جستجو در مقالات منتشر شده


53 نتیجه برای نظر

مهسا نظری، فرید زایری، سید سعید هاشمی نظری، سارا جام برسنگ، علی نیک‌فرجام، علیرضا اکبرزاده باغبان،
دوره 77، شماره 2 - ( اردیبهشت 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: مدل‌های مارکوف چندوضعیتی جهت بررسی پیشروی بیماری ایدز با تقسیم‌بندی مارکر آزمایشگاهی سلول CD۴ کاربرد گسترده‌ای دارند. این مدل‌‌ها با تعداد وضعیت‌های مختلف، نتایج متفاوتی از اثر متغیر کمکی و پیشگویی روند بیماری ایدز دارند. هدف پژوهش حاضر، مقایسه‌ی مدل چهار و پنج وضعیتی با مدل سه وضعیتی جهت انتخاب مدل با توان پیشگویی بهتر وقوع ایدز و مرگ در افراد آلوده به ویروس سندرم نقص ایمنی انسانی بود.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه‌ی هم‌گروهی است که بر روی ۳۰۵ فرد آلوده به ویروس سندرم نقص ایمنی انسانی که از فروردین ۱۳۷۴ تا دی ماه ۱۳۸۹ به مرکز تحقیقات ایدز ایران در تهران مراجعه کرده‌اند و تا سال ۱۳۹۳ مورد پیگیری قرار گرفته‌اند، انجام شده است. سه مدل مارکوف همگن‌زمان سه، چهار و پنج وضعیتی به داده‌ها برازش داده شد. مقایسه‌ی مدل‌ها با استفاده از معیار اصلاح‌ شده‌ی آکاییکه‌ی DRAIC و معیار اعتبارسنجی متقابل براساس درست‌نمایی DRLCV به همراه فاصله ردیابی ۹۵% آن‌ها انجام شد. برای برازش مدل‌ها از نرم‌افزار R استفاده شد.
یافته‌ها: توان پیشگویی مدل چهار وضعیتی از مدل پنج وضعیتی بیشتر است. در مدل چهار وضعیتی نسبت مخاطره‌ی پیشروی به مرگ برای افرادی که درمان ضد‌رتروویروس ‌خیلی‌فعال دریافت کرده‌اند ۰/۶۴ کمتر از دسته‌ای بود که درمان را دریافت نکرده بودند. همچنین نسبت مخاطره‌ی پیشروی بیماری در مردان به زنان ۲۰۳۳ برابر بود. همچنین نسبت مخاطره‌ی پیشروی به مرگ در مردان به زنان ۴/۹ برابر بوده است.
نتیجه‌گیری: معیار‌های DRAIC و DRLCV نشان دادند که مدل چهاروضعیتی توان پیشگویی بهتری از روند پیشروی بیماری در مقایسه با مدل پنج وضعیتی دارد.

جواد مویدی، زهرا موسوی، طیبه هاشمپور، محمدعلی نظری‌نیا، بهزاد دهقانی، زهرا حسن‌شاهی،
دوره 77، شماره 5 - ( مرداد 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: عفونت‌های ویروسی با مکانیسم‌های پیچیده در آغاز و پیشرفت بیماری‌های خود‌ایمنی از جمله اسکلرودرما دخالت دارند. پژوهش کنونی با هدف بررسی میزان شیوع سرولوژیکی عفونت ویروس‌های هپاتیت B، هپاتیت C، Human immunodeficiency viruses (HIV)، اپشتین‌بار (EBV) و سایتومگالوویروس در بیماران ایرانی مبتلا به اسکلرودرما انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی که از خرداد ۱۳۹۶ تا اردیبهشت ۱۳۹۷ در مرکز تحقیقات ایدز دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد، ۶۵ بیمار مبتلا به اسکلرودرما و ۶۵ فرد سالم وارد مطالعه شدند. سرم افراد با استفاده از کیت Enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) از نظر ایمونوگلوبولین G ضد سایتومگالوویروس (CMV-IgG)، ایمونوگلوبولین G ضد آنتی‌ژن کپسید ویروس اپشتین‌بار (EBV-VCA-IgG)، آنتی‌ژن سطحی ویروس هپاتیت B (HBsAg)، آنتی‌بادی ضد ویروس هپاتیت C (HCVAb) و آنتی‌بادی ضد ویروس HIV (HIVAb) بررسی شد.
یافته‌ها: وجود CMV-IgG در تمامی بیماران مبتلا به اسکلرودرما و ۴۹ (۹۸%) فرد سالم تشخیص داده شد. افزون‌بر این، EBV-VCA-IgG در سرم ۵۸ (۸۹/۲%) بیمار و ۴۰ (۸۰%) فرد سالم تشخیص داده شد. فراوانی CMV-IgG و EBV-VCA-IgG بین دو گروه از اختلاف معناداری نداشت، اما تیتر CMV-IgG و EBV-VCA-IgG در گروه بیماران مبتلا به اسکلرودرما به‌طور معناداری بالاتر از گروه کنترل بود. وجود HBsAg و HIVAb در هیچ‌کدام از بیماران مبتلا به اسکلرودرما تایید نشد، اما HCVAb تنها در یک بیمار تشخیص داده شد. تمامی افراد گروه کنترل از نظر HBsAg، HCVAb و HIVAb منفی بودند.
نتیجه‌گیری: شیوع سرولوژیک عفونت ویروس‌های هپاتیت B، هپاتیت C، HIV، اپشتین‌بار و سایتومگالوویروس در بیماران مبتلا به اسکلرودرما و افراد سالم با هم مشابه بود.

سمیه نیک‌نظر، لیلا سی‌منی، حسن پیوندی، علی‌اصغر پیوندی،
دوره 77، شماره 8 - ( آبان 1398 )
چکیده

بخش حلزونی گوش داخلی دارای ساختار بسیار پیچیده‌ای است که حاوی سلول‌های مختلف به‌ویژه سلول‌های حسی شنوایی یا سلول‌های مویی می‌باشد. سلول‌های مویی در پستانداران، سلول‌های تمایز یافته‌ای هستند که قدرت نوزایی و بازسازی خود را پس از تکامل از دست می‌دهند. گیرنده‌های حسی شنوایی تحت تاثیر عواملی مانند عفونت مزمن گوش، اختلالات ژنتیکی، استفاده از مواد مخدر، سر و صدا بیش از حد و پیری آسیب می‌بینند که این آسیب باعث کاهش شنوایی به‌صورت دایمی می‌گردد. بیش از ۲۵۰ میلیون نفر در جهان ناشنوا هستند. ناشنوایی به‌طور کلی ناشی از نقص در گیرنده‌های حسی (سلول‌های مویی) و یا اعصاب مرتبط با آن‌ها (نورون‌های عقده مارپیچی) می‌باشد. از آن‌جایی‌که پتانسیل سلول‌های بنیادی در درمان بیماری‌های مختلف نشان داده شده است، باور بر این است که استفاده از سلول‌های بنیادی یک روش درمانی نوید دهنده در درمان آسیب شنوایی است. در همین راستا مطالعات و تحقیقات بر روش‌هایی تمرکز یافته است که بتوان سلول‌های مویی را از سلول‌های بنیادی اگزوژن و اندوژن تامین نمود. اگر چه محدودیت‌ها و موانع متعددی وجود دارد اما با توجه به تحقیقات اخیر پیش‌بینی می‌شود در آینده استفاده از سلول‌های بنیادی در بازسازی سلول‌های حسی شنوایی کاربردی گردد. در این مطالعه، رویکردهای مختلف برای استفاده از سلول‌های بنیادی برای ترمیم و جایگزینی سلول‌های مویی آسیب دیده ارایه می‌شود و همچنین موانع و محدودیت‌هایی که در حال حاضر مانع از کاربرد بالینی آن‌ها می‌شود.

راضیه نظری، مهری قاسمی، فریده دهقان منشادی، علیرضا اکبرزاده باغبان،
دوره 77، شماره 8 - ( آبان 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب‌های روتاتورکاف از متداول‌ترین عوامل درد شانه هستند و کمابیش عضله‌ی سوپرااسپیناتوس درگیر می‌شود. آزمون‌های Full can (FC) و Empty can (EC)، آزمون‌های استاندارد طلایی برای ارزیابی ضایعات شانه هستند. به‌تازگی آزمون Hug up (HU) برای ارزیابی سوپرااسپیناتوس مطرح شده است. تاکنون هیچ مطالعه‌ سونوگرافی‌ به مقایسه‌ی ضخامت عضله‌ی سوپرااسپیناتوس در این آزمون‌ها نپرداخته است. هدف این مطالعه مقایسه‌ی ضخامت عضله‌ی سوپرااسپیناتوس در آزمون‌های HU، FC وEC  در زنان سالم جوان است.
روش بررسی: ۴۰ زن سالم (میانگین سن ۲/۴±۲۱/۶۲ سال) در این مطالعه‌ی ‌مقطعی-مقایسه‌ای از فروردین تا خرداد ماه سال ۱۳۹۷ در آزمایشگاه بیومکانیک دانشکده‌ی توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی شهر تهران شرکت کردند. ضخامت سوپرااسپیناتوس در وضعیت‌های استراحت و انقباضی با وزنه‌ی مچی kg ۰/۵ در ۱) وضعیت EC:  شانه در ۹۰ درجه الویشن در صفحه‌ی استخوان کتف و شست رو به زمین ۲) وضعیت FC: شانه در ۹۰ درجه الویشن در صفحه‌ی استخوان کتف و شست رو به سقف ۳) وضعیت HU: آرنج خم شده و کف دست با انگشتان باز روی شانه‌ی سمت مقابل، اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: آزمون Bonferroni نشان داد، ضخامت سوپرااسپیناتوس در وضعیت‌های EC، FC و HU به‌طور معنا‌داری بیشتر از وضعیت استراحت بود (۰/۰۰۱>P). ضخامت عضله در وضعیت EC به‌طور معنا‌داری از وضعیت FC کمتر بود (۰/۰۰۱=P) و وضعیت HU با وضعیت‌های EC و FC اختلاف معنا‌دار آماری نداشت.
نتیجه‌گیری: در تمامی وضعیتها میانگین ضخامت عضله‌ نسبت به وضعیت استراحت افزایش داشت و بیشترین ضخامت در وضعیت FC بود. به‌نظر می‌رسد ضخامت سوپرااسپیناتوس در آزمون HU با آزمون‌های EC و FC مشابه است.

رحیمه موسوی، پروانه نظرعلی، فهیمه کاظمی،
دوره 77، شماره 11 - ( بهمن 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: تمرینات تی‌آر‌ایکس (TRX) روش تمرینی جدیدی است که اثرات مفیدی بر بهبود تعادل و قدرت دارد. بااین‌حال، نقش این نوع تمرینات بر فاکتورهای مربوط به عملکرد و بیوژنز میتوکندری درک نشده است. بنابراین، هدف از پژوهش کنونی، تعیین تأثیر هشت هفته تمرینات تی‌آر‌ایکس بر سطوح سرمی PGC-1α و سیترات سنتاز در زنان دارای اضافه وزن بود.
روش بررسی: پژوهش کنونی از نوع تجربی بود و از خرداد تا دی ۱۳۹۷ در باشگاه بانوان شهید غفاری در تهران تحت نظارت دانشگاه الزهرا (س) انجام شد. بدین‌منظور ۳۰ زن دارای اضافه وزن به دو گروه کنترل (۱۴ نفر) و تمرین تی‌آر‌ایکس (۱۶ نفر) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی تی‌آر‌ایکس به‌مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته اجرا شد که شامل شش حرکت اصلی بود که به‌مدت ۶۰ دقیقه در هر جلسه انجام شد. خون‌گیری در دو مرحله پیش‌آزمون و ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی برای اندازه‌گیری سطوح سرمیPeroxisome proliferator-activated receptor-γ coactivator ۱α (PGC-1α) و سیترات سنتاز انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که تمرینات تی‌آر‌ایکس تغییر معناداری در وزن بدن و شاخص توده بدن نسبت به گروه کنترل ایجاد نمی‌کند. همچنین، تمرینات تی‌آر‌ایکس موجب افزایش معنادار سطوح سرمی PGC-1α و سیترات سنتاز نسبت به پیش‌آزمون و نسبت به گروه کنترل شد.
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش کنونی نشان داد که هشت هفته تمرینات تی‌آر‌ایکس توانست سطوح سرمی PGC-۱α و سیترات سنتاز را در زنان دارای اضافه وزن افزایش دهد.

آوا هاشم‌پور، جواد مویدی، زهرا موسوی، محمد علی نظری‌نیا، زهرا حسن‌شاهی، فرزانه قصابی، مهرداد حلاجی،
دوره 79، شماره 2 - ( اردیبهشت 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: لوپوس بیماری خودایمنی سیستمیک است که تقریبا تمام ارگان‌های بدن را درگیر می‌کند و عفونت‌های ویروسی در آغاز و یا پیشرفت آن دخالت دارند. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت سرولوژیکی برخی از عفونت‌های ویروسی در بیماران مبتلا به لوپوس و جمعیت سالم انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی از خرداد 1396 تا اردیبهشت 1397 در مرکز تحقیقات ایدز دانشگاه علوم پزشکی شیراز روی 70 بیمار مبتلا به لوپوس و 70 فرد سالم که به هیچ نوع بیماری خودایمنی مبتلا نبوده و از نظر جنسیت و سن با گروه بیماران تطبیق داده شده بودند انجام گردید. نمونه‌های پلاسما با استفاده از کیت‌های الیزا از نظر وجود آنتی‌ژن سطحی ویروس هپاتیت B (HBsAg)، آنتی‌بادی ضد ویروس هپاتیت C (HCVAb)، آنتی‌بادی ضدویروس اچ آی وی (HIVAb)، ایمونوگلوبـولین G ضد آنتی‌ژن کپسید ویروس اپشتین‌بار (EBV-VCA-IgG) و ایمونوگلوبـولین G ضد سایتومگالوویروس (CMV-IgG) بررسی شدند.
یافته‌ها: موارد مثبت سرولوژیکی CMV-IgG و EBV-VCA-IgG در گروه بیماران لوپوس به‌ترتیب 70 (100%) و 65 (9/92%) و در گروه افراد سالم 68 (1/97%) و 57 (4/81%) بود. فراوانی EBV-VCA-IgG در گروه بیماران لوپوس به‌طور معنا‌داری بیشتر از افراد سالم بود (P=0.043). میزان جذب نوری CMV-IgG و EBV-VCA-IgG در نمونه‌های بیماران نسبت به گروه کنترل به‌طور معنا‌داری بالاتر بود (0001/0P<). تمامی بیماران از نظر HBsAg و HIVAb منفی بودند و HCVAb تنها در یک بیمار (4/1%) مبتلا به لوپوس تشخیص داده شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به بیشتر بودن موارد مثبت EBV-VCA-IgG و نیز بالاتر بودن تیتر آنتی‌بادی‌های ضد CMV و EBV در بیماران لوپوس در مقایسه با گروه کنترل، به نظر می‌رسد سنجش بار ویروسی در این بیماران به‌صورت دوره‌ای مفید خواهد بود تا زمانی‌که میزان آنها در خون زیاد می‌شود، با تجویز دارو کنترل شود.

شیرین عصار، فاطمه خادمی، حمیدرضا محمدی مطلق، کامران منصوری، مهران پورنظری، پرویز صوفیوند، بهاره کاردیده،
دوره 79، شماره 10 - ( دی 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: در بررسی وضعیت بیماران آرتریت روماتویید فاکتورهای التهابی مانند پروتیین واکنشگر C، سرعت رسوب گلبول‌های قرمز، میزان فعالیت بیماری و به‌ویژه نسبت پلاکت به لنفوسیت و نسبت نوتروفیل به لنفوسیت دارای اهمیت می‌باشند. در این مطالعه نسبت پلاکت به لنفوسیت و نسبت نوتروفیل به لنفوسیت در دو گروه بیماران با و بدون عوارض چشمی مقایسه گردید.
روش بررسی: این مطالعه یک بررسی تحلیلی-مقطعی است که روی 246 بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید مراجعه‌کننده به کلینیک روماتولوژی کرمانشاه در بازه زمانی آذر 1397 تا اردیبهشت 1398 و با کد اخلاق (IR.KUMS.REC1397.311) انجام شده است. 191 نفر از بیماران بدون عوارض چشمی و 55 بیمار دچار عوارض چشمی بودند و از نظر سن و جنس همسان‌سازی شدند. شمارش سلول‌های خونی با دستگاه Sysmex KX-21 hematology analyzer انجام گرفت. نسبت پلاکت به لنفوسیت و نسبت نوتروفیل به لنفوسیت با آزمون همبستگی اسپیرمن و میزان فعالیت بیماری بین دو گروه با Mann-Whitney U test مقایسه گردید.
یافته‌ها: بررسی نتایج این مطالعه اختلاف معناداری بین سطح نوتروفیل به لنفوسیت و پلاکت به لنفوسیت در دو گروه با و بدون عوارض چشمی نشان نداد. اما میزان فعالیت بیماری در گروه با عوارض چشمی به‌طور معناداری پایین‌تر از گروه بدون عوارض چشمی بود (001/0P<).
نتیجه‌گیری: فاکتورهای التهابی مانند نسبت پلاکت به لنفوسیت و نوتروفیل به لنفوسیت، نمی‌توانند به تنهایی در پیش‌بینی وجود یا احتمال درگیری چشمی مورد قضاوت قرار گیرند، سطح این فاکتورها در بیماران دچار عوارض چشمی تحت تاثیر عوامل دیگری مانند تعداد سلول‌های خونی و شرایط هر بیمار قرار می‌گیرد.

ایرج نظری، سید مسعود موسوی، حسین مینایی ترک، داود فاطمی‌نیا،
دوره 80، شماره 2 - ( اردیبهشت 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: استفاده از تکنیک مرسوم در برداشت ورید صافن با عوارض زخم و تاخیر در حرکت بیمار همراه است. از این‌رو منجر به ایجاد روش‌های کم‌تهاجمی مانند روش بریجینگ شد. در این مطالعه، نتایج درمانی برداشت ورید صافن بزرگ با روش‌های مرسوم و بریجینگ برای بازسازی عروق اندام تحتانی در بیماران مبتلا به ایسکمی مزمن اندام تحتانی مقایسه شد.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده (IRCT20190511043562N1)، 66 بیمار مبتلا به ایسکمی مزمن اندام تحتانی، به‌صورت تصادفی به دو گروه برداشت ورید صافن بزرگ با روش مرسوم (30 تایی) و روش استاندارد Bridging (36 تایی) تقسیم شدند. میزان درد Patency گرافت، عوارض زخم، نتایج جراحی و میزان رضایتمندی بیماران ثبت شد. مدت پیگیری بیماران شش ماه بود.   
یافته‌ها: باز بودن گرافت (353/0P=)، میزان بقاء اندام بدون آمپوتاسیون (397/0P=) و تغییرات نمره درد هنگام استراحت (846/0P=) و حرکت (380/0P=) بین دو گروه تفاوت معناداری را نشان نداد. یک هفته پس از عمل، میزان بروز عفونت در روش بریجینگ کاهش معناداری را نشان داد (045/0P=). طی شش ماه پیگیری میزان بهبود زخم، برطرف شدن درد ایسکمیک، بهبود لنگش پا در روش بریجینگ بهتر بود اما تفاوت معناداری را نشان نداد (05/0<P). میزان رضایتمندی بیماران در روش بریجینگ بالاتر بود اما تفاوت معناداری را نشان نداد (05/0<P).    
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد، استفاده از روش بریجینگ، با کاهش عوارض زخم و کاهش درد، کاهش مدت بستری، افزایش سرعت بهبود زخم، پایداری گرافت و بقای اندام و رضایتمندی بیمار همراه است.

 

سمیه نظری، راحله رفایی، حامد قزوینی، المیرا بیرامی، سارا چاوشی‌نژاد، سیده معصومه سیدحسینی تمیجانی،
دوره 80، شماره 4 - ( تیر 1401 )
چکیده

عصب واگ طولانی‌ترین عصب مغزی و جزء اصلی سیستم پاراسمپاتیک است که سیستم عصبی مرکزی را به سیستم‌های قلبی- عروقی، گوارشی، ایمنی و اندوکرین مرتبط کرده و با کنترل این سیستم‌ها در هموستاز بدن نقش دارد. تحریک عصب واگ (VNS) مرتبط به هر تکنیکی است که عصب واگ را از طریق تحریک الکتریکی تحریک می‌کند. تکنیک تحریک عصب واگ، درمان تایید شده توسط FDA برای درمان صرع راجعه، افسردگی مقاوم به دارو و میگرن می‌باشد. اگرچه VNS از طریق شاخه گردنی و گوشی عصب واگ در بیماری‌های دیگری مانند وزوز گوش و بیماری آلزایمر هم بررسی شده است. امروزه دو روش برای تحریک عصب واگ وجود دارد. الف) تحریک تهاجمی عصب واگ که نیاز به جراحی داشته و طی آن یک دستگاه تولید کننده ایمپالس در جدار قدامی قفسه سینه کاشته و توسط یک سیم به کاف الکترود که به دور عصب گردنی واگ پیچیده شده، مرتبط می‌گردد. ب) تحریک غیرتهاجمی تحت جلدی عصب واگ که با عوارض جانبی کمی همراه است. نتایج مطالعه با استفاده از جستجوی پیشرفته در پایگاه‌های اطلاعاتی Scientific Information Database (SID) Google Scholar, PubMed, Scopus در بازه زمانی 1390 تا 1400 گردآوری گردید. از 671 مقاله به‌دست آمده، پس از ارزیابی، 53 مقاله وارد مطالعه شدند. جستجوی موضوعی نیز با استفاده از MeSH انجام شد. مطالعات نشان داده‌اند که VNS با تغییر فعالیت عصبی مراکز تنظیم خلق مرتبط است، اما مکانیسم دقیق اثر VNS بر نتایج بالینی هنوز ناشناخته است. هدف این مطالعه مرور اثرات VNS      در درمان اختلالات روانپزشکی و نورولوژیک و همچنین بحث در خصوص فرضیات مربوط به مکانیسم‌های درمانی آن است.
 
مریم تاجور، پریسا پورفرخ، نجمه بهمن‌زیاری، ابراهیم جعفری‌پویان، مریم نظری، حانیه سادات سجادی،
دوره 81، شماره 1 - ( فروردین 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه، اعمال زیبایی به‌دنبال تغییر سبک زندگی و ارزش‌های اجتماعی موردتوجه مردم قرار گرفته‌اند. از ‌این ‌رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی نظر خبرگان درخصوص چالش‌‌ها و راهکارهای مدیریت اعمال یادشده در ایران انجام گرفت.
روش بررسی: این مطالعه کیفی از طریق مصاحبه با 26 نفر از سیاست‌گذاران و ارائه‌دهندگان خدمات جراحی زیبایی در شهر تهران از فروردین تا شهریور 1400 انجام شد. نمونه‌گیری از نوع هدفمند و گلوله ‌برفی بود. معیار ورود مصاحبه‌شوندگان به پژوهش، دانش و تجربه در موضوع و تمایل به مشارکت بود. مصاحبه‌ها به‌صورت نیمه‌ساختاریافته بوده و به‌صورت چهره‌ به‌ چهره یا تلفنی انجام گرفت. تحلیل داده‌ها نیز با استفاده از تحلیل موضوعی انجام شد.
یافته‌ها: چالش‌ها در چهار طبقه ارائه‌دهند‌گان خدمات (آموزش و پرورش نامناسب، ارائه‌دهندگان غیرمتخصص، مخاطرات اخلاقی، کاستی در نحوه نگارش قوانین و موثرنبودن فرآیند رسیدگی به شکایات)، گیرندگان خدمات (تحت‌تاثیر تبلیغات فریبنده قرارگرفتن، پایین‌بودن سطح سواد سلامت مردم و عدم‌سلامت روان)، محل ارائه خدمات (انجام اعمال جراحی در مکان‌های غیراستاندارد و یکپارچه نبودن نظام اطلاعات) و داروها، فرآورده‌‌ها و تجهیزات پزشکی (نظارت ناکافی بر تامین، توزیع و به‌کارگیری و نوسانات قیمت) دسته‌بندی شدند.
نتیجه‌گیری: اقدام اصلی موثر جهت رفع چالش‌ها، شامل تقویت نظارت متولی نظام سلامت با هماهنگی و همکاری درون و برون‌بخشی است. در این راستا، تدوین چارچوب‌های آموزشی، اخلاقی و حقوقی، تنظیم قوانین نظارتی، آگاه‌سازی جامعه، مصاحبه‌های بالینی و مشاوره‌های روانشناختی به‌ویژه پیش از جراحی زیبایی و استقرار سامانه یکپارچه پرونده الکترونیک سلامت توصیه می‌شود.

 
طیبه روئین‌فرد، علی اوغازیان، محمد حسین ساقی، مهدی قربانیان، ایوب رستگار، شهرام نظری،
دوره 81، شماره 4 - ( تیر 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: این مطالعه با هدف ارزیابی خطرات سرطان‌زایی و غیرسرطان‌زایی برای سلامتی فلزات سنگین در تنباکوهای پرمصرف از طریق قرار گرفتن در معرض استنشاق انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی- تحلیلی از فروردین 1401 تا مهر 1401 در شهر بجنورد بر روی مسیر دود هفت برند پرمصرف تنباکو انجام شد، غلظت فلزات سنگین در مسیر دود تنباکوها با استفاده از طیف‌سنجی نشر نوری پلاسما با جفت ‌القایی تعیین شد. از نرم‌افزار مونت‌کارلو برای ارزیابی ریسک احتمالی استفاده ‌شد.
یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان داد غلظت فلزات سنگین در مسیر دود تنباکوها Fe>Zn>Mn>Ba>Pb>Ni>Cu>Mo>Cr>As>Cd بدین ترتیب بود. تجزیه و تحلیل Kruskal-Wallis نشان داد که غلظت فلزات سنگین بین تنباکوهای مختلف از نظر آماری تفاوت معنا‌دار دارد (05/0P<). مقادیر شاخص خطر (HI) برای مسیر دود تنباکوهای الراح، آموردوسیب، الفاخر، الروبی، مزایا، سنتی بدون طعم و نخل به‌ترتیب 64/2، 41/2، 05/2، 7/1، 49/1، 46/1 و 44/1 بود. مقادیر خطر سرطان‌زایی یا خطر افزایشی سرطان مادام العمر (ILCR) آمور دوسیب، الراح، نخل، مزایا، الروبی، الفاخر و سنتی بدون طعم به‌ترتیب10-3×8/2، 10-3×43/2، 10-3×72/1، 10-3×58/1، 10-3×43/10، 1-4×58/9 و 10-4×08/8 بود. سرب در مسیر دود تنباکو الراح، با مقدار 59/1 بیشترین مقدار ریسک غیرسرطان‌زایی داشت.
نتیجه‌گیری: نتایج به‌دست آمده بیانگر این است که مسیر دود تنباکو الراح ریسک سرطانی و غیرسرطانی بالایی نسبت به سایر تنباکوها دارد و می‌تواند خطرات غیر سرطان‌زا و سرطان‌زا برای مصرف کنندگان ایجاد کند. بنابراین، نظارت منظم بر کیفیت تنباکوی رایج  برای کاهش سطح خطرات سلامت انسان ضروری است.

 
شیما کاشانی، سید مسعود موسوی، ایرج نظری، حسین مینایی،
دوره 81، شماره 7 - ( مهر 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: تروماهای عروقی ازجمله تروماهای مهمی ‌است که اکثر آنها به‌علت عدم‌شناخت صحیح و به‌موقع منجر ‌به عوارض قابل‌توجهی می‌شود با‌توجه به فراوانی آسیب‌های عروقی نافذ به‌خصوص در کشور ما و استان خوزستان و همچنین عوارض و مورتالیتی‌های ناشی از جراحات عروقی، این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مداخله‌ی‌ جراحی عروق بر بیماران با آسیب شریانی ترومای ساعد طراحی شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی، کلیه بیماران ترومایی که با شک به آسیب‌های نافذ شریانی ساعد مراجعه‌کننده به بیمارستان گلستان اهواز از خرداد  ۱۳۹۹تا بهمن ۱۴۰۱ از نظر پارامترهای سن، جنس، نوع تروما، محل تروما، نوع مداخله محل ترمیم شریان، یافته‌های آنژیوگرافیک و بالینی شامل شرایین آسیب‌دیده، نوع آسیب شریانی، وجود شکستگی و یا در‌رفتگی در مجاورت ضایعه عروقی و عوارض مداخلات جراحی مورد‌بررسی قرار گرفتند.
یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان داد که از بین بیماران ترومای نافذ نیازمند مداخله‌ی جراحی،4/90% مرد و تنها 6/9% زن بودند. میانگین سنی بیماران 32 سال بود و فراونترین ترومای نیازمند مداخله‌ی جراحی در این مطالعه، انجام ترمیم اولیه در زخم چاقو در شریان اولنار و کمترین انفجار بود. با‌توجه به‌نتایج به‌دست آمده بین میزان خونریزی، روزهای بستری و مدت زمان عمل با نوع تروما ارتباط آماری معنادار وجود داشت. بیشترین شریان درگیر اولنار با 7/50% و بیشترین نوع آسیب شریانی، قطع شریانی با خونریزی فعال 7/39% بود.
نتیجه‌گیری: با‌توجه به‌نتایج مطالعه‌ی حاضر بیشترین آسیب در شریان اولنار و ناشی از تروما با اجسام تیز و برنده (چاقو) بوده است. بروز عوارض در جراحی ترمیم اولیه بیشتر از سایر انواع مداخلات جراحی بود و بین میزان خونریزی، روزهای بستری و مدت زمان عمل با نوع تروما ارتباط آماری معنادار وجود داشت.

 
راضیه یوسفی، پیام ساسان‌نژاد، عیسی نظر، علی هادیانفر، محمد تقی شاکری، زهرا جعفری،
دوره 81، شماره 11 - ( بهمن 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: شناسایی عوامل تاثیرگذار بر طول مدت بستری بیماران مشکوک به سکته مغزی، می‌تواند در بهینهسازی استفاده از منابع بیمارستانی موثر باشد. لذا این مطالعه با هدف تحلیل بقای عوامل مرتبط با زمان بستری بیماران مشکوک به سکته‌ مغزی، که با اورژانس به بیمارستان قائم (عج) مشهد انتقال داده شده‌ بودند، انجام شد.
روش بررسی: در این کوهورت تاریخی، اطلاعات کلیه بیماران مشکوک به سکته مغزی که از ابتدای فروردین تا آخر اسفند 1397 با اورژانس 115 مشهد تماس گرفته و به بخش اورژانس بیمارستان قائم (عج) مشهد منتقل شده بودند جمعآوری شد. داده‌های اورژانس پیش بیمارستانی با استفاده از شناسه ماموریت با سوابق بیمارستانی ادغام شدند. پیامد نهایی مطالعه، طول مدت بستری بیماران بود. برای تحلیل داده‌ها، از نرم‌افزار Stata استفاده شد.
یافته‌ها: میانه طول مدت بستری بیماران هفت روز بود. از بین 578 بیمار شرکتکننده 386 مورد (67%) بهبود یافته و 190 مورد (33%) سانسور شده بودند. در تحلیل چند متغیره، رگرسیون کاکس به‌دلیل عدم‌برقراری فرض خطرات متناسب، نامناسب شناخته شد. پس از برازش مدل‌های پارامتری لگ نرمال، لگ لجستیک، نمایی و وایبل، مدل لگ نرمال با کمترین مقادیر AIC و BIC به ترتیب برابر 909/1273و 740/1356 به‌عنوان بهترین مدل انتخاب شد. از بین متغیرهای مورد‌بررسی اولویت پذیرش بیماران، بیمه، فصل بستری و حاشیه‌نشینی به‌عنوان متغیرهای معنا‌دار شناخته شدند.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان می‌دهد مدل‌های بقا می‌توانند به‌ خوبی جهت تحلیل داده‌های طول عمر به‌کار گرفته شوند و براساس معناداری متغیرها، به نظر می‌رسد که با تمرکز بر آمادگی بیشتر مراکز و تخصیص منابع، برنامه‌ریزی‌های مفیدتری قابل‌اجرا باشد.

 

صفحه 3 از 3    
3
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb