17 نتیجه برای پارسا
پارسا، شیمی، مقبل، مرادی،
دوره 7، شماره 7 - ( 1-1329 )
چکیده
حسین پارسا، محمد حسن کریمی نژاد، محمد ابراهیم نیلی، محمود امامی کوزئیده،
دوره 33، شماره 7 - ( 1-1355 )
چکیده
محمد ابراهیم محبیان، محمدهادی سعید مدقق، علیرضا پارساپور،
دوره 57، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
برخورد مناسب با بیماران جراحی در موارد اورژانس دقت نظر خاصی را می طلبد. فتق های گیرافتاده مغبنی نیز، از آن نظر که تاخیر در درمان یا انجام درمان نامناسب، می تواند موجب بروز عوارض جدی و حتی مرگ شود نیازمند توجه بیشتری می باشند. با دیدگاه فوق، پرونده بیماران مراجعه کننده به اورژانس بیمارستان سینا در یک مقطع زمانی 10 ساله که فتق مغبنی گیرافتاده داشته اند، بصورت گذشته نگر مورد بررسی قرار گرفته اند و شاخصه های متداول برای تشخیص اختناق، فی مابین گروهی از بیماران که نکروز روده پیدا کرده بودند و گروهی که این عارضه را نداشته اند، به روشهای آماری مورد مقایسه قرار گرفته اند. از میان 87 بیماری که پرونده نسبتا کامل و قابل بررسی داشته اند و همگی تحت عمل جراحی (بصورت فوری یا با تاخیر) قرار گرفته اند، 13 بیمار گانگرن روده داشته اند که رزکسیون روده برای آنها انجام شده است. مقایسه میان دو گروه گانگرنه و غیرگانگرنه براساس میانگین مدت زمان شروع علائم تا هنگام بستری، درجه حرارت بدن، تعداد نبض و تعداد گلبولهای سفید بیمار با استفاده از t-test به عمل آمد که تفاوت معنی داری وجود نداشت. با توجه به عوارض کم عمل جراحی، بخصوص در روش ترمیم قدامی که دستیاران جراحی عمدتا با آن آشنایی کامل دارند، توصیه نویسندگان مقاله بر انجام هرچه سریعتر عمل جراحی در موارد فتق های گیرافتاده مغبنی و با روش ترمیم قدامی است.
امیر فرهنگ زند پارسا، حمیرا جعفری، غلامحسین طباطبایی،
دوره 65، شماره 6 - ( 6-1386 )
چکیده
بیماریهای عروقی کرونر از شایعترین علل مرگ در جهان میباشند. با توجه به شیوع بالاتر سندرم کرونری حاد بدون بالا رفتن قطعه ST نسبت به سندرم کرونری حاد با بالا رفتن قطعه ST و ظهور هپارین با وزن مولکولی پایین (L.MWH) Low Molecular Weight Heparin که موفقیتی بزرگ در عالم پزشکی محسوب میگردد در این مطالعه به مقایسه اثر انوکساپارین و هپارین غیرفراکشنه Unfractionated Heparin (UFH) در بیماران سندرم کرونری حاد بدون بالا رفتن قطعه ST پرداخته شده است.
روشبررسی: 200 بیمار شامل 100 بیمار در گروه هپارین و 100 بیمار در گروه انوکساپارین انتخاب گردیدند. گروه هپارین تحت درمان با UFH، ابتدا دوز بولوس 5000 واحد، سپس 1000واحد در ساعت به صورت وریدی برای حداقل 72 ساعت و گروه انوکساپارین تحت درمان با mg/kg1 انوکساپارین هر 12 ساعت در روز به صورت زیر جلدی برای حداقل 72 ساعت قرار گرفتند. سپس بیماران از نظر میزان مرگ و میر کلی، انفارکتوس میوکارد، آنژین صدری تکرار شونده، نیاز به اقدامات تهاجمی و میزان خونریزی مورد پیگیری و مقایسه قرار گرفتند.
یافتهها: میزان فراوانی آنژین صدری تکرار شونده، مرگ و میر کلی و نیاز به اقدامات تهاجمی در طول مدت بستری در بیمارستان در گروه دریافتکننده انوکساپارین به طور معنیداری نسبت به گروه دریافتکننده هپارین کمتر بود (به ترتیب 002/0p= و 035/0p= و 01/0p=) اما از نظر میزان فراوانی خونریزی و میزان فراوانی انفارکتوس میوکارد در بین دو گروه تفاوت معنیداری مشاهده نشد (به ترتیب 1p= و 1p=).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که انوکساپارین با توجه به اثرات چشمگیری که در پیشگیری از عوارض در بیماران سندرم کرونری حاد بدون بالا رفتن قطعه ST دارد میتواند به عنوان- داروی جایگزین هپارین مطرح گردد.
رضا شریعت محرری، محسن پارسایی، اتابک نجفی، علیرضا ابراهیم سلطانی، محمدرضا خاجوی، پاتریشیا خشایار،
دوره 66، شماره 12 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: بلوک شبکه آگزیلاری برای ایجاد آنستزی جهت اعمال جراحی دست و ساعد استفاده میگردد. مطالعات معدودی به بررسی و مقایسه اثرات همودینامیک و بلوک دوزهای پایین اپینفرین در مقایسه با دوزهای بالاتر این دارو پرداختهاند، بنابراین مطالعه حاضر با هدف مقایسه طول مدت اثر و عوارض همودینامیک اپینفرین با دوز بالا و پایین در این گروه از اعمال جراحی طراحی گردید.
روش بررسی: مطالعه RCT حاضر بر روی بیماران سالم کاندید اعمال الکتیو جراحی دست و ساعد انجام گرفت. بیماران مورد مطالعه توسط نرمافزار تصادفیسازی به سه گروه تقسیم شدند که دو گروه اول به ترتیب برای عمل لیدوکایین با اپینفرین دوز پایین (µg/ml6/0)، اپینفرین دوز بالا (µg/ml5) دریافت نموده و برای بیماران گروه سوم لیدوکایین با نرمال سالین تزریق گردید. اطلاعات همودینامیک بیماران شامل فشار متوسط شریانی، ضربان قلب در دقایق متعدد، بروز هرگونه عوارض جانبی به همراه طول مدت بیدردی و بلوک حرکتی ثبت گردید.
یافتهها: از 75 بیمار مورد مطالعه، 15 مورد بهعلت بلوک ناکامل یا شکست بلوک و نیاز به بیهوشی جنرال جهت ادامه عمل از مطالعه حذف شدند. زمان بیدردی و بیحرکتی در گروه اپینفرین با دوز بالا نسبت به دو گروه دیگر طولانیتر ولی این تفاوت از لحاظ آماری معنیدار نبود.
نتیجهگیری: استفاده از دوز پایین اپینفرین به همراه لیدوکایین بهعنوان بیحسکننده موضعی، با ایجاد بیدردی قابل مقایسه با دوزهای بالاتر این دارو، عوارض جانبی کمتری دارد.
امیرفرهنگ زند پارسا، حمید ضیایی، بابک فلاحی،
دوره 68، شماره 3 - ( 3-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در مورتالیته و موربیدیته بیماری قلبی عروقی، محل درگیری عروق کرونر میباشد. تعیین این محل میتواند در تصمیمگیری تشخیصی و درمانی به پزشک کمک کند. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین محل درگیری عروق کرونر با ریسک فاکتورهای قلبی عروقی (دیابت، هیپرتانسیون، هیپرلیپیدمی و مصرف سیگار) انجام شده است.
روش بررسی: در این مطالعه که بهصورت مورد- شاهدی انجام شده است، از بیمارانی که مورد آنژیوگرافی انتخابی قرار گرفتند، 125 بیمار که در آنژیوگرافی، حداقل یک تنگی بیش از 50% در قسمت پروگزیمال یکی از عروق کرونر داشتند بهعنوان مورد و 125 بیمار با درگیری منحصر به قسمتهای میانی یا انتهایی کرونر پس از تطبیق از نظر سن و جنس بهعنوان شاهد انتخاب شدند و وجود یا عدم وجود ریسک فاکتورهای قلبی عروقی در دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: فراوانی نسبی دیابت در گروه مورد 6/33% و گروه شاهد 4/10% بود که تفاوت مشاهدهشده از نظر آماری معنیدار بود (0001/0>p) ولی در فراوانی هیپرتانسیون، هیپرکلسترولمی، هیپرتری گلیسریدمی و مصرف سیگار در دو گروه مورد و شاهد تفاوت معنیداری مشاهده نشد. درگیری چند رگی با ابتلاء به دیابت ارتباط داشت(0001/0>p) اما با هیپرتانسیون 41/0=p، هیپرکلسترولمی 052/0=p، هیپرتری گلیسریدمی 38/0=p و مصرف سیگار 375/0=p ارتباط نداشت.
نتیجهگیری: دیابت با درگیری پروگزیمال عروق کرونر و درگیری چند رگی ارتباط دارد اما بین سابقه هیپرتانسیون، هیپرکلسترولمی، هیپرتری گلیسریدمی و مصرف سیگار با محل درگیری و تعداد عروق کرونر درگیر ارتباطی دیده نشد.
محمدپارسا حسینی، حمید سلطانیانزاده، شهرام اخلاقپور،
دوره 68، شماره 12 - ( 12-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری مزمن انسدادی ریه یکی از شایعترین بیماریهای ریوی است. وجود یک سیستم مکانیزه که بتواند میزان صدمه وارد شده به بیمار را تخمین بزند در معالجه بیمار بسیار کمک کننده خواهد بود. در این مقاله یک سیستم نوین کمک تشخیصی کامپیوتری (CAD) برای تشخیص بیماری و وخامت آن با استفاده از تصاویر سیتیاسکن پیشنهاد شده است.
روش بررسی: در دو حالت دم کامل و بازدم کامل از بیست و چهار نمونه تصویربرداری شد و با الگوریتم بخشبندی کانتورهای فعال نسج ریه از بقیه تصویر جدا گردید. در ادامه الگوی نرمال شده تغییرات نسج خارجی ریه به عنوان معیاری در شناسایی بیماری در نظر گرفته شد. با استفاده از طبقهبندیکننده بیز الگوها به دو کلاس سالم و بیمار دستهبندی گردید. در نهایت آزمون آماری t برای بررسی صحت کلاسبندیها اعمال گردید.
یافتهها: با روش پیشنهادی نسبت ارتجاعپذیری ریه و گیر افتادگی هوا به صورت کمّی بهدست میآید. نزدیک بودن این مقدار به عدد صفر بیانگر افزایش هوای مرده در ریه و ابتلای بیمار به انسداد و تنگی نفس میباشد. با بررسی تصاویر ریه در بیماران و افراد سالم مقدار آستانه برای تشخیص بیماری بهدست آمد. نتایج اعمال روش پیشنهادی بر روی تصاویر کلینیکی نشان میدهد که تا حد زیادی میتوان به کارایی آن امید داشت.
نتیجهگیری: با توجه به دشواری و زمانبر بودن روشهای مرسوم تشخیص بیماری انسدادی مزمن ریه، روشی نوین برای طراحی سیستم کمک تشخیصی کامپیوتری جهت کمک به پزشک در تشخیص بیماری انسدادی مزمن ریه پیشنهاد شده است.
سید فخرالدین مصباح، عایشه بحری، الهه قاسمی، طاهره طلائی خوزانی، حسین میرخانی، محمد ابراهیم پارسانژاد،
دوره 69، شماره 3 - ( 3-1390 )
چکیده
زمینه
و هدف: سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) علت اصلی
ناباروری ناشی از فقدان تخمکگذاری میباشد. یکی از راههای درمان این سندرم
استفاده از داروی متفورمین است. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی تأثیر داروی متفورمین
بر اندومتر رحم در حین لانه گزینی و تعداد جنین در موش صحرایی ماده دچار سندرم
تخمدان پلی کیستیک میباشد.
روش بررسی: تعداد
40 سر موش صحرایی ماده بالغ از نژاد Sprague-Dawley بهطور تصادفی انتخاب و به چهار گروه مساوی تقسیم شدند. گروه یک: کنترل،
بدون دریافت هیچ دارویی، گروه دو: داروی متفورمین (mg/kg/day150)
دریافت نمودند، گروه سه: با دریافت استرادیول والریت (mg/rat4)، PCOS در آنها
برانگیخته شد، گروه چهار: پس از برانگیختن PCOS، موشها با
متفورمین درمان شدند. وزن بدن، قند خون و هورمونهای LH، FSH،
تستوسترون، پروژسترون و استرادیول در خون موشها اندازهگیری شدند. پس از جفت-گیری
موشهای هر گروه بهطور تصادفی و مساوی به دو زیر گروه تقسیم شدند و زیر گروهها 5
و 15 روز پس از جفتگیری بهترتیب برای بررسی واکنشهای دسیدوا در رحم و شمارش
جنین کشته شدند.
یافتهها: قند خون و هورمونهای LH، FSH،
تستوسترون و استرادیول در موشهای دچار PCOS افزایش معنیدار
داشت. قند خون بهصورت معنیدار در موشهای دچار PCOS دریافتکننده
متفورمین کاهش نشان داد (01/0P£)، در حالی که
وزن و تعداد جنین افزایش نشان داد (01/0P£). وزن
در موشهای دچار PCOS نسبت به گروه کنترل افزایش داشت (01/0P£).
نتیجهگیری: متفورمین
تأثیر معنیدار بر میزان گلوکز و هورمونهای جنسی خون و همچنین تعداد جنین در موش
صحرایی مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک دارد.
محمدپارسا حسینی، حمید سلطانیانزاده، شهرام اخلاقپور، علی جلالی، مهرداد بخشایش کرم،
دوره 70، شماره 4 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هد ف: بیماری های ریوی و در رأس آن سرطان ریه از شای ع ترین و خطرنا ک ترین بیماری هایی هستند که
روزانه افراد زیادی را به کام مرگ م ی کشانند. در این مقاله یک سیستم کمک تشخیصی مکانیزه جهت شناسایی
ندول های ریوی به عنوان یکی از علایم اصلی بیماری های ریه ارایه خواهد شد.
روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی 25 بیمار ریوی مراجعه کننده به بیمارستان مسیح دانشوری تهران که در تصاویر
آن ها ندول ریوی مشاهده گردید به طور تصادفی به دو گروه مورد با جمعیت پانزده ( 9 زن و شش مرد با HRCT
39 سال ) ±4/ 43 سال ) و گروه ناظر با جمعیت ده (شش زن و چهار مرد با میانگین سنی 91 ±5/ میانگین سنی 63
تقسیم شدند . با اعمال روش های پردازش و تحلیل تصاویر پزشکی و استفاده از الگوریتم های شناسایی آماری الگو
سیستمی مکانیزه جهت شناسایی خودکار ندول ریوی ارایه گردید.
یافت هها: به وسیله رو ش های بخش بندی تصاویر پزشکی نسج اصلی ریه ها از بقیه تصاویر دو بعدی جدا شدند . در
مرحله بعد موارد مشکوک شامل رگ، برونش، ندو ل و غیره به صورت رنگی برچسب گرفتند . سپس ویژگی های
مشخصه ندول ها به دست آمدند . در نهایت جهت کلاسه بندی با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی ندو لهای موجود در
تصویر از بقیه موارد تفکیک و مشخص گردیدند.
.در
مرحله بعد موارد مشکوک شامل رگ، برونش، ندو ل و غیره به صورت رنگی برچسب گرفتند . سپس ویژگی های
مشخصه ندول ها به دست آمدند . در نهایت جهت کلاسه بندی با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی ندو لهای موجود در
تصویر از بقیه موارد تفکیک و مشخص گردیدند
نتیجه گیری: با توجه به پیچیدگی و ساختارهای متنوع ندو ل ها و تعد اد زیاد تصاویر س ی تی مربوط به کات های مختلف
ریه، پیدا کرد ن ندول ریوی از میان موارد مشکوک کاری دشوار، زمان بر و با احتمال خطای انسانی برای پزشکان
ندول ریوی را از موارد مشکوک آشکار ساخته است. (P<0/ متخصص می باشد. خروجی سیستم پیشنهادی به خوبی..
رویا ستارزاده بادکوبه، لیلا درخشان، امیر فرهنگ زند پارسا، علی پاشامیثمی، بختیار خسروی، بابک گراییلی، سیدمصطفی جباری،
دوره 70، شماره 8 - ( 8-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: برای تعیین شدت تنگی دریچه میترال و ارایه بهترین روشهای درمانی علاوه بر اطلاعات بالینی، اندازهگیری دقیق سطح دریچه میترال ضروری است. این مطالعه با هدف مقایسه روش اکوکاردیوگرافی غیرتهاجمی معادله همبستگی جریان (Continuity equation) با پلنی متری در اندازهگیری سطح دریچه میترال انجام شد.
روش بررسی: بیماران مبتلا به تنگی میترال مراجعهکننده به کلینیک اکوکاردیوگرافی بیمارستان امامخمینی (ره) از ابتدا تا انتهای سال 1389 که برای انجام اکوکاردیوگرافی قبل از والوولوپلاستی میترال با کاتتر بالوندار یا بهصورت روتین به این مرکز مراجعه کرده بودند، تحت بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: تعداد موارد مورد مطالعه 73 بیمار بود، از این تعداد 17 نفر (3/23%) مرد و 56 نفر (6/76%) زن بودند متوسط سن بیماران 9/8±18/42 سال بود. در کل این بیماران روش معادله همبستگی با روش پلنی متری، ضریب همبستگی 832/0 (001/0P<) داشت. روش Pressure Half-Time (PHT) با روش پلنی متری ضریب همبستگی 720/0 (001/0P<) و روش PHT با روش Continuity equation ضریب همبستگی 604/0 (001/0P<) داشت. در زیر گروه بیماران با ریتم فیبریلاسیون دهلیزی و نارسایی میترال قابل توجه، ضریب همبستگی بین پلنی متری و Continuity equation کمتر قابل اطمینان بود.
نتیجهگیری: با توجه به ضریب همبستگی بالا بین روش پلنی متری مستقیم و روش Continuity equation میتوان نتیجه گرفت که روش Continuity equation روش قابل اعتمادی در اندازهگیری سطح دریچه میترال میباشد و در مواردی که انجام پلنی متری با محدودیت مواجه است، از جمله کلسیفیکاسیون شدید دریچه میترال و بلافاصله بعد از والوولوپلاستی میترال با کاتتر بالوندار، میتوان از روش Continuity equation بهعنوان جایگزین استفاده کرد.
امیرفرهنگ زند پارسا، ناصر گیلانی لاریمی، علیرضا استقامتی، مرضیه متولی،
دوره 71، شماره 2 - ( 2-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: برخی از مطالعات قبلی نشان دادهاند که نمره کلسیم عروق کرونر (Coronary Artery Calcium Scoring, CACS) میتواند یکی از روشهای تشخیص بیماری کرونر باشد. با توجه به وابستگی کلسیم عروق کرونر با جذب و دفع کلسیم در بدن، در این مطالعه، ارتباط هورمون پاراتیرویید (PTH) با بیماریهای قلبی و عروقی مورد بررسی قرار گرفته است.
روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی در سال1390 در بیمارستان امامخمینی (ره) تهران، بیماران مشکوک به بیماری عروق کرونر و کاندید آنژیوگرافی کرونر ابتدا تحت سیتیاسکن جستجوگر چند جانبه بدون تزریق(Multidetector Computed Tomography, MDCT), non-enhanced قلب قرار گرفتند و CACS آنها تعیین شد. سپس بیماران تحت آنژیوگرافی کرونر قرار گرفتند و تنگی بیش از 50% معنیدار در نظر گرفته شد و بر اساس نمره جنسیتی (Gensini score) شدت درگیری عروق کرونر مشخص گردید. همزمان سطح سرمی هورمون پاراتورمون، کلسیم و فسفر سرم تعیین و رابطه میان کلسیم عروق کرونر و بیماری عروق کرونر با PTH و شاخصهای متابولیسم کلسیم تعیین گردید.
یافتهها: 178 بیمار شامل 50 زن و 128 مرد وارد مطالعه شدند. میانگین سن بیماران 8/11±2/56 سال با دامنه 25 الی 87 سال بوده است. ضریب همبستگی CACS با Gensini score معادل 507/0 (001/0P<)، با هورمون پاراتورمون سرم معادل 037/0- (693/0P=)، با کلسیم سرم معادل 062/0 (499/0P=) و با فسفر سرم 061/0- (506/0P=) به دست آمد. هورمون پاراتورمون سرم در بیماران دارا و فاقد بیماری کرونر (CAD) به ترتیب 6/11±8/21 و 5/11±2/23 پیکوگرم در دسیلیتر بود (427/0P=).
نتیجهگیری: نتایج حاصل نشان میدهند که CACS شاخص مناسبی برای ارزیابی درگیری کرونر و شدت آن میباشد ولی رابطهای بین PTH با شدت درگیری کرونر و میزان CACS یافت نشد.
سید میثم ابراهیمی، زهره پارسا یکتا، علیرضا نیکبخت نصرآبادی، سید مصطفی حسینی، صنمبر صدیقی، محمد حسین صالحی سورمقی،
دوره 71، شماره 6 - ( شهريورماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: شایعترین عارضه شیمی درمانی در بیماران سرطانی، تهوع فاز پیشبینی شده و حاد است. هدف این پژوهش بررسی تاثیر کپسولهای زنجبیل بر میزان تخفیف عارضه تهوع بود.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده، شاهددار، دوسوکور بین مرداد- آذر سال 1388 در بیمارستان امامخمینی (ره) شهر تهران روی80 بیمار مبتلا به سرطان پستان که تحت شیمی درمانی یکروزه بوده و از تهوع ناشی از آن رنج میبردند انجام شد. پس از کسب رضایتنامه، نمونهها بهصورت تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. گروه مداخله کپسولهای mg250 زنجبیل را از سه روز قبل شیمی درمانی تا سه روز پس از آن، چهار بار در روز بهفاصله هر شش ساعت و به صورت مشابه نمونههای گروه کنترل کپسولهای دارونما را مصرف کردند. برای سنجش اثر کپسولها از یک پرسشنامه سه قسمتی استفاده گردید. از نرمافزار Stata ویراست 8، برای آنالیز استفاده گردید.
یافتهها: میانگین± انحرافمعیار سن نمونهها در گروههای مداخله و دارونما بهترتیب 4/8±8/41 و 10±1/45 سال بود. شدت و تعداد موارد تهوع در فاز پیشبینی شده بهطور معناداری در گروه زنجبیل در مقایسه با دارونما کمتر بود (0008/0P=، 0007/0P=، بهترتیب). همچنین شدت (0001/0P=) و تعداد موارد (0001/0P=) تهوع در فاز حاد بهطور معناداری در گروه زنجبیل کمتر از دارونما بود. مصرف کپسولهای زنجبیل در مقایسه با دارونما عارضه خاصی نداشت.
نتیجهگیری: مصرف کپسوهای پودر ریشه زنجبیل (یک گرم/ روز) از سه روز قبل شیمی درمانی تا سه روز پس از آن، در کنار رژیم ضدتهوع استاندارد میتواند به کاهش تهوع در فازهای پیشبینی شده و حاد کمک نماید.
امیرفرهنگ زندپارسا، سودابه نجاتی، علیرضا استقامتی،
دوره 71، شماره 9 - ( آذر 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: بررسیهای اخیر در زمینه بیومارکرهای شاخص نارسایی قلبی محققین را با ترکیبات جدیدتری نظیر محصولات نهایی Glycation پیشرفته تحت عنوان Advanced Glycation End-products (AGEs) آشنا نموده است. هرچند اطلاعات موجود گویای نقش آنها در نارسایی مزمن قلبی میباشد ولی در خصوص مکانیسم پاتوژنتیک آنها اطلاعات زیادی در دست نمیباشد. لذا هدف از مطالعه حاضر یافتن رابطه بین این بیومارکرها (AGEs) با شدت نارسایی قلبی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مزمن بود.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی، 85 بیمار مبتلا به نارسایی مزمن قلبی مورد بررسی قرار گرفتند. از بیماران بهطور همزمان نمونه خون جهت اندازهگیری AGEs و بررسی اکوکاردیوگرافی جهت تعیین کسر جهشی بطن چپ انجام شد. رابطه میان سطح خونی AGEs با شدت نارسایی قلبی بررسی گردید.
یافتهها: از 85 بیمار، 48 (5/56%) بیمار مذکر بودند و میانگین سنی بیماران 4/13±8/55 بود. در کل همبستگی معناداری میان AGEs با کسر جهشی بطن چپ (LVEF) مشاهده شد (269/0 :ضریب همبستگی، 013/0P=). مقدار AGEs در بیماران دچار نارسایی ایسکمیک قلبی µg/ml 8/9±8/16 و در بیماران دچار نارسایی غیرایسکمیک قلبی µg/ml3/7±6/11 بوده که هرچند تفاوت از نظر آماری قابلملاحظه نبود ولی تمایل بهنفع افزایش بیشتر در بیماران مبتلا به نارسایی ایسکمیک قلبی بود (141/0P=).
نتیجهگیری: محصولات نهایی Glycation پیشرفته (AGEs) میتوانند در تشخیص، پیشآگهی و ارزیابی شدت نارسایی قلبی مزمن مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به یافتههای ما (بالاتر بودن سطح آن در نارسایی قلبی ایسکمیک)، ممکن است در آینده بتوان از آن در تشخیص افتراقی انواع نارساییهای قلبی استفاده جست.
امیرفرهنگ زندپارسا، پارسا فریادرس، علیرضا استقامتی، ناصر گیلانی لاریمی،
دوره 71، شماره 11 - ( بهمن ماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: هرچند تحقیقات چندی رابطه بین کمبود 25 هیدروکسی ویتامین D3 را با بیماریهای دیابت تیپ II، سندرم متابولیک و مقاومت به انسولین را نشان دادهاند ولی در رابطه با تاثیر آن بهعنوان عامل خطر مستقیم در بیماریهای قلبی- عروقی اختلافنظر وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی رابطه سطح سرمی ویتامین D3 با شدت گرفتاری عروق کرونر بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی بود که در بخش بیماریهای قلب و عروق بیمارستان امام خمینی (ره) انجام شد. جمعیت تحت مطالعه شامل 178 بیمار مشکوک به بیماری عروق کرونر، کاندید آنژیوگرافی بودند. شدت درگیری عروق کرونر براساس یافتههای آنژیوگرافی و بر مبنای امتیاز جنسینی (Gensini score) تعیین گردیده و سطح سرمی ویتامین D3 نیز بهروش Enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) اندازهگیری شد.
یافتهها: تعداد 178 بیمار شامل 50 بیمار (1/28%) مونث و 128 بیمار مذکر (9/71%) وارد مطالعه شدند. میانگین سن بیماران 8/11±2/56 سال بود. در 91 بیمار (1/51%) بیماری عروق کرونر وجود داشت (تنگی بیشاز 50%). میانگین ویتامین D3 سرم در بیماران دچار بیماری عروق کرونر (CAD) برابر با nm/l 35±4/45 و در بیماران فاقد CAD برابر با nm/l 7/43±5/55 بود (047/0P=). میانگین امتیاز جنسینی در کل بیماران 2/21±3/26 و ضریب همبستگی میان سطح سرمی ویتامین D3 با نمره مزبور برابر با 262/0- بود (043/0P=).
نتیجهگیری: هرچند کمبود ویتامین D3 با وجود بیماری عروق کرونر ارتباط دارد ولی رابطه آن با شدت گرفتاری عروق کرونر از نظر آماری قابل توجه نبود.
فاطمه خانعلی، مهدخت مهرآمیز، رضا دلیرانی، الناز پارساراد، بنفشه آراد،
دوره 78، شماره 10 - ( دی 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونت ادراری کودکان میتواند باعث آسیب برگشتناپذیر کلیه شود. استاندارد تشخیصی برای آسیب کلیه اسکن دیمرکاپتوسوکسینیک اسید است. سونوگرافی داپلر بهعنوان روش کمتر تهاجمی مطرح شده است. هدف مطالعه حاضر تعیین حساسیت و ویژگی سونوگرافی داپلر در تشخیص اسکار کلیه در کودکان با سابقه پیلونفریت حاد میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی، 120 کودک شش ماهه تا 12 ساله مبتلا به پیلونفریت حاد از شهریور 1396 تا 1397 در بیمارستان کودکان قزوین بررسی شدند. اسکن دیمرکاپتوسوکسینیک اسید در زمان عفونت حاد انجام شد. نیمی از بیماران کاهش جذب ماده ایزوتوپ در پارانشیم کلیه را داشتند، که برای این بیماران شش ماه پس از آن اسکن کلیه تکرار شد و 30 بیمار در اسکن دوم اسکار کلیه داشتند. بیماران مبتلا به اسکار کلیه تحت سونوگرافی داپلر عروق کلیه قرار گرفتند و خونرسانی به کلیهها در نواحی مختلف هر کلیه بررسی شد. 20 بیمار با اسکن طبیعی و سابقه پیلونفریت حاد در همان مقطع زمانی وارد مطالعه شدند و سونوگرافی داپلر برای آنان نیز انجام شد.
یافتهها: فراوانی اسکار کلیه در بیماران مورد مطالعه براساس اسکن کلیه 60% و براساس سونوگرافی داپلر 14% بود. حساسیت و اختصاصیت سونوگرافی داپلر در بررسی اسکار کلیه برابر 3/23 و 100% گزارش شد. ارزش اخباری مثبت و منفی سونوگرافی داپلر در بررسی وجود اسکار کلیه در کودکان با سابقه ابتلا به پیلونفریت حاد برابر 100 و 5/46% بود.
نتیجهگیری: حساسیت و ارزش اخباری منفی سونوگرافی داپلر در بررسی اسکار کلیه در کودکان با سابقه ابتلا به عفونت مجاری ادراری پایین بود.
امیر حسین مردانی، محمد حسن پور، شهلا خسروی، علیرضا پارساپور، امیر احمد شجاعی،
دوره 79، شماره 9 - ( آذر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: رویکرد دورههای آموزش اخلاق پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی تهران برای تغییر نگرش و ارتقای دانش اخلاق پزشکی فراگیران دارای چالشهایی است. هدف پژوهش حاضر شناسایی چالشهای موجود در آموزش اخلاق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
روش بررسی: این یک مطالعه کیفی، و با مصاحبههای نیمه ساختاریافته است که در اردیبهشت سال 1398 در دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. با استفاده از نمونهگیری هدفمند 23 شرکتکننده از اعضای هیئت علمی بالینی و گروه اخلاق پزشکی و دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران انتخاب شدند. دادهها با روش تحلیل درونمایه مورد تحلیل محتوا قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که چالشهای آموزش اخلاق پزشکی از دیدگاه شرکتکنندگان در سه تم: 1- برنامه درسی (Curriculum) پنهان 2- ضرورت تکمیل برنامه آموزشی اخلاق پزشکی 3- عوامل اجرایی و مدیریتی کلان دستهبندی میشوند.
نتیجهگیری: اثرگذاری و بازده ارایه درس اخلاق پزشکی جهت تغییر در رفتار و نگرش فراگیران قابل قبول نیست. مقابله با چالشهای موجود نیازمند تلاش گروه اخلاق پزشکی برای استفاده حداکثری از منابع موجود و تعامل اثربخش با سایر بخشهای دانشگاهی است.
سپهر صحرائیان، علیرضا پارساپور، امیر احمد شجاعی،
دوره 80، شماره 6 - ( شهریور 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سالیان اخیر تلاش بسیاری برای ارتقای آموزش اخلاقپزشکی صورت گرفته است، اما با توجه به نوپا بودن این ساختار آموزشی، نیازمند پژوهشهای بیشتری برای شناسایی و رفع مشکلات آن میباشیم. هدف این مطالعه توصیف وضعیت آموزش این واحد درسی در دانشگاه علوم پزشکی تهران و موانع موجود در اثربخشی آن میباشد تا بتوان با برنامهریزی مناسب سبب ارتقای آن شد.
روش بررسی: نوع این پژوهش کمی-کیفی توصیفی با روش نمونهگیری سرشماری است و دادههای آن از تاریخ دی 1397 تا مهر 1398 در دانشگاه علوم پزشکی تهران جمعآوری شده است. ابتدا 165 مقطع تحصیلی در دانشگاه علوم پزشکی تهران از نظر وجود واحد اخلاقپزشکی یا حرفهای در کوریکولوم اموزشی توصیف شدند. سپس مصاحبه نیمه ساختارمند با 13 نفر از افراد موثر در آموزش این واحد درسی برای توصیف چگونگی وضعیت مدرسین-آموزش و شناسایی موانع در اثربخشی انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد در 53% مقاطع از 165 مقطع تحصیلی بررسی شده در کوریکولوم آموزشی، واحد درسی اخلاقپزشکی یا حرفهای بهصورت جداگانه وجود ندارد و بیشترین پوشش آموزشی این واحد درسی در دانشکدههای پزشکی، دندانپزشکی، پرستاری و مامایی صورت میگرفت. موانع موجود در اثربخشی آموزش آن، در پنج مقوله اصلی کوریکولوم آموزشی، کوریکولوم پنهان، شیوه تدریس، مدرسین و مدیریت آموزش دستهبندی گردید.
نتیجهگیری: نتایج نشان دادکه محتوای برنامههای درسی نیاز به بازنگری دارد و آموزش باید فراگیر باشد. ایجاد یک سازمان آموزشی منسجم و نظارت بر آموزش پنهان از دیگر موضوعاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.