جستجو در مقالات منتشر شده


265 نتیجه برای حمدی

فرشید فرهان، سیروس عظیمی، مجید محمودی، محمد‌علی محققی، فریده فرزانفر، اعظم نورمحمدی، ملیحه خالقیان، عباس جعفری، مهرانگیز قائم‌مقامی، کوروس دیوسالار،
دوره 74، شماره 1 - ( فروردین 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: بر اساس گزارشات، افزایش فراوانی ناهنجاری‌های کروموزومی در سلول‌های خون محیطی، نشانه‌ای از استعداد ژنتیکی افراد در ابتلا به سرطان می‌باشد. هدف از این مطالعه، بررسی فراوانی ضایعات کروموزومی لنفوسیت‌های خون محیطی بیماران مبتلا به سرطان سر و گردن در مواجه با تابش اشعه رادیوتراپی در محیط آزمایشگاهی در مقایسه با گروه افراد سالم بود.

روش بررسی: در یک مطالعه مورد-شاهدی، از اردیبهشت‌ماه 1391 تا بهمن‌ماه 1393، لنفوسیت‌های خون محیطی 101 نفر از بیماران مبتلا به سرطان سر و گردن پیش از درمان رادیوتراپی و 40 نفر از افراد گروه کنترل سالم با عدم ابتلا به هیچ‌گونه بیماری جسمی و روانی جمع‌آوری گردید. این افراد به درمانگاه رادیوتراپی انستیتو کانسر واقع در مجتمع بیمارستانی امام‌خمینی (ره) در تهران مراجعه نمودند. جهت بررسی ناهنجاری‌های کروموزومی، دو آزمون سنجش حساسیت کروموزومی، G2 و میکرونوکلوئوس به‌کار گرفته شد.

یافته‌ها: دو گروه مورد مطالعه از نظر شاخص‌های دموگرافیک همگون بوده و اختلاف آماری معناداری نداشتند. نتایج این بررسی نشان داد که در هر دو آزمون سنجش حساسیت کروموزومی، G2 و میکرونوکلوئوس، میانگین ضایعات کروموزومی بیماران بیشتر از این میانگین در گروه افراد سالم است (001/0P= و 05/0P=). ارتباط معناداری بین فراوانی ضایعات کروموزومی در بیماران و واکنش‌های بافتی زودرس و یا دیرهنگام در آن‌ها مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری: از یافته‌های به‌دست آمده می‌توان نتیجه گرفت که حساسیت کروموزومی لنفوسیت‌های بیماران مبتلا به سرطان سر و گردن نسبت به تابش اشعه گاما در محیط آزمایشگاهی از حساسیت کروموزومی به اشعه گاما در افراد سالم بیشتر است.


مسعود محمدی،
دوره 74، شماره 1 - ( فروردین 1395 )
چکیده

سردبیر محترم

بیماری‌های مزمن و غیرواگیر اصلی‌ترین عوامل مرگ‌و‌میر و ناتوانی در دنیای امروز به‌شمار می‌روند. این بیماری‌ها دارای اهمیت بالایی بوده چرا که تاثیر عوامل مختلفی در آن‌ها ایجاد بیماری را ممکن می‌سازد و اساسا به‌خاطر ماهیت مزمن این بیماری‌ها یک علت مشخص نمی‌تواند ایجاد‌کننده بیماری‌های غیر‌واگیر باشد.1 همواره یک سیاستگزار با این سوال مواجه است که چه میزان از بار بیماری و یا شیوع آن قابل پیشگیری است. برای بررسی این سوال همواره اپیدمیولوژیست‌ها با مفهوم خطر قابل انتساب مواجه بوده‌اند، که دو بحث آن یعنی کسر منتسب به جمعیت (Population Attributable Fraction) و سهم تاثیر بالقوه یا تعمیم‌یافته (Potential Impact Fraction) در سال‌های اخیر بیشتر مورد توجه پژوهش‌گران در کشور قرار گرفته است. در سال 1953، Levin برای اولین‌بار مفهوم جمله کسر منتسب به جمعیت را ارایه کرد. در واقع کسر منتسب جمعیتی شاخصی است به‌منظور برآورد خطر بیماری‌زایی یک عامل ایجاد‌کننده بیماری. همان‌گونه که گفته شد، بحثی که مورد توجه سیاستگزاران سلامت است، کاهش شیوع یک عامل خطر به صفر است و در عمل دست‌یابی به شیوع صفر با مداخله‌هایی در جمعیت امکان‌پذیر نیست، بنابراین کسر منتسب به جمعیت بیان می‌کند که اگر اثر عامل علیتی مانند X در جمعیت حذف (فرض محاسبه کسر منتسب به جمعیت رساندن شیوع یک عامل خطر به صفر است) شود، چه مقدار از بار بیماری Y که عامل X یک عامل خطر اصلی در آن است در جمعیت کاهش خواهد یافت.2و3 سهم تاثیر بالقوه یا تعمیم‌یافته (PIF) در سال 1980 توسط Walter معرفی شد و در سال 1982، Morgenstern و Bursic این مفهوم را برای اندازه‌گیری جز منتسب به جمعیت گسترش  دادند که به‌طور کلی سهم تاثیر بالقوه (PIF) عبارت است از کاهش کسری از بیماری که در نتیجه تغییر در وضع کنونی عامل خطر حاصل می‌آید، بدین‌معنی که اگر بتوانیم شیوع یک عامل خطر در حال حاضر را به سطحی که می‌خواهیم (سطحی که می‌تواند مورد نظر سیاستگزار و قابل اجرا باشد و نه کاهش به شیوع صفر تنها) کاهش دهیم شاهد چه میزان کاهش و یا اجتناب از خطر در بیماری خواهیم شد که عامل خطر در آن بیماری سهیم بوده است.4و5 بنابراین می‌توان گفت تفاوت‌های تفسیر آن‌ها و جابه‌جا به‌کار بردن این مفاهیم در مجلات علمی-پژوهشی کشور و نظر داوران در حوزه این مقالات بسیار عمیق می‌باشد که به‌طور عموم مباحث را جابه‌جا به‌کار برده و این ویژگی موجب رد یک مقاله می‌گردد، بنابراین داوران محترم مجلات علمی باید نظر تخصصی بیشتری در زمینه داوری مباحث گفته‌شده داشته باشند تا تولید علم حاصل از این مقالات بسیار سودمند و راهنمای سیاستگزاران سلامت باشد.


مریم احمدی‌زاده، حمیدرضا وزیری، ریحانه سریری، حوریه شایگان،
دوره 74، شماره 2 - ( اردیبهشت 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: بارداری بدون جنین وقتی اتفاق می‌افتد که یک تخم تخمک لقاح یافته به دیواره رحم متصل می‌گردد ولی جنینی به‌وجود نمی‌آید. شایعترین آسیب قابل شناسایی در سه ماهه اول بارداری است که ممکن است منجر به سقط شود. این مطالعه نیز با هدف اندازه‌گیری میزان فعالیت آنزیم کاتالاز بزاق، از مهمترین آنزیم‌های آنتی‌اکسیدان، در زنان بیمار مبتلا به بارداری بدون جنین و زنان سالم با سابقه بارداری طبیعی انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه مورد- شاهدی بر روی 34 زن مبتلا به بارداری بدون جنین و 34 زن سالم به‌عنوان کنترل از مهر 1393 تا تیر 1394 در شهر رشت، استان گیلان، آزمایشگاه بیوشیمی دانشگاه گیلان انجام گرفت. طیف سنی در گروه بیمار 20 تا 44 سال و در گروه کنترل 18 تا 45 سال بود. نمونه‌های بزاق غیرتحریکی جمع‌آوری گردیدند. میزان فعالیت آنزیم کاتالاز بزاق بر اساس سنجش اسپکتروفتومتری و تجزیه هیدروژن پراکسید در دو گروه بیمار و شاهد سنجیده شد.

یافته‌ها: گروه بیمار از لحاط متوسط سن و عدم سابقه به بیماری‌های دیگر با گروه سالم یکسان بودند. بررسی‌های بیوشیمیایی نشان دادند که میزان فعالیت آنزیم کاتالاز در گروه بیمار در مقایسه با گروه شاهد کاهش معناداری داشت (03/0P=).

نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد که استرس اکسیداتیو نقش مهمی در پاتوفیزیولوژی بیماری بارداری بدون جنین دارد بنابراین تعیین میزان فعالیت آنزیم‌های آنتی‌اکسیدانی ممکن است نقش موثری در پیش‌بینی و در نتیجه، پیشگیری از بارداری بدون جنین داشته باشد. 


فرین سلیمانی، فرحناز محمدی شاهبلاغی، فاطمه نیری، حسین دلیلی، مامک شریعت،
دوره 74، شماره 3 - ( خرداد 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: این مطالعه با هدف تبیین نیازها و مهارت‌های لازم برای تربیت فوق‌تخصص طب نوزادان طراحی شد.

روش بررسی: این مطالعه با رویکرد کیفی، با تمرکز بر روش تحلیل محتوایی معمول و با اتکا به‌روش نمونه‌گیری هدفمند بر روی استادان، دستیاران سال دوم و دانش‌آموختگان رشته فوق‌تخصصی طب نوزادان در پنج سال گذشته، انجام شد. اشباع داده‌ها نیز به‌عنوان ملاک پایان مرحله جمع‌آوری داده‌ها قرار داده شد. روش جمع‌آوری داده‌ها مصاحبه نیمه‌ساختارمند و بحث گروهی متمرکز بود.

یافته‌ها: پاسخ‌دهندگان نظر خود را در حیطه "کفایت فردی دانش‌آموخته"، "ضعف برنامه آموزشی دوره مربوطه"، "چالش‌های آموزشی"، "نیاز به بازنگری برنامه آموزشی دوره مربوطه"، "ضرورت اصلاح نظام آموزشی پزشکی کشور" و "راهبردهای موثر در آموزش مراقبت تکاملی مغزی-عصبی" ابراز کردند.

نتیجه‌گیری: تغییر و تکمیل برنامه آموزشی (کوریکولوم) دوره فوق‌تخصص نوزادان در مورد مراقبت‌های تکاملی مغزی-عصبی همراه با آموزش‌های منسجم مهارت‌های بالینی مفید می‌باشد.


ملیحه حسن زاده، حسین آیت اللهی، شهناز احمدی، شهرام رحیمی نامقی،
دوره 74، شماره 4 - ( تیر 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: تومور جفت بارداری (GTN) طیف وسیعی از تومورهای خوش‌خیم و بدخیم را در بر می‌گیرد که از تروفوبلاست جفت انسانی منشأ می‌گیرند. ویتامین D نقش‌های بیولوژیک متعدد و نقش مهمی در اتیولوژی و درمان سرطان‌ها ایفا می‌نماید. با توجه به این که در GTN نیز تغذیه نقش موثری داراست، در این مطالعه مقایسه‌ی سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D [25(OH) vit D] در بیماران مبتلا به تومور جفتی بارداری و زنان باردار طبیعی انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه‌ی مورد- شاهدی در بیمارستان قائم (ع) مشهد، از مرداد ماه 1392 تا مهرماه 1394 در 30 بیمار مبتلا به تومور جفتی بارداری و 48 خانم باردار طبیعی سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D گروه با استفاده از روش الایزا اندازه‌گیری شد.

یافته‌ها: از نظر سن دو گروه مشابه بودند (565/0=P). سن حاملگی مورد بررسی نیز در دو گروه اختلاف معناداری نداشت (887/0P=). تشخیص آسیب‌شناسی در 33/83% از بیماران، مول هیداتیدیفورم کامل و در 67/16%، مول هیداتیدیفورم ناقص بود. سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D در 3/73% از بیماران مبتلا به تومور و 1/2% از خانم‌های باردار طبیعی، کمتر از ng/ml 10 بود. 3/6% از خانم‌های حامله، سطح سرمی بیشتر از ng/ml 30 داشتند. میانگین سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D در بیماران مبتلا به GTN به‌طور معناداری کمتر از گروه خانم‌های حامله بود (46/5±09/9 در برابر 37/6±06/20 (000/0P=).

نتیجه‌گیری: در مطالعه حاضر سطح سرمی ویتامین D در زنان مبتلا به تومور جفتی بازداری به‌طور معناداری کمتر از زنان باردار طبیعی بود.


سمیرامیس قوام، محمدرضا حافظی احمدی، حامد توان، منیره یعقوبی، مریم یعقوبی، ابوذر مهردادی،
دوره 74، شماره 4 - ( تیر 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: از آن‌جا که سطوح پلاسمایی بالای پروتیین واکنشی C شاخص خطر بیماری‌های قلبی- عروقی است، بنابراین کاهش سطح آن در بیماران سندرم کرونری حاد از طریق داروهای ضد التهابی می‌تواند منجر به کاهش مرگ و میر و بروز نارسایی قلبی شود، از این‌ رو هدف از این پژوهش بررسی میزان پروتیین واکنشی C فوق حساس در بیماران با سندرم کرونری حاد پیش و پس از درمان با استاتین‌ها بود.

روش بررسی: این مطالعه به صورت مقطعی (Cross-sectional) انجام شد. جامعه آماری 90 نفر از بیماران با سندرم کرونری حاد (ACS) در بیمارستان شهید مصطفی خمینی (ره) شهرستان ایلام از تیر تا شهریورماه سال 1393 بود. در بدو پذیرش نمونه‌گیری از بیمارستان انجام شده و داده‌های دموگرافیک و علایم بالینی، اکوکاردیوگرافی و الکتروکاردیوگرافی بیمار ثبت شد. در بدو بستری پرسشنامه شامل اطلاعات دموگرافیک و سابقه پزشکی بیمار توسط پژوهشگر پر شده و معاینه فیزیکی و اکوکاردیوگرافی توسط کاردیولوژیست انجام شد. اطلاعات به‌دست آمده توسط SPSS software, ver. 19 (Chicago, IL, USA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: 2/52% بیماران مورد مطالعه زن و 8/48% مرد بودند، همچنین بین بستری مجدد و آریتمی بدو بستری در گروهی که آتورواستاتین 40 دریافت می‌کردند ضریب همبستگی مثبت (879/0r=) و حدود 72% بود که نشان داد با افزایش میزان آریتمی‌ها، بستری مجدد در بیماران نیز افزایش می‌یابد.‌

نتیجه‌گیری: با افزایش دوز استاتین، مقدار پروتیین واکنشی C فوق حساس و به دنبال آن خطر حوادث قلبی- عروقی بعدی نیز کاهش پیدا کرد. بنابراین شروع آتورواستاتین با دوز بالا در مراحل اولیه بستری می‌تواند پیامدهای قلبی- عروقی را بهتر کرده و بستری مجدد را کمتر کند.


مسعود محمدی،
دوره 74، شماره 4 - ( تیر 1395 )
چکیده

سردبیر محترم

شواهد و مدارک موجود نشان‌‌دهنده رشد روز افزون مقالات منتشر شده در حوزه سلامت می‌باشد، این شواهد گزارش کرده‌اند که در فاصله سال‌های 1996 تا 2011 میلادی بیش از 25 میلیون مقاله علمی به رشته تحریر درآمده است.1

امروزه دلایل بسیار زیادی از جمله توسعه دانش، حل مشکلات، توسعه‌بخش، سازمان و یا دانشگاه محل خدمت نویسنده برای چاپ و نگارش مقالات علمی وجود دارد2 که دو عامل اول بسیار مهم و عامل توسعه آموزش در هر کشوری است چرا که هرگاه نویسنده‌ای نقطه نظر نوینی درباره یک موضوع دارد و یا هنگامی که فرد راه حل برخی مشکلات مربوط به سلامت را کشف کند، ضروری است تا راه حل مشکل را از طریق یک مقاله پژوهشی در اختیار همگان قرار دهد.2

مراحل نگارش یک مقاله مستلزم صرف وقت زیادی می‌باشد، بر اساس شواهد معمولا از زمان نوشتن نسخه اولیه یک مقاله تا زمانی که نسخه نهایی آن آماده می‌گردد، مقاله بین پنج تا حداکثر 20 بار مورد بازنویسی قرار می‌گیرد3 گرچه رشد روزافزون نگارش مقالات علمی توسعه بهداشت و سلامت را به دنبال خواهد داشت اما بررسی‌های دقیق نشان‌دهنده این موضوع است که تعداد کمی از این مقالات به یافته‌ها و اکتشافات بسیار نوین می‌پردازند و به‌عبارت دیگر بسیاری از این مقالات یا تکرار شده نتایج پیشین هستند که تنها به روز شده‌اند و یا کاربرد این مقالات در عمل بسیار سخت بوده و تنها هدف چاپ یک مقاله بوده است.1

حال سوال این است که چرا با چنین سرگردانی در چاپ و نگارش مقالات مواجه هستیم؟ امروزه هنگامی که یک نویسنده با مشکل مواجه می‌شود و یا یک ایده در زمینه توسعه علم را در نظر دارد، با تمام توان و با انگیزه بالا اقدام به نگارش مقاله می‌کند و همانگونه که گفته شد این اقدام بسیار زمان بر بوده و فرسایشی است، در نهایت پس از اینکه پژوهشگر این رنج‌ها را تحمل کرده و مقاله آماده ارسال به مجله می‌شود، نویسنده وارد مرحله اصلی چاپ مقاله و هفت خان آن شده است، چرا که در بدترین حالت ممکن است مقاله در مرحله اولیه رد شود، گرچه رد یک مقاله توسط یک مجله به معنای خاتمه حیات آن نیست3 اما هنگامی که بدون دلیل کافی، در مرحله اولیه رد می‌شود، اولین ضربه را به نویسنده مقاله وارد می‌کند، آیا مقاله بی‌ارزش است؟ چرا مقاله رد شده است؟ اشکال کار کجاست؟ این‌ها سوالاتی هستند که فکر نویسنده را پر می‌کنند.

کاش مشکل به همین‌جا پایان می‌گرفت، اما مشکل بعدی هنگامی است که سردبیر، مقاله را مورد لطف و عنایت خود قرار داده و آن را شایسته ارسال به مرحله داوری می‌کند، مشکل فرآیند طولانی‌مدت و فرسایشی داوری مقالات است که داوران آن را مورد بی‌مهری خود قرار می‌دهند.

بیشتر داوران مجلات علمی، اساتید و مسئولان دانشگاهی بوده و معمولا بسیار گرفتار هستند، اما هنگامی که یک استاد یا یک مسئول خود را به‌عنوان داور یک مجله معرفی می‌کند آیا نباید خود را متعهد بداند و وظیفه خود را به‌خوبی انجام دهد، مشکل اینجاست که یک مقاله به روز، با فرآیند طولانی داوری که گاهی به بیش از یک سال می‌انجامد، قدیمی شده و ارزش آن کاهش می‌یابد، در این حال کاش آن مقاله پس از یک‌سال فرآیند داوری به چاپ برسد و کابوس تمام شود.

اما وای به زمانی که مقاله پس از یک‌سال رد شود، آن‌گاه مقاله به مجله دیگری فرستاده می‌شود و مقاله به دلیل قدیمی بودن هرگز امکان چاپ پیدا نخواهد کرد، در این صورت است که نویسندگان امید خود را برای نگارش مقالات از دست داده و تنها به مقالاتی روی می‌آورند که پیش‌تر چاپ شده‌اند، از این رو به‌جای تولید علم و حل مشکلات، اقدام به نوشتن مقالاتی خواهند کرد که همانند مقالات چاپ شده نگارش یافته‌اند و تنها به تغییر زمان آن مبادرت می‌کنند.

حال وظیفه مدیر مسئولان و سردبیران مجلات علمی است که تیم تحت رهبری خود را اعم از هیئت تحریره و داوران مجلات، مورد ارزیابی قرار دهند تا وظایف خود را به‌خوبی انجام داده و در انجام آن کوتاهی نکنند و حتی اگر قرار است یک مقاله رد شود این فرآیند را تسریع بخشند، همچنین مجلات علمی می‌توانند حوزه‌های مورد نظری را که در آن زمینه مقالات را به چاپ می‌رسانند و داورانی متناسب با آن دارند (سرعت بخشیدن به فرایند داوری) را مشخص نمایند و آشکارا بیان کنند که چه نوع مقالاتی و با چه ویژگی‌هایی به چاپ می‌رسانند تا از سردرگمی و اتلاف وقت مجله و نویسندگان نیز جلوگیری نمایند.


حسین قیومی‌زاده، سوگل معصوم‌زاده، شیرین نور، سوگل کیان ارثی، زهرا عیوضی‌زاده، فریناز جنیدی شریعت‌زاده، جواد حدادنیا، فرنوش خمسه، نسرین احمدی نژاد،
دوره 74، شماره 6 - ( شهریور 1395 )
چکیده

دمای بدن انسان می‌تواند شاخصی طبیعی برای تشخیص برخی از بیماری‌ها باشد. در دهه‌های اخیر تحقیقات وسیعی برای افزایش استفاده از دوربین‌های حرارتی و به دست آوردن ارتباط نزدیک بین فیزیولوژی حرارتی و دمای پوست انجام شده است. تصویربرداری حرارتی (ترموگرافی) با استفاده از روش مادون قرمز شیوه‌ای سریع، غیرتهاجمی، بدون تماس و انعطاف‌پذیر برای نظارت بر درجه حرارت بدن انسان می‌باشد. در این مقاله با بررسی مطالعات انجام شده در دو بازه زمانی پیش و پس از سال 2000 و با تأکید بیشتر بر روی مقالات جدید، در مورد نحوه انجام و ارزیابی تصویربرداری حرارتی، ابعاد مختلف انجام تصویربرداری وتکنولوژی‌های موجود در این عرصه و معایب این روش، در تشخیص سرطان پستان، توضیحاتی ارایه خواهد شد. تصویربرداری حرارتی در دو حوزه پزشکی و مهندسی پزشکی در تشخیص سرطان پستان مورد استفاده پژوهشگران قرار می‌گیرد. ترموگرافی، داده‌هایی پیرامون ساختارهای مورفولوژی پستان فراهم نمی‌کند، اما داده‌های عملکردی دما و شرایط عروق بافت پستان را ارایه می‌دهد. گمان می‌رود این تغییرات عملکردی پیش از آغاز تغییرات ساختاری که در نتیجه بیماری و یا سرطان پدید می‌آیند، ایجاد شوند. در حال حاضر تصویربرداری حرارتی، روشی در جهت غربالگری و یا روش تشخیصی در مراکز معتبر علمی ثابت نگردیده است. اما مراکز مختلفی وجود دارد که با کمک سیستم‌های نرم‌افزاریِ طراحی شده در این زمینه جهت معاینه و بررسی استفاده می‌کنند. روش تصویربرداری حرارتی موثر است در جهت غربالگری سرطان پستان (با توجه به هزینه پایین و عدم مضربودن) که این تاثیر با ترکیب روش‌های دیگر همچون ماموگرافی افزایش خواهد یافت، اما در جهت تشخیص نوع توده (خوش‌خیمی و بدخیمی) و بیماری‌های مرتبط با بافت پستان هنوز از جایگاه چشمگیری برخوردار نمی‌باشد.


حسن بابامحمدی، عباسعلی ابراهیمیان، فاطمه پاک‌نظر، حجت ترکمندی،
دوره 74، شماره 7 - ( مهر 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: توانایی تشخیص شدت وخامت بیماری در کسانی که حیات آن‌ها به‌طور کامل به بستری شدن در بخش مراقبت ویژه وابسته است، از نظر بالینی بسیار ارزشمند است. هدف این مطالعه بررسی کارآیی بالینی مقیاس سوفای اصلاح شده (Modified sequential organ failure assessment, MSOFA) جهت پیش‌بینی مرگ‌و‌میر و طول مدت اقامت بیماران در بخش مراقبت‌های ویژه بود.

روش بررسی: این یک مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع گذشته‌نگر بود که بر روی پرونده بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه بیمارستان کوثر سمنان در طول چهار هفته در فروردین و اردیبهشت سال 1395 انجام شد. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه داده‌های دموگرافیک و معیار سوفای اصلاح شده بود.

یافته‌ها: از بررسی 105 پرونده بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه در سال 1394 مشخص گردید که 7/45% بیماران فوت، 2/%15 ترخیص و 39% به بخش انتقال یافته بودند. نتایج منحنی راک و آنالیز رگرسیون لجستیک نشان داد که این معیار برای پیش‌بینی وقوع مرگ‌و‌میر و مدت اقامت بیماران در بخش ویژه از حساسیت و ویژگی متوسطی برخوردار بوده (743/0-527/0 CI=، 635/0 Area=) و هر یک واحد افزایش نمره سوفای اصلاح شده با افزایش 32 درصدی شانس مرگ همراه بود (001/0P=، 555/1، 129/195% CI:، 325/1OR=). همچنین هر یک واحد افزایش نمره سوفای اصلاح شده با افزایش 19 درصدی میزان اقامت بیمار در بخش ویژه همراه بود (015/0P=، 371/1، 034/195% CI:، 191/1OR=).

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که مقیاس سوفای اصلاح شده ابزار مناسبی جهت پیش‌بینی طول مدت اقامت و میزان مرگ‌و‌میر بیماران بستری در بخش مراقبت‌های ویژه نیست.


حسین سلیمانی صالح‌آبادی، سعید صالحی‌نژاد ‌کووئی، محمد‌باقر اولیاء، علی دهقان، مسعود محمدی،
دوره 74، شماره 7 - ( مهر 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: اسپوندیلیت انکیلوزان (Ankylosing Spondylitis, AS) یک بیماری التهابی است که به‌طور عمده اسکلت محوری بدن را مبتلا می‌کند، تفاوت‌های تظاهرات بالینی بیماری اسپوندیلیت انکیلوزان در مردان و زنان، مطرح‌کننده تأثیر احتمالی جنسیت بر شدت بیماری است. این مطالعه به‌منظور بررسی تفاوت‌های تظاهرات بالینی بیماری اسپوندیلیت انکیلوزان انجام شد.

روش بررسی: 115 بیمار مبتلا به اسپوندیلیت انکیلوزان مراجعه‌کننده به کلینیک روماتولوژی از فروردین 1380 تا اسفند 1392 در یک مطالعه مقطعی در شهر یزد مورد ارزیابی قرار گرفتند. مهم‌ترین متغیرهای مورد ارزیابی شامل داده‌های دموگرافیک، تظاهرات بالینی، مرحله رادیوگرافی درگیری ساکروایلیاک و داده‌های آزمایشگاهی بود که از پرونده‌های بیماران استخراج و در پرسش‌نامه‌ها ثبت شد.

یافته‌ها: هر دو گروه از نظر سن تشخیص بیماری، وجود انتزیت (التهاب یا درد در محل اتصال تاندون یا رباط به استخوان)، درگیری مفاصل محیطی و داده‌های آزمایشگاهی مانند سرعت رسوب گلبول‌های قرمز (ESR)، پروتیین واکنشی C (CRP) و هموگلوبین با یکدیگر همسان بودند. درد التهابی گردن در مردان بیشتر از زنان بود (2/77% در مقابل 8/51% (01/0P=). مطالعات رادیوگرافی ساکروایلیاک نشان داد که 3/11% از مردان و 37% از زنان، در مرحله اول (009/0P=) و 2/27% از مردان و 7/3% از زنان، در مرحله چهارم (001/0P=) قرار دارند که از نظر آماری اختلاف معناداری داشت.

نتیجه‌گیری: مدت زمان بین سن شروع علایم و سن تشخیص بیماری، درد التهابی گردن و مراحل پیشرفته درگیری مفاصل ساکروایلیاک در مردان نسبت به زنان بیشتر دیده شد. با وجود اینکه این یافته‌ها مطرح‌کننده این است که جنسیت می‌تواند بر الگو و شدت بیماری اسپوندیلیت انکیلوزان تأثیر داشته باشد.


مریم سجادیان، زهرا شهریور، ابوالفضل محمدی، والنتین آرتونیان،
دوره 74، شماره 8 - ( آبان 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال بیش‌فعالی-کم‌توجهی Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) در بسیاری از والدین کودکان ADHD گزارش می‌شود. هدف پژوهش تعیین ADHD و اختلالات شخصیت در والدین کودکان ADHD در مقایسه با گروه سالم بود.

روش بررسی: مطالعه حاضر توصیفی-تحلیلی نوع مقطعی بود که در سال 1394 در بیمارستان روزبه تهران انجام گرفت. نمونه‌ها 45 بزرگسال دارای کودک مبتلا و 45 کنترل انتخاب شدند. پرسشنامه‌های ADHD بزرگسالان، مصاحبه DSM-IV محور II (SCID-II) Structured Clinical Interview for DSM-IV Axis Disorders، مقیاس والدین کانرز (Conner’s Parent Rating Scales, CPRS) در دو گروه، پرسشنامه‌ی توانایی‌ها و مشکلات و اختلالات روانی در کنترل تکمیل شدند. SCID-II و مصاحبه ADHD بزرگسالان برای والدینی که در پرسشنامه‌های مربوطه نمره بالای برش داشتند، اجرا ‌شد.

یافته‌ها: میزان ابتلا به ADHD 5/6 برابر و اختلالات شخصیتB ، C، منفعل-پرخاشگر و افسرده در والدین گروه بیمار بالاتر بود (01/0P<). شایع‌ترین زیرگروه‌ها مختلط (5/%38) و کم‌توجه (8/%30) بود.

نتیجه‌گیری:  ADHD در والدین کودکان مبتلا شایع و با اختلالات شخصیت همراه است.


المیرا محمدی، شاهین گوانجی، فائزه خزیمه، زهرا گلستان‌نژاد، محمدرضا گلستان‌نژاد، مهین بخشی، هژیر یوسف شاهی، محسن دوست محمدی،
دوره 74، شماره 10 - ( دی 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: آنتی‌ژن حفاظت‌کننده از بخش‌های ساختاری در یکی در سم سیاه زخم می‌باشد و پس از تاثیر سم برگیرنده سلولی، نقش مهمی در بیماری‌زایی سم ایفا می‌کند. هدف از این مطالعه بررسی برهمکنش بیوانفورماتیکی آنتی‌ژن حفاظت‌کننده سیاه زخم و چهار ترکیب مهم موجود در بره‌موم زنبور عسل شامل کافئیک اسید، ﺑﻨﺰیﻞ کافئات، سینامیک اسید و کامپفرول با استفاده از نرم‌افزارها و وبگاه‌های بیوانفورماتیکی بود.

روش بررسی: این پژوهش با استفاده از الگوریتم‌های مختلف موجود در پایگاه‌های بیوانفورماتیکی در سال 1393 در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان انجام گرفت. برهمکنش گیرنده با هر کدام از لیگاندها، با استفاده از وب سرورهای SwissDock (http://www.swissdock.ch/) و BSP-SLIM (http://zhanglab.ccmb.med.umich.edu/BSP-SLIM/) به‌دست آمد. نتایج داکینگ (Docking) به‌صورت عدد بر حسب کیلوکالری بر مول (kcal/mol) مشخص شد.

یافته‌ها: بررسی برهمکنش ترکیبات موجود در بره‌موم و آنتی‌ژن خفاظت‌کننده با استفاده از سرور BSP-SLIM  نشان داد که بیشترین برهمکنش به‌ترتیب مربوط به ترکیبات کافئیک اسید، ﺑﻨﺰیﻞ کافئات، سینامیک اسید و کامپفرول بود. نتایج مربوط به برهمکنش لیگاندهای مورد نظر و آنتی‌ژن حفاظت‌کننده با استفاده از سرور SwissDock  نشان داد که ترکیب کافئیک اسید، ΔG برابر با kcal/mol 10/9 و FullFitness برابر با kcal/mol 16/993 داشت. بررسی و تحلیل برهمکنش لیگاندها با آمینواسیدهای وآنتی‌ژن حفاظت‌کننده نشان داد که بیشترین برهمکنش در ترکیب کافئیک اسید مربوط به اسید آمینه گلوتامیک اسید 117 با انرژی برابر با kcal/mol 5429/15 بود.

نتیجه‌گیری: گلوتامیک اسید 117 در اتصال آنتی‌ژن حفاظت‌کننده و گیرنده سلولی آن و در پی آن بیماری‌زایی سم تاثیر چشمگیری دارد.


مسعود محمدی، مسعود میرزایی،
دوره 74، شماره 10 - ( دی 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: چاقی و چاقی شکمی از جمله عوامل خطر فشارخون می‌باشند، مطالعه حاضر با هدف تعیین سر منتسب به جمعیت فشارخون در اثر چاقی و چاقی شکمی و اثر توام هر دو در مردان استان مازندران انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه یک مطالعه اپیدمیولوژیک بود که از داده‌های نظام مراقبت بیماری‌های غیرواگیر که در اردیبهشت ماه سال 1388 به‌دست آمده استفاده شده و اندازه خطر نیز از مطالعه قند و لیپید به‌دست آمده سپس خطر منتسب به جمعیت بر اساس فرمول کسر منتسب محاسبه شد.

یافته‌ها: بر اساس نتایج به‌دست آمده کسر منتسب به جمعیت فشارخون در اثر چاقی (2/17-10/7 :95%CI) 5/14، چاقی شکمی (3/11-04/2 :95%CI)4/7 و اثر مشترک هر دو عامل (6/25-7/9 :95%CI) 6/22 به‌دست آمد.

نتیجه‌گیری: با توجه به شیوع بالای فشارخون و چاقی در مردان استان مازندران لازم است تا در زمینه پیشگیری از شیوع این بیماری‌ها در مردان استان مازندران اقدامات موثری صورت گیرد.


الهام حویزی، طیبه محمدی،
دوره 74، شماره 11 - ( بهمن 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان از مهمترین عوامل مرگ‌ومیر در دنیا می‌باشد و بنابراین هرگونه مطالعه در زمینه بیولوژی سرطان از اهمیت خاصی برخوردار است. سرطان‌های سروگردن 5-2% سرطان‌های بدن را در بر می‌گیرند که در برخی کشورها حتی بالاتر است. القای آپوپتوز یکی از مناسب‌ترین درمان‌های سرطان است. سیکلوفسفامید، ماده آلکیله‌کننده‌ای است که باعث توقف تکثیر DNA و در نتیجه توقف تکثیر و بقای سلولی می‌گردد. بنابراین سیکلوفسفامید برای درمان سرطان‌ها استفاده می‌شود. هدف از انجام این مطالعه مقایسه اثر ضد تکثیری سیکلوفسفامید بر بقای سلول‌های HN5 و فیبروبلاست‌ها بود.

روش بررسی: این مطالعه تجربی در آزمایشگاه سلولی تکوینی دانشکده علوم دانشگاه شهید چمران اهواز در بهار ١٣٩5 انجام گرفت و سلول‌های HN5 و فیبروبلاست‌های جنینی در محیط Dulbecco's modified Eagle's medium (DMEM) حاوی 10% سرم و پنیسیلین/استرپتومایسین در 37 درجه کشت و رقت‌های مختلف سیکلوفسفامید بر بقای سلول‌ها با روش MTT بررسی شد. رنگ DAPI برای تعیین هسته‌های پیکنوتیک در سلول‌های آپوپتوزی انجام گرفت. فیبروبلاست‌ها بر اساس روش‌های استاندارد از جنین‌های 13 روزه موش‌های نژاد NMRI استخراج شدند. در این مطالعه سلول‌های HN5 و فیبروبلاست‌ها به‌مدت 72 ساعت در معرض سیکلوفسفامید قرار گرفتند.

یافته‌ها: غلظت‌های مختلف سیکلوفسفامید بر مرگ سلول‌های HN5 و فیبروبلاستی اثرگذارند. ﻏﻠﻈت µg/ml 1 بیشترین درﺻﺪ ﻛﺎﻫﺶ حیات سلولی را در روز سوم با میانگین 50% و با 001/0P< در بر داشت. به‌طور جالبی سیکلوفسفامید در غلظت‌های پایین‌تر اثرات توکسیک بیشتری در مقایسه با غلظت‌های بالاتر داشت.

نتیجه‌گیری: به‌طور کلی سیکوفسفامید اثرات سیتوتوکسیک پایینی بر سلول‌ها داشته اما به‌طور معناداری اثرات سیتوتوکسیک آن بر سلول‌های HN5 بیشتر از فیبروبلاست‌ها بود. این نتایج نشان می‌دهد که سیکلوفسفامید می‌تواند به‌عنوان عامل ضد سرطان استفاده شود.


فرید سلیمانی محمدی، عباس رحیمی فروشانی، محسن رکنی، محمد فرهمند، کاظم احمدی‌کیا، آزاده شاداب، حمیدرضا احمد خانیها، ژیلا یاوریان،
دوره 74، شماره 11 - ( بهمن 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی ناخوشی‌های مزمن و پیش‌رونده روانی هستند که هنوز عامل سببی آن‌ها مشخص نشده، ولی عوامل ویروسی مانند سیتومگالوویروس (CMV) به‌احتمال در پاتوژنز این اختلالات نقش دارند. هدف از مطالعه کنونی بررسی سطح آنتی‌بادی اختصاصی سیتومگالوویروس انسانی و نیز پی بردن به بودن یا نبود ژنوم این ویروس در سرم و سلول‌های تک‌هسته‌ای خون محیطی بیماران اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی در مقایسه با گروه کنترل می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه از نوع مورد-شاهدی بوده و از مهر تا اسفند 1392 بر روی نمونه سرم و سلول‌های تک‌هسته‌ای خون محیطی 46 بیمار اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی و 46 نفر به‌عنوان کنترل سالم، در گروه ویروس‌شناسی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. ابتدا با تست الایزا تیتر آنتی‌بادی اختصاصی سیتومگالوویروس در دو گروه مورد مطالعه، سنجش شد. سپس بر روی نمونه‌های سرولوژی مثبت و سلول‌های تک‌هسته‌ای خون محیطی تست Real-time PCR جهت بررسی حضور ژنوم CMV انجام پذیرفت.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که تیتر آنتی‌بادی در گروه بیماران روانی نسبت به گروه کنترل سالم به‌طور معنادارای بالاتر بود (009/0P=)، در‌حالی‌که پس از انجام Real-time PCR، ژنوم سیتومگالوویروس در هیچ‌کدام از نمونه‌های بیمار و سالم یافت نشد.

نتیجه‌گیری: در این مطالعه مشاهده شد که تیتر آنتی‌بادی اختصاصی سیتومگالوویروس در گروه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی به‌طور معناداری بالاتر از این مقدار در گروه کنترل سالم است. بنابراین احتمال می‌رود که این ویروس در پاتوژنز این اختلالات روانی نقش ایفا کند.


لیلا عاصف کبیری، عباس علی‌بخشی، سید حسن امامی رضوی، مهتاب محمدی‌فرد، علیرضا عبدالهی،
دوره 75، شماره 3 - ( خرداد 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: در سال‌های اخیر افزون بر هورمون پاراتیرویید نقش ویتامین د در بروز هیپوکلسمی پس از تیروییدکتومی کامل مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این مطالعه بررسی رابطه سطح سرمی ویتامین د پیش از عمل جراحی با بروز هیپوکلسمی پس از جراحی تیروییدکتومی کامل بود.

روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی (توصیفی-تحلیلی) ۵۷ بیمار کاندید تیروییدکتومی کامل از فروردین ۱۳۹۲ تا اسفند ۱۳۹۳ در بیمارستان ولی‌عصر (عج) مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تمامی بیماران کلسیم، ویتامین د، پاراتورمون پیش از عمل و کلسیم روز اول و دوم پس از عمل اندازه‌گیری و سپس بر اساس اهداف مطالعه میزان ویتامین د پیش از عمل با میزان بروز هیپوکلسمی پس از جراحی مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: میانگین کلسیم بیماران پیش از عمل mg/dl ۰/۷۷±۹/۲ و میانگین ویتامین د پیش از عمل nmol/l ۱۲/۱±۲۴ بود. میانگین کلسیم پیش از عمل و روز اول پس از عمل تفاوت آماری معناداری داشتند(۰/۰۰۱P<). از لحاظ ویتامین د، ۳۷ بیمار (۶۴/۹%) دچار کمبود ویتامین د پیش از عمل و ۲۰ بیمار (۳۵/۱%) دچار ویتامین د ناکافی بودند. از ۳۷ بیماری که کمبود ویتامین د پیش از عمل داشتند، ۲۶ بیمار دچار هیپوکلسمی روز اول پس از عمل و از ۲۰ بیماری که ویتامین د ناکافی داشتند ۱۴ بیمار دچار هیپوکلسمی در روز اول شدند که تفاوت از نظر آماری معنادار نبود (۰/۵۸P=).

نتیجه‌گیری: سطح سرمی ویتامین د پیش از عمل تیروییدکتومی کامل نقشی در بروز هیپوکلسمی پس از عمل که از عارضه‌های مهم و به‌طور تقریبی شایع این جراحی می‌باشد ندارد.


مینا گل محمدی، حمید اسدزاده عقدایی، حسین مقصودی، احسان ناظم‌الحسینی مجرد،
دوره 75، شماره 5 - ( مرداد 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: بیشتر سرطان‌های روده بزرگ از پولیپ‌ها منشا می‏گیرند. بررسی میزان بیان ژن‏های دخیل در رشد و توسعه تومور بر روی پولیپ‌های روده بزرگ می‌تواند عاملی برای تشخیص روند بدخیمی پولیپ‌ها باشد. AXIN2، ژن هدف مسیر Wnt می‌باشد و سطح هسته‌ای β-catenin را تنظیم می‌کند. هدف از این مطالعه بررسی میزان بیان ژن‌ AXIN2 در پولیپ‌های روده بزرگ و ارتباط آن با ویژگی‌های پاتولوژیک پولیپ ‌بود.
روش بررسی: جامعه مورد بررسی مراجعین دارای پولیپ روده بزرگ، به بیمارستان طالقانی تهران، از مهر ماه سال ۹۴ تا اردیبهشت سال ۹۵ بودند. تعداد ۴۴ نمونه بیوپسی پولیپ و ۱۰ نمونه بافت نرمال به همراه مشخصات دموگرافیک و بالینی بیماران جمع‌آوری و میزان بیان ژن‌ AXIN2، به روش Real-time PCR مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج توسط ABI Prism 7500 Sequence Detection System (SDS) software, version 2.1.0 (Applied Biosystems Inc., Foster City CA, USA) و GraphPad Prism, version 3 (GraphPad Software Inc., La Jolla, CA, USA) آنالیز و تغییرات بیان ژن‌ در گروه‌های مختلف پولیپ نسبت به بافت نرمال با روش ۲-DDCt بررسی شد.
یافته‌ها: داده‌ها، نشان‌دهنده افزایش بیان ژن AXIN2 در پولیپ‌های روده بزرگ نسبت به بافت نرمال (۲RQ>) بود، که در پولیپ‏های آدنوما به‌طور معناداری از گروه هایپرپلاستیک بیشتر بود (۰/۰۱۵P=). همچنین فعالیت AXIN2 در ناحیه کولون، برخلاف رکتوم، نسبت به بافت نرمال بالاتر بود.
نتیجه‌گیری: یافته‏ها نشان می‌دهند که الگوی بیانی AXIN2، در روند شکل‌گیری پولیپ از بافت نرمال، تغییر چشمگیری می‌کند. بیان افزایش یافته این ژن می‌تواند به‌عنوان یک مارکر تفکیکی در جداسازی پولیپ‌های آدنوما از هایپرپلاستیک، مورد استفاده قرار گیرد. از سوی دیگر، محل قرارگیری پولیپ در سطح فعالیت AXIN2 موثر می‌باشد. 

مسعود محمدی،
دوره 75، شماره 6 - ( شهریور 1396 )
چکیده

سردبیر محترم
امروزه با توجه به پژوهش‌ها و مقالات زیادی که در علوم مختلف انجام می‌شود، به‌ویژه چاپ بیشتر این مقلات توسط پژوهشگران دانشگاه‌ها و اعضای هیات علمی آن، توجه به تاثیری که این مقالات بر رتبه‌بندی خود پژوهشگران و دانشگاه‌های آن‌ها گذاشته می‌شود، بسیار دارای اهمیت می‌باشد، چراکه از جمله ملاک‌های مهم رتبه‌بندی دانشگاه‌ها و مراکز علمی و همچنین پژوهشگران آن‌ها، تعداد تولیدات علمی نمایه شده در پایگاههای علمی معتبر دنیا و تعداد استناد به این تولیدات است. یکی از مهمترین روش‌های سنجش و ارزیابی پژوهشگران، بهره‌گیری از شیوه‌های مختلف علم‌سنجی با بررسی پایگاههای استنادی داده‌ها بوده که می‌توان شاخص بهبود یافته آن را در ابداع جورج ای هرش (J.E Hirsch) فیزیکدان و مدرس دانشگاه کالیفرنیا در سال ۲۰۰۵ دانست که به نوبه خود شاخص جدیدی برای سنجش کمی و کیفی برونداد‌های علمی می‌باشد و با نام شاخص هرش (H. Index) معروف است. شاخص هرش عبارت است از H تعداد مقالات یک نویسنده که حداقل H بار به هر کدام از آن‌ها استناد شده است. سه پایگاه اطلاعاتی معروف وجود دارد که شاخص H را محاسبه می‌کنند، پایگاه های Web of Knowledge و Scopus که نیاز به اشتراک دارند و Google Scholar که این کار را به‌صورت رایگان انجام می‌دهد. مهمترین ابزاری که به‌راحتی می‌تواند معیار هرش را برای هر پژوهشگری نشان دهد، استفاده از گوگل اسکولار (شرکت گوگل) می‌باشد. 
بر این اساس محاسبه شاخص هرش امکان دارد فرد ۱۰ مقاله داشته و یکی از مقالات او ۲۰ بار استناد خورده باشد، اما سایر مقالات فرد استنادی نخورده‌اند، حال بر اساس محاسبه گوگل اسکولار، شاخص هرش این فرد یک می‌شود، درحالی‌که میزان استناد به آن مقاله
بیشتر بوده و اهمیت و رجوع نویسندگان به آن را نشان می‌دهد. بحث دیگر این است که فردی ۱۰ مقاله دارد و در هشت مقاله نفر اول است و در دو مقاله دیگر در رتبه‌های بعدی قرار دارد، اما شاخص هرش هر استناد را برای تمامی افراد مشارکت کننده در مقاله یکسان در نظر می‌گیرد. مهمترین سوالی که در این شاخص ذهن هر پژوهشگر را به خود درگیر می‌کند این دو موضوع است که آیا این شاخص تفاوتی بین نویسندگان که به‌ترتیب در یک مقاله نوشته شده و میزان سهم آن‌ها از مقاله دارد؟ و آیا هر بار که مقاله استناد می‌خورد تاثیری در شاخص H برای نویسندگان دارد یا نه؟ رتبه‌بندی افراد و نوشتن اسامی آن‌ها نشان از میزان مشارکت آن‌هاست و لزوما برابری افراد در نوشتن مقاله را نشان نمی‌دهد، از اینرو تعیین سهمی یکسان از استناد برای آن‌ها به‌دور از عدالت می‌باشد، از این‌رو با توجه به آنچه گفته شد، جای دو معیار در این شاخص برای عادلانه کردن معیار موردنظر خالی است، ۱- ضریبی برای تعیین رتبه افراد در مقاله و سهم هر کدام در نوشتن و نهایی کردن آن، که می‌تواند برای مشارکت افراد در طرحی مطالعه، جمع‌آوری داده‌ها، تجزیه و تحلیل و تفسیر داده‌ها، تهیه پیش‌نویس مقاله، نظارت بر مطالعه که برای هر کدام بر اساس آنچه رتبه‌بندی افراد در مقاله دارد، تعیین شده و ضریبی در نظر گرفت. افزون بر آن برای هر باری که یک مقاله استناد می‌خورد نیز یک امتیاز یا ضریب اهمیت نیز لازم به‌نظر می‌رسد تا بتوان شاخص عادلانه‌تری را به‌دست آورد.

مریم خان محمدی، امیر سید علی مهبد، مجتبی نورایی‌پور، مجتبی دیده‌دار،
دوره 75، شماره 7 - ( مهر 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: ولوواژینیت کاندیدایی عفونت شایعی است که حدود ۷۵% زنان دست‌کم یک‌بار به آن مبتلا می‌شوند. این مطالعه با هدف شناسایی گونه‌های کاندیدای جدا شده از زنان مبتلا به ولوواژینیت کاندیدایی توسط روش مولکولی در شهر اراک انجام گرفت.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی-مقطعی از خرداد ماه ۱۳۹۴ تا فروردین ۱۳۹۵ بروی ۲۱۰ بیمار مبتلا به ولوواژینیت مراجعه‌کننده به کلینیک‌های شهر اراک به‌روش نمونه‌برداری واژن توسط سواب‌های مرطوب استریل انجام شد. سواب‌ها بروی محیط کشت سابرودکستروز آگار حاوی کلرامفنیکل کشت داده شدند. ایزوله‌های مخمری توسط روش Polymerase chain reaction-restriction fragment length polymorphism (PCR-RFLP)، شناسایی شدند. 
یافته‌ها: از ۲۱۰ بیمار مبتلا به ولوواژینیت، ۹۵ بیمار (۴۵/۲%) مبتلا به ولوواژینیت کاندیدایی یودند. شایعترین گونه‌های جدا شده کاندیدا آلبیکنس (۷۰/۵%)، کاندیدا گلابراتا (۲۰%)، کاندیدا تروپیکالیس (۷/۴%) و کاندیدا پاراپسیلوزیس (۱/۲%) بودند.
نتیجه‌گیری: در این مطالعه، کاندیدا آلبیکنس شایعترین گونه جدا شده از بیماران مبتلا به ولوواژینیت کاندیدایی بود،

هدی احمدی، رضا میرفخرایی، شیوا ایرانی،
دوره 75، شماره 10 - ( دی 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: سقط مکرر، نوعی ناباروری است که در آن فرد متحمل سه سقط پیاپی یا بیشتر می‌گردد. ریزحذف‌های کروموزوم Y یکی از عوامل ژنتیکی احتمالی مؤثر است که در ناحیه خاصی از کروموزوم Y موسوم به فاکتور آزواسپرمی روی می‌دهد. هدف این بررسی وجود ریزحذف‌های کامل کروموزوم Y در همسران زنان مبتلا به سقط مکرر ایدیوپاتیک میان زوج‌های ایرانی بود.
روش بررسی: در این مطالعه موردی-شاهدی، ۹۲ مرد با سابقه سقط مکرر در همسران خود و ۵۰ مرد سالم بارور به‌عنوان گروه کنترل از نظر وجود ریزحذف‌های کامل از تیر ماه ۱۳۹۲ تا مهر ۱۳۹۳ در آزمایشگاه ژنتیک پزشکی تهران و علوم و تحقیقات، ارزیابی شدند. مارکرها شامل sY84, sY86 برای ناحیه مربوط به فاکتور آزواسپرمی a، sY127, sY134, sY129 برای فاکتور آزواسپرمی b و sY254, sY255 برای فاکتور آزواسپرمی c بودند. پس از استخراج DNA از خون محیطی، روش واکنش زنجیره‌ای پلیمراز مولتی‌پلکس (Multiplex polymerase chain reaction, MPCR) و الکتروفورز ژل آگاروز جهت بررسی وضعیت ریزحذف‌ها اعمال گردید.
یافته‌ها: در بررسی ریزحذف‌های کامل ناحیه سه گانه فاکتور آزواسپرمی بر اساس نتایج حاصل واکنش زنجیره‌ای پلیمراز که بر روی ژل الکتروفورز مشاهده گردید، تمامی باندهای مربوط به مارکرهای شاخص، مورد استفاده در کل افراد مورد مطالعه تشکیل شده بود. در واقع در تمامی نمونه‌ها شامل ۵۰ نمونه کنترل و ۹۲ نمونه بیمار، هیچگونه حذفی مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: در این مطالعه ارتباط بین ریزحذف‌های کروموزوم Y و سقط مکرر در مردان ایرانی مشاهده نشد.


صفحه 10 از 14     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb