8 نتیجه برای کلسترول
عباسعلی کریمی،
دوره 56، شماره 6 - ( 4-1377 )
چکیده
بیماری عروق کرونر قلب از بیماریهای شایع دوران زندگی و جراحی بای پس عروق کرونر قلب از روشهای درمانی شایع در ایران و سایر کشورهای جهان محسوب می شود. این بیماری بدنبال تعدادی عوامل مستعد کننده و با ویژگیهای خاص سنی و جنسی خود بروز می کند. عوامل مختلف در تعیین نوع درمان این بیماری نقش دارند. شایع ترین روش درمانی تهاجمی برای این بیماری جراحی بای پس عروق کرونر است. در این مقاله 500 بیمار مبتلا به بیماری عروق کرونر که در بخش جراحی قلب بیمارستان دکتر شریعتی تهران تحت جراحی بای پس قرار گرفتند، مطالعه شدند. بیماران بصورت گذشته نگر و با تکمیل پرسشنامه تهیه شده مورد بررسی قرار گرفتند. از میان 500 بیمار 402 مورد مرد و 98 مورد زن بودند. متوسط سن مردان 52 سال و زنان 57 سال بود. پرفشاری خون، دیابت، کلسترول و تری گلیسیرید بالای سرم در زنان به طور واضحی بیش از مردان بود. از طرف دیگر وزن زنان بیمار نیز از مردان بیشتر بود. برعکس مصرف سیگار در مردان به طور محسوسی بالاتر بوده است. متوسط کسر جهشی قلب (Left Ventricle Ejection Fraction) در زنان بالاتر از مردان، ولی میانگین تعداد عروق گرفتار در هر دو جنس تقریبا یکسان بود. 10 بیمار در فاصله یکماه بعد از جراحی فوت کردند که از این میان 7 نفر مرد و 3 نفر زن بودند.
فاطمه متانی، آزاده امین پور، هادی طبیبی،
دوره 64، شماره 7 - ( 5-1385 )
چکیده
اصلاح الگوی غذایی از جمله استفاده از سبوس غلات در رژیم غذایی از روشهای مؤثر در کاهش خطر بیماری های قلبی عروقی می باشد. این تحقیق به منظور مقایسه اثرات مصرف سبوس برنج و سبوس گندم بر چربی های خون زنان هیپرکلسترولمیک صورت گرفت.
روش بررسی: این مطالعه به روش کار آزمایی بالینی تصادفی بر روی نوزده زن سالم با محدوده سنی65-35 سال که غلظت کلسترول تام سرم آنها در حالت ناشتا mg/dl300 -240 بود صورت گرفت. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از آزمون های t-test و Paired t test انجام پذیرفت.
یافته ها: در این مطالعه دو گروه از نظر میانگین سن، وزن، BMI و عوامل مداخله گر رژیمی تفاوت آماری معنی داری با یکدیگر نداشتند. مصرف سبوس گندم در مدت چهار هفته توانست غلظت کلسترول تام و LDL-C سرم را به ترتیب به میزان 11% و 21% کاهش دهد (01/0 P< ). در حالیکه سبوس برنج هیچ اثری بر این فراسنج ها نداشت. هم چنین، در طول مطالعه تغییر معنی داری در غلظت تری گلیسرید، HDL-C، نسبت LDL-C/HDL-C و نسبت کلسترول تام به HDL-C سرم در دو گروه مورد مطالعه مشاهده نگردید.
نتیجه گیری: این مطالعه بطور کلّی نشان داد که مصرف سبوس گندم در مقایسه با سبوس برنج اثرات سودمندی بر روی غلظت کلسترول تام و LDL-C سرم در زنان هیپرکلسترولمیک دارد.
لیلا آزادبخت، پروین میرمیران، مهدی هدایتی، احمد اسماعیل زاده، نیلوفر شیوا، فریدون عزیزی،
دوره 64، شماره 10 - ( 7-1385 )
چکیده
تعیین اثرات رژیم غذایی گامِ 2 کاهش کلسترول بر اندازه قطر ذرات LDL و HDL در نوجوانان مبتلا به اختلالات چربی خون.
روش بررسی: 42 نوجوان 18 تا 20 ساله مبتلا به اختلالات چربی خون در این مطالعه مورد ـ شاهدی شرکت کردند. رژیم غذایی کنترل رژیمی مشابه اغلب نوجوانان تهرانی بود. رژیم غذایی گامِ 2 کاهش کلسترول یک رژیم غذایی است که 30% کل انرژی روزانه آن را چربیها تشکیل میدهند که کمتر از 7% آن را چربیهای اشباع، کمتر از 15% آن را چربیهای با یک باند مضاعف و کمتر از 15% آن را چربیهای با چند باند مضاعف تشکیل میدهد و حاوی کمتر از 200 میلیگرم کلسترول در روز میباشد. اندازه قطر ذرات لیپوپروتئینها متغیرهای اصلی بود که بعد از سه ماه مداخله اندازهگیری شد.
یافتهها: میانگین نمایه توده بدن 2/4±3/26 کیلوگرم بر مترمربع بود. رژیم غذایی گامِ 2 کاهش کلسترول باعث کاهـش بیشتـر کلستـرول تـام در ایـن رژیـم در مقایسـه با رژیـم کنتـرل (4±13- در مقابل3/0±2- میلیگرم در دسیلیتر، 001/0p<) و همچنین کاهش بیشـتر LDL در مقایسه با کنـترل (2±9- در مقابل6/0±3 میلیگرم در دسیلیتر، 01/0p<) و افزایش اندازه ذرات LDL در مقایسه با رژیم کنترل (4/0±7/1در مقابل 4/0±1/0میلیگرم در دسیلیتر، 001/0p<) گردید. اندازه قطر ذرات HDL تغییر معنیداری نکرد.
نتیجهگیری: رژیم غذایی گامِ 2 کاهش کلسترول اثر مطلوبی روی اندازه ذرات LDL داشت. مکانیسم مربوطه باید در مطالعات تجربی آیندهنگر بررسی شود.
محمدرضا شجاع، منیژه مهدوی، مسعود رضا معنویت، محمدرضا بشارتی،
دوره 64، شماره 11 - ( 7-1385 )
چکیده
دیابت شایعترین بیماری سیستمیک و غدد درونریز انسان و رتینوپاتی دیابتی یکی از شایعترین عوارض این بیماری است. علت این عارضه هنوز ناشناخته است ولی تغییرات لیپیدهای سرم بهعنوان یکی از علل احتمالی در ایجاد و یا پیشرفت آن مطرح گردیده است. هدف این مطالعه بررسی وضعیت لیپیدهای سرم در درجات مختلف رتینوپاتی میباشد.
روش بررسی: این مطالعه مشاهدهای بهصورت توصیفی- تحلیلی و به روش Cross-Sectional برروی 37 بیمار دیابتی نوع І و 157 بیمار دیابتی نوع ІІ انجام پذیرفت. روش نمونهگیری برای دیابت نوع ІІ تصادفی ساده و برای دیابت نوع І بهصورت سرشماری از بین پروندههای فعال مرکز دیابت یزد در سال1381 بود. مدت زمان ابتلاء به دیابت در بیماران مورد مطالعه، حداقل هفت سال از زمان تشخیص بود. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS ویراست یازدهم و با استفاده از آزمون کایدو، فیشر و ANOVA انجام گرفت.
یافتهها: از مجموع 194 بیمار، 74 نفر مرد و 120 نفر زن بودند. از این تعداد، 90 نفر (4/46%) کلسترول نرمال و 104 نفر (6/53%) کلسترول بالای سطح نرمال داشتند. در مورد تری گلیسیرید، 94 نفر (4/48%) سطح نرمال و 100 نفر (6/51%) سطح بالای نرمال داشتند و توزیع فراوانی درجات مختلف رتینوپاتی برحسب کلسترول و نیز تریگلیسیرید با 05/0P< تفاوت معنیداری داشت. در گروههای مختلف جنسی، فراوانی رتینوپاتی دیابتی در افراد دارای کلسترول و یا تریگلیسرید بالا بیشتر بود. این موضوع در مورد نوع دیابت و گروه سنی نیز صادق بود یعنی در گروههای مختلف از نظر نوع دیابت و گروه سنی، فراوانی رتینوپاتی دیابتی در افراد دارای کلسترول و یا تریگلیسرید بالا، بیشتر بود.
نتیجهگیری: در مطالعه ما فراوانی رتینوپاتی دیابتی در نمونههای مبتلا به هیپرکلسترولمی و هیپرتریگلیسریدمی نسبت به نمونههایی که سطح نرمال کلسترول و تریگلیسرید داشتند، بیشتر بود.
عسگر برخورداری، تقی حسنزاده، مسعود سعیدی جم، رسول اسماعیلی، مکس پائولی،
دوره 69، شماره 12 - ( 12-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : هیپرکلسترولمی یک فاکتور خطر اصلی برای بیماریهای قلبی عروقی، آترواسکلروز و پانکراتیت میباشد. پلیمورفیسمهای ژن کلسترول استر ترانسفر پروتیین میتواند با تغییراتی در میزان لیپیدها همراه باشد. در این مطالعه ارتباط پلیمورفیسم D442G ژن کلسترول استر ترانسفر پروتیین (CETP) را با الگوی لیپیدی و فعالیت CETP در بیماران هیپرکلسترولمی و گروه شاهد بررسی نمودیم. روش بررسی: در یک مطالعه مورد- شاهدی تعداد 102 بیمار مبتلا به هیپرکلسترولمی و 200 فرد سالم انتخاب شدند. قطعات ژنی واجد تغییرات ژنتیکی با تکنیک واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR) تکثیر و ژنوتیپهای پلیمورفیسم D442G با تکنیک R estriction F ragment L ength P olymorphism (RFLP) و در حضور آنزیم MSP1 شناسایی گردید. فراوانی آللها و ژنوتیپ ها تعیین گردید. فعالیت CETP بهوسیله کیت و طبق روش استاندارد فلوریمتر و پارامترهای لیپیدی نیز توسط کیتهای بیوشیمیایی و به روش آنزیمی اندازهگیری گردید . یافتهها: نتایج ما نشان میدهد که فعالیت CETP در گروه بیمار به طور معنیداری بیشتر از گروه کنترل میباشد (05/0 P< ). فراوانی ژنوتیپها و آللها بین دو گروه شاهد و بیمار اختلاف معنیداری را نشان نداد (در گروه کنترل: 96% DD ، 4% DG و GG صفر درصد و در گروه بیمار: 86% DD ، 10% DG و 4% GG ) (05/0 P> ). در هر دو گروه کنترل و بیمار، افراد واجد آلل G ( GG و DG ) در مقایسه با سایر افراد، کلسترول تام، HDL-C و LDL-C بالاتر و CETP کمتری داشتند (05/0 P< ). نتیجهگیری: نتایج مطالعه ما نشان میدهد که پلیمورفیسم D442G میتواند تغییراتی را در الگوی لیپیدی و فعالیت CETP جمعیت مورد مطالعه، ایجاد نماید.
تقی حسنزاده، عسگر برخورداری،
دوره 70، شماره 7 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: در میان عوامل خطرساز بیماری کرونری قلب، هیپرلیپیدمی از عوامل خطرساز اصلی میباشد. با توجه به نقش هیپرلیپیدمی در بیماریهای قلبی- عروقی بهعنوان اولین عامل مرگ و میر انسان و انجام مطالعات بسیار کم روی پلیمورفیسمهای ژن کلسترول استر ترانسفر پروتیین در ایران، ما در این مطالعه پلیمورفیسم G/A 971- این ژن را در بیماران هیپرلیپیدمی اولیه بررسی نمودیم.
روش بررسی: در این مطالعه مورد- شاهدی، تعداد 200 بیمار دارای هیپرلیپیدمی اولیه و 200 فرد سالم بهعنوان گروه کنترل انتخاب شدند. قطعات ژنی واجد تغییرات ژنتیکی با استفاده از تکنیک واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR) تکثیر و ژنوتیپهای پلیمورفیسم G/A 971- با تکنیک Restriction Fragment Length Polymorphism (RFLP) تعیین گردید. فعالیت ژن کلسترول استر ترانسفر پروتیین بهوسیله کیت فلوریمتر و با استفاده از دستگاه Fluorescence spectrometer اندازهگیری گردید.
یافتهها: فراوانی ژنوتیپها و آللها بین دو گروه شاهد و بیمار اختلاف معنیداری نداشت (در گروه کنترل: AA 24 درصد، GA 5/47 درصد و GG 5/28 درصد و در گروه بیمار: AA 18 درصد، GA 51 درصد و GG 31 درصد) (05/0P>). در گروه بیمار افراد هموزیگوت واجد آلل A (ژنوتیپ AA) دارای کلسترول و HDL-C بالاتری نسبت به سایر افراد (ژنوتیپهای GG و GA) بودند. در هر دو گروه بیمار و کنترل، افراد واجد ژنوتیپ AA، CETP کمتری داشتند.
نتیجهگیری: پلیمورفیسم G/A 971- در پروموتور ژن CETP میتواند الگوی لیپیدی و فعالیت CETP را در جمعیت مورد مطالعه تحت تاثیر قرار دهد.
نصرت عابدپور، علیاکبر موثقپور اکبری، زهره صناعت،
دوره 77، شماره 7 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: لوسمی حاد میلوییدی، سرطان مغز استخوان و خون میباشد. لیپیوپروتیین اکسیداتیو با دانسیته پایین (oxLDL) یک فاکتور پیشالتهابی و پیشآتروژنیک است که رادیکالهای آزاد در ساختار خود دارد. در بیماریهایی مانند دیابت، بیماریهای قلبی-عروقی و برخی سرطانها میزان oxLDL نیز افزایش دارد. مطالعات نشان دادهاند که oxLDL و دیسلیپیدمی در بیماران مبتلا به کانسرهای مختلف شیوع بالاتری دارند. هدف از انجام پژوهش کنونی بررسی سطح لیپدهای خون و oxLDL در این بیماران مبتلا به لوسمی حاد میلوییدی میباشد.
روش بررسی: در مطالعه توصیفی ۳۶ بیمار مبتلا به لوسمی حاد میلوییدی که از فروردین ۱۳۹۶ تا اسفند ۱۳۹۶ در بخش خون شهید قاضی بیمارستان امام رضا (ع) دانشگاه علوم پزشکی تبریز تشخیص داده شدند، وارد مطالعه شدند. پس از دریافت رضایتنامه کتبی آگاهانه از بیماران پس از ۱۲ ساعت ناشتایی اندازهگیری سطح لیپیدهای خونی و سطح oxLDL با استفاده از دستگاه Automatic analyzer (Abbott Laboratories, Abbott Park, IL, USA) (بهروش ELISA) صورت گرفت.
یافتهها: ۲۳ بیمار (۵۴/۸%) مرد و ۱۹ بیمار (۴۵/۲%) زن بودند. میانگین سنی بیماران ۱۴/۴۸±۴۴/۰۶ سال بود که پایینترین سن، ۲۵ و بالاترین آن ۸۰ سال بود. در بررسی، میانگین سطح کلسترول خون mg/dl ۴۲/۲۸±۱۴۷/۶۴، تریگلیسرید خون mg/dl ۷۹/۳۴±۱۸۳/۲۸، LDL، mg/dl ۲۶/۳۵±۸۴/۸۹، HDL، mg/dl ۱۴/۵۱±۲۹، oxLDL میانگینی برابر با ng/ml ۶۰۳۱/۸۵±۱۴۸۲/۵ واحد داشتند.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که دیسلیپیدمی در بیماران لوسمی حاد میلوییدی مشهود نبوده است. در مورد اینکه oxLDL یک فاکتور استرس اکسیداتیو دخیل در بیماری لوسمی حاد میلوییدی نیاز به بررسی و مطالعات بیشتر میباشد.
علیرضا نجیمی ورزنه، محمد غلامی فشارکی، محسن روضاتی،
دوره 77، شماره 8 - ( 8-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم متابولیک بهعنوان عامل خطر اصلی برای ابتلا افراد به بیماری قلبی-عروقی شناخته میشود. با توجه به اهمیت کنترل سندرم متابولیک، بررسی عوامل موثر بر این سندرم از اولویتهای مهم پژوهشی در جهان و ایران میباشد. یکی از این عوامل موثر که مطالعات پیشین روابط ضد و نقیضی در مورد رابطه آن با سندرم متابولیک اشاره نمودهاند، متغیر نوبتکاری میباشد. از اینرو این مطالعه کوهورت آیندهنگر جهت بررسی رابطه بین نوبتکاری با سندرم متابولیک بر روی مردان کارگر انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه کوهورت آیندهنگر پنج ساله بر روی یک نمونه تصادفی از کارگران کارخانه فولاد مبارکه اصفهان (ایران) از فروردین تا اسفندماه، طی سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ انجام پذیرفته شده است. در این مطالعه متغیر نوبتکاری و سندرم متابولیک بهعنوان متغیر مستقل و وابسته و متغیرهای سن، تحصیلات و سابقه بهعنوان متغیرهای کنترلی در نظر گرفته شد.
یافتهها: تعداد افراد شرکتکننده در این مطالعه را ۱۳۲۱ نفر مرد (میانگین سنی ۴۳ سال) تشکیل میداد. در این مطالعه، نمونه شامل ۵۲۸ نفر (۴۰%) روزکار، ۱۵۵ نفر (۱۲%) نوبتکار چرخشی هفتگی و ۶۳۸ نفر (۴۸%) نوبتکار معمولی بود. شانس نسبی (OR) پنج ساله ابتلا به سندرم متابولیک در نوبت کارهای معمولی نسبت به روزکاران برابر با ۱/۹۳OR= با ۰/۰۴۴P= و برای نوبتکاران هفتگی برابر با ۱/۲۶OR= با ۰/۶۴P= بود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این مطالعه، داشتن شانس بیشتر در ابتلا به سندرم متابولیک در نوبتکاران معمولی نسبت به روزکاران تایید، اما این افزایش در نوبتکاران هفتگی تایید نشد.