جستجو در مقالات منتشر شده


6 نتیجه برای موافق

بهمن جهانگیری، علی موافق،
دوره 56، شماره 6 - ( 4-1377 )
چکیده

مداوای قبل از عمل یکی از قسمتهای مهم بیهوشی است که در آن دسترسی به هدفهایی چون رهایی از اضطراب، کاهش تهوع و استفراغ بعد از عمل، ثبات همودینامیکی و مواردی دیگر دنبال می شود. دروپریدول (دی هیدروبنزپریدول) و پرومتازین داروهایی هستند که در مداوای قبل از عمل کاربرد دارند. هدف از انجام این مطالعه بررسی تغییرات همودینامیک در بیماران الکتیو جراحی بخشهای 3 و 4 جراحی بیمارستان امام خمینی با تجویز دو پیش داروی بیهوشی دروپریدول و پرومتازین در پائیز و زمستان 1375 بود. برای این کار 105 بیمار با روش نمونه برداری تصادفی ساده و با کمک جدول اعداد تصادفی ساده در سه گروه 35 نفری تحت عناوین دروپریدول، پرومتازین و شاهد تقسیم شدند. متغیرهای مورد بررسی شامل فشارخون سیستولیک (SBP)، دیاستولیک (PDB) و ضربان نبض (PR) بودند. نتایج تحقیق نشان داد که پرومتازین و دروپریدول از نظر آماری سبب کاهش
معنی دار PR و (SBP (P<0.001 و (DBP (P<0.01 می شوند، ولی کاهش این متغیرها در گروه دروپریدول از نظر آماری با گروه پرومتازین تفاوت معنی داری ندارد.


علی موافق، محمد میراسکندری، پیام اقتصادی عراقی،
دوره 61، شماره 4 - ( 4-1382 )
چکیده

مقدمه: یکی از عوارض نامطلوب استفاده از پروپوفول، درد هنگام تزریق وریدی این دارو می باشد که میزان بروز آن در بیماران بین 28% تا 90% گزارش شده است. متوکلوپروماید دارویی است که بطور متداول جهت پیشگیری و درمان تهوع و استفراغ کاربرد بالینی دارد ولی دیده شده که از این دارو نیز می توان در کاهش درد پروپوفول استفاده نمود. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر تزریق متوکلوپروماید پیش از تزریق پروپوفول در میزان بروز و شدت درد ناشی از تزریق پروپوفول و مقایسه آن با لیدوکائین است.

مواد و روش ها: در این مطالعه آینده نگر، دوسوکور، تصادفی شده همراه با کنترل دارونما، 150 بیمار 18 تا 40 سال به صورت تصادفی به یکی از سه گروه (هر گروه 50 نفر) شاهد (دو میلی لیتر نرمال سالین)، لیدوکائین (دو میلی لیتر معادل 40 میلی گرم لیدوکائین) و متوکلوپروماید (دو میلی لیتر معادل 10 میلی گرم متوکلوپروماید) تقسیم شدند. بلافاصله دو میلی لیتر پروپوفول 10 میلی گرم در میلی لیتر با سرعت 0.5 میلی لیتر در ثانیه (در 4 ثانیه) از همان کاتتر وریدی که در بزرگترین ورید پشت دست قرار دارد، تزریق می گردید. شدت درد حین تزریق پروپوفول توسط روش (VAS: Visual analogue pain scale) (صفر بدون درد تا 100 شدیدترین درد) که پیش از مطالعه به بیمار آموزش داده می شد، تعیین می گردید و هر مقدار VAS بیشتر از صفر بروز درد تلقی می گردید. درصورت مشاهده هرگونه علائم خواب آلودگی، بیمار از مطالعه حذف می گردید.

یافته ها: در این مطالعه نشان داده شد که شدت درد بیماران در سه گروه تفاوت معنی داری داشتند (نرمال سالین=41.18، گروه لیدوکائین=25.4 و گروه متوکلوپروماید=13.1 و P<0.001) و بیماران گروه متوکلوپروماید به میزان معنی داری درد کمتری را نسبت به گروه های دیگر تجربه نمودند (P<0.001). میزان بروز درد در گروه نرمال سالین 77.1% است و لیدوکائین و متوکلوپروماید هر دو موجب کاهش بروز درد در حین تزریق نسبت با گروه نرمال سالین شدند (P=0.002) ولی اختلاف معنی داری در بروز درد بین دو گروه لیدوکائین با متوکلوپروماید مشاهده نشد (P=0.051).

نتیجه گیری و توصیه ها: بدین ترتیب این مطالعه نشان داد که متوکلوپروماید نسبت به لیدوکائین درد ناشی از تزریق پروپوفول را بیشتر کاهش می دهد (برخلاف درد ناشی از دیازپام) ولی در کاهش میزان بروز درد با یکدیگر تفاوتی ندارند. در نهایت باتوجه به دیگر اثرات سودمند متوکلوپروماید از جمله پیشگیری از تهوع و استفراغ پس از عمل و کاهش دوز پروپوفول مورد نیاز برای القا، می توان از این روش بویژه در مواردی که منع مصرف لیدوکائین وجود دارد، قبل از تزریق پروپوفول استفاده نمود.


علی موافق، مجید اکرمی، افلاطون مهرآیین،
دوره 62، شماره 5 - ( 5-1383 )
چکیده

مقدمه: موارد تهوع و استفراغ پس از اعمال جراحی که با بیهوشی عمومی انجام می گیرند، 25% تا 35% گزارش شده است که در برخی از اعمال جراحی نظیر ارتوپدی بالاتر می باشد. تهوع و استفراغ پس از عمل، مسئله ای پر اهمیت و گاه توام با عوارض جدی است. تمایل روزافزون برای کنترل و پیشگیری از این عارضه، نیاز به استفاده از ترکیبات کم هزینه و کم عارضه را الزامی ساخته است. هدف این مطالعه ارزیابی اثربخشی لیدوکائین و دگزامتازون (Low dose) در پیشگیری و کاهش موارد بروز تهوع و استفراغ بعد از عمل در جراحی های ارتوپدی اندام فوقانی و مقایسه آنها با گروه های شاهد و پروپوفول بود.        

مواد و روش ها: طی یک کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی شده در بیمارستان شریعتی، 280 بیمار مذکر کلاس ASA یک و دو که کاندید عمل جراحی انتخابی ارتوپدی (اندام فوقانی) با بیهوشی عمومی بودند بطور تصادفی در 4 گروه 70 نفره قرار گرفتند. تمامی بیماران قبل از شروع جراحی با رینگرلاکتات هیدراته شدند (5cc/kg) و بعد از پیش درمانی با فنتانیل (2µg/kg) برحسب گروه رژیم القای بیهوشی خود را دریافت کردند، گروه شاهد: 5mg/kg تیوپنتال سدیم به همراه 5ml نرمال سالین، گروه لیدوکائین: 5mg/kg تیوپنتال سدیم به همراه 1.5mg/kg لیدوکائین، گروه دگزامتازون: 5mg/kg تیوپنتال سدیم به همراه 0.1mg/kg دگزامتازون و گروه پروپوفول: 1.5mg/kg پروپوفول به همراه 5ml نرمال سالین، جهت شلی عضلانی 0.2mg/kg سپس آتراکوریوم تجویز و بیهوشی با N2O 50% و O2 50%، هالوتان (0.7%) و فنتانیل (1µg/kg هر 30 دقیقه) ادامه یافت.

یافته ها: میزان بروز تهوع و استفراغ در گروه دگزامتازون (25.71%) در گروه لیدوکائین (27.14%) و در گروه پروپوفول (24.29%) بطور معنی داری نسبت به گروه شاهد (48.57%) کمتر بود (P=0.005). نتیجه گیری و توصیه ها: لیدوکائین و دگزامتازون (Low dose) در کاهش بروز تهوع و استفراغ پس از جراحی ارتوپدی موثر بوده و اثربخشی آنها به اندازه پروپوفول می باشد.


گیتا شعیبی، جواهر خواجوی‌خان، علی موافق،
دوره 63، شماره 1 - ( 2-1384 )
چکیده

مقدمه: یکی از خصوصیات نامطلوب استفاده ار پروپوفول درد هنگام تزریق وریدی این دارو می‌باشد. تاکنون مطالعاتی در زمینه اثرات کورتیکواستروئیدها در ایجاد و افزایش طول مدت بیدردی به انجام رسیده است. این مطالعه به منظور بررسی اثربخشی دگزامتازون داخل ویریدی در کاهش میزان بروز و شدت درد هنگام تزریق وردیدی پروپووفل انجام گرفته است.
مواد و روشها: در یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسو کور با کنترل دورنما،‌ تعداد 90 بیمار 20-60 ساله با وضعیت فیزیکی معادل ASA1 و2، انتخاب شده برای عمل جراحی انتخابی تحت بی‌هوشی عمومی، مورد مطالعه قرار گرفتند. در تمام بیماران یکی از وریدهای پشت هر دو دست بیمار با آنژیوکت شماره 20 کانوله می‌گردید. به صورت تصادفی و همزمان، به یکی از وریدها 2 میلی‌متر دگزامتازون (معادل mg8) و به دیگری 2 میلی‌متر نرمال سالین تزریق می‌گردید. پس از 30 ثانیه،‌ 2 میلی‌متر پروپوفول (معادل mg20) به طور همزمان، از هر یک از کاتترهای وریدی دو دست، در طی 30 ثانیه تزریق می‌گردید. سپس درد حین تزریق طبق معیار VAS از بیمار پرسیده می‌شد.
یافته ها: میانگین سنی در بیماران مورد بررسی 61/5±78/32 (حداقل 20 و حداکثر 60) سال بود. 29 بیمار (2/32%) مذکر بودند. میانگین شدت درد حین تزریق پروپوفول در گروه دگزامتازون به میزان معنی‌داری از گروه نرمال سالین کمتر بود (به ترتیب 1،61 در مقابل 4،21 برحسب معیار VAS، 05/0P>). همچنین بروز درد نیز در گروه دگزامتازون به میزان معنی‌داری از گروه نرمال سالین کمتر بود (به ترتیب 20،00% در برابر 57،78%،‌ 05/0P<).
نتیجه گیری و توصیه ها: تزریق 8 میلی‌گرم دگزامتازون پیش از تزریق پروپوفول،‌ به میزان معنی‌داری شدت و بروز درد حین تزریق پروپوفول را کاهش می‌دهد.



گیتا شعیبی، علی موافق، مهران رزازیان،
دوره 63، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

نقص همزمان کمبود متیل مالونیل کوآنزیم A (MMCOA) و هموسیستینوری ناشی از نقص در ژن cblCو cblDو cblF می‌باشد. تعداد مبتلایان به این عارضه که تاکنون گزارش شده است تنها به 100 مورد می‌رسد. عمده این افرا دمبتلا به نقص در cblC می‌باشند. در اثر نقص این آنزیم بطور همزمان درجات خفیف تا متوسط هموسیستئین و متیل مالونیک اسید و پیش سازهای آن در مایعات بدن(خون و ادرار) تجمع میابند. در این بیماران اسیدمی و هایپو گلیسمی و کمخونی مگالوبلاستی شایع میباشد ولی هایپرآمونمی و هایپر گلیسینمی دیده نشده است. در این گزارش بیمار دختری سه ساله با تشخیص قبلی کمبود متیل مالونیل کوانزیم A و هموسیستینوری بطور همزمان میباشد که جهت رزکسیون ناحیه‌ای از ماندیبول به دلیل استئو میلیت نیاز به بیهوشی عمومی داشته است. ما در این گزارش به توضیح در مورد نحوه آماده‌سازی بیمار قبل از عمل جراحی، القای بیهوشی و کنترل نگهداری بیهوشی پرداخته و نتایج سریال آزمایشات خونی و بیوشیمیایی وی را در طول مدت جراحی و قبل و بعد از جراحی مورد ارزیابی قرار داده‌ایم. طبق نتایج بدست آمده هیچگونه افزایشی در میزان هموسیستئین و متیل‌مالونیک اسید در خون و ادرار بیمار پدید نیامد.


رضا علیزاده، وحید ضیائی، علی موافق، مسعود یونسیان، محمدرضا آزادی، افلاطون مهرآئین،
دوره 64، شماره 10 - ( 7-1385 )
چکیده

بر اساس مطالعات موجود به علت پایین بودن فشار نسبی اکسیژن محیط در ارتفاعات، احتمال وقوع هیپوکسمی بالا می‌رود که این امر بیشتر در افراد غیر بومی و کوهنوردان مشکل آفرین است. این مطالعه پایه جهت بررسی تغییرات تست‌های عملکرد ریوی در طی صعود به یک ارتفاع خیلی بلند طراحی گردید.
روش بررسی: این مطالعه در تابستان 1383 در گروهی از دانشجویان صعود کننده به قله سیالان انجام شد. در طی این صعود 1000 دانشجوی ساکن تهران (در ارتفاع 1150 متری) از منطقه الموت (به ارتفاع 2850 متر) به قله سیالان (به ارتفاع 4150 متر) صعود کردند. از بین این دانشجویان براساس حجم نمونه محاسبه شده 56 نفر بصورت تصادفی انتخاب شدند. برای کلیه شرکت‌کنندگان اسپیرومتری با استفاده از دستگاه اسپیرولب II و توسط یک پزشک در ارتفاع محل سکونت و ارتفاع 4150 متر (قله) انجام شد.
یافته‌ها: در مجموع 56 نفر با میانگین سنی 9/22 3/5 سال و نمایه توده بدنی 5/2±5/21 مورد مطالعه قرار گرفتند. تغییرات FVC، نسبت FVC FEV1/ و FEF25-75% در قله نسبت به ارتفاع محل سکونت تفاوت معنی‌دار داشتند ولی تغییرات FEV1 و Peak Flow معنی‌دار نبود. FVC با افزایش ارتفاع کاهش یافته و این کاهش 4/2% به ازائ هر 1000 متر افزایش ارتفاع بود. با افزایش ارتفاع نسبت FVC FEV1/ و FEF25-75% نیز افزایش نشان داد.
نتیجه‌گیری: ظرفیت تنفسی (FVC) با افزایش ارتفاع نسبت به ارتفاع محل سکونت کاهش نشان می‌دهد. نتایج این مطالعه مشابه مطالعات دیگری بود که در محیط حقیقی کاهش فشار ارتفاع انجام شده بود.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb