59 نتیجه برای Vas
سمانه عسگری، داود خلیلی، فریدون عزیزی، فاطمه اسکندری، نرگس سربازی، فرزاد حدائق،
دوره 72، شماره 12 - ( 12-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: دستورکار 2013 کالج کاردیولوژی آمریکا (American College of Cardiology, ACC) و انجمن قلب آمریکا (American Heart Association, AHA) در کنترل کلسترول بالا به تازگی منتشر شده است و نیازمند ارزیابی در جوامع مختلف میباشد. هدف از این مطالعه تخمین تعداد افراد کاندید درمان بر اساس دستورکار گفته شده بود.
روش بررسی: از مجموع 6275 فرد 75-40 ساله در ابتدای مطالعه قند و لیپید تهران (بهمن 1377 تا اسفند 1388)، 5153 نفر واجد شرایط ورود به مطالعه با میانه بیش از 10 سال پیگیری بودند. خطر 10 ساله بیماری شدید قلبی- عروقی برای هر یک از شرکتکنندگان بر اساس راهنمای بالینی 2013 محاسبه شد و میزان این خطر در واجدین شرایط درمان با استاتین با میزان خطر در افراد با پیشینه بیماریهای قلبی- عروقی مقایسه شد.
یافتهها: از حدود 5/6 میلیون مرد و زن ساکن در مناطق شهری ایران (بر اساس سرشماری سال 1375) حدود 4 میلیون نفر (55/2 میلیون مرد و 4/1 میلیون زن) نیاز به درمان با استاتین دارند. با توجه به افزایش حدود 5/2 درصدی جمعیت شهری ایران تا سال 1390، مشاهده شد که تعداد واجدین دریافت استاتین به دو برابر (پنج میلیون مرد و سه میلیون زن) افزایش یافت. همچنین میزان خطر ابتلا به بیماری شدید قلبی- عروقی در مردان غیردیابتی با ریسک محاسبه شده بین 5/7-5% و در زنان دیابتی با خطر کمتر از 5%، نسبت به افراد با سابقه بیماری قلبی- عروقی کمتر از 2/0 بود. با حذف این افراد از گروه واجدین شرایط، حدود 8% کل جمعیت از بار مصرف استاتین کاسته شد.
نتیجهگیری: استفاده از دستورکار جدید کالج قلب و عروق آمریکا و انجمن قلب آمریکا در جامعه ما برای درمان با استاتین بهنسبت معقول به نظر میرسد. البته مطالعات بیشتری برای محاسبه سود خاص حاصل از درمان در زیرگروههای مختلف درمانی نیازمند است.
صنمبر صدیقی، حسین کامرانزاده، عیسی جهانزاد، ساقی وزیری،
دوره 73، شماره 8 - ( 8-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: گیرنده آندروژن متعلق به خانوادهای از گیرندههای هورمونی هستهای است. این گیرندهها در سیتوزول سلولهای هدف و بهعنوان عوامل نسخهبرداری انجام وظیفه مینمایند. هدف از این پژوهش بررسی نقش آندروژنها در پیشآگهی سرطان پستان زنان بوده است. روش بررسی: در این پژوهش مقطعی و گذشتهنگر، بیماران ارجاع شده به بخش مدیکال انکولوژی انستیتو کانسر بیمارستان امامخمینی (ره)، با تشخیص سرطان پستان مهاجم از فروردین 1386 تا اسفند 1389 مورد مطالعه قرار گرفتند. گیرنده آندروژن با روش ایمونوهیستوشیمی بررسی گردید. یافتهها: در 189 بیمار مورد مطالعه در طی دوره پیگیری با میانگین 47 ماه، 34 نفر (9/17%) به عود بیماری دچارشدند که 9 نفر عود لوکال و 25 نفر متاستاز دور دست داشتند. 34 بیمار در طی مدت پیگیری فوت شدند. از 189 بیمار دارای پرونده در بخش پاتولوژی، برای 116 نفر امکان بررسی گیرنده آندروژن وجود داشت. 59 نفر (9/50%) فاقد گیرنده آندروژن و 57 نفر (1/49%) دارای گیرنده آندروژن بودند. میانه سن بیماران در هر دو گروه 48 سال بود. در این پژوهش 5/49% بیماران پرهمنوپوز و 6/48% بیماران منوپوز دارای گیرنده آندروژن بودند. در مطالعه حاضر مثبت شدن گیرنده آندروژن با بروز در مرحله پایینتر بیماری همراه بوده است (05/0P=). همچنین مرحله، درجه بدخیمی و میزان مثبت شدن گیرنده استروژن ارتباط معنادار با گیرنده آندروژن نشان دادند. ولی ارتباط غیروابسته و مستقیم تظاهر گیرنده آندروژن با طول عمر بیماران مشاهده نگردید. نتیجهگیری: در این پژوهش بقای کلی و بقای بدون بیماری با اندازه کوچکتر تومور و کمتر بودن درگیری غدد لنفاوی، مرحله پایینتر بیماری و درجه بدخیمی پایینیتر، مثبت بودن گیرنده استروژن و پروژسترون و درصد Ki-67 ارتباط معنادار داشت ولی ارتباط مستقیم و غیروابسته تظاهر گیرنده آندروژن با طول عمر بیماران مشاهده نشد.
سمیرامیس قوام، محمدرضا حافظی احمدی، حامد توان، منیره یعقوبی، مریم یعقوبی، ابوذر مهردادی،
دوره 74، شماره 4 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: از آنجا که سطوح پلاسمایی بالای پروتیین واکنشی C شاخص خطر بیماریهای قلبی- عروقی است، بنابراین کاهش سطح آن در بیماران سندرم کرونری حاد از طریق داروهای ضد التهابی میتواند منجر به کاهش مرگ و میر و بروز نارسایی قلبی شود، از این رو هدف از این پژوهش بررسی میزان پروتیین واکنشی C فوق حساس در بیماران با سندرم کرونری حاد پیش و پس از درمان با استاتینها بود.
روش بررسی: این مطالعه به صورت مقطعی (Cross-sectional) انجام شد. جامعه آماری 90 نفر از بیماران با سندرم کرونری حاد (ACS) در بیمارستان شهید مصطفی خمینی (ره) شهرستان ایلام از تیر تا شهریورماه سال 1393 بود. در بدو پذیرش نمونهگیری از بیمارستان انجام شده و دادههای دموگرافیک و علایم بالینی، اکوکاردیوگرافی و الکتروکاردیوگرافی بیمار ثبت شد. در بدو بستری پرسشنامه شامل اطلاعات دموگرافیک و سابقه پزشکی بیمار توسط پژوهشگر پر شده و معاینه فیزیکی و اکوکاردیوگرافی توسط کاردیولوژیست انجام شد. اطلاعات بهدست آمده توسط SPSS software, ver. 19 (Chicago, IL, USA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: 2/52% بیماران مورد مطالعه زن و 8/48% مرد بودند، همچنین بین بستری مجدد و آریتمی بدو بستری در گروهی که آتورواستاتین 40 دریافت میکردند ضریب همبستگی مثبت (879/0r=) و حدود 72% بود که نشان داد با افزایش میزان آریتمیها، بستری مجدد در بیماران نیز افزایش مییابد.
نتیجهگیری: با افزایش دوز استاتین، مقدار پروتیین واکنشی C فوق حساس و به دنبال آن خطر حوادث قلبی- عروقی بعدی نیز کاهش پیدا کرد. بنابراین شروع آتورواستاتین با دوز بالا در مراحل اولیه بستری میتواند پیامدهای قلبی- عروقی را بهتر کرده و بستری مجدد را کمتر کند.
شیرین نیرومنش، نیما موسوی درزیکلایی، فاطمه رحیمی شعرباف، محبوبه شیرازی،
دوره 74، شماره 6 - ( 6-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: نمونهبرداری از پرزهای جفتی یا مایع آمنیونی روشهای تهاجمی هستند که برای تشخیص بیماریهای کروموزومی، ژنتیکی و متابولیک در دوره جنینی استفاده میشوند. این روشها با عوارضی از جمله مرگ جنینی، پارگی پردهها، خونریزی واژینال، کوریوآمنیونیت همراه میباشند. سایر عوامل خطر احتمالی سن مادر، سن بارداری، موقعیت جفت، دوقلویی، فیبروم، دفعات سوزن زدن و مایع آمنیوتیک خونی میباشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه پیامدهای زودرس و دیررس بارداری در دوروش آمنیوسنتز و نمونهبرداری از پرزهای جفتی انجام گردید.
روش بررسی: این مطالعه کوهورت گذشتهنگر در بارداریهایی که اندیکاسیون نمونهگیری از پرزهای جفتی و مایع آمنیونی داشتند در بیمارستان جامع زنان یاس از فروردین 1380 تا اسفند 1390 انجام شد. پیامدهای مختلف بارداری در آنها مقایسه شدند و نقش فاکتورهای مختلف در بروز آنها بررسی گردید.
یافتهها: مجموعاً 1535 بیمار بررسی شد. میزان بروز مرگ جنینی پیش از هفته 24 در گروه آمنیوسنتز 6/0% و در گروه نمونهبرداری از پرزهای جفتی 1/1% بود که به لحاظ آماری معنادار نبود (318/0P=). در مورد عوارضی چون میزان بروز زایمان پرهترم، وزن کم و بسیار کم هنگام تولد، پارگی پردهها، خونریزی واژینال تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد. کوریوآمنیونیت به طور معناداری در گروه نمونهبرداری از پرزهای جفتی (%3) بیش از گروه آمنیوسنتز (%0) بود (028/0P=). از بین عوامل مختلف شامل سن مادر، سن بارداری، دو بار سوزن زدن، محل جفت، سابقهی سقط پیشین و خونی بودن مایع آمنیوتیک تنها دو بار سوزن زدن با افزایش بروز مرگ جنینی به دنبال نمونهبرداری از پرزهای جفتی همراه بود (019/0P=).
نتیجهگیری: دو روش آمنیوسنتز و نمونهبرداری از پرزهای جفتی در مجموع از نظر پیامدهای دیررس و اکثر عوارض زودرس اختلاف مشخصی ندارند.
محبوبه علیزاده، مجید موسوی موحد، شکراله صدرالدینی، اشرفالسادات مصطفوی، محسن فتحی،
دوره 74، شماره 9 - ( 9-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهشها نشان میدهد که عوامل مختلفی بر نتایج احیا قلبی-ریوی مؤثرند. این مطالعه با هدف بررسی نتایج احیا قلبی-ریوی و عوامل مؤثر بر آن انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت توصیفی- تحلیلی گذشتهنگر در طول سال 1393 در بیمارستان بهارلو تهران انجام گرفت. نمونهگیری در این مطالعه بهصورت سرشماری بوده و معیار ورود تمامی بیمارانی بودند که احیا قلبی-ریوی بر روی آنها انجام گرفته بود و بیمارانی که ثبت دادهها در آنها ناقص انجام گرفته و یا با علایم مرگ وارد اورژانس شده بودند، از مطالعه خارج شدند. همچنین روش دسترسی به دادهها از طریق واحدهای آمار، مدارک پزشکی و دفتر بهبود کیفیت بود.
یافتهها: در این مطالعه، از تعداد 891 پرونده مورد بررسی، 78 پرونده بهعلت عدم ثبت کامل دادهها و فوت بیماران پیش از ورود به بخش اورژانس از مطالعه خارج و 813 مورد وارد این مطالعه شدند که از این بین، 498 مورد مرد (3/%61) و 315 مورد زن (7/%38) بودند. 334 مورد احیا موفق (1/%41) و 479 مورد احیا ناموفق (9/58%) بود. میانگین و انحرافمعیار زمانی احیا بهترتیب 80/28 و 06/12 دقیقه و بیشترین فراوانی در تشخیص اولیه مربوط به بیماریهای قلبی-عروقی بود. در این مطالعه ارتباط معناداری بین سن بیمار و مدت زمان احیا با احیای موفق وجود داشت (02/0P=) و همچنین اختلاف معناداری بین بخش بستری و تیم احیا با احیای موفق وجود نداشت (05/0P>).
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که هر چه سن بیمار و مدت زمان احیای قلبی کمتر باشد و احیای قلبی-ریوی با علت زمینهای غیرقلبی باشد، احتمال موفقیت بیشتر است.
مجید کرمانی، محسن دولتی، احمد جنیدی جعفری، روشنک رضایی کلانتری،
دوره 74، شماره 12 - ( 12-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: آلودگی هوا بهویژه پدیده ریزگردها و ذرات معلق موجب مرگ تعداد زیادی از شهروندان شده و بیماریهای مختلف از جمله بیماریهای قلبی-عروقی و تنفسی را ایجاد میکنند. بنابراین مطالعه حاضر با هدف کمیسازی اثرات بهداشتی منتسب به ذرت معلق کوچکتر از μm 10 تهران طی دهه گذشته (1384-1393) انجام گرفت.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی-مقطعی بود. فرایند انجام این مطالعه 12 ماه بهطول انجامید. محل انجام پژوهش گروه مهندسی بهداشت محیط دانشگاه علوم پزشکی ایران بود. ابتدا دادههای ساعتی از شرکت کنترل کیفیت هوای شهر تهران و اداره کل محیط زیست تهران دریافت گردید. سپس بر اساس معیارهای سازمان بهداشت جهانی، اعتبارسنجی گردیده و شاخصهای آماری مورد نیاز جهت کمیسازی اثرات بهداشتی در نرمافزار Excel محاسبه گردید. در نهایت برآورد تعداد موارد کل مرگ، مرگ قلبی-عروقی و تفسی و بیماریهای قلبی-عروقی و تنفسی با استفاده از مدل AirQ انجام گرفت.
یافتهها: تعداد موارد کل مرگ، مرگ ناشی از بیماریهای قلبی-عروقی و تنفسی بهترتیب ناشی از مواجهه با ذرات معلق در مجموع دهه گذشته 17776، 12121 و 3306 مورد بود. همچنین مجموع تعداد موارد مراجعه به بیمارستان به علت بیماریهای قلبی-عروقی و تنفسی در دهه گذشته بهترتیب 20990 و 54352 نفر طی سالهای 1393-1384 بود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج اثرات و پیامدهای بهداشتی ناشی از مواجهه با ذرات معلق در کلانشهر تهران بسیار شدید میباشد و موجب افزایش مرگ و میر و بیماریهای قلبی-عروقی و تنفسی در میان شهروندان میگردد.
محمود ابراهیمی، محمد کریمی، فرانک دهقانی، امیر بیریایی، نفیسه فرهادیان، شیوا گل محمدزاده،
دوره 77، شماره 3 - ( 3-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: روغن کنجد میتواند در زمینه درمان بیماریهای قلبی-عروقی مانند آترواسکلروز از طریق کاهش سطح فیبرینوژن و فاکتور هفت مورد استفاده قرار گیرد. هدف از انجام مطالعه کنونی تهیه میکروامولسیون حاوی روغن کنجد بهعنوان یک نانوحامل دارویی با قابلیت بهبود حلالیت آبی و اثر درمانی مطلوبتر در کاهش فاکتور هفت و فیبرینوژن در محیط حیوانی میباشد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی از اردیبهشت ۱۳۹۴ تا دی ۱۳۹۵ در دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد جهت تهیه انواع میکروامولسیونها و نیز دانشگاه علوم پزشکی مشهد جهت بررسی عملکرد نمونهها در محیط حیوانی انجام شده است. در راستای تهیه میکروامولسیونها با روش تیتراسیون، تویین۸۰ و اسپن۸۰ بهعنوان زوج سورفکتانتی و نسبتهای سورفکتانتی ۸:۱، ۹:۱ و ۱۰:۱ جهت رسم نمودارهای شبهسهفازی تعیین شد. در مرحله تست حیوانی خرگوشهای سفید نیوزلندی در سه گروه دریافتکننده رژیم پایه، رژیم پرکلسترول و رژیم پرکلسترول بههمراه میکروامولسیون دستهبندی شدند.
یافتهها: میانگین اندازه ذرات نمونهها در محدوده ۰/۱±۱۶/۶۴ تا nm ۰/۲±۲۱/۱۶ با توزیع ذرات یکنواخت، پتانسیل زتا در محدوده ۱۰/۷- تا ۱۸/۴- میلیولت، شاخص شکست نور در حدود ۱/۳۹، ضریب هدایت الکتریکی در محدوده ۳۱۱ تا ۲۹۷ میکروزیمنس و pH تمامی نمونهها معادل ۶/۴۲ تعیین شد. تمامی نمونهها پایداری فیزیکی داشته و نمونه تهیهشده با نسبت سورفکتانتی ۹:۱ با توجه به درصد روغن بالاتر نسبت به سایر نمونههای پایدار در مدت زمان ۶ ماه، جهت انجام تست حیوانی انتخاب شد. کاهش معنادار سطح فیبرینوژن و فاکتور هفت در سومین گروه خرگوشها در مقایسه با دیگر گروهها مشاهده شد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده عملکرد مؤثر نانوحاملهای دارویی میکروامولسیونی در بهبود حلالیت آبی و اثرات درمانی ترکیبات آبگریز مانند روغنهای گیاهی میباشد.
علیرضا خاتونی، سمیرامیس قوام، حامد توان،
دوره 77، شماره 7 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: لیپوپروتیین با تراکم کم، یکی از علل بیماریهای عروق قلبی است. هدف این پژوهش مقایسه میزان تاثیر آتروواستاتین بر کاهش لیپوپروتیین با تراکم کم و پروتیین واکنشگر C بهروش مرور سیستماتیک و متاآنالیز میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه سیستماتیک و متاآنالیز با استفاده از کلید واژههای آتروواستاتین، کاهش لیپوپروتیین با تراکم کم و پروتیین واکنشگر C، و جستجو در پایگاههای Scopus و PubMed در فاصله فروردین ۱۳۸۲ تا اسفند ۱۳۹۷، ۹۰ مقاله شناسایی شدند که در نهایت، ۲۰ مقاله وارد مرحله نهایی شدند.
یافتهها: میزان کاهش لیپوپروتیین با تراکم کم، توسط آتروواستاتین mg/dl ۵۱ بود (۰/۰۰۱P<، ۹۸/۴۸I۲=). همچنین میزان پروتیین واکنشگر C پیش از مصرف آتروواستاتین، برابر (۳/۰۳-۰/۹۶)۱/۹۹ بود که پس از مصرف به (۱/۴۳-۰/۰۸)۰/۷۶ رسیده بود. نتایج متارگرسیون مطالعات بر حسب سن نشان داد که در مطالعاتی که سن نمونهها کمتر بوده است میزان لیپوپروتیین با تراکم کم، زیاد بوده است و در مطالعاتی که سن نمونه بیشتر بوده است میزان لیپوپروتیین با تراکم کم، پایین بوده است. نتایج متارگرسیون مطالعات بر حسب حجم توده بدن و ارتباط کاهش لیپوپروتیین با تراکم کم، توسط آتروواستاتین، نشان داد که در افرادی که حجم توده بدن بیشتری داشتهاند، لیپوپروتیین با تراکم کم آنها بیشتر کاهش یافته است.
نتیجهگیری: میزان کاهش لیپوپروتیین با تراکم کم در افراد جوان و چاق، بهتر و سریعتر نسبت به افراد مسن و لاغر انجام میشود. پیشنهاد میشود که همه افراد بهویژه بیماران قلبی، رژیم غذایی مناسب داشته باشند و ورزش منظم را در برنامه روزانه خود قرار دهند.
رضا عبداللهی، بهمن وحیدی، محمد کریمی،
دوره 77، شماره 9 - ( 9-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: آنوریسم مغزی موجب خونریزی درونجمجمهای میشود که در نهایت میتواند به نقص عضو و یا مرگ بیمار بیانجامد. بههمین دلیل، تحلیل بیماری و علل و خطرات ایجاد شده توسط آن از منظر بیومکانیکی اهمیت زیادی دارد. پژوهش کنونی با هدف شناخت خطر رشد و پارگی آنوریسم مغزی یک بیمار صورت پذیرفت.
روش بررسی: نوع مطالعه، شبیهسازی محاسباتی، زمان مطالعه از آذر ۱۳۹۵ تا شهریور ۱۳۹۷ در دانشگاه تهران است. در پژوهش کنونی، با هدف بررسی آنوریسم مغزی بیمار خاص، از روش برهمکنش سیال-ساختار استفاده شد. همچنین، با در نظر گرفتن سرعت سیستول بهعنوان شرایط اولیه مساله، دامنه سیال خون در سه مدل سیال (نیوتنی (Newtonian)، غیرنیوتنی کارو (Non-Newtonian Carreau) و پاورلا (Non-Newtonian power-law)) حل شد. سپس نتایج فشار بر روی دیواره برای حل به ANSYS software, version 15.0 (ANSYS Inc., Canonsburg, PA, USA) انتقال یافت و براساس سه مدل (الاستیک خطی، هایپرالاستیک نئوهوکین و مونی- ریولین ۵ پارامتری) حل شد.
یافتهها: تنش برشی، فشار، سرعت جریان، جابهجایی دیواره و تنش فون میزز (von-Mises stress) استخراج شد. با توجه به نتایج، دیواره بهطور متوسط mm ۱/۸ جابهجا شد. همچنین، در میزان جابهجایی دیواره شریان با جنس دیواره ثابت و مدل مادی متفاوت برای خون، تفاوت چندانی مشاهده نشد. اما در صورت در نظر گرفتن مدل خون ثابت و جنس دیواره متفاوت در اندازه جابهجایی، تفاوت چشمگیری مشاهده شد.
نتیجهگیری: با توجه به میزان جابهجایی دیواره آنوریسم در این بیمار با هندسه و محل آنوریسم خاص، بافت اعصاب ۳ و ۶ مغز تحت فشار قرار گرفته و در معرض آسیب بود. کمترین تنش برشی نیز در نزدیک گردن آنوریسم بود که موجب تحریک سلول اندوتلیال در همین ناحیه آنوریسم میگردید.
نرگس خداپرست، نازیلا ملکیان، زهرا وهابی، داوود فتحی، شهرام اویس قرن، فرزاد فاتحی، سیامک عبدی،
دوره 78، شماره 5 - ( 5-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: آلزایمر بهعنوان شایعترین علت دمانس مطرح میباشد. دومین علت شایع دمانس پس از آلزایمر، دمانس واسکولار است. یکی از سیستمهای درگیر در انواع دمانس، سیستم دیداری میباشد و پتانسیل برانگیخته بینایی (Visual Evoked Potential) میتواند یکی از روشهای تشخیصی این بیماری باشد. از اینرو مطالعه حاضر با هدف مقایسه تغییرات الگو پتانسیل برانگیخته بینایی در بیماران مبتلا به آلزایمر، دمانس واسکولار و اختلال شناختی خفیف با افراد سالم میباشد.
روش بررسی: مطالعه مورد-شاهدی در جمعیت افراد مراجعهکننده در بیمارستان شریعتی تهران از فروردین 1394 تا شهریور 1395 بوده است. بیماران با شکایت اختلال شناختی، تحت آزمون ارزیابی شناختی مونترال قرار گرفته و به سه گروه اختلال شناختی خفیف، آلزایمر و دمانس واسکولار تقسیم شدند و افراد با شناخت نرمال در گروه کنترل قرار گرفتند. تست پتانسیل برانگیخته بینایی به دو روش پترن شیفت و فلش (Pattern shift and flash) روی تمامی شرکتکنندگان انجام و نتایج بین گروهها مقایسه شد.
یافتهها: 40 بیمار در چهار گروه بررسی شدند (سه گروه بیمار و گروه کنترل). در گروه آلزایمر 70% و در گروه دمانس واسکولار 60% پتانسیل برانگیخته بینایی پترن شیفت غیرطبیعی بود. تاخیر P100 پتانسیل برانگیخته بینایی تنها در گروه آلزایمر بهطور معناداری بیشتر از گروه کنترل بوده است و در گروههای دیگر اختلاف آماری معناداری وجود نداشت. در بررسی متغیرهای پتانسیل برانگیخته بینایی فلش اختلاف معناداری بین گروهها وجود نداشت.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد تنها آلزایمر با افزایش معنادار تاخیر P100 پتانسیل برانگیخته بینایی ارتباط داشته و از طرفی اختلاف معناداری در اجزای پتانسیل برانگیخته بینایی فلش بین گروههای مختلف وجود نداشت.
زینب صارمی، محمد خداشناس رودسری، زهرا تناکی،
دوره 78، شماره 6 - ( 6-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به نقش بیماریهای قلبی و عفونتها در مورتالیتی و موربیدیتی بیماران دیالیزی، نسبت نوتروفیل به لنفوسیت در این بیماران و نقش آن در مورتالیتی و موربیدیتی در پیگیری یک ساله بررسی شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 59 بیمار همودیالیزی مرکز بیماریهای خاص بیرجند انجام شد. در این بیماران نسبت نوتروفیل به لنفوسیت در آنها اندازهگیری گردید و براساس آن به چهار گروه تقسیم شده و در طول یک سال از نظر میزان مورتالیتی و حوادث قلبی و عفونی پیگیری شدند.
یافتهها: تفاوتی در مورتالیته، عوارض قلبی و عفونی براساس NLR وجود نداشت. متوسط NLR در بیماران با و بدون عوارض عفونی بهترتیب 2/4 و 68/2 بود که معنادار بود (003/0=P) و در بیماران با و بدون حوادث قلبی 73/3 و 49/2 بود (02/0=P).
نتیجهگیری: بروز عوارض قلبی و عفونی در بیماران دیالیزی با NLR بالاتر از 5/2 بیشتر از بیماران با NRL کمتر از 5/2 است.
حمیدرضا مهریار، امید گرکز، پیمان اتابکی، شادی غریبی، ناصر خلیلی، سحر پاریاب،
دوره 79، شماره 2 - ( 2-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: درد سینه شایعترین علت مراجعه بیماران به اورژانس بیمارستانهاست که این مطالعه با هدف مقایسه بین نمرهدهی GRACE و TIMI در پیشبینی حوادث مهم قلبی عروقی در بیماران مراجعهکننده با درد قفسه سینه به بخش اورژانس بیمارستان طالقانی ارومیه انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه بصورت توصیفی- تحلیلی بر روی ۸۶۲ بیمار قلبی مراجعهکننده به اورژانس بیمارستان طالقانی ارومیه در بازه زمانی اول فروردین 1397 تا شهریور 1397 به روش سرشماری انجام شد که برای گردآوری اطلاعات از چکلیست استفاده شد، پس از جمعبندی امتیازات، تعیین سطح خطر انجام و پس از آن ۳۰ روز پیگیری افراد انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که طی بررسی با سیستم GRACE و TIMI بهترتیب ۵۲ نفر و هشت نفر پرخطر ارزیابی شدند. در ارزیابی MACE میزان ویژگی سیستم (30GRACE (cutoff point= 27/89 مقابل ۲۴/۵۲ ویژگی سیستم TIMI (3/7cutoff point=) بود و حساسیت GRACE۹۳ (10(cutoff point= در مقابل ۷۱/۸۵ (3/8TIMI (cutoff point= بود.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که حساسیت و ویژگی GRACE نسبت به TIMI بیشتر است.
احمدرضا عصاره، مریم جوزایی، هدی ممبینی، نهضت اکیاش،
دوره 79، شماره 10 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: در بیماران انفارکتوس میوکارد با بالارفتن قطعه (STEMI) ST، مداخله کرونری از طریق پوست (PCI) اولیه، درمان ریپرفیوژن ترجیحی میباشد. انجام به موقع Primary PCI برای بهبود پیشآگهی بالینی این بیماران ضروری میباشد. هدف این مطالعه بررسی عوامل موثر بر تاخیر در رسیدن به مرحله بالون در بیماران STEMI تحت درمان با Primary PCI و ارتباط آن با حوادث متعاقب بیماران میباشد.
روش بررسی: این مطالعه مشاهدهای آیندهنگر بر روی 143 بیمار STEMI تحت Primary PCI از خرداد 1398تا خرداد 1399 بیمارستان امامخمینی اهواز انجام شد. تمام اجزای زمانی از بروز علایم تا درمان PCI محاسبه شدند. میزان بروز عوارض قلبی- عروقی ماژور (MACE) درطول 12 ماه و تغییرات LVEF سه ماه پس از Primary PCI نیز بررسی شدند.
یافتهها: بیشتر بیماران (4/92%) دارای زمان ایسکمیک ≥120 دقیقه و زمان door-to-device>90 دقیقه (3/64%) بودند. بهطور کلی 59 بیمار (3/41%) MACE را در طول یک سال فالوآپ تجربه کردند، شامل 3/13% سندرم کرونری حاد، 4/22% نارسایی قلبی، 8/9% مرگ ناگهانی قلبی و 1/2% سکته مغزی. سن بالا (020/0P=)، تغییرات EF (005/0P=) و نوع STEMI (039/0P=) پیشبینیکننده بروز MACE بودند، درحالیکه مدت زمان ایسکمیک (607/0P=) و زمان (347/0P=) door-to-device ارتباطی با بروز MACE نداشتند.
نتیجهگیری: هیچیک از فاصلههای زمانی مورد بررسی با بروز MACE در فالوآپ یک ساله ارتباطی نداشت و بیشتر بیماران با تاخیر زیاد به بیمارستان مراجعه کردند. از اینرو تلاش برای کوتاه کردن زمان مراجعه به بیمارستان و زمان Door-to-device میتواند به بهبود MACE در بیماران STEMI تحت Primary PCI کمک کند.
مریم موتمر، مریم کدیور،
دوره 81، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان کولورکتال علت مهم مرگومیر در جهان است. در طبقهبندی رایج، بسیاری از رفتارهای بیولوژیک تعیین کننده در تومورهای با مرحله مشابه مشخص نمی شوند. تعیین میزان خطر در Stage پایین حیاتی است، چراکه این بیماران در صورتی که فاکتورهای مرتبط با پروگنوز مانند Vascular invasion (VI)، Perineural invasion (PI) و Serosal involvement (SI) را داشته باشند کموتراپی ادجوانت میشوند، با این وجود ارزیابی این فاکتورها در نمونههای کولورکتال هنوز دارای ضعف میباشد.
روش بررسی: در مطالعه Cross-sectional حاضر، فاکتورهای VI، PI و SI در 180 بیمار مبتلا به سرطان کواورکتال، براساس گزارشهای اولیه پاتولوژی، بازبینی اسلایدهای پاتولوژی با در نظر گرفتن سرنخهای مورفولوژیک Orphan artery و Protruding tongue و همچنین رنگآمیزی الاستین ارزیابی شدند. همچنین Stage، pT و گرید تومور نیز ثبت شدند آنالیز دادهها با استفاده از Fisher’s exact test و SPSS software, version 26 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) انجام شد. ارزش 05/0P< معنادار است.
یافتهها: موارد مثبت VI در بازبینی مجدد با توجه به نشانههای مورفولوژی و همچنین پس از رنگآمیزی الاستین بهطور معناداری بیشتر از گزارشهای اولیه پاتولوژی بود (05/0P<)، اما از نظر (118/0P=)PI و (00/1P=)SI تفاوت معناداری مشاهده نشد. افزونبراین، تفاوت معناداری بین VI، PI و SI براساس Stage، pT و گرید تومور دیده شد (05/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به اهمیت تشخیص VI در بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال، توجه به سرنخهای مورفولوژیک و استفاده از رنگآمیزی الاستین در نمونههای روتین سرجیکال پاتولوژی توصیه میشود.
عبدالرضا ملک، مهدیه واحدی، نفیسه پوربدخشان،
دوره 81، شماره 4 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: واسکولیتها یک گروه هتروژن از بیماریها هستند که به معنای یک روند التهابی در رگهای خونی میباشد. تشخیص واسکولیتها در کودکان بهعلت تنوع در علایم امری چالشبرانگیز است. هدف از این مطالعه بررسی اطلاعات اپیدمیولوژیک انواع واسکولیت و علایم بالینی آن در کودکان شرق ایران میباشد
روش بررسی: این مطالعه توصیفی-مقطعی سه ساله بر روی تمام بیماران دختر و پسر مبتلا به هر گونه واسکولیت مراجعهکننده به درمانگاه سرپایی و بخش روماتولوژی بیمارستان فوقتخصصی کودکان اکبر از ابتدای مهر 1396 تا پایان شهریور 1399 انجام شده است. انجام این مطالعه براساس اطلاعات بهدست آمده از چکلیست (اطلاعات از پرونده بستری و سرپایی و اطلاعات موجود در HIS) بوده است.
یافتهها: از 263 کودک، 135 بیمار (33/51%) مبتلا به هنوخ شوئن لاین و 100 بیمار (02/38%) مبتلا به کاواساکی بودند. تعداد بیماران بهجت، تاکایاسو و چرگ اشتراوس بهترتیب 20 مورد، سه مورد و دو مورد بود. در بیشتر زیر گروهها بیماران دختر از بیماران پسر بیشتر بوده است. کمترین و بیشترین سن شروع بیماری بهترتیب مربوط به کاواساکی و تاکایوسو بوده در اکثر زیر گروهها، بثورات جلدی شایعترین علامت بالینی بوده که شایعترین نوع آن پتشی و پورپورا بوده است.
نتیجهگیری: در پژوهش حاضر، شایعترین نوع واسکولیت تشخیص داده شده در کودکان شرق ایران هنوخ شوئن لاین و پس از آن کاواساکی گزارش شد که کاملا با شایعترین انواع واسکولیت در دوره بزرگسالی متفاوت بوده و نشاندهنده اهمیت سن در تشخیص نوع واسکولیت است.
پریسا عبدی، زکیه واحدیان، عاطفه دهقانی، مونا صفیزاده، الیاس خلیلیپور،
دوره 81، شماره 5 - ( 5-1402 )
چکیده
کاتاراکت کودکان یکی از علل اصلی نابینایی در دوران کودکی است. براساس گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال 2001، کاتاراکت مادرزادی مسئول حدود 20%-5 موارد نابینایی اطفال در جهان براساس مناطق جغرافیایی مختلف میباشد. کاتاراکت در کودکان میتواند بهصورت یکطرفه یا دوطرفه، مادرزادی یا اکتسابی، با الگوهای ارثی خاص یا بهصورت اسپورادیک ظاهر شود. علاوهبراین، این وضعیت میتواند پایدار یا پیشرونده باشد. آب مروارید مادرزادی میتواند با بیماریهای سیستمیک خاصی همراه باشد، یا ممکن است در چشم یک کودک سالم رخ دهد. کاتاراکت درماننشده در کودکان منجر به بار اجتماعی، اقتصادی و عاطفی فوقالعادهای برای کودک، خانواده و جامعه میشود. نابینایی مربوط به کاتاراکت کودکان را میتوان با شناسایی زودهنگام و مدیریت مناسب درمان کرد. مدیریت آب مروارید کودکان یک چالش است. افزایش مشکلات حین عمل نسبت به بزرگسالان، تمایل به افزایش التهاب پس از عمل، همراهی با عوارضی مانند گلوکوم آفاکی و عروق جنینی پایا، تغییر وضعیت انکساری چشم، و تمایل به ایجاد آمبلیوپی، همگی باعث پیچیدگی دستیابی به بینایی خوب میشوند. جراحی کاتاراکت اطفال طی سالها تکامل یافته است و با بهبود دانش درمورد شیفت میوپی و رشد محوری، نتایج این بیماران قابلپیشبینیتر شده است. نتایج مطلوب نهتنها به جراحی موثر، بلکه به مراقبتهای دقیق پس از عمل و توانبخشی بینایی نیز بستگی دارد. ازاینرو، این تلاش ترکیبی والدین، جراحان، متخصصان بیهوشی، متخصصان اطفال و اپتومتریستها است که میتواند تفاوت را ایجاد کند.
محمدعلی قرائت، یعقوب مهری الوار،
دوره 81، شماره 6 - ( 6-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: آنژیوژنز فرآیندی سودمند است که شبکه مویرگی را تقویت نموده و معمولا در پاسخ به تمرین بدنی آغاز میشود. مطالعه حاضر با هدف بررسی تغییرات فاکتورهای فیزیولوژیکی دخیل در رگزایی در پاسخ به تمرینهای دایرهای یا مقاومتی سنتی انجام شد.
روش بررسی: 36 دانشجوی مرد کمتحرک سالم در حال تحصیل در دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران (سن: 3/2±1/22 سال، قد: cm 1/5±7/172) بهطور داوطلبانه وارد مطالعه شده و از آبان لغایت بهمن 1401 در پژوهش شرکت کردند. داوطلبان بهطور تصادفی در گروه تمرینهای مقاومتی دایرهای (CRT) یا گروه تمرین قدرتی سنتی (RT) تقسیم شدند. گروه CRT به انجام تمرین چهار دور/ سه بار در هفته/ هشت هفته با شدت 55%-50 یک تکرار بیشینه (1RM) پرداخت (12n=). گروه RT نیز به انجام سه ست/ سه بار در هفته/ هشت هفته حرکات یکسان با شدت 75% 1RM و بهدنبال آن دو دقیقه استراحت بین ستها پرداخت (12n=). گروه کنترل نیز هیچ فعالیتی نداشت (12n=). میزان پاسخ فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (VEGF)، سطح پلاسمایی هورمون رشد (GH) و فاکتور رشد پایه فیبروبلاست (BFGF) اندازهگیری شد.
یافتهها: هر دو پروتکل CRT و RT منجر به افزایش این فاکتورها در پس آزمون نسبت به پیشآزمون شدند. افزونبراین، میزان VEGF و GH در پس آزمون بهطور معناداری بیشتر از کنترل بود. نتایج نشانگر همبستگی قوی بین مقدار مطلق GH و VEGF بهدنبال CRT و RT است.
نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد که CRT و RT ممکن است رگزایی را از طریق افزایش VEGF، BFGF و GH افزایش دهند.
شیما کاشانی، سید مسعود موسوی، ایرج نظری، حسین مینایی،
دوره 81، شماره 7 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: تروماهای عروقی ازجمله تروماهای مهمی است که اکثر آنها بهعلت عدمشناخت صحیح و بهموقع منجر به عوارض قابلتوجهی میشود باتوجه به فراوانی آسیبهای عروقی نافذ بهخصوص در کشور ما و استان خوزستان و همچنین عوارض و مورتالیتیهای ناشی از جراحات عروقی، این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مداخلهی جراحی عروق بر بیماران با آسیب شریانی ترومای ساعد طراحی شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی، کلیه بیماران ترومایی که با شک به آسیبهای نافذ شریانی ساعد مراجعهکننده به بیمارستان گلستان اهواز از خرداد ۱۳۹۹تا بهمن ۱۴۰۱ از نظر پارامترهای سن، جنس، نوع تروما، محل تروما، نوع مداخله محل ترمیم شریان، یافتههای آنژیوگرافیک و بالینی شامل شرایین آسیبدیده، نوع آسیب شریانی، وجود شکستگی و یا دررفتگی در مجاورت ضایعه عروقی و عوارض مداخلات جراحی موردبررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که از بین بیماران ترومای نافذ نیازمند مداخلهی جراحی،4/90% مرد و تنها 6/9% زن بودند. میانگین سنی بیماران 32 سال بود و فراونترین ترومای نیازمند مداخلهی جراحی در این مطالعه، انجام ترمیم اولیه در زخم چاقو در شریان اولنار و کمترین انفجار بود. باتوجه بهنتایج بهدست آمده بین میزان خونریزی، روزهای بستری و مدت زمان عمل با نوع تروما ارتباط آماری معنادار وجود داشت. بیشترین شریان درگیر اولنار با 7/50% و بیشترین نوع آسیب شریانی، قطع شریانی با خونریزی فعال 7/39% بود.
نتیجهگیری: باتوجه بهنتایج مطالعهی حاضر بیشترین آسیب در شریان اولنار و ناشی از تروما با اجسام تیز و برنده (چاقو) بوده است. بروز عوارض در جراحی ترمیم اولیه بیشتر از سایر انواع مداخلات جراحی بود و بین میزان خونریزی، روزهای بستری و مدت زمان عمل با نوع تروما ارتباط آماری معنادار وجود داشت.
نازلی فرنوش، شهرام سیفی، خدیجه ازوجی، اسدالله شاکری، کیوان لطیفی، پرویز امری مله،
دوره 81، شماره 8 - ( 8-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: تهویه فشار مثبت غیرتهاجمی Noninvasive ventilation (NIV) یکی از امیدوارکنندهترین روشهایی است که برای درمان نارسایی تنفسی هایپوکسیک در کووید 19 استفاده شده است.
روش بررسی: در این مطالعه، نتایج بالینی 80 بیمار مبتلا به نارسایی حاد تنفسی ناشی از COVID-19 که در طول دوره بستری خود تحت تهویه فشار مثبت غیرتهاجمی (NIV) قرار گرفته بودند، تا پیامد نهایی بررسی شد. میزان ترخیص از ICU بدون نیاز به انتوباسیون، بهعنوان پیامد اولیه بررسی گردید و بیماران براساس آن بیماران به دو گروه شکست NIV و موفقیت NIV تقسیم شدند. میزان مرگومیر، طول مدت بستری در ICU، فراوانی بیماران لولهگذاری شده و فاکتورهای آزمایشگاهی بیماران بهعنوان پیامدهای ثانویه در دو گروه شکست NIV و موفقیت NIV، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند.
یافتهها: در مورد پیامد مرگ و ترخیص، تفاوت آماری معناداری بین دو گروه وجود داشت بهطوریکه تمامی بیماران مبتلا به کروناویروس بستری در ICU که NIV دریافت کرده بودند و بهدلیل عدم پاسخ به NIV انتوبه شده بودند پیامد مرگ داشتند و بیمارانی که انتوبه نشدند همگی از بیمارستان ترخیص شدند. میانگین APACHEIIscore در بیماران گروه موفقیت با 05/5±07/11 NIV بهطور معناداری کمتر از گروهی بودکه موفقیت با NIV نداشتند (96/4±16/20). نتیجهگیری: مرگومیر در گروه لولهگذاری شده بیشتر از گروه NIV بود. ترکیب اسکور APACHEII و تعداد تنفس یک ساعت پس از دریافت NIV میتواند موفقیت با NIV را پیشبینی کند.
سید آرش یزدانبخش، سیمین نجفقلیان، آرش ایزدپناه، محمد پروهان، عظیم فروزان، امیر الماسی حشیانی،
دوره 81، شماره 11 - ( 11-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: خونریزی حاد گوارشی یکی از اورژانسهای پزشکی است که در صورت مدیریت صحیح، پیشآگهی خوبی دارد. جهت تثبیت وضعیت همودینامیک این بیماران، ترکیبی از درمانهای دارویی، بهترین نتایج بالینی ممکن را داشته است در این مطالعه پیامدهای کوتاه مدت تجویز همزمان وازوپرسین و ترانکسامیک اسید با تجویز هر یک به تنهایی و بدونتجویز این داروها, مقایسه شد.
روش بررسی: در این مطالعه کار آزمایی بالینی دو سوکور از آبان ماه 1399-1398 در بیمارستان ولیعصر اراک،120 بیمار واجد شرایط با خونریزی حاد گوارشی در چهار گروه موردبررسی قرار گرفتند. سه گروه علاوه بر اقدامت معمول، وازوپرسین یا ترانکسامیک اسید به تنهایی و یا ترانکسامیک اسید به همراه وازوپرسین دریافت کردند. پیامدهای کوتاه مدت در 24 ساعت پیگیری شد.
یافتهها: در این مطالعه، گروه وازوپرسین کاهش بیشتری در هموگلوبین داشتند (05/0≤P)، افزایش اوره خون در دو گروه دریافتکننده وازوپرسین کمتر از گروههای گروه دیگر بود (05/0≤P)، گروه تحت درمان با ترانکسامیک اسید نسبت به گروه تحت درمان با وازوپرسین شرایط بسیار بهتری از نظر هماتوشزی یا قطع هماتمز، نیاز به انتقال خون، خونریزی مجدد، نیاز به آندوسکوپی و جراحی اورژانسی داشتند و افزودن وازوپرسین به ترانگزامیک اسید نیز منجر به بهبود نتایج شد (05/0≤P).
نتیجهگیری: استفاده از ترانکسامیک اسید همراه با وازوپرسین در خونریزی دستگاه گوارش، با بهبود عملکرد کلیوی و قطع خونریزی و کاهش خطر خونریزی مجدد، نیاز به تزریق خون و مداخله آندوسکوپیک وجراحی همراه است. نتایج بلند مدت آن نیاز به مطالعه بیشتر دارد.