30 نتیجه برای قوام
محمد تقی قوامیان،
دوره 10، شماره 6 - ( 2-1331 )
چکیده
بینش ور، قوام پور،
دوره 11، شماره 10 - ( 1-1333 )
چکیده
یحیی عدل، محمد تقی قوامیان،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1334 )
چکیده
قوام کاظمی،
دوره 21، شماره 5 - ( 1-1342 )
چکیده
محمد تقی قوامیان،
دوره 21، شماره 9 - ( 1-1343 )
چکیده
مهدی آذر، مهدی قوامیان، کاظم آملی،
دوره 22، شماره 3 - ( 2-1343 )
چکیده
در تاریخ 17/4/43 مرد 32 ساله کشاورزی بعلت تنگی نفس در بخش 1 پزشکی بیمارستان رازی بستری می شود و در معاینه بالینی علائم قلب ریوی با تغییر شکل انگشتان دست و پا و سیانوز شدید مشهود می گردد. آزمایشهای پاراکلینیکی به قرار ذیل بودند:
گلبول قرمز 61000000 ، گلبول سفید 8200 ، هموگلوبین 15 گرم ، هماتوکریت 69% سدیمانتایسیون 6 میلیمتر جیوه در ساعت اول. Ca خون 120 میلی گرم در لیتر ، فسفر 40 میلی گرم در لیتر تست سالکویچ +++ ، آلکالن فسفاتازه واحد بود انسکی، در رادیوگرافی از ریتین سرتاسر ریه ها بطور یکنواخت تاریک و فقط قسمت فوقانی آن دیده می شود و سایه قلب و مدیاستن کاملاً در زیر آن مخفی شده اند. در رادیوگرافی کلیه ها سنگ کلیه چپ مشهود است بیوپسی از ریه با برنکوسکوپی میکرولی تیاز ریه را نشان داد. در آزمون های فیزیولوژیانی حجم ریوی محدود، حجم باقیمانده افزایش یافته، تهویه ریوی نیز زیاد شده بود. حداکثر ظرفیت تنفسی کاهش یافته و اکسیژن خون نیز دچار کمبود گردیده و همه این عوارض مؤید این هستند که ضایعات بیمار از نوع تقلیلی (1) است.
میکرولی تیاز ریوی نادری است که در آن بیماری ذرات آهکی (کالسیفیه). متورق در داخل حبابهای سرتاسر ریه تولید می گردد بدون اینکه در وجود بیمار اختلالی در متابولیسم کلسیم و فسفر در کار باشد. علل و اسباب آن نامعلوم و تنها علائم رادیولوژیائی که نسبت به علائم بالینی واضح تر است برای تشخیص کافی است. بیوپسی از ریه وجود اجسام پوست در پوست داخل آلوئولی نشان می دهد. نتایج آزمون های ریوی با موارد مؤلفین قبلی مقایسه شده است.
علائم بالینی در ابتدای امر بسیار مختصر و منحصر به تنگی نفس و وجود رالهای مرطوب در قاعده ریه ها است و به تدریج که بیماری پیش می رود علائم قلب ریوی، نارسائی قلب، پولی سیتمی ثانوی همراه با تغییر شکل انگشتان و قفسه صدری پیدا می شود و در بیماران به علت نارسائی قلب و یا عفونت ریوی ثانوی در معرض خطرند. درمان اتیولوژیائی وجود ندارد. درمان نارسائی قلب و عفونت ثانوی در صورت لزوم وجود دارد.
توضیح - نظر به اینکه چنانکه در ابتدای این مقاله گفته شد وضع رادیولوژیائی ریه در میکرولی تیاز بصورتی است که از همان نظر اول تشخیص را روشن می سازد به این جهت عمدتاً از ورود در تشخیص افتراقی بخصوص تشخیص افتراقی رادیولوژیائی خودداری کردیم.
مهدی قوامیان،
دوره 23، شماره 1 - ( 2-1344 )
چکیده
محمد پیراسته، فخرالدین قوامی، محمد ملک، نصرت اله سلجوقی،
دوره 31، شماره 6 - ( 1-1353 )
چکیده
بیمار کودکی است 3 ساله که با علائم کلاسیک بیماری « Meyer Betz » یا میوگلوبینوری است که شرح داده شد و نحوه پیدایش بیماری، اختلالات متابولیکی حاصل از آن و مرگ و میر بیماری به طور خلاصه بررسی گردید.
سید جلال الدین شریفی، فخرالدین قوامی، ضیاءالدین نوروزی، مه لقا محمودی،
دوره 38، شماره 5 - ( 1-1361 )
چکیده
در سال 1359 تعداد 108 شیرخوار صفر تا 24 ماهه با کم آبی 7 تا 15 درصد بعلت اسهال و استفراغ بستری و با مایع درمانی خوراکی بوسیله امدادگران با موفقیت و بدون مرگ و میر درمان شدند.
اردشیر قوام زاده، طالب آزرم،
دوره 39، شماره 1 - ( 1-1365 )
چکیده
اردشیر قوام زاده، عیسی بایبوردی، محمد جهانی، ماندانا محی الدین،
دوره 51، شماره 2 - ( 2-1372 )
چکیده
از فروردین ماه 1370 تا آخر شهریور ماه 1372 در بخش پیوند مغز استخوان بیمارستان دکتر شریعتی، 18 نفر بیمار مبتلا به تالاسمی ماژور بستری شدند و از بین دهنده های HLA identical که 17 نفر آنها از میان خواهر و برادر و یک نفر از والدین (پدر) بیمار انتخاب شده بودند، بعد از درمان با دوز بالای بوسولفان و سیکلوفسفامید، پیوند مغز استخوان بر روی آنها انجام شد. یازده نفر از دهنده ها، تالاسمی مینور داشتند، هفت نفر از بیماران پسر و بقیه دختر بودند و متوسط سن بیماران نیز پنج سال و یازده ماه بود. بیماران براساس فیبروز پورتال و هپاتومگالی و فریتین بالا به سه گروه تقسیم شدند: گروه اول شامل بیمارانی می شد که هیچکدام از این معیارها را نداشتند. گروه دوم دو تا از این معیارها را دارا بودند؛ گروه سوم تمام این معیارها را داشتند. 60% از بیماران ما در گروه اول و 40% در گروه دوم قرار داشتند. تمام بیماران بعد از پیوند، علائم GVHD را بصورت اسهال، خارش و اریتم پوست بویژه در کف دستها و پاها نشان دادند و در دو نفر نیز علائم پوستی و گوارشی شدید و علائم کبدی بصورت افزایش بیلی روبین و آنزیمهای کبدی ظاهر شد. بیماران با درمانهای مناسب کنترل شدند، تنها یکی از آنها بعلت عوارض GVHD شدید دستگاه گوارش با تابلوی سوراخ شدن (perforation) روده کوچک و خونریزی داخلی در روز 70+ فوت شد. یک نفر نیز بعد از سپری شدن 9 ماه بعلت رد (reject) پیوند فوت نمود و یکی از بیماران نیز هم اکنون حالت کیمریسم دارد و هنوز بعد از گذشت یکسال وابسته به تزریق خون است. میزان زنده ماندن (survival) بیماران ظرف دو سال و نیم در بخش پیوند مغز استخوان 88% بود که با میزان survival بخشهای اروپایی و آمریکایی که برای گروه اول 94% و گروه دوم 84% می باشد برابری می نماید. ایران بعد از ایتالیا از نظر تعداد بیماران تالاسمی پیوند شده، دومین مقام را در دنیا دارا می باشد.
ماندانا محی الدین بناب، کامران علی مقدم، پویا علیجانی پور، مریم بشتر، اردشیر قوام زاده،
دوره 62، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: پیوند سلول های بنیادی خونساز امکان استفاده از دوزهای بالای داروهای شیمی درمانی را جهت درمان بیماری های خونی بدخیم فراهم نموده است. بهترین روش برای نگهداری کوتاه مدت سلول های بنیادی خونساز جهت استفاده در پیوند اتولوگ خون محیطی نگهداری در دمای 4 درجه سانتیگراد (یخچال) می باشد. ما در این مطالعه تعداد و درصد زنده بودن سلول های هسته دار و واحدهای تشکیل دهنده کلنی نمونه های خون محیطی موبیلیزه نگهداری شده در دمای 4 درجه سانتیگراد را بررسی کردیم.
مواد و روش ها: نمونه های پیوند خون محیطی 37 نفر شامل 13 بیمار خونی کاندید پیوند اتولوگ و 24 نفر دهنده سالم جهت پیوند آلوژن در 5 لوله استریل در دمای 4 درجه سانتیگراد بمدت 8 روز نگهداری شدند. هر نمونه در روزهای صفر (روز اخذ نمونه)، 2، 4، 6 و 8 از لحاظ شمارش سلولی (با لام نئوبار)، درصد زنده بودن (با رنگ تریپان بلو) و تعداد واحدهای تشکیل دهنده کلنی گرانولوسیت-ماکروفاژ تحت بررسی قرار گرفت. مقادیر بدست آمده به درصد مقادیر روز صفر تبدیل و از برنامه SPSS 10.0 جهت تحلیل آماری استفاده شد.
یافته ها: میانگین تعداد سلول های هسته دار در روزهای 2، 4، 6 و 8 برحسب مقادیر روز صفر بترتیب 101.2، 98.7، 96.3 و 88.9 بود. میانگین درصد سلول های زنده در این روزها بترتیب 93.8، 84.7، 78.1 و 73.6 بدست آمد. میانگین تعداد واحدهای تشکیل دهنده کلنی گرانولوسیت-ماکروفاژ بهمین ترتیب 72.3، 54.4، 29.5 و 10.6بود. هیچ ارتباط معنی داری بین سن، جنس، وزن و نوع دهنده اتولوگ یا آلوژن با شمارش سلولی، درصد زنده بودن و تعداد واحدهای تشکیل دهنده کلنی گرانولوسیت-ماکروفاژ یافته نشد.
نتیجه گیری و توصیه ها: در طول 8 روز نگهداری نمونه های پیوند خون محیطی تعداد سلول ها و درصد سلول های زنده تا بالاتر از 70% باقی می مانند، درحالی که تعداد واحدهای تشکیل دهنده کلنی گرانولوسیت-ماکروفاژ سریعتر افت می کند و بعد از روز چهار به کمتر از 50% می رسد. بنابراین، تعداد سلول های بنیادی خونساز خیلی سریعتر از تعداد کل سلول ها و درصد زنده بودن آنها افت می کند.
مسعود ایروانی، مژگان شایگان، غلامرضا بابائی، علی طالبیان، اردشیر قوام زاده، بابک بهار، مهناز آقائی پور،
دوره 62، شماره 3 - ( 3-1383 )
چکیده
مقدمه: بیماری حاد پیوند علیه میزبان (acute Graft-Versus-Host Disease: aGVHD) یکی از عوارض اصلی پس از پیوند مغز استخوان (Bone marrow transplantations: BMT) است که پیش بینی وقوع آن مشکل می باشد. تصور می شود سایتوکائین های آزاد شده از لنفوسیت های TH1 نقش اساسی در آن ایفا می کنند. توانایی پیش بینی وقوع این عارضه بسیار ارزشمند است. با اندازه گیری دوره ای مقادیر سرمی گیرنده اینترلوکین-2 (IL-2R) و اینترلوکین-18 (IL-18) پس از پیوند آلوژن مغز استخوان تلاش نمودیم رابطه آنها را با aGVHD و بعنوان شاخص مفیدی برای پیشگویی آن تعیین نماییم.
مواد و روش ها: غلظت سرمی IL-2R و IL-18 با استفاده از روش ELISA در 219 نمونه بدست آمده از 39 بیمار (مبتلا به بدخیمی های خونی، قبل و بعد از BMT) و 28 فرد سالم بعنوان کنترل تعیین شدند. همه بیماران پیوند را از خواهر یا برادر خود دریافت نموده بودند.
یافته ها: نتایج ما نشان دادند که 25 بیمار به aGVHD مبتلا شده و غلظت سرمی IL-2R و IL-18 در نمونه های قبل از پیوند در آنها در مقایسه با بیماران فاقد این عارضه aGVHD و گروه کنترل افزایش یافته و بین غلظت سرمی IL-2R و IL-18 در نمونه های قبل از پیوند در بیماران -aGVHD و گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نمی شود. غلظت سرمی IL-18 در گروه +aGVHD طی روزهای 24-3 پس از پیوند بصورت معناداری نسبت به قبل از پیوند افزایش یافت و براساس شدت aGVHD بین (III GVHD-0 GVHD) نیز متفاوت بود. در اکثر بیماران +aGVHD (شصت درصد) غلظت های سرمی IL-2R و IL-18 در روز دهم پس از پیوند به حداکثر مقدار خود رسید و افزایش غلظت آن دو بر ظهور علائم aGVHD (با میانگین 15 روز پس از پیوند) پیشی گرفته است. غلظت سرمی IL-18 در روز دهم رابطه معناداری برحسب شدت aGVHD دارد (با افزایش شدت عارضه غلظت آن نیز افزایش می یابد). غلظت سرمی IL-18 در بیمارانی که تحت درمان با فلودارابین و بوسولفان بودند نسبت به بیماران تحت درمان با سیکلوفسفامید و بوسولفان کمتر می باشد.
نتیجه گیری و توصیه ها: این نتایج نشان دادند که IL-18 نقش مهمی در گسترش aGVHD پس از پیوند مغز استخوان ایفا می کند و مقدار آن ممکن است یکی از شاخص ها برای aGVHD و منعکس کننده شدت آن باشد همچنین این یافته ها مطرح می کنند IL-18 در بیماری زایی این عارضه موثر بوده و اندازه گیری مقادیر سرمی آن میتواند معیار مناسبی در پیش بینی aGVHD باشد.
زهره صناعت، سیدمحمد توانگر، احمد شریف تبریزی، کامران علی مقدم، اردشیر قوام زاده، محمد جهانی،
دوره 62، شماره 4 - ( 4-1383 )
چکیده
مقدمه: بوجود آمدن عروق خونی جدید یکی از علل مهم در رشد سلول های بدخیم می باشد. عوامل موثر در تولید عروق خونی جدید از سلول های بدخیم و ماکروفاژها و ماست سل ها و سلول های لنفوسیت آزاد می شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی عروق خونی جدید در بیماران مبتلا به لوسمی حاد میلوئیدی که تحت درمان قرار گرفته اند می باشد.
مواد و روش ها: بیماران مبتلا به لوسمی حاد میلوئیدی قبل و در طول درمان و در انتهای درمان تحت بیوپسی مغز استخوان قرار می گیرند و سپس با رنگ آمیزی اختصاصی فاکتور VIII میزان تغییر در عروق خونی مغز استخوان بررسی می شود. بعد از جمع آوری آنالیز تصویری میانگین چگالی عروق نمونه ها قبل از درمان و بعد از درمان مقایسه گردیدند. یافته ها: میانگین (MVD: Microvascular density) قبل از درمان در بیماران APL 3.58±6.81% بود. این میانگین بعد از خاتمه درمان به 3.06±3.48% می رسید (P<0.0001). در بیماران غیر APL میانگین MVD قبل از درمان 3.38 و میانگین MVD بعد از درمان 3.6 بود که تفاوت معنی داری بین این دو گروه وجود نداشت.
نتیجه گیری و توصیه ها: بنظر می رسد میزان آنژیوژنز در بیماران ALP در شروع درمان بالاتر از حد طبیعی است این میزان با درمان آرسنیک کاهش می یابد داروهای متداول شیمی درمانی قادر به کاهش آنژیوژنز در بیماران غیر APL نبوده اند اثر ضد رگزایی داروهای شیمی درمانی در بیماران لوکمی در صورتی قابل توجه خواهد بود که تاثیر بر روی زنده بودن سلول های آندوتلیوم وجود داشته باشد در صورتیکه صرفا دارو از طریق کاهش تعداد بلاست عمل کند، ممکن است کاهش رگزایی در مغز استخوان مشاهده نگردد.
علی اصفهانی، مسعود ایروانی، محسن خوش نیت، زهره قریشی، احمد رضا شمشیری، زهرا مقدم، محمد جهانی، اردشیر قوام زاده،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده
پیوند مغز استخوان (BMT) درمان بسیاری از بیماریهای بدخیم و غیربدخیم است و عوارض دراز مدت آن مثل استئوپوروز باید در نظر گرفته شود. هدف از این مطالعه بررسی کاهش تراکم استخوان بعد از BMT در بیماران مبتلا به لوسمی یا لنفوم است.
روش بررسی: در این مطالعه همگروهی آیندهنگر، 63 بیمار که بهدلیل لوسمی حاد و مزمن و لنفوم تحت پیوند مغز استخوان قرار میگرفتند وارد مطالعه و در پایان تعداد 28 نفر بررسی شدند. چگالی معدنی استخوان (BMD) قبل از پیوند، شش و 12 ماه پس از آن اندازهگیری شد. استئوکلسین و آلکالین فسفاتاز و تلوپیتید C - ترمینال کلاژن نوع و غلظت سرمی کلسیم، فسفر، ویتامین D، PTH و هورمونهای جنسی نیز به همین ترتیب بررسی شدند.
یافتهها: BMD در گردن فمور از 13/0 ± 01/1 گرم بر سانتیمتر مربع در زمان پیوند به 13/0 ± 96/0 گرم بر سانتیمتر مربع در ماه ششم رسید که با 001/0>P افت معنیدار داشت. سطح آلکالن فسفاتاز در ماه دوازدهم بهطور معنیداری بیشتر بود (007/0P=). در خصوص استئوکلسین، اختلاف مشاهده شده در دورههای زمانی مختلف از نظر آماری معنیدار نبود (15/0=P). نوسانات افزایشی متوسط ICTP معنیدار شده است (04/0=P). سطح کلسیم در ماه ششم و سطح فسفر در ماه دوازدهم با 002/0=p و 04/0=p افزایش معنیدار داشت. سطح ویتامین D و پاراتورمون از ماه ششم تا ماه دوازدهم با 04/0P= و 01/0= P بهطور معنیداری کاهش داشت. کاهش استروژن در خانمها در ماه ششم از نظر آماری معنیدار بود (01/0=P) و در سایر شرایط، نوسانات آن از نظر آماری معنیدار نبود. بهطور کلی تغییرات تستوسترون نیز در مردان از نظر آماری معنیدار نبود.
نتیجهگیری: خطر تحلیل استخوان در هر دو نوع پیوند اتولوگ و آلوژن در ناحیه گردن استخوان ران بیشتر از مهرههای کمری است و این امر، در شش ماه نخست پس از پیوند رخ میدهد. راهکارهای پیشگیری و درمان باید مورد توجه قرار گیرند.
جبراییل نسل سراجی، لیلا ابراهیمی قوام آبادی، بهزاد فولادی دهقی،
دوره 65، شماره 13 - ( دوره 65، ویژه نامه شماره 1 1386 )
چکیده
عوارض اسکلتی عضلانی یکی از مشکلات مهم جسمانی در بین شاغلین میباشد. برخی مشاغل بهدلیل ماهیت پیچیده سنتی، بیش از سایر مشاغل ایجاد ناراحتی و عوارض اسکلتی مینمایند که رفوگری فرش از این دسته میباشد. هدف از انجام مطالعه حاضر تعیین میزان شیوع ناراحتیهای اسکلتی عضلانی بدن کارگران رفوکار فرش، شناسایی ریسکفاکتورهای تاثیرگذار بر بدن ایشان و تعیین میزان ارتباط بین وجود ریسک فاکتورها و شیوع عوارض میباشد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی بود و در شهر تهران روی 144 کارگر رفوکار فرش با بهکارگیری پرسشنامه NORDIC و چک لیست PLIBEL انجام گرفت.
یافتهها: 82 درصد افراد تحت بررسی دارای علائم وجود ناراحتی اسکلتی عضلانی بودهاند. بیشترین عوارض مشاهده شده در ناحیه زانوها و بخش تحتانی پشت بود و با افزایش سابقه کار میزان عوارض نیز افزایش یافته بود. بررسیها نشان داد که آسیبهای گردن و بخش فوقانی پشت دارای ارتباط معنیدار با سابقه کار بودند و ناراحتی در مچ دست و مچ پا با سن ارتباط معنیدار داشت (01/0p<).
نتیجهگیری: این بررسی نشان داد که در بین کارگران رفوکار فرش، عوارض اسکلتی عضلانی از شیوع بالایی برخوردار بوده عواملی همچون افزایش سن و سابقه کار بهدلیل وجود ریسک فاکتورهای شغلی تاثیرگذار، نقش مهمی در ابتلا افراد به برخی از عوارض داشتهاند. همچنین عدم طراحی مناسب ابزار و بهخصوص ارتفاع نامناسب کار و خمش تنه از جمله عوامل شغلی موثر بر ایجاد ناراحتیهای اسکلتی عضلانی در این شغل میباشند.
سیدرضا یحییزاده، داراب مهربان، سید حمیدالله غفاری، کامران علی مقدم، اردشیر قوام زاده، غلامحسین نادری، سید مجید کاظمینی، مهرناز راسته،
دوره 67، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: کانسر مثانه دومین بدخیمی شایع ادراری- تناسلی میباشد و از آنجاییکه دو سوم این کانسرها عود میکنند، پایش دقیق بیماران لازم است. بهدلیل هزینه بر و تهاجمی بودن سیستوسکوپی و حساسیت ناچیز سیتولوژی ادرار، تلاشهای فراوانی صورت گرفته تا بیومارکری مناسب برای کانسرهای یوروتلیال یافته شود. بدخیمیهای سیستم ادراری مانند سایر سرطانها، مقادیر زیادی تلومراز بیان میکنند. در این مطالعه به مقایسه حساسیت تست تلومراز و سیتولوژی ادرار در تشخیص کارسینوم سلول ترانزیشنال مثانه پرداخته شده است.
روش بررسی: در این مطالعه 49 بیمار مبتلا به کانسر مثانه که کاندیدای جراحی شده بودند، تحت بررسی با تستهای سیتولوژی و تلومراز ادرار قرار گرفتند. در این بررسی روش Quantitative Real-time RT-PCR بر پایه تکنولوژی TaqMan راهاندازی شد، که در آن از ژن hTERT بهعنوان تومور مارکر و از ژن GAPDH بهعنوان کنترل داخلی برای تشخیص و تعیین مقدار سلولهای توموری در نمونههای ادرار بیماران استفاده گردید. نهایتاً نتایج دو تست تلومراز و سیتولوژی ادرار با نتیجه سیستوسکوپی و آسیبشناسی نهایی بهعنوان استاندارد طلایی مقایسه گردید.
یافتهها: حساسیت تستهای تلومراز و سیتولوژی ادرار بدون در نظر گرفتن درجه و مرحله تومور، بهترتیب 5/73 و 3/16 درصد بهدست آمد که در این بین، حساسیت سیتولوژی ادرار واضحاً با درجه و مرحله تومور ارتباطی مستقیم داشته است، در حالیکه حساسیت تست تلومراز ادرار بدون توجه به گرید و مرحله تومور مطلوب میباشد. اختلاف مشاهدهشده بین سیتولوژی و تلومراز ادرار از منظر آماری معنیدار است (001/0).
نتیجهگیری: آنالیز کمّی hTERT-mRNA تلومراز در ادرار بهعنوان یک بیومارکر غیر تهاجمی، قابلیت جایگزین شدن بهجای سیتولوژی ادرار را جهت تشخیص و پیگیری کانسر مثانه دارد.
احیاء گرشاسبی، سقراط فقیهزاده، نادر فلاح، محسن خوشنیتنیکو، فرحناز ترکستانی، ماندانا قوام، مریم عباسیان،
دوره 67، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
800x600 زمینه و هدف: دیابت بارداری بهصورت
عدم تحمل کربوهیدرات که اولین بار در بارداری تشخیص یا شروع شده است، تعریف میشود.
این مساله منجر به افزایش عوارض مادری و جنینی میشود، که با انجام غربالگری و
تشخیص زودرس میتوان بروز این عوارض را کاهش داد. هدف از این مطالعه ارزیابی تأثیر
غربالگری انتخابی برای تشخیص دیابت بارداری (GDM): براساس ارزیابی ریسک فاکتورها و نیز براساس توصیه
چهارمین کارگاه کنفرانس GDM میباشد.
روش بررسی: طی یک مطالعه مورد-
شاهدی در بیمارستان حضرت زینب (س) تعداد 370 خانم باردار مبتلا به GDM به عنوان گروه مورد و
600 خانم باردار با تست تحمل قند طبیعی به عنوان گروه شاهد انتخاب و با توجه به
ریسک فاکتورها براساس توصیه چهارمین کارگاه- کنفرانس بینالمللی GDM مورد بررسی و ارزیابی
مقایسهای از نظر عوارض مادی و نوزادی قرار گرفتند. از آنالیز لجستیک رگرسیون برای
تخمین میزان خطر نسبی (odds Ratio) با فاصله اطمینان 95%CI استفاده شد.
یافتهها: شیوع ریسک فاکتورها بهطور مشخصی در گروه بیماران
GDM بالاتر بود، اما 45 نفر (12%) از آنها فاقد هرگونه
ریسک فاکتوری بودند. 107 نفر (29%) از خانمهای گروه GDM در گروه با
ریسک پایین قرار داشتند و اگر از غربالگری انتخابی انجام میشد این بیماران
ناشناخته باقی میماندند. عوارضی اصلی نوزادی در گروه با ریسک پایین از عوارض
نوزادی سایر خانمهای با GDM تفاوت مشخصی نداشت.
نتیجهگیری: توصیههای مبنی بر عدم انجام غربالگری برای گروه کمخطر
مورد تردید است در حالیکه غربالگری جامع همه خانمهای حامله منطقی بهنظر میرسد.
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
لیلا دردائیالقلندیس، رضا شاهسونی، اردشیر قوامزاده، مهرداد بهمنش، الهام اصلانکوهی، کامران علیمقدم، سیدحمیداله غفاری،
دوره 67، شماره 8 - ( 8-1388 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه
و هدف: سرطان
معده اولین سرطان بدخیم کشنده در ایران بهشمار میرود. علیرغم پیشرفتهای درمانی جدید برای درمان
سرطان معده، گسترش تومور از طریق سیستم گردش خون و مغزاستخوان به اندامهای دورتر،
اصلیترین علت مرگ و میر در این افراد محسوب میشود. بنابراین نیاز فوری برای ایجاد
روشهای حساس جهت تشخیص سلولهای توموری پخششده در خون محیطی (PB) و مغز استخوان (BM) بیماران مبتلا
به سرطان معده وجود دارد.
روش بررسی: در
این بررسی آیندهنگر از Carcino
Embryonic Antigen به عنوان تومور مارکر و از Glyceraldehyde
3-Phosphate Dehydrogenase بهعنوان کنترل داخلی برای تشخیص و تعیین مقدار
سلولهای توموری پراکنده شده در نمونههای PB و BM 35 فرد مبتلا (نسبت مرد به زن:20
به 15 میانگین سنی: 50 سال محدوده سنی: 75-30) به سرطان معده استفاده شده است. RNA کل از رده سلولی سرطان معده AGS استخراج و قطعات ژنی CEA و GAPDH توسط رونویسی معکوس سنتز شدند.
قطعات تکثیر شده بهطور جداگانه در داخل وکتور pTZ57R/T کلون شدند. سپس کلونینگ دوتایی این قطعات در داخل این وکتور صورت
گرفت. از رقتهای متوالی این پلاسمید برای رسم منحنی استاندارد استفاده شد. نمونههای
PB و BM از افراد مبتلا به سرطان معده جمع
آوری و بعد از سنتز cDNA بر روی آنها Real-Time PCR صورت
گرفت.
یافتهها: در این مطالعه، اندازهگیری کمی ژنهای CEA و GAPDH با استفاده از Real-Time PCR با حساسیت بسیار بالا بهینه شد. mRNAی CEA در 23% نمونههای PB و 20% نمونههای BM افراد مبتلا تشخیص داده شد. در هیچ کدام از
نمونههای مربوط به گروه کنترل mRNAی CEA تشخیص داده نشد.
نتیجهگیری: quantitative
Real-Time PCR برای CEA میتواند به عنوان تکنیک مفیدی
برای تشخیص میکرومتاستاز در نمونههای PB و BM افراد مبتلا به سرطان معده بهکار
رود.
ایرج لطفینیا، مصطفی قوامی، کاوه حدادی، پیمان واحدی،
دوره 68، شماره 2 - ( 2-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر استاندارد طلایی برای فیکساسیون داخلی ستون فقرات استفاده از پیچ پدیکول م یباشد.
استفاده از پیچ پدیکول ممکن است همراه با عوارض بوده و اطلاع از مورفومتری پدیکول و آناتومی ساختما ن های
عصبی مجاور به کاهش خطرات و عوارض عمل جراحی کمک خواهد نمود . با توجه به اینکه طبق اطلاع ما تاکنون
در خصوص ابعاد پدیکول در مناطق مختلف ایران بررسی صورت نگرفته است، اقدام به مطالعه حاضر گردید . روش
بررسی: این بررسی در بیمارانی انجام شد که ب ه علل مختلف تحت انجام س ی تی اسکن ستون فقرات کمری قرار گرفته
بودند. تعداد 25 مهره سالم در افراد بالای 18 سال در جنس مذکر و به همین تعداد در جنس مونث جهت مطالعه
بر روی ابعاد مختلف مهره انجام شد و در مقایسه E-Film انتخاب شدند و انداز ه گیری با استفاده از برنامه کامپیوتری
به عنوان معن ی دار در نظر گرف ته شد . یافت هه:ا عرض پدیکول در ناحیه لومبر په ن ترین p≤0/ با سایر مطالعات 05
8 میلی متر بود . متوس ط / با متوسط 25 L 16 میلی متر و تن گ ترین پدیکول در مهره 1 / با متوسط 08 L پدیکول در مهره 5
12 میل یمتر بود. از ابعاد مهم دیگر عمق طولی پدیکول / 10 و 86 / 8 و 48 / به ترتیب 82 L و 4 L و 3 L آن برای مهر ههای 2
،50/42 ،48/68 ،47/ به ترتی ب 98 L و 5 L4 ،L3 ،L2 ،L یا طول مسیر پیچ پدیکول می باشد، این ابعاد در مهر ه ها ی 1
47 بود . تعدادی از ابعاد انداز ه گیری شده در این مطالعه، در مقایسه با بررس ی های گزارش شده / 48/32 و 8
تفاوت هایی را نشان داد که از نظر آماری قابل تو جه بود . نتیج هگیر : ی اندازه و شکل پدیکول در نژادهای مختلف
متفاوت بوده و در بررسی ما نیز تفاو تهای قابل توجه در برخی از ابعاد مهره مشاهده گردید.