38 نتیجه برای شیخ
بختیار ترتیبیان، رقیه افسر قرهباغ، عباس مآلاندیش، زینب شیخلو،
دوره 74، شماره 8 - ( آبان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: پُرفشاریخون یکی از عوامل خطرساز اصلی برای بیماریهای قلبی- عروقی است. نتایج تحقیقات نشان میدهد که عواملی مانند ویتامین D، هورمون پاراتیرویید، کلسیم و فسفر در تنظیم فشارخون دخیل هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین فشارخون با ویتامین D، هورمون پاراتیرویید، کلسیم و فسفر در زنان یائسه کمتحرک بود.
روش بررسی: پژوهش توصیفی- تحلیلی کنونی بر روی زنان یائسهی کمتحرک 50 تا 70 سال شهرستان ارومیه در شهریورماه 1394 انجام پذیرفت. 54 زن یائسهی کمتحرک بهعنوان نمونه انتخاب شده و بهطور داوطلبانه و واجد شرایط در این پژوهش شرکت نمودند. ویژگیهای عمومی و آنتروپومتریکی قد، وزن و شاخص تودهی بدن آزمودنیها بترتیب با استفاده از متر دیواری با دقت یک میلیمتر، ترازوی دیجیتالی با دقت g 100 و Dual emission X-ray absorptiometry (DXA) ارزیابی شدند. فشارخون سیستولی و دیاستولی با دستگاه فشارسنج اندازهگیری شد. سطوح سرمی ویتامین D، هورمون پاراتیرویید، کلسیم و فسفر نیز بهترتیب با دستگاه الایزا و اتوآنالایزر از نمونههای خونی حاصل از ورید بازویی اندازهگیری شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین فشارخون سیستولی و دیاستولی با ویتامین D (بهترتیب 581/0<P و 619/0<P)، هورمون پاراتیرویید (623/0<P و 341/0<P)، کلسیم (704/0<P و 141/0<P) و فسفر (058/0<P و 357/0<P)، رابطه معناداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: بین فشارخون سیستولی و دیاستولی با سطوح سرمی ویتامین D، هورمون پاراتیرویید، کلسیم و فسفر در زنان یائسهی کمتحرک 50 تا 70 سال در این مطالعه رابطهای اثبات نگردید.
بختیار ترتیبیان، زینب شیخلو، عباس مآلاندیش، محمد رحمتی یامچی، رقیه افسرقرهباغ،
دوره 74، شماره 10 - ( دی 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: نتایج مطالعات نشان میدهد که فعالیت ورزشی هوازی با تحریک سلولهای استخوانساز باعث پیشگیری از پوکی استخوان در دوران یائسگی میشود. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر 12 هفته تمرینات هوازی با شدت متوسط بر بیان ژن آلکالین فسفاتاز، سطوح سرمی آلکالین فسفاتاز، هورمون پاراتیرویید و کلسیم در زنان کمتحرک بود.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه نیمهتجربی است که در شهریور ماه سال 1394 در دانشگاه ارومیه انجام گردید. زنان یائسه کمتحرک 65-50 سال شهرستان ارومیه، جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند. 20 آزمودنی داوطلب و واجد شرایط با میانگین سنی 12/2±60 سال و شاخص توده بدن kg/m2 24/3±46/29 بهصورت تصادفی در دو گروه تمرین (10 زن) و کنترل (10 زن) با روش نمونهگیری تصادفی در این پژوهش شرکت نمودند. گروه تمرین به مدت 12 هفته، هر هفته سه جلسه و در هر جلسه به مدت 60-50 دقیقه تمرینات هوازی پیادهروی و دوی سبک را با شدت 65 تا 70% حداکثر ضربان قلب تمرین اجرا کردند، در حالیکه گروه کنترل در هیچ مداخلهای شرکت نداشتند. از گروه تمرین و کنترل 24 ساعت پیش و پس از 12هفته برنامهی تمرینی بهمنظور اندازهگیری بیان ژن آلکالین فسفاتاز و مارکرهای سرمی استخوان نمونهگیری خون بهعمل آمد. ارزیابی بیان ژنی با دستگاه Real-time RT-PCR (Applied, USA) و مارکرهای سرمی استخوان با دستگاههای Auto-analyzer (Biotechnica, Italy) و ELISA reader (Stat Fax-4200, Awareness Inc., USA) صورت گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد بیان ژن آلکالینفسفاتاز و هورمون پاراتیرویید پس از 12 هفته تمرینات هوازی شدت متوسط در بین گروهی افزایش معناداری داشتند (بهترتیب 027/0=P و 006/0=P)، ولی سطوح سرمی آلکالین فسفاتاز و کلسیم تفاوت معناداری نداشتند (بهترتیب 941/0=P و 990/0=P).
نتیجهگیری: نتایج بیانگر آن است که 12 هفته فعالیت ورزشی هوازی پیادهروی و دوی سبک با 65 تا 70% بیشینه ضربان قلب تمرین بیان ژن آلکالین فسفاتاز و هورمون پاراتیرویید را در زنان یائسه کمتحرک افزایش میدهد.
محسن شیخحسن، محسن نیکبخت، مهدیه غیاثی،
دوره 74، شماره 11 - ( بهمن 1395 )
چکیده
تخریب دیسک بین مهرهای بیشتر با درد کمر و گردن همراه است که بهعنوان یک نوع معلولیت از آن یاد میشود. با وجود اینکه نتایج شناخته شدهای از فرآیند آبشاری تخریب دیسک بین مهرهای موجود است، اما درمان این بیماری هنوز به عملهای جراحی و روشهای پیشگیرانهای محدود شده است که قابلیت معکوسزایی بیماری و یا حفظ و بازگرداندن بافت دیسک بین مهرهای را ندارند. در طول دهه گذشته، طب ترمیمی با استفاده از تزریق سلولهای دیسک بین مهرهای، کندروسیتها یا سلولهای بنیادی، پژوهشهای گستردهای را بر روی مدلهای حیوانی مختلف مبتلا به دیسک بین مهرهای انجام داده است که این پژوهشها، تا مطالعات پیشبالینی بر روی درمان بیماریهای مختلف ستون فقرات پیشرفت کرده است. با وجود اینکه نتایج اولیه، تاثیرات مثبت روش تزریق سلولی را در زمینه بازسازی دیسک بین مهرهای نشان داده است، اما پژوهشهای پایهای دقیقی که بر روی سلولهای دیسک بین مهرهای و اکوزیست آنها صورت پذیرفته است حاکی از آن میباشد که سلولهای پیوند شده قادر به حیات نبوده و توانایی سازگاری با اکوزیست بدون شریان دیسک بین مهرهای را ندارند. جهت افزایش احتمال موفقیت در این روش درمانی، میبایستی موارد استفاده از این روشها و بیمارانی که از این روشها بیشترین بهره را کسب مینمایند بهخوبی تعریف شوند. فایق آمدن بر این مشکلات تنها با تمرکز بر روی پژوهشهای آزمایشگاهی و بالینی میسر خواهد بود.تخریب دیسک بین مهرهای بیشتر با درد کمر و گردن همراه است که بهعنوان یک نوع معلولیت از آن یاد میشود. با وجود اینکه نتایج شناخته شدهای از فرآیند آبشاری تخریب دیسک بین مهرهای موجود است، اما درمان این بیماری هنوز به عملهای جراحی و روشهای پیشگیرانهای محدود شده است که قابلیت معکوسزایی بیماری و یا حفظ و بازگرداندن بافت دیسک بین مهرهای را ندارند. در طول دهه گذشته، طب ترمیمی با استفاده از تزریق سلولهای دیسک بین مهرهای، کندروسیتها یا سلولهای بنیادی، پژوهشهای گستردهای را بر روی مدلهای حیوانی مختلف مبتلا به دیسک بین مهرهای انجام داده است که این پژوهشها، تا مطالعات پیشبالینی بر روی درمان بیماریهای مختلف ستون فقرات پیشرفت کرده است. با وجود اینکه نتایج اولیه، تاثیرات مثبت روش تزریق سلولی را در زمینه بازسازی دیسک بین مهرهای نشان داده است، اما پژوهشهای پایهای دقیقی که بر روی سلولهای دیسک بین مهرهای و اکوزیست آنها صورت پذیرفته است حاکی از آن میباشد که سلولهای پیوند شده قادر به حیات نبوده و توانایی سازگاری با اکوزیست بدون شریان دیسک بین مهرهای را ندارند. جهت افزایش احتمال موفقیت در این روش درمانی، میبایستی موارد استفاده از این روشها و بیمارانی که از این روشها بیشترین بهره را کسب مینمایند بهخوبی تعریف شوند. فایق آمدن بر این مشکلات تنها با تمرکز بر روی پژوهشهای آزمایشگاهی و بالینی میسر خواهد بود.
مرجان ظریف یگانه، سمیرا کبیری، سارا شیخالاسلامی، حسنا حسان منش، مهدی هدایتی،
دوره 74، شماره 12 - ( اسفند 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان تیرویید شایعترین سرطان غدد درونریز میباشد. 10-5% کل انواع سرطانهای تیرویید را سرطان مدولاری تیرویید تشکیل میدهد. وجود جهشهای پروتوآنکوژن RET بهویژه در اگزونهای 10 و 11 و 16 در ایجاد سرطان مدولاری تیرویید بهخوبی نشان داده شده است. بنابراین، شناسایی جهشهای این ژن امکان تشخیص زود هنگام بیماری را برای افرادی که علایم بیماری را بروز ندادهاند، ایجاد میکند. هدف از مطالعه حاضر، تعیین جهش اگزونهای 17 و 18 پروتوآنکوژن RET در افراد مبتلا به سرطان مدولاری تیرویید و اعضای درجه یک خانواده آنان در جمعیت ایرانی بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر بر روی 311 نفر (190 بیمار و 121 نفر اعضای خانواده آنها) بهروش نمونهگیری ساده با تشخیص پاتولوژی و ارجاع به پژوهشکده غدد درونریز و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد (مهرماه 1392 تا 1394). محتوای DNA ژنومی با روش استاندارد نمک اشباع/پروتیینازکا استخراج شد. تعیین جهش اگزونهای 17 و 18 پروتوآنکوژن RET با استفاده از روش PCR-Sequencing انجام شد.
یافتهها: تعداد 20 جهش بدمعنی در کدون 982 شامل CGC>TGC c.2944C>T,، (rs17158558) p.Arg982Cys اگزون 18 پروتوآنکوژن RET یافت گردید، از این تعداد، 16 جهش هتروزیگوت و چهار جهش هموزیگوت بودند. همچنین، 154 تغییر نوکلئوتیدی G>A (rs2742236) در اینترون 18 و چهار تغییر نوکلئوتیدی C>T (rs370072408) در اینترون 17 مشاهده شد. در اگزون 17 جهشی یافت نگردید.
نتیجهگیری: از آنجاییکه جهش یافت شده در کدون 982 اگزون 18، جز جهشهای بدمعنی بوده و منجر به تغییر اسیدآمینه آرژینین به سیستئین در ساختار پروتیین تیروزینکیناز RET میگردد و همچنین با توجه به امتیاز SIFT(0.01) و Polyphen(0.955) این جهش، میتوان آنرا جز جهشهای خطرناک درنظر گرفت. ازطرفی چون فراوانی این جهش در بین بیماران مبتلا به سرطان مدولاری تیرویید در این مطالعه 4/6% محاسبه گردید، از اینرو در صورت تایید پاتوژن بودن این جهش، احتمالا بررسی اگزون 18 نیز جز آزمایش ژنتیکی غربالگری RET مدنظر قرار گیرد.
سمیرا احیائی، مهدی هدایتی، مرجان ظریف یگانه، سارا شیخالاسلامی، سید اسدالله امینی،
دوره 75، شماره 6 - ( شهریور 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان مدولاری تیرویید، تومور غدد درونریز بوده و به دو نوع وراثتی و تکگیر تقسیم میشود. جهشهای ژرملاین در پروتوانکوژن RET مسئول ایجاد نوع ارثی میباشد. کلسیتونین یک نشانگر اختصاصی جهت تشخیص سرطان مدولاری تیرویید است. هدف از این مطالعه یافتن ارتباط بین میزان کلسیتونین در بیماران سرطان مدولاری تیرویید با حضور یا و عدم حضور جهش پروتوانکوژن RET در اگزون ۱۰ و ۱۱ بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر بهصورت مطالعه توصیفی-تحلیلی انجام شد. افراد مورد بررسی از بیمارانی مبتلایان به سرطان مدولاری تیرویید که با تشخیص پاتولوژی به پژوهشکده غدد درونریز و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی از مهر ماه ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴ به روش نمونهگیری ساده برگزیده شدند. جمعیت مورد مطالعه بر اساس بود یا نبود جهش در اگزونهای ۱۰ و ۱۱ پروتوآنکوژن RET به دو گروه ۴۳ نفر تقسیمبندی شدند. DNA ژنومی استخراج و به روش PCR تکثیر شده و تعیین توالی گشتند. سطح پلاسمایی کلسیتونین به روش الیزا اندازهگیری شد.
یافتهها: بررسی سطح کلسیتونین ۴۳ بیمار با جهش مولکولی در پروتوآنکوژن RET مورد بررسی (میانگین سنی ۳۱ سال) و ۴۳ بیمار بدون جهش مولکولی در پروتوآنکوژن RET (میانگین سنی ۴۳ سال) بهترتیب pmol/ml ۷/۳، pmol/ml ۳/۰۷ بود. این اختلاف از لحاظ آماری معناداری بود (۰/۰۰۱۴P=).
نتیجهگیری: با توجه به اختلاف غلظت پلاسمایی کلسیتونین در دو گروه احتمال میرود وجود جهش در بیماران مبتلا به سرطان مدولاری تیرویید بر میزان کلسیتونین پلاسمایی بیماران موثر باشد.
محسن شیخحسن، مهدیه غیاثی،
دوره 75، شماره 9 - ( آذر 1396 )
چکیده
سلولهای بنیادی، سلولهای بیولوژیکی منحصر به فردی هستند که میتوانند به سلولهای تخصصی متفاوتی تمایز یابند. در پستانداران، دو نوع گسترده از سلولهای بنیادی وجود دارد: سلولهای بنیادی جنینی که از توده سلولی داخل بلاستوسیست جدا میشوند و سلولهای بنیادی بالغ که در بافتهای مختلف یافت میشوند. سلولهای بنیادی مزانشیمی (Mesenchymal stem cells, MSC)، سلولهای چند توانی هستند که بهعنوان یکی از مهمترین سلولهای بنیادی بالغ از آنها یاد میشود. بهدلیل ظرفیت تکثیری بسیار بالا و توانایی خودنوزایی مناسبی که این سلولها دارند، منبع قدرتمند و امیدوارکنندهای را جهت استفاده در زمینه طب ترمیمی ایجاد نمودهاند. همچنین، سلولهای بنیادی مزانشیمی میتوانند به چندین رده سلولی مانند استئوبلاستها (سلولهای استخوانی)، کندروسیتها (سلولهای غضروفی)، آدیپوسیتها (سلولهای چربی) و میوسیتها (سلولهای عضلانی) تمایز یابند. از آنجایی که سلولهای بنیادی مزانشیمی بهعنوان یک منبع جذاب جهت پیوند اتولوگ در زمینه طب ترمیمی محسوب میگردند، بررسی چرخههای سیگنالدهنده سلولی- مولکولی که در تمایز این سلولها موثر بوده و همچنین تغییرات مولکولی ایجاد شده حین تمایز آنها و در نتیجه درک نقش سایتوکین، کموکین و فاکتورهای نسخهبرداری بر روی تمایز این سلولها پراهمیت میباشد. تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی به رده مزانشیمی بهصورت ژنتیکی مورد دستکاری واقع شده و توسط فاکتورهای نسخهبرداری خاصی که با ردههای سلولی ویژه در ارتباط هستند، تحریک میشود. مطالعات اخیر به بررسی نقش عوامل نسخهبرداری شامل Runx2، Sox9، PPARγ، MyoD، GATA9 و GATA6 در تمایز MSC پرداختهاند.
شهرزاد شیخحسنی، نادره بهتاش، سهیلا امینیمقدم،
دوره 75، شماره 10 - ( دی 1396 )
چکیده
سارکومهای رحمی بدخیمیهای نادر ژنیکولوژیک هستند که ۷-۳% از کل بدخیمیهای رحم و حدود ۱% از کانسرهای ژنیکولوژیک را تشکیل میدهند و سبب بخش مهمی از مرگومیر بهعلت کانسرهای ژنیکولوژیک میگردند. این تومورها ماهیت تهاجمی و میزان عود بالایی دارند. شایعترین نوع آنها لیومیوسارکوم میباشد. نادرترین نوع سارکوم رحمی اندومتریال استرومال سارکوم میباشد که در سنین جوانتری دیده میشود. در این مقاله مروری با بررسی متون و مقالات (۲۰۰۰-۲۰۱۷) انواع سارکومهای رحمی، روشهای تشخیصی، پاتولوژی و انواع درمانهای اولیه و کمکی این تومورها بررسی و جمعآوری شده است. طبق آخرین طبقهبندی هیستوپاتولوژیک این تومورها بر اساس سیستم FIGO 2009و WHO، سارکومها در سه گروه لیومیوسارکومها، اندومتریال استرومال سارکوم و کارسینوسارکومها طبقهبندی میشوند. تشخیص این تومورها پیش از درمان و افتراق آنها از میومهای خوشخیم با استفاده از روشهای تشخیص کنونی مشکل میباشد. در حال حاضر MRI، سونوگرافی و PET روشهای تشخیصی در دسترس هستند. جراحی کامل و بدون آسیب تومور با حاشیههای منفی، استاندارد طلایی درمان در این نوع تومور میباشد. در موارد بیماری پیشرفته یا عود، جراحی سیتوریداکتیو با هدف حذف بقایای تومور و بهدنبال آن شیمیدرمانی در الویت است. برای بیمارانی که بیماری غیرقابل جراحی یا بیماری متاستاتیک دارند، شیمیدرمانی تسکینی در نظر گرفته میشود. در حال حاضر گزارش شده که ترکیب Docetaxel و Gemcitabine بهترین پاسخ درمانی را دارد. مطالعات اخیر برای اثبات نقش موثر Targeted agents به تنهایی یا همراه با شیمیدرمانی سیتوتوکسیک در درمان این تومورها در حال انجام است. بهطور کلی این تومورها پاسخ مناسبی به شیمیدرمانی و رادیوتراپی ندارند، این بدخیمی در تمامی مراحل پیشآگهی ضعیفی دارد.
محسن شیخحسن، سادات قیاثی قیاثی،
دوره 76، شماره 5 - ( مرداد 1397 )
چکیده
فرآیند بازسازی آسیبهای عضلانی-اسکلتی (ارتوپدی)، بهدلیل توانایی خودنوزایی ذاتی بسیار ضعیف بافت بالغ غضروفی، باعث ایجاد مشکلاتی در زمینه پزشکی شده است. بنابراین، پژوهشهایی بر روی گسترش استراتژیهای نوین بازساختی با استفاده از ترکیب نمودن کندروسیتها یا سلولهای بنیادی با داربستها و فاکتورهای رشد با هدف حل این مشکلات تمرکز یافته است. بهدلیل قابلیت تکثیری بهنسبت پایین کندروسیتهای پیوند شده، مدلهای جدید ساخت غضروف، استفاده از سلولهای بنیادی مشتق از چربی را تحت بررسی قرار دادهاند. سلولهای بنیادی مشتق از چربی بهراحتی بدون هیچگونه عوارض جدی قابل دسترس بوده و قدرت تمایزی به چندین رده سلولی شامل تمایز خودبهخودی به غضروف را زمانی که در داربستهای ژلی همچون کلاژن به دام انداخته میشود دارا میباشد. همچنین، مطالعات اخیر برخی از مکانیسمهای دخیل در فرآیند ساخت غضروف سلولهای بنیادی مشتق از چربی را در شرایط آزمایشگاهی و همچنین قابلیت ترمیمی آنها را در داربستهای مهندسیشده زیستی و در حضور فاکتورهای رشد نشان داده است. افزونبراین، نقش مهم مولکولهای mRNA کوچک غیر کدکننده (miRNAs)، در فرآیند تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی به رده غضروفی مشخص شده است. بهطوریکه طی مطالعات مختلف، تاثیر چندین miRNAs بر روی تنظیم فرآیند تمایز به غضروف سلولهای بنیادی مشتق از چربی تایید شده است. در این مقاله مروری، به بررسی پیشرفتهای صورتپذیرفته در زمینه استفاده از سلولهای بنیادی مشتق از چربی در بازسازی غضروف پرداخته خواهد شد.
فاطمه فلاحتی مروست، حسین عربعلیبیک، فاطمه علیپور، عباس شیخطاهری، لیلا نوری،
دوره 76، شماره 12 - ( اسفند 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: تجویز لنز مناسب به منظور ایجاد دید بهتر و کاهش عوارض جانبی، فرآیندی چند مرحلهای، پیچیده، زمانبر و شامل ملاحظات فراوان است که انجام آن تنها توسط یک متخصص چشم خبره امکانپذیر است. هدف این مطالعه، طراحی یک سیستم تصمیمیار در زمینهی تجویز لنزهای تماسی بود.
روش بررسی: در این مطالعهی بنیادی، دادههای مربوط به ۱۲۷ بیمار مبتلا به کراتوکونوس مراجعهکننده به درمانگاه لنز بیمارستان فارابی دانشگاه علوم پزشکی تهران در بازهی زمانی اسفند ۱۳۹۲ تا تیرماه ۱۳۹۳ مورد استفاده قرار گرفته است. پنج پارامتر در فرآیند تجویز لنز مورد بررسی قرار گرفت. پارامترهای "موقعیت قرارگیری لنز در راستای عمودی"، "میزان حرکت عمودی لنز حین پلک زدن" و "پهنای ریم در الگوی فلورسین" از طریق تهیه ویدیو از بیمار و "میزان تجمع فلورسین زیر لنز" توسط پزشک و "میزان راحتی لنز" از طریق پرسش از بیمار بهدست آمد. مناسب و نامناسب بودن لنز توسط پزشک متخصص تشخیص داده و ثبت شد. از شبکه عصبی مصنوعی به منظور طراحی سیستم تصمیمیار استفاده شد. سیستم توسط ماتریس کانفیوژن مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: پس از ارزیابی، سیستم میزان صحت، حساسیت و ویژگی سیستم بهترتیب ۹۱/۳، ۸۹/۸ و ۹۲/۶% بهدست آمد. شعاعهای مختلفی برای سیگما در نظرگرفته شد که در نهایت شعاع ۱/۱ بهترین نتیجه را در دستهبندی لنز بهدست آورد.
نتیجهگیری: اعداد بهدست آمده از ارزیابی سیستم نشان داد استفاده از شبکه عصبی مصنوعی بهعنوان یک سیستم تصمیمیار میتواند با دقت قابل قبول، ارزیابی لنز تماسی سخت را مورد بررسی قرار داده و لنزهای مناسب و نامناسب را تفکیک نماید.
محمدرضا چشمیزدان، رضا دهنویه، موسی بامیر، آتوسا پورشیخعلی، سمیه نوری حکمت،
دوره 77، شماره 8 - ( آبان 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: جایگاه هر حوزه موضوعی در تولیدات علمی میتواند نشاندهنده توانمندی عملکرد علمی آن حوزه باشد. از آنجایی که زنان و زایمان یکی از مهمترین رشتههای بالینی در حوزه علومپزشکی است، از اینرو این مطالعه با هدف بررسی وضعیت تولیدات علمی حوزه زنان و زایمان پیش و پس از طرح تحول نظام سلامت انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه علمسنجی که از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۷ در مقالات ایرانی از دیدگاه شاخصهای تعداد مدارک تولیدی، تعداد استنادات دریافتی، میزان استناد به هر مقاله و شاخص H، حوزه زنان و زایمان که براساس پایگاه Web of Science انجام شده است.
یافتهها: میانگین میزان استناد به هر مقاله، تعداد مدارک و تعداد استنادات در ۵ سال پیش از طرح تحول نظام سلامت، بهترتیب برابر با ۱۰/۴۴، ۱۹۶/۶ و ۱۷۵۰/۶ و در ۵ سال پس از اجرای طرح، برابر با ۳/۸۹، ۲۸۲/۶ و ۱۰۳۱/۴ میباشد. همچنین در حوزه، زنان و زایمان، میزان همکاری جهانی پیش و پس از طرح تحول سلامت، بهترتیب برابر با ۱۳/۰۶ و ۱۳/۲۵ میباشد. رمضانی تهرانی با ۱/۹۱ پرتولیدترین نویسنده و دانشگاه علوم پزشکی تهران با ۲۳/۷۷% بالاترین سازمان تولیدکننده و موضوع زنان و زایمان با ۶۶/۸۸% بیشترین سهم تولیدات علمی این حوزه را پوشش داده است.
نتیجهگیری: یافتهها نشان میدهد، تولیدات علمی حوزه زنان و زایمان، از لحاظ کمیت (تعداد مدارک) پس از طرح تحول نظام سلامت روندی رو به رشدی داشته، اما از نظر کیفیت (استناد، شاخص H) رو به کاهش است. همچنین همکاریهای جهانی پس از طرح تحول نظام سلامت افزایش یافته است و بیشترین همکاری این حوزه با کشور آمریکا و کمترین با کشورهای آسیایی بوده است.
فرزانه شیخالاسلامی، صفورا غریبزاده، احسان مصطفوی، نرگس میاندهی، فرزانه احمدنژاد، سعید جدیری اسلامی، جواد واعظ، علی مرادی،
دوره 77، شماره 12 - ( اسفند 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: ارزیابی ایمنیزایی واکسن هاری با یک روش ارزان، سریع، دارای دقت بالا و سازگار با ارزشهای اخلاقی بسیار مهم است، بنابراین پژوهشگران به ارایه روشهای گوناگونی از جمله انتشار یک طرفه شعاعی، روش آزمایشگاهی ارایه شده توسط انستیتوی سلامت ملی آمریکا پرداختهاند. مطالعه حاضر با هدف جایگزینی یک روش برونتنی سازگار با معیارهای اخلاق پزشکی به جای روش درونتنی انجام شد. با پذیرش این نکته که ایمنیزایی واکسن هاری، وابسته به مقدار آنتیژن گلیکوپروتیینی موجود در آن است و این که آنتیبادی مونوکلونال تا خوردگی صحیح گلیکوپروتیین ویروس هاری را تشخیص میدهد، مقدار جزو گلیکوپروتیینی میتواند نشاندهنده مقدار ایمنیزا بودن واکسن باشد.
روش بررسی: این مطالعه کاربردی از شهریور ۱۳۹۵ تا شهریور ۱۳۹۷ در آزمایشگاه مرکز همکاریهای سازمان بهداشت جهانی برای رفرانس و تحقیقات هاری انستیتو پاستور ایران در تهران انجام گرفت. ما برای تعیین مقدارگلیکوپروتیین ویروسی در واکسنهای مختلف هاری یک الایزای ایمنی-تسخیری (Immune-capture enzyme-linked immunosorbent assay, ELISA) طراحی کردیم.
یافتهها: در منحنی استاندارد شیب خط برابر (۰/۰۰۱۳R2=۰/۹۸ (P= محاسبه شد. در واکسنهای انسانی میانگین بین ۷/۳۶۶-۵/۵۵۴ (انحرافمعیار ۰/۱۰۳۹-۰/۰۴۶۳ بهترتیب) و ضریب تغییرات ۲/۴۳۶-۰/۷۷۸ و در واکسنهای حیوانی میانگین ۵/۹۹۳-۲/۲۹۳ (انحرافمعیارها ۰/۲۷۲۴-۰/۰۰۴۱) و ضریب تغییرات ۴/۵۴۶-۰/۱۸۲ تعیین گردید. برای واکسن حیوانی ضریب همبستگی پیرسون ۰/۹۹ و برای واکسن انسانی این ضریب ۰/۹۵ بهدست آمد. همچنین ضریب همبستگی توافقی برای واکسن حیوانی ۰/۹۸ و برای واکسن انسانی ۰/۹۸ بود که نشاندهنده وجود توافق متوسط رو به بالا در نمونههای واکسنهای انسانی و حیوانی است.
نتیجهگیری: کیت الایزای طراحی شده دارای تکرارپذیری، دقت بینابینی و استواری مناسبی برای سنجش میزان گلیکوپروتیینی واکسن هاری بود که ارتباط مستقیمی با ایمنیزایی واکسن داشت.
محسن شیخحسن، حسین بختیاری پاک، محمد بختیاری پاک، ناصر کلهر،
دوره 77، شماره 12 - ( اسفند 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در احتمال موفقیت روشهای ایمپلنت دندانی میتوان به کیفیت و کمیت استخوان فک اشاره نمود. در این مطالعه، به بررسی کارایی چسب استخوانی بهمنظور تحریک بازسازی استخوان تحلیل رفته در دو بیمار پرداخته شد.
معرفیبیمار: این پژوهش بهصورت یک مطالعه موردی در درمانگاه آل مرتضی شهر قم از خرداد تا بهمن ۱۳۹۵ انجام شده است. در این مطالعه، ml ۱۰ از خون دو بیمار بهصورت مجزا دریافت گردید و جهت جداسازی فیبرین غنی از پلاکت، بهمدت هشت دقیقه تحت سانتریفوژ با دور rpm ۱۳۰۰ قرار گرفتند. سپس، فیبرین غنی از پلاکت جهت تهیه چسب استخوانی، با استخوان آلوژن ترکیب شد. چسب استخوانی تهیه شده همراه با ایمپلنت داخل استخوان فک بیمار استفاده شد.
نتیجهگیری: چسب استخوانی بهدلیل دارا بودن فاکتورهای رشد متعدد، قابلیت استفاده بهعنوان یک روش مناسب جهت تحریک بازسازی استخوان تحلیل رفته فک را دارا میباشد.
محسن شیخ حسن، حامد منوچهری، مسعود سعیدی جم،
دوره 78، شماره 5 - ( مرداد 1399 )
چکیده
ویروس کرونای بهشدت مسری جدید تحت عنوان SARS-CoV-2 در اواخر 2019 ابتدا در شهر ووهان چین پدیدار شد. این ویروس تا 17 شهریور 1399، در 216 کشور جهان از جمله ایران گسترش یافت. بهطوری که تا 17 شهریور 1399، تعداد مبتلایان و افراد فوت شده در سراسر جهان بهترتیب 27032617 و 881464 نفر بوده است. بنابراین معرفی درمانهای موجود برای این ویروس، بهعنوان یک معضل جهانی، ضروری بهنظر میرسد. مقالات برای بررسی ازEmbase ، Medline و Google Scholar انتخاب شدند. مقالات کامل به زبان انگلیسی که از اول دسامبر 2019 تا 10 آگوست 2020 منتشر شده بودند، مورداستفاده قرار گرفتند. اصطلاحات جستجو شده شامل ترکیبی از COVID-19, SARS-COV-2, Convalescent plasma treatment for Covid-19, Antiviral, Antibacterial, Vaccines و Monoclonal antibodies است. هیچ محدودیتی در نوع مطالعه واجد شرایط برای ورود به این مقاله وجود نداشت. روشهای درمانی مختلف را بهطور کلی میتوان به گروه molecules smallها و بیولوژیکها تقسیم نمود. از بین داروهای Small molecule که با موفقیت چشمگیر همراه بودهاند میتوان به Remdesivir اشاره نمود. جداسازی و انتقال پلاسمای خون افراد بیمار بهبود یافته از COVID-19 به بیماران جدید و استفاده از پروتیین نوترکیب مبدل آنژیوتانسین 2 از درمانهای بیولوژیک موفق بوده است. به هر حال تلاش برای ساخت سایر محصولات موثر و امیدبخش بیولوژیک در حال انجام است. تولید واکسن ایمن و کارا میتواند باعث جهش عظیمی در ریشه کردن بیماری شود. همچنین استفاده از آنتیبادیهای مونوکلونال ضد COVID-19 و محصولات مبتنی بر سلولهای بنیادی میتواند باعث موفقیت بزرگی در درمان بیماری شود.
محبوبه شیخ زاده، محسن منادی، یونس لطفی، عبداله موسوی، عنایتاله بخشی،
دوره 78، شماره 11 - ( بهمن 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: سرگیجه خوشخیم وضعیتی، شایعترین علت سرگیجه و نیستاگموس است . این بیماران از حملههای کـوتـاه سرگیجهای درحین تغییرات سریع وضعیت سر شکایت میکنند. سرگیجه بهطور چشمگیری سبب اختلال در کیفیت زندگی فرد میشود. این مطالعه جهت بررسی تاثیر کمبود ویتامین D بر نیستاگموس در بیماران سرگیجه خوشخیم وضعیتی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مورد-شاهدی از فروردین 1396تا اردیبهشت 1397 کلیه بیماران مراجعهکننده به بیمارستان روحانی بابل که واجد شرایط مطالعه بودند از لحاظ سرگیجه خوشخیم، نیستاگموس و ویتامین D بررسی شدند. بدین منظور از مانور تشخیصی دیکس-هالپایک و آزمون ویدیونیستاگموگرافی جهت بررسی نیستاگموس و سرگیجه و آزمون الایزا برای سنجش هیدروکسی 25 ویتامین D استفاده شد. در آنالیز آماری بیماران دارای ویتامین D نرمال بهعنوان گروه شاهد و بیماران مبتلا به کمبود ویتامین) کمتر از ng/ml 20) بهعنوان گروه کنترل تقسیم شدند.
یافتهها: در هرگروه ۲۷ بیمار مطالعه را کامل کردند. میانگین سنی بیماران در گروه شاهد و گروه کنترل بهترتیب 8/2±4/48 و 7/5±8/47 (9/0P=). میانگین سطح ویتامین D دو گروه شاهد و کنترل بهترتیب 81/33 و41/11 بود که اختلاف معنادار آماری وجود داشت و میانگین شدت نیستاگموس جزء افقی، مایل و عمودی تورشنال در گروه شاهد بهترتیب 32/40، 3/5، 86/8 و در گروه آزمون، میانگین شدت نیستاگموس جزء افقی، مایل و عمودی تورشنال بهترتیب 98/4 ،93/6 و60/9 بود. مقایسه هریک از این اجزای نیستاگموس در گروه کنترل با شاهد از نظر آماری اختلاف معنادار داشت ( 001/0P<).
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان داد که بین کمبود ویتامین D و شدت نیستاگموس تورشنال در بیماران سرگیجه خوشخیم وضعیتی مراجعه ارتباط وجود دارد.
محمدرضا شیخیچمان،
دوره 78، شماره 11 - ( بهمن 1399 )
چکیده
سردبیر محترم
ریشه علم اقتصاد به تقابل دو مولفه وجود منابع محدود و نیازهای نامحدود در جامعه برمیگردد، بهگونهای که بتوان پاسخگوی این نیازهای نامحدود با منابع محدود موجود بود. علم اقتصاد سلامت نیز بهدنبال تحقق هدف مذکور در نظامسلامت میباشد، یعنی بودجه و منابع محدود انسانی و غیرانسانی نظامسلامت با چه شیوه و چه ترکیبی در راستای حفظ و ارتقای سلامت آحاد جامعه به کار گرفته شوند تا بهترین خروجی ممکن در تولید سلامت را داشته باشند. 1
در حالت معمول میتوان با درنظر گرفتن اهداف معین شده در هر نظام سلامت و انجام مطالعات اقتصاد سلامت به این سوالات پاسخ داد که مقدار بهینه تخصیص منابع به هر بخش چه میزان است، چه روندها و فرآیندهای درمانی مقرون به صرفهتر هستند، چه داروهایی تحت پوشش نظام بیمهای قرار بگیرند، چه تجهیزات پزشکی خریداری شوند، تعرفه خدمات مراقبت سلامت چه مقدار باشد و به عبارت دیگر، در نظام سلامت چه کالاهایی و چگونه تولید شوند، با چه روشهایی به دست مصرفکننده برسند و سپس اطلاعات حاصل از پژوهشهای مختلف در اختیار سیاستگذار قرار گرفته و مبنای سیاستگذاری مبتنی بر شواهد را فراهم کند، اما در شرایط وقوع بحران و یا پاندمیک (عالمگیری) یک بیماری مکانیسمهای نظام سلامت به درستی محقق نمیشوند.2
بحران را میتوان حادثهای تعریف کرد که به شکل طبیعی و یا توسط بشر بهوجود میآید، ناگهانی و یا فزاینده است و سختی و مشقت را به جامعه انسانی تحمیل مینماید، بهطوری که برطرف کردن آن نیاز به اقدامات اساسی و فوقالعاده دارد و پاندمیک نیز یعنی مواردی از یک بیماری که بهطور ناگهانی در تمام نقاط یک کشور، بخشی از یک قاره و یا کل جهان روی دهد.3و4 وقتی بیماری همچون کووید-19 در کشوری اپیدمی و یا پاندمی میشود، تمام امکانات آن کشور جهت مبارزه با شرایط بهوجود آمده بسیج میشوند و نظام سلامت نیز برای کنترل بحران بهناچار اقدام به خرید و واردات دارو، تجهیزات و دستگاههای تشخیصی-درمانی در سطح وسیع مینماید و دیگر به مانند قبل فرصت انجام مـطالعات اقـتـصاد سلامت فراهم نیست و صرفا تحقیقات محدود صورت گرفته بهدلیل شتابزدگی مـحققان و نبود دادههای مناسب و کافی، دارای خروجی مطلوبی که بتواند مبنای سیاستگذاری مبتنیبر شواهد را فراهم کند نمیباشند.
حال کشوری که این بحران را پشت سرگذاشته است ممکن است با کسری بودجه مواجه شود و باید از منابع و بودجه تخصیصی سایر بخشها چشمپوشی کند که این موضوع مشکلات بسیاری برای برنامههای از قبل تعریف شده سازمانهای مختلف بوجود میآورد و نهایتا موجبات عقب افتادگی اقتصادی را فراهم میکند. البته لازم به ذکر است که دیگر تاثیر اقتصادی شیوع گسترده یک بیماری، هدر رفتن منابع انسانی مولد آن جوامع بوده و بار اقتصادی زیادی از این حیث ایجاد میکند. درمجموع میتوان گفت بحرانهایی همچون بیماری کووید-19 شرایط ویژهای برای همه بخشهای جامعه ایجاد میکند و اقتصاد سلامت نیز از این قاعده مستثنی نیست.
بهنظر میرسد که بودجه نظام سلامت پس از سپری کردن این همهگیری باید پس از محاسبه دقیق، بازتخصیص شده و سهم بهینه هر بخش در کمیته مرکبی از اقتصاددانان سلامت، متخصصان بهداشت، متخصصان درمان، متخصصان اپیدمیولوژی، مدیران بهداشت و درمان و سیاستگذاران سلامت تعیین گردد و همچنین اعتبارات بیشتری به این بخش اختصاص داده شود. امیدواریم که دیگر شاهد وقوع چنین اتفاقات ناگواری در هیچ جامعهای نباشیم و بتوانیم از اقدامات انجامگرفته و درسهای آموختهشده از این بحران بهمنظور آمادهسازی هرچه بیشتر زیرساختهای کشور در جنبههای مختلف استفاده کنیم.
محمد هادیان، تورج هراتی خلیلآباد، محمدرضا شیخی چمان،
دوره 79، شماره 4 - ( تیر 1400 )
چکیده
سردبیر محترم
محدود بودن بیشتر منابع موجود مادی و غیرمادی و در مقابل وجود نیازهای نامحدود در جامعه منجر به شکلگیری علم اقتصاد شده است. علم اقتصاد سلامت نیز بهدنبال این است که بودجه و منابع محدود نظامسلامت با چه شیوه و چه ترکیبی بهکار گرفته شوند تا بهترین خروجی ممکن میسر گردد.1و2 در راستای حفظ و ارتقای گروههای مختلف جمعیتی، سیاستگذاریهای مختلفی انجام گرفته که این اقدامات مستلزم صرف هزینههایی است که گاها مخارج سلامت بزرگترین بخش از مخارج عمومی دولتها را به خود اختصاص میدهد.
دولتها همواره بهدنبال راهی هستند تا علاوه بر تامین جامع نیازهای سلامت، هزینههای این بخش را نیز کنترل نمایند، اما در اکثر موارد هزینههای سلامت کشورهای مختلف با سیر یکنواختی افزایش یافته است.3و4 در نظامسلامت ایران نیز سرانه هزینههای سلامت از 759 هزار ریال در سال 1381 به 10355 هزار ریال در سال 1393 رسیده که با 14 برابر شدن سالیانه 800 هزار ریال افزایش پیدا کرده است.5
عوامل افزایشدهنده هزینههای نظامسلامت را میتوان در دو حیطه دستهبندی کرد: وقایعی همچون تغییر ترکیب جمعیتی (مسن شدن)، گذارهای اپیدمیولوژیکی، تغییر رفتارهای سلامت و پزشکی شدن جامعه مواردی هستند که در کنترل نظامهای سلامت نمیباشند. در مقابل وقایعی همچون گسترش دسترسی به خدمات مراقبت سلامت، گسترش تنوع و افزایش قیمت خدمات (تعرفه)، ورود و استفاده از تکنولوژیهای گرانقیمت و همچنین مکانیسمهای پرداخت به ارایهکنندگان خدمات که این موارد تا حدودی در کنترل نظامهای سلامت قرار دارند، بنابراین شناسایی و مدیریت حیطه دوم باید در دستورکار قرار بگیرد.6 راهکارهای مختلفی بهمنظور کنترل هزینههای سلامت در کشور ایران و دیگر کشورها اتخاذ شده است که با جمعبندی آنها، مرور متون جامع، مشورت با اقتصاددانان سلامت، قابلیت اجرا و میزان تاثیرگذاری بر هدف موردنظر و همچنین درنظرگرفتن شرایط فعلی بخش بهداشت و درمان کشور بالاخص وجود اپیدمی کووید-19، میتوان راهکارهای زیر را در راستای بهبود وضعیت موجود پیشنهاد داد:
1- سرمایهگذاری بیشتر در زیرساختهای بهداشتی کشور و تحقق شعار "پیشگیری بهتر از درمان است" و نهادینه کردن آن در همه اجزای نظامسلامت در راستای کاهش شاخص بیماردهی جامعه (جایگزینی خدمات ارزان قیمت بهداشت عمومی با خدمات گران قیمت درمانی).
2- اجرای کامل نسخه نویسی الکترونیکی، پرونده الکترونیک سلامت، سطحبندی خدمات سلامت و برقراری نظام ارجاع همراه با اجرای برنامه پزشک خانواده در راستای کاهش موازی کاری و کاهش بار مراجعات غیرضروری گیرندگان خدمات به مراکز پرهزینه ارایه خدمات همچون نظام بیمارستانی و منطقیترکردن استفاده از خدمات سلامت.
3- کاهش میزان بهکارگیری نظامهای پرداخت گذشتهنگر همچون کارانه (گرانترین مکانیسم پرداخت) و در مقابل افزایش استفاده از نظامهای پرداخت آیندهنگر همچون DRG (گروههای تشخیصی وابسته) برای پرداخت به ارائهدهندگان خدمات سلامت.
4- انجام مطالعات ارزیابی اقتصادی و ارزیابی فناوری سلامت پیش از اقدام به خرید دارو و تجهیزات پزشکی برای مراکز بهداشتی و درمانی کشور در راستای بررسی اقلام مذکور از منظر اقتصادی، اثربخشی (بازدهی)، ایمنی، اخلاقی و تطابق فرهنگی با فرهنگ گیرندگان خدمات کشور مقصد.
در پایان لازم به ذکر است که اقدامات دیگری همچون تهیه پروتکلهای درمانی (راهنماهای بالینی)، ترویج استفاده از داروهای ژنریک بهجای داروهای برند، توسعه خدمات مراقبت در منزل (هومکِر (Home care)) و کاهش میزان اقامت بیمارستانی، جیرهبندی و ایجاد لیست انتظار برای دریافت خدمات غیرحاد و غیره را نیز میتوان در راستای کنترل هزینههای بهداشت و درمان کشور موثر دانست، اما بهنظر میرسد راهکارهای پیشنهاد شده بنا بر دلایلی که پیشتر بدان اشاره شد در اولویت بالاتری قرار داشته باشند.
اقدس صوراسرافیل، محمدرضا شیخی چمان،
دوره 81، شماره 1 - ( فروردین 1402 )
چکیده
سردبیر محترم
مطابق اصول عدالت اجتماعی و عدالت در سلامت، سلامت یک حق همگانی است. نظام سلامت، وظیفه خطیر تامین این کالای راهبردی را برعهده دارد. این نظام از اجزای مختلفی ساخته شده که باید همانند یک سیستم هدفمند، در کنار هم تشکیل یک کل منسجم را داده و موجبات تولید سلامت را برای همه گروههای جمعیتی فراهم نماید.1 جامعه سالم، بخش مهمی از فرآیند رشد و توسعه همهجانبه کشورها را شکل میدهد. یکی از اجزای حیاتی نظام سلامت ایران (وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی)، معاونت تحقیقات و فناوری بوده که مهمترین حامی پژوهشگران و تحقیقات انجام گرفته در این حوزه است.
تحقیقات کاربردی در حیطههای مختلف علمی انجام میشوند، تا نتایج آنها در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای مبتنی بر شواهد مورداستفاده متولیان مربوطه قرار گیرند.2 همه این تحقیقات، نیازمند دادههای معتبر، روزآمد و در دسترس هستند. دادهها، اطلاعاتی خام و مبنایی برای استدلال، مباحثه و محاسبه هستند.3 در حالت کلی، طبق یک راهنما، دادهها را میتوان در دو دسته دادههای اولیه و دادههای ثانویه قرار داد. دادههای اولیه مستقیماً توسط پژوهشگران در فعالیتهای میدانی جمعآوری و سپس تحلیل میشوند. دادههای ثانویه نیز به شکل منظمی توسط سازمانهای بهداشتی و درمانی جمعآوری و جهت استفاده مدیران دستهبندی میگردند.4
در کشورهای پیشرو و توسعه یافته علمی، بیشتر سازمانها هم در بخش سلامت و هم در سایر بخشها، دادههای ثانویه تولیدی خود را بر روی وبگاه و سامانههای آن سازمان قرار میدهند تا در جهات گوناگون، موردبهرهبرداری مخاطبان قرار گیرد. علاوهبراین، دادهها مرتباً بهروزرسانی شده و تاخیری در انتشار ندارند. در ادامه، پژوهشگران بنابر اهداف مطالعه خود، بهسرعت از میان انبوه دادههای موجود، آنهایی که نیاز دارند را دریافت میکنند. شواهد بهدستآمده از این دادهها هم زمینه ارتقا همه جانبه سازمانها را فراهم میکند.
این ارتقا عملکرد در سازمانهای سلامتمحور، مستقیماً بر سطح شاخصهای سلامت جامعه تاثیرگذار است. متاسفانه در کشور ما، شرایط به گونهای متفاوت رقم میخورد (لازم به ذکر است که در زمینه گردآوری دادههای اولیه نیز مشکلات عدیدی متوجه پژوهشگران است، که موضوع
بحث اصلی این مقاله نیست).
پژوهشگران نظام سلامت ایران، معمولاً بههنگام نیاز به دریافت دادههای ثانویه در سطوح خرد، میانی و کلان، حتی به هنگام داشتن معرفینامه رسمی از مراکز تحقیقاتی که طرح اولیه مطالعه را بررسی و به تصویب خود رساندهاند، چالشهای متعددی را تجربه مینمایند. این معضل جدی، ضمن وارد کردن حجم بالایی از استرس، پریشانی و ناامیدی به تیم تحقیق، تمرکز اصلی گروه را برهم میریزد، زمان زیادی را از آنها تلف میکند و هزینههای جانبی اضافی بالایی برایشان در پی دارد. از جنبهای متفاوتتر، تقلب در پژوهش از نوع دادهسازی نیز یکی از پیامدهای سنگاندازی و مانعتراشی سازمانهای سلامت محور در مسیر در اختیار قرار دادن دادههای ثانویه به پژوهشگران است.4
حجم زیادی از این دادههای ارزشمند در اختیار سازمانهای سلامتمحور قرار دارد، که عملاً در مقیاس محدودی مورداستفاده درونسازمانی قرار میگیرند. از سوی دیگر، گروهی از پژوهشگران ممکن است که بهراحتی از طریق ایجاد روابط بهجای ضوابط قانونمند، به دادههای مذکور دسترسی یابند و این حق به سادگی از سایر گروهها گرفته شود. در ادامه نیز، عملکرد پژوهشی این دو گروه توسط یک شاخص معین نظیر h-index با یکدیگر مقایسه شود. قدر مسلم، این رخداد در نقطه مقابل عدالت علمی قرار دارد.
درمجموع، جامعه و پژوهشگران لازم و ملزوم یکدیگرند. پژوهشگران حیطه علوم سلامت، چالشهای اصلی قرار گرفته در راستای تحقق سلامت در جامعه را شناسایی و با طرح مطالعات مختلف، درصدد رفع آنها برمیآیند، یک رابطه دوسویه، کارآمد و ساختارمند. هر عاملی که این رابطه را مختل کند، نظیر آنچه درخصوص دادههای ثانویه به آن اشاره شد، باید سریعاً شناسایی و برطرف گردد. مدیران نظام سلامت در همه سطوح اجرایی (عملیاتی)، میانی و عالیه، بهتر است که با تعریف زیرساختهای مطلوب، حمایت کاملی (نرمافزاری، سختافزاری، مادی، اطلاعاتی) از پژوهشگران کشور که همواره در سطوح ملی و بینالمللی، عملکرد قابلتوجهی را از خود نشان دادهاند بهعمل آورند.
همچنین، قاطعانه با انحصارگرایی و تعارض منافع فعلی درزمینه دسترسی به دادههای ثانویه مقابله نمایند. بدین ترتیب، پژوهشگران بهدور از هرگونه دغدغهمندی و با کسب تمرکز کامل، برای کمک به ارتقا هرچه بیشتر سلامت کشور در همه ابعاد آن تلاش خواهند نمود. مقوله بنیادی پژوهش و پژوهشمحوری نیز به سمت و سوی بهینهای هدایت میگردد. پیشنهاد میشود که در مطالعات آتی (کیفی، کمی)، چالشها و موانع دسترسی به دادههای ثانویه در ردههای مختلف نظام سلامت بررسی شده و ساز و کارهای کاربردی برای رفع آنها در اختیار سیاستگذاران قرار گیرد. بدینگونه میتوان انتظار داشت که قوانین شفاف و مدونی برای سازمانهای بهداشتی و درمانی در این زمینه وضع گردد و نظارت دقیقی بر اجرای آنها اعمال شود.
محمدرضا شیخی چمان، ندا حسینی آبفروش، اقدس صوراسرافیل، وحید مختومی،
دوره 81، شماره 10 - ( دی 1402 )
چکیده
سردبیر محترم
مطابق اصول عدالت اجتماعی و عدالت در سلامت، سلامت یک حق است. این حق باید از طرف دولت و با تولیت نظام سلامت، در اختیار همه گروههای مختلف جمعیتی قرار گیرد و مانعی برای دستیابی به آن وجود نداشته باشد. هر سازمانی در جامعه، برای پاسخ به نیازهای مشخصی ایجاد شده تا بتواند باری را از دوش مردم بردارد. سازمانهای بهداشتی و درمانی نیز، از بالاترین سطح که همان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی جمهوری اسلامی ایران است تا پایینترین سطح که خانههای بهداشت روستایی هستند، هر کدام به طریقی پاسخگوی نیازهای سلامت جامعهاند. این سازمانها شدیدا پیچیده بوده و توسط مدیران اداره میشوند.1و2
سرمایههای انسانی، مهمترین گنجینه هر سازمان هستند (اصطلاحات سرمایههای انسانی، کارکنان، کادر، پرسنل و ارایهدهندگان خدمات سلامت، مترادف یکدیگر بوده و هر کدام برای تنوع بخشی به متن در موقعیتی استفاده شدهاند). حیات سازمان به وجود آنها وابسته است. کارکنان باید از جهات گوناگون مورد توجه و رسیدگی متولیان مربوطه قرار گیرند.3و4 هر گونه کوتاهی در این زمینه، اثرات کوتاهمدت، میان مدت و بلندمدت خود را بر روی شاخصهای سلامت جامعه بروز خواهد داد. شرایط کاری مدافعان سلامت کشور را میتوان در حال حاضر از دو جنبه اصلی بررسی کرد؛ وضعیت فعلی اقتصاد ایران و کمبود سرمایههای انسانی:
1- در خصوص جنبه اول، اقتصاد ایران از چالشهای بیشماری همچون بیثباتی، تک قطبی بودن (وابستگی به نفت)، تحریمهای بینالمللی، کسری بودجه، پایدار نبودن چرخه تامین مالی، بها ندادن به بخش غیردولتی و ... رنج میبرد.5 بر کسی پوشیده نیست که این عوامل، باعث ایجاد تورم شدید در سالهای اخیر شده و اقتصاد کشور را شکننده کرده است. وجود تورم بالا، باعث وخیمتر شدن اختلاف طبقاتی در کشور و افزوده شدن به جمعیت زیر خطر فقر میشود. هر دوی این حالات، تبعات اجتماعی زیادی با خود به همراه دارند و امید به آینده را از جامعه میگیرند.
2- در خصوص جنبه دوم، کمبود سرمایههای انسانی حوزه سلامت و عدم توزیع عادلانه آنها، از جمله چالشهای همیشگی نظامهای سلامت در کشورهای در حال توسعه است.6و7 در ایران، وقوع همهگیری کووید-19 از انتهای سال 1398، فشار کاری مضاعفی را برای مدافعان سلامت در همه سطوح مراقبتی ایجاد کرد. ایثارگران سلامت برای مهار همهگیری با همه توانی که داشتند به دفاع از جان مردمشان پرداخته و شهدای بیشماری را تقدیم راه پرافتخار وطن کردند. پیش از آن هم، اجرای طرح تحول نظام سلامت از ابتدای سال 1393، بار کاری پرسنل بهداشت و درمان را افزایش داده بود. قدر مسلم تحت این فشار، استرس، فرسودگی شغلی و نارضایتی شغلی میان کارکنان افزایش یافته، و بهرهوری تقلیل مییابد.8و9 همچنین ورود به سایر مشاغل غیرپایهای سلامت (همانند ترویج کلینیکهای زیبایی) و ترک شغل نیز میتواند در این وضعیت رخ دهد.
قرارگیری دو مولفه مذکور دوشادوش یکدیگر، سرمایههای انسانی سلامت را برای دستیابی به استانداردهای زندگی بالاتر و جستجوی رفاه بهتر، به سوی مهاجرت وسیعتر به کشورهای دیگر سوق خواهد داد تا بتوانند متناسب با میزان مسئولیتهای کاری که دارند درآمد کسب کنند. از طرفی، سایر جنبههای اجتماعی خود و خانواده خود را ارتقا بخشند. نکته مهم اینکه مهاجرت فقط مختص ارایهدهندگان خدمات سلامت نیست، بلکه پژوهشگران، فعالان استارتاپها و اساتید دانشگاهی عضو هیات علمی را هم به این سرنوشت دچار کرده است.10و11 مهاجرت یا فرار مغزها و نخبگان علوم سلامت، هزینههای بسیار بالایی برای کشور دارد. در این میان، سیستم سلامت ایران اکنون بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند وجود مدیران الهامبخش است.
در نظام سلامت، سیاستگذاری، مدیریت و اقتصاد، در کنارهم تشکیل یک چرخه مسنجم و پویا را میدهند. سیاستگذاریهای هر چند دقیق، اگر در مرحله اجرا با ضعف مدیریتی مواجه شوند نخواهند توانست که به درستی اهداف از پیش تعیین شده خود را لمس کنند.12 یک مدیر اجرایی بهداشت و درمان، باید از توانمندیهای بسیاری
برخوردار باشد، هم مهارتهای سخت شامل دانش مدیریتی و هم مهارتهای نرم شامل تبحر در مهارتهای انسانی، ارتباطی و ادراکی. بهعبارتی، یک مدیر فقط با تسلط بر مهارتهای سخت نمیتواند سازمان را به درستی هدایت کرده و به موفقیت برساند، بلکه مهارتهای نرم هم باید ضمیمه وظایف اساسیاش باشد. هر انسانی از جهات گوناگون متفاوت از دیگری بوده و با یک سیستم واحد مدیریتی، نمیتوان انتظارات همه پرسنل را پوشش داد.یک مدیر الهامبخش، رهبری تربیت شده است که با مجهز بودن به مهارتها و توانمندیهای ظریف و دقیق انسانی و سلاحِ قدرتمند هوش هیجانی، به اصول و ارزشهای اخلاقی جامعه پایبند است، به همه نیازهای کارکنان خود فعالانه توجه دارد، گوش شنوا دارد، اعتمادسازی میکند، با آنها همدل است، حامی و همپایشان است، به مشکلات آنها سریعا رسیدگی مینماید، احترام و اعتماد کارکنان خود را بهدست میآورد، فرهنگ سازمانی مثبتی را در سازمان پرورش میدهد، ارتباطات سازمانی موثر پایهریزی میکند، در دسترس است، خود کانال ارتباطی بازی دارد، چشمانداز روشنی برای دستگاه متصور است، برنامهریزی گام به گام دارد، به شکل سالمی تیمسازی میکند، برای تیم اهداف شفافی تعیین میکند، آموزشهای لازم در خصوص نحوه انجام فعالیتها را فراهم مینماید، کار گروهی و یادگیری را تشویق میکند، انگیزهدهی و انرژی بخشی مداوم در دستور کارش قرار دارد، راهحل محور است، مهارت حل مسئله دارد، تعارضات احتمالی میان افراد را برطرف میکند، انتقاداتش سازنده است، فرصت رشد فراهم مینماید، تفویض اختیار میکند، به نوآوری و خلاقیت بها میدهد، سیستم ارتقای شغلی عادلانهای (مبتنی بر شایسته سالاری) تعریف میکند، مشوقهای غیرمالی متنوعی دارد، به بازخوردهای دریافتی توجه دارد، سازمان را با محیط بیرونی منطبق میکند و در مواجهه با بحرانها، ضمن حفظ خونسردی، قدرت تصمیمگیری اثربخش دارد (موارد دیگری را نیز میتوان به موارد فوقالذکر افزود). فعالیت در چنین محیطی، به احتمال بالا، برای سرمایههای انسانی در حیطه سلامت لذت بخش بوده و آنها را برای نشان دادن بهترین نسخه از عملکردشان تهییج میکند. طبق اصول بازاریابی داخلی نیز، لازمه ارایه خدمات باکیفیت به مشتریان بیرونی (مراجعهکنندگان)، رسیدگی دقیق به مسائل و مشکلات مشتریان درونی (کارکنان) است.3
در مجموع، حفظ، بازیابی و ارتقای سطح سلامت مردم، نیازمند وجود سرمایههای انسانی متخصص، تحت نظارت مدیران الهامبخش است. در درجه اول، مهاجرت کارکنان حوزه سلامت به ضرر جمعیت محروم و آسیبپذیر کشور خواهد بود، چرا که این گروه جمعیتی، بیشتر از سایرین به سیستم سلامت دولتی متکی بوده و نیازهای سلامت برآورده نشده بالاتری هم دارند. لازم به ذکر است که نگاه به موضوعات نظام سلامت باید نظاممند باشد. به بیانی، صرفا الهامبخشی مدیران نمیتواند سرمایههای انسانی را از گردونه مهاجرت خارج کند. همگام با فعالیت این مدیران، دولت مردان نیز باید به اصلاح شاخصهای اجتماعی-اقتصادی کشور اهتمام ورزند. سیاستگذاران و اقتصاددانان سلامت هم ضمن مذاکره و چانهزنی با مسئولان بالادستی، به وضعیت معیشتی کادر سلامت رسیدگی کرده و نظام پرداخت عادلانهای را برای آنها تدارک ببینند. علاوه بر دلایل مطروحه، مهاجرت سرمایهها ریشههای مهم دیگری نیز دارد. پیشنهاد میشود که در مطالعات آتی (کیفی، کمی)، وضعیت الهامبخشی مدیران فعلی نظام سلامت کشور مورد ارزیابی قرار گیرد. همچنین میتوان شاخصی با همین عنوان را همراه با ابزار اندازهگیری معتبر طراحی و آماده بهرهبرداری از سوی پژوهشگران داخلی کرد.