جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای مشتاقی

فریده دهقان منشادی، زینت قنبری، مژگان فروتن، جلیل کوهپایه‌زاده، زهرا مشتاقی،
دوره 66، شماره 10 - ( 10-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: درد مزمن لگنی عبارت‌است از هر گونه درد لگن بدون ارتباط با حاملگی، عادت ماهیانه و مقاربت که حداقل شش ماه یا بیشتر به طول انجامیده و علت ارگانیک شناخته شده‌ای برای آن مطرح نشده باشد. شیوع درد مزمن لگنی  در جوامع و مطالعات مختلف 49%-8/3% گزارش شده است، ولی تا به امروز مطالعه‌ای که فراوانی آن را در جامعه ما نشان داده باشد انتشار نیافته است. هدف پژوهش حاضر بررسی شیوع درد مزمن لگنی در گروهی از زنان شاغل در شهر تهران است.

روش بررسی: 303 زن شاغل در دو مرکز آموزشی- درمانی شهر تهران با دامنه سنی (2/9±7/34) 63-19 در این طرح که به شکل مقطعی انجام شد، شرکت کردند. برای انجام این طرح پرسشنامه‌ای که علاوه بر اطلاعات دموگرافیک شامل سوالاتی در مورد علائم درگیری سیستم‌های زنان و زایمان، عضلانی- اسکلتی، ادراری و گوارشی بود، در اختیار زنان قرار گرفت. پس از جمع‌آوری اطلاعات از نرم‌افزار آماری مناسب برای تحلیل داده‌ها استفاده شد.

 یافته‌ها: 3/22% از زنان گزارش کرده بودند که در حال حاضر درد ناحیه لگن بدون ارتباط با عادت ماهیانه و مقاربت دارند، در حالی که درصد این درد در طول 12-6 ماه گذشته یا همان درد مزمن لگنی 2/10% بود. سابقه زایمان طبیعی، احساس عدم تخلیه کامل روده‌ها و تقلا و تلاش زیاد حین دفع با وجود درد ناحیه لگن در 12-6 ماه گذشته ارتباط نشان داد (0001/0=p و 036/0=p). همچنین کمر درد و درد ناحیه تحتانی بدن (مجاری تناسلی، مقعد، نشیمنگاه و استخوان دنبالچه) نیز با درد مزمن ناحیه لگن در 12-6 ماه گذشته مرتبط بودند (0001/0=p).

نتیجه‌گیری: با توجه به شیوع قابل توجه درد لگن در جامعه مورد بررسی و همینطور همراهی مجموعه‌ای از علائم سیستم‌های ژنیکولوژیکی، عضلانی- اسکلتی، ادراری و گوارشی با آن، لزوم پرداختن به آن از طرف سیستم‌های بهداشت و درمان با داشتن نگاه جامع‌نگر و به شکل تیم چند تخصصی مطرح می‌شود. همچنین بر ضرورت اجرای مطالعات گسترده اپیدمیولوژیک به شکل جامعه محور و با تعداد نمونه بالاتر تاکید می‌شود.


زینت قنبری، شیرین گودرزی، مامک شریعت، زهرا مشتاقی، فاطمه زمانی،
دوره 67، شماره 12 - ( 12-1388 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمینه و هدف: بی‌اختیاری استرسی ادرار شایع‌ترین بیماری کاهندۀ کیفیت زندگی در زنان است هر چند که روش‌های جراحی مختلفی تاکنون برای آن به‌کار رفته است اما همیشه پس از درمان جراحی برخی از مشکلات متاثر کننده کیفیت زندگی برطرف نمی‌شود لذا با این فرضیه این مطالعه به منظور بررسی روش جراحی ترانس ابتوراتور (TOT) در درمان و تأثیر آن در بهبود کیفیت زندگی این بیماران به انجام رسید.

روش بررسی: 54 بیمار مبتلا به بی‌اختیاری استرسی ادراری (SUI)، تحت جراحی TOT، با و یا بدون جراحی ترمیم پرولاپس (در صورت نیاز) قرار گرفتند. کیفیت زندگی، قبل و پس از عمل با استفاده از پرسشنامۀ اختصاصی بی‌اختیاری (I-QOL) بررسی شد. عوارض زودرس و دیررس جراحی همچون پارگی و آسیب به مثانه، حالب و روده، همچنین خونریزی و عفونت ارزیابی و ثبت شدند.

یافته‌ها: میزان کلی عوارض حین عمل و عوارض زودرس بعد از جراحی، به ترتیب 5/5% و 7/3% بودند. هیچ موردی از هماتوم، آسیب مثانه یا روده وجود نداشت. نمرات I-QOL به‌طور چشمگیر پس از جراحی بالاتر بودند. متوسط نمرۀ I-QOL، قبل از جراحی 6/23 و پس از عمل 64 بود. این بهبود، ارتباطی به ترمیم همزمان کف لگن، یائسگی، بیماری زمینه‌ای، تعداد زایمان، شاخص بوده بدن (BMI) و سن نداشت. اکثریت زنان از نتایج عمل رضایت داشتند.

نتیجه‌گیری: این مطالعه، ثابت می‌کند که درمان جراحی بی‌اختیاری ادراری در زنان با روش ترانس ابتوراتور (TOT) برای درمان SUI روش ایمن و مناسبی است، که می‌تواند کیفیت زندگی بیماران را نیز ارتقا بخشد.


پیمان حداد، مریم مشتاقی، علی کاظمیان، منصور جمالی زواره،
دوره 68، شماره 7 - ( 7-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: عود کانسر نازوفارنکس بدون درمان با پیش‌آگهی بدی همراه است. در این مقاله یک بیمار مبتلا به کانسر نازوفارنکس با عودهای مکرر و سه بار درمان رادیوتراپی معرفی می‌گردد.

معرفی بیمار: بیمار مرد 45 ساله‌ای است که یک دوره درمان رادیوتراپی برای کانسر اولیه نازوفارنکس در سال 1378 دریافت کرده بود. سپس دورۀ دیگری از رادیوتراپی در سال 1383 برای درمان اولین عود تجویز گردید. آخرین عود بیماری در سال 1384 با براکی‌تراپی درمان شد. سپس بیمار به‌طور مرتب تحت پی‌گیری قرار داشت که آخرین بار در سال 1389 تحت ارزیابی مجدد قرار گرفت و هیچ شواهدی از بیماری پنج سال بعد از آخرین درمان وجود نداشت.

نتیجه‌گیری: تجربه ما در به‌کار بردن دوره‌های متعدد درمان رادیوتراپی در عود کانسر نازوفارنکس در رابطه با کنترل بیماری امیدبخش بود. این مورد نشان می‌دهد که درمان مجدد رادیوتراپی در عودهای لوکال یک روش مؤثر بوده و تشخیص عود در مراحل ابتدایی می‌تواند نجات‌بخش باشد.


مهدی عقیلی، مریم مشتاقی، فرهاد سمیعی، ابراهیم عصمتی، مهبد اصفهانی، حسنعلی ندائی، پیمان حداد،
دوره 68، شماره 8 - ( آبان 1389 )
چکیده

  زمینه و هدف : درمان استاندارد متداول آدنوکارسینوم معده بعد از رزکسیون جراحی کمورادیاسیون همزمان، بر اساس مطالعه اینترگروپ 0116 می‌باشد. اجرای صحیح رادیوتراپی کانسر معده یک مسأله مهم است. هدف از این مطالعه مقایسه سه تکنیک تجربی درمان سه بعدی، با تکنیک قراردادی متداول قدام و خلف بود. روش‌بررسی: در این مطالعه 24 بیمار مبتلا به آدنوکارسینوم معده که برای درمان ادجوانت کمورادیاسیون در بخش رادیوتراپی- انکولوژی پذیرش شده بودند، انتخاب شدند. ابتدا تحت سیمولاسیون ساده قرار گرفتند و به کمک آن حجم هدف ( PTV ) و ارگان‌های حیاتی مشخص شدند. سپس همه بیماران تحت مشابه‌سازی CT قرار گرفتند. حجم‌های مربوطه بر روی گرافی‌های سی‌تی‌اسکن مشخص گردیدند. ابعاد فیلدها و شیلدهای تکنیک قراردادی به وسیله نرم‌افزار طراحی درمان بازسازی گردیدند. برای هر کدام از بیماران سه طرح درمان رادیوتراپی بر اساس تکنیک‌های سه بعدی درمان اجرا گردید. 3D-POP-C obalt- 60) ، 3D-C obalt-60-3field و 3D-L inac- 2 field ). داده‌های D ose- V olume H istogram (DVH s) هر چهار طرح درمان از لحاظ پوشش PTV و دوزهای دریافتی ارگان‌های در معرض خطر با هم مقایسه شدند. یافته‌ها: در هر سه طرح درمان سه بعدی، منحنی ایزودوز 90%، 99% از حجم هدف ( PTV ) را پوشش می‌داد. ولی در طرح درمان C onv- C obalt- 60 ، منحنی ایزودوز 90%، 6/89% از حجم PTV را پوشش می‌داد (0001/0 p< ) . بررسی مقایسه‌ای، هیستوگرام کلیه‌ها و نخاع نشان داد که در تکنیک‌های سه بعدی پیشنهادی تجربی میزان دوز دریافتی نخاع و کلیه‌ها نسبت به تکنیک‌های قدام و خلف کاهش نشان می‌دهد (000/0 p= ) . اگرچه که در تکنیک‌های سه بعدی تجربی دوز دریافتی کبد بالاتر بود (03/0 p= ) ، ولی در حد تحمل کبد بود. نتیجه‌گیری: به‌کار بردن تکنیک‌های قراردادی درمان رادیوتراپی باعث پوشش ناکافی حجم هدف درمانی به میزان 10% گردید. در استفاده از تکنیک‌های سه بعدی کاهش دوز دریافتی حداقل یک کلیه و نخاع حاصل می‌شود.


سیدخلیل فروزان‌نیا، سیدجلیل میرحسینی، سیدحسین مشتاقیون، محمدحسن عبدالهی، حبیب‌اله حسینی، حمزه دهقانی‌زاده، سیدعلی بنی‌فاطمه، سیدمهدی حسینی،
دوره 68، شماره 12 - ( 12-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: توجه به درناژ مناسب مدیاستن و فضای پلور پس از جراحی بای‌پاس شریان کرونر جهت جلوگیری از افیوژن پلور و پریکارد، تامپوناد قلبی و عوارض دیررس همانند پریکاردیت کنستریکتیو امری ضروری است. اما استفاده از درن برای این مهم منجر به یک‌سری عوارض نامطلوب می‌شود که نتایج عمل را مخدوش م‍ی‌نماید. این مطالعه جهت بررسی کارایی تکنیک جدیدی در قرارگیری محل درن‌ها طراحی و انجام گرفت.

روش بررسی: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی 171 بیمار در دو گروه مورد بررسی قرار گرفتند. در گروه کنترل تکنیک درناژ شامل یک درن در فضای پلور چپ و یک درن در مدیاستن بود. در گروه مورد تکنیک درناژ شامل یک درن در فضای پلور چپ و یک درن در فضای پلور راست بود.

یافته‌ها: میزان درناژ انجام شده از درن‌های گروه مورد به نسبت گروه شاهد بیشتر بود (001/0p=). همچنین به شکل معنی‌داری بروز آریتمی در گروه مورد کاهش یافت (005/0=p). یک نفر (2/1%) از بیماران گروه اول نیاز به باز کردن مجدد قفسه سینه پیدا کرد ولی در گروه دوم این مورد منفی بود (497/‌0p=). مدت زمان بستری در بیمارستان (022/0p=) و بخش مراقبت‎های ویژه (002/0p=) در گروه مورد نسبت به گروه شاهد کاهش پیدا کرد.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه تغییر محل درن مدیاستن در بیماران جراحی بای‌پاس شریان کرونر و انتقال آن به پلور راست سبب کاهش عوارضی همانند آریتمی و افیوژن پریکارد شده و همچنین درناژ بهتری را برقرار می‌نماید.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb