51 نتیجه برای Af
سعید امانپور، صمد محمد نژاد، احد محمد نژاد، زهره مظاهری، مریم کاظمحقیقی، محمدعلی عقابیان، علیرضا خوشنویسان،
دوره 69، شماره 3 - ( 3-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: با وجود پیشرفت در زمینه های تشخیص و درمان سرطان ها، هنوز میزان بقای مبتلایان به
بهبود قابل توجهی نیافته است و درمان های دیگری در کنار درمان های رایج پیشنهاد (GBM) گلیوبلاستوما مالتی فورم
شده است. یکی از این درمان ها، کنترل و توقف آنژیوژنز تومور از طریق داروها بوده تا از این طریق بتوان سرعت
تکنیکی است که در آن عروق خونیِ (MVD) رشد سلول های بدخیم را مهار نمود. سنجش تراکم عروق کوچک
رنگ پذیر شده توسط ایمونوهیستوشیمی، شمارش م یگردند. امروزه از موش های بی موی فاقد ایمنی سلولی به طور
گسترده ای در تحقیقات سرطان جهت ایجاد مدل تومورهای زنوگرافت استفاده می شود. هدف از این مطالعه،
سنجش تراکم عروق کوچک در تومورهای زنوگرافت بومی حاصله از کاشت گلیوبلاستوما مالتی فورم بیماران در
موش بوده تا از این مدل ها بتوان در تحقیقات داروهای مهارکننده آنژیوژنز استفاده نمود. روش بررسی: نمونه های
اخذ و بعد از آماد هسازی اولیه، ب هشکل هتروتاپیک در پهلوی موش های GBM توموری تازه از سه بیمار مبتلا به
بی مو کاشته شد. دو ماه بعد مو شها قربانی و تومورها به آزمایشگاه پاتولوژی منتقل شده و پس از اطمینان از نوع
در 22 نمونه تعیین گردید. یافت هها: میزان تراکم عروق Hot spot با شمارش نواحی MVD-CD تومور، میزان 34
30 شمارش شد. نتیج هگیری: از مدل زنوگرافت بومی گلیوبلاستوما ±2/ کوچک در این تومورها به طور میانگین 1
مالتی فورم می توان در مطالعات پی شبالینی داروهای مهارکننده آنژیوژنز بر اساس فارماکوژنومیکس بیماران ایرانی
استفاده نمود. هم چنین در آینده این امکان وجود دارد که از این مدل ها بتوان در پیش بینی میزان حساسیت یا
مقاومت نسبت به داروهای مهارکننده آنژیوژنز ب همنظور درمان انفرادی سرطان استفاده نمود.
عابدین وکیلی، محمد رضا عینعلی، احمد رضا بندگی،
دوره 69، شماره 7 - ( 7-1390 )
چکیده
800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
زمینه و
هدف: مطالعات
متعدد نشان دادهاند زعفران اثر محافظتی در مقابل آسیب اکسیداتیو در ایسکمی گلوبال
مغزی دارد، اما اثر آن بر ادم مغزی و آسیب اکسیداتیو در ایسکمی مغزی موضعی کاملا
مشخص نیست. این مطالعه با هدف بررسی اثر زعفران بر ادم مغزی، حجم ضایعات مغزی و
میزان فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانت (آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز و گلوتاتیون
پراکسید) و غلظت مالون دی آلدیید در بافت ایسکمیک مغز در مدل تجربی سکته مغزی
طراحی شد.
روش بررسی: ایسکمی
موضعی با مسدود کردن موقتی شریان میانی مغز برای مدت یک ساعت در موش صحرایی ایجاد
شد. زعفران با دوز mg/kg ip100 در شروع ایسکمی بهصورت داخل صفاقی تزریق و 24 ساعت بعد ادم و
حجم آسیب مغزی اندازهگیری شد. غلظت مالون دی آلدیید و میزان فعالیت آنزیم سوپر
اکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسید در بافت ایسکمیک مغز با استفاده از کیت مخصوص
اندازهگیری شد.
یافتهها: زعفران حجم ضایعات
مغزی را 77% (001/0P<) و ادم مغزی را 60% (001/0P<) در مقایسه با گروه شاهد کاهش داد. همینطور
زعفران بهطور معنیداری غلظت بافتی مالون دی آلدیید را کاهش داده (001/0P<) و میزان
فعالیت آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز (001/0P<) و گلوتاتیون پراکسید (001/0P<) در بافت
ایسکمیک کورتکس مغز بهطور معنیداری افزایش داد.
نتیجهگیری: زعفران اثرات محافظتی در مقابل آسیب اکسیداتیو ایسکمیک و ادم مغزی در
مدل ایسکمی مغزی موضعی- موقتی در موش صحرایی دارد. این اثر احتمالا از طریق افزایش
ظرفیت آنزیمهای آنتیاکسیدان و کاهش تولید رادیکالهای آزاد اعمال میشود.
محمد نقی طهماسبی، بابک عنایتی، بهزاد عنایتی،
دوره 69، شماره 9 - ( 9-1390 )
چکیده
800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
زمینه و هدف: بازسازی لیگامان صلیبی قدامی اولین انتخاب درمانی برای
بیمارانی است که بنا بهدلایل مختلف فاقد لیگامان صلیبی قدامی سالم در زانوهایشان
میباشند. از طرفی بازسازی تک باندلی این لیگامان با استفاده از آرتروسکوپ روشی
است که در سراسر دنیا پذیرفته شده است. هرچند که این روش درمانی منجر به پیامدهای
خوبی در اکثر بیماران میشود ولی هنوز بیمارانی وجود دارند که از نتایج پس از این
عمل، چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت، ناراضی میباشند. لیگامان صلیبی قدامی بهصورت
طبیعی دارای ساختاری سه بعدی میباشد که فاسیکولهای چند باندلی دارند. این
فاسیکولها از دیدگاه آناتومیک به دو باندل اصلی قابل تقسیم هستند: باندل
انترومدیال و باندل پوسترولترال. این اسامی با توجه به محل چسبیدن آنها بر روی
تیبیا انتخاب شده است.
روش بررسی: 22 بیمار با پارگی لیگامان صلیبی قدامی تحت عمل بازسازی لیگامان
صلیبی قدامی در بیمارستان شریعتی در طی سالهای 1388 تا 1389 قرار گرفتند. 14
بیمار تحت عمل بازسازی تک باندلی و هشت بیمار تحت عمل جراحی دو باندلی با هم
مقایسه شدند. این بیماران حداقل 9 ماه پس از انجام عمل جراحی بهوسیله آرترومتر و
معاینه فیزیکی مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافتهها: براساس نتایج
آرترومتر از بین 14 بیمار در گروه بازسازی تک باندلی، در چهار بیمار میزان جابهجایی
فمور نسبت به تیبیا بیش از پنج میلیمتر بود ولی در گروه بازسازی دو باندلی در هیچیک
از بیماران میزان جابهجایی بیشتر از پنج میلیمتر نبود.
نتیجهگیری: بازسازی دو
باندلی لیگامان صلیبی قدامی در این مطالعه پایدارتر
از بازسازی تک باندلی است.
زهراالسادات هاشمی، مهدی فروزنده مقدم، مسعود سلیمانی، مریم حفیظی، ناصر امیری زاده،
دوره 70، شماره 2 - ( 2-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: خون بندناف در پیوند
مغز استخوان، بهعلت دوز پایین سلولهای CD34+ دارای محدودیتهایی است که میبایست این سلولها
مورد تزاید قرار گیرند. تکثیر سلولهای بنیادی با استفاده از افزایش فعالیت خود
تکثیری آنها در شرایط آزمایشگاهی روی داربست DBM (ماتریکس استخوانی معدنیزدا شده) پوشیده
شده با سلولهای پروژنیتور مزانشیمی یعنی سلولهای بنیادی سوماتیک غیر محدود شده (USSC) پیشنهاد میشود. مسیر TGF-b از عوامل مهم
مهاری برای فعالیت خود تجدید شوندگی سلولهای بنیادی است که در این تحقیق از همزمانی
کشت برون تن (Ex vivo) و مهار مسیر TGF-b با کمک تکنیک RNAi استفاده شد.
روش بررسی: سلولهای USSC، از خون
بندناف جدا شده و سپس روی داربست DBM و هم کف پلیت، به عنوان لایه مغذی، پوشش داده
شدند. سلولهای CD34+ با روش Magnetic-Activated Cell Sorting (MACS) از جفت انسانی تخلیص و در
شرایط دو بعدی و سه بعدی هم کشتی، با siRNA علیه TGFbR2 تیمار شدند. میزان سرکوب بیان ژن مربوطه باReal-Time PCR کمی بررسی شدند. در نهایت شمارش سلولی،
فلوسایتومتری و فعالیت کلنیزایی سلولها مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: کشت سه بعدی بههمراه مهار ژن TGFbR2 موجب افزایش قابل توجه 7/0±41 برابر سلولهای CD34+ شد. ولی
افزایش نسبت تزاید در دو بعدی ساده بیش از سه بعدی بود و نیز بیشترین مهار بیان
ژن، بیشترین افزایش در مارکر سطحی با آنالیز فلوسایتومتری در حالت کشت دو بعدی
ساده نشان داده شد (05/0P<).
نتیجهگیری: بنابراین
از نظر موثر بودن سیستم انتقال RNAi، کشت دو بعدی ساده نسبت به سه بعدی کارآمدتر بود بهطوری که سلولها
آزادی کمتر داشته و بیشتر با سلولهای لایه مغذی درگیر بودند.
ابراهیم حسنی، علیرضا ماهوری، حمید مهدیزاده، حیدر نوروزینیا، میر موسی آقداشی، محمد سعیدی،
دوره 70، شماره 3 - ( 3-1391 )
چکیده
800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
زمینه و هدف: تجویز پیرامون عمل ترانکسامیک اسید خونریزی و ترانسفوزیون را پس از اعمال جراحی قلبی کاهش میدهد، ولی نتایج در شرایط مختلف متفاوت بوده و از طرفی زمان مناسب تجویز دارو برای حصول به نتیجه مطلوبتر مشخص نیست. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر ترانکسامیک اسید در کاهش درناژ و نیاز به ترانسفوزیون خون در بیماران کاندیدای عمل جراحی اولیه پیوند عروق کرونر و همچنین تعیین زمان مناسب تجویز این دارو میباشد.
روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی آیندهنگر دوسوکور 150 بیمار کاندیدای عمل جراحی اولیه پیوند عروق کرونر مطالعه شدند. بیماران بهصورت تصادفی به سه گروه B، mg/kg10 ترانکسامیک اسید قبل، گروه A، همان مقدار دارو پس از بایپس قلبی ریوی و گروه C نرمال سالین تقسیم شدند. میزان نیاز به خون آلوژنیک و میزان درناژ لولههای سینهای ثبت گردید.
یافتهها: گروه پلاسبو (گروه C) درناژ خونی بیشتری در طول 12 ساعت اول بعد از عمل داشت (288±501 در مقابل 184±395 در گروه B و 181±353 میلیلیتر در گروه A، 004/0P=). گروه پلاسبو همچنین درناژ بعد از عمل بالاتری داشت (347±800 در مقابل 276±614 در گروه B و 228±577 میلیلیتر در گروه A، 001/0P=). میزان نیاز به خون آلوژنیک نیز در گروه کنترل نسبت به دو گروه دیگر بیشتر بود (001/0P=).
نتیجهگیری: در بیماران انتخابی کاندیدای عمل جراحی پیوند اولیه عروق کرونر، تجویز تکدوز ترانکسامیک اسید قبل و بعد از بایپس قلبی ریوی تاثیر یکسانی دارد.
نسرین تک زارع، وحید نیکویی، ستار استاد هادی، سید محمد علی نبوی، اعظم بختیاریان،
دوره 70، شماره 6 - ( 6-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: شیوع اختلالات وسواسی- جبری و افسردگی در دوران بارداری زیاد است و احتمال تجویز کلومیپرامین و مصرف همزمان داروها و مواد حاوی کافیین در این دوران وجود دارد. با توجه به اینکه تحقیقات کافی در مورد آثار تراتوژنیک کلومیپرامین و مصرف همزمان آن با کافیین در دوران ارگانوژنز انجام نگرفته است، هدف از این تحقیق، بررسی آثار تراتوژنیک کلومیپرامین، کافیین و مصرف همزمان آنها بر جنین موش صحرایی میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه 42 موش صحرایی باردار، دوزهای تعیین شده داروها را روزانه به صورت تزریقی از روز هشتم تا پانزدهم بارداری دریافت کردند. در روز هفدهم بارداری، جنینها خارج شده و مورد مطالعه ماکروسکوپی و بررسی ناهنجاریهای ظاهری قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که با افزایش دوز کافیین و مصرف همزمان کافیین و کلومیپرامین، افزایش قابل ملاحظهای در میزان مرگ و میر جنین، ناهنجاریهای ظاهری، چرخش غیرطبیعی، چروکیدگی پوست و خونریزی زیر پوستی دیده میشود. تجزیه آماری نشان داد که میزان اثرات تراتوژنیک کافیین در دوز بالا و تجویز هم زمان کلومیپرامین و کافیین به صورت معنیداری بیشتر از سایر گروهها میباشد (001/0P≤).
نتیجهگیری: نتایج بهدست آمده از این مطالعه حاکی از تراتوژن بودن کافیین در دوز بالا و مصرف همزمان کلومیپرامین و کافیین میباشد. توصیه میگردد که مادران باردار از مصرف بیرویه داروها و غذاهای کافییندار و مصرف همزمان آنها با کلومیپرامین در سه ماهه اول بارداری خودداری نمایند.
حسین اکبری، محمد جواد فاطمی، ظهراب شکور، سید جابر موسوی، پژمان مدنی، میر سپهر پدرام،
دوره 70، شماره 10 - ( 10-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: در برخی از صدمات عصبی که امکان ترمیم اولیه وجود ندارد، روش ارجح استفاده از پیوند عصب با استفاده از عصب خود بیمار (اتوگرافت) میباشد. از نظر تئوری این احتمال وجود دارد که متعاقب پیوند معکوس عصب از خروج آکسون از شاخههای فرعی ممانعت به عمل آید. پژوهش حاضر به مقایسه دو روش پیوند عصب به صورت مستقیم و معکوس میپردازد.
روش بررسی: 40 عدد رت به دو گروه تقسیم شدند و مورد عمل جراحی قرار گرفتند. عصب سیاتیک ران راست آنها به طول 5/1 سانتیمتر قطع شده در گروه اول به صورت مستقیم و در گروه B به صورت معکوس بین دو سر پروگزیمال و دیستال عصب مجدداً آناستوموز شدند. یک و 16 هفته پس از عمل جراحی، از رتها اثر کف پا گرفته شد. در هفته 16 بررسی پاتولوژی و شمارش آکسون انجام شد. نتیجه این دو روش گرافت عصبی از نظر کلینیکی بر اساس ایندکس عملکرد سیاتیک (Sciatic functional index) بر مبنای اثر کف پا و از نظر پاراکلینیکی بر مبنای شمارش آکسونی مقایسه شدند.
یافتهها: استفاده از گرافت عصبی به روش معمول و به روش معکوس از جنبه بالینی (SFI) در هفته اول (22/0P=) و هفته شانزدهم (87/0P=) و همچنین از جنبه پاراکلینیکی شمارش آکسون، در هفته شانزدهم (68/0P=) تفاوت معنیداری با هم ندارند.
نتیجهگیری: در ضایعات عصبی با طول کوتاه، نتایج پیوند عصب به روش معمول و معکوس تفاوتی ندارد. نتیجهگیری در نقایص با طول بلند و نیز انسان نیاز به مطالعات بیشتری دارد.
ناصرالدین اکبری اسبق، پروین اکبری اسبق، زرینتاج کیهانیدوست، علیاشرف اقبالی،
دوره 71، شماره 5 - ( 5-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم QT طولانی بهصورت وجود فاصله QT طولانی در نوارقلب مشخص و افراد مبتلا در معرض خطر سنکوپ و مرگ ناگهانی هستند. نوعی از این سندرم همراه با کری مادرزادی است. هدف مطالعه بررسی QT طولانی در کودکان مبتلا به کری مادرزادی است.
روش بررسی: برای کلیه کودکانی که با مشکل شنوایی بهبخش شنواییسنجی بیمارستان مراجعه کردند، پرسشنامه تکمیل و از کلیه کودکانی که دچار کاهش شنوایی شدید و عمیق دوطرفه مادرزادی بودند نوارقلب گرفته و فاصله QT براساس فرمول بازت (Bazett's Formula) محاسبه شد.
یافتهها: تعداد مراجعهکنندگان 219 نفر بودند. از 23 نفر نوارقلب بهعمل آمد که سهنفر QT طولانیتر از 44/0 ثانیه داشتند. میانگین (SD) سنی آنها 5±1/6 سال، میانگین (SD) وزن آنها 3/11±18 کیلوگرم و میانگین (SD) فاصله QT 02/0±48/0 ثانیه بود.
نتیجهگیری: سندرم QT طولانی در مبتلایان به کری مادرزادی مشاهده میشود. بنابراین پیشنهاد میگردد در این افراد نوارقلب بهمنظور شناسایی و اقدامات پیشگیرانه انجام گیرد.
رقیه برجی، سید محمدرضا خاتمی، محمدرضا عباسی، علی پاشا میثمی، خسرو برخورداری، فرح ایت ا... اصفهانی، مینا پاشنگ، لاله قدیریان،
دوره 71، شماره 12 - ( 12-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: مرگ و میر بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه پس از عمل بایپس کرونر بیش از افراد با عملکرد کلیه طبیعی است. این مطالعه با هدف بررسی اثر دیالیز پیشگیرانه بر روی کاهش مرگ و میر بیماران با نارسایی کلیه غیردیالیزی پس از عمل جراحی بایپس عروق کرونر Coronary Artery Bypass Graft (CABG) انجام گردید.
روش بررسی: در این مطالعه 50 نفر از بیماران مبتلا به نارسایی کلیه غیردیالیزی که نیاز به CABG داشتند، به روش آسان انتخاب شده و بر اساس روش بلوکبندی تصادفی وارد یکی از دو گروه دیالیز پیشگیرانه و بدون دیالیز شدند. معیارهای خروج شامل سن زیر 18 سال و CABG بار دوم بود. پس از عمل میزان مرگ و میر و بروز عوارض مختلف در دو گروه مقایسه گردید. P کمتر از 05/0 از نظر آماری معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین سن افراد 9/9±3/65 بود. زنان 16% (هشت نفر) و مردان 84% (42 نفر) بیماران را تشکیل میدادند. مشخصات اولیه مانند سن، جنس در دو گروه مشابه بود (بهترتیب 06/0=P و 1=P). مقایسه بین گروه مداخله و گروه کنترل از نظر میزان مرگ و میر (14/0=P)، نارسایی حاد کلیه (4/0=P) و حوادث عروقی مغزی (1=P) در دو گروه تفاوت معناداری نشان نداد.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج بهدست آمده از مطالعه حاضر، دیالیز پیشگیرانه قبل از جراحی بایپس قلب در بیماران مبتلا به نارسایی کلیه غیردیالیزی به جز عوارض ریوی، اثری بر کاهش عوارض و مرگ و میر پس از عمل ندارد.
سودابه اعلاتاب، غلامرضا پورمند،
دوره 73، شماره 8 - ( 8-1394 )
چکیده
تیموگلوبولین یک ایمنوگلوبولین پلیکلونال تخلیص شده بر ضد تیموسیتهای انسانی است که بهعلت نداشتن خواص نفروتوکسیک در رژیم القای سرکوب ایمنی در بیمارانی که در معرض خطر بیشتری برای رد پیوند هستند مانند بیماران گیرنده پیوند از جسد و همچنین در درمان رد حاد کلیه پس از پیوند مورد استفاده قرار میگیرد. در این مطالعه مروری سعی شده است تا اثرات تیموگلوبولین بر وجوه مختلف پیوند کلیه در بیماران پیوندی مورد بررسی قرار گیرد. تیموگلوبولین میتواند اثرات مختلف و متفاوتی بر روی سلولهای سیستم ایمنی شامل سلولهای T، B و همچنین پلاسماسلها داشته باشد. خالی کردن سیستم ایمنی از سلولهای T، تشدید آپوپتوز در سلولهای B، و مداخله در قابلیتهای عملکردی سلولهای دندریتی از جمله این موارد است. این دارو دارای عوارض حاد و تاخیری و نیز عوارض عفونی نیز میباشد. واکنشهای حاد شامل شوک آنافیلاکسی، تب، لرز، تنگی نفس، تهوع، استفراغ، اسهال و واکنشهای تاخیری شامل بیماری سرمی و عفونت میباشد. عوارض عفونی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و شامل عفونت با ویروس سیتومگال (CMV)، سپسیس، کاندیدیاز، هرپس و عفونت ادراری میباشد. در این مقاله مروری سعی شده است که پس از ارایهی خلاصهای از تاریخچه و مکانیسم عمل تیموگلوبولین، نتایج مطالعات جدید علمی جهت بررسی نقش این دارو در موارد زیر مورد بحث و بررسی قرار گیرد: تولرانس ایمنی، آسیب ایسکمی- رپرفیوژن، فعالیت تاخیری گرافت، پیشگیری و درمان رد حاد پیوند، پیوند از بیمار زنده، بقا گرافت و بیمار و بیماری لنفوپرولیفراتیو پس از پیوند.
نوراحمد لطیفی، نوید رضوانی، محمدجواد فاطمی، مجید نوریان، شیرین عراقی، توران باقری،
دوره 73، شماره 11 - ( 11-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: بقای گرفت در محل آسیب از مشکلات بزرگ جراحیهای ترمیمی بهحساب میآید. هدف ما در این مطالعه بررسی اثرات درمانی پلاسمای غنی شده با پلاکت و فیبرین غنی شده با پلاکت بر بقای پیوند پوستی تمام ضخامت اتولوگ، در موشهای صحرایی نر بود.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در اردیبهشت ماه 1394 در آزمایشگاه حیوانات بیمارستان حضرت فاطمه (س) تهران انجام شد. 36 راس موش صحرایی نر نژاد اسپراگرداولی (محدوده وزنی gr 250-300) پس از بیهوشی به سه گروه تقسیم شده و پس از برداشتن پوست در گروه اول پلاسمای غنی شده با پلاکت، گروه دوم فیبرین غنی شده با پلاکت و گروه سوم نرمال سالین تزریق شد. 28 روز پس از جراحی، بررسی میکروسکوپی (میزان آنژیوژنز) و ماکروسکوپی (مساحت ناحیه نکروز) از نمونهها بهعمل آمد.
یافتهها: نتایج نشان دادند اختلاف معناداری در مساحت ناحیه نکروز بین گروه کنترل و گروه پلاسمای غنی شده با پلاکت وجود نداشت. درصد ناحیهی نکروز در حیوانات تحت درمان با فیبرین غنی شده با پلاکت بهطور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (0001/0P=) اختلاف معناداری در دانسیتهی عروقی بین گروه کنترل و گروه پلاسمای غنی شده با پلاکت وجود نداشت، در حالی که در حیوانات تحت درمان با فیبرین غنی شده با پلاکت دانسیتهی عروقی بهطور معناداری از گروه کنترل کمتر بود (002/0P=).
نتیجهگیری: استفاده از پلاسمای غنی شده با پلاکت اتولوگ میتواند بر تسریع التیام آسیب بافت نرم و افزایش بقای گرفت مؤثر باشد.
قاسمعلی خراسانی، سیامک راکعی، امیر حسین توکلی،
دوره 74، شماره 2 - ( 2-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از گرافتهای غضروفی نقش مهمی در جراحی پلاستیک و ترمیمی دارد و در بدن انسان منابع محدودی جهت برداشت غضروف موجود است. بنابراین از غضروف آلوگرافت نیز در این جراحیها استفاده میشود. مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه مزایا و معایب استفاده از غضروفهای اتوگرافت و آلوگرافت انجام گردید.
روش بررسی: در این مطالعه کوهورت تاریخی تعداد 124 بیمار تحت عمل جراحی زیبایی بینی در بیمارستان امام خمینی (ره) تهران از آذر 1389 تا اردیبهشت 1394 قرار گرفتند. بیماران به دو گروه که در آنها غضروف اتوگرافت و آلوگرافت استفاده شده است، تقسیم شدند. بیماران پس از عمل با معاینه بالینی و فتوگرافی تحت بررسی قرار گرفتند و عوارض مربوط به گرافت غضروفی شامل شکستن (Fracture)، عفونت (Infection)، جابهجایی (Displacement)، جذب (Resorption) و پیچش (Warping) در آنها در طول مدت مطالعه مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: اختلاف مشاهده شده بین سن و جنس در دو گروه مورد بررسی از نظر آماری معنادار نبود. بروز عارضه با حدود اطمینان 95% در دو گروه اتوگرافت و آلوگرافت به ترتیب برابر با (88/3-4/0)25/1 و (55/5-78/0)08/2 بیمار به ازای هر 1000 ماه پیگیری محاسبه گردید. میانگین با حدود اطمینان 95% زمان عارضه در گروه اتوگرافت و آلوگرافت به ترتیب (19/53-27/49)23/51 و (91/62-51/54)7/58 ماه بود که اختلاف مشاهده شده بین دو گروه از نظر آماری معنادار نبود (81/0P=).
نتیجهگیری: استفاده از غضروف آلوگرافت نیز در عمل جراحی قابل اعتماد میباشد.
مجید عابد خجسته، فرشته آل صاحب فصول، مهدی محمودی، محمد باقر محمودی، شایان مصطفایی، مزدک گنجعلی خانی حاکمی، فرهاد غریبدوست،
دوره 74، شماره 4 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: در اسکلروز سیستمیک، فیبروبلاستها در برابر آپوپتوز مقاوم شده و با ترشح مداوم کلاژن و ماتریکس خارج سلولی، موجب تشکیل فیبروز در بافتها میشوند. لازم است علل ثانویه بروز بیماری، از جمله عدم پاسخ فیبروبلاستهای فعال شده به آپوپتوز به عنوان عامل اصلی در ایجاد و استقرار بیماری، مورد توجه قرار گیرد. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان بیان نسبی دو ژن کلیدی مسیر آپوپتوز، Fas و Apaf-1 که به ترتیب در مسیرهای خارجی و داخلی آپوپتوز نقش دارند، انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مورد- شاهدی، نمونههای بیوپسی پوست از 19 بیمار مبتلا به اسکلروز سیستمیک منتشر و 16 فرد سالم در بازه زمانی سال 1393 تا 1394جمعآوری شد. گروه بیمار از درمانگاه روماتولوژی بیمارستان شریعتی و مرکز روماتیسم ایران و گروه کنترل از پرسنل بیمارستان شریعتی انتخاب شدند. پس از جداسازی و کشت فیبروبلاستهای پوستی، RNA سلولها استخراج گردید و سنتز cDNA از روی این رونوشتهای ژنومی انجام گرفت. سپس میزان بیان ژنهای Fas و Apaf-1 توسط واکنش Real-time PCR اندازهگیری شد.
یافتهها: تجزیه و تحلیل دادههای بهدست آمده از Real-time PCR نشان داد که در فیبروبلاست پوست بیماران مبتلا به اسکلروز سیستمیک و افراد سالم تفاوت معناداری از نظر میزان بیان ژنهای (8/0P=)Fas و (17/0P=)Apaf-1 وجود نداشت.
نتیجهگیری: در این مطالعه تغییرات معنادار در میزان بیان ژنهای Apaf-1 و Fas وجود نداشت و این موضوع نشان میدهد که حداقل در سطح mRNA این ژنها در فیبروبلاستهای بیماران اسکلروز سیستمیک فعال نشدهاند.
بهناز تهرانی، سهیل سبحان اردکانی،
دوره 74، شماره 6 - ( 6-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: باقیمانده آفتکشها در محیط و مواد غذایی بر سلامتی موجودات زنده از جمله انسان تأثیر منفی میگذارد. این پژوهش با هدف ارزیابی غلظت باقیمانده قارچکش پروپینب (Propineb) در انواع چای مصرفی کشت داخل و وارداتی انجام یافت.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 18 نمونه چای شامل 12 نمونه از چهار برند وارداتی و شش نمونه از دو برند کشت داخل از مراکز عرضه چای در شهر همدان در سال 1394 تهیه شد. پس از آمادهسازی و فرآوری نمونهها در آزمایشگاه، غلظت باقیمانده قارچکش پروپینب در آنها توسط دستگاه اسپکتروفتومتر در طول موج 400 نانومتر و در 5 تکرار خوانده شد.
یافتهها: میانگین غلظت باقیمانده پروپینب در نمونههای چای تولید داخل و وارداتی بر حسب µg/kg بهترتیب برابر با 27/0±60/1 و 63/0±78/0 و در هر دو مورد کمتر از رهنمود کمیسیون اروپا (µg/kg 100) بود. همچنین نتایج نشان داد که بین میانگین غلظت باقیمانده قارچکش پروپینب در نمونههای چای کشت داخل و وارداتی اختلاف معنادار آماری وجود نداشت (17/0P=).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در همه نمونههای چای مورد بررسی، باقیمانده قارچکش پروپینب تشخیص داده شد. اما از آنجا که میانگین غلظت باقیمانده پروپینب در نمونههای چای مصرفی در شهر همدان کمتر از رهنمود کمیسیون اروپا بود، مصرف کنترل شده این محصول اثر سوء بهداشتی برای مصرفکنندگان ندارد. از طرفی، با توجه به افزایش میزان استفاده از آفتکشها و استفاده وسیع از روشهای شیمیایی دفع آفات و بیماریهای گیاهی در اقصی نقاط دنیا از جمله ایران، بهمنظور حفظ سلامت مصرفکنندگان، نسبت به پایش مستمر انواع چای تولید داخل و بهویژه وارداتی از نظر غلظت انواع آلایندههای شیمیایی توصیه میشود.
المیرا محمدی، شاهین گوانجی، فائزه خزیمه، زهرا گلستاننژاد، محمدرضا گلستاننژاد، مهین بخشی، هژیر یوسف شاهی، محسن دوست محمدی،
دوره 74، شماره 10 - ( 10-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: آنتیژن حفاظتکننده از بخشهای ساختاری در یکی در سم سیاه زخم میباشد و پس از تاثیر سم برگیرنده سلولی، نقش مهمی در بیماریزایی سم ایفا میکند. هدف از این مطالعه بررسی برهمکنش بیوانفورماتیکی آنتیژن حفاظتکننده سیاه زخم و چهار ترکیب مهم موجود در برهموم زنبور عسل شامل کافئیک اسید، ﺑﻨﺰیﻞ کافئات، سینامیک اسید و کامپفرول با استفاده از نرمافزارها و وبگاههای بیوانفورماتیکی بود.
روش بررسی: این پژوهش با استفاده از الگوریتمهای مختلف موجود در پایگاههای بیوانفورماتیکی در سال 1393 در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان انجام گرفت. برهمکنش گیرنده با هر کدام از لیگاندها، با استفاده از وب سرورهای SwissDock (http://www.swissdock.ch/) و BSP-SLIM (http://zhanglab.ccmb.med.umich.edu/BSP-SLIM/) بهدست آمد. نتایج داکینگ (Docking) بهصورت عدد بر حسب کیلوکالری بر مول (kcal/mol) مشخص شد.
یافتهها: بررسی برهمکنش ترکیبات موجود در برهموم و آنتیژن خفاظتکننده با استفاده از سرور BSP-SLIM نشان داد که بیشترین برهمکنش بهترتیب مربوط به ترکیبات کافئیک اسید، ﺑﻨﺰیﻞ کافئات، سینامیک اسید و کامپفرول بود. نتایج مربوط به برهمکنش لیگاندهای مورد نظر و آنتیژن حفاظتکننده با استفاده از سرور SwissDock نشان داد که ترکیب کافئیک اسید، ΔG برابر با kcal/mol 10/9 و FullFitness برابر با kcal/mol 16/993 داشت. بررسی و تحلیل برهمکنش لیگاندها با آمینواسیدهای وآنتیژن حفاظتکننده نشان داد که بیشترین برهمکنش در ترکیب کافئیک اسید مربوط به اسید آمینه گلوتامیک اسید 117 با انرژی برابر با kcal/mol 5429/15 بود.
نتیجهگیری: گلوتامیک اسید 117 در اتصال آنتیژن حفاظتکننده و گیرنده سلولی آن و در پی آن بیماریزایی سم تاثیر چشمگیری دارد.
محمدجواد فاطمی، شیرین چهرودی، توران باقری، سحر صالح، امیر آتشی، محسن صابری، سید ابوذر حسینی، شیرین عراقی،
دوره 74، شماره 12 - ( 12-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: سلولهای بنیادی با یا بدون داربست حملکننده این سلولها بهعنوان روشهای جدید در درمان زخمهای حاد و مزمن مطرح شدهاند. مطالعه حاضر با هدف بررسی امکان استفاده از نانوفیبرهای پلیاترسولفون بهعنوان اسکافولد نگهدارنده سلولهای بنیادی با منشا چربی با یا بدون فاکتور رشد در ترمیم زخم تمام ضخامت در رت انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در تیرماه 1392 در آزمایشگاه حیوانات بیمارستان حضرت فاطمه (س) تهران انجام شد. 48 رت بهصورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. پس از ایجاد زخم در سطح خلفی رتها، پوشش زخم در گروه اول با پلیاترسولفون (PES) همراه سلولهای بنیادی چربی (ASC) و فاکتور رشد (GF)، در گروه دوم با پلیاترسولفون همراه سلولهای بنیادی چربی (ASC)، در گروه سوم با پلیاترسولفون به تنهایی، در گروه چهارم (کنترل) با گاز وازلین انجام شد. سپس در روزهای 20 و 35 با فتوگرافی وسعت زخم و سرعت ترمیم و همچنین در روزهای 20 و 45 با نمونهبرداری مشخصات هیستوپاتولوژی نمونهها بررسی شد.
یافتهها: نتایج سرعت ترمیم زخم در گروه کنترل بهطور معناداری بهتر بود (001/0P=، 013/0P=، 008/0P=). در بررسی خصوصیات هیستوپاتولوژیک نیز گروه کنترل در روز 20 بهطور معناداری نتایج بهتری داشت (001/0P<) و اما در روز 45 نتایج در پارامترهای متفاوت یکسان نبود.
نتیجهگیری: داربست پلیاتر سولفون به تنهایی یا همراه سلولهای بنیادی برگرفته از چربی نتوانست ترمیم زخم را بهبود بخشد. همچنین اضافه شدن فاکتور رشد VEGF نتوانست تغییر واضحی در ترمیم زخم ایجاد کند.
ثریا شاهرخ، سیدابوالحسن امامی، محمدجواد فاطمی، میر سپهر پدرام، سعید فرزاد فرزاد مهاجری، سیدجابر موسوی، سیدابوذر حسینی، توران باقری، شیرین عراقی،
دوره 75، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: گرافتهای غضروفی بهعنوان یک جزء تفکیکناپذیر در زمینههای مختلف جراحی پلاستیک بهویژه رینوپلاستی میباشد. عوارضی مانند ایجاد دفرمیتی و باز جذب آن در استفاده از غضروف وجود دارد که محل برداشتن غضروف میتواند از بروز این عوارض پیشگیری کند. پژوهش کنونی با هدف مقایسه میزان جذب غضروف در گرافت غضروفی حاصل از دنده با گرافت حاصل از کونکای گوش در خرگوش انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در آزمایشگاه حیوانات مرکز آموزشی درمانی حضرت فاطمه (س) تهران در آبان ۱۳۹۳ انجام شد، در ۱۵ سر خرگوش نر سفید نیوزلندی (با وزن تقریبی ۲۰۰۰ تا g ۲۵۰۰) پس از بیهوشی، بخشی از گوش و غضروف دندهای آن برداشته و سپس در قسمت خلفی تنه خرگوش در یک سمت ستون فقرات، کونکای گوش و در سمت دیگر غضروف دندهای پیوند شد. پس از هشت هفته نمونهها پس از تعیین وزن، از نظر میزان کندروسیتهای زنده و فیبروز توسط پاتولوژیست مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: میانگین وزن گرافت حاصل از گوش طی دو ماه افزایش داشت ولی این افزایش از نظر آماری معنادار نبود. در گرافت حاصل از دنده میانگین وزن طی دو ماه کاهش معناداری داشته است (۰/۰۰۹P=). از نظر میزان فیبروز و کندروسیت زنده در دو گروه تفاوت معنادار وجود نداشت ولی میزان فیبروز در گروه غضروف گوش بیشتر بوده است.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش کنونی میتوان نتیجه گرفت که میزان جذب غضروف دنده تا حدودی نسبت به غضروف گوش نتایج بهتری داشته است.
راضیه ظریفیان یگانه، عباس شکوری گرکانی، سامان مهرابی، نادر عبادی، مازیار مطیعی لنگرودی، محمدرضا نوری دلویی،
دوره 75، شماره 7 - ( 7-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: کارسینومای بافت سنگفرشی (Squamous cell carcinoma) سر و گردن، سرطان بافت اپیدرمی ناحیهی سر و گردن است. این عارضه شایعترین نوع سرطانهای سر و گردن (حدود ۹۰% موارد) است و همانند سایر بدخیمیها، جهش در ژنهای مسیر پیامرسانی RAS/MAPK یا همان مسیر گیرنده فاکتور رشد اپیدرمی (EGFR)، بسیار رایج است. از علل اصلی ابتلا به این سرطانها، جهش در ژنهای KRAS و BRAF در بیش از (بهترتیب) %۳۰ و ۱۰% موارد است. مطالعهی حاضر با هدف بررسی جهشهای شایع این دو ژن در ناحیهی سر و گردن انجام گردید.
روش بررسی: این پژوهش مقطعی-توصیفی از آبان ۱۳۹۲ تا شهریور ۱۳۹۵ بر کدونهای جهشپذیر ۱۲ و ۱۳ اگزون ۲ ژن KRAS و کدون V600E ژن BRAF در کارسینومای بافت سنگفرشی سر و گردن ۴۰ نمونهی تایید شدهی مبتلا به این سرطان در بیمارستان امام خمینی (ره) تهران انجام شد و سه تکنیک استخراج DNA بر پایه فنل-کلروفرم، Multiplex-PCR و آزمون استریپ در این پژوهش بهکار رفت.
یافتهها: در ۱۱ تن از بیماران جهش دو ژن KRAS و BRAF بهمیزان حدود ۱۷/۵% در ژن KRAS (۱۰% جهش تبدیل گلایسین به آسپارتات و ۲/۵% جهش گلایسین به سرین در کدون ۱۲ و ۵% جهش تبدیلکنندهی گلایسین به آسپارتات در کدون ۱۳) و ۱۰% در ژن BRAF مشاهده شد. در یک بیمار نیز، همزمان، دو جهش در کدون ۱۲ مشاهده شد که نشان از ناهمگن بودن تودهی سرطانی داشت.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای بهدست آمده میتوان دو ژن KRAS و BRAF را در زمرهی علل تاثیرگذار در ابتلا به سرطان سنگفرشی سر و گردن به حساب آورد.
محسن شیخحسن، سادات قیاثی قیاثی،
دوره 76، شماره 5 - ( 5-1397 )
چکیده
فرآیند بازسازی آسیبهای عضلانی-اسکلتی (ارتوپدی)، بهدلیل توانایی خودنوزایی ذاتی بسیار ضعیف بافت بالغ غضروفی، باعث ایجاد مشکلاتی در زمینه پزشکی شده است. بنابراین، پژوهشهایی بر روی گسترش استراتژیهای نوین بازساختی با استفاده از ترکیب نمودن کندروسیتها یا سلولهای بنیادی با داربستها و فاکتورهای رشد با هدف حل این مشکلات تمرکز یافته است. بهدلیل قابلیت تکثیری بهنسبت پایین کندروسیتهای پیوند شده، مدلهای جدید ساخت غضروف، استفاده از سلولهای بنیادی مشتق از چربی را تحت بررسی قرار دادهاند. سلولهای بنیادی مشتق از چربی بهراحتی بدون هیچگونه عوارض جدی قابل دسترس بوده و قدرت تمایزی به چندین رده سلولی شامل تمایز خودبهخودی به غضروف را زمانی که در داربستهای ژلی همچون کلاژن به دام انداخته میشود دارا میباشد. همچنین، مطالعات اخیر برخی از مکانیسمهای دخیل در فرآیند ساخت غضروف سلولهای بنیادی مشتق از چربی را در شرایط آزمایشگاهی و همچنین قابلیت ترمیمی آنها را در داربستهای مهندسیشده زیستی و در حضور فاکتورهای رشد نشان داده است. افزونبراین، نقش مهم مولکولهای mRNA کوچک غیر کدکننده (miRNAs)، در فرآیند تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی به رده غضروفی مشخص شده است. بهطوریکه طی مطالعات مختلف، تاثیر چندین miRNAs بر روی تنظیم فرآیند تمایز به غضروف سلولهای بنیادی مشتق از چربی تایید شده است. در این مقاله مروری، به بررسی پیشرفتهای صورتپذیرفته در زمینه استفاده از سلولهای بنیادی مشتق از چربی در بازسازی غضروف پرداخته خواهد شد.
سوگند تورانی، سلمان باشزر، شکوفه نیکفر، حمید رواقی، مهران صادقی،
دوره 76، شماره 6 - ( 6-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: ترومبولیتیک درمانی گزینه مناسب درمانی در ساعات اولیه پس از شروع نشانههای بیماری در شرایط عدم دسترسی به آنژیوپلاستی اولیه برای درمان انفارکتوس حاد میوکارد با صعود قطعه ST (STEMI) میباشند. هدف این مطالعه ارزیابی ایمنی و اثربخشی استرپتوکیناز در مقایسه با داروی جدیدتر تنکتپلاز در درمان انفارکتوس حاد میوکارد بود.
روش بررسی: یک مطالعه مرور سیستماتیک و متاآنالیز میباشد که در شهریور ۱۳۹۶ در دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام پذیرفت. پایگاههای دادهای MEDLINE, Cochrane library,Web of Science, EMBASE در فاصله سالهای ۱۹۸۰ تا مارس ۲۰۱۷ به منظور پیدا کردن مطالعات ایمنی و اثربخشی بالینی بهصورت الکترونیکی و ژورنالهای قلب و عروق آمریکا، اروپا و ایران و کارآزماییهای در حال انجام بهصورت دستی جستجو شدند. کارآزماییهای بالینی و مطالعات مشاهدهای مرتبط که به یکی از زبانهای فارسی- انگلیسی و کرهای بودند وارد مطالعه شدند. ارزیابی کیفیت مطالعات توسط دو نفر بهصورت جداگانه انجام گرفت و دادهها با استفاده از فرم استخراج دادههای کاکرین صورت پذیرفت، سپس دادهها با نرمافزار Review Manager, Version 5.3 (The Nordic Cochrane Centre, Cochrane Collaboration, 2014, Copenhagen, Denmark) تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: چهار مطالعه مورد-شاهدی وارد این پژوهش شدند. مطالعات دارای کیفیت بالا بودند. تفاوتی میان تنکتپلاز و استرپتوکیناز در خطر مرگومیر (۰/۴۰P=، ۱/۰۳-۰/۲۰ =%۹۵ CI، ۰/۴۵RR=)، افت فشارخون (۰/۳۳P=)، خونریزی (۰/۵۳P=، ۳/۹۹- ۰/۴۹ =۹۵% CI، ۱/۴۰=RR) و همچنین در پیامد ST-segment resolution >۵۰% (۰/۸۱P=) وجود نداشت.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که اثربخشی و ایمنی استرپتوکیناز با داروی تنکتپلاز یکسان میباشد.