91 نتیجه برای هادی
بهرام فرهادی مقدم، مسعود فریدونی،
دوره 78، شماره 9 - ( آذر 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: سیستم اندوکانابینوییدی با سیستمهای وانیلوییدی و اپیوییدی برهمکنش دارد. این تحقیق به بررسی اثر عصاره گلهای حرارتدیده پایه ماده شاهدانه با کپسایسین در سطحنخاعی و نالوکسان در سطح سیستمیک بر شدت احساس دردهای شیمیایی و حرارتی میپردازد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در گروه زیستشناسی دانشگاه فردوسی مشهد، از فروردین تا اسفند سال 1393 بر روی موشهای صحرایی نر بالغ ویستار (200 تاg 250) در گروه های هفتتایی انجام گردید. علاوه بر گروههای کنترل و شم، گروههایی با تجویز صفاقی دوز mg/kg 50 عصاره هیدروالکلی، دوز mg/kg 2 نالوکسان و عصاره بههمراه نالوکسان ارزیابی گردیدند. همچنین، گروههای تجویز نخاعی غلظت μl10/mg01/0 عصاره، غلظت μl10/mg002/0 کپسایسین و عصاره بههمراه کپسایسین ارزیابی شدند. برای سنجش آستانه درد حرارتی از آزمون پرش دم و برای سنجش شدت درد شیمیایی از آزمون فرمالین استفاده شد و دادهها مورد بررسی آماری قرار گرفت.
یافتهها: تجویز نخاعی عصاره با کپسایسین موجب کاهش حس پردردی حرارتی (001/0P<) و شیمیایی (001/0P<) ناشی از کپسایسین گردید. از طرف دیگر تجویز صفاقی نالوکسان بههمراه عصاره تأثیری بر تغییر در آستانه درد حرارتی ناشی از تجویز عصاره نداشت. در حالیکه تجویز نالوکسان شدت درد حاد شیمیایی را نسبت به گروه تیمار شده با عصاره به تنهایی افزایش داد (01/0P<).
نتیجهگیری: احتمالاً کانابینوییدهای عصاره با فعالکردن گیرندههای کانابینوییدی و غیرحساس نمودن گیرنده TRPV1 پردردی ناشی از کپسایسین را مهار کرده است. همچنین تجویز نالوکسان اثر ضددردی عصاره را در مرحله حاد درد شیمیایی تضعیف کرده است. گمان میرود عصاره بخشی از تأثیر ضددردی را از طریق گیرنده های اپیوییدی اعمال نموده است.
محمد هادیان، تورج هراتی خلیلآباد، محمدرضا شیخی چمان،
دوره 79، شماره 4 - ( تیر 1400 )
چکیده
سردبیر محترم
محدود بودن بیشتر منابع موجود مادی و غیرمادی و در مقابل وجود نیازهای نامحدود در جامعه منجر به شکلگیری علم اقتصاد شده است. علم اقتصاد سلامت نیز بهدنبال این است که بودجه و منابع محدود نظامسلامت با چه شیوه و چه ترکیبی بهکار گرفته شوند تا بهترین خروجی ممکن میسر گردد.1و2 در راستای حفظ و ارتقای گروههای مختلف جمعیتی، سیاستگذاریهای مختلفی انجام گرفته که این اقدامات مستلزم صرف هزینههایی است که گاها مخارج سلامت بزرگترین بخش از مخارج عمومی دولتها را به خود اختصاص میدهد.
دولتها همواره بهدنبال راهی هستند تا علاوه بر تامین جامع نیازهای سلامت، هزینههای این بخش را نیز کنترل نمایند، اما در اکثر موارد هزینههای سلامت کشورهای مختلف با سیر یکنواختی افزایش یافته است.3و4 در نظامسلامت ایران نیز سرانه هزینههای سلامت از 759 هزار ریال در سال 1381 به 10355 هزار ریال در سال 1393 رسیده که با 14 برابر شدن سالیانه 800 هزار ریال افزایش پیدا کرده است.5
عوامل افزایشدهنده هزینههای نظامسلامت را میتوان در دو حیطه دستهبندی کرد: وقایعی همچون تغییر ترکیب جمعیتی (مسن شدن)، گذارهای اپیدمیولوژیکی، تغییر رفتارهای سلامت و پزشکی شدن جامعه مواردی هستند که در کنترل نظامهای سلامت نمیباشند. در مقابل وقایعی همچون گسترش دسترسی به خدمات مراقبت سلامت، گسترش تنوع و افزایش قیمت خدمات (تعرفه)، ورود و استفاده از تکنولوژیهای گرانقیمت و همچنین مکانیسمهای پرداخت به ارایهکنندگان خدمات که این موارد تا حدودی در کنترل نظامهای سلامت قرار دارند، بنابراین شناسایی و مدیریت حیطه دوم باید در دستورکار قرار بگیرد.6 راهکارهای مختلفی بهمنظور کنترل هزینههای سلامت در کشور ایران و دیگر کشورها اتخاذ شده است که با جمعبندی آنها، مرور متون جامع، مشورت با اقتصاددانان سلامت، قابلیت اجرا و میزان تاثیرگذاری بر هدف موردنظر و همچنین درنظرگرفتن شرایط فعلی بخش بهداشت و درمان کشور بالاخص وجود اپیدمی کووید-19، میتوان راهکارهای زیر را در راستای بهبود وضعیت موجود پیشنهاد داد:
1- سرمایهگذاری بیشتر در زیرساختهای بهداشتی کشور و تحقق شعار "پیشگیری بهتر از درمان است" و نهادینه کردن آن در همه اجزای نظامسلامت در راستای کاهش شاخص بیماردهی جامعه (جایگزینی خدمات ارزان قیمت بهداشت عمومی با خدمات گران قیمت درمانی).
2- اجرای کامل نسخه نویسی الکترونیکی، پرونده الکترونیک سلامت، سطحبندی خدمات سلامت و برقراری نظام ارجاع همراه با اجرای برنامه پزشک خانواده در راستای کاهش موازی کاری و کاهش بار مراجعات غیرضروری گیرندگان خدمات به مراکز پرهزینه ارایه خدمات همچون نظام بیمارستانی و منطقیترکردن استفاده از خدمات سلامت.
3- کاهش میزان بهکارگیری نظامهای پرداخت گذشتهنگر همچون کارانه (گرانترین مکانیسم پرداخت) و در مقابل افزایش استفاده از نظامهای پرداخت آیندهنگر همچون DRG (گروههای تشخیصی وابسته) برای پرداخت به ارائهدهندگان خدمات سلامت.
4- انجام مطالعات ارزیابی اقتصادی و ارزیابی فناوری سلامت پیش از اقدام به خرید دارو و تجهیزات پزشکی برای مراکز بهداشتی و درمانی کشور در راستای بررسی اقلام مذکور از منظر اقتصادی، اثربخشی (بازدهی)، ایمنی، اخلاقی و تطابق فرهنگی با فرهنگ گیرندگان خدمات کشور مقصد.
در پایان لازم به ذکر است که اقدامات دیگری همچون تهیه پروتکلهای درمانی (راهنماهای بالینی)، ترویج استفاده از داروهای ژنریک بهجای داروهای برند، توسعه خدمات مراقبت در منزل (هومکِر (Home care)) و کاهش میزان اقامت بیمارستانی، جیرهبندی و ایجاد لیست انتظار برای دریافت خدمات غیرحاد و غیره را نیز میتوان در راستای کنترل هزینههای بهداشت و درمان کشور موثر دانست، اما بهنظر میرسد راهکارهای پیشنهاد شده بنا بر دلایلی که پیشتر بدان اشاره شد در اولویت بالاتری قرار داشته باشند.
زهرا عسگری، اعظم برخوردارینسب، ریحانه حسینی، علیرضا هادیزاده، ونوس چگینی، سارا فرزادی،
دوره 79، شماره 11 - ( بهمن 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه پرپ مکانیکال روده (MBP) پیش از جراحیهای لاپاراسکوپی ژنیکولوژی بهطور شایعی مورد استفاده قرار میگیرد اما هنوز هم نقش و تاثیر آن در این جراحیها بهطور کامل اثبات نشده است. در این مطالعه سعی در تعیین میزان بهبود دید فضای لگنی و هندلینگ رودهها و همچنین عوارض این فرایند شده است.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت یک کارآزمایی بالینی یک سوکور بر روی ۱۲۰ بیمار که کاندید جراحی لاپاراسکوپی ژنیکولوژی خوشخیم بودند در فاصله زمانی تیر ماه 1399تا دی ماه 1399 انجام گرفت. بیماران بهطور تصادفی در دو گروه ۶۰ نفره مورد و شاهدی، با و بدون انما با نرمال سالین قرار گرفتند. میزان دید لگنی و هندلینگ رودهها از تیم جراحی و میزان علایم گوارشی بیماران توسط پرسشنامه، جمعآوری و ارزیابی شد.
یافتهها: هیچ اختلاف معناداری در میزان دید فیلد جراحی و هندلینگ رودهها در دو گروه مشاهده نشد.همچنین بیماران تنها در میزان اتساع شکم که در گروه مورد بیشتر بود تفاوتی در میزان علایم گوارشی نداشتند. هیچ اختلاف معناداری در زمان صرف شده برای جراحی، عوارض پس از عمل و میزان خونریزی حین عمل دیده نشد. طول مدت بستری بیمار در بیمارستان حدود پنج ساعت در گروه انما بیشتر بود.
نتیجهگیری: انما با نرمال سالین پیش از لاپاراسکوپی نهتنها تاثیری در بهبود دید لگنی و هندلینگ رودهها در طول جراحی ندارد و منجر به کاهش عوارض جراحی و علایم گوارشی بیمار پس از عمل نمیشود، بلکه منجر به افزایش طول بستری بیمار در بیمارستان و فشار کاری اضافه بر تیم پرستاری میگردد. بنابراین انما با 9% نرمال سالین (N/S) پیش از جراحیهای خوشخیم لاپاراسکوپی ژنیکولوژی توصیه نمیشود.
احمد شالباف، نسرین امینی، هادی چوبدار، مهدی مهدوی، عاطفه عابدینی، رضا لشگری،
دوره 79، شماره 12 - ( اسفند 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: پیشبینی زودهنگام وضعیت بیماران مبتلا به کووید 19 میتواند با تخصیص منابع و برنامهریزی درمانی، خطر مرگومیر را در این بیماران کاهش دهد. این مطالعه یک سیستم دقیق و سریع برای پیشبینی مرگومیر بیماران با استفاده از ویژگیهای دموگرافی، علایم حیاتی و دادههای آزمایشگاهی معرفی میکند.
روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی که از اردیبهشت 1399 تا خرداد 1400 در تهران انجام شده است، 41 ویژگی از 244 بیمار مبتلا به کووید 19 در اولین روز بستری شدن در بیمارستان ثبت شد. این ویژگیها به هشت گروه مختلف به نامهای ویژگیهای دموگرافی و علایم حیاتی، شش گروه مختلف آزمایش خون شامل تستهای شمارش کامل سلولهای خون، انعقادی، کلیه، کبد، گاز خون و ویژگیهای عمومی طبقهبندی شدند. در این مطالعه، ابتدا اهمیت هر یک از ویژگیهای استخراج شده و سپس هشت گروه از ویژگیها برای پیشبینی مرگومیر بیماران مبتلا به کووید 19 بهطور جداگانه بررسی شدهاند. در نهایت، بهترین ترکیب گروههای مختلف ویژگیها ارزیابی شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که ترکیب ویژگیها در گروه شمارش کامل سلولهای خون دارای بالاترین AUC با مقدار 57/95 است. افزونبراین، ترکیب سه گانه ویژگیها در علایم حیاتی، شمارش کامل خون و انعقادی دارای بالاترین AUC با ارزش 54/96 است.
نتیجهگیری: سیستم پیشنهادی ما میتواند بهعنوان یک ابزار قابلقبول برای غربالگری بیماران مبتلا به کووید 19 با خطرات مرگومیر بالا مورد استفاده قرار گیرد.
آرش بستانی، هادی قرهباغیان آذر، مهدی جعفری، مستانه بابایی گرمخانی،
دوره 80، شماره 1 - ( فروردین 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: خستگی یکی از ناتوانکنندهترین علایم در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) میباشد که تاکنون درمان قطعی برای آن ثبت نشده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان با میدان مغناطیسی بر خستگی مبتلایان به MS انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت کارآزمایی بالینی تصادفی یک سوکور از فروردین سال 1398 تا شهریور سال1400 بر روی 46 بیمار مبتلا به MS انجام شد. بیماران بهطور تصادفی به دو گروه مداخله مگنتوتراپی و گروه کنترل تقسیم شدند. مداخله بهصورت میدان مغناطیس پالسی با فرکانس Hz 15 و شدت mT 5/4 انجام شد.
یافتهها: متوسط شدت خستگی در گروه مداخله از 91/4 به 27/4 و در گروه کنترل نیز از83/4 به 37/4 کاهش یافت که از نظر آماری معنادار بودند (بهترتیب 024/0P= و 028/0P=). اما اختلاف پاسخ دو گروه به درمان از نظر آماری معنادار نبود (382/0=P).
نتیجهگیری: با توجه به عدم اختلاف چشمگیر درکاهش خستگی، شدت خستگی، این روش درمانی برای درمان خستگی بیماران MS توصیه نمیشود.
هادی قرهباغیان آذر، آذر قاسمی، الهه حسینپور،
دوره 80، شماره 9 - ( آذر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: میگرن یک بیماری عودکننده است که مکانیسم قطعی آن ناشناخته میباشد. باتوجه به اینکه یکی از پاتوفیزیولوژیهای پیشنهادشده برای بیماری میگرن، بر نقص عملکرد میتوکندریایی سلولهای مغزی و افزایش استرسهای اکسیداتیو و بهدنبال آن آسیبهای عصبی-عروقی دلالت دارد، در این تحقیق تلاش گردیده تا کارایی کوآنزیم Q10 در پیشگیری سردردهای میگرنی مورد بررسی قرار گیرد.
روش بررسی: این پژوهش بهصورت کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور بر روی 112 بیمار با تشخیص میگرن و مراجعهکننده به درمانگاه مغز و اعصاب بیمارستان امام رضا کرمانشاه از فروردین تا شهریور 1397 صورت پذیرفت. بیماران بهصورت کاملاً تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. برای هر دو گروه پروپرانولول mg 40 تجویز شد. به گروه اول بهعنوان گروه مداخله mg 60 در روز CoQ10 در همراهی با درمان پیشگیرانه قبلی تجویز گردید. سپس اختصاصات کمی و کیفی سردردهای میگرنی نظیر تهوع و استفراغ، فوتوفوبی، فونوفوبی، شدت، مدت زمان حمله و فرکانس سردرد از طریق Student's t-test، Mann-Whitney U test و Wilcoxon مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: نتیجه گرفته شد که میزان تاثیر mg 60 مکمل CoQ10 درکنار mg 40 پروپرانولول روزانه در بیماران دارای سردردهای میگرنی باعث بهبود بیشتر علایم نسبت به دریافت پروپرانولول mg 40 روزانه میشود. در گروه مداخله تهوع و استفراغ، فوتوفوبی و شدت سردرد بهطور معناداری نسبت به گروه کنترل بهبود داشته، با این وجود فونوفوبی، فرکانس و مدت زمان حمله سردرد در گروه مداخله تفاوت معناداری با گروه کنترل نداشته است.
نتیجهگیری: اضافه کردن مکمل CoQ10 به رژیمهای روتین پروفیلاکسی میگرن، میتواند باعث کاهش شدت سردرد و برخی علایم همراه شود و عارضه جانبی قابلتوجهی بههمراه ندارد. به این ترتیب Q10 یک انتخاب مناسب در بیمارانی است که به رژیم دارویی استاندارد پاسخ کافی نمیدهند.
هادی قرهباغیان، مهری امیری، سپیده صیدی،
دوره 81، شماره 3 - ( خرداد 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت شایعترین علت نوروپاتی در جهان است و داروهایی مثل گاباپنتین برای درمان علامتی آن استفاده میشوند. داروی گیاهی نوروتک (Neurotec) (ترکیب نسترن وحشی، گزنه و تانسی) با افزایش سرعت انتقال پیام عصبی و ترمیم اعصاب محیطی میتواند در درمان این بیماری موثر باشد. هدف از این مطالعه مقایسه عوارض و اثربخشی داروی نوروتک بر کاهش علایم حسی نوروپاتی دیابتی با گاباپنتین میباشد.
روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی یک سوکور تعداد 100 بیمار دیابتی مراجعهکننده به کلینیک دیابت بیمارستان طالقانی کرمانشاه از فروردین تا شهریور سال 1397 به دو گروه تقسیم شدند، یک گروه روزانه mg 300-100 گاباپنتین وگروه دیگر روزانه mg 100 نوروتک دریافت کردهاند. در ابتدای مطالعه و در پایان هفتههای 6 و12، از نظر شدت علایم حسی شامل پارستزی و درد با معیار DN4 questionnaire و معیار آنالوگ بصری VAS در دو گروه مقایسه شدند و نتایج بهدست آمد و آنالیز شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که نوروتک باعث کاهش احساس سرما، درد، پارستزی، شدت درد وVAS و DN4 میشود (بهترتیب مقدار P برابربا 01/0، 05/0، 05/0، 05/0، 001/0، 05/0). باوجود اختلاف دو گروه، تنها در کاهش شدت درد، داروی نوروتک برتری معناداری را نسبت به داروی گاباپنتین نشان داد و در سایر موارد تفاوت دو گروه قابلتوجه نبود. تنها عارضه قابلتوجه درمورد نوروتک بروز دلدرد بود اما در گروه گاباپنتین، سرگیجه، خواب آلودگی و احساس گیجی از عوارضی بود که بهصورت معناداری از گروه نوروتک بیشتر گزارش شد (05/0P>).
نتیجهگیری: استفاده از نوروتک میتواند باعث بهبود علایم حسی نوروپاتی دیابتی شود و عوارض جانبی شدیدی ندارد.
ثمیله نوربخش، محمد فرهادی، سارا مینائیان، مرتضی حقیقی حسنآباد،
دوره 81، شماره 3 - ( خرداد 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سیتومگالوویروس (CMV) شایعترین علت عفونتهای مادرزادی در جهان بوده که بهدلیل بروز و نمود دیرهنگام عوارض بیماری و محدودیت زمانی تشخیص عفونت به سه هفته آغازین پس از تولد، متاسفانه غالبا شناسایی نمیشود. خوشبختانه اخیرا زمینه تشخیص عفونت از طریق نمونههای خون موجود برروی کارتهای گوتری نوزادان فراهم شده است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان شیوع عفونت در نوزادان بستری در بخش مراقبتهای ویژه و نیز ارزیابی قابلیت تشخیصی کارت گوتری اجرا گردید.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی و در فاصله زمانی فروردین تا شهریور سال 1396، نمونههای کارتهای گوتری نوزادان بستری در بیمارستانهای تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی ایران جمعآوری و سپس جهت استخراج DNA ویروسی و ردیابی آن از روشهای شوک حرارتی و Nested-PCR استفاده گردید. تایید نهایی نتایج نیز با آزمایش نمونههای ادراری بهروش کمی صورت پذیرفت.
یافتهها: از مجموع 63 نوزاد بررسی شده، هشت مورد ابتلا به عفونت مادرزادی سیتومگالوویروس مشاهده گردید (7/12%). میزان ابتلا در نوزادان دارای علایم اختصاصی عفونت به شکل معناداری بیشتر از دیگر نوزادان بود (02/0P=). همچنین مقایسه نتایج بهدست آمده براساس نمونه و روش انتخابی با نمونه و روش تشخیصی استاندارد، مشابهت 100% نشان داد.
نتیجهگیری: با توجه به قابلیت پیشگیری از بروز برخی عوارض بلندمدت بیماری بهکمک دارو و انجام مداخلات، شناسایی عفونت در نوزادان و بهویژه موارد بستری در بیمارستان مکررا توصیه شده است. در این راستا استفاده از توان بالقوه نظام غربالگری موجود در تامین گستره وسیعی از نمونههای در دسترس و ارزان، پیشنهاد میگردد.
هادی لطفی، مرتضی ایزدی، احسان لطفی، هادی اسمعیلی گورچین قلعه،
دوره 81، شماره 7 - ( مهر 1402 )
چکیده
استفاده تعمدی یا تهدیدآمیز از ویروسها، باکتریها، توکسینها و یا مواد سمی تهیه شده از ارگانیسمهای زنده برای ایجاد مرگومیر یا بیماریزایی در انسان، حیوانات و گیاهان، بیوتروریسم نام دارد. میتوان این عوامل را با پاشیدن آنها در هوا یا از طریق ایجاد عفونت در حیوانات و انتقال این عفونت به انسان یا از راه آلوده کردن منابع آب و غذا پخش کرد. اقدامات دفاعی، مانند واکنش اضطراری به این نوع تروریسم، ناآشنا و ناشناخته است. حالت کلی درماندگی ناشی از کمبود آمادگی کامل و راهبردهای ضدآلودگی، موضوع را پیچیدهتر میکند. توانایی و علاقه گسترده پرسنل غیرنظامی برای مشارکت در توسعه سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی مستقیما با دسترسی آسان به برتری دانشگاهی در سراسر جهان مرتبط است. عامل دیگر سواستفاده وسوسهانگیز از دادهها و دانش الکترونیکی رایگان در دسترس در مورد تولید آنتیبیوتیکها و واکسنها و سلاحهای متعارف با جزییات مختلف پیچیده آنهاست. استفاده از حیوانات در تحقیقات آزمایشگاهی برای درک بهتر مکانیسم بیماریها، درمان و غلبه بر محدودیت آزمایشهای بالینی سابقه طولانی دارد. پژوهشگران باید درک و شناخت درستی از انواع مدلهای حیوانی داشته باشند تا بتوانند با یک انتخاب صحیح و درست، درک بهتری از علایم بالینی بیماریهای ویروسی و برآیند و گزینههای احتمالی برای درمان و ابداع واکسن ارایهدهند. هدف از مطالعه پیش رو ارایه مدلهای حیوانی بیماریهای ویروسی انسانی برای بررسی کارایی داروها و واکسنهای ویروسی نوپدید و بازپدید است.
زینت آشناگر، محمدرضا هادیان، رحیمه محمودی،
دوره 81، شماره 9 - ( آذر 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: پوسچر یا وضعیت پا بهعنوان یکی از عوامل موثر بر راستای اندام تحتانی در نظر گرفته میشود. لذا انحرافات آن از حالت طبیعی میتواند در آسیبهای اسکلتی–عضلانی اندام تحتانی و بهویژه مفصل زانو سهیم باشد. باتوجه به ارتباط بین پوسچر پا و انحرافات مفصل زانو، هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه زاویه پنیشن در عضلات اکستانسور زانو با استفاده از سونوگرافی اسکلتی-عضلانی در خانمهای جوان با پوسچر پای پرونیت و پوسچر پای نرمال میباشد.
روش بررسی: این مطالعه مورد-شاهدی روی 31 نفر خانم جوان با پوسچر پای پرونیت (شاخص پوسچر پا بین 12-6) و 31 نفر خانم با پوسچر پای نرمال (شاخص پوسچر پا بین یک تا پنج) و (دامنه سنی 35-18 سال)، در آزمایشگاه بیومکانیک دانشکده توانبخشی تهران صورت گرفت. نمونهگیری به روش تصادفی غیرساده و از بین دانشجویان خانم دانشگاههای علوم پزشکی سطح شهر تهران و در بازهی مهر تا اسفند ۱۳۹۸ صورت گرفت. زاویه پنیشن عضلات وستوس مایل داخلی، وستوس داخلی و خارجی با استفاده از سونوگرافی اسکلتی-عضلانی اندازهگیری گردید.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که زاویه پنیشن در عضلات وستوس مایل داخلی، وستوس داخلی و وستوس خارجی بین دو گروه خانمها با پوسچر پای پرونیت و پای نرمال از لحاظ آماری تفاوت معناداری ندارد (05/0P>).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد میزان زاویه پنیشن عضلات اکستانسور زانو که در حالت عدمتحمل وزن اندازهگیری شد، در خانمهای جوان با پوسچر پای پرونیت پا با خانمها با پوسچر پای نرمال تفاوتی ندارد.
راضیه یوسفی، پیام ساساننژاد، عیسی نظر، علی هادیانفر، محمد تقی شاکری، زهرا جعفری،
دوره 81، شماره 11 - ( بهمن 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: شناسایی عوامل تاثیرگذار بر طول مدت بستری بیماران مشکوک به سکته مغزی، میتواند در بهینهسازی استفاده از منابع بیمارستانی موثر باشد. لذا این مطالعه با هدف تحلیل بقای عوامل مرتبط با زمان بستری بیماران مشکوک به سکته مغزی، که با اورژانس به بیمارستان قائم (عج) مشهد انتقال داده شده بودند، انجام شد.
روش بررسی: در این کوهورت تاریخی، اطلاعات کلیه بیماران مشکوک به سکته مغزی که از ابتدای فروردین تا آخر اسفند 1397 با اورژانس 115 مشهد تماس گرفته و به بخش اورژانس بیمارستان قائم (عج) مشهد منتقل شده بودند جمعآوری شد. دادههای اورژانس پیش بیمارستانی با استفاده از شناسه ماموریت با سوابق بیمارستانی ادغام شدند. پیامد نهایی مطالعه، طول مدت بستری بیماران بود. برای تحلیل دادهها، از نرمافزار Stata استفاده شد.
یافتهها: میانه طول مدت بستری بیماران هفت روز بود. از بین 578 بیمار شرکتکننده 386 مورد (67%) بهبود یافته و 190 مورد (33%) سانسور شده بودند. در تحلیل چند متغیره، رگرسیون کاکس بهدلیل عدمبرقراری فرض خطرات متناسب، نامناسب شناخته شد. پس از برازش مدلهای پارامتری لگ نرمال، لگ لجستیک، نمایی و وایبل، مدل لگ نرمال با کمترین مقادیر AIC و BIC به ترتیب برابر 909/1273و 740/1356 بهعنوان بهترین مدل انتخاب شد. از بین متغیرهای موردبررسی اولویت پذیرش بیماران، بیمه، فصل بستری و حاشیهنشینی بهعنوان متغیرهای معنادار شناخته شدند.
نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد مدلهای بقا میتوانند به خوبی جهت تحلیل دادههای طول عمر بهکار گرفته شوند و براساس معناداری متغیرها، به نظر میرسد که با تمرکز بر آمادگی بیشتر مراکز و تخصیص منابع، برنامهریزیهای مفیدتری قابلاجرا باشد.