556 نتیجه برای Mohammad
مسعود متصدی زرندی، مهرداد امیرآبادی، نسرین یزدانی، مجتبی محمدی اردهالی، زهرا ترکاشوند،
دوره 61، شماره 5 - ( 5-1382 )
چکیده
مقدمه: فضای گوش میانی توسط مجرای شیپور استاش با فضای نازوفارنکس ارتباط پیدا می کند. انسداد راه تنفسی فوقانی به هر دلیل ممکن است عملکرد شیپور استاش را مختل سازد. انحراف تیغه بینی یکی از علل شایع انسداد راه تنفسی فوقانی است که می تواند بر روی عملکرد تهویه ای شیپور استاش تاثیر بگذارد.
مواد و روش ها: این مطالعه از تابستان سال 1378 تا پایان بهار سال 1379 بر روی بیماران مبتلا به انسداد کامل یکطرفه بینی که بدلیل انحراف شدید تیغه بینی در بیمارستان امیراعلم تحت عمل جراحی سیتوپلاستی قرار گرفتند انجام گردیده است.
یافته ها: تعداد کل بیماران 140 نفر بوده که از آن میان 34 نفر مونث (24.3%) و 106 نفر مذکر (75.7%)، با میانگین سنی 22.7 سال و میانه سنی (Median) بیست سال و نمای سنی (Mode) هجده سال بوده اند. طیف سنی بیماران 12 تا 40 سال بوده است.
نتیجه گیری و توصیه ها: مقایسه میانگین فشار گوش میانی قبل و بعد از عمل جراحی سیتوپلاستی در این تعداد بیماران نشان می دهد که میانگین فوق تفاوت آشکار و قابل توجهی را از لحاظ آماری نشان نمی دهد (P=0.798).
زهرا حیدری، حمیدرضا محمودزاده ثاقب، مهدی محمدی، سید محمدحسین نوری موگهی، علی عرب،
دوره 62، شماره 2 - ( 2-1383 )
چکیده
مقدمه: سفالومتری یکی از شاخه های مهم آنتروپومتری می باشد، که در تشخیص هویت، پزشکی قانونی، جراحی پلاستیک، ارتودنسی، باستان شناسی و تشخیص منشا نژادها کاربرد دارد. مطالعه حاضر بمنظور تعیین فنوتیپ های سر و صورت نوزادان پسر یک روزه دو گروه قومی بومی سیستانی و بلوچ ساکن شهرستان زاهدان، صورت گرفت.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش مقطعی و بصورت توصیفی تحلیلی بر روی 420 نوزاد پسر یک روزه بومی (216 سیستانی و 204 بلوچ) که از لحاظ بالینی سالم بودند، در تابستان 1381 و در مرکز آموزشی درمانی قدس زاهدان انجام شد. در این مطالعه شاخص های سفالیک و پروسوپیک با روش سفالومتری کلاسیک تعیین گردید.
یافته ها: میانگین و انحراف معیار شاخص سفالیک در گروه های سیستانی و بلوچ بترتیب 4.8±83.67 و 4.77±83.64 و شاخص پروسوپیک 5.87±86.79 و 6.76±86.53 تعیین گردید. براساس شاخص سفالیک در گروه سیستانی تیپ غالب انواع براکی سفال (37%) و هیپربراکی سفال (37%) بود. در گروه قومی بلوچ نیز تیپ غالب سر هیپربراکی سفال (37.3%) و براکی سفال (3.35%) بود. براساس شاخص های پروسوپیک در گروه سیستانی تیپ غالب صورت اوری پروسوپیک (42.6%) و در گروه بلوچ نیز تیپ غالب صورت اوری پروسوپیک (39.2%) بود.
نتیجه گیری و توصیه ها: این تحقیق نشان داد که اختلاف آماری معنی داری بین میانگین شاخص ها و انواع تیپ های سر و صورت در دو گروه قومی سیستانی و بلوچ ساکن در شهرستان زاهدان وجود ندارد (P<0.05). براساس این مطالعه مقطعی بنظر می رسد که بین نوزادان دو گروه قومی مذکور از نظر شاخص های سر و صورت شباهت هایی وجود دارد.
سید حمید میرخانی، محمدرضا محمدحسنی، مهدی صنعتکار، رضایت پرویزی، منوچهر رادپور، جلال زمنی،
دوره 63، شماره 3 - ( 3-1384 )
چکیده
مقدمه: در گذشته مهمترین عوامل بیماریزا خصوصاً در جوامع در حال پیشرفت، عوامل عفونی بوده است ولی در حال حاضر بیماریهای غیرواگیر، بخش عمده بیماریها را در کلیه جوامع در حال پیشرفت تشکیل میدهند. بیماریهای قلبی عروقی در این بین از اهمیت ویژهای برخوردارند. شناسایی عوامل خطرزای بیماریهای قلبی عروقی از اهمیت ویژهای برخوردار است. این پروژه با هدف تعیین عوامل خطرساز سکته حاد قلبی انجام شد.
مواد و روشها: در این طرح که به صورت یک طرح مورد شاهدی از تابستان 79 تا زمستان 81 در بیمارستان امام تهران انجام شد، تعداد 242 نفر مورد (افرادی که با تشخیص سکته قلبی حاد در بیمارستان بستری شدند و حداقل 24 ساعت در بیمارستان بصورت زنده حضور داشتند) و 227 نفر شاهد به صورت غیرتصادفی ساده (Sequentail) برای شرکت در طرح انتخاب شدند. پس از ذکر پژوهشی بودن کار، پرسشنامههای از پیش آماده شده مخصوص برای افراد مورد و شاهد بطور جداگانه تکمیل شد که پرسشنامهها دادهای مختلف را در زمینه گذشته بیماران از جهت برخورد با عوامل خطرزا مورد بررسی قرار میدادند. عوامل مورد بررسی عمدتاً شامل عوامل دموگرافیک و تغذیهای، عوامل مربوط به مصرف دخانیات، فعالیت فیزیکی، عوامل مرتبط با خواب و استرسهای روانی میگردیدند.
یافته ها: میانگین سنی افراد مورد بررسی سال بود که این رقم تفاوت معنیداری را بین افراد گروه مورد و شاهد نشان داد. قابل ذکر است که افراد گروه مورد و شاهد پیشاپیش از این جهت با یکدیگر همسان شده بودند. همچنین در این مطالعه تفاومت معنیداری بین فراوانی جنسی افراد مورد بررسی بدست نیامد. در این مطالعه دیده شد که فراوانی مصرف توتون و تنباکو در افراد گروه مورد بطور معنیداری بیش از افراد گروه شاهد بود (05/0P<). همچنین فراوانی مصرف نوشابه های الکلی در افراد گروه شاهد بطور معنیداری بیشتر از افراد گروه مورد بود و در افراد گروه مورد دیده شد که فراوانی مصرف چای و میزان استرس در منزل و محیط کار بطور معنیداری بیش از افراد گروه شاهد بود (05/0P<). تفاوت معنیداری بین میزان فعالیت در دو گروه مورد و شاهد مشاهده نشد. میزان خواب با کیفیت کم در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود (027/0P<).
نتیجهگیری و توصیهها: در مجموع با توجه به یافته های این بررسی به نظر میرسد که مهمترین عوامل خطرزا در جامعه بررسی شده وضعیت تغذیهای، مصرف دخانیات، تجربه استرسزاها و بالا بودن میزان ادراک استرس، خواب با کیفیت کم و فعالیت ورزشی ناکافی بوده اند.
امیرحسین کاشی، اکبر فتوحی، حسن هاشمی، کاظم محمد،
دوره 63، شماره 3 - ( 3-1384 )
چکیده
مقدمه: هدف این مطالعه تعیین توزیع فشار داخل چشمی جمعیت تهران و عوامل مؤثر بر آن است.
مواد و روشها: : در مطالعه شاخصهای چشمپزشکی مردم تهران از طریق یک مطالعه مقطعی، 4565 شهروند تهرانی وارد مطالعه شدند. در این مقاله یافتههای مربوط به فشار داخل چشم شرکتکنندگان با سن 10 سال یا بیشتر که دارای گلوکوم نبوده و یا مشکوک به آن نبودند ارائه میگردد. تمام شرکتکنندگان تحت آزمایشات مشخصی در قالب یک پروتکل معاینه شامل اندازهگیری فشار داخل چشم، معاینه ته چشم و اندازهگیری بعضی از اندکسهای چشمی قرار گرفتند. همچنین از تمامی آنها اطلاعات دموگرافیک جمعآوری گردید و مورد مصاحبه نیز قرار گرفتند. توزیع فشار داخل چشمی شرکتکنندگان بر حسب سن، جنس و تعدادی از پارامترهای چشمی بررسی گردید.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار فشار داخل چشم در کل شرکتکنندگان برابر با 6/2±5/14 میلیمتر جیوه بود و در زنها و مردها به تفکیک برابر با 5/2±5/14 و 7/2±4/14 بود. مقدار فشار داخل چشم با افزایش سن و نسبت کاپ به دیسک افزایش مییابد و تنها در سنین بالا مقدار آن اندکی افت میکند. همچنین مقدار آن از وضعیت انکساری نرمال به سمت نزدیکبینی نیز به صورت غیرخطی افزایش مییابد.
نتیجه گیری و توصیه ها: میانگین و دامنه طبیعی فشار داخل چشم و رابطه آن با متغیرهای گوناگون بررسی شد که با مطالعات دیگر تفاوتهایی مشاهده گردید. با توجه به یافتههای این مطالعه، منطقی است که توزیع فشار داخل چشم در افراد طبیعی و افراد مبتلا به گلوکوم جداگانه بررسی گردد و شیوع عوامل خطر آن نیز جداگانه گزارش گردد تا نتایج مطالعات بهطور منطقیتری قابل مقایسه باشند.
وجیهه مرصوصی، لاله محمدی علمداری، حمیده شجری،
دوره 64، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: در مطالعات اخیر، آنتاگونیستهای کلسیم، و به ویژه نیفدیپین در اداره زایمان زودرس به میزان فزایندهای مورد استفاده قرار گرفته است و به عنوان یک داروی توکولیتیک از داروهای بتا 2 سمپاتومیمتیکها موثرتر است. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر نیفدیپین خوراکی روی پارامترهای جریان خون بندناف در اولتراسونوگرافی در بیماران باردار با طول سرویکس کوتاه میباشد.
روش بررسی: در یک مطالعه از نوع سری موارد، 20 بیمار در خطر زایمان زودرس با سرویکس کوتاه شونده در معاینات سریال مورد بررسی قرار گرفتند. در این بیماران نیفدیپین mg 40 در روز به صورت خوراکی تا حدود هفته 37 حاملگی تجویز گردید و بیماران توسط سونوگرافی کالرداپلر و پالس داپلر از نظر فلوی بند ناف نسبت جریان خون سیستولی به دیاستولی (SD) و شاخص ضربانپذیری (PI)، پیش و پس از تجویز نیفدیپین هر دو هفته یکبار مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: میانگین سن بیماران 4.58±25.55 سال بود. میانگین طول سرویکس در شروع مطالعه32/6±68/19 میلیمتر بود. نیفدیپین به طور متوسط در 12/4±4/26 هفتگی بارداری آغاز و در 65/2±10/36 هفتگی پایان یافت. عوارض نیفدیپین در 2 بیمار (10%) دیده شد. در هیچیک از بیماران میزان SD و PI در هیچیک از اندازه گیریها از محدوده طبیعی خارج نگردید. بر خلاف PI، SD پس از شروع نیفدیپین، به میزان معنیداری از SD پیش از تجویز نیفدیپین پائین تر بود (45/2±28/2 در مقابل 21/0±65/2). دو نوزاد (10%)، با سن زیر 37 هفته و وزن زیر 2500 گرم به دنیا آمدند. فقط یک نوزاد نیاز به بستری در NICU پیدا کرد.
نتیجهگیری: میتوان از نیفدیپین خوراکی به عنوان یک داروی مطمئن و موثر به عنوان توکولیتیک در بیماران در خطر زایمان زودرس با طول سرویکس کوتاه شونده، استفاده کرد.
سیدجمال هاشمی، عبدالناصر محمدی، سیدحسین میرهندی، ساسان رضایی،
دوره 64، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: تهاجم قارچ به بافتهای بدن انسان تقریبا از اوایل سال 1800 میلادی شناخته شده واز سال 1900 به بعد گزارشات فراوان از بیماریهای قارچی ارائه شده است.در حالیکه امروزه پیشرفتهای وسیعی در مورد درمان وپیشگیری از عفونتهای قارچی پاتوژن صورت گرفته است واز موارد بروز آن تا حدودی کاسته شده است ولی به همان نسبت بر میزان بروز عفونتهای فرصت طلب افزوده شده است. لذابا توجه به اهمیت بررسی عوامل قارچی در اعضاء مختلف از جمله دستگاه گوارش وهمچنین اندک بودن مطالعات در این زمینه در ایران و جهان تصمیم به بررسی فراوانی عوامل قارچی در بیماران با ضایعات مشکوک به آپاندیسیت گرفته شد.
روش بررسی: به همین منظور این بررسی به مدت 6 ماه بر روی بیمارانیکه دچار آپاندیسیت مشکوک میشدند و مورد عمل جراحی قرار میگرفتند انجام شد. روش مطالعه در این بررسی از نوع توصیفی - مقطعی بوده است. از نمونههای جدا شده از بیماران آزمایش مستقیم وکشت بعمل آمد. نمونهها بر روی محیط سابورو دکستروز آگار کلر امفنیکل دار(SC) کشت داده شدند وآزمایش مستقیم نیز با استفاده از پتاس 10% انجام شد.
یافتهها: در این بررسی تعدا 200 نمونه آپاندیسیت مشکوک جراحی شده مورد پژوهش قرار گرفت، که از این میزان تعداد 10 مورد قارچ 5 درصد جدا شد که به ترتیب شامل کاندیدا آلبیکنس(40%)، کاندیدا تروپیکالیس(20%) ،گونه ژئوتریکوم(20%) ،گونه ای کریپتوکوکوس (10%) واز سایر گونههای مخمری(10% ) بوده است.
نتیجهگیری: با وجودی که عوامل قارچی در 5 درصد از آپاندیسیتهای مشکوک بدست آمده اند، باتوجه به اینکه فراوانی عوامل قارچی دربافت آپاندیس کم است و هیچکدام از بیماران سابقه مصرف داروو بیماریهای زمینهای را ندارند در نتیجه نمی توان درمان داروئی را به سمت داروهای ضد قارچی سوق داده تا از میزان جراحیها کاسته شود.
گلبرگ طریقت صابر، شبنم زارعی، آرش اعتمادی، محمدرضا محمدی، گیتی شمس،
دوره 64، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: اضطراب شایعترین دیسترس سایکولوژیک در مبتلایان به کانسر است. مطالعات زیادی برای بررسی شیوع اضطراب و افسردگی در مبتلایان به کانسر و عوامل مؤثر بر آن صورت گرفته است. میزان آگاهی بیماران از جنبههای مختلف بیماری، میزان تمایل آنها به دریافت اطلاعات بیشتر و رضایتمندی آنها از اطلاعات منتقل شده و نگرش مبتلایان به کانسر در ایران نسبت به انتقال کامل اطلاعات، مقولاتی هستند که به خوبی به آنها پرداخته نشده و ارتباط آنها با بروز موربیدیتی سایکولوژیک در این بیماران شناخته شده نیست.
روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی 250 بیمار مبتلا به کانسرهای جامد در محدوده سنی 75-15 سال، مراجعهکننده به انستیتو کانسر بیمارستان امام خمینی، وارد مطالعه شدند. با استفاه از پرسشنامه شماره 1، میزان آگاهی بیماران از جنبههای مختلف بیماری، تمایل بیماران به دریافت اطلاعات بیشتر، سطح رضایت و نگرش بیماران به دریافت اطلاعات سنجیده شد. نمره افسردگی و اضطراب با استفاده از مقیاس افسردگی و اضطراب بیمارستانی سنجیده شد. پایایی پرسشنامه شماره یک با محاسبه آلفا کرومباخ (9/0α<) سنجیده شد.
یافتهها: 30% بیماران اضطراب و 17% بیماران افسردگی داشتند. سطح آگاهی 32% بیماران «کم» و 54% «متوسط» بود. همبستگی معنیداری میان آگاهی و افسردگی و اضطراب وجود نداشت. اکثر بیماران (69%) میزان اطلاعات داده شده توسط پزشک را «ناکافی» میدانستند، نمره افسردگی به صورت معنیداری در این گروه از بیماران بیشتر از سایر بیماران بود. اکثر بیماران (59%) تمایل داشتند که حداکثر اطلاعات ممکن را در مورد جنبههای مختلف بیماری به دست آورند. همبستگی معنیداری میان تمایل بیماران با افسردگی و اضطراب وجود نداشت. 64% بیماران عقیده داشتند که در اکثر جنبههای مرتبط با بیماری، پزشک باید حداکثر اطلاعات ممکن را در اختیار بیمار قرار دهد. میان نگرش بیماران و افسردگی و اضطراب، همبستگی معنیداری وجود نداشت. سطح رضایت 29% بیماران «کم» و 39% بیماران «متوسط» بود. نمره افسردگی و اضطراب به صورت معنیداری در بیمارانی که رضایت کمتری داشتند، از سایر بیماران بیشتر بود.
نتیجهگیری: پایین بودن سطح آگاهی اکثر مبتلایان به کانسر درباره بیماری خود در این مطالعه و تمایل زیاد آنها به دریافت اطلاعات بیشتر و عدم رضایتمندی آنها از اطلاعات موجود، و وجود نگرش مثبت نسبت به انتقال کامل اطلاعات درباره بیماری، همگی دلالت بر این مسأله دارند که روند آگاهسازی توسط پزشکان باید بیشتر و بهتر صورت گیرد. به نظر میرسد که میزان اطلاعات به تنهایی نمیتواند در بروز موربیدیتی سایکولوژیک در مبتلایان به کانسر مؤثر باشد، در حالی که میزان رضایتمندی بیماران از اطلاعات دریافت شده که به طور ضمنی اشاره به کیفیت و نحوه انتقال اطلاعات دارد، نقش مؤثری در بروز اضطراب دارد. در عین حال، وجود دید منفی در باور عمومی جامعه ایران نسبت به کانسر و آینده آن، فاکتوری است که هم بر کارکرد پزشکان و نحوه اطلاعرسانی آنها و هم بر تطابق سایکولوژیک مبتلایان به کانسر با مسأله بیماری خود تأثیرگذار است.
سیده زهرا قدسی، زینت نادیا حتمی، علی نیک فرجام، فرید صفر، پدرام نورمحمدپور، مهسا عاشقان،
دوره 64، شماره 3 - ( 2-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: آکنه ولگاریس از شایع ترین بیماری های پوستی به ویژه در دوران نوجوانی است. مطالعات مختلف ارقام متفاوتی را در مورد شیوع آکنه صورت در کشورها و جوامع مختلف گزارش کرده اند اما تا کنون تنها موارد اندکی از آکنه تنه (پشت و سینه) گزارش شده است. اگرچه تجربیات بالینی ما بیانگر شیوع کمتر آکنه تنه در مقایسه با صورت است اما یک مطالعه جامعه نگر برای اثبات این تجارب مورد نیاز است.
روش بررسی: از 20 منطقه آموزش و پرورش شهر تهران، 5 منطقه به طریق تصادفی ساده انتخاب شدند و در هر منطقه یک دبیرستان دخترانه و یک دبیرستان پسرانه مورد بررسی قرار گرفتند. در هر دبیرستان حدود 100 دانش آموز معاینه شدند. پرسشنامه ها بر اساس اطلاعات دموگرافیک دانش آموزان، سابقه خانوادگی و معاینه بالینی آنان تکمیل شد. درجه بندی شدت آکنه بر اساس Consensus Conference on Acne Classification انجام شد.
یافته ها: 1001 دانش آموز دبیرستانی وارد مطالعه شدند (503 دختر و 498 پسر). شیوع آکنه صورت 1/91%، شیوع آکنه پشت 4/54%، و شیوع آکنه سینه 36% بود. آکنه پشت در پسران (5/58%) به طور معنی داری از دختران (9/36%) بیشتر بود((P<0/001. اما در مورد آکنه ناحیه سینه تفاوت معنی داری در دو جنس وجود نداشت. میانگین سن دانش آموزانی که مبتلا به آکنه پشت و یا سینه بودند(1/16) نسبت به دانش آموزانی که آکنه تنه نداشتند(9/15) به طور معنی داری بالاتر بود(P<0/001).سابقه مثبت خانوادگی آکنه در دانش آموزان مبتلا به آکنه تنه بیشتر بود(P<0/001).
نتیجه گیری: شیوع آکنه تنه کمتر از آکنه صورت می باشد. آکنه پشت در پسران شایع تر است. ابتلای ناحیه سینه و پشت نسبت به صورت در سنین بالاتری اتفاق می افتد. به نظر می رسد آکنه شدید ناحیه پشت در پسران شایع تر باشد.وجود سابقه خانوادگی احتمال آکنه پشت و سینه را افزایش می دهد.
آفرین رحیمیموقر، عمران محمدرزاقی،
دوره 64، شماره 4 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: مصرف تزریقی مواد در کشور ما شایع است و یکی از مهمترین عوامل مسمومیت را تشکیل میدهد. این مطالعه با هدف بررسی میزان مسمومیت در مصرفکنندگان مواد، عوامل مؤثر بر آن و اقدامات و مداخلات موجود صورت گرفته است.
روش بررسی: برای انجام این مطالعه از روشهای مطالعه کیفی استفاده شد. این مطالعه در 6 محله از شهر تهران با جمعیت حدود 000/400 نفر انجام شد که از نظر شرایط فرهنگی اجتماعی، تاریخچه، ساختار و میزان شیوع مصرف تزریقی مواد و ارتکاب جرم متفاوت بودند. 81 نفر از افراد کلیدی بخشهای مختلف هر محله و 154 نفر از معتادان تزریقی به طرق هدفمند، فرصتطلب و گلولهبرفی انتخاب و به طور فردی یا گروهی مورد مصاحبه قرار گرفتند. از مطالعه اتنوگرافیک نیز برای مشاهده شرایط زندگی معتادان تزریقی استفاده شد.
یافتهها: در یک محله با سطح اقتصادی اجتماعی بالاتر معتاد تزریقی یافت نشد. در پنج محله دیگر وقوع مسمومیت در مصرفکنندگان تزریقی مواد، شایع گزارش شد. تزریق هرویین بهتنهایی و یا همراه با داروها و مواد دیگر مهمترین الگوی ایجاد مسمومیت گزارش گردید. بهطور کلی بیاطلاعی از میزان خلوص مواد مورد مصرف بهعنوان مهمترین علت شیوع مسمومیت ذکر شد. اغلب درمانگاهها و بیمارستانها حتی در محلههای با شیوع بالای اعتیاد تزریقی و مسمومیت، آمادگی لازم برای انجام اقدامات فوری مربوط به مسمومیت ناشی از مواد اپیوییدی را نداشتند.
نتیجهگیری: با توجه به شیوع این پدیده، انجام مطالعات بیشتر، پیشبینی راهکارهای پیشگیریکننده و آموزش معتادان، خانوادهها و اطرافیان آنان و پیشبینی اقدامات قابل دسترس برای درمان مسمومیت ناشی از مصرف مواد اپیوییدی پیشنهاد میشود
فاطمه قائم مقامی، اعظم السادات موسوی، زهرا بنفشه آل محمد،
دوره 64، شماره 5 - ( 5-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:با توجه به شیوع بالای سرطان گردن رحم در کشورهای در حال توسعه و ارزش تشخیصی و درمانی مخروطبرداری در ضایعات CIN، در این مطالعه، اندیکاسیونها، عوارض و نتایج سیتوپاتولوژی مخروطبرداری مورد بررسی قرار گرفتهاند.
روش بررسی: در این پژوهش گذشتهنگر و توصیفی، پرونده 44 بیمار که در بیمارستان ولیعصر (عج) طی سالهای 79 تا 82 مخروطبرداری شده بودند، مورد مطالعه قرار گرفت.
یافتهها: توزیع سنی بیماران از 18 تا 75 سال با میانگین 18/43 (9/11=SD) و توزیع پاریتی از 0 تا 10 با میانگین 5-4 (3-2=SD) میباشد. 10 بیمار (7/22%) منوپوز هستند. شایعترین اندیکاسیونها جهت مخروطبرداری سرویکس عدم مشاهده T-Zone (19 مورد معادل 2/43%) میباشد که در افراد منوپوز درصد بیشتری را به خود اختصاص داده است (50% "5 مورد" در افراد منوپوز و 2/41% "14 مورد" در افراد پره منوپوز). میزان خونریزی 2 مورد (5/4%) و عفونت ادراری 1 مورد (3/2%) است. بیشترین پاپ اسمیر شامل HSIL در 16 مورد (4/36%)، بیشترین نتیجه بیوپسی در زمان کولپوسکوپی شامل دیسپلازی متوسط در 16 مورد (4/36%) و بیشترین هیستولوژی مخروطبرداری مربوط به دیسپلازی خفیف در 23 مورد (3/52%) میباشد. از 2 مورد(5/4%) سرطان مهاجم در کولپوسکوپی - بیوپسی 1 مورد پاپ اسمیر ASCUS و 1 مورد دیگر پاپ اسمیر HSIL دارد. از 4 مورد (1/9%) سرطان مهاجم در هیستولوژی مخروطبرداری 1 مورد پاپ اسمیر ASCUS و 3 مورد دیگر HSIL میباشد.
نتیجهگیری: نتایج پاپ اسمیر در غربالگری سرطان گردن رحم قابل اعتماد نیست و انجام کولپوسکوپی در پاپ اسمیر LSIL و حتی ASCUS محتاطانهتر است. هر کولپوسکوپیست باید مهارت خود را برای انجام یک مخروطبرداری صحیح از گردن رحم افزایش دهد، چرا که اندیکاسیونهای کلاسیک مخروطبرداری همچنان معتبر باقی ماندهاند و عوارض آن بسیار کم است.
زاهد حسین خان، مصطفی محمدی، پیام اقتصادی،
دوره 64، شماره 5 - ( 5-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: در مطالعات قبلی دقت آزمون لبگزه با آزمون مالامپاتی مورد ارزیابی قرار گرفته است. هدف از انجام این مطالعه مقایسه دقت آزمون لبگزه (ULBT) با آزمونهای فاصله دندانهای ثنایا، تیرومنتال و استرنومنتال در ارزیابی راه هوایی فوقانی و پیشگویی لولهگذاری دشوار میباشد.
روش بررسی: در یک مطالعه آیندهنگر، 380 بیمار مورد بررسی قرار گرفتند. در تمام بیماران پیش از القای بیهوشی، کلاس آزمون لبگزه، فاصله دندانهای ثنایا، تیرومنتال و استرنومنتال تعیین گردید. پس از القای بیهوشی نیز نمای حنجره براساس تقسیمبندی کورمک تعیین گردید. درجه 3 و 4 معادل انتوباسیون دشوار در نظر گرفته شد. بهترین نقاط با بالاترین دقت توسط منحنی ROC برای هر یک از آزمونها تعیین گردید. حساسیت و ویژگی آزمونها در پیشگویی دشواری انتوباسیون محاسبه و مقایسه گردید.
یافتهها: در 19 بیمار (5%) لولهگذاری دشوار بود. کلاس 3 آزمون لبگزه، فاصله دندانهای ثنایا کمتر از 5/4 سانتیمتر، فاصله تیرومنتال کمتر از5/6 سانتیمتر و فاصله استرنومنتال کمتر از 13 سانتیمتر، لولهگذاری دشوار در نظر گرفته شد. اختلاف معنیداری بین دو جنس در لولهگذاری دشوار یافت نشد، اما تمامی آزمونهای به کار گرفته شده بالا در مقادیر ذکر شده اختلاف معنیداری در دو گروه با نمای لارنگوسکوپی داشتند (Mc-Nemar، 005/0P<). میزان ویژگی و دقت آزمون لبگزه به میزان معنیداری از آزمونهای تیرومنتال، استرنومنتال و فاصله بین دندانهای ثنایا بیشتر است (به ترتیب ویژگی96/91 % در مقابل01/77%، 64/70% و 27/82% و دقت 05/91% در مقابل 58/76%، 32/71%، 84/81% و53/90%).
نتیجهگیری: آزمون لبگزه با داشتن بالاترین دقت و ویژگی نسبت به آزمونهای فاصله استرنومنتال، تیرومنتال و فاصله بین دندانهای ثنایا در ارزیابی راه هوایی مناسبتر است.
آفرین رحیمی موقر، علی فرهودیان، رضا راد گودرزی، ونداد شریفی، مسعود یونسیان، محمدرضا محمدی،
دوره 64، شماره 6 - ( 5-1385 )
چکیده
زمینه و هدف :زلزله بم در دی ماه سال 1382 بهوقوع پیوست و تعداد بیشماری کشته و زخمی برجای گذاشت. مصرف تریاک در مردان بزرگسال بم رایج بوده است. هدف از این مطالعه، تعیین تغییرات میزان مصرف مواد اپیوئیدی (افیونی) در ماه هشتم پس از زلزله نسبت به ماه قبل از زلزله و عوامل مؤثر بر آن در بازماندگان زلزله بم میباشد.
روش بررسی: با استفاده از روش نمونهگیری صحرایی، بهطور تصادفی، 779 نفر از میان جمعیت بازماندگان زلزله بم با حداقل سن 15 سال انتخاب شدند. برای بررسی عامل خطر و ارتباط آن با افزایش مصرف مواد از آنالیز یک و چند متغیره (رگرسیون لجستیک) استفاده شد.
یافتهها: افزایش مصرف مواد اپیوئیدی در 3/18 درصد از مردان و 3/2 درصد از زنان گزارش شد. نسبت شانس (OR) افزایش مصرف مواد اپیوئیدی در مردان 4/9 برابر زنان (0/18- 9/4= CI 95%) بود. در مردان، افزایش مصرف مواد اپیوئیدی پس از زلزله با سابقه مصرف این مواد در طول یک ماه قبل از زلزله (1/13- 4/2= CI 95%، 6/5= OR)، سن ( OR در گروه سنی 30 تا 44 ساله 7/4 برابر افراد زیر 30 سال، با فاصله اطمینان 95% برابر با 8/1 تا 1/12، ابتلا به PTSD (2/9- 5/1= CI 95%، 7/3= OR) و در زنان تنها با سابقه مصرف این مواد در طول یک ماه قبل از زلزله (0/154- 5/12= CI 95%، 8/43= OR) ارتباط داشت.
نتیجهگیری: این یافتهها حاکی از آن است که بهویژه در مناطق و گروههایی که مصرف مواد رواج بیشتری دارد، احتمال افزایش مصرف مواد پس از حوادث و بلایا وجود دارد و پیشبینی مداخلات پیشگیرانه بهویژه برای گروههای در معرض خطر ضرورت دارد.
جواد محمودی قرائی، محمد رضا محمدی، مهدی بینا، محمد تقی یاسمی، یوسف فکور،
دوره 64، شماره 8 - ( 5-1385 )
چکیده
بازگوئی روانشناختی و روشهای شناختی رفتاری و فعالیتهای حمایتی در پیشگیری و درمان نشانه های اختلال استرس پس از سانحه به کار رفتهاند. در این مطالعه این روشها را به صورت مجزا و در ترکیب باهم در درمان اختلال PTSD ناشی از زلزله بم در نوجوانان بررسی و با گروه کنترل مقایسه مینمائیم.
روش بررسی: در یک کارآزمائی عرصه ای چند گروهی کنترل شده، نوجوانانی که نشانه های اختلال استرس پس از سانحه زلزله بم را داشته و نیازمند درمان داروئی نبودند تحت مداخلات گروهی شامل بازگوئی روانشناختی و درمان های شناختی- رفتاری و مداخلات حمایتی ورزشی- هنری قرار گرفته و با گروه شاهد مقایسه شدند.
یافتهها: تعداد 200 نفر وارد مطالعه شدند و در سه گروه مداخله و یک گروه شاهد قرار گرفتند. 31 نفر به دلیل مهاجرت و یا تمایل شخصی از مطالعه خارج شدند. فقط بین گروه تحت مداخلات رفتاری - شناختی و گروه شاهد در کاهش میانگین کل نشانه های PTSD و کاهش میانگین نشانه های اجتناب تفاوت از نظر آماری معنی دار بود. تفاوت سایر گروهها با گروه شاهد و با یکدیگر معنی دار نبود.
نتیجهگیری: مداخلات رفتاری - شناختی گروهی میتوانند بر برخی نشانههای PTSD موثر باشند.
مریم مدرس، ماندانا میرمحمدعلی، حمید حقانی، رباب آرامی، پروین رهنما،
دوره 64، شماره 9 - ( 6-1385 )
چکیده
گستردهترین آزمونی که برای ارزیابی سلامت جنین قبل از زایمان انجام میگیرد NST یا آزمون بدون استرس جنین میباشد. در این آزمون تعداد تسریعهای ضربان قلب به کمک دستگاه داپلر یا مانیتورالکترونیکی مورد بررسی قرار میگیرد. نتایج این آزمون میزان مثبت کاذب بالایی دارد. مطالعات مختلف همراهی تحریک صوتی ارتعاشی با NST را جهت کاهش موارد غیرواکنشی و مدت آزمون پیشنهاد نمودهاند.
روش بررسی: این پژوهش از نوع بررسی تستها به صورت یک گروهی و به روش نمونهگیری تصادفی ساده بود. تعداد نمونهها 40 نفر و ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه و برگ ثبت اطلاعات، دستگاه سونوگرافی و Non Stress Test (NST)، کاغذ الگوهای ضربان قلب، مسواک الکتریکی و ساعت بود. تحریک صوتی ارتعاشی با مسواک الکتریکی به مدت سه ثانیه بالای سر جنین از روی شکم مادر انجام و NST ده دقیقه دیگر ادامه مییافت. سپس نتایج آن را ثبت و بیمار جهت پروفایل بیوفیزیکی (BPP) ارجاع میشد. دادههای بدست آمده توسط نرمافزار SPSS جمعآوری و با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی کایدو و آزمون دقیق فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در این پژوهش 70% موارد غیرواکنشی با استفاده از تحریک صوتی ارتعاشی به واکنشی تغییر یافت و در همه آنها نمره BPP طبیعی (نمره هشت از هشت) بود (ارزش پیشگویی منفی 100%). میزان مثبت کاذب با تحریک صوتی ارتعاشی کمتر از NST بود.
نتیجهگیری: با استفاده از تحریک صوتی ارتعاشی در ارزیابی سلامت جنین میتوان با صرفهجویی در وقت و هزینه و پرسنل، سلامتی جنین را زودتر و بهتر تشخیص داد.
یوسف فکور، جواد محمودی قرائی، محمد رضا محمدی، مهدی کریمی، ماهیار آذر، مریم ممتاز بخش،
دوره 64، شماره 9 - ( 6-1385 )
چکیده
بازگوئی روانشناختی روشی است که در پیشگیری از بروز نشانههای اختلال استرس پس از سانحه در آسیبهای مختلف بهکار رفته است. درمانهای شناختی - رفتاری نیز در درمان این اختلال موثر بوده است. در این مطالعه اثر این روشهای مداخله بین گروههای سنی مختلف بازماندگان زلزله بم مقایسه میشود.
روش بررسی: در یک مطالعه تک گروهی از نوع کار آزمایی بالینی نیمه تجربی قبل- بعد، بازماندگان زلزله بم که نشانههای اختلال استرس پس از سانحه را داشتند در سه گروه سنی جوانان، میانسالان و سالمندان تحت درمان گروهی شامل یک جلسه بازگوئی روانشناختی و سه جلسه درمان شناختی - رفتاری قرار گرفتند. و نشانههای اختلال توسط مقیاس CAPS ارزیابی شد و نتایج قبل و بعد از انجام مداخله مقایسه شدند.
یافتهها: تعداد 130 نفر از بازماندگان زلزله وارد مطالعه شدند و 51 نفر از مطالعه خارج شدند. تغییر تواتر نشانههای اختلال در یک دوره سه ماهه معنیدار بود. ولی مداخلات فقط در کوتاه مدت بر شدت نشانهها مؤثر بودند. تغییر میانگین نشانههای اجتنابی قابل توجه بوده و مداخلات بر نشانههای یادآوری واقعه در دراز مدت و بر نشانههای برانگیختگی در کوتاه مدت و دراز مدت اثری نداشتند. گروههای سنی در پاسخدهی به مداخلات با یکدیگر تفاوتی نداشتند.
نتیجهگیری: مداخلات حمایتی روانی-اجتماعی شامل مداخلات گروهی رفتاری شناختی در بلایای طبیعی بر برخی نشانههای اختلال استرس پس از سانحه مؤثر است ولی در اثر بخشی این مداخلات بین گروههای سنی مختلف تفاوتی وجود ندارد.
میترا مدرس گیلانی، اعظم السادات موسوی، میترا محمدی فر، نادره بهتاش، فاطمه قائم مقامی، فاطمه سلطانپور،
دوره 64، شماره 11 - ( 7-1385 )
چکیده
دستیابی به یک رژیم درمانی مناسب در سرطان اپیتلیال تخمدان بهمنظور بهبود بقای عمر، یکی از اهداف مهم در انکولوژی زنان محسوب میشود. هر چند قدم اول درمان در سرطانهای تخمدان جراحی اپتیمال میباشد، بسیاری از بیماران نیاز به کموتراپی دارند. با توجه به تغییر رژیم درمانی از (CP) cisplatin+ cyclophosphamide به taxol+ carboplatin (TC) و نتایج درمانی قابل توجه و هزینه کم رژیم قبلی، این مطالعه بهمنظور مقایسه این دو رژیم درمانی انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت Historical cohort روی 70 بیمار مبتلا به سرطان اپیتلیال تخمدان مراجعهکننده به بیمارستان ولیعصر بین سالهای 1383-1376 که پس از عمل جراحی کامل، تحت کموتراپی قرار گرفتهاند، انجام شده است.
یافتهها: در گروه CP، عوارض گوارشی و مخاطی بهطور معنیداری نسبت به گروه TC پایینتر بود. همچنین در گروه TC رابطه معنیداری بین کاهش CA125 و مدت زمان فروکش بیماری (remission) وجود نداشت اما در گروه CP با منفی شدن CA125 در زیر سه سیکل کموتراپی مدت زمانی که بیمار در remission بسر میبرد طولانیتر شده بود (02/0P=). مدت زمان عاری از تومور در گروه CP طولانیتر بود (05/0P<). بقاء کلی در دو گروه تفاوت معنیداری نداشت.
نتیجهگیری: با توجه به مزایا و نیز مقرونبهصرفه بودن رژیم کموتراپی سیس پلاتین، سیکلوفسفامید بهنظر میرسد استفاده از این رژیم در بیماران با جراحی اپتیمال میتواند با رژیم تاکسول، کربوپلاتین برابری کند. بررسی این موضوع بهصورت وسیعتر توصیه میشود
امید سبزواری، عباس دلیرج، محمد محمدی، حسین رستگار،
دوره 64، شماره 12 - ( 8-1385 )
چکیده
خوراک شیرخوار مورد مصرف کودکان، بسته به نوع منابع مورد استفاده در ساخت آنها حاوی اسیدهای چرب مختلفی میباشند. برخی از این اسیدهای چرب ارزش تغذیهای و بیولوژیکی مؤثر دارند اما حضور برخی از آنها در خوراک شیرخوار میتواند همراه با اثرات مضر باشد، در این میان اسید چرب اروسیک بیشتر از بقیه مورد توجه میباشد. این اسید چرب با تجمع در بافت میوکارد قلب، ایجاد آسیب میکند بنابراین تا حد امکان این اسید چرب مضر نباید در خوراک شیرخوار وجود داشته باشد.
روش بررسی: گاز کروماتوگرافی یکی از مهمترین روشهای جداسازی اسیدهای چرب از جمله اسیداروسیک در روغنها و مواد غذایی حاوی روغن، میباشد. به منظور بررسی میزان اسید چرب مضر اروسیک در سه نوع خوراک شیرخوار پر مصرف در ایران به نامهای هومانا، بیومیل و ملتی از روش GC و با استفاده از ستون WCOT Fused Silica و آشکارساز FID استفاده گردید. با استفاده از غلظتهای مختلف اسید اروسیک منحنی کالیبراسیون رسم شد و برای کاستن خطای کار، از استاندارد داخلی Heneicosanoic Acid استفاده گردید.
یافتهها: در این بررسی اسید چرب اروسیک در خوراک شیرخوار هومانا 06/0% و در بیومیل 002/0% (کل اسیدهای چرب) یافت شد ولی در خوراک شیرخوار ملتی، یافت نشد.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که مقادیر اسید چرب مضر اروسیک در سه نوع خوراک شیر خوار کمتر از حد مجاز اعلام شده استاندارد Codex (کمتر از 1%) میباشد.
منوچهر آقاجانزاده، فیضالله صفربور، حسین خوشرنگ، علی محمدزاده، نعمتالله ختمی،
دوره 64، شماره 12 - ( 8-1385 )
چکیده
کنترل درد پس از توراکوتومی خلفی طرفی برای کفایت تهویه و احساس راحتی بیمار و کاهش عوارض ریوی اهمیت زیادی دارد. به علت عوارض فراوان نارکوتیکها از روشهای مختلف بلوک اعصاب بیندندهای با هدف کنترل درد و کاهش مصرف نارکوتیکها استفاده میشود. هدف این بررسی تعیین اثربخشی بوپیواکائین با نرمال سالین در کنترل درد پس از توراکوتومی خلفی طرفی میباشد.
روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی یک سوکور 40 بیمار بطور اتفاقی در دو گروه 20 نفری قرار گرفتند. در گروه اول (G1) از تزریق دوز منفرد بوپیواکائین 5/0% ml10 و انفوزیون مداوم نرمال سالین پس از چهار ساعت از جراحی و در گروه دوم ( G2 ) از تزریق دوز منفرد ml10 بوپیواکائین5/0% و انفوزیون مداوم بوپیواکائین چهار ساعت پس از جراحی به عمل آمد. برای بررسی کنترل درد ازLinear Visual Analogue Scale (VAS) استفاده گردید
یافتهها: میانگین VAS در ساعتهای 8، 12، 16، 20، 24 پس از عمل در گروه اول به ترتیب 6/7، 5/5، 6/6، 5/5، 7/5 و در گروه دوم 4/3، 7/3، 8/2، 1/2، 9/1 بود که اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود داشت (001/0p< در ساعت 12 و در بقیه موارد 0001/0p<) بود. کنترل درد در گروه اول % 5 و در گروه دوم %81 بود . میانگین VAS در ساعتهای 28 ، 32 . 36 ، 40 ، 44 ، 48 پس از عمل در گروه اول به ترتیب 2/5، 5، 3/5، 4/4، 1/5، 7/4 و در گروه دوم 6/1، 8/1، 5/1، 6/1، 5/1، 4/1 بود که اختلاف معنیداری بین گروه وجود داشت. (0001/0P<). در 24 ساعت اول میانگین تزریق پتیدین در گروه اول 7/3 و در گروه دوم 6/0 بود (0001/0P<). در 24 ساعت دوم میانگین تزریق پیتیدین در گروه اول 2/2 بود و در گروه دوم نیاز به تزریق نبود
نتیجهگیری: بوپیواکائین با انفوزیون مداوم اکستراپلورال در کنترل درد پس از توراکوتومی و کاهش نیاز به نارکوتیکها موثر است
گیتا شعیبی، سوسن سلطانی محمدی، مهدی رجبی،
دوره 65، شماره 2 - ( 12-1386 )
چکیده
درد حین تزریق پروپوفول از عوارض شایعی است که منجر به ناراحتی بیمار میشود. روشهای متعددی جهت کاهش این درد بکار رفته که نتایج متفاوتی داشتهاند. هدف از این مطالعه بررسی اثر سولفات منیزیم بر شدت درد ناشی از تزریق ﭘروﭘوفول است.
روش بررسی: در یک کارآزمائی بالینی دوسوکور، 100 بیمار 50 -20 ساله با کلاس ASA، کلاس ΙΙ و Ι که کاندید اعمال جراحی الکتیو بودند، در سال 1384 و در بیمارستان شریعتی، بطور تصادفی در دو گروه 50 نفری قرار گرفتند. در هر دو گروه از هر دو دست بیمار کانول وریدی شماره 20 گرفته شد. در گروه اول: به طور همزمان سولفات منیزیم 10٪ از یک دست و نرمال سالین هم حجم آن از دست دیگر به عنوان ﭘیش دارو و در گروه دوم: سولفات منیزیم 10٪ از یک دست و لیدوکائین 1% از دست مقابل در عرض 30 ثانیه تزریق شد. حجم تمام داروهاml 2 بود. بعد از 30 ثانیه ml 2 ﭘروﭘوفول 1% به طور همزمان از ﭘشت هر دو دست تزریق میگردید شدت درد بر اساسVerbal Analogue Scale از بیمار سوال و ثبت میشد.
یافتهها: نتایج در گروه اول متوسط درد در دست با پیش داروی منیزیم 07/1± ۴۶/۱ و در دست با نرمالسالین 15/2±56/4 بود (001/0p=). در گروه دوم متوسط درد در دست با سولفات منیزیم 34/1±82/0 و در دست با لیدوکائین 07/1± ٧٨/0 بود ( 86/0p=).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که ﭘیش درمانی با سولفات منیزیم داخل وریدی تفاوت معنیداری با لیدوکائین در کاهش درد حاصل از تزریق وریدی ﭘروﭘوفول ندارد ولی هر دو دارو نسبت به نرمال سالین تاثیر بیشتری دارند.
نوید محمدی، مژگان کار بخش داوری، عبدالکریم پژومند،
دوره 65، شماره 4 - ( 4-1386 )
چکیده
تعیین ویژگیهای اپیدمیولوژیک نوجوانانی که اقدام به مسمومیت عمدی کرده، به تنها بیمارستان تخصصی- ارجاعی مسمومیت در تهران مراجعه نموده یا ارجاع شده بودند.
روش بررسی: در این پژوهش که توسط مرکز تحقیقات تروما و جراحی سینا در بیمارستان لقمان انجام شد تمام موارد مسمومیت حاد در فاصله زمانی اردیبهشت تا آذر ماه 1382، وارد این مطالعه مقطعی شدند. گروه سنی نوجوانان، از 13 تا 19 سال در نظر گرفته شد و اطلاعات آنها جهت این مقاله مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل دادهها با نرمافزارهای آماری 8 STATA وSPSS ویراست 13 به انجام رسید.
یافتهها: از 9203 مورد مسمومیت عمدی، 5/28 %، نوجوان بودند (2626 نفر) نسبت دختر به پسر، 20/2 بود. 8/86% مجرد و 7/55%، دانشآموز و اغلب موارد شهرنشین بودند. مجموعاً مصرف 4859 مورد دارو یا سم، گزارش شد (میانگین 85/1 برای هر نفر). بین میانگین سنی پسران و دختران، اختلاف آماری معنیدار وجود داشت، در حالی که از نظر سابقه اختلالات جسمی و روانی، دو جنس، تفاوت معنی داری نداشتند. اکثریت بیماران، سابقه ای از اقدام به خودکشی قبلی نداشتهاند.
نتیجهگیری: برتری عددی دختران در اقدام به مسموم کردن خود، دیده میشود. با وجود این، پسران در سن پایینتری اقدام به مسمومسازی خود کرده بودند. فراوانی اختلالات روانی در نوجوانان مورد مطالعه کم تر از فراوانی آن درجمعیت عام بود که می تواند به دلیل شیوع کمتر این اختلال در آن ها بوده یا به خاطر برآورد کم تر از حد واقعی باشد. مسئله مهم، لزوم انجام مراقبتهای روان پزشکی برای کسانی است که اقدام به مسمومیت عمدی (خودکشی) میکنند. این مراقبتها باید مبتنی بر ارزیابیهای مناسب پایهای افراد و متناسب با نیازهای آنها باشد.