جستجو در مقالات منتشر شده


7 نتیجه برای نیرومند

لیلی صفدریان، نسرین نیرومند، فاطمه رمضان زاده، بلقیس اولادی،
دوره 59، شماره 2 - ( 2-1380 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA مطالعه در حال انجام که از سال 1373 شروع شده، یک مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی (clinical trial) است که عوارض مختلف استفاده از IUD را در دو گروه از زنانی که اواخر دوره بعد از زایمان (6-5 هفته) هستند و غیر از این زمان را مورد بررسی قرار می دهد. در این مطالعه عارضه خونریزی غیر طبیعی، قاعدگی سنگین، دیسمنوره، خروج خودبخود IUD، حاملگی خارج رحم و حاملگی طی 6 ماه از جایگذاری IUD مورد بررسی قرار گرفته است. سن بیماران در گروه بعد از زایمان 47-17 سال و متوسط 23 سال در 77 بیمار بوده است. سن مراجعین در گروه غیر این زمان 47-16 سال و متوسط 28 سال و در 414 مراجعه کننده بدست آمده است. تعداد حاملگی، تعداد زایمان و تعداد فرزند زنده در هر دو گروه یکسان بوده است. متوسط سیکل قاعدگی در گروه بعد از زایمان و غیر این زمان 30 روز است. میزان خونریزی غیر طبیعی 15 روز بعد از جایگذاری در هر دو گروه بدون اختلاف معنی دار، میزان خونریزی غیر طبیعی 30 روز بعد از جایگذاری در هر دو گروه بدون اختلاف معنی دار بودند. میزان خونریزی غیر طبیعی 1-3 ماه بعد از جایگذاری در گروه غیر این زمان بیشتر بوده ولی اختلاف معنی داری با هم نداشتند. میزان خونریزی غیر طبیعی 6-4 ماه بعد جایگذاری اختلاف معنی داری داشته و در گروه غیر این زمان بیشتر بوده است (P=0.03). قاعدگی سنگینی یک ماه بعد جایگذاری اختلاف معنی دار داشته و در گروه غیر این زمان بیشتر بوده است (P=0.01). قاعدگی سنگین سه ماه بعد جایگذاری IUD در گروه غیر این زمان به نحو معنی داری بیشتر بوده است (P=0.02). در مورد قاعدگی سنگین 4-6 بعد از جایگذاری IUD اختلاف معنی داری در دو گروه وجود نداشت. اگرچه در گروه غیر این زمان بیشتر بود. میزان دیسمنوره در 30 روز بعد از جایگذاری با (P=0.05) اختلاف معنی دار داشتند و در گروه غیر این زمان بیشتر بود. در میزان دیسمنوره 3-1 ماه بعد جایگذاری و 6-4 ماه بعد جایگذاری اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود نداشت. خروج خود بخود IUD 15 روز بعد جایگذاری در 4 مورد غیر این زمان و 1 مورد انتهای پست پارتوم اتفاق افتاد ولی اختلاف معنی دار نبود. خروج خود بخود IUD یک ماه بعد جایگذاری در 3 مورد غیر این زمان و یک مورد پست پارتوم دیده شد که اختلاف معنی دار نداشتند. خروج خود بخود IUD سه ماه بعد جایگذاری در یک مورد غیر این زمان دیده شده و 6 ماه بعد از جایگذاری نیز در یک مورد غیر این زمان اتفاق افتاد که اختلاف معنی دار نبود. هیچ موردی از حاملگی طبیعی و حاملگی نابجا طی 6 ماه بررسی انجام شده در دو گروه وجود نداشت. نتایج بدست آمده دلالت بر این می کند که استفاده از IUD در انتهای دوره پست پارتوم با خونریزی غیرطبیعی کمتر، قاعدگی سنگین کمتر دیسمنوره کمتری همراه بوده و خروج خود بخود آن مشابه گروه غیر این زمان است.


نسرین نیرومند، فاطمه داوری تنها، مهبد کاوه،
دوره 65، شماره 4 - ( 4-1386 )
چکیده

هدف از این مطالعه ارزیابی شیوع برخی عوارض پری‌ناتال در دوقلوئی با ناهمگونی وزن بود.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی 490 نوزاد دوقلوئی معادل 245 بارداری دوقلو که در فاصله سالهای 1382-1378 در بیمارستان میرزاکوچک‌خان زایمان کردند، وارد مطالعه شدند. اطلاعات مادری و نوزادی برای هر زایمان جمع‌آوری شد که شامل ناهمگونی وزن، سن بارداری، سن مادر، پاریتی مادر، جنسیت نوزاد، مرگ نوزادی، سپتی‌سمی نوزادی، روش زایمان، هیپربیلیروبینمی، تعویض خون و مدت بستری در بیمارستان بود.

یافته‌ها: متوسط سن مادر 78/4±26 سال بود و 8/51% از مادران نولی‌پار بودند. متوسط سن بارداری 73/2±02/35 هفته بود که 9/15% از این زایمان‌ها قبل از 32 هفته بودند. میزان مرگ نوزادی 8/7% بود و بیشتر در نوزادان پسر و مادران چندزا رخ داده بود. متوسط زمان بستری در بیمارستان 45/4±07/6 روز بود، که در ناهمگونی وزن≥20% معادل 5/8 روز بود و در نوزادان مادرانی که کمتر از20 سال بودند به 14/9 روز رسید. در اختلاف وزن بین 34-30% سپتی‌سمی بیش از همه شیوع داشت (3/31%) و هیپربیلیروبینمی در این گروه شیوع 25% داشت که منجر به تعویض خون گردید. در سن مادر کمتر از 20 سال و بالای 35 سال میزان هیپربیلی روبینمی بیشتر بود.

نتیجه‌گیری: با افزایش ناهمگونی وزن در دوقلوها میزان عوارض پری‌ناتال افزایش می‌یابد.


فاطمه رحیمی شعرباف، فاطمه داوری تنها، شیرین نیرومنش، نسترن صالح، مهرناز ولدان، نسرین نیرومند، مرضیه غفارنژاد،
دوره 66، شماره 3 - ( 3-1387 )
چکیده

این مطالعه جهت بررسی رابطه مایع آمنیوتیک مکونیومی با تب و عفونت پس از زایمان انجام شده است. روش بررسی: مطالعه کوهورت و آینده‌نگر روی 573 خانم حامله ترم انجام شد؛ 280 نفر با مایع آمنیوتیک آغشته به مکونیوم با 293 نفر با مایع آمنیوتیک شفاف با شرایط یکسان که تحت عمل سزارین قرار گرفتند از نظر بروز تب و عفونت پس از زایمان با هم مقایسه شدند. خانم‌هایی که دارای بیماری مدیکال، زایمان طولانی، پاره شدن طولانی پرده‌های جنینی، عمل سزارین عارضه‌دار و عفونت قبل از عمل بودند از مطالعه حذف شدند.

یافته‌ها: در میان 573 خانم حامله ترم 82 نفر (14%) تب داشتند؛ که 42 نفر در گروه مکونیوم و 40 نفر در گروه شفاف قرار داشت (3/0p=). تب طولانی‌تر از 24 ساعت در (33 نفر) گروه مکونیوم 5/6% در مقابل 7/2% در گروه شفاف ایجاد شد (05/0p<) و 1/3-3/1 CI: 95% 98/1 RR:. آندومتریت در 22 مورد (4%) دیده شد که 14 نفر (5%) در گروه مکونیوم و هشت نفر (2%) در گروه شفاف وجود داشت 05/0p و 4/3-3/1 CI: 95% 3/2 RR: و عفونت زخم 7/1% در گروه مکونیوم در مقابل 68/0% در گروه شفاف وجود داشت (7/0p=).

نتیجه‌گیری: آغشته بودن مایع آمنیوتیک به مکونیوم یک عامل خطر مستقل برای آندومتریت بعد از زایمان می‌باشد.


فاطمه داوری تنها، فاطمه خان محمدی، مامک شریعت، مهبد کاوه، نسرین نیرومند،
دوره 67، شماره 5 - ( 5-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: هموسیستیین بالا یک عامل خطر شناخته‌شده برای بیماری‌های قلبی- عروقی و پره‌اکلامپسی، سقط مکرر و دیابت تیپ 1 و 2 می‌باشد. هدف این مطالعه تعیین سطح هموسیستیین سرم ارتباط آن با فولات سرم و ویتامین B12 و پروفیل چربی‌ها در خانم‌های مبتلا به دیابت حاملگی و مقایسه آن با خانم‌های حامله طبیعی می‌باشد.
روش بررسی: در این مطالعه از خانم‌های حامله مراجعه‌کننده به درمانگاه پره‌ناتال بیمارستان میرزا کوچک خان در سن حاملگی 28-24 هفته تست تحمل گلوکز خوراکی با 100 گرم گلوکز به‌عمل آوردیم. دو گروه 40 نفره در مطالعه وارد شدند. گروه اول GTT مختل و گروه دوم (گروه شاهد) GTT طبیعی داشتند. در هر دو گروه میزان هموسیستیین، فولات سرم و ویتامین B12 و پروفیل چربی‌ها و HDL, LDL و تری گلیسرید و اسید اوریک اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: سطح هموسیستیین گروه GDM بالاتر از گروه شاهد بود (000/0p=) فولات سرم و ویتامین B12 کمتر از گروه شاهد می‌باشد (01/0p= و 004/0p=). BMI خانم‌های مبتلا به GDM اختلاف معنی‌داری با افراد سالم داشت (0001/0p<). میزان HDL کلسترول افراد دیابتیک کمتر از گروه شاهد بود (006/0p=). میزان تری گلسیرید و کلسترول تام اختلاف معنی‌داری با گروه کنترل نداشت.
نتیجه‌گیری: در دیابت بارداری سطح هموسیستیین بالاتر از زنان طبیعی است. این افزایش سطح به‌نظر می‌رسد در ارتباط با GTT مختل باشد. مطالعات بیشتری برای پی‌گیری این بیماران در دوره پس از زایمان و در دوره‌های بعدی زندگی مورد نیاز است.


نسرین نیرومند، فرشته غریب‌پور، نسرین مقدمی، فرحناز سادات احمدی، بتول قربانی یکتا،
دوره 71، شماره 5 - ( مردادماه 1392 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات اخیر پیشنهاد می‌کنند که شاخص‌هایی که رشد جنین را مختل می‌کنند، ممکن است در سه‌ماهه اول حاملگی وجود داشته باشند. هدف این مطالعـه بررسی ارتباط بین طول نشسته جنین (Crown-Rump Length, CRL) و Pregnancy Associated Plasma Protein-A (PAPP-A) اندازه‌گیری‌شده در سه‌ماهه اول حاملگی با وزن هنگام تولد جنین بود.
روش بررسی: این مطالعه به‌صورت کوهورت آینده‌نگر و بر روی 120 نفر از زنان باردار در سه‌ماهه اول حاملگی مراجعه‌کننده به بیمارستان زنان میرزاکوچک‌خان انجام شد. اطلاعاتی از قبیل سن حاملگی براساس طول نشسته جنین، تاریخ آخرین پریود (Last Menstrual Period, LMP)، وزن نوزاد و PAPP-A در فرم پرسش‌نامه ثبت شد.
یافته‌ها: یافته‌های ما نشان داد که CRL Z-score و log 10 (MOM PAPP-A) ارتباط مثبتی با وزن هنگام تولد جنین دارند. میانگین CRL Z-score در جنین به‌طور معنی‌داری در Low Birth Weight (LBW) کم‌تر بود (9/0±9/4- در برابر 1/3±0 و 001/0P<). میانگین PAPP-A در LBW، Multiple of the Median (MOM)11/0±4/0 و در نوزادان بدون LBW (MOM7/0±04/1) بود (011/0P=). میانگین PAPP-A در سرم مادران به‌طور معنی‌داری در نوزادان با وزن کم نسبت‌به سن حاملگی Small for Gestational Age (SGA) کم‌تر بود (2/0±5/0در برابر 7/0±1/1) (001/0P<).
نتیجه‌گیری: می‌توان با داشتن شاخص CRL و PAPP-A و محاسبه MOM و Z score CRL برای هر بیمار و با مدنظر گرفتن سایر موارد تاثیر ریسک پایه را به‌دست آورد و درنهایت با استفاده از بررسی‌های دقیق‌تر بتوان LBW و SGA در سه‌ماهه اول بارداری را پیش‌بینی نمود. بنابراین براساس نتایج به‌دست‌آمده CRL, PAPP-A اندازه‌گیری‌شده در تریمستر اول حاملگی از فاکتورهای مهم پیش‌بینی‌کننده وزن هنگام تولد جنین بودند و ارتباط قوی با LBW داشتند ولی قدرت پیشگویی آن‌ها در حدی نیست که بتوان آن‌ها را به‌تنهایی جهت غربال‌گری LBW استفاده کرد.

آتوسا باقری بهزاد، برزین باقری بهزاد، حسن نیرومند، مهبد ابراهیمی، غلامرضا پورمند، فیروزه اکبری اسبق،
دوره 73، شماره 9 - ( آذر 1394 )
چکیده

زمینه و هدف: ناباروری به‌صورت عدم وقوع حاملگی به‌دنبال یک‌سال نزدیکی جنسی محافظت‌نشده تعریف می‌شود. واریکوسل شایع‌ترین علت ناباروری قابل اصلاح با جراحی در مردان می‌باشد. هدف از پژوهش کنونی بررسی تأثیر هورمون نوترکیب محرک فولیکول بر پارامترهای مایع منی پس از واریکوسلکتومی در مردان نابارور بود.

روش بررسی: مطالعه کنونی به‌صورت کارآزمایی بالینی تصادفی در 96 نفر از مردان نابارور مراجعه‌کننده به بیمارستان جامع زنان محب یاس شهر تهران از ابتدای مهر 1393 تا پایان شهریور 1394 انجام گرفت. معیار ورود شامل واریکوسلکتومی برای واریکوسل ایدیوپاتیک و یک‌طرفه بود. حساسیت به ترکیب دارویی معیار خروج از مطالعه بود. این افراد به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول تحت درمان با هورمون نوترکیب محرک فولیکول (Recombinant follicular Stimulating Hormone, rFSH) قرار گرفت و گروه دوم دارونما (سرم نمکی) دریافت کردند. پس از سه ماه میزان بهبود پارامترهای مختلف مایع منی شامل تحرک، مورفولوژی، تعداد اسپرم و نیز میزان عوارض درمانی در دو گروه بررسی و مقایسه شد.

یافته‌ها: 96 بیمار در دو گروه 48 نفری وارد مطالعه شدند. میزان بهبودی در مورفولوژی و نیز تحرک اسپرم‌ها در گروه دارو به‌میزان معناداری بیش از گروه دارونما بود (0001/0P=)؛ اما میزان تغییر در تعداد اسپرم‌ها پس از درمان در دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (495/0P=).

نتیجه‌گیری: در مجموع بر اساس نتایج به‌دست‌آمده در این بررسی، می‌توان نتیجه گرفت که هورمون نوترکیب محرک فولیکول بر بهبود پارامترهای مایع منی پس از واریکوسلکتومی در مردان نابارور نسبت به گروه کنترل مؤثرتر است و تأثیر عمده آن بر مورفولوژی و تحرک اسپرم‌ها می‌باشد.


ناهیده پژوهان، آذر پژوهان، نسرین نیرومند، مهبد ابراهیمی،
دوره 73، شماره 10 - ( دی 1394 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از فاکتورهای مهم در ایجاد بارداری طی درمان‌های ناباروری پذیرش رحم می‌باشد. از آنجایی‌که CA-125 نوعی آنتی‌ژن سطح سلولی است که توسط سلول‌های آندومتر نیز بیان می‌شود و در خون محیطی قابل اندازه‌گیری است، این مطالعه به بررسی امکان استفاده از آن به‌عنوان معیاری از پذیرش رحم و پیش‌بینی کننده نتایج بارداری به دنبال ICSI پرداخت.

روش بررسی: در این مطالعه مشاهده‌ای دیاگنوستیک، کلیه زوج‌های دچار ناباروری با عامل مردانه که در مدت یک‌سال (مرداد 1392 تا تیر 1393) به بخش نازایی بیمارستان محب یاس تهران مراجعه کرده، کاندید Intracytoplasmic sperm injection (ICSI) بوده و معیارهای لازم را داشتند وارد مطالعه گردیدند (64 نفر). سطح سرمی CA-125 در روز تجویز HCG و روز تخمک‌گیری تعیین شد. میزان موفقیت درمان با اندازه‌گیری سطح سرمی &beta-HCG در روز 14 و رویت ساک حاملگی به‌وسیله سونوگرافی واژینال، چهار تا پنج هفته پس از انتقال جنین بررسی شد. میزان بارداری در دو گروه با CA-125 طبیعی و بالا مقایسه شد.

یافته‌ها: 15 نفر (4/23%) از افراد مورد بررسی دارای سطح CA-125 بالا بودند. در 19 نفر (7/29%) از کل افراد بارداری روی داد. 16 نفر (7/32%) از افراد با CA-125 نرمال و سه نفر (20%) از افراد با CA-125 بالا به دنبال ICSI باردار شدند که اختلاف آماری معنادار نبود (348/0=P). همچنین ارتباط آماری معناداری بین CA-125 و بارداری بر اساس سطح BMI وجود نداشت (999/0=P).

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج به دست آمده می‌توان نتیجه گرفت که سطح سرمی CA-125 در مورد نتایج ICSI به دنبال ناباروری با عامل مردانه ارزش پروگنوستیک ندارد.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb