جستجو در مقالات منتشر شده


29 نتیجه برای فروغ

فروغ السادات ابطحی، مسعود همتی،
دوره 29، شماره 7 - ( 2-1351 )
چکیده

کلسی تونین هورمونی است پلی پپتیدی مرکب از 32 اسید آمینه که از سلولهای پارافولیکولر "C" غدد تیموس و تیروئید پستانداران و از جسم اولتیموبرانیکال حیوانات غیر پستاندار ترشح می شود.چگونگی فعالیت این هورمون در سال 1961 کشف و شرح داده شده است. کلسی تونین از طریق فیدبک منفی باعث کاهش کلسیم خون شده و بدین وسیله نقش عمده ای در تنظیم غلظت کلسیم ایفا می کند.این هورمون نفوذپذیری سلولها را نسبت به کلسیم کاهش داده فعالیت استئوکلاست ها را متوقف کرده از طریق وقفه در برداشت کلسیم از استخوانها و تشدید فعالیت استئوبلاست ها عمل استخوان سازی را تسهیل و تشدید می کند. در نتیجه کلسیم و فسفات خون کاهش یافته باعث کاهش هیدروکسی پرولین خون و ادرار نیز می شود. کلسی تونین غلظت منیزیم خون را به طور متغیر کم می کند.گلوکاگن و ایمیدازول اثرات هیپوفسفاتمیک شبیه کلسیتونین دارند و تئوفیلین ایزوپروترنول و کورتیزون اثرات کلسی تونین را متوقف می کنند.به سبب اثرات هیپوکلسمیک کلسیتونین از این هورمون در درمان بیماریهائی که با اختلال تعادل کلسیم همراه هستند استفاده شده است که از آن جمله بیماری پاژه استخوانی، استئودیستروفی و هیپرپاراتیروئیدیسم را می توان نام برد.


جمال صادقی میبدی، فروغ اعظم غفارپور،
دوره 32، شماره 1 - ( 2-1353 )
چکیده

در این مقاله راجع به گیرنده موجود در روی جدار سلولهای مختلف در برابر واسطه های شیمایی عصبی و انواع داروها بحث شده است و دلایلی که ما را به قبول فرضیه گیرنده ها در سطح سلول وادار می کند و مکانیسم های بیوشیمیایی و آنزیماتیک که تا کنون شناخته شده ذکر شده است. در خاتمه دلایلی چند مبنی بر وجود این گیرنده ها در سلسله اعصاب مرکزی آورده شده است.


پرویز فرخی، فروغ ابطحی،
دوره 33، شماره 8 - ( 1-1355 )
چکیده

دیازوکسید (Hyperstat) یکی از داروهای گروه تیازیدی است که خاصیت دیورتیک نداشته و باعث شل شدن عضلات صاف، بالا رفتن قند خون و احتباس آب و سدیم می شود. در درمان افزایش فشار خون ، هیپوگلیسیمی ، توکسمی حاملگی نتایج جالب توجهی داشته است.اثر مفید دارو در درمان دیابت بیمزه در چند بیمار گزارش شده است.


محمدرضا زرین دست، فروغ ابطحی،
دوره 36، شماره 5 - ( 1-1359 )
چکیده

در دستگاه عصبی مرکزی برای مرفین گیرنده های ویژه ای وجود دارد. این گیرنده ها در غشاء نرونها قرار دارند و تصور می شود که مرفین با نشستن روی این گیرنده ها بعضی از اثرات خود را اعمال می کند. گیرنده ها در دستگاه عصبی مرکزی در ناحیه Periaqueductal خاکستری پایه مغز، قسمت قدامی و جانبی تالاموس سابستانشیاژلاتینوزا نخاع، هسته Solitary و CTZ و آمیگدال های مغز مشخص شده است. در حیوانات آزمایشگاهی دو ماده پپتیدی بنامهای متیونین آنکفالین و لوسن آنکفالین بدست آمده که روی گیرنده های مرفین در مغز می نشیند و اثرات مشابه مرفین دارند. شاید این مواد پپتیدی یکی واسطه شیمیائی نرونهای مغز باشند که روی گیرنده های مرفین اثر کرده و اثرات بخصوصی از جمله تعدیل حس درد و هیجان را بعهده دارند. با بکار بردن مرفین مقدار آنکفالین نرون که در دسترس گیرنده ها قرار می گیرد تغییر می کند و تغییرات شاید در معتادین باعث بروز سندرم قطع دارو می شود.آندروفین ها (آلفا، بتا، گاما و تتاآندروفین ها) مواد پپتیدی هستند. از نظر ساختمان شیمیائی با آنکفالین ها کمی تفاوت دارند و در هیپوفیز روی گیرنده های مرفین می نشینند و بعضی از اثرات مرفین مثل آزاد کردن ADH را نشان می دهند. بعلاوه ممکن است آندورفین ها آزاد کردن ACTH و FSH را تسهیل کنند.احتمالاً هر گونه اختلالی در سنتز یا آزاد شدن آندورفین ها منشاء رفتار غیر طبیعی در موجود زنده می شود.2- بعد از بکار بردن مرفین، آنکفالین داخل نرون افزایش پیدا می کند. نرون با انکفالین در سطح بالاتری در حال تعادل قرار می گیرند. بعد از قطع مرفین چون مقداری از انکفالین آزاد می شود و این تعادل بهم می خورد سندرم قطع دارو حاصل می شود (7).


کرامت اله ایماندل، ایرج موبدی، علیرضا مصداقی نیا، فروغ واعظی،
دوره 56، شماره 2 - ( 2-1377 )
چکیده

فاضلاب ها از مهمترین منابع پخش عفونت زا در محیط زیست محسوب می شوند. استفاده از پساب حاصل از تصفیه فاضلاب با تطابق کیفیت بیولوژیکی با معیارهای سازمان بهداشت جهانی با تاکید بر شاخص های مدفوعی و تخم انگلهای گروه نماتود امکان پذیر است. کلریناسیون پسابها قادر به از بین بردن کیست تک یاخته ها و تخم انگل های کرمی نمی باشد. در این تحقیق کارآئی یک نمونه لامپ فرابنفش در غیرفعال سازی مقاوم ترین تخم انگلهای کرمی گروه نماتود یعنی تخم آسکاریس لومبریکوئید مورد بررسی قرار گرفته است. حداقل دوز لازم پرتو جهت نابودسازی تخم آسکاریس 420 میلی وات ثانیه بر سانتیمتر مربع ذکر شده است. زمان پرتوتابی، 300 ثانیه در فاصله 6 سانتیمتری از لامپ بوده است.


هژیر صابری، محمدعلی شعبانی، مهران مستعان، شهریار شهریاران، سیدمحمد میرباقری، علیرضا فروغی،
دوره 57، شماره 2 - ( 2-1378 )
چکیده

مطالعه ای روی 102 بیمار مبتلا به آسیت که جهت بررسی سونوگرافیک به بخش رادیولوژی بیمارستان امام خمینی (ره) دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه کردند، انجام گرفت. ابتدا بدون آگاهی از تاریخچه، یافته های بالینی و پاراکلینیک و با توجه به یافته های سونوگرافیک، اتیولوژی آسیت را پیشنهاد می کردیم و پس از شناسایی تشخیص نهایی، مقایسه با تشخیص اولیه سونوگرافیک صورت می گرفت. بیشترین شیوع بیماریهای کبدی با 42%، بدخیمی 20/5% و بیماری کلیوی 14/7% دیده شد. حساسیت کلی در تعیین اتیولوژی آسیت حدود 91/1 درصد، ویژگی کلی 97/8 درصد، دقت کلی 94/4 درصد، PPV برابر 97/8% و NVP برابر 91/1 درصد تعیین شد. همینطور پارامترهای فوق در مورد هریک از گروهها (بیماری کبدی، بدخیمی، بیماری کلیوی، ...) بطور جداگانه تعیین شد. علایم فرعی آسیت (رشته های متحرک، سپتوم، ذرات اکوژن) در 28/4 درصد موارد دیده شد که بخصوص در تعیین موارد عفونی آسیت نقش عمده ای داشتند.


فروغ اعظم طرآبادی، مژگان شایگان، غلام رضا بابایی، علی طالبیان،
دوره 60، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

مقدمه: حدود سه دهه می باشد که عفونت (CMV=Cytomegalovirus) بعنوان مشکل انتقال خون در افرادی که سیستم ایمنی نابالغ یا فاقد کارآرائی لازم دارند، شناخته شده است. در صورتی که فرد کاندید پیوند، قبلا با این ویروس آلوده نشده باشد و نتوان آنتی بادیهای ضد CMV  را به روشهای سرولوژیک در خون وی ردیابی نمود، ممکن است از طریق انتقال خون یا عضو پیوندی دچار عفونت اولیه گردد. بیماران دیالیزی هم در معرض آلودگی با این ویروس قرار دارند. علاوه بر آن غلظت بتادومیکروگلوبولین  (?2-MG=Beta- 2Microglobulin) نیز در آنان افزایش می یابد.
مواد و روشها: با توجه به شیوع آلودگی با CMV و افزایش غلظت بتادومیکروگلوبولین طی عفونت با این ویروس و در بیماران تحت دیالیز، شیوع آنتی بادی های IgG و IgM ضد سیتو مگالوویروس را در 128 بیمار تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده نامزد پیوند کلیه مراجعه کننده به آزمایشگاه تشخیص طبی مرکزی سازمان انتقال خون و 1040 فرد سالم اهدا کننده خون و غلظت بتادومیکروگلوبولین، را در سرم 48 نفر از افراد تحت دیالیز با 35 نفر از افراد سالم به روش (ELISA)مقایسه نمودیم. جهت دیالیز برای 15 نفر از افراد تحت دیالیز از فیلتر R5 از جنس (Cuprophan) و 7 نفر از فیلتر از جنس (Polysulphone) استفاده شده است.
یافته ها: نتایج این بررسی نشان دادند که:
1- 90 درصد افراد سالم و 89.8 درصد بیماران تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده از نظر  CMV IgG  مثبت بودند. در بررسی آماری نتایج با (P<0.05)، اختلاف معنی دار مشاهده نشد که این امر نشان دهنده انتشار وسیع ویروس در جامعه است.
2-0.2 درصد از افراد سالم و 2.3 درصد بیماران IgM CMV مثبت بودند که این اختلاف از نظر آماری با (P<0.01) معنی دار می باشد.
3-غلظت بتادومیکروگلوبولین در گروه بیماران تحت دیالیز شدیدا افزایش یافته است و در بین گروه کنترل و بیماران باP=0.001) ) اختلاف آماری معنی داری وجود دارد، بین فیلترهای رایج مصرفی از نظر غلظت این پروتئین تفاوتی وجود ندارد.
نتیجه گیری و توصیه ها: در این مطالعه نتایج CMV IgM بیمارانی که کاندید پیوند کلیه و تحت دیالیز بودند با افراد سالم اختلاف معنی داری را نشان می دهد. نتیجه مطالعه حاضر بیانگر افزایش شدید ?2-MG در بیماران تحت دیالیز میباشد. در مورد بررسی ارتباط غلظت  ?2-MG با همه انواع فیلترهای مورد استفاده در مراکز دیالیز، پیشنهاد می گردد مطالعه گسترده تری بعمل آید.


مژگان شایگان، علی اکبر پور فتح الله، مهرناز نمیری، غلامرضا بابائی، فروغ اعظم طرآبادی،
دوره 62، شماره 4 - ( 4-1383 )
چکیده

مقدمه: از آنجا که افزایش سایتوکائین هایی نظیر: IL-1? و IL-6 و IL-8 و TNF-?، طی نگهداری کنسانتره های پلاکتی مسئول ایجاد واکنش های غیر همولیتیک تب زا (Febrile non-heamolytic transfusion reactions=FNHTRs) پس از تزریق پلاکتها می باشند، هدف این مطالعه بررسی غلظت این سایتوکائین ها در کنسانتره های پلاکتی تولید شده در پایگاه انتقال خون تهران می باشد.  

مواد و روش ها: این مطالعه جهت تعیین اثر کاهش گلبول های سفید، با استفاده از فیلترهای کاهش دهنده لکوسیتی (قبل از ذخیره سازی)، بر تولید سایتوکائین ها طی نگهداری کنسانتره های پلاکتی انجام شده است. 54 کنسانتره پلاکتی به روش پلاسمای غنی از پلاکت (PRP) از اهداکننده منفرد، تهیه و در 4 گروه تقسیم شدند: 1) کنسانتره پلاکتی فیلتر نشده و اشعه ندیده (N=13) و 2) کنسانتره پلاکتی فیلتر نشده و اشعه دیده (N=16) و 3) کنسانتره پلاکتی فیلتر شده و اشعه ندیده (N=14) و 4) کنسانتره پلاکتی فیلتر شده و اشعه دیده (N=11). غلظت سایتوکائین ها در مایع روئی کنسانتره های پلاکتی به روش الایزا تعیین گردید.    

یافته ها: نتایج ما نشان داد، IL-8 در نمونه های فیلتر نشده اشعه دیده و اشعه ندیده در روز سوم نگهداری افزایش یافته اند. در مقایسه با کنسانتره های پلاکتی فیلتر نشده، فیلتراسیون قبل از ذخیره سازی باعث مهار تولید IL-8 و TNF-? در نمونه های فیلتر شده طی نگهداری شده است. غلظت IL-6 فقط در 7 نمونه از کل نمونه های فیلتر شده قابل اندازه گیری بود. غلظت IL-1? از حداقل مقدار قابل اندازه گیری توسط کیت های مصرفی کمتر بود.                                       

نتیجه گیری و توصیه ها: نتایج این مطالعه نشان دادند که کاهش گلبول های سفید قبل از ذخیره سازی کنسانتره های پلاکتی از انباشته شدن IL-6 و IL-8 و TNF-? طی نگهداری آنها ممانعت بعمل می آورد.


امین کشاورز زیرک، سید سهی‌ فروغی آل‌داوود، اکبر سلطانی،  باقر اردشیر لاریجانی،
دوره 63، شماره 3 - ( 3-1384 )
چکیده

مقدمه: ساب‌کلینیکال هیپرتیروئیدی، وضعیتی است که با TSH پایین‌تر از حد نرمال و سایر اندکس‌های تیروئیدی نرمال تعریف می‌شود و اگرچه معمولاً علایم بالینی ندارد ولی عوارض زیادی را خصوصاً در افراد مسن موجب میگردد. روش اندازه‌گیری TSH در ایران عمدتاً روش IRMA است. هدف از انجام این طرح، تعیین ارزش TSH پایین در این افراد و کمک به نحوه تصمیم‌گیری در برخورد با این بیماران می‌باشد.
مواد و روشها: جمعیت مورد مطالعه در این طرح را افراد با TSH سرمی کمتر از mu/l5/. (به روش IRMA) و و نرمال بدون بیماری واضح تیروئیدی و غیرتیروئیدی که به درمانگاه‌های غدد شریعتی و امام خمینی مراجعه کرده بودند، تشکیل می‌دادند. یک نمونه TSH پایه و نمونه دیگر، 30 دقیقه بعد از تزریق وریدی TRH گرفته شد و ارتباط TSH پایه با ساب‌کلینیکال هیپرتیروئیدی در این افراد مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: افراد تحت مطالعه براساس TSH پایه به 5 گروه تفکیک شدند. شیوع ساب‌کلینیکال هیپرتیروئیدیسم در این گروهها بدین قرار بود: در افراد با TSH پایه mu/l1/0 و کمتر، 100%‌، mu/l2/0-1/0،‌ 75%،‌ mu/l3/0-2/0، 5/38%، mu/l4/0-3/0، 3/14% و در موارد بیشتر از mu/l4/0، هیچ‌کدام ساب‌کلینیکال هیپرتیروئیدیسم نبودند. با آنالیز این داده‌ها و تعیین حساسیت و ویژگی روش IRMA، مشخص شد که این روش برای تشخیص ساب‌کلینیکال هیپرتیروئیدی به تنهایی مناسب نیست، همچنین بین مقادیر TSH پایه و d.TSH رابطه خطی (001/0P<؛ 68/0r=) و کوبیک (Cubic)، (001/0P<، 79/0r=) وجود داشت.
نتیجه‌گیری و توصیه‌ها: از آنجا که آزمون TRH پر هزینه است و انجام آن برای تمامی موارد مقرون به صرفه نیست، می‌توان مقادیر TSH کمتر از mu/l25/0 را بیمار و مقادیر بیشتر از mu/l4/0 را نرمال قلمداد نمود و برای موارد بین mu/l4/0-25/0، با در نظر گرفتن خطر بیماری برای هر فرد، در صورت لزوم آزمون TRH را انجام داد.


نسرین یزدانی، مهسا محمد آملی، علی مرساقیان، علی باقری حق، فروغ سیاح پور، رضا فتوحی،
دوره 68، شماره 7 - ( 7-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: CD14 به‌عنوان یک گیرنده برای لیپوپلی‌ساکارید باکتری‌ها و شروع واکنش التهابی و نیز به‌عنوان گیرنده‌ای در ماکروفاژهای انسانی برای تشخیص و پاک‌سازی سلول‌های در حال مرگ برنامه‌ریزی شده سلولی (Apoptotic)، شناخته شده است. در افراد با مواجهه طولانی با ترکیبات میکروبی ریسک واکنش‌های آلرژیک کاهش می‌یابد و به‌طور مشخصی سطوح CD14 در سلول‌های خونی آنان بالاتر است. علیرغم این‌که علت بیماری پولیپوز به‌طور دقیق مشخص نیست ولی آلرژی همواره به‌عنوان عامل بالقوه این بیماری مطرح شده است. CD14 در منطقه کروموزومی 31q5 واقع شده و ارتباط آن با آسم مشخص شده است. در این مطالعه اثر پلی مورفیسم ژن CD14 روی پولیپوز و شدت بیماری مذکور بررسی گردید.

روش بررسی: در مطالعه حاضر 106 فرد مبتلا به پولیپوز بینی با میانگین سنی 41 سال در گروه بیمار و 87 نفر با میانگین سنی 7/36 سال در گروه کنترل مورد مقایسه قرار گرفت. پس از استخراج DNA از خون، ژنوتیپ‌های مختلف CD14  با تکنیک PCR-RFLP تعیین گردید. این تحقیق به‌صورت مطالعه مقدماتی بوده و مورد مشابه قبلی نداشت.

یافته‌ها: بین آلل CD14 (CT+ CC) C در مقابل TT و پولیپوز بینی ارتباط معنی‌داری وجود دارد (03/0p=). در بیماران آسمی مبتلا به پولیپوز هم شیوع آلل (CC) C در مقابل CT+TT به‌طور معنی‌داری بالاتر بود (01/0p=). همچنین در بیماران آسمی با آلل CD14 C احتمال ابتلا به پولیپوز بیشتر بوده و نیز در بیماران مبتلا به پولیپوز شدید بینی که با Lund Mackay بالاتر مشخص می‌شوند، آلل C از ژن مذکور شیوع بالاتری دارد.

نتیجه‌گیری: بین آلل C از ژن CD14 و پولیپوز بینی رابطه معنی‌داری وجود دارد.


علی اصغر بلوریان، محمود بهشتی منفرد، لطیف گچکار، محمد قمیسی، مهران شاهزمانی، مهنوش فروغی، محمد کاظم عرب‌نیا، کامران قدس، علی دباغ،
دوره 69، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: فیبریلاسیون دهلیزی شایع‌ترین آریتمی پس از عمل جراحی قلب باز است. گرچه این ریتم پس از عمل جراحی قلب خوش‌خیم بوده و در اکثر موارد به‌خودی خود پس از 24 ساعت برطرف می‌شود. اما می‌تواند در همین مدت نیز عوارض خطرناک به‌دنبال داشته باشد. جهت کاهش این عارضه تمهیداتی اندیشه شده است یکی از این اقدامات انجام پریکاردیوتومی خلفی است که تاثیر آن در کاهش فیبریلاسیون دهلیزی پس از عمل مورد اختلاف نظر است.

روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سو کور، پس از تایید مطالعه در کمیته اخلاق دانشگاه و اخذ رضایت کتبی آگاهانه، 174 نفر از بیماران کاندیدای بای‌پس کرونر الکتیو (87 نفر در هر گروه) پس از اعمال معیارهای ورود و خروج و پس از همسان‌سازی متغیرهای مداخله‌گر عمده در سال‌های     89-1388 وارد مطالعه شدند. هم‌زمان با انجام جراحی بای‌پس کرونر، در یک گروه پریکاردیوتومی خلفی و در گروه دیگر، بدون پریکاردیوتومی خلفی عمل جراحی انجام شد. بیماران از لحاظ پیامدهای مهم مطالعه، به‌خصوص بروز آریتمی در طی یک هفته اول پس از عمل، مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته‌ها: شیوع فیبریلاسیون دهلیزی پس از عمل در گروهی که تحت بای‌پس کرونر با پریکاردیوتومی خلفی قرار گرفتند کمتر از گروه دیگر بود (004/0P<). 

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد انجام پریکاردیوتومی خلفی همراه با بای‌پس کرونر الکتیو می‌تواند باعث کاهش شیوع میزان فیبریلاسیون دهلیزی پس از عمل الکتیو در این بیماران شود.


سید مسعود مجیدی تهرانی، حمید قادری، مهنوش فروغی، منوچهر حکمت، محمود بهشتی منفرد، حسن تاتاری، سیدمحسن میرحسینی، ضرغام حسین احمدی، زهرا انصاری اول، سیده عادله میر جعفری،
دوره 72، شماره 2 - ( اردیبهشت 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: تشخیص و درمان میگزوم قلبی وابسته به تکنولوژی است. هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر پیشرفت روش‌های تشخیصی و درمانی طی سال‌های گذشته بر تظاهرات بیماری، تشخیص زودرس و یا درمان میگزوم قلبی بود. روش بررسی: 18 بیمار مبتلا به میگزوم قلبی‏ که در فاصله سال‌های 1392-1382 به بیمارستان شهید مدرس مراجعه و با تشخیص توده قلبی تحت عمل جراحی قرار گرفتند بررسی شدند و بعد از تایید تشخیص پاتولوژی متغیرهایی مانند سن، جنس، نحوه تظاهر و تشخیص بیماری، روش‌های درمانی و نتایج نهایی آن مورد بررسی قرارگرفت. یافته‌ها: هفت نفر مرد و 11 نفر زن با متوسط سن 05/53 سال (13 تا 76 سال) مورد بررسی قرار گرفتند. تنگی نفس (3/33%)6، طپش قلب (7/16%)3 و درد قفسه سینه (7/16%)3 شایع‌ترین علل مراجعه بود و چهار بیمار نیز خود را با علایم آمبولی نشان دادند. (4/94%)17 مورد تومور اولیه و یک مورد (6/5%) عود بود. محل تومور در (9/88%)16 مورد در دهلیز چپ بود. بعد از برداشتن تومور در (9/38%)7 مورد نقص سپتوم به‌صورت اولیه و 9 مورد با پچ پریکارد ترمیم شدند. یک بیمار هم‌زمان تحت عمل CABG و یک بیمار نیز تحت عمل ترمیم دریچه پولمونر قرار گرفتند. (8/77%)14 بیمار بدون معلولیت خاصی مرخص شدند. یک بیمار دچار بلوک قلبی‏، دو بیمار با عوارض عصبی ناشی از آمبولی مغزی و یک مورد (6/5%) مرگ بیمارستانی رخ داد. نتیجه‌گیری: مقایسه یافته‌های دو دهه میگزوم قلبی نشان داد که علی‌رغم پیشرفت‌های تشخیصی و افزایش مراکز درمانی، پیشرفت روش‌های تشخیصی نتوانسته در کاهش سن تشخیص آن یا نوع تظاهرات بالینی یا کاهش عوارض و یا کاهش سایز تومور در زمان عمل جراحی تغییر واضحی ایجاد کند.
حمیرا رشیدی، حاجیه شهبازیان، فروغ نخستین، محمد بهادرام، سید پیمان پیامی،
دوره 73، شماره 8 - ( 8-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم متابولیک (Metabolic syndrome) مجموعه‌ای از عوامل خطرساز برای بروز بیماری‌‌های قلبی- عروقی و دیابت است. ارتباط بین سطح اسید اوریک سرم و بروز سندرم متابولیک در نوجوانان هنوز به‌طور کامل مشخص نشده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی این موضوع در نوجوانان شهر اهواز طراحی شد. روش بررسی: در این مطالعه مقطعی، 240 نفر از افراد شرکت کننده در مطالعه بزرگ سندرم متابولیک که مهر سال 1388 تا مهر 1389 در شهر اهواز انجام شده بود به صورت تصادفی انتخاب شده و پس از آنها به دو گروه مبتلا به سندرم متابولیک و سالم سطح سرمی اسید اوریک این دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. در گروه سالم افرادی که حتی یکی از معیارهای سندرم متابولیک ATPIII (چاقی شکمی، فشارخون سیستولی یا دیاستولی بالا، mg/dl 40 HDL&le، mg/dl 110TG&le،mg/dl 100FBS&le) یا دیابت داشتند از مطالعه خارج شدند. سابقه مصرف دارو‌های ضد تشنج یا کورتون معیار خروج از هر دو گروه بود. یافته‌ها: در این مطالعه 240 نفر با میانگین سنی 64/2±95/14 شرکت داشتند. میانگین سطح اسید اوریک در گروه سندرم متابولیک mg/dl 4/1±8/4 و در گروه کنترل mg/dl 01/1±18/4 بود (001/0P=). بر اساس سطح اسید اوریک سرمی افراد حاضر در مطالعه به سه گروه تقسیم شدند. ریسک ابتلا به سندرم متابولیک در گروه سوم نسبت به گروه دوم و اول به ترتیب به طور معناداری بیشتر بود. (04/8-70/1= 95%CI، 7/3=OR)، (001/0P<، 35/14-42/2=95%CI، 9/5=OR). نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که هایپراوریسمیا به‌طور معناداری ریسک ﻫﺎﯾﭙﺮتری‌گلیسریدمیا، HDL پایین و چاقی شکمی را افزایش می‌دهد. در میان نوجوانان شهر اهواز، غلظت سرمی اسید اوریک به شدت با شیوع سندرم متابولیک و برخی از اجزای آن در ارتباط است.


فروغ فصیحی، امیرمنصور علوی نایینی، مصطفی نجفی، محمد رضا آقای قزوینی، اکبر حسن‌زاده،
دوره 75، شماره 8 - ( آبان 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال کم‌توجهی-بیش‌فعالی (Attention-deficit/hyperactivity disorder, ADHD) شایعترین اختلال روان‌شناختی کودکان است. علایم اصلی آن شامل تکانشگری، بیش‌فعالی و بی‌توجهی می‌باشد. برخی مطالعات ارتباط ADHD را با استرس اکسیداتیو و برخی دیگر، ارتباط ویتامین D را بر سطح آنتی‌اکسیدان‌ها نشان داده‌اند. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر مکمل یاری ویتامین D بر سطح سرمی آنتی‌اکسیدان‌ها در کودکان ۱۳-۶ ساله مبتلا به ADHD انجام گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی دو سوکور که از آبان تا اسفندماه ۱۳۹۴ در شهر اصفهان انجام گرفته، تعداد ۳۵ نفر در هر گروه قرار گرفتند. گروه سنی ۱۳-۶ سال مبتلا به ADHD بر اساس تشخیص روانپزشک کودک و نوجوان به‌طور تصادفی انتخاب شدند. گروه مداخله روزانه به‌مدت سه ماه به‌میزان IU ۱۰۰۰ مکمل ویتامین و گروه کنترل دارونما مصرف کردند. قد و وزن اندازه‌گیری شد و ثبت سه روزه غذایی از نمونه‌ها گرفته شد. کاتالاز (CAT)، ظرفیت آنتی‌اکسیدانی کل (TAC)، مالون دی‌آلدیید (MDA)، گلوتاتیون (GSH) و 25-hydroxyvitamin D3 (25(OH)D3) سرم شرکت‌کنندگان پیش و پس از مداخله در دو گروه اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: دو گروه بر حسب سن، جنس و نمایه توده بدنی با یکدیگر جور شدند. پس از مداخله در گروه دریافت کننده ویتامین D، TAC افزایش (۰/۰۰۱P=) و MDA کاهش یافت (۰/۰۱P=). CAT و GSH در دو گروه پیش و پس از مداخله تغییر چشمگیری نشان نداد (۰/۸۶P=، ۰/۵۶P=).
نتیجه‌گیری: مکمل یاری ویتامین D در مدت سه ماه، منجر به بهبود توانایی آنتی‌اکسیدانی با افزایش TAC و کاهش MDA شد اما تغییر چشمگیری در CAT و GSH ایجاد نکرده است.

سید حمید برسی، حانیه راجی، مهرداد درگاهی مال‌امیر، فروغ نخستین، افروز کارگران،
دوره 79، شماره 4 - ( تیر 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: هپارین با وزن مولکولی کم به‌عنوان درمان اول در بیماران مبتلا به سرطان و ترومبوامبولیسم وریدی توصیه می‌شود، اما بسیاری از بیماران ترجیح می‌دهند آنتی‌کوآگولاسیون‌های خوراکی و غیرتزریقی مقرون به‌صرفه را استفاده کنند. ترومبوآمبولی وریدی یک بیماری بسیار شایع در بیماران مبتلا به سرطان است. از این‌رو هدف این مطالعه بررسی اثربخشی و ایمنی ریواروکسابان در مقایسه با انوکساپارین در بیماران مبتلا به سرطان و ترومبوامبولیسم وریدی می‌باشد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 50 بیمار مبتلا به سرطان‌های غیرهماتولوژیک و DVT یا VTE در بیمارستان امام‌خمینی اهواز از آبان 1398 تا فروردین 1399 صورت گرفت. افراد به‌طور تصادفی در دو گروه 25 نفره تحت درمان با ریواروکسابان (دوز mg 15 هر 12 ساعت در سه هفته ابتدایی و در ادامه دوز mg 20 روزانه خوراکی) یا انوکساپارین (دوز mg/kg 1 به‌صورت تزریق زیرجلدی هر 12 ساعت) قرار گرفتند و جهت بررسی ایمنی، عوارض و اثربخشی درمان به مدت شش ماه فالوآپ شدند.
یافته‌ها: سه سرطان شایع شامل سینه (11 نفر، 22%)، کولون (10 نفر، 20%) و ریه (هفت نفر، 14%) بود. هیچ موردی از رخداد ترومبوآمبولی عودکننده مشاهده نشد. خونریزی زیاد تنها در یک بیمار (4%) از گروه انوکساپارین (05/0<P) و خونریزی کم نیز تنها در یک بیمار (4%) از گروه ریواروکسابان اتفاق افتاد (05/0<P). یک نفر (4%) در گروه انوکساپارین به‌دلیل تب و نوتروپنی فوت شد. اختلاف معناداری میان فراوانی DVT و PTE براساس سن بیمار (154/0=P)، جنسیت (430/0=PBMI (490/0=P)، بیماری زمینه‌ای (294/0=P)، سیگار (955/0=P)، نوع سرطان (527/0=P) و متاستازیک بودن سرطان (280/0=P) وجود نداشت.
نتیجه‌گیری: اثربخشی ریواروکسابان کمتر از انوکساپارین نمی‌باشد، از این‌رو می‌تواند یک گزینه درمانی مناسب برای بیماران سرطانی غیرهماتولوژیک و ترومبوآمبولیسم وریدی باشد. با این حال، برای تأیید این نتایج، به آزمایشات تصادفی و کنترل شده بیشتری نیاز است.

نوید کلانی، ناصر حاتمی، محمد زارع‌نژاد، علیرضا درودچی، مهدی فروغیان، اسماعیل رعیت‌دوست،
دوره 79، شماره 5 - ( مرداد 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: قصور در پزشکی یک مشکل جدی در سیستم بهداشت و درمان است. هدف از این مطالعه مرور قصور پزشکی در ایران است.
روش بررسی: مطالعه حاضر براساس چک لیست پریسما انجام شد. کلیه مقالاتی که معیارهای انتخاب را داشتند، از نظر کیفیت روش‌شناسی مورد ارزیابی قرار گرفتند. قصور پزشکی در چهار تقسیم‌بندی اصلی شامل بی‌مبالاتی، عدم مهارت، بی‌احتیاطی و عدم رعایت نظامات دولتی بررسی شد.
یافته‌ها: در مطالعه حاضر تعداد 26 مطالعه به بررسی قصور پزشکی کشور از فروردین ماه سال 1373 تا اسفند ماه 1396 پرداخته بودند که بی‌مبالاتی در 1105 مورد از 2068 قصور رخ داده، بود. عدم مهارت در 255 مورد از 2068 مورد، 432 مورد بی‌احتیاطی و 244 مورد نیز عدم رعایت نظامات دولتی علت قصور پزشکی ثبت گردیده بود. OR بی‌مبالاتی برابر 76/0(87/0-66/0=95%Cl)، عدم مهارت برابر 61/0(76/0-49/0=95%Cl)، بی‌احتیاطی 62/0(76/0-50/0=95%Cl) و عدم رعایت نظامات دولتی برابر 66/0(73/0-60/0=95%Cl) بود. OR نسبت قصور تایید شده از پرونده‌های شکایت برابر 6/0(86/0-41/0=95%Cl) بود. جراحان عمومی با OR برابر 48/0(61/38-0/0=%95Cl)، متخصصان زنان با OR برابر 49/0(66/0-36/0=95%Cl)، پزشکان عمومی با OR برابر 42/0(58/30-0/=%95Cl) و متخصصان ارتوپدی با OR برابر 44/0(61/0-32/0=95%Cl) از کل شکایات ادعا شده برعلیه آن‌ها است.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه به فهم جایگاه کنونی مطالعات قصور پزشکی در کشور برای شناسایی علت قصور و تدوین مطالعات جدید برای آینده کمک میکند.

سعید ناطقی، فروغ گودرزی، صمد تقوی نمین، عاطفه رسولی، اکرم خلیلی نوش‌آبادی، صفیه محمدنژاد،
دوره 79، شماره 9 - ( آذر 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سن، ریسک فاکتور قوی در افزایش خطر شدت و مرگ ناشی از بیماری COVID-19 است. از آن‌جایی که سالمندان بخش بزرگی از بیماران COVID-19 را تشکیل می‌دهند، بنابراین مطالعه حاضر جهت ارزیابی شدت بیماری در سالمندان بستری به‌دلیل COVID-19 و تاخیر در مراجعه به بیمارستان و مرگ ناشی از آن برای مدیریت بهتر بیماری انجام شده است.
روش بررسی: مطالعه کوهورت گذشته‌نگر حاضر برروی 444 سالمند مبتلا به COVID-19 بستری از اول فروردین 1399 تا اواخر مهر سال 1399 در بیمارستان بهارلوی تهران انجام گرفت. بیماران براساس شدت بیماری به سه گروه متوسط، شدید و خیلی شدید تقسیم شدند. ازآزمون Analysis of variance برای مقایسه داده‌های کمی و از آزمون Chi-square test برای بررسی متغیر‌های کیفی در گروه‌های بیماری استفاده شد.
یافته‌ها: از بین 444 شرکت‌کننده، 73% به نوع متوسط و 15% به نوع شدید و12% به نوع بسیار شدید بیماری مبتلا شده بودند. میانگین سن 42/8±90/72 بود. زمان شروع علایم تا مراجعه به بیمارستان به‌طور متوسط هفت روز بود. در سالمندان با فرم بسیار شدید بیماری، دیس‌پنه تنفسی(002/0P=) و افت سطح هوشیاری (0001/0P<) بالاتر بود. زمان بستری در بیمارستان به‌طور متوسط هفت روز بود. در فرم بسیار شدید تا 11روز ادامه داشت. مرگ و بستری در ICU در بیماران فرم بسیار شدید بیماری بیشتر بود. با افزایش تاخیر در روز‌های مراجعه به بیمارستان شدت بیماری و مرگ‌ومیر افزایش پیدا کرده است.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل ازمطالعه نشان داد که طولانی شدن زمان شروع علایم تا مراجعه به بیمارستان پیش‌آگهی را در سالمندان بدتر کرده و همچنین باعث تشدید بیماری و افزایش مرگ‌و‌میر در سالمندان می‌شود.

طناز احدی، نیما خواجه، بیژن فروغ، لبانه جانبازی، معصومه باقرزاده چم،
دوره 80، شماره 4 - ( تیر 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مداخلات محافظه‌کارانه زیادی برای کاهش علایم کوکسیدینیا وجود دارد که هر کدام تا اندازه‌ای درد بیماران مبتلا را کاهش می‌دهد، اما مشخص نیست که کدام درمان می‌تواند موثرتر باشد. هدف از این مطالعه مروری بررسی انواع مداخلات محافظه‌کارانه و اثربخشی هر یک از آنها در کاهش علایم کوکسیدینیا می‌باشد.
روش بررسی: جستجو برای مطالعات تحقیقاتی منتشر شده تا اکتبر 2021 با استفاده از Scopus، Science Direct، Web of Knowledge و Cochrane بدون محدودیت داده انجام شد. کیفیت مقالات با استفاده از Physiotherapy evidence database scale (PEDro) مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته‌ها: در نهایت 12 مقاله وارد مطالعه مروری شدند. دو مقاله از شوک ویو برون اندامی، دو مقاله از بلوک گانگلیون ایمپار، سه مقاله از درمان‌های دستی و چهار مطالعه از تزریق استفاده کردند. چهار مطالعه باقی‌مانده از یونتوفورز با کتوپروفن، درمان بیوفیدبک، طب سوزنی و فیزیوتراپی همراه کینزیوتیپینگ استفاده کردند.
نتیجه‌گیری: درمان با شوک ویو برون اندامی و بلوک گانگلیون ایمپار به‌طور قابل‌توجهی درد دنبالچه را بهبود می‌بخشد و اثرات دائمی‌تری را در علایم بیماران نشان می‌دهد. درمان‌های دستی بیشتر در مواردی که دنبالچه پایدار است کاربرد دارد. به‌نظر می‌رسد که رسیدن به پاسخ مطلوب به بیش از شش جلسه نیاز دارد که برای بیماران خوشایند نیست. تزریق‌ها، به‌ویژه آنهایی که تحت هدایت فلوروسکوپی انجام می‌شوند، افزون‌بر ناخوشایند و دردناک بودن، نیاز به مهارت بالایی دارند. با این حال، این روش در یک جلسه انجام شده، بنابراین نیازی به مراجعه بعدی ندارد.

 
فرهاد سلطانی، فروغ دورقی، سعید حسام، فرشته امیری،
دوره 80، شماره 11 - ( بهمن 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از چالش‌های بزرگ در بیماران بستری در بخش ICU بروز Sepsis می‌باشد. میزان بروز Sepsis در بیماران بستری در بخش ICU، از 3/39%-3/16 گزارش شده است. عوامل زیادی مرگ‌ومیر بیماران را تحت تاثیر قرار می‌دهد از جمله پروتیین‌های فاز حاد مانند آلبومین.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع گذشته‌نگر بوده که در آن اطلاعات بیماران با تشخیص Sepsis در طی فروردین تا شهریور 1399 که به بیمارستان گلستان اهواز، مراجعه کرده بودند جمع‌آوری گردید. در مطالعه حاضر بیماران مبتلا به Sepsis بستری بخش ICU که پس از هفت روز به درمان پاسخ ندادند ازنظر مدت‌زمان بستری، Survival و ارتباط آنها با میزان آلبومین بررسی شدند.
یافته‌ها: 124 بیمار شامل 64 زن (6/51%) و 60 مرد (4/48%) با میانگین سنی 4/15±4/66 سال وارد مطالعه شدند. میانگین مدت‌زمان بستری 9/18±4/31 روز بوده که در نهایت 24 بیمار (4/19%) فوت و 100 بیمار (6/80%) از بیمارستان مرخص شدند. سن، میزان آلبومین و پروتیین با پیش‌آگهی‌ بیماری ارتباط داشتند (001/0>P). همچنین طول مدت بستری در بیماران فوت شده نسبت‌به بیماران بهبودیافته بیشتر بوده است (25±7/27 در برابر 1/17±32) (04/0=P).
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که آلبومین تاثیر مستقیمی بر شدت Sepsis دارد و این موضوع بیماران مسن را بیشتر تحت ‌تاثیر قرار می‌دهد. لذا توصیه می‌گردد آلبومین به‌عنوان یک ریسک‌فاکتور و یکی از عوامل تاثیرگذار در انتخاب بهترین استراتژی درمانی درنظر گرفته شود که این موضوع با کاهش میزان مرگ‌ومیر، کاهش مدت‌زمان بستری و هزینه‌های درمان همراه می‌باشد.

 
امین ابوالحسنی فروغی، جلال‌الدین بدرقه، بنفشه زینلی رفسنجانی،
دوره 80، شماره 12 - ( اسفند 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: بزرگی پروستات یک مسئله رایج در بین مردان است که عوارض جانبی قابل‌توجهی را برای مردان مسن ایجاد می‌کند. با توجه به شیوع بالای بزرگی پروستات و اعتیاد به تریاک و مشتقات آن، ارزیابی رابطه بین مصرف تریاک با بزرگی پروستات ممکن است موضوع جالبی باشد.
روش بررسی: داده‌ها به‌صورت مقطعی جمع‌آوری گردید. جامعه هدف بیماران معتاد به تریاک مراجعه‌کننده به بیمارستان‌های نمازی دانشگاه علوم پزشکی شیراز برای سونوگرافی لگن از شهریور 1398 تا مرداد 1399 بودند. دو گروه در نظر گرفته شد. گروه موردنظر شامل مردانی با سابقه حداقل یک سال سوء مصرف تریاک بود. گروه کنترل مردانی در همان محدوده سنی که به‌دلایل دیگری به جز مشکلات پروستات برای سونوگرافی مراجعه کرده بودند. حجم پروستات بیشتر از ml 20 به‌عنوان پروستات بزرگ شده در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: 212 مرد در مطالعه شرکت کردند که 78 بیمار معتاد در گروه موردنظر و 134 نفر سالم در گروه کنترل بودند. میانگین اندازه پروستات در گروه معتاد به‌طور معناداری بیشتر از گروه سالم بود (005/0=P). بین اندازه پروستات و سن در هر دو گروه ارتباط معناداری وجود داشت. ارتباط معناداری بین سایز پروستات و شاخص توده بدن مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: با توجه به کاهش میل جنسی افراد معتاد، ابتدا انتظار داشتیم در مردان معتاد با پروستات کوچکتر مواجه شویم. با این‌حال، نتایج مطالعه خلاف آن را ثابت کرد. کاهش میل جنسی، احتمال تجمع ترشح در پروستات را افزایش می‌دهد که این ممکن است منجر به واکنش‌های التهابی مزمن، در نتیجه هایپرتروفی، و هایپرپلازی پروستات شود. در نهایت می‌توان نتیجه گرفت که اعتیاد به تریاک و مشتقات آن می‌تواند احتمال بزرگ شدن پروستات را افزایش دهد.

 


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb