51 نتیجه برای یاری
ریاضی، دینیاری، مصباح،
دوره 16، شماره 7 - ( 1-1338 )
چکیده
شیرین نیرومنش، علیرضا امیری قره گزلو، شهلا علیاری شوره دلی،
دوره 52، شماره 3 - ( 2-1373 )
چکیده
درمان یک دوز آموکسی سیلین در مقایسه با یک دوره درمان هفت روزه آن جهت درمان باکتریوری بدون علامت در حاملگی در یک مطالعه آینده نگر مورد تحقیق قرار گرفته است. هفتاد و هفت بیمار با باکتریوری بدون علامت که سن حاملگی 36-14 هفته داشتند، بطور تصادفی در یکی از دو گروه درمانی واقع شدند: گروه 1، گروهی بود که دارو را در یک دوز 3 گرمی دریافت می نمود و گروه 2، گروهی بود که دارو را در یک دوز هفت روزه (1 گرم هر هشت ساعت) دریافت می کرد. گروههای درمانی از نظر سن، تعداد حاملگی و موقعیت اجتماعی-اقتصادی یکسان بودند. میزان بهبودی در گروه 1، 65% و در گروه 2، 56/8% بود که با توجه به تست مجذور کای (X²) انجام شده با (P=74%) اختلاف معنی دار بین آنها وجود نداشت. میزان عود نیز در دو گروه بترتیب 5% و 5/4% بود که اختلاف معنی داری بین آنها دیده نشد (P=75%). عوارض جانبی در دو گروه اختلاف قابل توجهی نداشت و شایعترین آنها اسهال و تهوع بود. مواردی که بیمار در مصرف دارو سهل انگاری نموده بود در گروه 1، 2/5% و در گروه 2، 13/5% تعیین گردید. با توجه به نتایج بدست آمده می توان به این نتیجه رسید که نه تنها درمان تک داروئی با دوره درمانی هفت روزه برابری می کند، بلکه دوز واحد، مزیت کاهش کل دوز، قیمت کمتر و پذیرش بهتر بیمار را نیز ارائه می دهد.
مهران مستعان، هژیر صابری، شهریار شهریاریان، حمیدرضا بهارجو، فائزه مهدیزاده،
دوره 58، شماره 4 - ( 4-1379 )
چکیده
سال هاست که آنژیوگرافی بعنوان روش Gold standard برای تعیین شدت تنگی عروق کاروتید گردنی پذیرفته شده اما وجود عوارض اندک ولی خطیر همچون سکته مغزی و مرگ، توجه پژوهشگران را به روش های غیر تهاجمی و کم هزینه تر معطوف نموده است. این پژوهش با هدف تعیین دقت و همبستگی سونوگرافی داپلر رنگی و مقایسه آن با نتایج آنژیوگرافی DSA در تعیین شدت تنگی عروق کاروتید گردنی انجام گرفته است. مطالعه از نوع آینده نگر، اکتشافی و دوسوکور بر روی 40 بیمار با علائم ایسکمی مغز که معیارهای ورود به مطالعه را داشته اند، طی یک سال در مجتمع تصویربرداری امام خمینی (ره) تهران در سال 1378 انجام شد. تمامی بیماران توسط دو رادیولوژیست بطور جداگانه ابتدا تحت بررسی داپلر رنگی و سپس آنژیوگرافی DSA کاروتید گردنی قرار گرفتند. متغیرهای داپلر (PSV و EDV) و نیز شدت تنگی در آنژیوگرافی براساس سه روش معروف A و B و C محاسبه شد. بیشترین حساسیت و Accuracy در تمامی درجات تنگی مربوط به PSV بود. در تنگی شدید حساسیت داپلر 93.8% و Accuracy آن 96.5% بود. تفاوت محسوسی بین دقت پارامترهای مختلف داپلر برای تشخیص انسداد کامل وجود نداشت. باتوجه به یافته های فوق چنین استنباط گردید که داپلر رنگی در ارزیابی شدت تنگی عروق کاروتید قابل اعتماد بوده و PSV بیشترین دقت را دارد. ضمنا بیشترین همخوانی و کاپای آماری بین PSV و روش A وجود داشت که بترتیب 88.4% و 0.813% بود.
نسرین احمدی نژاد، شهریار شهریاریان، افسانه قاسمی فیروزآبادی، معصومه گیتی،
دوره 60، شماره 4 - ( 4-1381 )
چکیده
مقدمه: درحال حاضر ماموگرافی همراه با معاینه کلینیکی اولین و اصلی ترین وسیله تشخیصی سرطان پستان می باشد. اما با وجود حساسیت بالای ماموگرافی حدود 5 تا 15 درصد ضایعات پستان بوسیله ماموگرافی قابل تشخیص نبوده و افتراق ضایعات خوش خیم و بدخیم در این روش میسر نمی باشد. سونوگرافی داپلر رنگی می تواند یک روش مفید در افتراق ضایعات خوش خیم و بدخیم پستان باشد.
مواد و روشها: این تحقیق از دی ماه 1378 لغایت آبان ماه 1379 در مرکز تصویربرداری بیمارستان امام خمینی (ره) جهت تعیین حساسیت و ویژگی سونوگرافی داپلر رنگی و پاور داپلر در افتراق ضایعات خوش خیم و بدخیم پستانی انجام گردید. روش مطالعه توصیفی و آینده نگر از نوع Process Research بود. در این تحقیق سیگنالهای داپلر رنگی و پاور داپلر توسط دستگاه GE logic 500 با پروب 7.5 MHz در 71 توده پستانی بررسی شد و متغیرهای RI) Resistive Index)، میزان و نحوه انتشار عروق در ضایعات مورد مطالعه قرار گرفت. بر اساس این فرضیه که ضایعات فاقد رگ یا کم عروق و دارای عروق محیطی یا مرکزی و با RI بیش از 0/6 خوش خیم و ضایعات پرعروق یا کم عروق دارای عروق نفوذی یا منتشر و RI کمتر از 0/6 بدخیم می باشند، نتایج داپلر رنگی تعیین شده و سپس با نتایج پاتولوژی که از طریق FNA و جراحی بدست آمده بود مقایسه و میزان حساسیت و ویژگی هر تست محاسبه گردید.
یافته ها: با توجه به نتایج پاتولوژی از 71 توده مورد بررسی 22 توده بدخیم و 49 توده خوش خیم بودند. اکثر توده های بدخیم پرعروق بوده (15 توده) و بیشتر آنها عروق نفوذی و منتشر داشتند (14توده). سه توده بدخیم فاقد رگ بود که هر سه کوچکتر از 10 میلی متر بودند. اکثر توده های خوش خیم و فیبروآدنومها فاقد رگ بودند (35 توده). پنج توده خوش خیم پرعروق بود و عروق منتشر و نفوذی در 9 توده خوش خیم دیده شد. 12 توده بدخیم، 2 فیبروآدنوم و تمامی ضایعات خوش خیم، RI بیشتر از 0/6، 7 توده بدخیم و 6 توده خوش خیم، RI کمتر از 0/6 داشتند. حساسیت سونوگرافی داپلر رنگی و پاور داپلر برای تعیین بدخیمی بر اساس پرعروق بودن ضایعه 68 درصد، براساس عروق منتشر و نفوذی 64 درصد و براساس RI کمتر از 0/6 برابر 32 درصد بود. ویژگی این روش برای معیارهای فوق به ترتیب 90 درصد، 82 درصد و 88 درصد می باشد با استفاده از مجموع معیارهای فوق برای تعیین بدخیمی حساسیت، 73 درصد و ویژگی 82 درصد می باشد (P<0.0001).
نتیجه گیری و توصیه ها: بنابر نتایج فوق میزان و نحوه انتشار و مورفولوژی عروق توده های پستانی در داپلر رنگی و پاور داپلر یک یافته مهم برای تشخیص احتمال بدخیم است اما RI ارزش تشخیصی چندانی ندارد. حساسیت سونوگرافی داپلر و پاور داپلر نسبت به ماموگرافی پایینتر بوده و این تست به عنوان یک تست غربالگری سرطانهای پستان مناسب نمی باشد ولی به عنوان مکمل جهت افتراق ضایعات خوش خیم و بدخیم و کاهش موارد بیوپسی های غیرضروری یک روش مفید است. در این بررسی بین نتایج داپلر رنگی و پاورداپلر، بجز یک مورد که در داپلر رنگی توده فاقد رگ بوده و در پاور داپلر دارای یک رگ مرکزی بود هیچگونه تفاوتی دیده نشد.
ارمغان فرداصفهانی، محمد افتخاری، نوید علی یاری زنوز، محسن ساغری، داود بیکی،
دوره 62، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: هدف از انجام این مطالعه، بررسی اثر درمان با ید رادیواکتیو بر روی عملکرد غدد جنسی مردان و زنان مبتلا به سرطان های پاپیلری و فولیکولر تیروئید بود.
مواد و روش ها: در مجموع 246 بیمار در سنین باروری (159 زن و 87 مرد) وارد مطالعه شدند و برحسب میزان تجمعی ید دریافتی گروه بندی شده، حداقل 12 ماه پیگیری شدند. برای آقایان، آزمایش های FSH و LH و تستوسترون و در تعدادی آنالیز مایع اسپرم و برای بانوان، آزمایش های FSH و LH، استروژن و پروژسترون انجام شد.
یافته ها: متوسط مقادیر FSH سرم در آقایان بعد از هربار درمان، نسبت به قبل از درمان افزایش قابل توجه نشان می داد (P<0.01) و از نظر آماری، ارتباط معنی داری با مقدار تجمعی ید دریافتی داشت (P<0.001). در 35.8% بیماران کاهش تعداد اسپرم ها نیز بچشم می خورد که در 73.7% موارد با کاهش تحرک آنها همراه بود. در 36.8% بیماران، در طی پیگیری، کاهش اسپرم ها پایدار ماند و در 20.7% موارد افزایش FSH پایدار ماند. بین تغییرات سطح FSH با تغییر شمارش اسپرم برحسب افزایش دوز درمانی ارتباط معنی دار بدست آمد (P<0.005). تستوسترون و LH سرم در آقایان ارتباط حائز اهمیت با دریافت ید نداشت (P=0.47). در بانوان، هیچیک از هورمون های هیپوفیزی-گونادی، ارتباط معنی داری با دریافت ید رادیواکتیو نشان نمی دادند و علائم بالینی اختلال عملکرد جنسی بروز نکرد. همچنین ناباروری در هیچیک از این بیماران خانم مشاهده نشد، صرفا یک مورد سقط بروز کرد.
نتیجه گیری و توصیه ها: بنظر می رسد سلول های رده اسپرماتوگونی برخلاف سلول های لیدیک، حساسیت پرتویی نسبتا زیادی دارند (حداقل به صورت گذرا) که وابسته به مقدار تجمعی ید رادیواکتیو دریافتی است، اما در رده اووگونی، حساسیت پرتویی ناچیز بنظر می رسد.
جلال رضائی، خلیل اسفندیاری،
دوره 62، شماره 3 - ( 3-1383 )
چکیده
مقدمه: سنگ های مجرای صفراوی مشترک (CBD=Common bile duct) شایعترین علت یرقان انسدادی و کلانژیت هستند و همچنین ایجاد پانکراتیت می کنند که بویژه در افراد مسن و افرادی که بیماری های زمینه ای مهم دارند می تواند تهدیدکننده حیات باشد.
مواد و روش ها: در این بررسی تعداد 200 بیمار از مبتلایان به سنگ CBD که توسط دو روش درمانی کله سیستکتومی به همراهی اسفنکتروتومی آندوسکوپیک قبل از عمل و کله سیستکتومی و اکسپلور باز CBD مورد درمان قرار گرفته بودند با یکدیگر از نظر عوارض عمل، موفقیت درمان و طول مدت و مشکلات مربوط به بستری مورد مقایسه قرار گرفتند.
یافته ها: یافته ها به این قرار بود که دو گروه مورد بررسی از نظر عوارض عمل جراحی تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند. همچنین یافته های مربوط به طول مدت بستری که اندکس موربیدیته بیمار بودند نیز تفاوت قابل ملاحظه ای نداشتند. ولی بیماران گروه اول عوارض اسفنکتروتومی آندوسکوپیک را نیز متحمل می شدند و از طرفی از نظر طول مدت بستری نیز از نظر آماری تفاوت معنی داری با گروه دوم داشتند و مهمتر اینکه میزان شکست در خروج سنگ نه تنها بلافاصله بعد از درمان بلکه در بررسی بعدی نیز در گروه تحت درمان با اسفنکتروتومی آندوسکوپیک بشکل معنی داری بالاتر از گروه تحت درمان با کله سیستکتومی و اکسپلور باز CBD می باشد.
نتیجه گیری و توصیه ها: این یافته ها این نتیجه را مطرح می سازد که اسفنکتروتومی آندوسکوپیک نه تنها عوارض کوتاه مدت و طول مدت بستری را می افزاید بلکه میزان شکست آن در خروج سنگ نیز بیشتر است.
هرمز بازیاری دلاور، محمدرضا فتحالعلومی، علی فتاحی بافقی، علیاصغر پیوندی،
دوره 63، شماره 4 - ( 4-1384 )
چکیده
مقدمه: با توجه به اینکه روشهای موجود صاف کردن محور بینی در بینی های کج، متدهایی بعضاً مشکل و در بعضی موارد با عود انحراف یا عوارض همراه است، لذا این روش را ابداع کردیم تا علاوه بر ساده بودن، عوارض و باقی ماندن انحراف را نیز نداشته باشد. این تحقیق بر روی مراجعین به بیمارستان میلاد تهران که بدلیل بینی کج جهت سپتوراینوپلاستی مراجعه نموده بودند در سالهای 82-81 انجام گرفت.
مواد و روشها: تحقیق به روش کارآزمائی بالینی از نوع مقایسه قبل و بعد از عمل روی 35 بیمار انجام گرفت. تکنیک عمل با ایجاد برش در تمام ضخامت غضروف سپتوم در محل انحراف بصورت دندانه اره یی عمودی و برداشتن قسمت دررفته غضروف از کف انجام گردید و در نتیجه محور غضروفی بینی به خط میانی صورت برگردانده شد. تأثیر عمل در بهبود تنفس، اصلاح ظاهر بینی، رضایت بیمار و عوارض عمل در یک پیگیری 18 ماهه انجام شد و با Sign test مورد قضاوت آماری قرار گرفت.
یافتهها: این تحقیق روی 35 بیمار شامل 12 زن و 23 مرد در سنین 2/4 ± 5/23 سال انجام گرفت. خونریزی ،عفونت و هماتوم سپتوم مشاهده نگردید. در تمام بیماران غضروف در خط میانی و بدون انحراف باقی ماند، افتادگی دورسوم بینی در بیماران مشاهده نشد. وضعیت تنفس در بیماران طبیعی شد و بیماران از برطرف شدن انحراف محور بینی رضایت کامل داشتند (P>0.01).
نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به یافته های تحقیق، ما استفاده از این روش را برای اصلاح بینی های کج پیشنهاد می کنیم. توصیه میشود در یک تحقیق تجربی کامل این روش با روشهای متعارف مورد مقایسه قرار گیرد.
پریچهر پاس بخش، سارا سعید نیاریا، فرید ابوالحسنی، محمد نوری موگهی، محمود مافی، کبری مهران نیا، علی قلی سبحانی،
دوره 64، شماره 6 - ( 5-1385 )
چکیده
زمینه و هدف :هدف از این مطالعه، تعیین میزان پراکسیداسیون چربی و پروتئین بافتی به عنوان شاخصی از تخریب بافتی پس از ایسکمی و برقراری ریپرفیوژن به دنبال ایجاد آسیب القائی ناشی از انسداد شریان مزانتریک فوقانی در روده و بررسی اثر محافظتی هورمون ملاتونین به عنوان جمع کننده رادیکال آزاد و آنتی اکسیدان در رت میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه از 36 سر رت نر نژاد Wistar - Albino با وزن بین 120-80 گرم که به طور مساوی به شش گروه تقسـیم شـده بودنـد و دوزهای مخـتلف مـلاتونین (mg/Kg 10، 20، 30) به صورت داخل عضلانی دریافت میکردند، استفاده شد. گروه یک: کنترل، گروه دو: sham که در این گروه عمل جراحی تا مرحله تشریح شریان مزانتریک فوقانی بر روی آنها انجام شد و حجم یکسانی از حلال به صورت داخل عضلانی به آنها تزریق گردید، گروه سه: ایسکمی-ریپرفیوژن، گروه چهار: ایسکمی- ریپرفیوژن به همراه ملاتونین با دوز mg/Kg10 ، گروه پنج: ایسکمی- ریپرفیوژن به همراه ملاتونین با دوزmg/Kg 20 و گروه شش: ایسکمی- ریپرفیوژن به همراه mg/Kg 30 بود.
یافتهها: نتایج حاصل نشان داد که سطح ملان دی آلدئید (MDA ) بافتی به طور معنی داری در گروه 4، 5 و 6 از گروه 3 پایینتر بود (05/0> P). سطح پروتئین بافتی در گروه 4 نسبت به گروه 3 به طور معنیداری بالاتر رفته بود (001/0 > P). سطح پروتئین بافتی در گروههای 5 و 6 نسبت به گروه 3 اختلاف معنیداری را نشان نداد بحث: این مطالعه نشان داد که ملاتونین با دوز mg/Kg10، اثر آنتی اکسیدانی در جلوگیری از آسیب القائی ناشی از انسداد شریان مزانتریک فوقانی دارد.
میترا بختیاری، رضا محمودی، علیقلی سبحانی، محمد اکبری، محمد بربرستانی، پریچهر پاسبخش، فریدون سر گلزائی، عظیم هدایت پور،
دوره 64، شماره 9 - ( 6-1385 )
چکیده
علیرغم پیشرفتهایی که در انجماد اسپرم صورت گرفته است، میزان لقاح اسپرمها پس از انجماد و ذوب بهطور چشمگیری کاهش مییابد. با توجه بهاینکه هیالورونان نقش مهمی در میزان لقاح اسپرم دارد لذا در تحقیق حاضر اثر دوز µg/ml750 هیالورونان روی میزان لقاح اسپرمهای موش سوری قبل از انجماد و پس از ذوب بررسی شده است.
روش بررسی: در این مطالعه تعداد 24 سر موش نر سوری بهصورت تصادفی انتخاب شدند. نمونههای بدست آمده از هر حیوان نر به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول (کنترل بدون انجماد)، گروه دوم (کنترل منجمد شده)، گروه سوم (قبل از انجماد µg/ml750 هیالورونان افزوده شد) و گروه چهارم (پس از ذوب همین میزان هیالورونان اضافه شد). انجماد اسپرمها در کرایوتیوب 8/1 میلیلیتری و با استفاده از ضد یخ 18% رافینوز و 3%skim milk انجام شد. پس از ذوب کردن نمونهها و تهیه اووسیت متافاز II، IVF صورت گرفت و بعد از 18 ساعت جنینهای دو سلولی شمارش شدند.
یافتهها: نتایج این تحقیق نشان داد که افزودن دوز µg/ml750 هیالورونان پس از ذوب به نمونهها تاثیر مثبتی را روی میزان لقاح اسپرمها دارد، اما اضافه کردن همین دوز قبل از انجماد بر روی فاکتور فوق بیتاثیر بود.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این مطالعه به نظر میرسد که افزودن µg/ml750 هیالورونان به اسپرم منجمد شده پس از ذوب، باعث افزایش میزان لقاح اسپرمها میشود. لذا توصیه مینمائیم با انجام تحقیقی مشابه در مورد نمونه انسانی و در صورت تایید آن، از نتایج حاصله در کلینیکهای IVF استفاده به عمل آید.
محمدرضا عرب، احمداله یاری، فریدون سرگلزایی اول، هوشنگ رفیق دوست، مهربد کریمی،
دوره 65، شماره 8 - ( 8-1386 )
چکیده
ماتریکس خارج سلولی شبکه پیچیدهای از پروتئینها و گلیکوزآمینوگلیکانها است که نقش با اهمیتی در فیزیولوژی طبیعی سلولها و تنظیم میانکنشهای سلول- سلول و سلول- ماتریکس خارج سلولی ایفا میکند. تغییر اجزای این بخش بافتی زمینهساز ترانسفورماسیونهای سلولی و متاستاز میباشد. هدف این مطالعه ردیابی تغییرات اسید هیالورونیک ماتریکس خارج سلولی در استرومای کارسینومای کولون در پاسخ به رنگآمیزی آلسین بلو به روش تغییر بحرانی غلظت یون منیزیم بود.
روش بررسی: بلوکهای پارافینی 30 بیمار با تشخیص کارسینومای کولون (از هر گرید 10 بیمار) از فایل آسیبشناسی انتخاب گردید. پس از بریدن مقاطعی با ضخامت 5-6 میکرومتر برشها با روش هماتوکسیلن- ائوزین رنگآمیزی شدند. پس از تایید تشخیص قبلی سایر برشها به روش آلسین بلو با 8/5pH= به طریقه تغییر غلظت بحرانی یون منیزیم رنگآمیزی شدند و آنگاه بر اساس شدت رنگآمیزی به گریدهای سهگانه (1) و (2) و (3) به ترتیب از کم به متوسط به زیاد درجهبندی شدند. اطلاعات حاصله به کمک نرمافزار آماری SPSS با تستهای غیر پارامتری تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین گریدینگ هیستوپاتولوژیک و شدت واکنش استرومای تومور به آلسینبلو ارتباط معنیداری وجود دارد (005/0p<). با تست Man Whitney میان گرید I هیستوپاتولوژی با گرید II آن از نظر شدت پاسخ استروما به آلسین بلو اختلاف معنیداری وجود نداشت در حالی که این اختلاف برای گرید I با III و گرید II باIII به ترتیب با (002/0p<) و (005/0p<) معنیدار است.
نتیجهگیری: اختلاف واکنش استرومای تومور به آلسینبلو در گریدهای مختلف سرطان کولون انعکاسی از میزان متفاوت اسید هیالورونیک استروما بوده و میتواند در توجیه پتانسیل متفاوت سلولهای سرطانی با گریدهای مختلف در ایجاد متاستاز کمککننده باشد.
عباس محقق، اعظم بختیاریان، صفیه محبیتبار، زهرا فرقانی، فیروزه امامی خوانساری، محمود قاضی خوانساری، میرجمال حسینی، سیما سبزهخواه، سحر سیادتیان، نسرین کلانتری،
دوره 66، شماره 2 - ( 2-1387 )
چکیده
افزایش فشارخون یکی از بزرگترین معضلات تهدیدکننده سلامتی است ازجمله عوامل موثر دیگر عوامل محیطی مثل جیوه که در مطالعات تاثیر آن بر روی فشارخون و سیستم قلبی و عروقی بررسی شده است.
روش بررسی: در این مطالعه تاثیر جیوه بر روی فشارخون در سال 86-1385 در دو گروه مبتلا به فشارخون اولیه (112=n) و غیرمبتلا به فشارخون (112=n) مورد بررسی قرارگرفت که سن افراد مورد مطالعه بین 80-40 سال بود. در گروه اول افراد مبتلا به فشارخون اولیه یا ایدیوپاتیک بودند و در گروه دوم افراد غیرمبتلا به فشارخون که سابقه هیچگونه افزایش فشارخون نداشتند قرار گرفتند. پس از انتخاب افراد و گرفتن نمونه خون از آنها سطح جیوه خون آنها توسط دستگاه جذب اتمی به روش Flame اندازهگیری شد.
یافتهها: میانگین غلظت جیوه خون در گروه اول µg/dl30/1+75/10 و در گروه دوم µg/dl04/1+62/1بود و آنالیز آماری نشان داد که میزان جیوه به صورت معنیداری در گروه اول بالاتر از گروه دوم است. میانگین غلظت جیوه خون در گروه مردان مبتلا µg/dl38/1+9/11 (60n=) و میانگین غلظت جیوه خون در گروه مردان غیر مبتلا µg/d56/1+74/1 (56n=) بود و در گروه زنان مبتلا µg/dl53/0+65/9 (52n=) و میانگین غلظت جیوه خون در گروه زنان غیر مبتلا 5/1 (56n=) بود که اختلاف معنیداری (001/0p<) بین دو گروه وجود دارد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده ارتباط بین افزایش سطح جیوه خون و افزایش فشار خون بود.
هرمز بازیاری دلاور، علی فتاحی بافقی، محمد رضا فتح العلومی، علی اصغر پیوندی،
دوره 66، شماره 3 - ( 3-1387 )
چکیده
شایعترین عارضه بعد از لارنژکتومی توتال فیستول حلقی- پوستی است. برای ترمیم زخم مخاطی روشهای مختلفی ذکر شده است. بهمنظور کاهش شیوع عارضه فیستول حلقی- پوستی و کاهش مدت زمان بستری بیمار روش جدیدی بررسی شد.
روش بررسی: این تحقیق یک کارآزمایی بالینی که بر روی ۴۰ بیمار کاندیدای لارنژکتومی توتال که مبتلاً به سرطان سنگفرشی حنجره با درجه ۳ یا ۴ بودند انجام گردید. هر ۴۰ بیمار با یک روش استاندارد تحت عمل لارنژکتومی توتال قرار گرفتند. محل زخم مخاطی حنجره در 20 بیمار (گروه شاهد) در سه لایه بهروش کلاسیک و 20 نفر دیگر (گروه مورد) با متد جدید ترمیم شد. در روش جدید ترمیم، زخم مخاطی بهصورت T بهشکل ساده ترمیم گردید، سپس فشار منفی بهمدت سه روز در محل زخم بین لایه عمقی فلاپ پوستی و محل ترمیم زخم مخاطی ایجاد گردید.
یافتهها: میانگین سنی گروه شاهد ۸/۷±۸/۵۹ و گروه مورد ۴/۶±۳/۶۱ سال بود. در گروه شاهد طول مدت عمل جراحی ۲/۲۳±۱۵۱ و در گروه مورد ۷/۱۸±۱۳۰ دقیقه بود. طول مدت بستری در گروه شاهد ۶/۱±۵/۱۰ و در گروه مورد ۲/۰±۱/۳ روز بود. در گروه شاهد سه مورد فیستول (۱۵ درصد) و در گروه مورد فیستول دیده نشد.
نتیجهگیری: با متد ترمیم جدید، علاوه بر کاهش چشمگیر زمان عملجراحی و زمانبستری برای بیمار پساز عمل، خطر فیستول نیز بهصفر میرسد. ما استفاده از این روشساده را بهتمامی همکاران پیشنهاد میکنیم.
حسین عاشق، جلال رضایی، خلیل اسفندیاری، عبدالرضا رویینتن، مهدی ابوذری،
دوره 66، شماره 3 - ( 3-1387 )
چکیده
با پیشرفت جراحی لاپاراسکوپیک، تکنیکهای مختلف لاپاراسکوپیک جهت جایگذاری کاتتر دیالیز صفاقی مطرحشده که بیانگر برتری این روش بر دو روش جراحی باز و زیر جلدی بوده است. هدف از این مطالعه، معرفی و ارزیابی یک روش ساده لاپاراسکوپیک در جایگذاری کاتتر دیالیز صفاقی در بیماران تحت دیالیز صفاقی مداوم میباشد.
روش بررسی: 79 بیمار مبتلا به نارسایی کلیوی مرحله نهایی (46 مرد و 33 زن) با میانگین سنی 50 سال (83-19 سال) بررسی شدند. در این روش یک تروکار پنج میلیمتری جهت ورود دوربین و یک تروکار پنج میلیمتری در سمت چپ ناف وارد حفره شکم گردید. از طریق تروکار دوم، یک تونل در سمت چپ بهفاصله دو سانتیمتر از ناف جهت ورود کاتتر تنکهوف تعبیه و کاتتر زیر دید مستقیم در حفره شکم جایگذاری شد. کارایی تونل زیر جلدی و کاتتر بهعنوان آخرین مرحله ارزیابی شد.
یافتهها: عارضهای حین جراحی و مرگ ناشی از جراحی در بیماران رخ نداد. عوارض زودرس جراحی در 12 بیمار (1/15%) مشاهده شد. شایعترین عارضه مدیکال و مکانیکال دیررس جراحی بهترتیب، پریتونیت (3/6%) و هرنی (7/3%) بود. در پیگیری چهارساله بیماران، کاتتر دو بیمار بهعلت پریتونیت خارج گردید.
نتیجهگیری: جایگذاری لاپاراسکوپیک کاتتر تنکهوف، یک روش ساده، سریع و ایمن میباشد. به اعتقاد ما تجربیات آینده، روش لاپاراسکوپیک را بهعنوان روشانتخابی در این زمینه مطرح خواهد کرد.
جلال رضایی، خلیل اسفندیاری، جواد خلیلی پویا، حسن توکلی، رسول عبدالرحمن، پیمان سلامتی، مهدی ابوذری،
دوره 66، شماره 6 - ( 6-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: جراحی رادیکال و بهدنبال آن رادیوتراپی نقش مهمی در درمان کانسر هیپوفارنکس دارد. هر چند که در مورد روش بازسازی پس از رزکسیون جراحی اتفاق نظر وجود ندارد. هدف این مطالعه مقایسه عوارض دو تکنیک Gastric Pull-Up و Pectoralis Major Myocutaneous Flap در بازسازی ناحیه درگیر پس از انجام لارنگوفارنگوازوفاژکتومی میباشد.
روش بررسی: پرونده 64 بیماری که به دنبال جراحی رادیکال تحت بازسازی ناحیه درگیر با یکی از دو روش GPU یا PMMF قرارگرفته بودند، مورد ارزیابی قرار گرفتند. اطلاعات دموگرافیک، محل ضایعه، درگیری proximal margin، سابقه رادیوتراپی، وجود لنفادنوپاتی، دیسکسیون گردنی و عوارضی مثل فیستول گوارشی، تنگی محل آناستوموز، اختلال عملکرد بلع و تنگی استوما از پروندههای مربوطه استخراج و بین دو گروه با یکدیگر مقایسه گردید.
یافتهها: در مجموع 64 بیمار (43 نفر در گروه GPU و 21 نفر در گروه PMMF) مورد ارزیابی قرار گرفتند. بین دو گروه تفاوت آماری معنیداری از لحاظ مشخصات دموگرافیک وجود نداشت. محل درگیری ضایعه تومورال در هفت نفر لارنکس، پنج نفر پروگزیمال مری، پنج نفر خلف کریکوئید، چهار نفر سینوس پیریفورم، دو نفر دیواره خلفـی و 41 نفـر ترکیبـی از نواحـی مختلف بود. تفاوت آماری معنیداری بین دو تکنیک جراحی از نظر ایجاد تنگی محل آناستوموز، اختلال عملکرد بلع یا تنگی استوما وجود نداشت در حالیکه ایجاد عارضه فیستول به دنبال عمل جراحی در روش GPU به لحاظ آماری کمتر از روش PMMF بود (001/0
نتیجهگیری: پیدایش تنگیهای عملکردی یا اختلال عملکرد بلع در دو روش مشابه ولی تکنیک GPU با بروز فیستول کمتری همراه است.
عارف رحیمی، سیما مازیار، فرخلقا احمدی، سوگل شهریاری، فاطمه فتاحی، سارا جم، بنفشه مرادمند بدیع، زهرا کروریان،
دوره 66، شماره 9 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: کمخونی عارضه شایعی در بیماران همودیالیزی است که با موربیدیتی و مورتالیتی بالایی همراه است. از آنجاییکه علت اصلی کمخونی اورمیک کاهش تولید اریتروپوئیتین (EPO) میباشد، تجویز اریتروپوئیتین نوترکیب انسانی (rHuEPO) در اکثریت بیماران سبب تصحیح کمخونی میشود. عدهای از بیماران همودیالیزی، بدون نیاز به EPO هموگلوبولین قابل قبولی خواهند داشت، علل آن میتواند مدت همودیالیز، نمایه توده بدنی (BMI) و سطح پلاسمایی لپتین باشد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط سطح پلاسمایی لپتین و میزان نیاز به EPO میباشد.
روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی، 50 بیمار همودیالیزی واجد شرایط که هموگلوبولین بالاتر از mg/dl 11 داشتند وارد مطالعه شدند. سطح پلاسمایی لپتین و آلبومین آنان در شروع همودیالیز اندازهگیری و BMI و میزان نیاز هفتگی آنان به rHuEPO محاسبه گردید. اطلاعات مربوط به سن، جنس، مدت زمان همودیالیز و علت نارسایی کلیه از پرونده آنان استخراج گردید.
یافتهها: در بررسی 50 بیمار همودیالیزی، 27 مرد و 23 زن، با میانگین سنی 57 سال، ارتباطی بین نیاز هفتگی بیماران به rHuEPO با جنس، BMI، علت نارسایی کلیه و سطح پلاسمایی آلبومین بهدست نیامد. همینطور با سطح پلاسمایی لپتین (254/0=p). ولی ارتباط معنیداری بین نیاز هفتگی بیماران به rHuEPO با مدت زمان همودیالیز (0001/0
نتیجهگیری: بر اساس این مطالعه، سطح پلاسمایی لپتین ارتباط مستقیمی با میزان نیاز فرد به دریافت rHuEPO ندارد و لپتین نمیتواند عامل مؤثری در اریتروپوئزیس بیماران باشد. البته سن بالاتر و مدت زمان کوتاهتر همودیالیز با کاهش نیاز فرد به دریافت rHuEPO همراه بوده است.
اعظم بختیاریان، راضیه بهزادمهر، عباس پوستی، میر جمال حسینی، فرزانه نجار، سیما سبزه خواه،
دوره 67، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: در سیستم قلبی- عروقی، رسپتورهای آدنوزینی دارای نقش عمدهای در درمان تاکیکاردیهای فوق بطنی میباشد. این اثرات از طریق تداخل رسپتورهای 1A آدنوزینی با G پروتئین اتفاق میافتد. در این مطالعه اثر سیکلوپنتیل آدنوزین (آگونیست انتخابی گیرندههای 1A آدنوزینی) بر آریتمی حاصل از اووآبائین در دهلیز مجزای خوکچه هندی مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: ابتدا دهلیز مجزای خوکچه هندی را که در محلول کربس تغییر یافته قرار دادهشده بود، به دستگاه فیزیوگراف وصل و انقباضات آن رسم گردید. سیکلوپنتیل آدنوزین بهمقدار 9-10×8 مولار به محلول اضافه و 10 دقیقه بعد اووآبائین با مقادیر آریتموژن (2/1 میکرومول) اضافه گردید.
یافتهها: اگر سیکلوپنتیل آدنوزین 10 دقیقه قبل از اووآبائین به محلول حمام اضافه شود، بهطور مشخصی باعث افزایش زمان شروع آریتمی ناشی از اووآبائین میگردد. سیکلوپنتیل آدنوزین بهتنهایی اثر آریتموژن نداشت ولی تعداد ضربانات دهلیز مجزای خوکچه هندی را بهطور وابسته به غلظت کاهش میداد. اووآبائین (2/1 میکرومول) آریتمی قلبی هفت دقیقه پس از تجویز شروع شد و پس از 22 دقیقه به آسیستول منتهی گردید. مصرف سیکلوپنتیل آدنوزین به مقدار 9-10 ×8 مولار، 10 دقیقه قبل از اضافه کردن اووآبائین شروع آریتمی از هفت دقیقه به بیش از 5/27 دقیقه و طول زمان زنش دهلیز از 22 دقیقه به بیش از 63 دقیقه افزایش یابد. همچنین از وقوع آسیستول جلوگیری کرد.
نتیجهگیری: سیکلوپنتیل آدنوزین دارای اثر اینوتروپ و کرونوتروپ قلبی از طریق گیرنده 1A آدنوزین بوده و این دارو تحت شرایط این مطالعه باعث کاهش سمیت اووآبائین در دهلیز مجزای خوکچه هندی میگردد.
جلال رضایی، خلیل اسفندیاری، حسن توکلی، محمود صدوقی، مهرداد حسیبی، مهرداد بهزادی،
دوره 67، شماره 6 - ( 6-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : عفونتهای ناشی از کاتترهای ورید مرکزی از مهمترین عوارض کاربرد این کاتترها محسوب میشوند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر پماد موپیروسین در پیشگیری از بروز این عفونتها است. روش بررسی : مطالعه بر روی بیماران بخش جراحی که در بیمارستان امیراعلم تهران بستری شده و به دلایلی نیاز به کاتتر ورید مرکزی داشتند انجام گردید. بیماران بهطور تصادفی به دو گروه هدف و شاهد تقسیم شدند. برای گروه هدف جهت پانسمان محل تعبیه کاتتر از پماد موپیروسین استفاده شد و پانسمان گروه شاهد بدون استفاده از موپیروسین انجام شد. برای کلیه بیماران محلول کلر هگزیدین دو درصد بهعنوان آنتیسپتیک موضعی و محلول انوکساپارین بهصورت تزریق وریدی بهکار گرفته شد. در صورت بروز علایم عفونت موضعی و یا سیستمیک و یا گذشت ده روز از زمان تعبیه کاتتر مرکزی، کاتتر خارج شده و جهت کشت نیمه کمّی ارسال میگردید. یافتهها : 118 بیمار واجد شرایط (61 نفر در گروه شاهد و 57 نفر در گروه هدف) مطالعه را به پایان رساندند. 88 کاتتر در گروه شاهد و 84 کاتتر در گروه هدف کار گذاشته شد. در زمان برداشتن کاتترها 29 بیمار (16 نفر در گروه شاهد و 13 نفر در گروه هدف) کلونیزاسیون باکتریال، 16 بیمار عفونت سیستمیک (10 مورد در گروه شاهد و شش مورد در گروه هدف) و دو مورد عفونت موضعی (دو مورد در گروه شاهد و صفر در گروه هدف) پیدا کردند. شیوع عفونت سیستمیک و موضعی و کلونیزاسیون باکتریال ناشی از کاتتر در دو گروه تفاوت معنیداری با یکدیگر نداشت. نتیجهگیری : پماد موپیروسین تاثیری در پیشگیری از عفونت ناشی از کاتتر ورید مرکزی نداشت.
سعید اشراقی، زهره صالحیپور، محمدرضا پورمند، عباس رحیمی فروشانی، محمد تقی زهرایی صالحی، سولماز آقا امیری، روناک بختیاری، ترانه پیمانه عابدی محتسب، نادیا مردانی، سونیا سید امیری، محمد مهدی سلطان دلال،
دوره 67، شماره 7 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: استافیلوکوکوس اورئوس یکی از شایعترین علل مهم بیماریهای منتقله از راه غذا در جهان میباشد. انتروتوکسینها و توکسین سندروم شوک توکسیک این باکتری از دسته فاکتورهای ویرولانس بسیار مهم و جزء سوپر آنتی ژنهای توکسین پیروژنیک (PTSAgs) میباشند که تاثیرات عمیقی بر میزبان خود دارند. گردش خطرناک سویههای مولد TSST1 در زنجیره مواد غذایی و نتیجتاً در جامعه، موضوع قابل اهمیتی است. هدف مطالعه نیز دستیابی به الگوهای ترکیبی ژن tst با ژنهای انتروتوکسین (ent) در سویههای استافیلوکوکوس اورئوس جدا شده از مواد غذایی مختلف میباشد.
روش بررسی: بیش از 1040 نمونه ماده غذایی مختلف جمعآوری و از نظر وجود استافیلوکوکوس اورئوس، طبق استاندارد ملی ایران بهشماره 1194 مورد بررسی قرار گرفتند. پس از استخراج DNA ژنومی سویههای ایزوله شده، واکنش PCR برای ژنهای نامبرده بهکمک پرایمرهای اختصاصی و سوش استاندارد انجام شد.
یافتهها: در مجموع، تعداد 100 سویه (5/9%) استافیلوکوکوس اورئوس از نمونههای غذایی جدا گردید. از 25% ایزولههای حامل ژن entC، هفت سویه (28%) بهطور همزمان دارای ژن tst نیز بودند و از 8% ایزولههای استافیلوکوکوس اورئوس حامل ژن entA، یک سویه (5/12%) بهطور همزمان ژن tst را نیز تولید میکرد. همچنین از مجموع 9% سویههای استافیلوکوکوس اورئوس حامل ژنهای entA+C بهصورت ترکیبی، چهار سویه (4/44%) ژن tst را نیز همراه داشتند.
نتیجهگیری: شیوع سویههای دارای ژنوتیپهای ترکیبی tst-entC و tst-entA-C در کشور ما بالا میباشد و گردش این سویهها در جامعه، سلامت و بهداشت عمومی را به مخاطره میاندازد.
سیما سبزهخواه، غلامحسن واعظی، اعظم بختیاریان، ابوالفضل سالاریانزاده، محمد زارع حقیقی،
دوره 67، شماره 8 - ( 8-1388 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه
و هدف: از
مهمترین نوروترانسمیترها در رفتار ترس دوپامین میباشد. مسیر دوپامینرژیک
مزولیمبیک دارای نقش اساسی در رفتارهای هیجانی بوده و در بیماری پارکینسون دخیل می
باشد. هدف از این تحقیق نقش سیستم دوپامینرژیک در ایجاد ترسمی باشد.
روش بررسی: در
این پژوهش اثر تزریق درون بطنی مغز، آگونیست و آنتاگونیست گیرنده D2 سیستم دوپامینرژیک بر بروز رفتار
ترس در رت نر بررسی شد. در این تحقیق از هارمالین خالص به عنوان یک داوری
هالوسینوژنیک که باعث حالت توهم و ترس در حیوان میگردد به عنوان گروه کنترل مثبت
و از سالین به عنوان گروه شاهد جهت بررسی مقایسهای با گروههای تحت تیمار با
بروموکریپتین و سولپیراید استفاده شد. دستگاه Elevated plus-maze برای تست رفتاری استفاده شد. جهت
تیمار گروههای تجربی دوزهای مختلف بروموکریپتین و سولپیراید در نظر گرفته شده
است.
یافتهها: نتایج
حاصل از تزریق درون بطنی سولپیراید در رتها، اختلاف معنیداری را در بروز رفتار
ترس نشان دادند. درحالی که
تزریق مقادیر µl/Rat(10 و 15) اختلاف معنیداری
را با 05/0p< نشان ندادند. نتایج حاصل از
تزریق درون بطنی مقدار µl/Rat(95 و 65) بروموکریپتین در
رتها، اختلاف معنیداری را در بروز رفتار ترس نشان دادند. در حالی که تزریق µl/Rat(80 و 70) اختلاف معنیداری را نسبت به گروه شاهد نشان
نداد.
نتیجهگیری: تأثیر احتمالی سیستم دوپامینرژیک در فرآیند ترس، بهخصوص
گیرندههای D2 که باعث تقویت ترس شده که
در این رابطه عملکرد مشابه آگونیست و آنتاگونیست این گیرنده در مهار یا بروز
فرآیند رفتار ترس قابل توجه است.
محمدمهدی سلطاندلال، هدروشا ملاآقامیرزایی، جلیل فلاح مهرآبادی، عبدالعزیز رستگارلاری، آیلار صباغی، محمدرضا اشراقیان، عاطفه فرد صانعی، روناک بختیاری، مجتبی حنفی ابدر،
دوره 68، شماره 6 - ( 6-1389 )
چکیده
زمینه
و هدف: آنزیمهای
بتالاکتامازی، مهمترین عامل مقاومت به آنتیبیوتیکهای خانواده بتالاکتام در میان
باکتریهای گرم منفی میباشند. امروزه شاهد افزایش روز افزون عفونتهای ناشی از آنها
در جهان هستیم که این امر به عنوان یک موضوع مهم مورد توجّه محققین در آمده است.
آنزیمهای بتالاکتامازهای TEM به علت شیوع بالا و AmpC بهدلیل ایجاد اختلال در تستهای فنوتیپی از اهمیت زیادی
برخوردارند. از آنجا که ژنهای خانواده بتالاکتامازی دارای زیرگروههای فراوانی
بوده بر این اساس بهکارگیری روشهای مولکولی به ویژه استفاده از پرایمرهای
یونیورسال به منظور شناسایی کامل این زیرگروهها ضروری است، هدف از این تحقیق
شناسایی و بررسی شیوع ژنهای بتالاکتامازی TEM و AmpC (DHA, MOX) در ایزولههای بالینی Escherichia coli با استفاده از پرایمرهای
یونیورسال میباشد.
روش بررسی: تعداد
500 نمونه بالینی از بیمارستانهای شهر تهران جمعآوری گردید که با استفاده از تستهای
بیوشیمیایی، تعداد 200 ایزوله E.coli غربال شد و از طریق تستهای
فنوتیپی Disk diffusion method و Combined disk، از لحاظ تولید آنزیمهای
بتالاکتامازی مورد ارزیابی قرار گرفتند. سویههای فنوتیپ مثبت، جهت جستجوی ژنهای
مذکور توسط پروسه PCR بررسی شدند.
یافتهها: از
200 ایزوله مورد بررسی (64%)، 128 سویه از طریق تستهای فنوتیپی برای PCR ژنهای TEM وAmpC انتخاب شد، (8/57%)74 و (9/3%)5 ایزوله به ترتیب
حاوی ژنهای TEM و DHAبود
و ژن MOX در هیچ ایزولهای شناسایی
نشد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصله، به کارگیری روشهای
مولکولی در کنار روشهای فنوتیپی جهت تشخیص کامل این نوع مقاومتها امری ضروری
بوده و به علت شیوع بالای این مقاومت، بهتر است که نسبت به استفاده از پروتکلهای
درمانی رایج در کشور اقدامات مناسبتری به عمل آید.