جستجو در مقالات منتشر شده


175 نتیجه برای امین

علی اکبر توسلی، مسعود امینی، فرساد افشین نیا، محمدحسن باستان حق،
دوره 55، شماره 5 - ( 2-1376 )
چکیده

این بررسی یک مطالعه مقطعی بر روی بیماران دیابتی تیپ II می باشد که در فاصله زمانی 5 ساله 1370 الی 1375 بر روی بیماران مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم اصفهان انجام شده است. از بیماران تحت پوشش 715 نفر با نمونه گیری سیستماتیک انتخاب شده و براساس متغیرهای سن، جنس، مدت ابتلا به دیابت، BMI، سطح سواد، مصرف دخانیات، پرفشاری خون، میزان کلسترول و تریگلیسرید سرم، قندخون ناشتا، رتینوپاتی دیابتی، بیماری ایسکمیک قلب، پروتئینوری و نحوه درمان دیابت مورد مطالعه قرار گرفتند. شیوع ایسکمی در مردان 34/4% و در زنان 32/6% بوده است. تحلیل به روش رگرسیون لوجستیک نشان داد که شیوع ایسکمی قلب در بیماران با افزایش سن، مقادیر بالاتر BMI، پرفشاری خون، رتینوپاتی دیابتی و درمان با انسولین و قرصهای ضددیابت خوراکی ارتباط مستقیم دارد. نتیجه آنکه: 1) عوامل خطر گفته شده در بالا تا حدی توجیه کننده شیوع بالای ایسکمی قلب در بیماران می باشند، اگرچه نباید تاثیرات ژنتیکی را نیز نادیده گرفت. 2) چون پرفشاری خون و BMI در بیماران قابل کنترل می باشند، با کنترل این عوامل شانس ابتلا به ایسکمی قلبی کمتر خواهد شد، اگرچه این عوامل الزاما علل اتیولوژیک در ایجاد ایسکمی قلب نیستند.


محمدرضا ظفرقندی، اکبر فتوحی، سیداحمد رضائی، خسرو صادق نیت حقیقی، رامین مهرداد،
دوره 56، شماره 4 - ( 4-1377 )
چکیده

این طرح جهت آشنایی سیستم مدیریت دانشگاه با نظرات، انتقادات و پیشنهادات اعضا هیات علمی دانشگاه و ایجاد حس همکاری و ارتقا سطح روابط طراحی شد. اندکی پس از تغییر ریاست دانشگاه، این طرح توسط سیستم مدیریت جدید دانشگاه در آبان و آذرماه 76 جهت دستیابی به اهداف مذکور اجرا گردید. در این طرح تمامی اعضا هیات علمی در مورد مسایل و مشکلات موجود در دانشگاه و دانشکده ها مورد پرسش واقع شدند. پرسشنامه ای مشتمل بر 23 سؤال در دو صفحه در اختیار اعضا هیات علمی قرار گرفت و بازگشت فرمها از طریق پست بوده است. حدودا 47/5% از پرسش شوندگان به سوالات پاسخ دادند. در بررسی نتایج اکثریت قاطع (93%) پاسخ دهندگان معتقد بودند که دانشگاه تهران باید بهترین دانشگاه علوم پزشکی در کشور باشد و توانائی رسیدن به این مرحله را نیز دارا می باشد ولی اکثریت (66%) این افراد اعتقاد داشتند که در حال حاضر چنین وضعیتی وجود ندارد. اکثریت قابل توجهی از پاسخ دهندگان وظایف اصلی دانشگاه را وظیفه آموزشی و پژوهشی می دانند و وظایف بهداشتی، درمانی و فرهنگی را در مراحل بعدی قرار داده اند. در مورد جایگاه دانشکده ها در دانشگاه بجز دانشکده بهداشت و پزشکی سایر دانشکده ها ابراز نارضایتی کرده اند. رضایت اعضا هیات علمی دانشگاه از عملکرد آموزشی و پژوهشی دانشکده ها مورد پرسش قرار گرفت که در مجموع نتایج آن در دانشکده های مختلف متغیر بوده است. به طور بارزی نارضایتی از عملکرد پژوهشی، بیشتر خود را نشان می دهد. 46 درصد از اعضا هیات علمی دانشکده پزشکی از عملکرد آموزشی و 25 درصد از عملکرد پژوهشی دانشکده متبوع خود اعلام رضایت کرده اند. از هیات علمی در مورد مشکلاتشان سوال شده است که بزرگترین مشکلی که ذکر شده است مسلئل رفاهی بوده است. به منظور ارتباط با مدیریت دانشگاه بیش از 90% پاسخ دهندگان نظرخواهی را راهی مناسب در برقراری ارتباط میان مدیریت دانشگاه و اعضا هیات علمی دانسته و بر برگزاری جلسات متناوب با ریاست دانشگاه و ملاقات حضوری نیز تاکید کرده اند.


محمود معتمدی، رامین اسپندار،
دوره 59، شماره 2 - ( 2-1380 )
چکیده

استخوان کشکک محل شایعی برای تومورهای اولیه استخوان نمی باشد و غالب این تومورها به صورت موردی گزارش شده اند ولی Giant cell tumor یکی از تومورهای شایع استخوان کشکک محسوب می شود. در مقاله حاضر ضمن بررسی یک بیمار مبتلا به Giant cell tumor این استخوان که همراه با متاستازهای متعدد ریوی بوده، راجع به این مقوله بررسی بیشتری صورت گرفته است.


تقی بغدادی، رامین اسپندار،
دوره 59، شماره 2 - ( 2-1380 )
چکیده

کندرودیسپلازی متافیزی (MCD) گروهی نادر از بیماری های سیستم اسکلتی هستند که کوتاهی قد یکی از تظاهرات اصلی آنها می باشد. در تمامی فرم های این گروه از دیسپلازی ها، مشکل اصلی در مناطق پرولیفراتیو و هیپرتروفیک صفحات رشد می باشد و در نتیجه درگیری استخوان های توبولر کوتاه و بلند وجود دارد. شایعترین فرم آن نوع Schmid می باشد. با توجه به شیوع بسیار کم این گروه از بیماری ها و امکان اشتباه آن با ریکتز مقاوم به ویتامین D در مقاله حاضر ضمن معرفی دو بیمار از یک خانواده مبتلا به فرم Schmid که تغییر شکل اصلی اسکلتی آنها کوتاهی قد، تغییرات متافیز استخوان های توبولر، کوکساوارا و ژنووالگوم است و در بررسی اولیه با مشکل تشخیصی، مواجه بوده اند با این گروه از بیماریها بیشتر آشنا می شویم.


وحید ضیائی، رامین کردی، رضا علیزاده، حمیدرضا افشارجو، مسعود یونسیان، فرزین حلب چی،
دوره 60، شماره 3 - ( 3-1381 )
چکیده

مقدمه: با توجه به بررسی میزان بروز بیماری حاد کوهستان در کوهنوردان صعود کننده به قلل دیگر خصوصا کوههای اروپائی این مطالعه به منظور تعیین میزان بروز این بیماری و عوامل مرتبط با آن در نژاد ایرانی و در صعود کنندگان به کوه دماوند طراحی و اجرا گردید.

 مواد و روشها: این مطالعه یک مطالعه مقطعی بوده که برروی 459 نفر صعود کننده به قله دماوند در تابستان 1379 انجام شد. صعود کنندگان در سه مرحله در ارتفاع 2900 و حین صعود در 4200 متر و همچنین در همین ارتفاع در حین بازگشت با استفاده از سیستم درجه بندی Lake Louise مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته ها: در مجموع میزان بروز بیماری حاد کوهستان 60/8 درصد بود. صعودکنندگان در سنین 71-13 سالگی بوده که 67/8 درصد آنان را مردان کوهنورد تشکیل می دادند. ارتباط معنی دار نمونه گیری بین بروز بیماری و سن، جنس، قد، Body Mass Index سیگاری بودن، و کوله بار همراه، اقامت بیش از 15 ساعت در پناهگاه 4200 متر، سرعت صعود در ارتفاع بیش از 4200 متر و سرعت بازگشت وجود نداشت. کوهنوردانی که در ارتفاع کمتر از 600 متر سکونت داشتند بیشتر مبتلا به این بیماری شدند. همچنین کوه گرفتگی با غیر حرفه ای بودن کوهنورد، ابتلا قبلی به بیماری، شروع به صعود در بین ساعات 6 عصر تا 6 صبح ارتباط قوی داشته است و در این گروهها بیماری بیشتر دیده شد. همچنین بیماری حاد کوهستان با سرعت صعود بین ارتفاع 2900 تا 4200 متر و خوابیدن در ارتفاع 4200 متر ارتباط ضعیفی داشته است.

نتیجه گیری و توصیه ها: میزان بروز بیماری حاد کوهستان در کوهنوردان صعودکننده به دماوند بیش از سایر مطالعات بوده است. سابقه مثبت خانوادگی ابتلا به بیماری حاد کوهستان و ساعت شروع صعود به قلعه که تاکنون بعنوان عامل موثر بر بروز این بیماری بررسی نشده است، در این مطالعه بررسی و سابقه خانوادگی تاثیری بر بروز مجدد بیماری نداشته و ساعت شروع به صعود در طول شب با بروز بیماری ارتباط داشته است. تاثیر ارتفاع محل سکونت، سرعت صعود و سابقه قبلی کوه گرفتگی در مطالعات دیگر مطرح شده که در این مطالعه نیز تائید گردید.


محمد اکبری، علیقلی سبحانی، ایرج راگردی کاشانی، الهه امینی، زهرا رضایی، حمیده شجری، ،
دوره 61، شماره 3 - ( 3-1382 )
چکیده

مقدمه: نقص های هنگام تولد از علل ناشناخته شده مرگ و میر در دوران نوزادی و پس از آن می باشد. حدود 6% تمام تولدهای زنده دچار ناهنجاری های مادرزادی می باشند که 2 تا 3 درصد به هنگام تولد تشخیص داده شده و 2 تا 3 درصد نیز تا سن 5 سالگی تشخیص داده می شوند. هدف از این مطالعه تعیین میزان شیوع انواع نقص های هنگام تولد قابل مشاهده در بین نوزادان ایرانی بوده است.

مواد و روش ها: در این مطالعه تعیین شیوع انواع نقص های هنگام تولد قابل مشاهده در بین نوزادان بیمارستان های میرزا کوچک خان، امام خمینی و دکتر شریعتی در حد فاصل اول آذرماه 1378 لغایت پایان آبانماه 1379 انجام گرفت. نمونه های مورد مطالعه نوزادانی بودند که حداقل 24 ساعت پس از تولد زنده بودند. بمنظور کسب و ثبت داده ها، فرم جمع آوری اطلاعات طراحی گردید. جهت جمع آوری اطلاعات گروهی از متخصصین آموزش دیده بوسیله مصاحبه با مادران نوزادان و معاینه نوزادان فرم جمع آوری اطلاعات را کامل نمودند. تجزیه و تحلیل اطلاعات بوسیله نرم افزار Excel و SPSS انجام گردید.

یافته ها: بررسی داده ها نشان داد که از 6424 نمونه ثبت شده در این سه بیمارستان تعداد 205 نوزاد (3.2%) مبتلا به نقص های هنگام تولد قابل مشاهده بودند. شایعترین نقص های هنگام تولد در بین نوزادان مبتلا بترتیب نقایص دستگاه اسکلتی عضلانی (37.3%)، نقایص دستگاه عصبی (24.7%)، نقایص دستگاه ادراری تناسلی (24.3%) و نقایص سر و گردن (13.6%) تعیین گردیدند.

 نتیجه گیری و توصیه ها: نتایج این مطالعه در مقایسه با مطالعات قبلی که اکثرا از کشورهای دیگر بودند نشان داد که میزان شیوع نقص های هنگام تولد قابل مشاهده در بیمارستان های مورد مطالعه نسبت به سایر کشورها در مجموع نتایج مشابهی دارند اما نوع نقص ها متفاوت بود.


داریوش فهیمی، ناهیده خسروشاهی، سیدمهدی آل حسین، مجید امین نژاد، مجتبی انصاری،
دوره 61، شماره 6 - ( 6-1382 )
چکیده

مقدمه: پیلونفریت حاد یکی از شایعترین عفونت های باکتریال در کودکان است که ممکن است منجر به صدمه کلیوی شود. ریفلاکس وزیکواورترال یک فاکتور مهم آسیب نسج کلیه است ولی تنها عامل نیست.

مواد و روش ها: این مطالعه، بمنظور تعیین رابطه بین یافته های اسکن DMSA و VCUG که یک تا دو هفته پس از اتمام درمان انجام شده بود و در صورتیکه اسکن اول یافته مثبتی داشت، اسکن دوم شش ماه بعد انجام شده بود، صورت پذیرفت. درجه ریفلاکس براساس طبقه بندی جهانی ریفلاکس تعیین گردید (گرید I تا V). وجود یک یا چند نقطه کاهش جذب ماده رادیواکتیو توسط قشر کلیه در اسکن DMSA یافته مثبت تلقی شد (نقص کورتیکال). درصورتیکه این کاهش جذب در اسکن دوم نیز باقی مانده بود به آن اسکار گفته شد.

یافته ها: نقص کورتیکال و ریفلاکس بترتیب در 42 واحد کلیه (42%) و 26 واحد کلیه (26%) مشاهده شد. از 26 واحد کلیه دارای ریفلاکس 14 واحد نقص کورتیکال در اسکن اول داشتند (54%) و 12 واحد دیگر اسکن طبیعی داشتند. از 74 واحد کلیه بدون ریفلاکس 28 واحد نقص کورتیکال داشتند (38%) و 46 واحد اسکن طبیعی داشتند (P=0.15). اسکار در 25 واحد کلیه (از 42 واحد کلیه که در اسکن اول نقص کورتیکال داشتند) مشاهده شد (62%).

نتیجه گیری و توصیه ها: بنابراین بنظر می رسد انجام VCUG بتنهایی نمی تواند برای ارزیابی کلیه های در معرض خطر اسکار بدنبال پیلونفریت حاد کافی باشد و اسکن DMSA ممکن است اطلاعات تکمیلی در این زمینه فراهم سازد.


زهرا مشکانی، سهیلا دبیران،  رضا امینی،
دوره 63، شماره 3 - ( 3-1384 )
چکیده

مقدمه: پژوهش ها نشان می‌دهند دانشجویان پزشکی در مقایسه با سایر دانشجویان به علت طولانی بودن دوره تحصیل و ماهیت رشته مانند فراگیری مهارتهای بالینی و تصمیم گیری های بالینی، در معرض عوامل فشارزای روانی قرار می‌گیرند. این مطالعه قصد دارد وضعیت اضطراب و عادات بهداشت روانی را در دانشجویان سال آخر پزشکی بررسی نماید و ارتباط بین عادات بهداشتی و پاره ای از متغیرهای زمینه ای و میزان اضطراب را مطالعه کند.
مواد و روشها: در این مطالعه 250 نفر کارورز رشته پزشکی که در 6 ماهه پایان دوره پزشکی عمومی هستند پرسشنامه مربوط به اضطراب آشکار و پنهان (مقیاس اشپیل برگر)و پرسشنامه پندل مربوط به عادات بهداشت روانی را تکمیل نموده و به پرسشهای مربوط به اطلاعات زمینه‌ای پاسخ گفته‌اند.
یافته ها و نتیجه‌گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که 6/6% از دانشجویان پزشکی دارای اضطراب آشکار شدید و 9/4% دارای اضطراب پنهان شدید هستند. بررسی وضعیت عادات بهداشتی نیز نشان داد که 3/83% از دانشجویان دختر و 6/84% از دانشجویان پسر دارای عادات بهداشت روانی ضیعف‌اند. اگر چه در این مطالعه بین اضطراب و عادات بهداشتی رابطه آماری معنی‌داری به دست نیامد. این بررسی ارتباط آماری معنی‌داری را بین میزان اضطرب و رضایت از سلامت روانی نشان داد. (p=0.000).


امین کشاورز زیرک، سید سهی‌ فروغی آل‌داوود، اکبر سلطانی،  باقر اردشیر لاریجانی،
دوره 63، شماره 3 - ( 3-1384 )
چکیده

مقدمه: ساب‌کلینیکال هیپرتیروئیدی، وضعیتی است که با TSH پایین‌تر از حد نرمال و سایر اندکس‌های تیروئیدی نرمال تعریف می‌شود و اگرچه معمولاً علایم بالینی ندارد ولی عوارض زیادی را خصوصاً در افراد مسن موجب میگردد. روش اندازه‌گیری TSH در ایران عمدتاً روش IRMA است. هدف از انجام این طرح، تعیین ارزش TSH پایین در این افراد و کمک به نحوه تصمیم‌گیری در برخورد با این بیماران می‌باشد.
مواد و روشها: جمعیت مورد مطالعه در این طرح را افراد با TSH سرمی کمتر از mu/l5/. (به روش IRMA) و و نرمال بدون بیماری واضح تیروئیدی و غیرتیروئیدی که به درمانگاه‌های غدد شریعتی و امام خمینی مراجعه کرده بودند، تشکیل می‌دادند. یک نمونه TSH پایه و نمونه دیگر، 30 دقیقه بعد از تزریق وریدی TRH گرفته شد و ارتباط TSH پایه با ساب‌کلینیکال هیپرتیروئیدی در این افراد مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: افراد تحت مطالعه براساس TSH پایه به 5 گروه تفکیک شدند. شیوع ساب‌کلینیکال هیپرتیروئیدیسم در این گروهها بدین قرار بود: در افراد با TSH پایه mu/l1/0 و کمتر، 100%‌، mu/l2/0-1/0،‌ 75%،‌ mu/l3/0-2/0، 5/38%، mu/l4/0-3/0، 3/14% و در موارد بیشتر از mu/l4/0، هیچ‌کدام ساب‌کلینیکال هیپرتیروئیدیسم نبودند. با آنالیز این داده‌ها و تعیین حساسیت و ویژگی روش IRMA، مشخص شد که این روش برای تشخیص ساب‌کلینیکال هیپرتیروئیدی به تنهایی مناسب نیست، همچنین بین مقادیر TSH پایه و d.TSH رابطه خطی (001/0P<؛ 68/0r=) و کوبیک (Cubic)، (001/0P<، 79/0r=) وجود داشت.
نتیجه‌گیری و توصیه‌ها: از آنجا که آزمون TRH پر هزینه است و انجام آن برای تمامی موارد مقرون به صرفه نیست، می‌توان مقادیر TSH کمتر از mu/l25/0 را بیمار و مقادیر بیشتر از mu/l4/0 را نرمال قلمداد نمود و برای موارد بین mu/l4/0-25/0، با در نظر گرفتن خطر بیماری برای هر فرد، در صورت لزوم آزمون TRH را انجام داد.


رامین مهرداد،   غلامرضا اسماعیلی‌جاوید، هرمز حسن‌زاده،  اکبر ستوده‌منش،  محمد قاسمی،
دوره 63، شماره 4 - ( 4-1384 )
چکیده

مقدمه: بیماریهای عضلانی- اسکلتی شایع‌ترین بیماریهای ناشی از کار هستند و کمردرد در میان این بیماریها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. صرف هزینه‌های سنگین (مستقیم و غیرمستقیم) در مورد بیماران مبتلا به کمردرد خصوصاً کمردرد مزمن (که حدود 5% بیماران کمردرد را تشکیل می‌دهند) اهمیت روشهای درمانی جدید را پیش از پیش مطرح می‌نماید. لیزردرمانی روش نسبتاً جدیدی است که به تازگی وارد کشورمان شده است و نشان داده، می‌تواند در درمان کمردردهای مزمن نقشی ایفا نماید. در این مطالعه اثربخشی لیزر کم توان گالیوم آلومینیوم آرسناید (GaAlAs) با طول موج 810 نانومتر در مقایسه با روش متداول ورزش درمانی و اثر توامان این دو روش، از لحاظ کاهش درد و افزایش توانایی بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت.
مواد وروشها: ابتدا بیماران بر اساس معیارهای ورود و خروج با تشخیص کمردرد مزمن وارد مطالعه شدند. سپس بصورت تصادفی در سه گروه الف) لیزر، ب) ورزش و ج) لیزر و ورزش درمانی تقسیم شدند. جهت ارزیابی میزان اثربخشی درمان در هر یک از گروهها، افراد در سه مقطع شروع درمان، هفته ششم و دوازدهم مورد بررسی قرار گرفتند. شدت درد با استفاده از شاخص VAS، میزان ناتوانی با استفاده از پرسشنامه Oswestry و میزان حرکات کمر با استفاده از تست شوبر سنجیده شد. همچنین در شروع درمان و هفته ششم و دوازدهم پیگیری، میزان رضایتمندی بیماران از درمان در سه گروه مورد سنجش قرار گرفت.
یافته‌‌ها: این مطالعه نشان داد که لیزر درمانی در مقایسه با ورزش درمانی اثرات بهتری در کاهش درد و بهبود عملکرد بیماران دارد. لیزر درمانی به همراه ورزش درمانی نتایج برتری نسبت به هر دو گروه (به خصوص به گروهی که تحت درمان ورزش قرار گرفته بودند) دارد (p<0.05). دامنه حرکت کمر و تست شوبر نیز در گروه لیزر بهمراه ورزش نتایج بهتر نسبت به دو گروه دیگر داشت (p<0.05).
نتیجه گیری و توصیه ها: این مطالعه نشان داد که ترکیب لیزر درمانی و ورزش درمانی نتایج بهتری در کاهش درد و بهبود ناتوانی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن نسبت به هریک از این دو روش به تنهایی به خصوص در مقایسه با ورزش تنها خواهد داشت.


سید محمود صدر بافقی، منصور رفیعی، سیده مهدیه نماینده، عباس اندیشمند، محمدحسین سلطانی، مصطفی متفکر، محمود امامی میبدی، محمدرضا امینی پور،
دوره 63، شماره 7 - ( 1-1384 )
چکیده

مقدمه: بیماریهای ایسکمپک قلب و عروق علت اصلی مرگ و میر و ناتوانی در اکثر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه از جمله ایران می باشد. بیماری زودرس عروق کرونر حدود 25% حوادث حاد عروق کرونر را به خود اختصاص می دهد. تفاوتهائی از نظر فاکتورهای خطر، سابقه فامیلی و پیش آگهی این بیماران با سایر بیماران مشاهده گردیده است. هدف از این مطالعه بررسی خصوصیات دموگرافی، بالینی ، آزمایشگاهی و پیش آگهی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد زودرس ور مقایسه آن با افراد مبتلا به شکل دیر رس بیماری بود.
مواد و روش ها: 823 مورد بیمار مبتلا به MI حاد که طی 18 ماه در سی سی یوهای شهر یزد بستری شدند وارد مطالعه گردیدند. از بین کل افراد مورد مطالعه 200 نفر در گروه (Premature Coronary Artery Disease) PCAD (گروه I ) و 623 نفر در گروه (Late Onset Coronary Artery Disease) LOAD ( گروه II ) گرفتند. بیماران به طور سرشماری وارد مطالعه شدند و از نظر فاکتورهای خطر، مشخصات دموگرافی، اطلاعات بالینی و آزمایشگاهی، عوارض بیمارستانی پیش آگهی با سایر بیماران مقایسه شدند.
یافته ها: بطور کلی گروه I 5/24% از کل بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد را به خود اختصاص دادند. شیوع PCAD در زنان 9/17% و در مردان 7/27% بود. (P<0.01) گروه I بطور معنی داری بیشتر دارای سابقه چاقی، کلسترول بیشتر از 200، مصرف سیگار و سابقه فامیلی بیماری تنگی کرونر بودند. 67% بیماران گروه I استرپتوکیناز دریافت نمودند که این آمار در گروه II 8/51% بود. (P=0.001) شدت تنگی عروق اصلی کرونر با معیار gensini score به طور معنی داری در گروه I کمتر بود. (P=0.04) شدت تنگی در مردان بیشتر از زنان بود. (10.7 در مقابل 9 ) (P=0.3). شدت تنگی در بیماران مبتلا به هیپرلپیدمی به طور معنی داری بیشتر از سایرین بود. (P=0.02) مورتالیتی بیمارستانی در گروه I 6/3% در مقابل 3/14% در گروه II مشاهده شد. (r=0.1) (P=0.001) [odd=0.2(0-1-0.4)]
نتیجه گیری و توصیه ها: انفارکتوس میوکارد زودرس بیشتر در بین مردان سیگاری، دارای سابقه فامیلی مثبت، هیپرکلسترولمی، هیپرتری گلیسریدمی و چاقی در بین زنان مبتلا به سندرم متابولیک ایجاد می شود. این افراد شدت تنگی کرونر کمتری داشته و مورتالیتی بیمارستانی پائین تری دارند.


محمود فرزان، سید محمد جواد مرتضوی، رامین اسپندار،
دوره 64، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: استئوبلاستوم یکی از نادرترین تومورهای اولیه استخوان می باشد. اگرچه درگیری استخوان‌های کوچک دست و پا برابر آمارهای موجود سومین محل از نظر شیوع برای این تومور می‌باشد. گزارشات موجود در مقالات انگلیسی زبان در خصوص درگیری دست توسط این تومور بسیار نادر و کم می باشد.
روش بررسی: علائم بالینی مبتلایان به استئوبلاستوم غیراختصاصی می‌باشد، دردهای شدید شبانه که با مصرف داروها حاوی سالیسیلات بهبود یابند در این بیماران کمتر گزارش شده و دردهای این بیماران غالباً دائمی و نامشخص می‌باشند و عمدتاً بیمار قادر به لوکالیزاسیون دقیق محل درد نمی‌باشد و غالباً این بیماران از ماهها قبل از مراجعات پزشکی از درد شکایت داشته‌اند و لذا سیر بالینی طولانی مدتی دارند. تورم در استئوبلاستوم دست یافته ثابتی می‌باشد بطوریکه در تمام بیماران ما دیده شده و وجود داشته است. علائم رادیوگرافیک در درگیری دست توسط استئوبلاستوم تشخیصی نمی‌باشند و لذا قبل از عمل جراحی و پاسخ نسجی نمونه گرفته شده در حین جراحی، تشخیص نوع تومور بر مبنای یافته‌های رادیوگرافیک و بالینی بسیار مشکل است بطوریکه در تمام بیماران ما، استئوبلاستوما به عنوان اولین تشخیص قبل از عمل جراحی مطرح نبوده است.
یافته‌ها: از نظر آسیب شناسی، استئوبلاستوم شامل یک استرومای بافت همبندی همراه با عروق فراوان می‌باشد که در آن نسوج استئوئیدی و استخوانی اولیه woven به طور فعال دیده می‌شوند. درمان به مرحله (stage) بیماری و محل آن بستگی دارد. در مراحل 1 و 2 بیماری کورتاژ و گرافت استخوانی کافی است. در حالیکه در مرحله 3 بیماری برای جلوگیری از عود بیماری برداشتن وسیع ضایعه ( wide resection ) الزامی است.
نتیجه‌گیری: مهمترین تشخیص افتراقی این تومور بخصوص در دست استئوسارکوم می‌باشد که در صورت خطای تشخیصی می‌تواند منجر به انجام اعمال جراحی نامناسب در بیمار گردد.


مهناز لنکرانی، ندا ولیزاده، رامین حشمت،
دوره 64، شماره 5 - ( 5-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم تخمدان ﭘﻠﻲ‌کیستیک (PCOS)، شایع‌ترین ﺁندوکرینوﭘﺎتی در زنان و شایع‌ترین علت نازایی، ناشی از عدم تخمک‌ﮔذاری می‌باشد. ترشح ناکافی FSH محتمل‌ترین علت عدم تخمک‌ﮔذاری دراین سندرم می‌باشد. Inhibin هورمون گلیکوپروتیینی است که توسط سلول‌های گرانولوزا و تکای تخمدان ترشح شده و باعث مهار FSH می‌شود. در مورد نقش Inhibin در این بیماران اختلاف نظر وجود دارد. لذا، در این مطالعه بر آن شدیم که سطح سرمی Inhibin را در زنان مبتلابه این سندرم با زنان سالم مقایسه کنیم.
روش بررسی: طی یک مطالعه مورد- شاهد، 41 زن مبتلابه PCOS از بین زنان مراجعه کننده به درماﻧﮕﺎه فوق تخصصی غدد یا درماﻧﮕﺎه تخصصی زنان بیمارستان دکتر شریعتی و 44 ﺯن سالم با سیکل قاعدگی طبیعی که در طیف سنی 40-15 سال بودند، انتخاب شدند. در کلیه بیماران و ﮔﺮوه شاهد شرح حال مناسب اخذ و معاینه بالینی صورت ﮔﺮفت و نمونه خون وریدی، در ساعات اولیه صبح، جهت اندازه‌گیری Inhibin گرفته شد. جهت بررسی آماری از آزمون Mann_whitney استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین سنی در افراد مبتلا به PCOS، 3/5 ± 6/23 سال و در گروه شاهد 9/3 ±1/23سال بود و از نظر سنی تفاوت آماری معنی‌داری بین دو گروه وجود نداشت. میانگین BMI در افراد مبتلا به PCOS 45/5 ±07/25 کیلوگرم بر مترمربع و در گروه شاهد 46/2± 33/21 بود و از این نظر اختلاف آماری معنی‌دار بین دو گروه وجود داشت (001/0>P).میانگین غلظت سرمی Inhibin در زنان PCOS، 23/1 ± 62/1 (واحد در میلی‌لیتر) و در افراد گروه شاهد 26/2 ± 26/2 بود که تفاوت دو گروه از نظرآماری معنی‌دار نبود.
نتیجه‌گیری: سطح Inhibin در بیماران مبتلا به PCOS تفاوت معنی‌داری با زنان سالم ندارد و نمی‌تواند به عنوان آزمون معمول جهت غربالگری این بیماران به کار رود. مطالعات بیشتر در مورد نقش احتمالی Inhibin در این افراد با اندازه‌گیری زیر واحدهای آن، شامل Inhibin A و Inhibin B توصیه می‌شود.


فاطمه متانی، آزاده امین پور، هادی طبیبی،
دوره 64، شماره 7 - ( 5-1385 )
چکیده

اصلاح الگوی غذایی از جمله استفاده از سبوس غلات در رژیم غذایی از روشهای مؤثر در کاهش خطر بیماری های قلبی عروقی می باشد. این تحقیق به منظور مقایسه اثرات مصرف سبوس برنج و سبوس گندم بر چربی های خون زنان هیپرکلسترولمیک صورت گرفت.
روش بررسی: این مطالعه به روش کار آزمایی بالینی تصادفی بر روی نوزده زن سالم با محدوده سنی65-35 سال که غلظت کلسترول تام سرم آنها در حالت ناشتا mg/dl300 -240 بود صورت گرفت. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از آزمون های t-test و Paired t test انجام پذیرفت.
یافته ها: در این مطالعه دو گروه از نظر میانگین سن، وزن، BMI و عوامل مداخله گر رژیمی تفاوت آماری معنی داری با یکدیگر نداشتند. مصرف سبوس گندم در مدت چهار هفته توانست غلظت کلسترول تام و LDL-C سرم را به ترتیب به میزان 11% و 21% کاهش دهد (01/0 P< ). در حالیکه سبوس برنج هیچ اثری بر این فراسنج ها نداشت. هم چنین، در طول مطالعه تغییر معنی داری در غلظت تری گلیسرید، HDL-C، نسبت LDL-C/HDL-C و نسبت کلسترول تام به HDL-C سرم در دو گروه مورد مطالعه مشاهده نگردید.
نتیجه گیری: این مطالعه بطور کلّی نشان داد که مصرف سبوس گندم در مقایسه با سبوس برنج اثرات سودمندی بر روی غلظت کلسترول تام و LDL-C سرم در زنان هیپرکلسترولمیک دارد.


محسن وثوقی، حمیدرضا صادقی پور رودسری، محسن امینی، سیروس سیمی،
دوره 64، شماره 7 - ( 5-1385 )
چکیده

فعالیت ضد باروری مردانه گوسیپول (ماده فعال غوزه پنبه دانه)، ایده تکوین و عرضه دارو با فعالیت ضد باروری مردانه را مطرح نمود. در این مطالعه اثرات ضد باروری دو مشتق ایزوپروپیل و ایزوبوتیل دی هیدروپیریدین که از طرفی مشابه کلرامفنیکل و همچنین مشتقات دی هیدروپیریدینی است مورد بررسی و ارزیابی قرار دادیم.
روش بررسی: تجویز مشتقات ایزوبوتیل و ایزوپروپیل روزانه بصورت تزریق زیر جلدی به مقدار mg/kg/day10 به موشهای صحرایی نر انجام شد. بعد از 60 روز از اولین تزریق شاخص های باروری ارزیابی شد.
یافته‌ها: یافته ها با دو گروه کنترل و شاهد که به ترتیب سرم فیزیولوژی و پروپیلن گلیکول تزریقی دریافت کرده بودند مقایسه گردید. نتایج نشان داد که هر دو دارو اثرات مهاری بر سیستم تولید مثل موش صحرایی نردارند.
نتیجه‌گیری: اثر مهاری معنی دار مشتقات مورد نظر بر شاخص های فیزیولوژیک مؤید نظر قبلی ما در مورد مطلوب بودن فعالیت آنها جهت استفاده بعنوان ترکیب رهبر (lead compound) برای سنتز و تهیه ترکیبات جدیدتر با فعالیت ضد باروری مردانه می باشد.


همایون امینی، جواد علاقبندار،  ونداد شریفی، رزیتا داوری آشتیانی، حسن کاویانی، زهرا شهریور، امیر شعبانی، فریبا عربگل، الهام شیرازی، میترا حکیم وشتری،
دوره 64، شماره 8 - ( 5-1385 )
چکیده

مصاحبه تشخیصی جامع بین‎المللی (CIDI) یک مصاحبه کاملاً ساختار یافته و جامع برای ارزیابی اختلالات روانی است که توسط سازمان بهداشت جهانی ابداع گردیده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی روایی نسخه فارسی (CIDI) ]نسخه کامل و مدول سایکوز/ مانیا (شامل بخشهایF, G و P)[ در تشخیص اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی (مانیا) صورت گرفت.
روش بررسی: مطالعه در پنج مرکز روانپزشکی شهر تهران در سال 1382 انجام شد. در مجموع 307 نفر وارد مطالعه شدند. برای 203 نفر نسخه کامل CIDI و برای 104 نفر مدول سایکوز/ مانیا تکمیل شد. انتخاب نمونه‎ها به شکل‎ نمونه گیری در دسترس بود. کلیه افراد پس از کسب رضایت نامه کتبی آگاهانه وارد مطالعه می‎شدند. پرسشگری CIDI توسط کارشناسان یا کارشناسان ارشد روانشناسی بالینی آموزش دیده انجام ‎شد. چک لیست تشخیصی ICD-10 و DSM-IV توسط بالینگران به شکل توافقی تکمیل ‎گردید. پرسش‌گران و بالین‌گران از تشخیص یکدیگر اطلاعی نداشتند. میزان توافق تشخیصی، حساسیت و ویژگی محاسبه شد.
یافته‌ها: حساسیت تشخیصی اسکیزوفرنیا طبق DSM-IV 12/0 و ویژگی 96/0 بود (طبق معیار ICD-10 به ترتیب 19/0 و 92/0). حساسیت تشخیصی اختلال دوقطبی طبق معیار DSM-IV، 21/0 و ویژگی 90/0 بود (طبق معیار ICD-10 به ترتیب 17/0 و 89/0) بود. در ضمن حساسیت و ویژگی درمورد مدل سایکوز/ مانیا تفاوت بارزی با نسخه کامل نداشت.
نتیجه‌گیری: در مجموع CIDI برای تشخیص‎های اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی ازحساسیت پایینی حداقل در محیطهای بالینی برخوردار است. ولی قوت این ابزار ویژگی بسیار بالای نسخه فارسی آن برای تشخیص اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی است


مجتبی محمدی اردهالی، سید هادی صمیمی اردستانی، پیمان برومند، معصومه سعیدی، امین امالی،
دوره 64، شماره 10 - ( 7-1385 )
چکیده

رادیوفرکوئنسی روشی است که به تازگی در درمان هیپرتروفی لوزه در بالغین استفاده می‌شود. هدف از انجام این مطالعه نیز ارزیابی نتایج تانسیلوتومی به روش رادیوفرکوئنسی می‌باشد.
روش بررسی: 20 بیمار مبتلا به هیپرتروفی لوزه دریک مطالعه کارآزمایی بالینی وارد شدند. تمام بیماران ابتدا با اسپری لیدوکائین و سپس با تزریق لیدوکائین همراه با اپی‌نفرین، تحت بی‌حسی موضعی قرار ‌گرفتند. رادیوفرکوئنسی به میزانw 8-7 Power = استفاده ‌شد. درد و نیاز به مسکن ، خونریزی و عوارض پس از عمل در حین ، بلافاصله پس از عمل و چهار، شش و هشت هفته پس از عمل مورد بررسی قرارگرفت.
یافته‌ها: میانگین میزان درد بر اســاس مقیاس انــــدازه گیری چشــمی (VAS) در خلال عمل جراحی 11/2± 68/2 و میانگین خونریزی در خلال عمل 24/0±16/1 میلی لیتر بود. میانگین طول مدت عمل جراحی 56/2± 81/7 دقیقه بود. 10% بیماران بدون درد ، 55% با درد کم بدون نیاز به مصرف مسکن و 35% نیاز به مصرف مسکن داشتند. در حین و بلافاصله پس از جراحی 95% از بیماران خونریزی اندکی داشتند و فقط در یک بیمار 5% خونریزی متوسط (5-2میلی لیتر) رخ داد. در 10% از بیماران در خلال چهار هفته پس از عمل خونریزی اندکی رخ داد. در تمام بیماران گرید لوزه کاهش یافته بود و میانگین بهبود علائم در هشت هفته پس از درمان 36/0±81/7 بود. در نهایت میانگین رضایت بیماران از نتایج عمل 50/12±92/66% بود (حداکثر 80% و حداقل 50%). عوارض به میزان مختصر در 15% از بیماران گزارش شد.
نتیجه‌گیری: رادیوفرکوئنسی روشی مطمئن، ایمن با حداقل عوارض، درد و خونریزی برای درمان هیپرتروفی لوزه مطرح است.


کوروش شمیمی، علی امینیان، فریدون معظمی، مهدی جلالی،
دوره 64، شماره 12 - ( 8-1385 )
چکیده

سندرم کمپارتمان شکمی ناشی از افزایش حاد و پیشرونده فشار داخل شکمی است که بر ارگانهای حیاتی اثر سوء دارد. این مطالعه به بررسی میزان بروز، سیر بالینی و عوامل مستعدکننده هیپرتانسیون داخل شکمی و سندرم کمپارتمان شکمی در بیماران جراحی در بخش مراقبت‌های ویژه می‌پردازد.

روش بررسی: فشار مثانه در بیماران با مشکلات شکمی که در طول یکسال در بخش مراقبتهای ویژه بستری گردیدند، اندازه‌گیری شد. فشار مثانه بیش ازcm H2O 20 بعنوان هیپرتانسیون داخل شکمی در نظر گرفته شد. در صورتیکه این افزایش فشار همراه با اختلال عملکرد ارگانهای مختلف از جمله حجم ادرار کمتر ازml/kg/h 5/0، فشار اوج راه هوایی بیش ازcm H2O 50 و یا ضریب هوروویتز کمتر از 150 تور بود، تشخیص سندرم کمپارتمان شکمی مطرح می‌گردید. اطلاعات تمام بیماران با هیپرتانسیون داخل شکمی و سندرم کمپارتمان شکمی جمع‌آوری شد.
یافته‌ها: 353 بیمار شامل 165 بیمار لاپاراتومی الکتیو و 188 بیمار اورژانس شکمی (و ترومایی) بررسی شدند. میزان بروز هیپرتانسیون داخل شکمی و سندرم کمپارتمان شکمی 2 و1 درصد بود. میانگین فشار داخل شکمی در این هفت بیمارcm H2O 8/29 بود. هیچ موردی از افزایش فشار داخل شکمی پس از لاپاراتومی‌الکتیو (165) و همچنین پس از بستن موقتی شکم در بیماران اورژانسی مشاهده نشد. نمره آپاچی II، فشار اوج راه هوایی و کمبود باز در بیماران با افزایش فشار داخل شکمی به طرز معنی‌داری بالا بود. هیچ یک از سه بیمار مبتلا به سندرم کمپارتمان شکمی تحت لاپاراتومی دکامپرسیو قرار نگرفتند. میزان مرگ و میر در بیماران با افزایش فشار داخل شکمی (85%)، بصورت معنی‌داری بیش از کل جمعیت مورد مطالعه بود.
نتیجه‌گیری: بدلیل میزان بروز کم، اندازه‌گیری روتین فشار داخل شکمی فقط در بیماران پرخطر توصیه می‌گردد. بستن موقتی جدار شکم می‌تواند از ایجاد هیپرتانسیون داخل شکمی و سندرم کمپارتمان شکمی در بیماران پرخطر پیشگیری کند. میزان بالای مرگ و میر در بیماران با فشار داخل شکمی افزایش یافته، دیده می‌شود. جراحان باید با جنبه‌های مختلف هیپرتانسیون داخل شکمی و سندرم کمپارتمان شکمی بخصوص با لاپاراتومی دکامپرسیو زودرس آشنا باشند.


رضا ملک‌زاده، رامین شاکری،
دوره 65، شماره 2 - ( 12-1386 )
چکیده

در طول دو دهه اخیر میزان تشخیص بیماری سلیاک یا انتروپاتی حساس به گلوتن در اغلب کشورهای غربی و همینطور در کشور ما سیر صعودی قابل توجهی داشته است. پیش از این دوره اغلب پزشکان تصور می‌کردند که بیماری سلیاک در کشور ما بسیار نادر است و این بیماری را در تشخیص افتراقی بیمارانی که علایمی از سوء جذب داشتند قرار نمی‌دادند. با ظهور طیف جدیدی از تستهای سرولوژیک که برای بررسیهای تشخیصی اولیه بیماری سلیاک استفاده می‌شوند امکان تشخیص این بیماری بهتر شد. مطالعات فراوانی با استفاده از این تست‌ها جهت بررسی شیوع بیماری سلیاک در اغلب کشورهای اروپایی، آمریکای شمالی و جنوبی، هند و خاورمیانه انجام شد، نتایج آنها حاکی از این بود که شیوع سلیاک در اغلب این مناطق بالا است. این یافته بر خلاف تصورات قبلی است که بیماری سلیاک را مخصوص کشورهای اروپایی، خصوصاً اسکاندیناوی، می‌پنداشتند. در کشور ما نیز اولین مطالعات غربالگری توسط مرکز تحقیقات گوارش و کبد دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد و معلوم شد که شیوع این بیماری در ایران نیز بالا می‌باشد. نکته قابل توجه در مورد نتایج این مطالعات تظاهرات این بیماری است که محدود به دستگاه گوارش نمی‌شود و شامل یک طیف وسیع از بی‌علامتی یا علایم خفیف گوارشی یا عصبی تا سوء تغذیه شدید می‌باشد. در این نوشتار سعی کرده‌ایم که با معرفی کارهای علمی که در زمینه بیماری سلیاک در ایران شده اهمیت توجه پزشکان و متخصصین محترم را به در نظر گرفتن این بیماری در تشخیصهای افتراقی علایم مرتبط با این بیماری خاطرنشان کرده و از طرف دیگر توجه مسئولین محترم سلامت را جهت فراهم آوردن تسهیلات لازم برای دسترسی این بیماران به رژیم غذایی فاقد گلوتن جلب نماییم.


مرجان پشت مشهدی، مرضیه مولوی نجومی، سید کاظم ملکوتی، جعفر بوالهری، صفیه اصغر زاده امین، علی اصغر اصغر نژاد فرید،
دوره 65، شماره 4 - ( 4-1386 )
چکیده

مشکلات روانی اجتماعی و وجود سیستم‌های حمایتی در اقدام به خودکشی حایز اهمیت‌اند. این مقاله به بررسی عوامل استرس‌زا و وضعیت حمایت عملی در اقدام‌کنندگان کرجی می‌پردازد.

روش بررسی: این مطالعه قسمتی از بخش ایرانی مطالعه چند مکانی پیشگیری از خودکشی(SUPREMISS) است که توسط سازمان جهانی بهداشت در هشت کشور انجام گرفته است. در این مقاله داده‌های مربوط به 632 اقدام‌کننده کرجی طی 10 ماه ارایه شده است.

یافته‌ها: از نظر فاصله زمانی با اقدام برخی عوامل مستعدکننده یا دیستال (مشکلات مالی، تحصیلی، شغلی و وجود بیماری جسمی طولانی)، و برخی دیگر تسهیل‌کننده یا پروکزیمال (اختلاف با خانواده و همسر) می‌باشد. اختلاف با خانواده (25%) و با همسر (35%) شایع‌ترین مشکلات اقدام‌کنندگان از یک ماه پیش تا زمان اقدام بود. اختلاف با همسر در افرادی که کمتر از هفت سال از ازدواج آنها می‌گذشت، بیشتر بود. در افراد کمتر از 25 سال اختلاف با والدین شایع‌ترین مشکل بود و سیستم حمایتی برای زنان اهمیت بیشتری داشت.

نتیجه‌گیری: نقش عوامل استرس‌زا در اقدام به خودکشی متفاوت است. اختلاف با خانواده و با همسر در اقدام به خودکشی هم عوامل زمینه ساز و هم آشکار سازند، شبکه‌های حمایتی در پیشگیری از اقدام به خودکشی، بخصوص در زنان، نقش موثری دارد.


کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb