74 نتیجه برای فرهاد
ثمیله نوربخش، محمد فرهادی، آذردخت طباطبایی،
دوره 70، شماره 12 - ( 12-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: احتمال دارد سوپر آنتیژنهای استافیلوکوکی در ایجاد مایع گوش میانی نقش داشته باشند. هدف مطالعه ما جستجوی سوپر آنتیژنهای استافیلوکوکی در مایع گوش میانی بیماران مبتلا به اوتیت همراه با افوزیون بود.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی- تحلیلی در بیمارستان رسول (89-1387) تهران در 64 کودک با انجام کشت و بررسی توکسینهای استافیلوکوکی در مایع گوش میانی انجام شد.
یافتهها: 39% بیماران فاقد سوپر آنتیژن بودند. انتروتوکسین- ب: در 22% بیماران، نوع آ: 17%، نوع سی: 6/15%، نوع دی: 5/12%، توکسین شوک توکسیک (Toxic Shock Syndrome Toxin, TSST): 8/7% مشاهده شد. میانگین سن موارد TSST- مثبت: یک سال، انتروتوکسین- آ: پنج سال، بی: 6/8 سال، نوع سی: 6/9 سال، نوع دی: 6/9 سال بودند. عدم توافق بین مثبت شدن TSST با انتروتوکسینهای ای و سی مشاهده شد اما TSST مثبت با توکسین نوع بی و دی توافق ضعیفی داشت سن بیماران با وجود سوپر آنتیژنها ارتباط داشت. بیماران با TSST مثبت یک سال در مقابل 9/7 سال موارد منفی بود (0001/0P<).
نتیجهگیری: توکسینهای استافیلوکوکی با مکانیسمهای ایمونولوژیک حتی با کشت منفی، موجب تجمع مایع گوش میانی میشود. وجود سوپر آنتیژنها در موارد مقاوم به استفاده از سرکوب کنندههای ایمنی و یا کورتیکواسترویید کمک میکند.
محمد فرهادی، آذردخت طباطبایی، مهدی شکرآبی، ثمیله نوربخش، محمدرضا شکراللهی، شیما جوادینیا، محمود فرامرزی،
دوره 71، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: سایتوکینها در تنظیم ایجاد التهاب و بیماریهای التهابی نقش دارند. هیپرتروفی آدنویید و لوزهها از جمله علل بیماریهای سیستم تنفسی فوقانی کودکان است که متعاقب با عفونتهای ویروسی و باکتریال مزمن موجب محدودیت و انسداد مجاری تنفسی فوقانی میگردد. بهنظر میرسد تولید و ترشح سایتوکینهای التهابی در بافت التهابی مجاری تنفسی فوقانی در تشدید این عوارض تاثیر بهسزایی دارد. در این بررسی بهمنظور ارزیابی تغییرات التهابی و ترشح سایتوکینها در مجاری تنفسی فوقانی، از لنفوسیتهای لوزهها بعد از عمل آدنوتونسیلکتومی استفاده شده و میزان این سایتوکینها در بافت لوزه با سلولهای تکهستهای خون محیطی مقایسه شده است.
روش بررسی: در این مطالعه، مایع رویی کشت سلولی 37 بیمار یک تا 12 ساله تحت آدنوتونسیلکتومی، از نظر میزان IFN-γ، TNF-α، IL-1، IL-6 و IL-18 اندازهگیری شد و با سایتوکینهای مترشحه از سلولهای تکهستهای خون محیطی (PMBC) این بیماران مقایسه گردید.
یافتهها: نتایج نشان میدهد که مقادیر اینترفرونگاما و اینترلوکین هشت در بیماران مورد مطالعه به تفکیک بافت آدنویید و سلولهای تکهستهای خون محیطی و همچنین میزان اینترفرون گاما، اینترلوکین یک و اینترلوکین هشت بین بافت لوزه و سلولهای تکهستهای خون محیطی متفاوت بوده و از نظر آماری قابل توجه است ولی TNF نزدیک به معنیدار آماری است و همبستگی بین دادههای اینترلوکین شش در خون و بافت معنیدار است (02/0P=).
نتیجهگیری: در بیماران با هیپرتروفی لوزهها نقصان در فعالیت لنفوسیتی از طریق کاهش تولید سایتوکینهای التهابی روند مقابله با عوامل عفونی و بیگانه را باعث میگردد. احتمالاً هیپرتروفی برگشتناپذیر بافت لوزهها پدیده نهایی این پروسه خواهد بود.
حمید اراضی، فرهاد رحمانینیا، کریم آزالی، محمد مهرتاش،
دوره 71، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: ال-کارنیتین با افزایش اکسیداسیون چربیها، احتمالا میتواند موجب کاهش تولید اسید لاکتیک و بهبود عملکرد ورزشکار شود. هدف از این تحقیق بررسی اثر مکمل یاری حاد ال-کارنیتین بر لاکتات، گلوکز خون، VO2max و توان مردان تمرین کرده بود.
روش بررسی: 16 مرد تمرینکرده بهصورت تصادفی به دو گروه هوازی (8n=) و بیهوازی (8n=) تقسیم شدند و آزمونها را در دو جلسه مجزا بهصورت دوسوکور انجام دادند. آزمودنیها 90 دقیقه قبل از فعالیت سه گرم ال-کارنیتین یا دارونما (مالتودکسترین) را مصرف کردند. نمونههای خونی پیش و پس از آزمون جمعآوری شدند.
یافتهها: گروه مکمل نسبت به گروه دارونما پس از فعالیت میزان لاکتات کمتر و گلوکز خون، VO2max، حداکثر و میانگین توان بیشتری داشتند (05/0P≤).
نتیجهگیری: مکمل یاری حاد ال-کارنیتین 90 دقیقه قبل از فعالیت میتواند موجب کاهش خستگی و بهبود عملکرد شود.
مریم امیرعضدی، فرهاد دریانوش، محمدعلی بابایی بیگی، مریم کوشکی جهرمی، امین مهرابی،
دوره 71، شماره 3 - ( خردادماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: هورمون پپتید گشادکننده رودهای (Vasoactive Intestinal Peptide, VIP)، نقش مهمی در تعدیل جریان خون کرونری ایفا میکند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته فعالیت هوازی با شدت کم بر سطوح پلاسمایی هورمون VIP، فشارخون و ضربان قلب افراد غیرورزشکار سالم و مبتلا به بیماری کرونری (CAD) است.
روش بررسی: در این پژوهش 15 زن و 15 مرد سالم و 15 زن و 15 مرد بیمار مبتلا به CAD، بهعنوان گروه کنترل و گروه آزمایش بهطور تصادفی انتخاب شدند. آزمودنیها سه جلسه در هفته با شدت ثابت 10±100 ضربه در دقیقه بهمدت هشت هفته بهفعالیت هوازی پرداختند. برای بررسی تغییرات هورمون VIP، از تمامی آزمودنیها در سه نوبت (قبل، بلافاصله و 24 ساعت پس از هشت هفته)، نمونهی خونی گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که در چهار گروه تفاوت معنیداری بین میزان VIP پلاسمای قبل، بلافاصله و 24 ساعت بعد از هشت هفته تمرین مشاهده نشد. از طرف دیگر فشارخون سیستولیک سه نوبت چهار گروه (01/0P=) و فشارخون دیاستولیک سه نوبت، در مردان بیمار و زنان سالم (03/0P=) معنیدار بود، اما در فشارخون دیاستولیک سه نوبت دو گروه دیگر تفاوت معنیداری مشاهده نشد. تفاوت معنیداری بین ضربان قلب سه نوبت سه گروه وجود داشت (002/0P=)؛ اما تفاوتی در مردان سالم مشاهده نشد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج فوق بهنظر میرسد باید مدت و شدت هر جلسه تمرینی موردتوجه قرار گیرد تا به آستانه تحریک VIP برسد، شاید باعث ایجاد تغییرات قابلملاحظهای در سطوح VIP گردد.
کامران اسعدی، امین ادهمی، سید جابر موسوی، ابوالحسن امامی، فرهاد حافظی،
دوره 71، شماره 5 - ( مردادماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: این مطالعه با هدف بررسی ادم و اکیموز متعاقب رینوپلاستی و تأثیر درناژ بسته در درمان این عوارض انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه بهروش کارآزمایی بالینی تصادفیشده انجام شد. کلیه افراد به دو گروه بیمارانی که تحت عمل جراحی رینوپلاستی با درناژ بسته ناحیه خلفی سپتوم و بیمارانی که تحت عمل جراحی رینوپلاستی عادی قرار گرفتند تقسیم شدند. اطلاعات مورد نیاز بیماران پساز انجام عکسبرداری ثبت شد.
یافتهها: نتایج حاصله حاکیاز عدم تفاوت معنیدار در بین دو گروه با درناژ بسته و کنترل از نظر تفاوت میزان ادم سوپراتیپ در تمامی بازههای زمانی بود. ادم پلکها در بین دو گروه تفاوت معنیداری را در هیچیک از روزهای ویزیت بعد از عمل نشان نداد. اکیموز پلکها فقط در روز 14 بعد از عمل معنیدار شد بهطوریکه کاهش را در گروه درناژ در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (03/0P=). مقایسه بین دو گروه از نظر اکیموز ناحیه پارانازال حاکیاز تفاوت معنیدار بین دو گروه در روزهای هفت و 14 بعد از عمل بود بهطوریکه میزان اکیموز پارانازال در گروه با درناژ بسته کمتر از گروه کنترل بود (03/0P=).
نتیجهگیری: کاهش قابلتوجه اکیموز پلکها در روز 14 و نیز کاهش موثر در ناحیه پارانازال و گونهها در روز هفت و 14 بعد از عمل جراحی در استفاده از تیوب درناژ نشان داده شد. استفاده از تیوب درناژ در رینوپلاستی تاثیر معنیداری در کاهش ادم سوپراتیپ و پلکها بهدنبال نداشت.
اتابک نجفی، محمدرضا خاجوی، پژمان پورفخر، فرهاد اعتضادی،
دوره 71، شماره 6 - ( شهريورماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: پیوند کلیه یک روش درمانی ارجح در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه میباشد. بیماران نارسایی مزمن کلیه بیماریهای همراه زیادی مانند بیماریهای قلبی- عروقی دارند. یک بیهوشی مناسب جهت جراحی پیوند کلیه، نیاز به حداقل مسمومیت برای کلیه پیوندی، حفظ فشارخون و حجم داخل عروقی مناسب جهت حفظ عملکرد کلیه و بیدردی کافی را دارد. هدف این مطالعه بررسی و پیشرفت تجربه بیحسی نخاعی در جراحی پیوند کلیه بود.
روش بررسی: تعداد 60 بیمار کاندید جراحی پیوند کلیه در طی یک دوره دو ساله که رضایت به بیحسی نخاعی داده بودند وارد مطالعه شدند. در این مطالعه تغییرات همودینامیک ضمن عمل، طول مدت جراحی، مقدار مایع مصرفی، برونده ادراری، گازهای خونی، شدت درد در ریکاوری و عوارض ضمن عمل و بعد از عمل ثبت شد.
یافتهها: بیحسی نخاعی در تمامی بیماران رضایتبخش بود، بهجز در پنج بیمار که بهدلیل طولانیشدن عمل جراحی جهت ادامه عمل نیاز به بیهوشی عمومی یافتند. تغییرات همودینامیک واضح و شدیدی ضمن عمل رخ نداد. متوسط فشارخون شریانی ضمن عمل mmhg 12±98 بود. متوسط طول مدت جراحی min 22±170 دقیقه بود. متوسط مایع مصرفی ml/kg 2/7±15/65 بود. اسیدوزیس واضح در انتهای عمل مشاهده نشد (03/0±38/7PH=). در ضمن متوسط شدت درد بیماران در ریکاوری 2±4 بود و تعداد کمی (هشت نفر) از بیماران از تحریک مثانه ناشی از سونداژ شکایت داشتند.
نتیجهگیری: در بیماران کاندید پیوند کلیه چنانچه بیماران خوب انتخاب شوند بیحسی نخاعی یک روش موضعی موفق میباشد. موفقیت این تکنیک بستگی به مانیتورینگ دقیق ضمن عمل، حفظ حجم داخل عروقی در بالاترین حد ممکن و همودینامیک در بهترین حد لازم میباشد.
محمد فرهادی، مهدی شکرآبی، شیما جوادینیا، ثمیله نوربخش، محمود فرامرزی، محمدرضا شکرالهی، آذردخت طباطبایی،
دوره 71، شماره 8 - ( آبان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: پولیپ، توده خوشخیم مخاط بینی یا سینوسها بوده و در زمینه بیماری فیبروز سیستیک، آسم یا افزایش حساسیت به آسپیرین دیده میشود. مشخصه بافتشناسی اغلب پولیپهای بینی، ارتشاح سلولهای التهابی با ارجحیت ائوزینوفیلها است. نقش سوپرآنتیژنها در ایجاد عوارض پولیپ به اثبات رسیده است. سوپرآنتیژنهایی که اغلب از استرپتوکوک و استافیلوکوک هستند، با قدرت زیاد سلولهای T را فعال و روند تولید و ترشح IgE از سلولهای B را افزایش میدهند و بهطور مستقیم بر سلولهای پیشالتهابی مانند ائوزینوفیلها اثر میگذارند. هدف از این طرح بررسی وجود و تاثیر سوپرآنتیژنهای استرپتوکوک در بافت بیماران مبتلا به پولیپ بینی و رینوسینوزیت مزمن در مقایسه با افراد سالم میباشد.
روش بررسی: از بیماران مراجعهکننده به درمانگاه گوش، حلق و بینی و سروگردن بیمارستان حضرت رسولاکرم (ص) پس از معاینه و انجام آزمایشات کلینیکی و پاراکلینکی، نمونهبرداری انجام گرفت. جهت کنترل از بیماران که رینوپلاستی داشتند، نمونهبرداری شد. نمونهها با استفاده از روش PCR مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: 15 فرد سالم، 25 بیمار مبتلا به رینوسینوزیت مزمن و 24 بیمار مبتلا به پولیپ وارد این مطالعه شدند. موارد مثبت توکسین استرپتوکوک گروه A در افراد مبتلا به پولیپ بینی و افراد مبتلا به رینوسینوزیت در مقایسه با افراد سالم از نظر آماری اختلاف معنیدار داشت. (به ترتیب با 001/0P= و 005/0P=) ولی موارد مثبت توکسین استرپتوکوک گروه A بین گروه افراد مبتلا به پولیپ بینی و مبتلا به رینوسینوزیت از نظر آماری تفاوت معناداری نداشت (4/0P=).
نتیجهگیری: استرپتوکوکها میتوانند نقش موثری در بروز یا تشدید پولیپ داشته باشند و سوپر آنتیژن استرپتوکوکی گروه A با اعمال اثرات سوپرآنتیژنی در اتیولوژی و پاتوژنز پولیپ با یا بدون رینوسینوزیت نقش اساسی داشته باشد.
محمدرضا خاجوی، امیر علی اورندی ، پژمان پورفخر، فرهاد اعتضادی،
دوره 71، شماره 8 - ( آبان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: رفلکس تریژمینوکاردیاک (Trigeminocardiac reflex, TCR) شامل برادیکاردی، کاهش فشارخون، آپنه و افزایش حرکات معده میباشد که به هنگام دستکاری عصب پنج میتواند بروز کند.
معرفی بیمار: بیمار مرد 26 سالهای بود که با علایم سردرد مداوم یکطرفه، مشکل در بلع مراجعه نموده بود همچنین کاهش شنوایی عصبی و انحراف زبان به سمت چپ داشت. هنگامی که جراح در حال دایسکشن در مسیر عصب تریژمینال بود، ناگهان برادیکاردی و افت فشارخون ایجاد شد که بعد از توقف دستکاری ضربان قلب خود به خود به حالت نرمال برگشت اما با تکرار تحریک، شدت رفلکس و برادیکاردی بدون خستگیپذیری بیشتر شد که با تجویز 5/0 میلیگرم آتروپین بهبود یافت.
نتیجهگیری: خطر بروز TCR در عمل جراحی اعصاب وجود دارد. مانیتورینگ مداوم همودینامیک این امکان را میدهد که به محض بروز آن جراحی را متوقف و از بروز حوادث ناگوار بعدی جلوگیری نمود.
فرهاد دریانوش، حسین جعفری، اسکندر رحیمی، داوود مهربانی، فیروز سلطانی،
دوره 71، شماره 9 - ( آذر 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: آدیپوکینها پپتیدهایی هستند که بر متابولیسم انرژی کل بدن تاثیر میگذارند. دانش ما درباره تغییرات ویسفاتین، IL-6 و TNF-α بهدنبال یک فعالیت ورزشی تناوبی شدید اندک است.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 45 سر موش ماده نژاد اسپراگوداولی بهطور تصادفی به سه گروه مساوی پیشآزمون، کنترل و تمرینی تقسیم شدند. برنامه تمرینی تناوبی شامل دویدن بر روی تردمیل، بهصورت سه جلسه در هفته بهمدت هشت هفته انجام گرفت. نمونههای خونی گرفته شد و تستهای الایزا و تحلیل واریانس صورت گرفت.
یافتهها: تمرینات تناوبی شدید باعث کاهش معناداری در سطوح پلاسمایی ویسفاتین (036/0P=)، IL-6 (009/0P=) و TNF-α (022/0P=) در بین گروهها گردید. همبستگی معناداری بین تغییرات ویسفاتین و TNF-α (062/0P=)، ویسفاتین و IL-6 (103/0P=) و TNF-α و IL-6 (385/0P=) مشاهده نشد.
نتیجهگیری: احتمالا تغییرات TNF-α و IL-6 با شدت و مدت فعالیت در ارتباط است و عواملی بهجز کاهش وزن، در کاهش ویسفاتین پلاسما موثر هستند. از این رو کاهش این آدیپوکینها میتواند باعث کاهش بیماریهای متابولیکی شود.
ژیلا یاوریان، نازنین زهرا شفیعی جندقی، فرهاد رضایی، طلعت مختاری آزاد،
دوره 72، شماره 1 - ( فروردین 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: ویروسهای آنفلوانزا یکیاز مهمترین عوامل ایجادکننده بیماریهای تنفسی و مسئول ایجاد اپیدمی و پاندمی با توانایی بیماریزایی و مرگ و میر بالا هستند. واکسیناسیون و داروهای ضد ویروسی تنها روش موجود جهت پیشگیری و کنترل عفونتهای ناشیاز ویروسهای آنفلوانزا میباشند. بههنگام وقوع یک اپیدمی و یا پاندمی تا زمان تولید واکسن موثر، داروهای ضد ویروسی بهعنوان اولین قدم جهت پیشگیری و درمان بهکار میروند. آدامانتینها و داروهای مهارکننده نورامینیداز داروهای ضد ویروسهای آنفلوانزا میباشند. بهعلت افزایش مقاومت به این داروها این مطالعه با هدف بررسی وضعیت مقاومت دارویی ویروسهای آنفلوانزای A/H3N2 از سال 1385 تا 1392 در ایران انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی 50 نمونه ویروس آنفلوانزای A/H3N2 جدا شده از کشت سلول مورد بررسی قرار گرفت. بدینمنظور بهدنبال استخراج RNA، RT-PCR بر روی ژنهای M و NA انجام گرفت و محصولات PCR تعیین توالی شدند تا تغییرات مربوط به مقاومت دارویی مورد بررسی قرار گیرند.
یافتهها: از بین 50 نمونه بررسیشده در طی هشت سال متوالی تمام ویروسهای A/H3N2 بهغیر از چهار نمونه مربوط به سالهای 1385 و 1386 در ژن M2 حاوی موتاسیون S31N بوده ولی در ژن NA موتاسیونهای K292R، E119V و N294S که نشانگر مقاومت دارویی هستند، مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که ویروسهای A/H3N2 در حال گردش به داروهای آدامانتین مقاوم و به داروهای مهارکننده نورامینیداز حساس هستند. ادامه این مطالعه و همچنین بررسی وضعیت مقاومت دارویی ویروسهای آنفلوانزای A/H1N1 و B توصیه میشود.
رضا شریعت محرری، پژمان پورفخر، محمدرضا خاجوی، فرهاد اعتضادی، اتابک نجفی،
دوره 72، شماره 7 - ( مهر 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: متخصصان بیهوشی گاهی اوقات با کاهش ضربان قلب در حین عمل جراحی معده مواجه هستند و این پدیده را بهعنوان یک رفلکس واگ در نظر میگیرند. هدف از این مطالعه، یافتن عوامل خطر حین بیهوشی برای کاهش ضربان قلب در اعمال جراحی معده و پیشگیری از عوارض خطرناک آن بود.
روش بررسی: در این مطالعه گذشتهنگر، 50 بیمار که تحت عمل جراحی معده از مهرماه 1388 تا مهرماه 1392 در بیمارستان سینا دچار برادیکاردی شدهاند و القای بیهوشی با پروپوفول یا تیوپنتال سدیم و نگهداری بیهوشی آنها توسط ایزوفلوران و پروپوفول بوده است وارد مطالعه شدند. سن، جنس، بیماری زمینهای، سابقه مصرف داروها، کموتراپی، نوع عمل جراحی، نوسان ضربان قلب و زمان وقوع برادیکاردی و عوارض ناشی از آن در طی یک دوره چهارساله بررسی شد.
یافتهها: تعداد 50 بیمار، 31 مرد و 19 بیمار خانم وارد مطالعه شدند. متوسط سن بیماران 3/8±48 سال بود. نوع عمل جراحی بیماران گاسترکتومی و گاستروژوژنوستومی بود. متوسط زمان بروز برادیکاردی 5/3±5/24 دقیقه پس از برش جراحی بود. اکثر موارد برادیکاردی خفیف تا متوسط بود. هیچ رابطهای بین نوع داروی بیهوشی، سن و جنس بیماران و بروز برادیکاردی در حین عمل جراحی یافت نشد. از عوامل خطر برادیکاردی، دیابت در هفت بیمار، مصرف بتابلوکر در 17 بیمار مشاهده شد در سه مورد آسیستول مشاهده شد که سابقه کانسر معده و کموتراپی داشتند.
نتیجهگیری: سابقه کانسر معده و کموتراپی از عوامل خطر در بروز برادیکاردی شدید و آسیستول بود.
فرهاد تفقدی، علی زمانی، سیده صابره موسوی موسوی،
دوره 72، شماره 12 - ( اسفند 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: تومورال کلسینوزیس (Tumoral calcinosis) یک اختلال ارثی و نقص در تنظیم متابولیسم فسفات و یک نوع کلسینوزیس ایدیوپاتیک میباشد که به رسوب فسفات کلسیم در بافتهای اطراف مفاصل گفته میشود و باعث ایجاد تودههای کلسیفیه با حدود لبوله و مشخص در اطراف مفاصل بزرگ و رسوب در سطوح اکستانسورها میشود.
معرفیبیمار: بیمار دختر هفت سالهای است که به خاطر تورم دردناک بین انگشتان سوم و چهارم دست چپ و هیپ چپ همراه با قرمزی و ترشحات زردرنگ در سال 1391 در بخش کودکان بیمارستان ولیعصر (عج) بستری شد و در رادیوگرافی تودههای کلسیفیه بهصورت کدورتهای فراوان و متراکم در اطراف آن داشت. بیمار با تشخیص تومورال کلسینوزیس تحت درمان جراحی برداشتن توده قرار گرفت و در ادامه با کلوگزاسیلین و رژیم غذایی کم فسفات درمان شد.
نتیجهگیری: تومورال کلسینوزیس بهندرت مفاصل انگشتان دست را گرفتار میکند و بهعلت فشار توده کلسیفیه روی اعصاب (Cutaneus) دردناک میگردد و گاهی اوقات با ترشحات استریل همراه بوده که بهندرت مانند بیمار ما دچار عفونت ثانویه میگردد. رادیولوژیست میتواند نقش مهمی در تشخیص زودرس بیماری و عوارض احتمالی آن داشته باشد.
محمد فرهادی، احمد دانشی، شیما جوادینیا، محمد نبوی، رامین عسگریان، محمود فرامرزی، آذردخت طباطبایی،
دوره 73، شماره 2 - ( اردیبهشت 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: هلیکوباکترپیلوری با بروز بیماریهای مختلف بهویژه اختلالات گوارشی ارتباط دارد و در ترشحات گوش میانی بیماران مبتلا به اوتیت مدیا نیز دیده میشود. تشخیص بالینی عفونت هلیکوباکترپیلوری از طریق روشهای مختلف انجام میشود و روشهای تشخیصی جدید تحت مطالعه قرار دارند. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین غلظت اینترلوکینهای 6، 17 و 23 با آلودگی به عفونت هلیکوباکترپیلوری در ترشحات گوش میانی بیماران مبتلابه اوتیت مدیای با افیوژن اجرا گردید.
روش بررسی: 40 بیمار مبتلا به اوتیت مدیای با افیوژن مراجعهکننده به بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران از اسفند ماه 1391تا مرداد 1393 در این مطالعه مقطعی وارد شدند. کلیه بیماران تحت عمل جراحی میرنگوتومی همراه با تعبیه لوله ونتیلاسیون قرار گرفتند و نمونه ترشحات آسپیره شده گوش میانی تحت آزمایش قرار گرفت. غلظت اینترلوکینهای 6، 17 و 23 با استفاده از روش الیزا اندازهگیری شد و این مقادیر با نتایج آزمون Polymerase chain reaction (PCR) هلیکوباکترپیلوری مقایسه شد.
یافتهها: در این مطالعه 5/22% نمونهها دارای آزمون PCR مثبت بود. در مجموع نمونهها، IL-6 دارای غلظتpg/ml 11/10±95/2، IL-17 دارای غلظت pg/ml 89/5±91/0 و IL-23 دارای غلظت pg/ml 07/4±34/1 بود. سطح IL-6 در بیماران PCR مثبت pg/ml 29/22±40/6 و بیماران PCR منفی pg/ml 16/6±88/3 بود که دو گروه تفاوت معنادار بود.
(01/0P=). سطح IL-17 در بیماران PCR مثبت pg/ml 16/6±29/1 و بیماران PCR منفی pg/ml 81/5±13/1 بود که تفاوت معناداری نداشت (42/0P=). سطح IL-23 در بیماران PCR مثبت pg/ml 15/6±77/3 و بیماران PCR منفی pg/ml 42/3±33/1 بود که تفاوت معناداری نداشت (27/0P=).
نتیجهگیری: سطح اینترلوکین 6 با عفونت هلیکوباکترپیلوری گوش میانی در مبتلایان به اوتیت مدیای همراه با افیوژن ارتباط داشت. مطالعات بیشتر برای تعیین رابطه سایتوکینها و عفونت هلیکوباکترپیلوری در آینده پیشنهاد میشود.
جلال مولودی، سید علی کشاورز، محمدجواد حسین زاده عطار، عباس رحیمی فروشانی، علی صادقپور طبایی، سجاد سالارکیا، فرهاد قلیزاده،
دوره 73، شماره 2 - ( اردیبهشت 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: فیبریلاسیون دهلیزی شایعترین آریتمی پس از عمل جراحی قلب است. Coenzyme Q10, CoQ10 (Ubiquinone) بهعنوان یک آنتیاکسیدان نقش مهمی در کاهش بروز فیبریلاسیون دهلیزی پس از عمل دارد. مطالعه حاضر با هدف تجویز Q10 بهعنوان راهی برای کاهش بروز فیبریلاسیون دهلیزی پس از جراحی بایپس کرونری انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعهی بالینی دو سوکور، 80 بیمار مرکز قلب و عروق شهید رجایی سال 93 (از اردیبهشت تا آذر)، مبتلا به گرفتگی عروق کرونر تحت عمل جراحی عروق کرونری قرار گرفتند، بهطور تصادفی به گروههای مداخله و کنترل تقسیم شدند. یک گروه مکمل Q10 و گروه دیگر پلاسبو دریافت کرد. نوع جراحی بیماران در دو گروه مشابه بود. گروه مداخله مکمل mg/d CoQ10 150 به مدت هفت روز پیش از عمل دریافت کردند. سپس دو گروه از نظر آریتمیهای دهلیزی و بطنی پس از عمل، اقامت ICU و مدت بستری در بیمارستان مقایسه شدند.
یافتهها: 38 زن و چهل و دو مرد با میانگین سنی 98/7±37/58 سال در دو گروه Q10 و دارونما (هر گروه شامل 40 نفر) وارد مطالعه شدند. بروز فیبریلاسیون دهلیزی پس از عمل 45% در گروه کنترل 20% در گروه مداخله بود (030/0P=) مدت بستری در ICU و اقامت در بیمارستان بین دو گروه تفاوت معنادار نداشت (822/0P=). تفاوت بروز فیبریلاسیون بطنی در این دوره معنادار نبود (865/0P=).
نتیجهگیری: مکمل Q10 را میتوان برای پیشگیری از فیبریلاسیون دهلیزی پس از جراحی عروق کرونری، پیشنهاد داد.
پژمان پورفخر، وحید رائفی، اتابک نجفی، رضا شریعت محرری، فرهاد اعتضادی، امیرعلی اورندی، محمدرضا خاجوی،
دوره 73، شماره 11 - ( بهمن 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: کنترل درد پس از جراحیهای فک و صورت (Orthognathic) بهدلیل شدت درد و محدودیتهای استفاده از مواد مخدر در این بیماران دارای اهمیت خاصی است. هدف از این پژوهش، بررسی اثر گاباپنتین و کتورولاک برای کنترل درد پس از عمل در این جراحیها بود. روش بررسی: این پژوهش، یک کارآزمایی بالینی تصادفی (RCT) بود که در 75 بیمار با محدوده سنی 18 تا 60 سال و با American Society of Anesthesiologists (ASA) physical status classification system I-II که تحت Orthognathic surgeries در بیمارستان سینا در فاصله زمانی خرداد 1392 تا مرداد 1393 قرار گرفتند، انجام شد. بیماران بهطور تصادفی در سه گروه تقسیم شدند. همه گروهها g 1 استامینوفن داخل رگی نیم ساعت پیش از پایان جراحی دریافت کردند. گروه کنترل (۲۵ نفر) پلاسبو دریافت کردند. گروه دوم (25 نفر) 30 دقیقه پس از القای بیهوشی mg 30 کتورولاک عضلانی دریافت کردند. گروه سوم (25N=) mg 600 گاباپنتین بهصورت خوراکی پیش از القای بیهوشی دریافت کردند. شدت درد، مقدار نیاز به مخدر و میزان بروز تهوع و استفراغ در ریکاوری و 1، 3، 6، 12 و 24 ساعت پس از عمل ثبت شد. برای کنترل درد مورفین وریدی تجویز شد. یافتهها: تعداد 75 بیمار در این مطالعه وارد شدند. استفاده از کتورولاک و گاباپنتین نمره درد، آژیتاسیون و نیاز به مورفین در اتاق ریکاوری و ساعات اولیه در بخش را کاهش داد (011/0P=). مصرف مخدر، تهوع و استفراغ 24 ساعته در گروه کنترل در مقایسه با دو گروه مداخله بهطور معناداری بالاتر بود (05/0P<) (mg 5/0±5 vs. 4/1±15). میزان تغییرات متوسط فشارخون شریانی و ضربان قلب در گروه گاباپنتین و کتورولاک کمتر از گروه کنترل بود (05/0P<). نتیجهگیری: این مطالعه نشان میدهد که کتورولاک مشابه گاباپنتین میتواند شدت درد و نیاز به مخدر را با بروز کمتری از تهوع و استفراغ پس از اعمال جراحی فک و صورت کاهش دهد.
مجید عابد خجسته، فرشته آل صاحب فصول، مهدی محمودی، محمد باقر محمودی، شایان مصطفایی، مزدک گنجعلی خانی حاکمی، فرهاد غریبدوست،
دوره 74، شماره 4 - ( تیر 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: در اسکلروز سیستمیک، فیبروبلاستها در برابر آپوپتوز مقاوم شده و با ترشح مداوم کلاژن و ماتریکس خارج سلولی، موجب تشکیل فیبروز در بافتها میشوند. لازم است علل ثانویه بروز بیماری، از جمله عدم پاسخ فیبروبلاستهای فعال شده به آپوپتوز به عنوان عامل اصلی در ایجاد و استقرار بیماری، مورد توجه قرار گیرد. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان بیان نسبی دو ژن کلیدی مسیر آپوپتوز، Fas و Apaf-1 که به ترتیب در مسیرهای خارجی و داخلی آپوپتوز نقش دارند، انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مورد- شاهدی، نمونههای بیوپسی پوست از 19 بیمار مبتلا به اسکلروز سیستمیک منتشر و 16 فرد سالم در بازه زمانی سال 1393 تا 1394جمعآوری شد. گروه بیمار از درمانگاه روماتولوژی بیمارستان شریعتی و مرکز روماتیسم ایران و گروه کنترل از پرسنل بیمارستان شریعتی انتخاب شدند. پس از جداسازی و کشت فیبروبلاستهای پوستی، RNA سلولها استخراج گردید و سنتز cDNA از روی این رونوشتهای ژنومی انجام گرفت. سپس میزان بیان ژنهای Fas و Apaf-1 توسط واکنش Real-time PCR اندازهگیری شد.
یافتهها: تجزیه و تحلیل دادههای بهدست آمده از Real-time PCR نشان داد که در فیبروبلاست پوست بیماران مبتلا به اسکلروز سیستمیک و افراد سالم تفاوت معناداری از نظر میزان بیان ژنهای (8/0P=)Fas و (17/0P=)Apaf-1 وجود نداشت.
نتیجهگیری: در این مطالعه تغییرات معنادار در میزان بیان ژنهای Apaf-1 و Fas وجود نداشت و این موضوع نشان میدهد که حداقل در سطح mRNA این ژنها در فیبروبلاستهای بیماران اسکلروز سیستمیک فعال نشدهاند.
محمدرضا عبادی، محمد جواد فاطمی، فرهاد حافظی، میترا نیازی، محمدعلی فاطمی،
دوره 74، شماره 7 - ( مهر 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از گرافت غضروفی خردشده در سالهای اخیر در جراحی رینوپلاستی مورد توجه جراحان پلاستیک قرار گرفته است، با این حال امکان جذب غضروفها در درازمدت بهطور معمول وجود دارد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر سلولهای بنیادی برگفته از چربی بر بقای گرافتهای غضروفی خردشده بود.
روش بررسی: در پژوهش کنونی که یک مطالعه مداخلهای بود و در سال 1393 در آزمایشگاه حیوانات بیمارستان حضرت فاطمه (س) انجام شد، 10 خرگوش سفید نیوزلندی، با میانگین وزن 2000 تا g 2500 انتخاب شده و سلولهای بنیادی از بافت چربی سطح داخلی کشاله ران هر یک از خرگوشها تهیه شد. گرافتهای غضروفی خردشده آغشته و غیرآغشته به سلولهای بنیادی اتولوگ بهترتیب در پاکتهای زیرجلدی طرفین خط وسط پشتی هر یک از خرگوشها قرار داده شد و وزن آنها پیش از ایمپلنتیشن و پس از اکسپلنتیشن اندازهگیری و ثبت شد. بررسیهای مربوط به کندروسیتهای زنده، 10 هفته پس از ایمپلنتیشن انجام شد.
یافتهها: میانگین تفاضل وزن غضروفهای خردشده بین دو گروه (سمت مداخله و سمت کنترل) با یکدیگر متفاوت بود، بهطوری که این میانگین در سمت مداخله بهطور معناداری بیشتر از سمت کنترل بود (021/0P=). میانگین تعداد کندروسیتهای زنده در سمت مداخله بهطور معناداری بالاتر از سمت کنترل بود (001/0P<).
نتیجهگیری: این یافتهها از نقش سلولهای بنیادی برگرفته از چربی بر افزایش بقای گرافتهای غضروفی خردشده حمایت میکند، اگرچه مکانیسم واقعی آن تعریف نشده است.
منصور رضایی، احسان زرشکی، حمید شرینی، محمد غریب صالحی، فرهاد نعلینی،
دوره 76، شماره 6 - ( شهریور 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری آلزایمر متداولترین بیماری زوال عقل است که بهصورت نامحسوس پیش میرود و ابتدا ساختار بخشی از مغز را تخریب و سپس بهصورت بالینی بروز پیدا میکند. میتوان با تشخیص بهموقع این تغییرات ساختاری مغز، از بروز این بیماری یا از پیشرفت آن جلوگیری کرد. هدف این مطالعه، تشخیص بیماری آلزایمر بر اساس تصویرسازی تشدید مغناطیسی مغز با استفاده از مدل ماشینبردار پشتیبان بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه تحلیلی از نوع مدلسازی است که در دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، دانشکده بهداشت از اسفند ۱۳۹۵ تا آذر ۱۳۹۶ انجام شد. دادهها یک دیتاست به نام Miriad شامل تصویرسازی تشدید مغناطیسی مغز ۶۹ فرد بود که در بیمارستان مرکزی لندن جمعآوری شده است. افراد بهوسیلهی دو معیار بهعنوان استاندارد طلایی به دو گروه سالم و آلزایمری تفکیک شده بودند. در این مقاله از مدل ماشینبردار پشتیبان با سه کرنل خطی، دوجملهای و گوسین برای تفکیک بیماران از افراد سالم استفاده شد.
یافتهها: با استفاده از مدل ماشینبردار پشتیبان با کرنل گوسین بیماران آلزایمری و افراد سالم با صحتی برابر ۸۸/۳۴% به درستی تفکیک شدند. مهمترین ناحیهها برای بیماری آلزایمر سه ناحیهی پاراهیپوکامپ جایروس راست، پاراهیپوکامپ جایروس چپ و هیپوکامپ راست بودند.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد که مدل فوق با صحت بالایی میتواند بیماران آلزایمری را از افراد سالم تفکیک کند. بر این اساس میتوان نرمافزاری در اختیار مراکز تصویرسازی تشدید مغناطیسی قرار داد تا تست غربالگری آلزایمر را برای افراد بالای ۵۰ سال انجام دهند.
محمد مهدی سلطاندلال، منا مشیری، عباس میرشفیعی، معصومه دورقی، فرهاد رضایی، مهرداد غلامی،
دوره 76، شماره 11 - ( بهمن 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: گونههای لاکتوباسیلوس بهدلیل داشتن توانایی تعدیل پاسخهای ایمنی در انسان و اثرات درمانی در اختلالات التهابی، بهعنوان باکتریهای پروبیوتیک در نظر گرفته شدهاند. هدف از این مطالعه بررسی اثرات استرینهای پروبیوتیکی لاکتوباسیلوس بر روی بیان ژنهای TLR۲, TLR۴ در ردهی سلولهای سرطان کولون (HT-۲۹) عفونی شده با سالمونلا انتریتیدیس بود.
روش بررسی: این مطالعه تجربی از فروردین تا اسفند ۱۳۹۵ در مرکز تحقیقات میکروبیولوژی مواد غذایی دانشگاه علوم پزشکی تهران اﻧﺠﺎم ﺷﺪ. در این مطالعه از دو سویه لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس PTCC۱۶۴۳ و لاکتوباسیلوس کازیی PTCC ۱۶۰۸ استفاده شد. سلولهای HT۲۹ کشت داده شدند و سپس این سلولها پیش و پس از چالش با پاتوژن، توسط سویههای پروبیوتیکی لاکتوباسیلوس تیمار شدند. پس از استخراج RNA تام از سلولها و سنتز cDNA، توانایی لاکتوباسیلوسها در تعدیل بیان ژنهای TLR-۲ و TLR-۴ توسط روش Real-time PCR مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: یافتههﺎی ﻣﺎ نشان داد ﮐﻪ پس از تیمار ﺳﻠﻮلهﺎی ﺳﺎﻟﻢ و غیرعفونی HT۲۹، ﺑﺎ هﺮ یﮏ از دو ﺑﺎﮐﺘﺮی ﭘﺮوﺑﯿﻮﺗﯿﮏ، ﺑﯿﺎن ژنهﺎی TLR۲-۴ ﺑﻪﻃﻮر چشمگیری اﻓﺰایﺶ داشت. ﺑﺮﺧﻼف آن، ﻣﯿﺰان ﺑﯿﺎن ایﻦ دو ژن در ﺳﻠﻮلهﺎی آﻟﻮده ﺑﻪ ﺳﺎﻟﻤﻮﻧﻼ اﻧﺘﺮیﺘﯿﺪیﺲ، پیش و پس از درﻣﺎن ﺑﺎ هﺮ یﮏ از ﺑﺎﮐﺘﺮیهﺎی ﭘﺮوﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﻻﮐﺘﻮﺑﺎﺳﯿﻠﻮس اﺳﯿﺪوﻓﯿﻠﻮس و ﻻﮐﺘﻮﺑﺎﺳﯿﻠﻮس ﮐﺎزیی ﺑﻪصورت معناداری ﮐﺎهﺶ یﺎﻓﺖ (۰/۰۵P<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدستآمده، لاکتوباسیلوسهای پروبیوتیکی دارای اثر چشمگیر ضدالتهابی در برابر بیماریزایی باکتری سالمونلا انتریتیدیس هستند. اما در این مطالعه لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس فعالیت ضد التهابی قویتری را نسبت به لاکتوباسیلوس کازیی از خود نشان داد.
محدثه حیدری، آویده معبودی، سپیده متولی، فرهاد ثبوتی، محمود موسیزاده،
دوره 76، شماره 11 - ( بهمن 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: استئنونکروز فکها وابسته به بیسفسفونات درمان بسیار مشکلی دارد و قابل پیشگیری میباشد. هدف از انجام مطالعه کنونی بررسی آگاهی و عملکرد جراحان فک و صورت شهر تهران در درمان بیماران مصرفکننده بیسفسفوناتها بود.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی بوده است که از فروردین تا تیر ۱۳۹۵ بهروش نمونهگیری سرشماری در گروه جراحان فک و صورت شهر تهران انجام شد. مطالعه مورد نظر براساس پروپزال طرح تحقیقاتی که در دانشکده دندانپزشکی ساری تصویب شد انجام گرفت. روایی و پایایی، پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: از میان ۱۲۳ جراح فک و صورت شهر تهران، ۱۰۲ نفر به پرسشنامهها پاسخ دادند. ۷۷/۲% جراحان پاسخ صحیحی به سوالات مربوط به کاشت ایمپلنت دادند که درصدش نسبت به سایر پروسههای درمانی بیشتر بود.
نتیجهگیری: آگاهی و عملکرد جراحان فک و صورت شهر تهران در درمان بیماران مصرفکننده بیسفسفوناتها مناسب میباشد.