55 نتیجه برای مالی
رامین طاهری، سارا مالی، مریم عزیز زاده، راهب قربانی،
دوره 71، شماره 9 - ( آذر 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: آلوپسی آندروژنتیک شایعترین آلوپسی پیشرونده است که با ریزش زودهنگام موهای قسمت مرکزی سر خود را نشان میدهد. هدف از این مطالعه تعیین رابطه آلوپسی آندروژنتیک با هیپرلیپیدمی است.
روش بررسی: این مطالعه بر روی 112 فرد مبتلا به آلوپسی آندروژنتیک ورتکس و 115 فرد بدون آلوپسی آندروژنتیک (گروه شاهد) انجام شد. هیچکدام از افراد گروه مورد و شاهد بیماری کبدی، کلیوی، تیروییدی و دیابت نداشتند، داروی افزاینده یا کاهنده چربی خون و سیگار مصرف نمیکردند، بین 20 تا 35 سال سن و نمایه توده بدنی 20 تا 30 داشتند. نمونه خون افراد شرکتکننده بعد از 12 ساعت ناشتایی جمعآوری شد و آزمایشهای لازم انجام شد. کلسترول تام بالای 240، تریگلیسیرید بالای 200، LDL بالای 160 و HDL زیر 40 در مردان یا زیر 50 در زنان هیپرلیپیدمی در نظر گرفته شد.
یافتهها: 4/46% بیماران مبتلا به آلوپسی آندروژنتیک و 47% گروه شاهد زن بودند. بهترتیب در گروه آلوپسی آندروژنتیک نسبت به گروه شاهد، سطح کلسترول تام (1/3±4/172، 1/3±8/148، 001/0P<)، تریگلیسیرید (5/5±6/133، 3/4±3/88، 001/0P<)، LDL (9/2±4/96، 7/2±9/84، 004/0P=) و HDL (0/2±9/54، 9/0±5/45، 001/0P<) بالاتر بود. 4/46% بیماران و 2/52% گروه شاهد هیپرلیپیدمی داشتند. ارتباط بین آلوپسی آندروژنتیک با هیپرلیپیدمی معنادار نبود (05/0P>).
نتیجهگیری: بهطور کلی، هرچند بین آلوپسی آندروژنتیک با هیپرلیپیدمی رابطهای دیده نشد، اما با توجه به بالاتر بودن سطح چربیهای LDL، کلسترول و تریگلیسیرید در مبتلایان به آلوپسی آندروژنتیک، بهنظر میرسد ابتلا به آلوپسی آندروژنتیک، با افزایش ریسک بیماریهای کرونر قلبی همراهی داشته باشد. برای تبیین ارتباط قطعیتر بین آلوپسی آندروژنتیک با هیپرلیپیدمی، مطالعات بیشتر توصیه میشود.
الهام هراتی، حمیدرضا صادقیپور رودسری، بهجت سیفی، محمد کمالینژاد، سارا نیک سرشت،
دوره 71، شماره 10 - ( دی ماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان نوعی افسردگی ماژور است. استرس اکسیداتیو یکی از عوامل دخیل در پاتوفیزیولوژی افسردگی ماژور میباشد. بنابراین داروهایی که دارای عمل آنتیاکسیدانی میباشند، میتوانند بهعنوان هدف جالب توجهی برای درمان اختلالات افسردگی باشند. بابونه و سلنیوم منابع طبیعی آنتیاکسیدان هستند. هدف این مطالعه بررسی اثرات عصاره بابونه و سلنیوم بر افسردگی پس از زایمان و سیستم اکسیدان- آنتیاکسیدان میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 70 سر موش سوری ماده بالغ در هفت گروه دهتایی مورد استفاده قرار گرفت. پس از مدلسازی افسردگی پس از زایمان با پروژسترون، در گروههای درمانی بسته به گروه مورد نظر، ترکیبات عصاره بابونه mg/kg 300، سلنیوم mg/kg 1/0 و ترکیب عصاره بابونه+ سلنیوم با دوزهای ذکر شده به صورت گاواژ و در گروه استاندارد ایمیپرامین mg/kg 15 داخل صفاقی، یک ساعت پیش از ارزیابی سیستم حرکتی و تست شنای اجباری (Forced swimming test) به موشها داده شدند. برای بررسی نقش سیستم اکسیدان- آنتیاکسیدان پلاسما، پارامترهای بالانس پرواکسیدان- آنتیاکسیدان (Prooxidant-antioxidant balance) و مالوندیآلدهید (Malondialdehyde) پلاسما اندازهگیری شدند.
یافتهها: تمام گروههای درمانی و گروه استاندارد زمان بیحرکتی کمتری از گروه کنترل داشتند (05/0>Р). تغییرات معناداری در پارامترهای استرس اکسیداتیو (PAB و MDA) در گروههای درمانی و گروه استاندارد نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد. غلظت MDA در گروه پروژسترون Withdrawalنسبت به گروه سالین کمتر میباشد، ولی اختلاف و کاهش آن معنادار نمیباشد. در گروه ترکیب عصاره بابونه+ سلنیوم غلظت MDA پلاسما نسبت به گروه پروژسترون Withdrawal(گروه کنترل) افزایش یافته، اگرچه افزایش آن معنادار نمیباشد.
نتیجهگیری: بابونه و سلنیوم دارای اثرات ضدافسردگی در مدل تجربی افسردگی پس از زایمان القا شده با پروژسترون میباشند. به نظر میرسد این ترکیبات در این مدل تجربی افسردگی پس از زایمان از طریق اثر بر سیستم اکسیدان-آنتیاکسیدان در بهبود علایم افسردگی موثر نبوده و از طریق مسیر دیگری اثرات ضدافسردگی خود را اعمال کردهاند.
علیرضا جعفری، علی اکبر شفیعی، علی میرزاجانی، پیمان جمالی،
دوره 72، شماره 1 - ( فروردین 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از تحریکات بینایی CAM قدمتی بیشاز پنجاه سال دارد ولی نتایج مطالعات از عدم بهبودی تا تأثیرات چشمگیر گزارش شده است. هدف مطالعه حاضر تعیین تاثیر تحریکات بینایی همراه با روش متداول اکلوژن در درمان آمبلیوپی میباشد.
روش بررسی: چهل کودک 6-4 ساله مبتلا به آمبلیوپی آنیزومتروپیک که تحت هیچ اقدام درمانی قرار نگرفته بودند در این کارآزمایی بالینی شرکت نمودند. بیماران با جاگذاری تصادفی در دو گروه شامل گروه تحت درمان با اکلوژن و گروه تحت درمان با اکلوژن و مکمل CAM تحت درمان قرار گرفتند. بهبودی حدت بینایی، دید بعد و کاهش شدت ابتلا به آمبلیوپی در دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: حدت بینایی در گروه تحت درمان بهروش اکلوژن از 077/0±444/0 log of the Minimum Angle of Resolution (logMAR) به 023/0±138/0 logMAR (001/0P<) و در گروه تحت درمان تکمیلی با محرک بینایی CAM نیز از 075/0±398/0 logMAR به 022/0±047/0 LogMAR رسید (001/0P<). در خصوص دید بعد، بهبودی 157 کمان ثانیه (از 34±258 کمان ثانیه به 13±101 کمان ثانیه 001/0P<) و 171 کمان ثانیه (از 33±237 کمان ثانیه به 12±66 کمان ثانیه 001/0P<) بهترتیب در گروه اول و دوم بهدست آمد. همه افراد گروه دوم در پایان دوره درمان به محدوده بینایی طبیعی رسیدند، در حالی که فقط 47% افراد گروه اول در این مدت به این سطح از بینایی دست یافتند.
نتیجهگیری: استفاده از تحریکات بینایی CAM همراه با اکلوژن موجب بهبودی بیشتر حدت بینایی و دید بعد میگردد.
نیما صالحی، سهیلا روحانی، محمد کمالینژاد، فرید زائری، افشین متقیفر،
دوره 72، شماره 2 - ( اردیبهشت 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: جراحی یکی از بهترین راههای درمان کیست هیداتیک است. استفاده از مواد پروتواسکولکس کش در حین جراحی کیست هیداتیک جهت جلوگیری از بهوجود آمدن کیستهای ثانویه، امری ضروری میباشد. تا بهحال ماده پروتواسکولکس کشی که بهطور کامل موثر بوده و عوارض جانبی کمی داشته باشد شناخته نشده است. زرشک از گیاهان بومی ایران است که از دیرباز جهت درمان برخی بیماریها از آن استفاده شده است. مطالعات نشان میدهد که این گیاه دارای اثرات ضدباکتریایی، ضدقارچی و ضدانگلی است.
روش بررسی: کبدهای آلوده به کیست هیداتید از کشتارگاه جمعآوری شدند. درصد حیات پروتواسکولکسها توسط رنگآمیزی حیاتی ائوزین 1/0% سنجیده شد. فعالیت پروتواسکولکس کشی عصاره آبی 5/0، 1، 2 و mg/ml 4 و عصاره آبی- الکلی 25/0، 5/0، 1 و 2 میلیگرم در میلیلیتر در زمانهای 5، 15 و 30 دقیقه مورد بررسی قرار گرفت. سرم فیزیولوژی و آب نمک اشباع به عنوان کنترل منفی و مثبت مورد استفاده قرار گرفتند.
یافتهها: غلظت mg/ml 4 عصاره آبی زرشک مانند کنترل مثبت عمل کرد و در پنج دقیقه اول مواجهه 100% پروتواسکولکسها را از بین برد. کمترین درصد پروتواسکولکس کشی (3/12%) مربوط به رقت mg/ml 5/0 بود. عصاره آبی- الکلی در غلظت mg/ml 2 در پنج دقیقه اول مواجهه 100% پروتواسکولکسها را از بین برد که مشابه کنترل مثبت بود. در هر دو عصاره، فعالیت پروتواسکولکس کشی با افزایش رقت، افزایش یافت (001/0P<).
نتیجهگیری: اثر پروتواسکولکس کشی عصاره آبی و آبی- الکلی میوه زرشک در رقت پایین و زمان کم بسیار چشمگیر بوده است. بنابراین این ماده میتواند پس از بررسی در مدل حیوانی و آزمایشهای تکمیلی، بهعنوان پروتواسکولکس کش موثر و مناسب، مورد استفاده قرار گیرد.
سید محمد میریونسی، زینب جمالی، معصومه رضیپور، الهه علوینژاد، محمد حسین مدرسی،
دوره 72، شماره 11 - ( بهمن 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: تولید سلولهای ژرمینال در محیط آزمایشگاهی میتواند نویددهنده درمان تعدادی از موارد ناباروری مردان باشد. مطالعه حاضر ضمن بررسی فرایند تمایز سلولهای بنیادی جنینی موش به سلولهای ژرمینال، بیان ژن Testis specific 10 (Tsga10) را نیز برای اولینبار در این فرایند مورد بررسی قرار داده است.
روش بررسی: این مطالعه یک مطالعه آزمایشگاهی (In vitro) است که در گروه ژنتیک پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران از بهمن 1390 تا اسفند 1391 انجام شده است. سلولهای بنیادی جنینی موشی توسط رتینوییک اسید (Retinoic acid, RA) به سمت سلولهای ژرمینال القا شدند. در نمونه سلولهای در حال تمایز روزهای هفت، 12 و 25 بیان سه گروه از ژنهای Pre-meiotic، Meiotic و Post-meiotic با استفاده از Reverse transcription polymerase chain reaction (RT-PCR) بررسی شد. برای بررسی بیان ژن Tsga10 بهعنوان یک ژن اختصاصی اسپرماتوژنز، Real-time RT-PCR انجام گرفت و نتایج تفسیر گردید. حضور پروتیین TSGA10 در سلولهای تمایزیافته با وسترن بلاتینگ و ایمونوسایتوشیمی (Immunocytochemistry) تایید شد.
یافتهها: در مراحل اولیه روند تمایز (روز 12) میزان نسبی بیان Tsga10 به 32/0 مقدار پایه آن در سلولهای غیر تمایزیافته کاهش یافت. پس از بیان ژنهای Post-meiotic (روز 25) میزان نسبی بیان Tsga10 بهمقدار 2/2 افزایش یافت. همچنین میزان بیان نسبی Tsga10 در بیضه موش پنج، 10 و 15 روزه بهترتیب 125، 150 و 170 بود. این میزان در بیضه موش بالغ برابر 1650 برآورد شد.
نتیجهگیری: در طی فرایند تمایز سلولهای بنیادی جنینی، بیان Tsga10 پس از بیان ژنهای Post-meiotic نسبت به مرحله Meiotic حدود 6/6 برابر افزایش داشت. افزایش بیان Tsga10 در طی عبور از مرحله Meiotic به Post-meiotic، نقش این ژن و محصول پروتیین آنرا در مراحل تکامل سلولهای ژرمینال نشان میدهد.
مریم اختری، مهدی کمالی، غلامرضا جوادی، سیده راضیه هاشمی،
دوره 74، شماره 4 - ( تیر 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: از مهمترین عوامل ابتلا به سرطان گردن رحم، ویروس پاپلیومای انسانی (HPV) است که با وارد کردن ژنوم خود به ژنوم میزبان، منجر به ضایعات پوستی و در مراحل شدیدتر، سرطان میشود. در این سرطان مانند دیگر سرطانها، آنزیم تلومراز بیان بالایی دارد. تلومراز یک آنزیم رونوشت بردار معکوس میباشد که از دو جزء پروتیین کاتالیتیکی به نام Human Telomerase Reverse Transcriptase (hTERT) و توالی RNA به نام hTR، تشکیل شده است. در این مطالعه میزان بیان ژن hTERT در این دو نوع رده سلولی بررسی گردید.
روش بررسی: این مطالعه تجربی (آزمایشگاهی) مرکز تحقیقات نانوبیوتکنولوژی دانشگاه بقیهالله تهران از خرداد ماه 1392 تا اردیبهشت 1393 مورد مطالعه قرار گرفت. به صورت شاهدی از نمونههای رده سلولی Caski و Hela استفاده شد که به ترتیب واجد HPV16 و HPV18 هستند. پس از کشت سلولها، با تکنیک Real-time PCR، پس از نرمالسازی شرایط با کمک ژن بیانشونده دائمی Glyceraldehyde-3-phosphate dehydrogenase (GADPH)، میزان بیان ژن hTERT در دو رده سلولی بررسی شد.
یافتهها: طبق دادههای نمودارهای Real-time PCR، بیان ژن hTERT در رده سلولی سرطانی Caski نسبت به Hela تفاوت آماری معناداری داشت، نتایج بهدست آمده با استفاده از روش Student’s t-test، 0319/0P= را نشان داد. نمودارها در نرمافزار GraphPad Prism, version 5 (GraphPad Software, Inc., San Diego, CA, USA) نیز این نتایج را تأیید کرد.
نتیجهگیری: به منظور بررسی میزان بیان تلومراز، طراحی پرایمر اختصاصی برای تشخیص هردو رده ویروس سرطانی HPV16 و HPV18 ضروری به نظر میرسد. با این روش میتوان از hTERT به منظور تشخیص سریع و دقیقتر نوع سرطان گردن رحم وابسته به HPV16 و یا HPV18 استفاده شود.
رایکا جمالی، ابراهیم موسوی جهان آباد، طیب رمیم،
دوره 74، شماره 5 - ( مرداد 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از آنزیمهای مرحله استرس اکسیداتیو روشی غیرتهاجمی در پیشبینی پاتولوژی کبد در مبتلایان به کبد چرب غیرالکلی است. پژوهش کنونی با هدف بررسی ارتباط سطح سرمی روی در بیماران مبتلا به کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) با یافتههای پاتولوژی کبد انجام شد.
روش بررسی: مطالعه بهصورت کوهورت همراه با گروه کنترل در بیماران مبتلا به کبد چرب غیرالکلی مراجعهکننده به درمانگاه گوارش بیمارستان سینا، تهران در مدت یکسال (فروردین 1393 تا فروردین 1394) انجام شد. افرادی که فاقد بیماری در بالین و سونوگرافی کبدی و آزمایشات طبیعی بودند بهعنوان گروه کنترل وارد مطالعه شدند. در افراد شرکتکننده سطح سرمی روی با روش اسپکترومتری جذب اتمی مورد بررسی قرار گرفت. سطح طبیعی روی µmol/L 9/22- 7/10 (µg/dL 70-150) بوده و سطوح کمتر از (µg/dL 46) µg/dl 7 بهعنوان کمبود روی در نظر گرفته شد.
یافتهها: دو گروه 60 نفری در این مطالعه شرکت کردند. در گروه مورد، شش نفر و در گروه شاهد 26 نفر بهدلیل عدم رضایت به انجام آزمایشات حذف شدند. در نهایت 54 نفر در گروه مورد (35 مرد، 19 زن) و 34 نفر در گروه شاهد (22 مرد، 12 زن) در بررسی نهایی شرکت داده شدند. میانگین سنی بیماران در گروه مورد 82/9±02/37 سال و در گروه شاهد 01/12±24/33 سال بود (111/0P=). اختلاف آماری معناداری بین دو گروه از نظر سطح روی وجود نداشت (50/0P=).
نتیجهگیری: یافتههای بهدستآمده نشان داد که ارتباط آماری معناداری میان سطح سرمی روی و استئاتوز، التهاب لوبولار و فیبروز کبد در مبتلایان به کبد چرب غیرالکلی وجود ندارد.
رؤیا مهدوی، میترا جمالی، مهدی رستمیراد، امین صفا، عبدالله جعفرزاده، محسن ناصری،
دوره 74، شماره 6 - ( شهریور 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس نوعی اختلال التهابی مزمن در سیستم اعصاب مرکزی است که با تخریب غلاف میلین و آسیب نورونها همراه میباشد. از طرفی سلولهای T تنظیمی (Treg) نقش مهمی در کنترل خودایمنی و التهاب دارند. فاکتور نسخهبرداری ژن Forkhead box p3 (FOXP3) اختصاصی سلولهای T تنظیمی است که در تکامل و فعالیت مهاری این سلولها، نقش حیاتی دارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین پلیمورفیسم ژن FOXP3 در ناحیه rs2232365 با استعداد ابتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس انجام شده است.
روش بررسی: در این مطالعه مورد-شاهدی که در فاصله زمانی دی ماه 1393 تا فروردین 1394در دانشگاه علوم پزشکی کرمان انجام گرفت، نمونههای خون از 90 نفر بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (بیماران بیمارستان افضلی پور کرمان) با الگوهای مختلف بیماری (46 مرد و 94 زن) و 90 فرد سالم (افراد مراجعهکننده به سازمان انتقال خون) به عنوان گروه کنترل که از نظر سن و جنس همسان شده بودند، جمعآوری گردید و سپس پلیمورفیسم تک نوکلئوتیدی rs2232365 از ژن FOXP3 با تکنیک Single Specific Primer-Polymerase Chain Reaction (SSP-PCR) شناسایی شد.
یافتهها: نتایج این مطالعه اختلاف معناداری بین فراوانی ژنوتایپها در دو گروه بیمار و سالم نشان داد، بهطوری که فراوانی ژنوتایپ AA و AG در بیماران بیشتر از گروه کنترل میباشد (0016/0=P). همچنین فراوانی ژنوتایپ GG در افراد بیمار در مقایسه با گروه کنترل کمتر میباشد (0018/0=P) و فراوانی آلل A بیشتر از فراوانی آلل G در گروه بیماران در مقایسه با افراد گروه کنترل سالم میباشد (0018/0=P).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که بین پلیمورفیسمrs2232365 در جمعیت مورد مطالعه و استعداد ابتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس ارتباط وجود دارد.
ثریا قربانی، روشنک داعی قزوینی، سید جمال هاشمی، پریوش کردبچه، انسیه زیبافر، زهرا کمالی سروستانی، حیدر بخشی، پگاه آردی،
دوره 75، شماره 4 - ( تیر 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: کاندیدا قارچ مخمری فرصت طلب است که در صورت ضعف عملکرد سیستم ایمنی میزبان، قادر به ایجاد عفونت و بیماری میباشد. در سالهای اخیر عفونتهای قارچی مهاجم در نوزادان بهطور چشمگیری افزایش یافته است و حتی منجر به مرگ آنها شده است. هدف از مطالعه حاضر، تعیین الگوی حساسیت دارویی گونههای کاندیدای کلونیزه شده بر پوست و مخاط نوزادان نسبت به داروهای ضدقارچی فلوکونازول، آمفوتریسین B و کاسپوفانژین بود.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی- مقطعی به مدت هفت ماه از خردادماه تا آذرماه ۱۳۹۵ در آزمایشگاه قارچشناسی و سرولوژی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. ۲۳ ایزوله کاندیدا شامل: کاندیدا پاراپسیلوزیس، کاندیدا آلبیکانس، کاندیدا تروپیکالیس، کاندیدا گیلرموندی و کاندیدا کروزیی از پوست و مخاط نوزادان بستری در بخش مراقبتهای ویژهی بیمارستان امامخمینی (ره) و مرکز طبی کودکان در تهران که با روش Polymerase chain reaction-restriction fragment length polymorphism (RFLP-PCR) (هضم محصولات PCR توسط آنزیم اندونوکلئازی) پیشتر تعیین هویت شده بودند، از این رو جهت بررسی حساسیت آنها به داروهای ضدقارچی فلوکونازول، آمفوتریسین B و کاسپوفانژین مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: ایزولههای کاندیدا گیلرموندی به فلوکونازول حساس بودند ولی در کاندیدا کروزیی حساسیت وابسته به دوز دیده شد. در بررسی آمفوتریسین B و کاسپوفانژین، تمامی گونههای جدا شده در همهی موارد نسبت به آن حساس بودند.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده، حساسیت گونههای کاندیدای جداشده به داروهای ضدقارچی آمفوتریسین B و کاسپوفانژین بیشتر است.
زهرا کمالی سروستانی، علیرضا داسدار، ستاره آقا کوچک افشاری، محسن گرامی شعار، سید جمال هاشمی، رضا پاکزاد، پگاه آردی، علیرضا عبدالهی، محمدتقی حقی آشتیانی، شهرام محمودی،
دوره 75، شماره 4 - ( تیر 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: اسپورهای قارچی از بیوآئروسلهای مهم موجود در محیط بیمارستانها و علت عفونتهای بیمارستانی در حال ظهور هستند. عفونتهای بیمارستانی باعث مرگ و میر قابل توجهی شده و از طرفی بار مالی زیادی در سیستم بهداشت و درمان کشور در پی خواهند داشت. مطالعه حاضر با هدف بررسی نوع و میزان قارچهای موجود در هوای بخشهای منتخب بیمارستانی انجام شد.
روش بررسی: مطالعه توصیفی- مقطعی حاضر به مدت شش ماه از تیر تا آذر ۱۳۹۵ با استفاده از روش پلیتگذاری در ۲۰ بخش منتخب بیمارستانهای امامخمینی (ره) و مرکز طبی تهران انجام شد. شناسایی قارچهای رشتهای با استفاده از مشخصات مورفولوژی ماکروسکوپی کلنیها و ساختارهای میکروسکوپی در کشت بر روی لام (Slide culture) صورت گرفت. برای قارچهای مخمری از کشت بر روی محیط کروم گار کاندیدا استفاده گردید و شناسایی ایزولههای ناشناس به روش تعیین توالی ناحیه ژنی ITS1-5.8 S-ITS2 از DNA ریبوزومال صورت گرفت.
یافتهها: در مجموع تعداد ۲۰۲ کلنی قارچی به دست آمد. گونههای کلادوسپوریوم، پنیسیلیوم و آسپرژیلوس بهترتیب شایعترین عوامل جدا شده در این مطالعه بودند. بخش عفونی بیمارستان امامخمینی (ره) و همچنین بخشهای اورژانس و اورولوژی در مرکز طبی کودکان بیشترین آلودگی را داشتند.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده از این مطالعه میزان آلودگی قارچی هوا در دو مرکز آموزشی- درمانی تحت بررسی متفاوت بوده و بهطور کلی هوای بخشهای مرکز طبی کودکان آلودگی قارچی کمتری داشت. همچنین میزان و نوع قارچهای جدا شده در هر بخش و هر بیمارستان متفاوت بود. بنابراین انجام بررسیهای دورهای و بهبود سیستمهای تهویه بهویژه در بخشهای نگهداری بیماران مستعد بهمنظور کنترل و حذف این عوامل میتواند مفید واقع شود.
مهدیه ملانوری شمسی، افسانه جمالی،
دوره 76، شماره 2 - ( اردیبهشت 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به تغییرات ایجاد شده در سلولهای سیستم ایمنی بهدنبال یک وهله فعالیت ورزشی استقامتی، هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان سایتوکین اینترلوکین ۱۰ و گرانزیم B بهدنبال استفاده از یک وهله فعالیت ورزشی استقامتی با شدت متوسط در اولین تزریق واکسن ویروس هرپس سیمپلکس ۱ و یادآورهای آن در نمونه موشی بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع تجربی و از اردیبهشت تا مهر ماه ۱۳۹۵ در دانشگاه تربیت مدرس انجام شده است. با توجه به هدف پژوهش، ۳۲ موش نژاد BALB/c در چهار گروه کنترل، گروه واکسن، گروه واکسن و یک وهله ورزش پس از اولین تزریق واکسن و گروه واکسن و یک وهله ورزش در اولین تزریق و یادآورهای واکسن تقسیم شدند. دو هفته پس از سه دوره تزریق واکسن اینترلوکین ۱۰ و گرانزیم B، پس از کشت سلولی طحال توسط تکنیک الایزا سنجیده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد، بین گروههای پژوهش در مورد متغیرهای اینترلوکین ۱۰ و گرانزیم B تفاوت معناداری مشاهده میشود (P=۰/۰۰۱). افزایش میزان گرانزیم B همزمان با کاهش میزان اینترلوکین ۱۰ بهدنبال استفاده از یک وهله ورزش بهعنوان ادجوانت در اولین تزریق واکسن و یادآورهای آن مشاهده میشود.
نتیجهگیری: کاهش سطوح اینترلوکین ۱۰ در گروهی که یک وهله ورزش بهعنوان ادجوانت در اولین تزریق واکسن و یادآورهای آن بهعنوان ادجوانت داشتهاند، مشاهده میشود. این نتایج میتواند تایید کننده تغییر فعالیت سلولهای T کمکی نوع ۲ و تقویت ایمنی سلولی در راستای پاسخ بهتر در برابر ویروس هرپس سیمپلکس ۱ باشد.
میترا جمالی، مهدی رستمیراد، غلامرضا عنانی سراب، رویا مهدوی،
دوره 76، شماره 7 - ( مهر 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپلاسکلروزیس شایعترین بیماری خودایمن سیستم اعصاب مرکزی است. سایتوکینها در بروز این بیماریها نقش بسزایی دارند. ازجمله اینترلوکین ۳۳ (IL-33) با داشتن دو خاصیت پیشالتهابی و ضدالتهابی در پاتوژنز برخی بیماریهای خودایمن نقش دارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین پلیمورفیسم ژن IL-33 در ناحیه rs1929992 با استعداد ابتلا به مولتیپلاسکلروزیس انجام گردید.
روش بررسی: در این مطالعه مورد-شاهدی که در فاصله زمانی فروردین ۱۳۹۵ تا بهمن ۱۳۹۶ انجام گرفت، نمونه خون ۱۴۰ بیمار مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس (بیماران بیمارستان افضلیپور کرمان) و ۱۴۰ فرد سالم (افراد مراجعهکننده به سازمان انتقال خون) بهعنوان گروه کنترل که از نظر سن و جنس همسان بودند، انتخاب گردید. جهت تعیین ژنوتایپ از DNA استخراج شده بهروش Salting out استفاده شد. سپس پلیمورفیسم این ژن در ناحیه rs1929992 با تکنیک Polymerase chain reaction-restriction fragment length polymorphism (PCR-RFLP) بررسی گردید.
یافتهها: بر اساس نتایج اختلاف معناداری بین دو گروه بیمار و سالم در فراوانی ژنوتایپ وجود داشت، بهطوریکه فراوانی ژنوتایپ AA در بیماران نوع پیشرونده-ثانویه(SP-MS) و نوع پیشرونده-اولیه (PP-MS) بیشتر از گروه کنترل بود (۰/۰۳P=). در بیماران نوع عودکننده-بهبودیابنده (RR-MS)، فراوانی ژنوتایپ AG کمتر از گروه کنترل بود (۰/۰۱P=). همچنین در بیماران RRMS، PPMS و SPMS فراوانی آلل A بالاتر از گروه کنترل بود، (بهترتیب ۰/۰۳P=، ۰/۰۱P= و ۰/۰۰۱P=)، اما آلل G در این الگوهای بیماری کمتر از گروه کنترل مشاهده شد (بهترتیب ۰/۰۳P=، ۰/۰۱P= و ۰/۰۰۱P=).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که بین پلیمورفیسم rs1929992 و استعداد ابتلا به الگوهای مختلف بیماری مولتیپلاسکلروزیس ارتباط معناداری وجود دارد.
آزاده زاهدی، سید مختار اسمعیل نژاد گنجی، سکینه کمالی آهنگر، رحمتاله جوکار،
دوره 77، شماره 1 - ( فروردین 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: از عوارض دیابت، زخم پا است که در صورت عدم درمان مناسب منجر به آمپوتاسیون میشود. گچگیری تماس کامل روشی در ارتوپدی است که بهعنوان استاندارد طلایی در درمان زخمهای نوروپاتیک و نوروایسکمیک پا، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش کنونی با هدف بررسی نتایج درمانی گچگیری تماس کامل در بیماران با زخم پای دیابتی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه گذشتهنگر، ۹۲ بیمار که در بازه زمانی فروردین ۱۳۹۳ تا اسفند ۱۳۹۴ به بیمارستان شهید بهشتی بابل با شکایت زخم پای دیابتی گرید ۰، ۱ و ۲ (درجهبندی واگنر) مراجعه کرده بودند، شرکت داشتند. دادههای مربوط به ویژگیهای دموگرافیک، بیوشیمیایی و ابعاد زخم گردآوری گردید. پس از اقدامات اولیه در پاکسازی زخم، برای بیماران گچگیری تماس کامل بسته شده و هر هفته تا زمان بهبود تعویض شد. سرعت ترمیم زخم بهصورت کاهش هفتگی مساحت زخم محاسبه گردید.
یافتهها: جامعه کل با میانگین سنی ۱۰/۵۶±۶۳/۹ سال متشکل از ۱۶ نفر با دیابت نوع یک و ۷۶ نفر با دیابت نوع دو بودند. مدت گچگیری با تماس کامل بهطور میانگین ۱/۹±۶/۸ هفته بود. سرعت ترمیم زخم پس از گچگیری با تماس کامل در تمامی افراد بهطور میانگین cm2/week ۰/۱۶۸±۰/۴۰۶ بود. سرعت التیام زخم با بالا رفتن سن بیمار (۰/۰۰۱P<) و افزایش طول مدت ابتلا به دیابت (۰/۰۰۳P=) کاهش یافت.
نتیجهگیری: گچگیری تماس کامل میتواند روشی موثر در التیام زخمهای پای دیابتی باشد. بیماران با سن بالا و سابقه بیشتر ابتلا به دیابت به درمان طولانیتری جهت بهبود کامل زخم نیاز دارند.
رایکا جمالی، رضا زمانی، طیب رمیم،
دوره 79، شماره 5 - ( مرداد 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: ضایعهInlet patch بافت اپیتیلیوم ستونی معده در خارج از معده است. با علایمی مانند احساس توده در گلو، سرفه مزمن و لارنژیت همراه است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط احساس توده در گلو و اختلال ساختاری Inlet patch در بیماران مبتلا به بیماری ریفلاکس گاستروازوفاژیال انجام شد.
روش بررسی: مطالعه بهروش مورد-شاهد در بیماران مراجعهکننده به بخش آندوسکوپی بیمارستان سینا تهران از مهر 1397 تا مهر 1398 انجام شد. بیماران با تشخیص ریفلاکس معده به مری و اندیکاسیون آندوسکوپی وارد مطالعه شدند. علایم Inlet patch از جمله احساس توده در گلو مشخص و ثبت شد. فراوانی احساس توده در گلو در گروه بیماران با اختلال ساختاری Inlet patch (گروه بیمار) و بدون آن (گروه شاهد) مقایسه گردید.
یافتهها: بیماران شامل42 مرد (42%) و 58 زن (58%) بودند. میانگین سنی بیماران 35/10±17/41 سال (18 تا 77 سال) بود. شدت ریفلاکس خفیف 57%، ریفلاکس متوسط 27% و ریفلاکس شدید 16% بود. 28% بیماران احساس توده در گلو و 12 بیمار دارای Inlet patchبودند. ارتباط آماری معناداری میان Inlet patch و احساس توده در گلو وجود داشت (001/0=P). بیماران واجد Inlet patch احساس توده در گلو داشتند. 8/81% بیماران بدون Inlet patch احساس توده در گلو نداشتند. اختلاف آماری معنادار میان دو گروه دارا و بدون Inlet patch از نظر احساس توده در گلو بهطور کلی و برحسب متغیرهای بالینی مختلف بود (001/0=P).
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که Inlet patch با احساس توده در گلو ارتباط معناداری داشته و در بیمار با احساس توده در گلو بدون ازوفاژیت، هرنی هیاتال، سوزش سر دل و سندرم متابولیک میتوان به Inlet patch شک کرد.
المیرا حاجیزاده، حسین کریمی مونقی، جمشید جمالی، هانیه مستور،
دوره 81، شماره 10 - ( دی 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: در زمینه مراقبتهای بهداشتی کارکنان اتاق عمل با توجه به ماهیت پر استرس کار آنها موضوع تابآوری از اهمیت بالایی برخوردار است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تأثیر آموزش رواقی بر تابآوری کارکنان اتاق عمل انجام شده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه نیمهتجربی مداخلهای از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود که بین 67 نفر از کارکنان اتاق عمل شاغل در بیمارستانهای امام علی (ع) و امام حسن (ع) شهرستان بجنورد در مهر ۱۴۰۲ و بهمدت شش روز بهصورت آنلاین انجام شد. در این مطالعه از چکلیست جمعیتشناختی و پرسشنامه (1402) استاندارد تابآوری کانر و دیویدسون برای جمعآوری اطلاعات استفاده شد. مداخله آموزشی نیز با استفاده از بسته آموزش رواقی “SeRenE” اجرا شد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از SPSS software, version 24 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) و در سطح معناداری 05/0 انجام شد.
یافتهها: براساس نتایج نمره کل تابآوری پس از انجام آموزش رواقی (۳۱/۸±۰۳/۷۲) افزایش یافت و اختلاف آماری معناداری را با گروه کنترل (۱۶/۱۱±۰۳/۶۵) نشان داد (005/0P=). پس از آموزش رواقی نتایج نشان داد که میانگین زیر مقیاسهای تصور از شایستگی فردی، اعتماد به غرایز فردی تحمل عاطفه منفی، پذیرش مثبت تغییر و روابط ایمن، کنترل و نمره کل تابآوری در گروه آموزش افزایش پیدا کرد. میانگین بعد تأثیرات معنوی اگرچه پس از آموزش افزایش پیدا کرد، اما این افزایش از نظر آماری معنادار نبود (097/0=P).
نتیجهگیری: یافتهها نشان میدهد که آموزش رواقی تأثیر مثبتی بر جنبههای مختلف تابآوری در بین کارکنان اتاق عمل داشته است. توصیه میشود برنامههای آموزش رواقی در آموزشهای کارکنان و مراقبین سلامت گنجانده شود.