جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای میرخانی

سیدحمید میرخانی، سیدخلیل فروزان نیا،
دوره 58، شماره 4 - ( 4-1379 )
چکیده

شایعترین عمل جراحی قلب در حال حاضر در اکثر نقاط دنیا از جمله کشور ما (Coronary artery bypass graft: CABG) می باشد. یکی از عوارض این عمل که سبب افزایش موربیدیتی و مورتالیتی شده انفارکتوس میوکارد Peri-operative است. شیوع عارضه براساس کتب مرجع و مقالات حدود 5.5-2.5% می باشد. در این مطالعه 300 بیمار مبتلا به بیماری عروق کرونر که کاندید عمل جراحی CABG بوده و از تاریخ 1376/11/5 لغایت 1377/9/1 در بخش جراحی قلب بیمارستان امام خمینی تحت عمل جراحی CABG قرار گرفته بودند از نظر شیوع انفارکتوس میوکارد Peri-operative و همچنین ریسک فاکتورهای ایجاد انفارکتوس میوکارد بررسی شدند. انفارکتوس میوکارد براساس الکتروکاردیوگرافی (موج Q جدید و ثابت) و اندازه گیری (Creatinine-phosphokinase MB: CPK-MB) بالای 100 واحد بود که در سه نوبت، قبل از انتقال بیمار به اتاق عمل، بعد از انتقال بیمار از اتاق عمل به (Intensive care unit: ICU) و صبح روز اول بعد از عمل انجام شد. در 300 بیمار مورد مطالعه 21 مورد (7%) علایم الکتروکاردیوگرافیک مثبت برای انفارکتوس و 38 مورد (12.7%) سطح سرمی CPK-MB بالای 100 واحد داشتند ولی فقط در 15 بیمار (5%) علایم الکتروکاردیوگرافیک مثبت به همراه CPK-MB بالای 100 وجود داشت که برای این گروه تشخیص انفارکتوس میوکارد گذاشته شد. در گروه دچار انفارکتوس میوکارد در این مطالعه که 15 بیمار (5%) بودند ریسک فاکتورها شامل سابقه دیابت، سابقه هیپرتانسیون، سابقه هیپرلیپیدمی، گرفتاری Jef main و انجام اندارکتومی بود که نسبت به گروه بدون انفارکتوس میوکارد از نظر آماری تفاوت معنی دار داشت.


سیدحمید میرخانی، سیدمرتضی دلاورخان، حسن رادمهر،
دوره 60، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

مقدمه: در سالهای اخیر استفاده از روش جراحی بای پس عروق کرونر بدون استفاده از ماشین قلب و ریه (OPCAB) به عنوان روش درمان برتر در گروهی از مبتلایان به بیماری عروق کرونر درآمده است. با در نظر گرفتن این که ریواسکولاریزیشن ناقص عروق کرونر در این بیماران با افزایش قابل ملاحظه نیاز به کاتتریزیشن عروق کرونر و اقدامات تهاجمی (مثل آنژیوپلاستی عروق کرونری یا جراحی بای پس عروق کرونر) بعد از عمل اول می شود ما این مطالعه را با هدف شناسائی امکانات و بی خطر بودن تکنیک OPCAB برای ریواسکولاریزیشن کامل عروق کرونر در تقریبا تمام بیماران نیازمند به جراحی بای پس عروق کرونری انجام دادیم.
مواد و روشها: تعداد 150 بیمار توسط یک نفر جراح قلب با کمک ثابت یک نفر دستیار جراحی قلب تحت عمل OPCAB قرار گرفتند. برای بی حرکت نگهداشتن دیواره قلب از وسیله موسوم به اختاپوس استفاده شد. کنترل روی عروق کرونر توسط لوپهای Ethibond ، مسدود کننده (Occluder) و شنت داخل عروقی تامین گردید. شرایطی مثل کاردیومگالی، اختلال عمل بطن چپ، سن بالای بیمار، ناپایداری همودینامیک و کوچکی عروق کرونر، هیچکدام به عنوان ممنوعیت عمل OPCAB در نظر گرفته نشدند.
یافته ها: از 150 مورد بیمار انتخاب شده در 146 مورد (97.3 درصد) عمل به روش OPCAB  تکمیل شد. تعداد متوسط گرافتهای شریانی برای هر بیمار 4.1 (2 تا 6) بود. در مجموع 595 آناستوموز دیستال کرونری روی شریانهای نزولی قدامی چپ،(LAD)، (140) دیاگونالها (140)، کرونر راست (145)، سیر کومفلکس چپ (164) صورت گرفت. مرگ و میر زودرس (30 روزه) و انفارکتوس میوکارد در ماه اول به ترتیب در 0.6 درصد و 3.3 درصد از بیماران اتفاق افتاد. میزان خونریزی بعد از عمل در بیماران OPCAB کمتر بود. اقامت این بیماران در بخش مراقبتهای ویژه جراحی قلب و بخش عادی کمتر بود و مدت حمایت با تهویه مکانیکی در بیماران OPCAB کمتر بود. برای بای پس عروق کرونر از ورید صافن بزرگ، شریانی پستانی داخلی و شریان رادیال استفاده شد.
نتیجه گیری و توصیه ها: جراحی بای پس عروق کرونر به صورت OPCAB، روشی مطمئن برای ریواسکولاریزیشن کامل عروق کرونر در تقریبا تمام بیماران مبتلا است. این بیماران عوارض کمتری پیدا می کنند، اقامت کوتاه تری در بیمارستان دارند، و از همه مهمتر امکان استفاده از ریواسکولاریزیشن کامل برای آنها وجود دارد. به نظر ما هیچ مورد ممنوعیت مطلق برای جراحی به روش OPCAB وجود ندارد مگر در مورد افرادی که دچار بیماری منتشر عروق کرونر با ران آف ضعیف می باشند. گروه اخیر بهتر است با استفاده از ماشین قلب- ریه تحت عمل جراحی قرار بگیرند.


حسن رادمهر، سیدحمید میرخانی، مهدی صنعت کارفر، حسن سلطانی نیا، سیدعلی امامی، ایرج قرباندایی پور، ابوالقاسمی، محبوبه تقوی، فاطمه مومنی،
دوره 61، شماره 6 - ( 6-1382 )
چکیده

مقدمه: باتوجه به پیشرفت در رشته های جراحی و اقدامات کلینیکی تهاجمی (Invasive) در سال های اخیر و افزایش نیاز به مصرف خون از یک طرف و محدودیت در تامین این نیاز از سوی دیگر، همچنین افزایش شیوع انتقال عفونت های ویروسی از طریق خون در قرن اخیر توجه را به استفاده از خون های اتولوگ بجای استفاده از خون همولوگ معطوف ساخته است. این مطالعه به بررسی مقایسه ای استفاده از خون اتولوگ و همولوگ می پردازد.

مواد و روش ها: 208 بیمار در فاصله تیرماه 1379 لغایت فروردین ماه 1380 در بخش جراحی قلب بیمارستان امام خمینی تهران تحت عمل جراحی قلب قرار گرفتند. در 104 بیمار قبل از شروع بای پس قلبی-ریوی با (CPB: Cardio-pulmonary bypass) و قبل از تزریق هپارین یک یا چند واحد خون از هر بیمار گرفته می شد و بعد از خاتمه CPB و تزریق پروتامین مجددا به بیمار تزریق می شد (گروه اتولوگ) و 104 بیمار دیگر بطور روتین تحت عمل جراحی قرار می گرفتند (گروه شاهد).

یافته ها: میانگین سنی گروه اتولوگ 8.6±55.9 سال و گروه همولوگ 9.3±56.6 سال بود (P=NS). از نظر جنس گروه اتولوگ شامل 73 مرد و 31 زن و گروه همولوگ شامل 79 مرد و 25 زن بود (P=NS). از نظر نوع عمل جراحی (بای پس کرونر، ترمیم یا تعویض دریچه قلبی، اعمال جراحی مادرزادی) تفاوت قابل توجهی بین دو گروه نبود. از نظر ریسک فاکتورها که شامل سیگار کشیدن، سابقه فامیلی قلبی، هیپرلیپیدمی، دیابت قندی، نارسایی کلیه، هیپرتانسیون، سابقه سکته مغزی و سابقه انفارکتوس قدیمی بود دو گروه با یکدیگر مشابه بودند و اختلاف آماری قابل توجهی نداشتند. همچنین از نظر شدت آنژین صدری براساس معیار CCS، انجام عمل جراحی اورژانس، تعداد سیستم های درگیر کرونر قلب، مدت زمان بای پس قلبی-ریوی (CPB)، مدت زمان کلامپ آئورت، استفاده از شریان توراسیک داخلی (Internal mammary artery) و تعداد گرافت های زده شده بین دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای بچشم نمی خورد. بعد از عمل جراحی ملاحظه شد که متوسط حجم خونریزی در 24 ساعت اول بعد از عمل در گروه اتولوگ 548 سی سی و در گروه همولوگ 803 سی سی بود (P=0.003). همچنین نیاز به انجام عمل جراحی بجهت کنترل خونریزی در گروه اتولوگ 2 مورد (18%) و در گروه همولوگ 9 مورد (86%) بود (P=0.002). از نظر بروز عفونت زخم و مدیاستینیت، نارسایی کلیه، نیاز طولانی مدت به ونتیلاتور، حوادث حاد عروقی مغزی، نیاز به استفاده از (IABP: Intra ortic balloon pump) و مدت اقامت در ICU و بیمارستان دو گروه تفاوت قابل توجه آماری نداشتند. میانگین مدت زمان جدا شدن بیماران از ونتیلاتور (Extubation) در گروه اتولوگ 10.2 ساعت و در گروه همولوگ 14.8 ساعت بود (P=0.001). از نظر حجم خونریزی حین عمل جراحی نیز دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای نداشتند.

نتیجه گیری و توصیه ها: در این مطالعه استفاده از خون اتولوگ و همولوگ در اعمال جراحی قلب مورد مقایسه قرار گرفت و مشخص شد که استفاده از خون های اتولوگ علاوه بر آنکه روشی کاملا مطمئن می باشد از طرف دیگر روشی موثر (Effective) نیز می باشد. زیرا با استفاده از این روش میزان خونریزی بعد از عمل و نیاز به انجام عمل جراحی مجدد جهت کنترل خونریزی و همچنین مدت زمان نیاز به ونتیلاتور بعد از عمل کاهش می یابد.


علیرضا رفیعی، عبدالحسین کیهانی، آمینا کریمی نیا، سوسن کبودانیان اردستانی، مینو محرز، علی امیرخانی،
دوره 62، شماره 5 - ( 5-1383 )
چکیده

مقدمه: بروسلوز انسانی یک بیماری عفونی قابل انتقال بین انسان و دام در سراسر جهان می باشد که توسط باکتری های داخل سلولی جنس بروسلا ایجاد می شود. مطالعات انجام شده در موش نشان می دهد که مقاومت در این بیماری مربوط به پاسخ های Th1 می باشد. درحالیکه پاسخ های Th2 در تشدید وخامت بیماری نقش دارند. ارزیابی تولید سیتوکاین ها بویژه سیتوکاین های داخل سلولی ابزار مهمی در بررسی پاسخ های ایمنی در مقابل محرک هایی نظیر عوامل بیماریزا، واکسن ها و سایر چالش های ایمنی می باشد. در این مقاله بمنظور ارائه روشی ساده، سریع، دقیق و قابل استفاده در آزمایشگاه های تشخیص طبی برای بررسی وضعیت ایمنی، تولید سیتوکاین های داخل سلولی IFN-? و IL-13 در خون کامل افراد سالم و بیماران به دو فرم حاد و مزمن بروسلوز مطالعه شده است.

مواد و روش ها: نمونه های خون کامل رقیق شده بیماران (15 نفر با میانگین سنی 18.2±39.53 سال) و داوطلبان سالم (14 نفر با میانگین سنی 12±36.33 سال) در حضور میتوژن، باکتری های کشته شده بروسلا ملی تنسیس یا محیط کشت تنها، کشت داده شد و IFN-? و IL-13 در سوپ کشت سلولی با ELISA ساندویجی اختصاصی و تولید داخل سلولی این سیتوکاین ها در سلول های +CD3 با روش فلوسیتومتری (CFC) بررسی گردید.

یافته ها: نتایج نشان می دهد که نه تنها تولید اختصاصی IFN-? بلکه تعداد سلول های +CD3 تولید کننده IFN-? در بیماران با بروسلوز مزمن بطور معنی دار کاهش می یابد. وجود ارتباط معکوس بین درصد سلول های +CD3 تولید کننده IFN-? با سلول های +CD3 تولید کننده IL-13 در گروه حاد بیانگر انحراف پاسخ های ایمنی به سمت Th1 در این بیماران است. گرچه درصد سلول های +CD3 تولید کننده IL-13 بطور چشمگیر در بیماران با بروسلوز مزمن زیاد است ولی ارتباط معنی داری بین تعداد سلول های +CD3 تولید کننده IFN-? با سلول های CD3+ IL-13 پیدا نشد.

نتیجه گیری و توصیه ها: نمی توان ارتباط بین ایجاد پاسخ های Th2 و پیشرفت بیماری بروسلوز مزمن را اثبات کرد. با این وجود، کاهش تولید سیتوکاین های Th1 در گروه مزمن ممکن است ناشی از عدم پاسخگویی سلول های T اختصاصی بروسلا باشد که به طولانی شدن سیر بیماری در این گروه از بیماران می انجامد.


سید حمید میرخانی، محمدرضا محمدحسنی، مهدی صنعت‌کار، رضایت پرویزی، منوچهر رادپور، جلال زمنی،
دوره 63، شماره 3 - ( 3-1384 )
چکیده

مقدمه: در گذشته مهمترین عوامل بیماریزا خصوصاً در جوامع در حال پیشرفت، عوامل عفونی بوده است ولی در حال حاضر بیماریهای غیرواگیر، بخش عمده بیماریها را در کلیه جوامع در حال پیشرفت تشکیل می‌دهند. بیماریهای قلبی عروقی در این بین از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. شناسایی عوامل خطرزای بیماریهای قلبی عروقی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این پروژه با هدف تعیین عوامل خطرساز سکته حاد قلبی انجام شد.
مواد و روشها: در این طرح که به صورت یک طرح مورد شاهدی از تابستان 79 تا زمستان 81 در بیمارستان امام تهران انجام شد،‌ تعداد 242 نفر مورد (افرادی که با تشخیص سکته قلبی حاد در بیمارستان بستری شدند و حداقل 24 ساعت در بیمارستان بصورت زنده حضور داشتند) و 227 نفر شاهد به صورت غیرتصادفی ساده (Sequentail) برای شرکت در طرح انتخاب شدند. پس از ذکر پژوهشی بودن کار، پرسشنامه‌های از پیش آماده شده مخصوص برای افراد مورد و شاهد بطور جداگانه تکمیل شد که پرسشنامه‌ها داده‌ای مختلف را در زمینه گذشته بیماران از جهت برخورد با عوامل خطرزا مورد بررسی قرار می‌دادند. عوامل مورد بررسی عمدتاً شامل عوامل دموگرافیک و تغذیه‌ای،‌ عوامل مربوط به مصرف دخانیات،‌ فعالیت فیزیکی،‌ عوامل مرتبط با خواب و استرس‌های روانی می‌گردیدند.
یافته ها: میانگین سنی افراد مورد بررسی سال بود که این رقم تفاوت معنی‌داری را بین افراد گروه مورد و شاهد نشان داد. قابل ذکر است که افراد گروه مورد و شاهد پیشاپیش از این جهت با یکدیگر همسان شده بودند. همچنین در این مطالعه تفاومت معنی‌داری بین فراوانی جنسی افراد مورد بررسی بدست نیامد. در این مطالعه دیده شد که فراوانی مصرف توتون و تنباکو در افراد گروه مورد بطور معنی‌داری بیش از افراد گروه شاهد بود (05/0P<). همچنین فراوانی مصرف نوشابه های الکلی در افراد گروه شاهد بطور معنی‌داری بیشتر از افراد گروه مورد بود و در افراد گروه مورد دیده شد که فراوانی مصرف چای و میزان استرس در منزل و محیط کار بطور معنی‌داری بیش از افراد گروه شاهد بود (05/0P<). تفاوت معنی‌داری بین میزان فعالیت در دو گروه مورد و شاهد مشاهده نشد. میزان خواب با کیفیت کم در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود (027/0P<).
نتیجه‌گیری و توصیه‌ها: در مجموع با توجه به یافته های این بررسی به نظر می‌رسد که مهمترین عوامل خطرزا در جامعه بررسی شده وضعیت تغذیه‌ای، مصرف دخانیات،‌ تجربه استرس‌زاها و بالا بودن میزان ادراک استرس،‌ خواب با کیفیت کم و فعالیت ورزشی ناکافی بوده اند.


گلاویژ اعتمادی، سیاوش صادقیان، عارف امیرخانی، سرور اسدی، اکرم شهرابی فراهانی، مروه رحمتی، محمدمهدی فیض آبادی،
دوره 63، شماره 7 - ( 1-1384 )
چکیده

مقدمه: هدف از این مطالعه بررسی مقاومت داروئی سویه های کلیسیلاپنومونیه حدا شده از بیماران ایرانی و تعیین میزان فراوانی سویه های مقاوم به سفالوسپورین های نسل جدید بوده که دارای آنزیم های بتا لاکتاماز با طیف گسترد می باشند.
مواد و روش ها: تعداد 100 سویه کلبیلا پنومونیه جدا شده از بیماران بستری و سرپائی در 6 بیمارستان مختلف مورد بررسی قرار گرفتند. هویت سویه ها با روشهای باکتریولوژی تائید و آزمایش تعیین حساسیت داروئی آنها نسبت به 14 آنتی بیوتیک با استفاده از روش دیسک دیفیوژن انجام شد. حداقل غلظت ممانعت کننده (MIC) به روش رقتی (Macro broth dilution) برای سفتازیدیم، جنتامایسین و سیپروفلوکساسین بر روی 40 سویه تعیین گردید. فعالیت آنزیم بتا لاکتاماز به روش یدومتریک مشخص و سویه های تولید کننده آنزیم های بتالاکتاماز با طیف گسترده (Extended Spectrum Beta - Lactamases: ESBL) طبق پروتوکل NCCLS با استفاده از دیسک های ترکیبی سفتازیدیم و سفتازیدیم / کلاولانیک اسید شناسائی شدند.
یافته ها: ایمی پنم مؤثرترین دارو بر علیه سویه های کلبیلا بوده (100%) و بدنبال آن آمیکاسین (8/80%) ، پیپیراسیلین/ تازوباکتام (74%)، سیپروفلوکساسین (73%)، جنتامایسین (69%)، سفتازیدیم (68%) و نالیدیکسیک اسید (7/67%) قرار داشتند. کلیه سویه های مقاوم به سفتازیدیم، جنتامایسین و سیپروفلوکساسین از نظر تولید آنزیم بتالاکتاماز مثبت بودند. 22 ایزوله (22%) از نظر تولید ESBL مثبت بوده و تمامی آنها به بیش از 8 آنتی بیوتیک مقاوم بودند.
نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به گزارش پیدایش مقاومت نسبت به ایمی پتم در سایر کشورها در تجویز این دارو باید احتیاط و دقت بیشتری نمود. حساسیت نسبت به سفتریاکسون و سفتی زوکسیم نیز بالا بوده ولی مقاومت حد واسط در آنها رو به رشد می باشد. فراوانی سویه های دارای ESBL در نمونه های مورد مطالعه در حد کشورهای اروپائی بوده ولی احتمال افزایش آنها بدلیل حضور پلاسمیدهای حامل ژن های کد کننده مقاومت وجود دارد. ارتباط معنی داری بین مقاومت نسبت به سفتازیدیم ، جنتامایسین و سیپروفلوکاسین با تولید آنزیم بتالاکتاماز وجود داشته و حاکی از پیوستگی ژن های مربوطه و احتمال انتقال همزمان آنها توسط پلاسمید می باشد.


سینا مرادمند، حمیدرضا شاعری، منوچهر قارونی، عبدالرحمن رستمیان، زهرا اکبری، سیده‌ضحی میرخانی، اکرم باقری،
دوره 66، شماره 8 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: پرولاپس میترال یک عارضه شایع دریچه‌ای در بسیاری از جوامع است و هیپرموبیلیتی مفصلی (JHM) نیز علاوه بر برخی سندرم‌های بالینی در افراد سالم نیز دیده می‌شود. مطالعه حاضر به منظور جستجوی ارتباط بین هایپرموبیلیتی مفصلی (JHM) و پرولاپس دریچه میترال (MVP) در یک نمونه از جمعیت ایرانی طراحی شده است. 

روش بررسی: 57 بیمار با پرولاپس غیرروماتیک و ایزوله لت قدامی میترال (24 مرد و 33 زن با میانگین سنی 3/2±5/23 سال) و 51 شاهد سالم (20 مرد و 31 زن با میانگین سنی 3/2±9/22 سال) مورد مطالعه قرار گرفتند. وجود JHM بر اساس معیار کارتر- ویلکینسون و بیتون انجام شد. ارزیابی‌های اکوکاردیوگرافیک در تمامی افراد انجام شده و ارتباط بین نماهای اکوکاردیوگرافیک پرولاپس میترال و نمرات هایپرموبیلیتی مورد بررسی قرار گرفت. 

یافته‌ها: شیوع JHM در بیماران MVP به‌طور معنی‌داری از گروه شاهد بالاتر بود (3/26% در برابر 8/7%، 012/0=p) و میانگین نمرات JHM در دو گروه نیز به ترتیب 2/2±1/3 و 7/1±9/1 بود (001/0 

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که شیوع و شدت JHM در بیمارانی که دچار پرولاپس دریچه میترال دارند در مقایسه با افراد نرمال بالاتر می‌باشد. از طرفی دیگر یک همراهی مثبتی بین شدت JHM و شدت یافته‌های اکوکاردیوگرافی وجود دارد. این یافته‌ها پیشنهاد‌کننده یک اتیولوژی مشترک برای MVP ایزوله و JHM بوده که این فرضیه می‌بایست در قالب مطالعات مدون آتی مورد پژوهش قرار گیرد.


سید فخرالدین مصباح، عایشه بحری، الهه قاسمی، طاهره طلائی خوزانی، حسین میرخانی، محمد ابراهیم پارسان‍‍ژاد،
دوره 69، شماره 3 - ( 3-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) علت اصلی ناباروری ناشی از فقدان تخمک‌گذاری می‌باشد. یکی از راه‌های درمان این سندرم استفاده از داروی متفورمین است. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی تأثیر داروی متفورمین بر اندومتر رحم در حین لانه گزینی و تعداد جنین در موش صحرایی ماده دچار سندرم تخمدان پلی کیستیک می‌باشد.

روش بررسی: تعداد 40 سر موش صحرایی ماده بالغ از نژاد Sprague-Dawley به‌طور تصادفی انتخاب و به چهار گروه مساوی تقسیم شدند. گروه یک: کنترل، بدون دریافت هیچ دارویی، گروه دو: داروی متفورمین (mg/kg/day150) دریافت نمودند، گروه سه: با دریافت استرادیول والریت (mg/rat4)، PCOS در آن‌ها برانگیخته شد، گروه چهار: پس از برانگیختن PCOS، موش‌ها با متفورمین درمان شدند. وزن بدن، قند خون و هورمون‌های LH، FSH، تستوسترون، پروژسترون و استرادیول در خون موش‌ها اندازه‌گیری شدند. پس از جفت-‌گیری موش‌های هر گروه به‌طور تصادفی و مساوی به دو زیر گروه تقسیم شدند و زیر گروه‌ها 5 و 15 روز پس از جفت‌گیری به‌ترتیب برای بررسی واکنش‌های دسیدوا در رحم و شمارش جنین کشته شدند.

 یافته‌ها: قند خون و هورمون‌های LH، FSH، تستوسترون و استرادیول در موش‌های دچار PCOS افزایش معنی‌دار داشت. قند خون به‌صورت معنی‌دار در موش‌های دچار PCOS دریافت‌کننده متفورمین کاهش نشان داد (01/0P£)، در حالی که وزن و تعداد جنین افزایش نشان داد (01/0P£). وزن در موش‌های دچار PCOS نسبت به گروه کنترل افزایش داشت (01/0P£).

نتیجه‌گیری: متفورمین تأثیر معنی‌دار بر میزان گلوکز و هورمون‌های جنسی خون و هم‌چنین تعداد جنین در موش صحرایی مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک دارد.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb