جستجو در مقالات منتشر شده


16 نتیجه برای نیرومنش

شیرین نیرومنش، مریم مدرس،
دوره 51، شماره 2 - ( 2-1372 )
چکیده

با توجه به روند افزایش جمعیت در ایران و اثرات نامطلوب آن بر مسائل بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی-اقتصادی و غیره بر آن شدیم تا عوارض مادری و جنینی و نوزادی حاملگیهای مکرر را در خانمهای شهر تهران بعنوان نمونه بررسی نمائیم تا در صورت مشخص شدن دقیق افزایش عوارض حاملگی در خانمهایی که برای بار ششم و یا بیشتر زایمان کرده اند، راههای مناسب برای پیشگیری از آن اتخاذ گردد. در این بررسی، تعداد 1000 زایمان از پنج بیمارستان دانشگاهی شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت که شیوع GMP) grandmultiparity) (زایمان برای بار ششم و یا بیشتر) 11% تشخیص داده شد. برای بررسی میزان عوارض، دو گروه از مادران یکی بعنوان GMP و دیگری بعنوان گروه شاهد مورد مقایسه قرار گرفتند. نتیجه کلی این بررسی این است که در این حاملگیها، عوارض جنینی مانند: نمایشهای غیرطبیعی، ماکروزومی (macrosomia)، وزن کم هنگام تولد، زجر (distress) جنینی، دفع مکونیوم، مرگ و میر جنینی و نوزادی در گروه GMP نسبت به گروه شاهد بیشتر بود. در مورد مادران آمار نشان می دهد که این خانمها مراقبت دوران بارداری نداشته و در 28/2% موارد اصلا مراقبت دوران بارداری نداشته اند. 21/8% از آنها از هیچ روش پیشگیری استفاده نکرده بودند و 80% آنها بی سواد و در گروه سنی 40-35 سال بودند. دو مورد سندرم داون در این مادران مشاهده شد، ولی از نظر سایر ناهنجاریها تفاوت معنی داری با گروه شاهد نداشتند.


شیرین نیرومنش، علیرضا امیری قره گزلو، شهلا علیاری شوره دلی،
دوره 52، شماره 3 - ( 2-1373 )
چکیده

درمان یک دوز آموکسی سیلین در مقایسه با یک دوره درمان هفت روزه آن جهت درمان باکتریوری بدون علامت در حاملگی در یک مطالعه آینده نگر مورد تحقیق قرار گرفته است. هفتاد و هفت بیمار با باکتریوری بدون علامت که سن حاملگی 36-14 هفته داشتند، بطور تصادفی در یکی از دو گروه درمانی واقع شدند: گروه 1، گروهی بود که دارو را در یک دوز 3 گرمی دریافت می نمود و گروه 2، گروهی بود که دارو را در یک دوز هفت روزه (1 گرم هر هشت ساعت) دریافت می کرد. گروههای درمانی از نظر سن، تعداد حاملگی و موقعیت اجتماعی-اقتصادی یکسان بودند. میزان بهبودی در گروه 1، 65% و در گروه 2، 56/8% بود که با توجه به تست مجذور کای (X²) انجام شده با (P=74%) اختلاف معنی دار بین آنها وجود نداشت. میزان عود نیز در دو گروه بترتیب 5% و 5/4% بود که اختلاف معنی داری بین آنها دیده نشد (P=75%). عوارض جانبی در دو گروه اختلاف قابل توجهی نداشت و شایعترین آنها اسهال و تهوع بود. مواردی که بیمار در مصرف دارو سهل انگاری نموده بود در گروه 1، 2/5% و در گروه 2، 13/5% تعیین گردید. با توجه به نتایج بدست آمده می توان به این نتیجه رسید که نه تنها درمان تک داروئی با دوره درمانی هفت روزه برابری می کند، بلکه دوز واحد، مزیت کاهش کل دوز، قیمت کمتر و پذیرش بهتر بیمار را نیز ارائه می دهد.


شیرین نیرومنش، سقراط فقیه زاده، مینور لمیعیان،
دوره 54، شماره 2 - ( 2-1375 )
چکیده

در این تحقیق تعداد 986 زن در دو گروه به شرح زیر: الف: زنانی که از قرصهای خوراکی استفاده کرده اند (737 نفر) ب: زنانی که از قرصهای خوراکی استفاده می نمایند (249 نفر) مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان می دهد: 95/8 درصد با این روش آشنایی داشته و 6/40 درصد افراد نیز این روش را بعنوان روش مطلوب خود ذکر کرده اند. بیشترین مشکل عنوان شده در هر دو گروه، ناراحتی عصبی بوده است. طول مدت استفاده در هر دو گروه بالای چهار سال می باشد (33 درصد) بررسی دلائل قطع روش مذکور نشان می دهد که اکثریت افراد، به دلایل پزشکی آن را قطع نموده اند (49/6 درصد) به نظر می رسد با توجه به اینکه بیشترین درصد تمایل زنان به استفاده از این روش اعلام شده است باید برنامه های آموزشی مناسب جهت استفاده صحیح از قرصها، تدوین و ارائه گردد.


شیرین نیرومنش، محمود محمودی، افسانه کرامت،
دوره 55، شماره 3 - ( 2-1376 )
چکیده

یک مطالعه تحلیلی به منظور بررسی نتیجه بارداری در خانمهای با سابقه نازائی شامل تعیین عوارض مامائی و زایمان و همچنین عوارض جنینی و نوزادی و نحوه زایمان طرح ریزی شد و در طول نیمه دوم سال 1372 اجرا شد، به این ترتیب که 212 خانم باردار با سابقه نازایی (یعنی سابقه عدم باروری در حداقل یکسال نزدیکی بدون استفاده از روشهای پیشگیری از بارداری و عدم شیردهی) با حاملگی منفرد و بالای 20 هفته حاملگی و 212 خانم باردار بدون سابقه نازایی با همان شرایط از 4 بیمارستان آموزشی تهران بطور تصادفی در نظر گرفته شدند. دو گروه از نظر سنی و تعداد زایمان همسان (Match) گردیدند. عاقبت بارداری در دو گروه ثبت شد و نتایج بدست آمده تجزیه و تحلیل و با یکدیگر مقایسه گردید. نتیجه اینکه میزان بروز اکثر عوارض در نظر گرفته شده (که عبارت بودند از پرزانتاسیون غیرطبیعی، LBW ،SGA، پره اکلامپسی، زایمان زودرس) در خانمهای با سابقه نازایی بیش از خانمهای بدون سابقه نازایی بود، اما از نظر آماری اختلاف معنی داری وجود نداشت، بجز در مورد انجام عمل سزارین و خونریزی نیمه اول حاملگی (P<0.005) و همچنین سابقه سقط (P<0.05) که در خانمهای با سابقه نازایی بطور معنی داری بیش از گروه شاهد بود. اما در مقایسه ای که بین دو گروه از نظر بروز و عدم بروز عارضه در حین زایمان بطور کلی انجام گرفت، گروه دارای سابقه نازایی به طور معنی داری پرعارضه تر از گروه بدون سابقه نازایی بود (P<0.05).


شیرین نیرومنش، سیمین تاج شریفی فر،
دوره 55، شماره 6 - ( 5-1376 )
چکیده

60 زن حامله در هفته های 14-6 حاملگی بر طبق معیارهای زیر انتخاب شدند: 1) وجود تهوع و استفراغ 2) نداشتن بیماریهایی که موجب تهوع و استفراغ می شود 3) حداقل در سه روز گذشته قبل از بستری شدن درمان دارویی نشده باشند 4) دچار تهدید به سقط نباشند و حاملگی مولار و دوقلو نداشته باشند. این افراد به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. میانگین سن مادران 25/16 سال (سال 37-16) بود که در دو گروه match بود. افراد مورد بررسی در هر دو گروه از نظر گراویدا، دفعات سقط، سن حاملگی، شدت تهوع و استفراغ، در بیرون یا داخل خانه بودن بیمار، شغل بیمار، میزان درآمد خانواده و میزان سواد بیمار و همسرش مشابه بودند. یک گروه از بیماران از تحریک نقطه Pe6 طب سوزنی بوسیله TENS در دو ساعت یکبار به مدت ده دقیقه در زمان بیداری استفاده کردند و گروه دیگر با همین الگو از دستگاه خاموش TENS به عنوان placebo استفاده کرد. هر دو گروه به مدت 48 ساعت در بیمارستان بستری شدند و میزان تهوع و استفراغشان توسط وضع اشتها، دفعات استفراغ، شدت تهوع و VAS در بدترین روز تهوع و استفراغ، 24 ساعت قبل از بستری شدن، 24 و 48 ساعت بعد از بستری شدن سنجیده شد. دو گروه از نظر دفعات استفراغ، VAS، وضع اشتها و شدت تهوع برای 24 ساعت قبل از بستری شدن و بدترین روز تهوع و استفراغ مشابه بودند. بعد از 24 و 48 ساعت استفاده از TENS و placebo اختلاف معنی داری وجود داشت (P=0.000). در گروه مورد 26 نفر (86/7%) از TENS رضایت داشتند و باعث بهبود علائمشان شده بود (در مقابل 23/3% گروه کنترل). 81/6%از بیماران مبتلا دارو مصرف کرده بودند که تنها 18/3% از آنها معتقد بودند که داروها باعث بهبود تهوع و استفراغ آنها شده است. بررسی میزان VAS در دو گروه severe و mild to moderate نشان داد که vas این دو گروه در روز اول و دوم بعد از بستری شدن تفاوت معنی داری ندارد. 15% از افراد گروه مورد دچار راش گذاری پوستی شدند، 5 مورد از بیماران در گروه مورد بیش از یک بار یستری شدند. از بین کسانی که تهوع و استفراغشان با TENS خوب شد، 5% آنها بعد از 2 بار استفاده از TENS علائمشان بهبود یافت و 47% از بیماران قبل از 24 ساعت پس از قطع TENS دچار عود علائم شدند. در یک مورد از مواردی که بیش از یک بار بستری شدند استفاده مجدد از TENS موجب بهبودی در تهوع و استفراغ وی نشد. 56/6% از بیماران پیشنهاد کردند که از TENS به طور دائم در منزل استفاده کنند و 45% از بیماران از طریق مطالعه اعلانهای تبلیغاتی جذب استفاده از TENS شدند.


شیرین نیرومنش، قربان بهزادیان نژاد، منصوره ابراهیمی ترابی،
دوره 56، شماره 1 - ( 1-1377 )
چکیده

از 270 بیمار مراجعه کننده با شکایات واژینیت (افزایش ترشحات، احساس بوی بد ترشحات، خارش، سوزش و ...) به یک درمانگاه زنان واژینوز باکتریایی براساس وجود حداقل سه معیار از چهار معیار زیر در 68 نفر (25%) تشخیص داده شد: (1) ترشحات واژنی یکنواخت (هموژن)، (2) آزمایش آمین (ویف) مثبت با محلول پتاس 20%، (3) pH بالاتر از 4/5 ترشحات واژن و (4) وجود کلوسل در گستره مرطوب. سپس نتایج حاصل از این گروه با گروه شاهد که 55 نفر بودند مقایسه گردید. در این مطالعه ارتباط وجود کلوسل بیش از 20% سلولهای اپی تلیال در گستره رنگ آمیزی شده به روش گرم و نیز روش نوجنت و همکارانش در رنگ آمیزی گرم با تشخیص کلینیکی باکتریال واژینوزیس بررسی شده است، و ارزش تشخیصی هریک از آزمایشهای انجام شده تعیین گردیده است. کلوسل بیش از 20% سلولهای اپی تلیال واژن در 87% گروه باکتریال واژینوزیس و 5/5% گروه شاهد دیده شد. pH بیشتر از 4/5 بیشترین حساسیت (100%) و کمترین ویژگی (47%) و نمره مساوی و بیش از 7 (در گستره رنگ آمیزی شده به روش گرم و روش نوجنت) بیشترین ویژگی (100%) و بیشترین ارزش پیش بینی مثبت (100%) را دارا بودند. شایعترین شکایات، افزایش ترشحات (90%)، احساس بوی بد (57%) و احساس بوی بد از مقاربت (65%) است.


شیرین نیرومنش، فرشته چیت ساز، غلامرضا بابابی،
دوره 56، شماره 2 - ( 2-1377 )
چکیده

خونریزی بعد از زایمان و احتباس جفت، جدی ترین عوارض غیرطبیعی مرحله سوم زایمان می باشند. خونریزی بعد از زایمان یکی از شایعترین علل ناخوشی و مرگ و میر مادران بخصوص در کشورهای در حال توسعه است. شیوع خونریزی بعد از زایمان و احتباس جفت، با استفاده از سنتوسینون و کشش کنترل شده بندناف، کاهش می یابد. اگرچه این روش با ارزش است، اما فقدان وجود مطالعات فیزیولوژیکی و کلینیکی در این رابطه، جای بحث و سوال را برای آن بوجود می آورد. متاسفانه، اکسی توسین در نیمی از کشورهای در حال توسعه در دسترس نیست. علاوه بر این بسیاری از زایمانها، تحت مراقبت ماماهای تحصیل نکرده انجام می گیرد. می دانیم که تحریک نوک پستان با مکیدن نوزاد، موجب انقباضات رحمی در زنان شیرده می شود. انقباضات به علت سطح بالای اکسی توسین پلاسما ابتدا در حین آماده شدن مادر برای شیر دادن، و سپس سه دقیقه بعد از شروع مکیدن ایجاد می شوند. ماماهای دوره دیده سنتی مهارت لازم را در تجویز اکسی توسین ندارند. بنابراین، آموزش ماماهای سنتی جهت گذاشتن نوزاد بلافاصله بعد از تولد به پستان مادر، برای ایجاد انقباضات رحمی، جدا شدن جفت و کنترل خونریزی بعد از زایمان، عملی خواهد بود. این تحقیق به منظور نشان دادن تاثیر مکیدن نوزاد بلافاصله بعد از زایمان، بر مدت زمان مرحله سوم زایمان و خونریزی روز اول انجام گرفت. این مطالعه از نوع نیمه تجربی است. تحقیق در بیمارستان میرزاکوچک خان شهر تهران انجام شد. در یک گروه، 100 خانم اکسی توسین را به طریق عضلانی دریافت کردند، و در گروه دیگر 120 خانم شیر دادند. سپس مدت زمان مرحله سوم زایمان و میزان خونریزی روز اول بین دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج: دو گروه از نظر متوسط زمان مرحله سوم زایمان و تعداد پد اختلاف معنی دار داشتند. متوسط زمان مرحله سوم زایمان در گروه سنتوسینون 4/24 در مقابل 6/08 دقیقه در گروه شیرده بود. تعداد پد در گروه سنتوسینون 10/58 در مقابل 11/72 عدد در گروه شیرده بود. دو گروه از نظر تعداد زایمان، سن حاملگی، فشارخون مینیمم و ماکزیمم مادر، وزن و قد نوزاد، اختلاف معنی دار نداشتند، ولی از نظر سن مادر اختلاف معنی دار داشتند. از نظر همبستگی مدت زمان مرحله سوم زایمان و سن حاملگی، در خانمهای چندزا بین سن حاملگی و مدت زمان مرحله سوم زایمان ارتباط معکوس وجود داشت. یعنی وقتی سن حاملگی کمتر باشد، مدت زمان مرحله سوم زایمان طولانی تر است. نتایج نشان می دهد که بین مدت زمان مرحله سوم زایمان و سن مادر، تعداد زایمان، فشارخون مینیمم و ماکزیمم مادر همبستگی وجود ندارد. همچنین بین مدت زمان مرحله سوم زایمان و وزن، قد و جنس نوزاد همبستگی وجود ندارد.


شیرین نیرومنش، فریده موحد، الهام شکیبازاده،
دوره 56، شماره 3 - ( 2-1377 )
چکیده

در خلال دوره 5 ساله (از سال 1371 تا 1375)، 87 مورد سقط عفونی در بیمارستان میرزا کوچک خان تهران بستری شدند و در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند. بیشتر بیماران در گروه سنی 21 تا 25 سال قرار داشتند (28/7 درصد) و بیشتر آنها در گروه با گراویدیته 5 یا بیشتر بودند (48/2 درصد). اکثر بیماران راجع به عامل سقط صحبتی نکردند، اما در میان افرادی که به این مساله اعتراف نمودند، بیشترین عامل سقط را، ماما معرفی کردند (17/2 درصد). تب شایعترین علامت این بیماران بود (80/4 درصد) و پریتونیت بیشترین عارضه وخیم مشاهده شده بود (10/3 درصد). این بیماران مبلغی معادل 45/900/000 ریال را در عرض 5 سال به جامعه تحمیل کردند که اضافه بر ناتوانیهای بعدی برای خود بیماران است. درمانی که جهت اکثر بیماران استفاده شده بود درمان ضدمیکروبی و بدنبال آن کورتاژ بود. بدیهی است عوارض بعدی درمان خاص خود را داشته است.


شیرین نیرومنش، معصومه امیرحسینی، می نور لمیعیان،
دوره 56، شماره 6 - ( 4-1377 )
چکیده

این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی و آینده نگر می باشد که به منظور تعیین تاثیر جداسازی پرده های جنینی در پیشگیری از زایمان دیررس صورت گرفته است. تعداد موارد مورد پژوهش 212 زن حامله با سن حاملگی دقیقا ترم بودند که 112 نفر در گروه مورد و 100 نفر در گروه شاهد قرار گرفتند. در گروه کنترل معاینه لگنی جهت تعیین ضریب بیشاب و در گروه مورد علاوه برآن جداسازی پرده های جنینی نیز صورت گرفت. میانگین فاصله زمانی بین اولین معاینه و شروع دردهای زایمانی 3/77 در مقابل 7/70 روز می باشد که این اختلاف با P<0.0001 معنی دار می باشد. بین دو گروه از نظر شیوع زایمان دیررس با P<0.01 اختلاف معنی داری دیده شد. در ارتباط با جداسازی پرده های جنینی، خونریزی و پارگی زودرس مشاهده نگردید.


شیرین نیرومنش، اعظم حیدری،
دوره 58، شماره 2 - ( 2-1379 )
چکیده

امروزه تستهای مختلفی برای ارزیابی وضعیت جنین در دسترس اند. در این پژوهش، 164 خانم با حاملگی های پرخطر شرکت داشتند. شایعترین علت انجام تست بدون استرس، حاملگی دیررس (36 درصد) بود. 14/6 درصد افراد تست non-reactive داشتند. نتایج پژوهش نشان داد که بروز زجر جنینی، سزارین به دلیل زجر جنینی، آپگار پایین در دقیقه اول و دهم و میانگین آپگار در دقیقه پنجم، ناهنجاری های مادرزادی، محدودیت رشد جنینی، نمایش غیر طبیعی جنین، نیاز به مراقبت های نوزادی و مرگ و میر پری ناتال در گروهی که تست نان راکتیو داشتند، به طور معنی داری بیشتر از گروهی بود که تست راکتیو داشتند. ارزش پیشگویی منفی تست بدون استرس، 80 درصد و ویژگی آن، 91/9 درصد محاسبه شد. تست نان راکتیو، جمعیت در خطر را مشخص می کند، اما برای تصمیم گیری به تنهایی مفید نیست. زیرا حساسیت آن 33/3 درصد و ارزش پیشگویی مثبت آن 58 درصد می باشد. تست راکتیو، پیشگویی کننده خوبی برای سلامت جنین است.


فاطمه رحیمی شعرباف، فاطمه داوری تنها، شیرین نیرومنش، نسترن صالح، مهرناز ولدان، نسرین نیرومند، مرضیه غفارنژاد،
دوره 66، شماره 3 - ( 3-1387 )
چکیده

این مطالعه جهت بررسی رابطه مایع آمنیوتیک مکونیومی با تب و عفونت پس از زایمان انجام شده است. روش بررسی: مطالعه کوهورت و آینده‌نگر روی 573 خانم حامله ترم انجام شد؛ 280 نفر با مایع آمنیوتیک آغشته به مکونیوم با 293 نفر با مایع آمنیوتیک شفاف با شرایط یکسان که تحت عمل سزارین قرار گرفتند از نظر بروز تب و عفونت پس از زایمان با هم مقایسه شدند. خانم‌هایی که دارای بیماری مدیکال، زایمان طولانی، پاره شدن طولانی پرده‌های جنینی، عمل سزارین عارضه‌دار و عفونت قبل از عمل بودند از مطالعه حذف شدند.

یافته‌ها: در میان 573 خانم حامله ترم 82 نفر (14%) تب داشتند؛ که 42 نفر در گروه مکونیوم و 40 نفر در گروه شفاف قرار داشت (3/0p=). تب طولانی‌تر از 24 ساعت در (33 نفر) گروه مکونیوم 5/6% در مقابل 7/2% در گروه شفاف ایجاد شد (05/0p<) و 1/3-3/1 CI: 95% 98/1 RR:. آندومتریت در 22 مورد (4%) دیده شد که 14 نفر (5%) در گروه مکونیوم و هشت نفر (2%) در گروه شفاف وجود داشت 05/0p و 4/3-3/1 CI: 95% 3/2 RR: و عفونت زخم 7/1% در گروه مکونیوم در مقابل 68/0% در گروه شفاف وجود داشت (7/0p=).

نتیجه‌گیری: آغشته بودن مایع آمنیوتیک به مکونیوم یک عامل خطر مستقل برای آندومتریت بعد از زایمان می‌باشد.


شیرین نیرومنش، مریم محبی،
دوره 67، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده

 

زمینه و هدف: در مطالعات قبلی ارتباط احتمالی بین افزایش گلبول‌های قرمز هسته‌دار با مدت و شدت آسفیکسی مطرح شده است. هدف مطالعه بررسی ارتباط بین الگوی ضربان قلب جنین با تعداد گلبول‌های قرمز هسته‌دار خون بندناف هنگام تولد می‌باشد.

روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی، توصیفی- تحلیلی، 322 خانم حامله با جنین ترم و سالم کاندید ختم حاملگی مورد بررسی قرار گرفتند. برای تمام بیماران در طول لیبر پایش خارجی ضربان قلب جنین (FHR) به‌طور مداوم صورت گرفت. براساس آنالیز الگوی FHR جنین به‌دو گروه با الگوی طبیعی (شاهد) و یا حداقل یک الگوی غیرطبیعی (عدم وجود beat to beat variability- عدم وجود acceleration مناسب- وجود افت قلب جنین از هر نوع آن) تقسیم شدند. بلافاصله پس از زایمان خون بند نافی از نظر تعداد گلبول‌های قرمز هسته‌دار (NRBC) و PH بررسی شد و به‌صورت جداگانه ثبت و بین دو گروه مقایسه شد.

یافته‌ها: میانگین تعداد NRBC خون بند نافی نوزاد در الگوهای غیرطبیعی Late deceleration، Variable deceleration، Prolonged deceleration و Early decelaration نسبت‌به گروه شاهد به‌میزان معنی‌داری افزایش‌داشت (به‌ترتیب 406/4±88/11 و 64/1±32/8 و 366/5±58/10 و 4/913±11/4 در برابر 790/1±93/0، 0001/p<0). همچنین میانگین تعداد NRBC خون بند نافی نوزاد در صورت نبود Acceleration یا نبود Beat to Beat variability در مقایسه با گروه شاهد به‌میزان معنی‌داری بالاتر بود. (به‌ترتیب 07/5±73/10 و 58/3±73/13 در برابر 50/2±47/1، 0001/0p<). ارتباط معکوس و معنی‌داری بین آپگار دقیقه پنج و pH خون بندناف با تعداد NRBC خون طناب نافی نوزاد، برقرار بود.

نتیجه‌گیری: احتمالاً هیپوکسی جنین مسبب افزایش NRBC خون بند نافی نوزادان و الگوی غیرطبیعی FHR می‌باشد.


صدیقه برنا، فدیه حق اللهی، بنفشه گلستان، منصوره نوروزی، پریچهر حناچی، مامک شریعت، عبدالفتاح صراف‌نژاد، شیرین‌ نیرومنش،
دوره 67، شماره 5 - ( 5-1388 )
چکیده

800x600

زمینه و هدف: عنصر روی یکی از المان‌های ضروری رشد و سلامتی در انسان است. بسیاری از شواهد نشان می‌دهد که کمبود روی یکی از مشکلات اساسی در جوامع پیشرفته و در حال رشد می‌باشد به‌دلیل در معرض خطر بودن و خطرات بیشتر کمبود روی، این مطالعه جهت تعیین میزان روی سرم در زنان باردار ایرانی در سه ماهه بارداری و مقایسه این یافته‌ها با افراد شاهد سالم انجام شده است.

روش بررسی: در این مطالعه تعداد 675 خانم حامله سالم در سه تریمستر بارداری با 145 خانم غیر حامله سالم به‌عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد و آزمایش خون ناشتا جهت بررسی میزان روی سرم در مرکز آزمایشگاهی واحدی از نمونه‌ها گرفته و با روش اسپکتروفتومتری (Enzymatic) بررسی گردید. یافته‌ها: کمبود روی در 16% زنان باردار دیده شد، هیچ‌یک از زنان غیر باردار دچار کمبود روی نبودند. اختلاف آماری معنی‌داری بین دو گروه وجود داشت (001/0p<). کمبود روی ارتباطی با سن مادر، تریمستر بارداری، مصرف آهن، تعداد زایمان و BMI نداشت اما هموگلوبین با کمبود روی در ارتباط بود و سطح کمبود روی در هموگلوبین کمتر از 12 به وضوح بیشتر بود 41/2OR=، 26/4-36/1CI:).

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر، در سطوح هموگلوبین کمتر از 12 علی‌رغم مصرف مکمل آهن، کمبود روی بیشتر مشاهده شد. در این موارد به‌نظر می‌رسد مصرف مکمل آهن و روی جهت رساندن هموگلوبین به سطح نرمال موثرتر عمل نماید. همچنین با انجام مطالعات گسترده‌تر و با اندازه‌گیری روی سرم و Hb، در دوران بارداری در صورت نیاز مکمل‌های آهن و روی تجویز شود.


شیرین نیرومنش، معصومه داداش علیها، مینا اکرمی،
دوره 69، شماره 7 - ( 7-1390 )
چکیده

800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

زمینه و هدف: سرویکس مطلوب و انقباضات رحمی دو عامل اساسی در زایمان هستند و برای موفقیت القای زایمان حایز اهمیت هستند. روش‌های مختلفی برای القای زایمان وجود دارد که می‌توان به میزوپروستول و اکسی‌توسین اشاره کرد. هدف این مطالعه مقایسه کارایی و ایمنی محلول میزوپروستول با اکسی‌توسین جهت القای زایمان در افراد با معاینه نامناسب سرویکس می‌باشد. 

روش بررسی: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی دوسوکور است. 140 خانم باردار 42-34 هفته مراجعه‌کننده به بیمارستان زنان در طی سال‌های 89-1388 که کاندیدای ختم حاملگی بوده و سرویکس نامناسب داشتند با استفاده از جدول اعداد تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه محلول میزوپروستول خوراکی با دوز اولیه 20 میکروگرم در ساعت همراه با پلاسبوی وریدی و یک گروه اکسی‌توسین با دوز اولیه شش میلی‌یونیت در دقیقه همراه با پلاسبو خوراکی دریافت نمودند و در هر دو گروه در صورت نامناسب بودن انقباضات دوز دارو افزوده شد. در ادامه زمان بستری تا زایمان، نوع زایمان و عوارض دارویی در هر دو گروه بررسی شدند. 

یافته‌ها: در گروه میزوپروستول فاصله زمانی دریافت اولین دوز تا زایمان طبیعی 62/3±07/11 ساعت و در گروه اکسی‌توسین 11/3±87/14 ساعت بود که به‌میزان معنی‌داری در گروه میزوپروستول کم‌تر بود (001/0P=). نوع زایمان و هم‌چنین میزان فراوانی عوارض دارویی در دو گروه اختلاف آماری معنی‌داری نداشت (05/0P>). 

نتیجه‌گیری: محلول میزوپروستول خوراکی نه‌تنها دارویی ایمن و کارا در القای زایمان در افراد با سرویکس نامناسب می‌باشد بلکه نسبت به اکسی‌توسین فاصله بین شروع اینداکشن تا زایمان واژینال را کوتاه‌تر می‌کند.


شیرین نیرومنش، نیما موسوی درزیکلایی، فاطمه رحیمی شعرباف، محبوبه شیرازی،
دوره 74، شماره 6 - ( شهریور 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: نمونه‌برداری از پرزهای جفتی یا مایع آمنیونی روش‌های تهاجمی هستند که برای تشخیص بیماری‌های کروموزومی، ژنتیکی و متابولیک در دوره جنینی استفاده می‌شوند. این روش‌ها با عوارضی از جمله مرگ جنینی، پارگی پرده‌ها، خونریزی واژینال، کوریوآمنیونیت همراه می‌باشند. سایر عوامل خطر احتمالی سن مادر، سن بارداری، موقعیت جفت، دوقلویی، فیبروم، دفعات سوزن زدن و مایع آمنیوتیک خونی می‌باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه پیامدهای زودرس و دیررس بارداری در دوروش آمنیوسنتز و نمونه‌برداری از پرزهای جفتی انجام گردید.

روش بررسی: این مطالعه کوهورت گذشته‌نگر در بارداری‌هایی که اندیکاسیون نمونه‌گیری از پرزهای جفتی و مایع آمنیونی داشتند در بیمارستان جامع زنان یاس از فروردین 1380 تا اسفند 1390 انجام شد. پیامدهای مختلف بارداری در آن‌ها مقایسه شدند و نقش فاکتورهای مختلف در بروز آن‌ها بررسی گردید.

یافته‌ها: مجموعاً 1535 بیمار بررسی شد. میزان بروز مرگ جنینی پیش از هفته 24 در گروه آمنیوسنتز 6/0% و در گروه نمونه‌برداری از پرزهای جفتی 1/1% بود که به لحاظ آماری معنادار نبود (318/0P=). در مورد عوارضی چون میزان بروز زایمان پره‌ترم، وزن کم و بسیار کم هنگام تولد، پارگی پرده‌ها، خونریزی واژینال تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد. کوریوآمنیونیت به طور معناداری در گروه نمونه‌برداری از پرزهای جفتی (%3) بیش از گروه آمنیوسنتز (%0) بود (028/0P=). از بین عوامل مختلف شامل سن مادر، سن بارداری، دو بار سوزن زدن، محل جفت، سابقه‌ی سقط پیشین و خونی بودن مایع آمنیوتیک تنها دو بار سوزن زدن با افزایش بروز مرگ جنینی به دنبال نمونه‌برداری از پرزهای جفتی همراه بود (019/0P=).

نتیجه‌گیری:  دو روش آمنیوسنتز و نمونه‌برداری از پرزهای جفتی در مجموع از نظر پیامدهای دیررس و اکثر عوارض زودرس اختلاف مشخصی ندارند.


محبوبه شیرازی، فاطمه آزادی، مامک شریعت، شیرین نیرومنش، محمود شیرازی،
دوره 74، شماره 7 - ( مهر 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: شواهدی وجود دارد که به نقش استرس بر نتیجه بارداری اشاره کرده است. نگرانی مداوم در طول دوران بارداری موجب ترشح هورمون‌هایی می‌شود که سبب پیامدهای نامطلوب در بارداری می‌گردد. هدف پژوهش کنونی، بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس در سه ماهه اول بارداری بر کاهش اضطراب زنان باردار مراجعه‌کننده به بیمارستان جامع زنان بود.

روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی همراه با پیش‌آزمون-پس‌آزمون بود که در بیمارستان یاس در سال 1393 و 1394 انجام شد. 75 زن باردار در سه ماه اول بارداری از نظر میزان اضطراب با استفاده از آزمون استاندارد اضطراب همیلتون ارزیابی شدند. در این آزمون نمرات 18 تا 25 به‌عنوان اضطراب خفیف، 35-25 اضطراب متوسط و نمرات بالاتر از 35 اضطراب شدید می‌باشد. بر این اساس، گروه اضطراب متوسط و شدید به‌عنوان گروه مداخله در کارگاه‌هایی تحت درمان روانشناختی قرار گرفتند. کارگاه شامل به‌کارگیری تکنیک ذهن آگاهی و مدیریت اضطراب بود. گروهی که اضطراب خفیف داشتند به‌عنوان گروه کنترل فقط مراقبت‌های پری‌ناتال بدون هرگونه مداخلات روانشناختی را دریافت کردند.

یافته‌ها: نمره اضطراب در هر دو گروه پس از انجام مداخلات روانشناختی کاهش پیدا کرد. به‌طوری که میانگین نمره اضطراب در گروه دارای اضطراب متوسط پیش از درمان 52/27 و پس از درمان 76/14 (001/0P<) و در گروه دارای اضطراب شدید 12/40 و پس از اتمام دوره درمانی 6/16 (0001/0P<) بود.

نتیجه‌گیری: با توجه به اهمیت سه ماه اول بارداری در فرایند رشد کودک و فراوانی اضطراب زنان باردار در این دوره حساس رشدی، می‌توان بیان داشت آموزش تکنیک‌های مقابله با استرس، بهبود کیفیت زندگی مادر را به‌همراه خواهد داشت.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb