسین 20.6±40.1 ساعت بود (P=0.7). نتیجه کشت خون در دو گروه مشابه بود (نتایج کشت مثبت ادرار یا خون، 25% در گروه A و 27.6% در گروه B).

نتیجه گیری و توصیه ها: پیشنهاد می شود با توجه به اثربخشی مشابه و انتظار کاهش عوارض دارویی و هزینه رژیم تک درمانی با رژیم ترکیبی، رژیم تک درمانی با استفاده از آنتی بیوتیک وسیع الطیف بعنوان درمان ابتدایی تب و نوتروپنی انتخاب شود.


حسن رادمهر، سیدحمید میرخانی، مهدی صنعت کارفر، حسن سلطانی نیا، سیدعلی امامی، ایرج قرباندایی پور، ابوالقاسمی، محبوبه تقوی، فاطمه مومنی،
دوره 61، شماره 6 - ( 6-1382 )
چکیده

مقدمه: باتوجه به پیشرفت در رشته های جراحی و اقدامات کلینیکی تهاجمی (Invasive) در سال های اخیر و افزایش نیاز به مصرف خون از یک طرف و محدودیت در تامین این نیاز از سوی دیگر، همچنین افزایش شیوع انتقال عفونت های ویروسی از طریق خون در قرن اخیر توجه را به استفاده از خون های اتولوگ بجای استفاده از خون همولوگ معطوف ساخته است. این مطالعه به بررسی مقایسه ای استفاده از خون اتولوگ و همولوگ می پردازد.

مواد و روش ها: 208 بیمار در فاصله تیرماه 1379 لغایت فروردین ماه 1380 در بخش جراحی قلب بیمارستان امام خمینی تهران تحت عمل جراحی قلب قرار گرفتند. در 104 بیمار قبل از شروع بای پس قلبی-ریوی با (CPB: Cardio-pulmonary bypass) و قبل از تزریق هپارین یک یا چند واحد خون از هر بیمار گرفته می شد و بعد از خاتمه CPB و تزریق پروتامین مجددا به بیمار تزریق می شد (گروه اتولوگ) و 104 بیمار دیگر بطور روتین تحت عمل جراحی قرار می گرفتند (گروه شاهد).

یافته ها: میانگین سنی گروه اتولوگ 8.6±55.9 سال و گروه همولوگ 9.3±56.6 سال بود (P=NS). از نظر جنس گروه اتولوگ شامل 73 مرد و 31 زن و گروه همولوگ شامل 79 مرد و 25 زن بود (P=NS). از نظر نوع عمل جراحی (بای پس کرونر، ترمیم یا تعویض دریچه قلبی، اعمال جراحی مادرزادی) تفاوت قابل توجهی بین دو گروه نبود. از نظر ریسک فاکتورها که شامل سیگار کشیدن، سابقه فامیلی قلبی، هیپرلیپیدمی، دیابت قندی، نارسایی کلیه، هیپرتانسیون، سابقه سکته مغزی و سابقه انفارکتوس قدیمی بود دو گروه با یکدیگر مشابه بودند و اختلاف آماری قابل توجهی نداشتند. همچنین از نظر شدت آنژین صدری براساس معیار CCS، انجام عمل جراحی اورژانس، تعداد سیستم های درگیر کرونر قلب، مدت زمان بای پس قلبی-ریوی (CPB)، مدت زمان کلامپ آئورت، استفاده از شریان توراسیک داخلی (Internal mammary artery) و تعداد گرافت های زده شده بین دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای بچشم نمی خورد. بعد از عمل جراحی ملاحظه شد که متوسط حجم خونریزی در 24 ساعت اول بعد از عمل در گروه اتولوگ 548 سی سی و در گروه همولوگ 803 سی سی بود (P=0.003). همچنین نیاز به انجام عمل جراحی بجهت کنترل خونریزی در گروه اتولوگ 2 مورد (18%) و در گروه همولوگ 9 مورد (86%) بود (P=0.002). از نظر بروز عفونت زخم و مدیاستینیت، نارسایی کلیه، نیاز طولانی مدت به ونتیلاتور، حوادث حاد عروقی مغزی، نیاز به استفاده از (IABP: Intra ortic balloon pump) و مدت اقامت در ICU و بیمارستان دو گروه تفاوت قابل توجه آماری نداشتند. میانگین مدت زمان جدا شدن بیماران از ونتیلاتور (Extubation) در گروه اتولوگ 10.2 ساعت و در گروه همولوگ 14.8 ساعت بود (P=0.001). از نظر حجم خونریزی حین عمل جراحی نیز دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای نداشتند.

نتیجه گیری و توصیه ها: در این مطالعه استفاده از خون اتولوگ و همولوگ در اعمال جراحی قلب مورد مقایسه قرار گرفت و مشخص شد که استفاده از خون های اتولوگ علاوه بر آنکه روشی کاملا مطمئن می باشد از طرف دیگر روشی موثر (Effective) نیز می باشد. زیرا با استفاده از این روش میزان خونریزی بعد از عمل و نیاز به انجام عمل جراحی مجدد جهت کنترل خونریزی و همچنین مدت زمان نیاز به ونتیلاتور بعد از عمل کاهش می یابد.


رامین مهرداد،   غلامرضا اسماعیلی‌جاوید، هرمز حسن‌زاده،  اکبر ستوده‌منش،  محمد قاسمی،
دوره 63، شماره 4 - ( 4-1384 )
چکیده

مقدمه: بیماریهای عضلانی- اسکلتی شایع‌ترین بیماریهای ناشی از کار هستند و کمردرد در میان این بیماریها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. صرف هزینه‌های سنگین (مستقیم و غیرمستقیم) در مورد بیماران مبتلا به کمردرد خصوصاً کمردرد مزمن (که حدود 5% بیماران کمردرد را تشکیل می‌دهند) اهمیت روشهای درمانی جدید را پیش از پیش مطرح می‌نماید. لیزردرمانی روش نسبتاً جدیدی است که به تازگی وارد کشورمان شده است و نشان داده، می‌تواند در درمان کمردردهای مزمن نقشی ایفا نماید. در این مطالعه اثربخشی لیزر کم توان گالیوم آلومینیوم آرسناید (GaAlAs) با طول موج 810 نانومتر در مقایسه با روش متداول ورزش درمانی و اثر توامان این دو روش، از لحاظ کاهش درد و افزایش توانایی بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت.
مواد وروشها: ابتدا بیماران بر اساس معیارهای ورود و خروج با تشخیص کمردرد مزمن وارد مطالعه شدند. سپس بصورت تصادفی در سه گروه الف) لیزر، ب) ورزش و ج) لیزر و ورزش درمانی تقسیم شدند. جهت ارزیابی میزان اثربخشی درمان در هر یک از گروهها، افراد در سه مقطع شروع درمان، هفته ششم و دوازدهم مورد بررسی قرار گرفتند. شدت درد با استفاده از شاخص VAS، میزان ناتوانی با استفاده از پرسشنامه Oswestry و میزان حرکات کمر با استفاده از تست شوبر سنجیده شد. همچنین در شروع درمان و هفته ششم و دوازدهم پیگیری، میزان رضایتمندی بیماران از درمان در سه گروه مورد سنجش قرار گرفت.
یافته‌‌ها: این مطالعه نشان داد که لیزر درمانی در مقایسه با ورزش درمانی اثرات بهتری در کاهش درد و بهبود عملکرد بیماران دارد. لیزر درمانی به همراه ورزش درمانی نتایج برتری نسبت به هر دو گروه (به خصوص به گروهی که تحت درمان ورزش قرار گرفته بودند) دارد (p<0.05). دامنه حرکت کمر و تست شوبر نیز در گروه لیزر بهمراه ورزش نتایج بهتر نسبت به دو گروه دیگر داشت (p<0.05).
نتیجه گیری و توصیه ها: این مطالعه نشان داد که ترکیب لیزر درمانی و ورزش درمانی نتایج بهتری در کاهش درد و بهبود ناتوانی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن نسبت به هریک از این دو روش به تنهایی به خصوص در مقایسه با ورزش تنها خواهد داشت.


ام البنین تازیکی، محبوب لسان پزشکی، رزیتا ابوالقاسمی،
دوره 64، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: همودیالیز به عنوان یک روش Renal Replacement تراپی در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن پیشرفته کلیه بکار می رود.
از زمانی که همودیالیز به عنوان روش درمانی به کار گرفته شد همواره کفایت آن مورد سوال بود. ما در این مطالعه بین دو روش کفایت دیا لیز با استفاده از urea Kinetic Modeling (محاسبه Deliverd Dialysis ) با استفاده از پارامترهای آزمایشگاهی اوره و همودیالیز Product (زمان و تعداد دفعات دیالیز) را بررسی کردیم.
روش بررسی: این مطالعه به روش توصیفی تحلیلی انجام شد و پس از نمونه گیری اوره قبل و بعد از دیالیز و وزن قبل و بعد از دیالیز و تعداد دفعات و ساعت دیالیز در هفته محاسبه شده و با استفاده از فرمول های موجود کفایت d و HDP مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها: پس از آنالیز یافته های به دست آمده روی صد بیمار مورد مطالعه، 43% بیماران 1 < d، و 57% 1 > d داشتند.
HDP در افرادی که 1 < d داشتند 36< بود. بین d و Alb ارتباط معنی دار مشاهده شد.
(r= 0/3 ,P<0/03) رابطه بین d با کلسترول، Hb و کراتینین معنی دار نبود که شاید علت مهم آن تغذیه بیماران باشد. بین d وHDP با (r= 0/4 ,P<0/001) ارتباط معنی دار مشاهده شد.
نتیجه گیری: با افزایش ساعت و تعداد دفعات دیالیز می توان به d بالاتر دست یافت و کفایت دیالیز را بهبود بخشید.
کلید واژه ها: Hemo dialysis Product (HDP) و d یا .Deliver dialysis


سید مسعود نبوی، شهریار پورفرزام، حسن قاسمی،
دوره 64، شماره 7 - ( 5-1385 )
چکیده

این مطالعه، به منظور آگاهی یافتن از خصوصیات سیر بالینی و پیش آگهی مولتیپل اسکلروزیس (MS) و مشخص نمودن میزان پیشرفت آن و میزان توانایی و ناتوانی بیماران طراحی شد.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی تحلیلی، توصیفی در 203 بیمار مبتلا به MS قطعی (بر اساس معیارهای مک دونالد 2001) طراحی گردید و براساس تکمیل پرسشنامه ای مشتمل بر ثبت خصوصیات دموگرافیک، تاریخچه بیماری، وضعیت توانایی بیماران و معاینات ویژه بود.
یافته ها: میانگین سن بیماران مورد مطالعه 6/35 سال و 6/60 درصد آنها مونث بودند. میانگین طول دوره بیماری 3/8 سال و شروع بیماری در 8/70 درصد موارد تدریجی و بیشترین تظاهر شروع بیماری به صورت حسی- حرکتی بوده است. میانگین تعداد حملات در طول دوره بیماری 5/5 مرتبه و میانگین تعداد بستری شدن 15/2 مرتبه بود. سیر بالینی در 4/72 درصد از بیماران به صورت عود کننده - فروکش کننده (Relapsing Remitting) بوده و میانگین درجه ناتوانی بر حسب معیار EDSS (Expanded Disability Status Scale) در بیماران 2/5 ثبت شده است.
نتیجه گیری: سیر بالینی بیماران مورد مطالعه ما عمدتا عود کننده - فروکش کننده (Relapsing Remitting) بود(4/72 درصد). در میانگین هشت ساله طول مدت بیماری، میانگین درجه ناتوانی برحسب EDSS معادل پنج بود. با وجود میانگین نسبتا بالای طول دوره بیماری، اغلب بیماران قادر به انجام کارهای شخصی خود هستند.


محمد علی نویان اشرف، اسدالله میرقاسمی، حمیرا پیروی سرشکه،
دوره 64، شماره 10 - ( 7-1385 )
چکیده

موارد عدم پاسخ به داروهای بی‌حسی موضعی غالبا" به نقایص تکنیکی نسبت داده می‌شوند. در این مقاله یک بیمار مبتلا به مقاومت واضح به داروهای بیحس کننده موضعی را معرفی می‌کنیم. سابقه و تظاهرات بالینی این بیمار مطرح کننده مقاومت واقعی به داروهای بیحس کننده موضعی است.
معرفی بیمار: مرد 28 ساله ای به علت شکستگی استخوان تیبیا، کاندید جراحی فیکساسیون قرار گرفت و تصمیم به انجام بیحسی نخاعی گرفته شد. سابقه مشکوک دفعات متعدد عدم پاسخ به داروهای بیحسی موضعی (بلوک اینتر اسکالن، تزریق موضعی جهت برداشتن لیپوم، جراحی دندانپزشکی) در شرح حال بیمار وجود داشت. علی‌رغم تلاش های متعدد در تزریق موضعی، بی‌دردی پوستی حاصل نشد و بعد از انجام بیحسی نخاعی، در غیاب نقص تکنیکی، بلوک حسی و حرکتی حاصل نشد. لازم به ذکر است پاسخی به تجویز موضعی داروی بیحسی در ساعد بیمار در روز پس از جراحی نیز ملاحظه نگردید.
نتیجه‌گیری: هر چند شکست روش بیحسی نخاعی غالبا" به نقایص تکنیکی مربوط می‌شود، شواهد مربوط به این بیمار مطرح کننده مقاومت حقیقی به داروهای بیحس کننده موضعی می‌باشد.


الهه امینی، خدیجه دانشجو، مهدی قاسمی،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده

هدف این مطالعه، بررسی 17 ساله (فروردین 1368 تا اسفند 1384) آرتریت سپتیک در نوزادان بستری شده در بیمارستانهای امام خمینی و ولیعصر تهران بوده است.

روش بررسی: از مجموع پرونده‌های بررسی شده، پرونده 59 نوزاد که بر اساس یافته‌های بالینی و آزمایشگاهی دارای تشخیص آرتریت سپتیک بودند مطالعه شد. متغیرهای مورد مطالعه عبارت بودند از سن (روز)، جنس، سن حاملگی، وزن هنگام تولد، سابقه بستری قبلی، دمای بدن، مفاصل درگیر، کشت مایع مفصلی و ارگانیسمهای جدا شده از آن، کشت خون، ESR، CRP و شمارش گلبولهای سفید خون محیطی.

یافته‌ها: از مجموع 59 نوزاد، 39 نوزاد پسر و 20 نوزاد دختر بودند. 8/45% آنها سن 20 تا 28 روز داشتند و 31 مورد (5/52%) 10 تا 20 روزه بودند. 40 (7/67%) نوزاد زودرس بوده و 21 مورد (6/35%) نیز وزن هنگام تولد کمتر از 2500 گرم داشتند. 18 (5/30%) نوزاد سابقه بستری قبلی در بیمارستان داشتند. شایع‌ترین مفاصل درگیر به‌ترتیب مفصل هیپ 18 مورد (5/30%) و زانو 14 مورد (72/23%) بود. متوسط دمای بدن oC 6/36 و متوسط ESR، mm/h85 بود. CRP در کلیه نوزادان مثبت بود. شمارش گلبولهای سفید محیطی در 23 مورد (39%) بیماران بالاتر از mm3/15000 و در 28 مورد (4/47%) بین mm3/ 15000-10000 بود. کشت خون و کشت مایع مفصلی به‌ترتیب در 30 (51%) و 54 مورد (5/91%) مثبت بود. ارگانیسمهای جدا شده از مایع مفصلی عبارت بودند از کلبسیلا 29 مورد (54%)، استافیلوکک طلائی 20 مورد (37%) و E.coli پنج مورد (9%).

نتیجه‌گیری: در نوزادان مشکوک باید معاینه دقیق، پیگیری و اقدامات تشخیصی لازم جهت تشخیص آرتریت سپتیک به‌عمل آید.


ساغر قاسمی فیروز آبادی، یوسف شفقتی، الهه کیهانی، رکسانا کریمی‌نژاد، زهره علومی، فریده موسوی، فرحناز امینی، حسین نجم آبادی، فرخنده بهجتی،
دوره 65، شماره 9 - ( 9-1386 )
چکیده

آنمی فانکونی یک بیماری اتوزومی مغلوب نادر است. این بیماری از لحاظ بالینی و ژنتیکی هتروژنیتی بسیار گسترده‌ای دارد، به‌طوری‌که تشخیص بیماری را تنها بر پایه علائم بالینی دشوار و غیرقابل اعتماد و بر اساس ویژگی‌های مولکولی، تا به امروز، غیرممکن ساخته است. معهذا حساسیت زیاد از حد لنفوسیت‌ها و فیبروبلاست‌های بیماران مبتلا نسبت به عوامل آلکیله کننده دو عملکردی مثل مایتومایسین C (به‌صورت افزایش در شکست‌های کروموزومی) معیار قابل اعتمادی را برای تشخیص بیماری به‌دست می‌دهد. هدف از این مطالعه ایجاد شرایط مناسب برای آزمون سیتوژنتیک به‌منظور تشخیص قطعی بیماری آنمی فانکونی در بیماران مشکوک به آنمی فانکونی و بررسی علائم بالینی می‌باشد.

روش بررسی: در مدت زمان مطالعه ما موفق به بررسی 20 بیمار مشکوک به آنمی فانکونی شدیم. بررسی بالینی با مطالعه پرونده بیماران انجام گرفت و به‌منظور بررسی سیتوژنتیکی، سه غلظت متفاوت مایتومایسین C (ng/ml 40 و 30، 20) بر لنفوسیت‌های بیماران و کنترل‌های هم‌جنس آنها تاثیر داده شد.

یافته‌ها: در این بیماران تشخیص پنج بیمار مورد تایید قرار گرفت و غلظت‌های ng/ml 40 و 30 مناسب تشخیص داده شد.

نتیجه‌گیری: انجام آزمایش شکست کروموزومی برای تشخیص بیماری آنمی فانکونی اهمیت بسیار دارد. به‌علاوه بیماران مبتلا به آنمی آپلاستیک با اتیولوژی ناشناخته، نوزادانی که در بدو تولد دارای ناهنجاری مادرزادی همراه با آنمی فانکونی هستند و نیز خواهران و برادران بیماران باید مورد آزمایش سیتوژنتیک قرار بگیرند.


علی زمانی، شهلا بهره‌مند، سید محمد اجاقی حقیقی، خدیجه دانشجو، فرخ تیرگری، مهدی قاسمی،
دوره 65، شماره 11 - ( 11-1386 )
چکیده

قابل اعتمادترین روش تشخیص مستقیم عفونت هلیکوباکترپیلوری بیوپسی از طریق اندوسکوپی می‌باشد. هدف این مطالعه، بررسی یافته‌های اندوسکوپیک مرتبط با عفونت هلیکوباکتر پیلوری در کودکان می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه مقطعی شامل 1665 (57% پسر، 43% دختر) کودک بود که در آنها عفونت هلیکوباکتر پیلوری با آنتی‌بادی IgG ضد هلیکوباکتر ارزیابی شد. کودکان با آزمایش مثبت که در معاینه تندرنس اپیگاستریک داشتند اندوسکوپی معده شدند و فعالیت اوره‌آز در نمونه‌های بافتی معده بررسی شد. با بافت‌شناسی، وجود و تراکم هلیکوباکتر، گاستریت فولیکولار، التهاب و فعالیت گاستریت مورد ارزیابی قرار گرفت.

یافته‌ها: آزمون سرولوژی عفونت هلیکوباکتر پیلوری در 429 کودک (26%) مثبت بود. ارتباط معنی‌داری بین جنسیت (05/0p<) و سن بالاتر (001/0p<) با وجود عفونت هلیکوباکتر پیلوری در کودکان وجود داشت. در 39 مورد آنها تندرنس اپیگاستر وجود داشت که 29 مورد آنها اندوسکوپی دستگاه گوارش فوقانی شدند. گاستریت ندولار در 26 از 29 کودک (7/89%) وجود داشت. یافته‌های دیگر شامل اریتم آنترال در 9 مورد (31%)، اروزیون دئودنوم در شش مورد (7/20%) و اولسر دئودنوم در یک‌مورد بود (4/3%). یافته‌های بافت‌شناسی حاکی از وجود گاستریت فولیکولار در افراد دارای گاستریت ندولار در اندوسکوپی بود. کلونیزاسیون باکتری در 13 مورد (8/44%) کم، 14 مورد (2/48%) متوسط و در دو مورد (7%) شدید بود.

نتیجه‌گیری: ندولاریتی آنتر شایع‌ترین یافته اندوسکوپیک در کودکان مبتلا به عفونت هلیکوباکتر پیلوری و تندرنس اپیگاستر بود که به‌طور معنی‌داری با وجود فولیکول‌های لنفاوی در بافت‌شناسی ارتباط دارد.


مهدی قاسمی، حامد صادقی‌پور، احمدرضا دهپور،
دوره 65، شماره 12 - ( 12-1386 )
چکیده

مدیاتور اصلی در ایجاد نعوظ، نیتریک‌اکساید آزادشده از اعصاب غیرآدرنرژیک غیرکولینرژیک(NANC) در کورپوس کاورنوزوم می‌باشد. هدف این مطالعه، بررسی اثر وضعیت سیروز بر پاسخ‌های شل‌شدگی NANC در بافت کورپوس موش‌های صحرایی نر و نقش مسیر NO و اندوکانابینوئیدها بود.

روش بررسی: موش‌ها به دو گروه اصلی sham و سیروتیک (جراحی بهمراه بستن مجرای صفراوی) تقسیم شدند. 30 روز بعد از جراحی، کورپوس کاورنوزوم موش‌های دو گروه بعد از دایسکت و گذاشتن در حمام حاوی آتروپین و گوانتیدین (جهت بلوک کولینرژیک و آدرنرژیک) و به‌دنبال انقباض توسط فنیل‌افرین (µM 5/7)، توسط تحریک الکتریکی در فرکانس‌های 5، 2، 10 و 15 هرتز دچار شل‌شدگی شدند و نتایج توسط دستگاه الکتروفیزیوگراف ثبت گردید. همچنین اثر آنانداماید (µM 1) و نیز اثر هریک از آنتاگونیست‌های اختصاصی رسپتورهای CB1(µM 10،AM251)،CB2 (µM10، AM630) و وانیلوئیدی (کاپسازپین،µM 10) در حضور یا غیاب آنانداماید و اثر مهارکننده سنتز NO یعنی L-NAME (nM 30،300،1000)، بر پاسخ‌های هر دو گروه بررسی شد. هر گروه شامل شش حیوان بود.

یافته‌ها: پاسخ‌های شل‌شدگی وابسته به NANC در بافت کورپوس به‌طور معنی‌داری (01/0>p) در حیوانات سیروتیک افزایش یافت. آنانداماید پاسخ‌های هر دو گروه را تقویت کرد. اگرچه AM251 و کاپسازپین در گروه sham بر پاسخ‌ها اثری نداشتند، باعث مهار (01/0>p) پاسخ‌های افزایش‌یافته در گروه سیروتیک شدند. همچنین، آنها باعث کاهش اثر آنانداماید در هر دو گروه شدند. AM630 در هیچ یک از گروه‌ها اثری نداشت. هرچند L-NAME به‌طور معنی‌داری (01/0>p) پاسخ‌های NANC را در حضور یا غیاب آنانداماید در گروه sham مهار کرد، پاسخ‌های شل‌شدگی در گروه سیروتیک به این اثر مقاومتر بود.

نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر نشان می‌دهد که سیروز باعث افزایش پاسخ‌های شل‌شدگی NANC در بافت کورپوس موش‌های صحرایی می‌شود و درگیری مسیر نیتریک اکساید و رسپتورهای CB1 و وانیلوئیدی در این ‌میان محتمل می‌باشد.


مریم رضائی، محمد قاسمی، نعمت‌الله جنیدی جعفری،
دوره 65، شماره 13 - ( دوره 65، ویژه نامه شماره 1 1386 )
چکیده

حساسیت‌های پوستی تنفسی ناشی از دستکش لاتکس مشکلی شایع و در پاره‌ای از موارد تهدیدکننده حیات در کارکنان مراقبت سلامت می‌باشد. برخی از سوابق زمینه‌ای احتمال بروز این واکنش‌ها را افزایش می‌دهند. هدف از این مطالعه بررسی عوارض ناشی از استفاده از دستکش‌های لاتکس و عوامل زمینه‌ساز در گروهی از کارکنان شاغل در مراکز دندانپزشکی نظامی بوده است.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی کارکنان با حداقل سه ماه سابقه کار و استفاده مکرر و روزمره از دستکش لاتکس از نظر جنبه‌های مختلف حساسیت به لاتکس و نیز سوابق پزشکی و عوامل زمینه‌ساز مرتبط با بروز حساسیت‌ها مانند درماتیت دست، آتوپی و آلرژی به مواد غذایی با استفاده از پرسشنامه (MUSC) Medical University of South Carolina مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته‌ها: تعداد 330 نفر در این بررسی شرکت داده شدند که دارای میانگین سنی 6/31 سال و متوسط طول مدت خدمت هشت سال بودند. بیشترین گروه شغلی افراد را دندانپزشکان تشکیل می‌دادند. 3/70% افراد درجاتی از حساسیت‌های ناشی از لاتکس را تجربه کرده بودند. از نظر سوابق پزشکی در 8/21% افراد سابقه آتوپی، در 5/34% موارد پیشینه از حساسیت به مواد غذایی مختلف مشاهده شد و سابقه درماتیت دست در 1/19% افراد مشهود بود، تفاوت شیوع واکنش‌های پوستی و تنفسی در بین افراد واجد و فاقد عوامل زمینه‌ساز معنی‌دار به‌دست آمد.

نتیجه‌گیری: در این مطالعه شیوع عوارض نسبت به مطالعات مشابه بیشتر بود. به‌دلیل ارتباط واکنش‌های حساسیتی ناشی‌از لاتکس و برخی از سوابق‌پزشکی گزینش‌طبی افراد در ابتدای استخدام و پایش دوره‌ای سلامت‌آنان از جهت مشکلات ذکر شده کاملا ضروری می‌باشد.


حامد صادقی‌پور، مهدی قاسمی، مهدی دهقانی، ملیحه نوبخت، احمدرضا دهپور،
دوره 66، شماره 6 - ( 6-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: مدیاتور اصلی در ایجاد نعوظ، نیتریک‌اکساید آزادشده از اعصاب غیرآدرنرژیک غیرکولینرژیک در کورپوس کاورنوزوم می‌باشد. هدف این مطالعه، بررسی اثر وضعیت کلستاز بر فعالیت آنزیم سنتزکننده NOS در بافت کورپوس موش‌های صحرایی نر و نقش مسیر NO و اوپیوئیدی بود.

روش بررسی: موش‌های صحرایی به هفت گروه تقسیم شدند (6=n): کنترل، sham، کلستازهای دو روزه (جراحی به‌همراه انسداد مجرای صفراوی به‌مدت دو روز)، کلستازهای هفت روزه، کلستازهای 14 روزه، کلستازهای هفت روزه به‌همراه تزریق i.p،mg/kg, 3، مهارکننده آنزیم نیتزیک اکساید (L-NAME) و کلستازهای هفت روزه به‌همراه تزریق mg/kg, i.p20 نالتروکسان (آنتاگونیست اوپیوئیدی). به‌منظور بررسی فعالیت سیستم نیتریک اکساید، بعد از کشتن موش‌ها عضله کورپوس آنها جدا شده و در محلول فیکساتیو قرار گرفت و سپس به کمک رنگ‌آمیزی NADPH Diaphorase فعالیت آنزیم NOS موجود در اعصاب و اندوتلیوم بررسی شد. هر گروه شامل شش حیوان بود.

یافته‌ها: شدت رنگ‌پذیری اعصاب و اندوتلیوم در گروه کنترل و sham یکسان بود. این شدت در گروه کلستاز دو روزه بیشتر از کنترل بود که در روزهای هفت و 14 بر شدت رنگ‌پذیری افزوده نیز می‌شد. به‌دنبال مصرف L-NAME و نالتروکسان در کلستازهای هفت روزه، شدت رنگ‌پذیری معادل گروه کنترل شد.

نتیجه‌گیری: با توجه به اینکه رنگ‌آمیزی NADPH Diaphorase به‌عنوان شاخصی از فعالیت NOS مورد استفاده قرار می‌گیرد، می‌توان نتیجه گرفت که فعالیت آنزیم eNOS و nNOS در حیوانات کلستاتیک افزایش می‌یابد که میزان افزایش وابسته به زمان است. نکته دیگر اینکه استفاده از داروهای L-NAME و نالتروکسان با مهار نیتریک اکساید و اپیوئیدهای درونی می‌تواند نقش کلیدی در جلوگیری از بروز این تغییرات ایفا کنند که خود می‌تواند به‌عنوان راه حل درمانی در کاهش عوارض بیماری کلستاز نقش داشته باشد.


لیلی چمنی تبریز، محمود جدی تهرانی، حجت زراعتی، سهیلا عسگری، مجید ترحمی، محسن معینی، جمیله قاسمی،
دوره 66، شماره 7 - ( 7-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: کلامیدیا تراکوماتیس یکی از عوامل ایجادکننده عفونت‌های منتقله از راه تماس جنسی است که می‌تواند بی‌علامت و یا همراه با علایم باشد. PCR روی نمونه ادرار یک تست تشخیصی بسیار حساس و غیرتهاجمی برای غربالگری وجود عفونت کلامیدیایی می‌باشد. هدف این مطالعه تعیین شیوع عفونت ادراری تناسلی کلامیدیا تراکوماتیس در زنان متاهل و بررسی اهمیت غربالگری زنان از نظر آلودگی بدون علامت به این عفونت می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه به‌صورت توصیفی- تحلیلی و به‌طور مقطعی بر روی 991 زن متاهل تهرانی در سنین 42-15 سال انجام گرفت. ابزار تحقیق، پرسشنامه‌ و نمونه مورد استفاده، نمونه ادرار بود که به‌صورت روزانه جمع‌آوری و جهت استخراج DNA  و انجام PCR- RFLP به پژوهشکده ابن‌سینا منتقل گردید.

یافته‌ها: از 991 شرکت‌کننده، 127نفر (8/12%) دارای تست PCR مثبت بودند. میانگین سنی شرکت‌کنندگان 19/6±88/28 سال بود. عفونت در افراد دارای تحصیلات ابتدایی، شاغل و غیرباردار شیوع بیشتری داشت. در افرادی که از روش‌های پیشگیری از بارداری    استفاده می‌کردند شیوع عفونت بالاتر بود. عفونت در زنانی که از کاندوم استفاده می‌کردند بیش از سایر روش‌ها   شایع بود. براساس سابقه باروری، عفونت در افراد دارای سابقه ترشحات واژینال، درد زیر شکم، ناباروری و تولد نوزاد با وزن کم‌ شایع‌تر بود اما در افراد با سابقه سقط، زایمان زودرس و بارداری نابجا شیوع پایین‌تری داشت. براساس آنالیز انجام شده این تفاوت‌ها در هیچ مورد معنی‌دار نبود. 

نتیجه‌گیری: عفونت کلامیدیایی عفونتی شایع در جامعه مورد مطالعه است. براساس منابع موجود در جوامعی که فراوانی نسبی عفونت، بالای 4% است انجام تست غربالگری مورد نیاز می‌باشد؛ لذا به منظور کاهش بار بیماری در جامعه، غربالگری کلامیدیا می‌تواند به‌عنوان بخشی از برنامه‌های بهداشتی کشور در نظر گرفته شود.


عباس ابوالقاسمی، حسین شیبانی، محمد نریمانی، مسعود گنجی،
دوره 66، شماره 7 - ( 7-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: ناباروری جنبه‌های مختلف شخصیتی و روان‌شناختی، کارکردهای خانوادگی، شغلی و ارتباطی را متاثر می‌سازد. نتایج پژوهش‌ها نشان داده‌اند که ناباروری با افسردگی، استرس، اضطراب، نارضایتی از زندگی و دیگر مشکلات روان‌شناختی همراه است. هدف از این پژوهش مقایسه ابعاد روان‌نژندی و آندروژنی در سه گروه از زنان بارور، نابارور و یائسه می‌باشد.

روش بررسی: نمونه این پژوهش 180 زن بارور، نابارور و یائسه (هر گروه 60 نفر) بود که از میان زنان مراجعه‌کننده به بیمارستان‌های امام خمینی و میرزا کوچک خان شهر تهران در سال 1383 انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از مقیاس روان‌ژندی پرسشنامه شخصیت NEO و پرسشنامه نقش جنسیتی بم استفاده شد. 

یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس یک متغیری نشان داد که بین هر یک از متغیرهای ابعاد روان‌نژندی و آندروژنی در زنان بارور، نابارور و یائسه تفاوت وجود دارد (01/0>p). برای بررسی دقیق‌تر، آزمون پی‌گیری LSD نشان داد که میانگین نمره‌های ابعاد روان‌نژندی "زنان نابارور نسبت به زنان بارور"، "زنان نابارور نسبت به زنان یائسه" و"زنان یائسه نسبت به زنان بارور" به‌طور معنی‌داری بیشتر است، در صورتی‌که میانگین نمره‌های آندروژنی "زنان نابارور نسبت به زنان بارور"، "زنان نابارور نسبت به زنان یائسه" و "زنان یائسه نسبت به زنان بارور" به‌طور معنی‌داری کمتر بود (01/0>p). 

نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش با یافته‌های پژوهشی دیگر همخوانی دارد. توجه به نقش ابعاد روان‌نژندی و آندروژنی در مشاوره‌های ناباروری و درمان از راه‌کارهای عملی این پژوهش می‌باشد.


مهدی قاسمی، احمدرضا دهپور،
دوره 66، شماره 8 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال نعوظ به‌طور شایعی در 35% تا 75% مردان دیابتی دیده می‌شود. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر اندوکانابینوئیدها بر شل‌شدگی نوروژنیک بافت کورپوس کاورنوزوم موش‌های صحرایی دیابتیک و نقش احتمالی مسیر نیتریک‌اکساید بوده است.

روش بررسی: موش‌ها به دو گروه غیردیابتیک و دیابتیک (تجویز استرپتوزوسین، mg/kg 45،i.p.) تقسیم شدند. هشت هفته بعد، کورپوس کاورنوزوم آنها بعد از دایسکت و گذاشتن در حمام و به‌دنبال انقباض توسط فنیل‌افرین توسط تحریک الکتریکی در فرکانس‌های دو، 10، پنج و 15 هرتز دچار شل‌شدگی شدند و نتایج توسط دستگاه الکتروفیزیوگراف ثبت گردید. اثر آنانداماید (µM1، 3، 3/0) و آنتاگونیست‌های اختصاصی رسپتورهای CB1 µM1، AM251، CB2 µM1، AM630 و وانیلوئیدی VR1 (کاپسازپین، µM3) در حضور یا غیاب آنانداماید و اثر مهارکننده سنتز NO L-NAME، µM 1، بر پاسخ‌های دو گروه بررسی شد. همچنین، اثر تجویز همزمان L-arginine (پیش‌ساز NO، µM 100) و آنانداماید (µM 3/0) بر پاسخ‌ها بررسی شد.

یافته‌ها: شل‌شدگی نوروژنیک (001/0>p) در حیوانات دیابتیک کاهش یافت. آنانداماید باعث تقویت این پاسخ‌ها در گروه‌های دیابتیک شد (01/0>p). اگرچه AM251 و کاپسازپین در گروه دیابتیک بر پاسخ‌ها اثری نداشتند، باعث کاهش اثر آنانداماید شدند. AM630 در هیچ‌یک از گروه‌ها اثری نداشت.  L-NAME پاسخ‌های شل‌شدگی را در حضور یا غیاب آنانداماید در گروه‌های کنترل و دیابتیک مهار کرد. تجویز همزمان دوزهای اندک آنانداماید و L-arginine باعث بهبود سینرژیک (001/0>p) در پاسخ‌های شل‌شدگی شد.

نتیجه‌گیری: تجویز حاد یک کانابینوئید اندوژن به نام آنانداماید می‌تواند از طریق رسپتورهای CB1 و وانیلوئیدی VR1 و درگیری مسیر نیتریک اکساید باعث بهبود پاسخ‌های شل‌شدگی نوروژنیک در بافت کورپوس موش‌های دیابتیک شود.



صفحه 1 از 3    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb