جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای پیمان حداد

اسدالله سلیمی، سیدمرتضی سجادی، پیمان حداد،
دوره 59، شماره 5 - ( 6-1380 )
چکیده

تومورهای سلول های زایای بیضه که 60 درصد آنها را سمینوما تشکیل می دهد، شایع ترین بدخیمی در مردان سنین 40-20 سالگی می باشد و با توجه به افزایش شیوع آن در 40 سال گذشته به صورت یک مساله عمده اقتصادی-اجتماعی در آمده است. پژوهش حاضر با هدف شناخت کارآیی پرتودرمانی کوراتیو این بیماران، ضمن توجه به استفاده فعلی از دستگاه کبالت در این مرکز درمانی (در مقایسه با دستگاه شتاب دهنده خطی)، با تعیین میزان بقا کلی، میزان بقا بدون بیماری، میزان برگشت بیماری (عود یا متاستاز)، عوامل موثر در پیش آگهی و مقایسه نتایج بدست آمده با دیگر مراکز پرتودرمانی در سایر نقاط جهان صورت گرفته است. کلیه بیماران با تشخیص پاتولوژیک سمینومای بیضه (پس از ارکیکتومی) که طی یک دوره 12 ساله (77-1366) به بخش رادیوتراپوتیک انکولوژی انستیتو کانسر جهت دریافت رادیوتراپی کوراتیو معرفی شده بودند (شامل 147 بیمار) مورد بررسی و پیگیری قرار گرفتند. در این مطالعه، متوسط سن در زمان مراجعه 34/5 سال بود. از بیماران، 68 (58/5 درصد) در مرحله I بالینی، 57 بیمار (38/8 درصد) مرحله II بالینی و 4 بیمار (2/7 درصد) نیز در زمان مراجعه در مرحله III بالینی قرار داشتند. با در نظر گرفتن زمان متوسط پیگیری 53/5 ماه که از 2 تا 158 ماه متغیر بوده است تعداد موارد عود و متاستاز دوردست به ترتیب 12 بیمار (9 درصد) و 8 بیمار (6/5 درصد) از 122 بیمار پیگیری شده را شامل گردیدند. میزان بقای کلی 10 ساله 97/92 درصد و میزان بقای بدون بیماری 79/7 درصد بدست آمد (روش Life Table). میانگین زمان بقای کلی و زمان بقای بدون بیماری به ترتیب 155 ماه و 133 ماه بوده و میانه زمان بقا بیشتر از 158 ماه محاسبه شد (روش کاپلان مایر). در این مطالعه تنها عامل موثر در پیش آگهی، مرحله بالینی بیماری است (Pvalue=0.01)، گرچه اثر لاکتات دهیدروژناز (LDH) در بررسی چند فاکتوری قابل ملاحظه بوده است (Pvalue=0.02). نتایج ذکر شده همگی با آمارهای جهانی مطابقت داشته لیکن متاسفانه بیماران ما در مراحل بالاتری شناسایی شده اند. به نظر می رسد که با آموزش به مردان جوان و همچنین تجهیز مراکز رادیوتراپی به دستگاههای شتاب دهنده خطی با انرژی بالا می توان سطح کیفی درمان را بهبود بخشید و عوارض جانبی را کاهش داد. ضمنا انجام مطالعات بعدی جهت بررسی برنامه پیگیری بیماران از نظر اندازه گیری تومورمارکرها (بویژه LDH) و مطالعات رادیولوژیک توصیه می گردد.


معصومه کشوری، مرتضی سجادی، پیمان حداد،
دوره 59، شماره 5 - ( 6-1380 )
چکیده

کانسر مری یکی از بدخیمی های شایع در کشور ما می باشد و بیماران غالبا در مراحل پیشرفته و غیرقابل عمل جراحی کوراتیو و یا با کانسر مری گردنی که انجام عمل جراحی با عوارض بسیاری همراه است مراجعه می نمایند. در چنین شرایطی بسیاری از آنها با تحمل شیمی درمانی و رادیوتراپی همزمان را ندارند و یا حاضر به انجام شیمی درمانی نیستند، لذا رادیوتراپی به عنوان شیوه منفرد در تسکین بسیاری از بیماران مبتلا به کانسر مری به کار می رود. یکی از شیوه های رادیوتراپی جهت تسکین بیماران بکارگیری 5000 سانتی گری در 20 جلسه (روش طولانی مدت) می باشد، لیکن با توجه به حجم بالای بیماران و محدودیت ظرفیت دستگاهها و نیز اشاره مراجع به درمان 4000 سانتی گری در 13 جلسه (روش کوتاه مدت) بر آن شدیم تا این دو شیوه را با یکدیگر مقایسه کنیم. در این مطالعه گذشته نگر تحلیلی پرونده تعداد 283 بیمار مبتلا به کانسر مری پیشرفته مراجعه کننده به درمانگاه رادیوتراپی انستیتو کانسر بیمارستان امام خمینی (ره) تهران در فاصله سالهای 1378-1368 که به عنوان تنها مدالیته درمانی تحت رادیوتراپی قرار گرفته بودند مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. محدوده سنی بیماران مورد مطالعه 97-27 سال و متوسط سن آنها 58/3سال بود. اکثر بیماران مرد با فراوانی 53/7 درصد بودند. همچنین طول متوسط ضایعه در بیماران 8/5 سانتی متر، شایعترین محل ضایعه یک سوم میانی مری با 48/1 درصد و شایعترین پاتولوژی کارسینوم سلول سنگ فرشی با 99/6 درصد بود. 53/7 درصد بیماران عادت به نوشیدن چای داغ داشتند. از میان متغیرهای فوق طول ضایعه با میزان بقای کلی ارتباط قابل ملاحظه ای داشت (P=0.04). از تعداد 283 بیمار فوق، 38 بیمار به علت عدم پیگیری مناسب از مطالعه تحلیلی خارج شدند. تعداد 137 بیمار به روش 5000 سانتی گری در 20 جلسه (طولانی مدت) و 108 بیمار به روش 4000 سانتی گری در 13 جلسه (کوتاه مدت) درمان شده بودند. میزان بقای بدون دیسفاژی و میزان بقای کلی بیماران در این دو روش درمانی با استفاده از روش کاپلان-میر و آزمون رتبه (Log-Rank) از لحاظ آماری اختلاف معنی داری نداشتند. همچنین دوز کلی دریافتی نخاع در روش کوتاه مدت کمتر از دوز دریافتی نخاع در روش طولانی مدت می باشد. به عنوان نتیجه گیری، با توجه به طول مدت کوتاهتر درمان در روش کوتاه مدت و نیز عوارض کمتر نخاع، این روش تا حد بیشتری پاسخگوی بیماران خواهد بود.


محمد فتوحی، فرهاد سمیعی، فرناز اموزگار هاشمی، پیمان حداد، علی پاشا میثمی،
دوره 65، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

درماتیت حاد رادیاسیون یکی از عوارض شایع پرتودرمانی در بسیاری از سرطانها، از جمله سرطان پستان می‌باشد. علیرغم شیوع بالای درماتیت حاد رادیاسیون، مطالعات اندکی برای پیشگیری از این عارضه با درمانهای موضعی انجام گرفته است. علیرغم ارزش کورتیکواستروییدهای موضعی، بعلت نگرانی از عوارض، معمولا˝ از آنها در کار بالینی استفاده نمی‌شود. این کارآزمایی برای یافتن درمان جدیدی با تاثیری مشابه کورتیکواستروییدها و بدون عوارض جانبی آنها انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بیماران ٧٣-٣٠ ساله با تشخیص سرطان پستان که پرتودرمانی پستان برای آنها در نظر گرفته شده بود، وارد طرح شدند. دوز دریافتی در بیماران با جراحی رادیکال مودیفیه ۵٠ گری در پنج هفته و در بیماران با جراحی کنسرواتیو ٦٠ گری در شش هفته در فراکشنهای ٢٠٠ سانتی‌گری بود. در مجموع ٦٠ بیمار بطور تصادفی به دو گروه بتامتازون (٣٠) و کالاندولا (٣٠) تقسیم شدند. به یک گروه پماد بتامتازون و به گروه دیگر پماد کالاندولا تجویز شد. بیماران دارو را از روز اول شروع درمان تا یکماه پس از خاتمه درمان روزانه دو بار در محل پرتودرمانی استفاده کردند. ویزیت بیماران بطور هفتگی و نیز یکماه پس از خاتمه درمان انجام شد و یافته‌ها در پرسشنامه ثبت گردید.
یافته‌ها: میانگین زمانی بروز درماتیت در دو گروه بتامتازون و کالاندولا به ترتیب ٧/٣ و٨٧/٣ (هفته) بود. حداکثر شدت درماتیت در طول درمان در گروه بتامتازون گرید صفر ٧/٦%، یک ٣/٧٣%، دو ٧/١٦%، سه ٠% و چهار ٣/٣% و در گروه کالاندولا به‌ترتیب گرید صفر ٣/١٣%، یک ٦٧%، دو٧/١٦%، سه ٠% و چهار ٣/٣% بود (762/0>(P که اختلاف آماری معنی‌داری نداشت. میزان بروز سمپتوم‌هایی مانند خارش، سوزش و درد هم در دو گروه اختلاف آماری معنی‌داری نداشت.
نتیجه‌گیری: پماد کالاندولا در کاهش شدت درماتیت حاد رادیاسیون دارای تاثیری معادل بتامتازون است و در عین حال عوارض دراز مدت کورتیکواستروییدها را ندارد.


فرناز آموزگار هاشمی، الهام هاشمی، پیمان حداد، علی کاظمیان،
دوره 65، شماره 7 - ( 7-1386 )
چکیده

درمان استاندارد آستروسیتوم گرید بالا جراحی و رادیوتراپی است. کموتراپی ادجوانت بقای کلی و عاری از بیماری را بالا می‌برد. در این مطالعه داروی CCNU با رژیم PCV مقایسه شده است.

روش بررسی: بیماران با آستروسیتوم گرید بالا بعد از جراحی و رادیوتراپی به دو گروه CCNU و PCV راندومیزه و پس از شش دوره شیمی‌درمانی، CT اسکن انجام شد. هر علامت نورولوژیک جدید، تشدید علائم قبلی، ایجاد تومور جدید و رشد تومور باقی‌مانده (25%<) عود در نظر گرفته شد. بقای عاری از بیماری از زمان اتمام رادیوتراپی (RT) تا زمان عود یا آخرین پی‌گیری و بقای کلی از زمان اتمام RT تا زمان مرگ یا آخرین پی‌گیری محاسبه شد.

یافته‌ها: 70 بیمار در دو گروه PCV (با 38 بیمار) و CCNU (با 32 بیمار) قرار گرفتند. متوسط سن 44 سال بود و 51 نفر از بیماران مرد بودند. 19 بیمار (27%) گرید 3 (آناپلاستیک) و 51 بیمار (63%) گرید 4 (گلیوبلاستوم مولتی فرم) بودند. تفاوت معنی‌داری از لحاظ سن، جنس و پاتولوژی بین دو گروه وجود نداشت. بقای کلی و عاری از بیماری 27 ماه و 26 ماه در گروه CCNU و 34 و 29 ماه در گروه PCV بود. با آزمون Log - rank teat اختلاف معنی‌داری بین دو گروه وجود نداشت. (16/0 p=).

نتیجه‌گیری: تفاوت آماری معنی‌داری در بقای کلی و عاری از بیماری بین دو گروه CCNU و PCV وجود نداشت هرچند در گروه PCV بقای کلی بهتر بود. مطالعات با بیماران بیشتر و پی‌گیری طولانی‌تر ضروری است.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb