17 نتیجه برای نیری
فاطمه نیری، هادی سماعی،
دوره 57، شماره 3 - ( 3-1378 )
چکیده
مصرف روتین سورفاکتانت به عنوان جزئی از درمان بیماری غشا هیالن یا سندرم دیسترس نوزادان از 1990، تاثیر چشمگیری روی سرنوشت نوزادان نارس داشته است. اما از آنجا که در کشور ما این دارو به صورت گسترده و روتین استفاده نمی شود و نتایج مصرف آن انتشار نیافته است، ما بر آن شدیم که در طی یک مطالعه گذشته نگر، اینکار را انجام دهیم. در طی یکسال، 54 مورد بیماری غشا هیالن در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) بستری شدند که 30 نفر از آنها سن حاملگی کمتر از 34 هفته داشتند و برای 15 نفر از آنها سورفاکتانت تهیه و استفاده گردید. نتایج درمانی این گروه، با گروه دیگر که دارو را دریافت نکرده بودند، مقایسه شد. از نظر آماری، مرگ و میر، طول مدت استفاده از رسپیراتور، شیوع پنوموتوراکس و خونریزی ریه، و استفاده از فشارهای بالا در رسپیراتور به طور معنی داری در نوزادان تحت درمان با سورفاکتانت کمتر بوده است.
فاطمه نیری، محمد صادقی،
دوره 63، شماره 7 - ( 1-1384 )
چکیده
مقدمه: تاخیر رشد داخل رحمی (IUGR)Intrauterine growth retardation به علل گوناگونی رخ می دهد و با علائم بالینی و عوارض فراوان و مرگ و میر بالا همراه است.
مواد و روش ها: در مطالعه ای که به طریقه گذشته نگر بر روی 1649 نوزاد متولد در بیمارستان ولی عصر (عج) که در طی سال 1378 انجام گرفت، 92 نوزاد (6/5%) دچار تاخیر رشد داخل رحمی بودند. اطلاعات مربوط به بیماری زمینه ای مادر- حوادث حین زایمان علائم بالینی و آزمایشگاهی نوزادان بعد از تولد ثبت و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: 334 نوزاد با وزن تولد کمتر از 2500 گرم متولد شده بود که 92 نفر از آنها IUGR شناخته شدند. بین پره اکلامپسی - اکلامپسی و بیماری زمینه ای مادر با وقوع IRGR رابطه معنی دار وجود داشت. (P<0.005) آپگار پائین تر از 6 در دقیقه اول و آلودگی مایع آمینوتیک به مکوتیوم غلیظ در 20%- سپتی سمی در 3/16%- سندرم آسپیراسیون مکونیوم در 7/8% و مالفورماسیونهای مادرزادی نیز در 7/8% آنها دیده شد. IUGR به طور معنی دار شیوع RDS را در این گروه کاهش داده بود (P<0.005) . 14 نفر (2/15%) از آنها فوت کرده بودند که حدود 10 برابر آمار کشوری میزان مرگ نوزادان است. علائم آزمایشگاهی در این 92 نفر به ترتیب شیوع عبارتند از : هیپوگلیسمی در 63%- هیپربیلی روبیتمی در 1/51%- ترومبوسیتوپنی در 4/18%- پلی سیتمی در 3/16%- هیپوکلسمی در 9/11%- نوتروپنی در 7/8 و DIC در 6/7%.
نتیجه گیری و توصیه ها: نوزادان IUGR حدود از نوزادان LBW این بیمارستان را تشکیل می دهند که با مرگ و میر بالاتر و عوارض بیشتر بالینی و آزمایشگاهی، توجه و مراقبت بیشتری را نسبت به نوزادان طبیعی طلب می کنند و باید توجه بیشتری به پیشگیری از آن در مراقبتهای قبل از تولد شود.
فیروزه نیلی، فاطمه نیری، صدیقه برنا،
دوره 63، شماره 10 - ( 1-1384 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه و مشخص کردن رابطه بین میکروب های کولونیزه مادران با ژرم های حاصل از کشت مثبت خون در نوزادان می باشد.
مواد و روشها: این تحقیق بر روی 1798 زن حامله و نوزادان آنها در دو گروه بین دی ماه 1381 تا اردیبهشت 1384 انجام شد. گروه اول شامل 601 زن حامله همراه با عامل خطر سپس نوزادی مانند نارسی، پارگی طولانی کیسه آب، کوریوآمنیوتیت، عفونت مادر و گروه دوم فاقد این عوامل خطر بودند. نمونه ها از واژن و رکتوم این زنان تهیه و در محیط هایی که برای رشد میکروب های گرم مثبت و منفی هوازی مانند استرپتوکک گروه ب هستند، پرورش داده شدند. نوزادان بر حسب حال عمومی و وجود فاکتور خطر سپسیس، تحت بیماریابی و یا بررسی از لحاظ سپسیس قرار گرفتند.
یافته ها: متوسط سن مادران 7/5±72/26 سال و اکثراً از لحاظ سطح اقتصادی و اجتماعی پائین بودند. متوسط سن جنینی و وزنی نوزادان به ترتیب 7/2±9/37 هفته و 9/665 ±3043 گرم بدست آمد. شایعترین ژرم کولونیزه در واژن و رکتوم به ترتیب استاف اپیدرمیدیس و ای کولای بودند. شایع ترین ژرم سپسیس نوزادان به ترتیب استاف اپیدرمیدیس و سپس آسیتوباکتر بود. در 15 مورد از 68 مورد بین کشت های بدست آمده از نوزاد و مادر ارتباط وجود داشت که عمدتا مربوط به استاف اپیدرمیدیس و یک مورد ای کولای بود. نارسی شایع ترین عامل خطر سپسیس بود.
نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به شیوع استاف اپیدرمیدیس در واژن و رکتوم زنان باردار و نیز شیوع استاف اپیدرمیدیس به عنوان شایع ترین سوش سپسیس نوزادان و یافتن ارتباطاتی بین نوزادان و مادران آنها به نظر می رسد عفونت بالا رونده توسط این ژرم ، بعضی از این عفونت های را در این نوزادان توضیح دهد. در این مطالعه ما نتوانستیم استرپتوکک گروه ب را به عنوان عامل شایعی در کشت مادران و نوزادان آنان پیدا کنیم.
فاطمه نیری، الهه امینی، مامک شریعت، بابک منصوری،
دوره 66، شماره 4 - ( 4-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: در طی سالهای اخیر تغییرات زیادی در نحوه و میزان مراقبت از نوزادان با وزن کمتر از 1000 گرم یا Extremely Low Birth Weight (ELBW) در کشور ما رخ داده است و میزان امید به حیات را در میان این گروه افزایش داده است.
روش بررسی: در طی یک مطالعه آیندهنگر 93 نوزاد یکقلویی را که وزن 1000 گرم و کمتر داشتند و در بیمارستان ولیعصر (عج) در طی چهار سال زنده متولد گردیدند تا موقع ترخیص یا فوت مورد مطالعه قرار دادیم و یکسری اطلاعات نوزاد و مادر ثبت گردید. با استفاده از تستهای آماری مناسب، اطلاعات تجزیه و تحلیل گردید. 05/0p< ملاک معنیداری قرار گرفت.
یافتهها: 93 نوزاد وارد مطالعه گردید. امید حیات در میان آنها 6/36% بود که این میزان با احتساب مرگهای رخ داده در اتاق زایمان و بلافاصله بعد از تولد نیز بود. کمترین وزن تولد 400 گرم، متوسط وزن تولد 48/136±43/850 گرم و کمترین سن حاملگی 23 هفته، متوسط سن حاملگی 77/2±31/28 هفته بود. بیشترین عارضه بعد از تولد RDS با شیوع 89/69% و کمترین عارضه مربوط به انتروکولیت نکروزان آن با شیوع 4/6% بود. 08/44% آنها نسبت به سن حاملگی وزن پایینتر از صدک 10 در منحنی رشد داشتند و 4/48% آنها وزن متناسب با سن حاملگی داشتند.
نتیجهگیری: بهبود کیفیت مراقبت های پرهناتال، کاهش زایمانهای زودرس و نوزادان کموزن، احیاء استاندارد نوزاد در اتاق زایمان، استفاده هرچه بیشتر از استروئید پیش از تولد و در نتیجه کاهش نیاز به رسپیراتور، باعث بهبود پیامد این گروه از نوزادان خواهد شد.
فاطمه نیری، رخشانه گودرزی، فیروزه نیلی، الهه امینی،
دوره 66، شماره 10 - ( 10-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از این بررسی، بررسی مقایسهای دو روش PSV و SIMV در مرحله جدا سازی نوزادان از ونتیلاتور بود.
روش بررسی: این مطالعه به طریقه کارآزمایی بالینی تصادفیشده در بخش NICU بیمارستان ولیعصر تهران انجام شد. ٣٠ نوزاد در دو گروه ١۵ نفری پس از کسب رضایتنامه از والدین در مرحله جدا شدن از ونتیلاتور بهطور تصادفی تحت تهویه با دو روش SIMV و PSV قرار گرفتند و در پایان دوره تهویه کمکی از نظر حجم جاری (VT)، حداکثر فشار دمی (PIP)، میزان بروز پنوموتوراکس، میزان شکست در جدا شدن از ونتیلاتور و طول مدت زمانی که تحت تهویه مکانیکی قرار داشتند با یکدیگر مقایسه شدند.
یافتهها: در این مطالعه تفاوتی از نظر حجم جاری (VT)، حداکثر فشار دمی (PIP)، میزان بروز پنوموتوراکس و میزان شکست در جدا شدن از ونتیلاتور بین دو گروه وجود نداشت اما طول زمان جدا کردن نوزادان تحت روش PSV از دستگاه نسبت به گروه SIMV بهطور معنیداری کوتاهتر بود (006/0=p با روش t test و 009/0=p با روش Mann-Whitney test). نتیجه فرعی دیگری که در طی این مطالعه بهدست آمد، محاسبه RVR برای نوزادان تحت PSV بود که عدد 40/0±46/1 بهدست آمد.
نتیجهگیری: با توجه به کاهش مدت زمان جدا شدن نوزادان از دستگاه تهویه کمکی در طی روش PSV و در نتیجه کاهش دوره بستری بیماران، استفاده از این روش در کاهش هزینه بستری، عوارض ناشی از تهویه کمکی طولانی (مانند مشکلات تغذیهای و BPD ) و کاهش عفونتهای بیمارستانی نقش موثری خواهد داشت.
مهدی روحانی، احمد خورشیدی، رضوان منیری، مهناز طرفه، فاطمه عبدالشاه، محمود صفاری، غلامرضا شجری، غلامعباس موسوی،
دوره 67، شماره 3 - ( 3-1388 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه و هدف: سل هنوز یکی از مهمترین علل مرگ و میر
در بسیاری از کشورهاست. با توجه به وقتگیر بودن روشهای معمول تشخیص سل مانند روش
کشت، لازم است روشهای سریع تشخیصی نظیر PCR
مورد ارزیابی قرار گیرد. با توجه به اهمیت درمان سریع سل و بهمنظور تعیین حساسیت
و ویژگی روش سریع تشخیص مایکوباکتریوم توبرکلوزیس با استفاده از قطعه الحاقی 6110
(IS6110) بهروش PCR
این مطالعه در دانشگاه علوم پزشکی کاشان انجام پذیرفت.
روش بررسی: این مطالعه از نوع ارزش تشخیصی بوده که بر روی 248 نمونه
خلط بیماران مشکوک به سل مراجعهکننده به درمانگاه مسلم کاشان در 1386 انجام
پذیرفت. نمونه خلط پس از انجام هموژنیزاسیون و آلودگیزدایی بر روی محیط لون
اشتاین جانسون کشت گردید، DNA مایکوباکتریوم توبرکلوزیس، با
استفاده از روش جوشاندن استخراج گردید. سپس دو قطعه 123 جفت بازی و 245 جفت بازی
از قطعه الحاقی 6110 تکثیر و با استفاده از الکتروفورز ژل آگارز شناسایی گردید. حساسیت،
ویژگی، ارزش تشخیصی مثبت و منفی روش سریع تشخیص مایکوباکتریوم توبرکلوزیس با
استفاده از قطعه الحاقی 6110 تعیین گردید.
یافتهها: در این مطالعه از مجموعه 248 نمونه
خلط اخذ شده از 124 بیمار 40 نمونه اسمیر مثبت (1/16%) و 32 نمونه دارای نتیجه کشت
مثبت (9/12%) بودند. حساسیت، ویژگی روش سریع تشخیص مایکوباکتریوم توبرکلوزیس با استفاده
از قطعه الحاقی 6110 بهترتیب 75/93 و 1/99 درصد بود.
نتیجهگیری: روش سریع تشخیص مایکوباکتریوم توبرکلوزیس با استفاده از
قطعه الحاقی 6110 نسبت به کشت دارای سرعت زیاد، حساسیت مناسب و ویژگی بالایی میباشد.
فاطمهالسادات نیری، نفیسه خردپیشه، مامک شریعت، پروین اکبری اسبق،
دوره 67، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
800x600 زمینه و هدف: کودکان نارس و کموزن
در معرض خطر بیشتری برای اختلالات رشد هستند لذا انجام پایش رشد این کودکان ضروری
بهنظر میرسد. پایش رشد در این کودکان در قیاس با منحنیهای رشد نرمال صورت میگیرد.
روش بررسی: این مطالعه همگروهی در یک
درمانگاه پیگیری کودکان سالم انجام گردید و اطلاعات مورد نیاز (شاخصهای
آنتروپومتریک) جمعآوری تکمیل گردید. نوزادان در سه گروه Low Birth Weight
(LBW)، Very Low Birth Weight (VLBW)، Normal
Birth Weight (NBW) تقسیم شدند. تعداد 406 نوزاد در سه دسته قرار گرفتند: 303 نوزاد
در گروه کنترل، 103 نوزاد در گروه LBW که 20 نفر از آنها در مجموعه VLBW قرار داده
شدند. شاخصهای رشد (وزن، قد، دور سر) در پیگیریهای یک، دو، سه، چهار، شش، 9 و 12
ماهگی ارزیابی شد. در مرحله بعد اطلاعات با استفاده از نرمافزار SPSS ویراست 15 و تستهای
آماری تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: کودکان گروه کنترل
تقریبا همان الگوی رشد استاندارد که در کشور استفاده میشود را دارا میباشند. مقایسه
گروه LBW با گروه کنترل نشان داد که تا پایان سال اول اختلاف بسیار معنیداری
در وزن این کودکان وجود دارد. در حالیکه پایش رشد مستمر آنها وزنگیری مناسب در
هر مقطع و با سرعت مساوی بچههای نرمال را نشان میدهد. همین نکته در مورد قد و
دور سر نیز صادق است. گروه VLBW از نظر وزن بعد از شش ماهگی خود را به گروه LBW میرسانند اما
دور سر و قد آنها تا پایان سال هنوز تفاوت معنیداری با گروه LBW دارد.
نتیجهگیری: نوزادان ELBW و VLBW نیاز به منحنی
رشد جداگانهای برای پایش رشد دارند، اما استفاده از سن تصحیح شده برای
گروه LBW ممکن است مناسب باشد.
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
علی زمانی، علیرضا کریمی، محسن ناصری، الهه امینی، محمد میلانی، امیرآروین سازگار، سید موسی صدر حسینی، محمد صادقی حسن آبادی، فاطمه نیری، فیروزه نیلی، مامک شریعت، مصطفی وثیق، فریبا نساج، فاطمه زمانی، نرگس زمانی،
دوره 68، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه
و هدف: از آنجا که تقریباً
نیمی از شیرخواران مبتلا به کمشنوایی هیچیک از فاکتورهای خطر را نشان نمیدهند،
انجمن آمریکا غربالگری را توصیه نموده است ولی در کشورهایی که امکان غربالگری
همگانی نیست، نوزادان در معرض خطر بررسی میشوند. لذا این مطالعه با هدف غربالگری
شنوایی 950 نوزاد بستری در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران با
استفاده از تست Oto-
Acoustic Emission به بررسی کاهش شنوایی
نوزادان در معرض خطر میپردازد.
روش
بررسی: 950
نوزاد بستری در بخشهای نوزادان و NICU در بیمارستانهای ولیعصر، شریعتی،
مرکز طبی و بهرامی تهران (در طی سالهای 85-83 تحت انجام تست شنواییسنجی، در صورت احراز حداقل یکی از
عوامل خطر احتمالی کاهش شنوایی وارد این مطالعه مقطعی، توصیفی- تحلیلی شدند. عوامل
خطر مورد بررسی در این مطالعه عبارت بود از سپتی سمی، بیماری قلبی مادرزادی، آپگار
دقیقه پنج کمتر از شش، پارگی زودرس پردهها بیشاز شش ساعت، زردی منجر بهتعویض
خون، تشنج، نیاز به بستری در NICU، پنومونی و مصرف داروهای اوتوتوکسیک. پیامد مورد نظر کمشنوایی یا ناشنوایی بود. دادههای
مورد بررسی شامل سوابق بیماری، درمانهای بهکار رفته، علایم و عوارض بیماری، پاسخ
به تست و در موارد مشکوک تایید Auditory Brain stem Response بودند.
یافتهها: با
آنالیز چند متغیره رگرسیون لجستیک و دوتایی مشخص شد که تعویضخون، کموزنی و آپگار پایین دقیقه اول بیشترین خطر را بهطور مستقل
برای نوزادان فراهم کرده بودند.
نتیجهگیری: علیرغم شیوع پایین کمشنوایی اما غربالگری با هدف
یافتن زودهنگام موارد مبتلا از اهمیت بهسزایی برخوردار است.
علیرضا اکبرزاده باغبان، سارا جام برسنگ، حمید پزشک، فاطمه نیری،
دوره 70، شماره 5 - ( 5-1391 )
چکیده
زمینه و
هدف: هیپوترمی یکی
از عوامل مهم در بقای نوزادان، بهخصوص در میان نوزادان کم وزن است. ماندگاری
طولانیمدت در وضعیت هیپوترمی منجر به ورم، خونریزی، یرقان و مرگ میشود. از این
جهت پژوهش حاضر تلاشی در جهت بررسی عوامل موثر بر گذار از وضعیت هیپوترمی در
نوزادان است.
روش بررسی: نمونهی
بهکار گرفته شده در این پژوهش شامل 439 نوزاد بستری در بخش NICU
در بیمارستان امام خمینی (ره) شهر تهران بود. در این مطالعه، درجه
حرارت رکتال نوزادان در بدو تولد و سپس در ادامه به فاصلههای 30 دقیقهای، تا
رسیدن به دمای نرمال اندازهگیری شد. در تحلیل دادهها و برآورد نرخ انتقال از
وضعیت هیپوترمی از مدل چند وضعیتی مارکوف (Markov models) با دو متغیر
همراه وزن و دمای محیط تولد استفاده و نرمافزار R برای برازش بهکار گرفته شد.
یافتهها: نرخ انتقال
از وضعیت هیپوترمی شدید به وضعیت خفیف آن 1192/0 در دقیقه و برای انتقال از وضعیت
هیپوترمی خفیف به وضعیت نرمال، 0549/0 در دقیقه برآورد شد. متغیر وزن اثر معنیداری
بر انتقال از وضعیت هیپوترمی به حالت نرمال داشت، فاصله اطمینان 95% (4165/0و 1364/0)،
(001/0P<). دمای محیط تولد نیز اثر معنیداری بر
تغییر وضعیت نوزاد از حالت هیپوترمی به وضعیت نرمال داشت، فاصله اطمینان 95% برای
پارامتر اثر دمای محیط بر نرخ انتقال (4963/0 و 0439/0) و (001/0P<) برآورد شد.
نتیجهگیری: مطالعه
نشان داد، نوزادان با وزن نرمال و متولد شده در دمای بالای °C 28 سریعتر از وضعیت هیپوترمی
منتقل میشوند. چون وزن نوزاد در زمان تولد در اختیار کادر پزشکی نیست، کنترل دمای
محیط تولد میتواند بهبودی را تسریع کند.
حجت ا... جعفری فشارکی، فاطمهالسادات نیری، پروین اکبری اسبق، الهه امینی، مجتبی صداقت،
دوره 70، شماره 8 - ( 8-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر بهطور عمده از ایبوپروفن برای بستن مجرای شریانی باز (PDA) استفاده میشود ولی، مطالعات اندکی در پیدا کردن دوزهای مؤثرتری از ایبوپروفن انجام شده است. به همین دلیل بر آن شدیم تا با انجام یک مطالعه مداخلهای با مقایسه دوز معمول ایبوپروفن با دوز جدیدی از آن، به دوز موثرتری دست پیدا کنیم.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی شاهددار تصادفی شده، 60 نوزاد مبتلا به PDA تأیید شده با اکوکاردیوگرافی از طریق تصادفیسازی در دو گروه 30 نفری تقسیم و بررسی شدند. به یک گروهmg/kg 10 ایبوپروفن به عنوان دوز اولیه در روز اول و دو دوز mg/kg5 در دو روز متوالی و به گروه دیگر دوزmg/kg 15 به عنوان دوز اولیه در روز اول و دو دوزmg/kg 5/7 در دو روز متوالی تجویز گردید و میزان بسته شدن PDA و عوارض درمانی در دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: 30 نفر (100 درصد) از نوزادان در گروه 15 میلیگرم و 23 نفر (7/76 درصد) در گروه 10 میلیگرم دارای پاسخ درمانی بودند و نیاز به انجام مداخله جراحی پیدا ننمودند که اختلاف آماری معنیداری را بین دو گروه نشان میداد (011/0P=) و بیشترین پاسخ به درمان در دو گروه مورد بررسی بعد از 24 ساعت از تجویز دوز اول دارو بود.
نتیجهگیری: استفاده از دوز بالاتر ایبوپروفن اثربخشی موثرتری در درمان باز ماندن مجرای شریانی در نوزادان دارد و سبب کاهش معنیداری در میزان فراوانی موارد نیازمند جراحی میشود، ولی عوارض دارویی چندانی را در قیاس با دوز معمول این دارو ایجاد نمینماید.
مهدی مرادی، فیروزه نیلی، فاطمه نیری، الهه امینی، طاهره اسماعیلنیا،
دوره 71، شماره 6 - ( شهريورماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: پنومونی ناشی از ونتیلاتور (VAP) Ventilator Associated Pneumonia در بیمارانی که حداقل 48 ساعت زیر تنفس مصنوعی بودهاند بروز کرده، دومین عفونت شایع بیمارستانی است. بنابراین بررسی عوامل خطر مرتبط با آن در نوزادان اهمیت بهسزایی دارد. این مطالعه با هدف بررسی خصوصیات، عوامل خطر و پیامدهای پنومونی ناشی از ونتیلاتور در نوزادان انجام شد.
روش بررسی: نوزادانی که طی یکسال در واحد مراقبتهای ویژه نوزادان (NICU) بستری شده و برای بیش از 48 ساعت به تنفس مصنوعی نیاز داشتند وارد مطالعه شدند. برای تشخیص نوع میکروب عامل VAP از بررسی نیمه کمی آسپیره اندوتراکئال استفاده شد. CFU/ml 105 از آسپیره درون نای، عدد تمایز بین میکروب مسئول VAP و کلونیزاسیون در نظر گرفته شد. معیار سنجش اولیه (Primary outcome) میزان ایجاد VAP و معیار سنجش ثانویه طول مدت تنفس مصنوعی، طول دوره بستری در NICU، هزینه بیمارستان و مرگ بود.
یافتهها: 38 بیمار (58% پسر و 42% دختر) وارد مطالعه شدند. 42% از نوزادان دچار VAP شدند. شایعترین ارگانیسم جدا شده Acinetobacter baumannii (43%) بود. در آنالیز رگرسیون، مدت تهویه مکانیکی با VAP ارتباط داشت (00/0P=). بیماران دچار VAP، نیاز طولانیتر به تنفسمصنوعی (متوسط 7/18 روز در مقابل شش روز)، مدت بستری بیشتر درNICU (متوسط 39 روز در مقابل 5/21 روز) و هزینه بستری بالاتر (متوسط 5/79 میلیون ریال در مقابل 42 میلیون ریال) نسبت به بیماران بدون VAP داشتند. میزان مرگ و میر در دو گروه بیمار تفاوت معناداری نداشت.
نتیجهگیری: بیماران مبتلا به VAP نیاز بیشتر به تهویه مکانیکی، اقامت طولانیتر در NICU و هزینه بستری بالاتر داشتند. تهویه مکانیکی طولانیتر با افزایش خطر ایجاد VAP در این بیماران همراه بود. ایجاد VAP سبب افزایش مرگ در بیماران نشد.
امیرکمال حردانی، فیروزه نیلی، مامک شریعت، فاطمه السادات نیری، حسین دلیلی،
دوره 72، شماره 10 - ( دی 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: روش جدید نمرهدهی آپگار که روش ترکیبی نامیده میشود، توان ارزیابی دقیقتر و پیشبینی مناسبتر آسفیکسی را داراست. مطالعه حاضر با هدف مقایسه روش نمرهدهی آپگار مرسوم و ترکیبی جهت پیشگویی عوارض نوزادی، بهخصوص در آسفیکسی است.
روش بررسی: این مطالعه آیندهنگر کوهورت در 464 نوزاد زنده متولد شده که به علل مختلف در بیمارستان ولی عصر (عج) دانشگاه علوم پزشکی تهران، طی مدت یک سال از مهر 1391 لغایت مهر 1392 بستری شدهاند، انجام شد. در نوزادان مبتلا به آسفیکسی، ارتباط بین نمره آپگار با دو روش مرسوم و ترکیبی و آسفیکسی معین شده و ارزش دو روش در پیشگویی آسفیکسی مقایسه شد.
یافتهها: در 2200 نوزاد متولد شده، 464 نوزاد مورد مطالعه قرار گرفت که 3/9% آنها آسفیکسی داشتهاند که معادل 2% کل موالید زنده در مدت مطالعه بوده است، در نوزادان آسفیکسی نسبت به غیر مبتلایان بهصورت معناداری عدد آپگار در آسفیکسی پایینتر بوده است و روش ترکیبی نسبت به روش مرسوم حساسیت بیشتری داشته است (حساسیت=97% و ویژگی=69% و 0001/0P=).
نتیجهگیری: در نوزادان مبتلا به آسفیکسی در مقایسه با غیر مبتلایان، روش جدید ترکیبی حساسیت و ویژگی بالاتری در مقابل روش مرسوم نشان میدهد، از اینروی توصیه میشود در ارزیابی سلامت نوزادان، روش نمرهدهی ترکیبی جای روش مرسوم بهکار رود تا تصمیمگیری بهتری اتخاذ گردد.
پروین اکبری اسبق، محمدرضا زرکش، فیروزه نیلی، فاطمه سادات نیری، اعظم توفیقی نعیم،
دوره 73، شماره 2 - ( اردیبهشت 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: مجرای شریانی در اکثر نوزادان ترم در روز اول زندگی بهصورت عملکردی بسته میشود و مجرای شریانی باز (Patent Ductus Arteriosus, PDA) بهصورت دایمی غیرطبیعی است. در 60-30% نوزادان با وزن بسیار کم این مجرا باز میماند. این مطالعه با هدف بررسی میزان اثربخشی تجویز پیشگیرانه استامینوفن در بستن مجرای شریانی نوزادان نارس انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 32 نوزادان نارس با سن بارداری ≥ 32 هفته و وزن تولد ≥ gr 1500، بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستان ولیعصر (عج) مجتمع بیمارستانی امام خمینی (ره) شهر تهران از فروردین ماه تا اسفند ماه سال 1391 انجام گرفت. نوزادان بهطور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. در گروه اول در 24 ساعت اول تولد قطره استامینوفن شروع و بهمدت 48 ساعت تجویزشد، 36-24 ساعت پس از آخرین دوز، و گروه دوم بدون مداخله در 5-4 روزگی اکوکاردیوگرافی شدند.
یافتهها: شانزده نفر در گروه دریافتکننده استامینوفن و 16 نفر در گروه شاهد بودند. 20 بیمار پسر و 12 بیمار دختر بودند. از نظر مشخصات جمعیتی هر دو گروه همگن بودند. در گروه مورد در 12 نفر مجرای شریانی بسته و در چهار نفر باز بود، در گروه شاهد در هشت نفر مجرای شریانی بسته و در هشت نفر باز بود (273/0=P). اثر استامینوفن بر باز یا بسته بودن مجرای شریانی بررسی گردید (30/0=P).
نتیجهگیری: بین دو گروه دریافتکننده استامینوفن و گروه شاهد موارد مجرای شریانی بسته معنادار نبود. هر چند اختلاف عددی مهم به نظر میرسد اما با توجه به حجم کم نمونه، نتوانستیم نشان دهیم که این اختلاف معنادار است. شاید در مطالعات گستردهتر بتوان اثربخشی استامینوفن را نشان داد.
نرگس سادات طاهرزاده، فریده زینی، روشنک داعیقزوینی، ساسان رضایی، محمود محمودی، ملیحه کدیور، فاطمه سادات نیری، مهین صف آرا، پریوش کردبچه،
دوره 73، شماره 11 - ( بهمن 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: در دو دهه گذشته افزایش موارد کاندیدیازیس مهاجم در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان، قابل توجه بوده است. کلونیزاسیون با کاندیدا، اولین مرحله در پاتوژنز بیماری بوده و تعدد کانونهای کلونیزه با افزایش احتمال عفونت مهاجم همراه است. این مطالعه با هدف تعیین کلونیزاسیون کاندیدایی نوزادان بستری در بخش مراقبتهای ویژه به عمل آمد.
روش بررسی: در یک پژوهش مقطعی در طی 9 ماه (مرداد 1392 تا اردیبهشت 1393)، 93 نوزاد در بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستانهای امامخمینی (ره) و مرکز طبی کودکان تهران مورد بررسی قرار گرفتند. نمونهبرداری از پوست و مخاط در روزهای اول، سوم و هفتم بستری به عمل آمد. جهت جداسازی و تشخیص مورفولوژیک قارچ از محیـطهای کشت کـروم آگـار کـاندیـدا و کورن میل آگار+ تویین 80 استفاده گردید و شناسایی نهایی ایزولهها توسط تکنیک PCR-RFLP انجام شد.
یافتهها: کلونیزاسیون کاندیدایی در 43/20% بیماران مشاهده گردید. 15 نوزاد با یک گونه و چهار نوزاد با دو گونه کاندیدا کلنیزه شدند. ایزولهها بهترتیب فراوانی شامل، کاندیدا پاراپسیلوزیس (10 ایزوله)، کاندیدا آلبیکنس (هفت ایزوله) کاندیدا تروپیکالیس (سه ایزوله)، کاندیدا گیلرموندی (دو ایزوله) و کاندیدا کروزهای (یک ایزوله) بودند. به این ترتیب گونههای کاندیدای غیر آلبیکنس (56/69%) غالب بوده و کاندیدا پاراپسیلوزیس بیشترین فراوانی را در بین ایزولههای کاندیدایی داشت. در این پژوهش بین کلونیزاسیون کاندیدایی با وزن تولد پایین، نارس بودن نوزاد و طول مدت اقامت در بیمارستان، از نظر آماری ارتباط معناداری (003/0P=) وجود داشت.
نتیجهگیری: در این بررسی کلونیزاسیون کاندیدایی نوزادان با غالب بودن گونه کاندیدا پاراپسیلوزیس (47/43%) مشاهده شد. بنابراین خطر عفونت مهاجم با این گونه در نوزادان قابل توجه میباشد.
فرین سلیمانی، فرحناز محمدی شاهبلاغی، فاطمه نیری، حسین دلیلی، مامک شریعت،
دوره 74، شماره 3 - ( خرداد 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: این مطالعه با هدف تبیین نیازها و مهارتهای لازم برای تربیت فوقتخصص طب نوزادان طراحی شد.
روش بررسی: این مطالعه با رویکرد کیفی، با تمرکز بر روش تحلیل محتوایی معمول و با اتکا بهروش نمونهگیری هدفمند بر روی استادان، دستیاران سال دوم و دانشآموختگان رشته فوقتخصصی طب نوزادان در پنج سال گذشته، انجام شد. اشباع دادهها نیز بهعنوان ملاک پایان مرحله جمعآوری دادهها قرار داده شد. روش جمعآوری دادهها مصاحبه نیمهساختارمند و بحث گروهی متمرکز بود.
یافتهها: پاسخدهندگان نظر خود را در حیطه "کفایت فردی دانشآموخته"، "ضعف برنامه آموزشی دوره مربوطه"، "چالشهای آموزشی"، "نیاز به بازنگری برنامه آموزشی دوره مربوطه"، "ضرورت اصلاح نظام آموزشی پزشکی کشور" و "راهبردهای موثر در آموزش مراقبت تکاملی مغزی-عصبی" ابراز کردند.
نتیجهگیری: تغییر و تکمیل برنامه آموزشی (کوریکولوم) دوره فوقتخصص نوزادان در مورد مراقبتهای تکاملی مغزی-عصبی همراه با آموزشهای منسجم مهارتهای بالینی مفید میباشد.
فاطمه نیری، حسین دلیلی، مامک شریعت، طاهره اسماعیلنیا، الهه امینی، وفا قربان صباغ،
دوره 74، شماره 8 - ( آبان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: شیر مادر غنی از چربی میباشد. سموم، آلایندهها، داروها و آلرژنها بهخصوص سموم چربی دوست در آن تجمع مییابند و میتواند بهعنوان یک منبع انتقال آلودگی از مادر به شیرخوار باشد. دیوکسینها از جمله پلیکلرینیتد بایفنیل نمونهی این آلایندهها هستند. هدف از این مطالعه، تعیین میزان تجمع پلیکلرینیتد بایفنیل در شیرِ چهار روز اول پس از زایمانِ مادران و ارتباط آن با شاخص توده بدنی و چربی شیر مادر بود.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی- تحلیلی بر روی 50 نمونه شیر ِمادران شیرده که فرزندشان در بخش زنان و زایمان بیمارستان ولی عصر (عج) تهران متولد شده بودند، در طی سال 1394-1393 گردآوری شد. هر نمونه به مقدار ml 20 و مربوط به چهار روز اول پس از زایمان بود. نمونهها به آزمایشگاه پژوهشکده محیط زیست جهت آنالیز ارسال شدند و آزمایش سنجش پلیکلرینیتد بایفنیل با روش کروماتوگرافی گازی بر روی آنها انجام شد.
یافتهها: میانگین سن مادران 41/29±14/6 بود. در رابطه با همبستگی پلیکلرینیتد بایفنیل (Polychlorinated biphenyls, PCBs) با تریگلیسرید (TG) شیر مادر مشخص شد پلیکلرینیتد بایفنیل شماره 180 با غلظت تریگلیسرید شیر مادر همبستگی مثبت و معناداری داشت (04/0P=، 468/0r=). اما این همبستگی برای سایر انواع پلیکلرینیتد بایفنیلها مشاهده نشد. همچنین بین بالا بودن شاخص توده بدنی مادر و غلظت PCB101 (048/0P=، 278/0r=) و غلظت (021/0P=، 328/0r=) 28 PCB، همبستگی مثبت معناداری وجود داشت.
نتیجهگیری: مطالعهی حاضر نشان داد غلظت ترکیبات پلیکلرینیتد بایفنیل در شیر مادران بالاتر از حد نرمال هستند.
روژین همتی، مریم ناصرالاسلامی، ناهید ابوطالب، ندا موسوی نیری،
دوره 79، شماره 5 - ( مرداد 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: نارسایی قلبی یکی از شایعترین اختلالات قلبی عروقی است و امروزه از سلولهای بنیادی در درمان این بیماری استفاده میشود. با توجه به اینکه سایتوکاینهای پیشالتهابی در پیشرفت بیماریهای قلبی عروقی، نقش مهمی دارند هدف از این مطالعه بررسی تزریق وریدی سلولهای بنیادی مزانشیمی غشای آمنیوتیک انسانی بر میزان اینترلوکین 4 و 12 در سرم موشهای صحرایی نر در مدل نارسایی قلبی رت های نر بود.
روش بررسی: این یک مطالعه تجربی است که از مهر ماه 1397 تا اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ در مرکز تحقیقات فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. در این پژوهش 28 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (gr 180-200) بهطور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند: گروه کنترل، گروه مبتلا به نارسایی قلبی، گروه نارسایی قلبی دریافتکننده محیط کشت و گروه نارسایی قلبی دریافتکننده سلول از طریق تزریق ورید. پس از 30 روز اکوکاردیوگرافی انجام شد و سپس میزان سرمی اینترلوکین ۴ و اینترلوکین ۱۲ در این گروهها توسط تست الایزا اندازهگیری شد.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که تزریق وریدی سلولهای بنیادی به رتهای نر مبتلا به نارسایی قلبی باعث بهبود پارامترهای اکوکاردیوگرافی EFو FS در گروه تزریق سلول نسبت به گروه نارسایی قلبی شد. همچنین میزان سیتوکاینهای التهابی اینترلوکین 4 و اینترلوکین 12 به میزان قابل توجهی در گروه تزریق سلول در مقایسه با گروه رتهای مبتلا به نارسایی قلبی کم شد (05/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به بهبود پارامترهای قلبی و کاهش سیتوکینهای التهابی بهنظر میرسد سلولهای بنیادی غشای آمنیوتیک انسانی با کاهش التهاب نقش مهمی در بهبود نارسایی قلبی دارد.