1407 نتیجه برای محمد
فیروزه معینزاده، محمد حسین روحانی، مژگان مرتضوی، محمد ستاری،
دوره 79، شماره 6 - ( شهریور 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سالانه میلیونها مرگ بهدلیل دسترسی نداشتن به درمان مناسب بیماری کلیوی در جهان اتفاق میافتد. پژوهشگران قصد دارند از طریق ترکیب بهینه تکنیکهای بهکار رفته در مراحل مختلف دادهکاوی، بیماری مزمن کلیوی را شناسایی نمایند.
روش بررسی: این پژوهش از بهمن 99 تا اردیبهشت 1400 بهصورت مقطعی انجام شده است. مجموعه داده مورد استفاده شامل 4145 نمونه (بیمار) و 32 صفت (دموگرافیک و بالینی) در نظر گرفته شده است. معیارهای واجد شرایط بودن برای آزمایش شامل بزرگسالان 18 سال به بالا، ساکن اصفهان، مایل به شرکت در مطالعه، نبود تب و سرماخوردگی در زمان انجام آزمایشات آزمایشگاهی، بدون انجام تمرینات سنگین 48 ساعت پیش از آزمایشهای آزمایشگاهی و ناشتا بودن است. متغیر هدف، بیماری کلیوی است که مقادیرش بیمار و سالم است. در این مطالعه از چهار تکنیک ماشینبردار پشتیبان، جنگل تصادفی، شبکه عصبی و CHAID استفاده شدهاند.
یافتهها: براساس معیار Accuracy، ماشینبردار پشتیبان نسبت به سایر تکنیکها عملکرد بهتری داشته است. مطمئنترین قانون بیان مینماید که اگر فرد از نمک در غذا استفاده نماید و سن وی بین 50 تا 69 باشد و بیماری دیابت داشته باشد به احتمال 82% دچار بیماری مزمن کلیوی خواهد شد.
نتیجهگیری: همچنین قواعد مستخرج نشان داد که استفاده از نمک در کنار بیماری دیابت میتواند منجر به بیماری مزمن کلیوی شود و حتی داشتن بیماری دیابت میتواند خطر مرگومیر بیماران کلیوی را هم افزایش دهد که خود این موضوع قابل تامل است. همچنین افراد مسن هم باید بیشتر مراقب سلامتی خود باشند تا کمتر در معرض بیماری مزمن کلیوی قرار گیرند.
احمد حرمتی، مجید آزاد، ابوالفضل محمدبیگی، وجیهه مقصودی، سجاد رضوان، محمدحسین مختاریان، محبوبه عفیفیان،
دوره 79، شماره 6 - ( شهریور 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری التهابی روده (Inflammatory bowel diseases)، شامل کولیت اولسراتیو (Ulcerative colitis)، اختلالی رو به رشدی است که کیفیت زندگی بیماران را متأثر میکند. فاکتورهای محیطی متعدد از جمله کمبودهای تغذیهای بر سیر این بیماری تأثیر دارند. مطالعهی حاضر با هدف نقش کمبود ویتامین D با عود این بیماری انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در دانشگاه علوم پزشکی قم از شهریور 1396 تا شهریور 1397 بر روی تعداد 50 بیمار مبتلا به کولیت اولسراتیو و در فاز خاموش بیماری که حداقل شش ماه از تشخیص بیماری گذشته باشد، در بیمارستان شهید بهشتی قم انجام شد. بیماران به مدت شش ماه از نظر علایم و عود بیماری مورد بررسی قرار گرفتند و در پایان این دوره سطح سرمی ویتامین D اندازهگیری شد. اطلاعات با استفاده از چک لیست گردآوری گردیده و با استفاده از SPSS software, version 18 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) و Independent Samples t-test، Chi-square test و آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: از بین 50 بیمار، 23 نفر (46%) مرد و 27 نفر (54%) زن بودند. میانگین سنی بیماران 07/10±24/35 و میانگین طول مدت بیماری از زمان تشخیص 67/6±14/15 ماه بود. میانگین تعداد دورههای عود 89/1±34/1 بود. سطح سرمی ویتامین D در بیماران بهطور متوسط 45/13±30/22 بود که بهطور معناداری با افزایش دفعات عود ارتباط داشت (001/0>P).
نتیجهگیری: کمبود ویتامین D بهطور معناداری با ریسک بالاتر عود در بیماران مبتلا به کولیت اولسرو همراه است.
محمد علی دامغانی، فاطمه فانی ملکی، سهیل معتمد،
دوره 79، شماره 6 - ( شهریور 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: توده گردن از شایعترین یافتههای بالینی در همه سنین است که طیف وسیعی از تشخیصهای افتراقی از جمله تودههای مادرزادی، عفونی و بدخیمی را شامل میشود که اطلاع در مورد ریسک فاکتورهای آن به ارزیابی صحیح آنها کمک میکند. هدف این مطالعه بهدست آوردن ویژگیهای مختلف اپیدمیولوژیک و بالینی تودههای مختلف گردن در کرمان میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی گذشتهنگر، اطلاعات مربوط به سن، جنسیت، سابقه اعتیاد به تریاک و سیگار کشیدن و تشخیص نهایی پاتولوژی 120 بیمار در بازه زمانی ابتدای فروردین 1393 تا انتهای اسفند 1397 که در بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان شفای کرمان تحت بیوپسی از توده گردن قرار گرفته بودند، تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: از 120 بیمار، 5/57% مرد و 5/42% زن با میانگین سنی 44/39 سال بودند. در گروه تومورهای بدخیم نسبت مرد به زن 1/4 به یک بود که بهطور قابلتوجهی بیانگر بروز بیشتر بدخیمی در مردان میباشد. از نظر پاتولوژی، تودههای التهابی و عفونی با 33/48% در صدر بودند و 7/9% از موارد نیز تودههای مادرزادی بودند. 83/20% از بیماران دارای سابقه سیگار کشیدن و 5/22% آنها نیز معتاد به تریاک بودند.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر که به بررسی ابعاد اپیدمیولوژیک تودههای مختلف گردنی در شهر کرمان پرداخت، نشان داد که میزان شیوع تومورهای بدخیم با افزایش سن بیشتر میشود. همچنین در این مطالعه نشان داده شد که سیگار کشیدن یک ریسکفاکتور مهم برای تودههای گردنی است.
سید حسن سید شریفی، قدرتالله مداح، محمد اعتضادپور،
دوره 79، شماره 6 - ( شهریور 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کولهسیستیت آمفیزماتو یکی از انواع نادر کولهسیستیت حاد با مورتالیتی بالا میباشد. کولهسیستیت آمفیزماتو اکثرا در مردان مسن با بیماریهای مزمن از جمله دیابت و بیماریهای عروقی رخ میدهد. همراهی کولهسیستیت آمفیزماتو با پنوموپریتوئن نادر میباشد. در این مطالعه یک بیمار با تشخیص کولهسیستیت آمفیزماتو با پنوموپریتوئن گزارش میگردد.
معرفی بیمار: بیمار خانم 83 ساله میباشد که با درد ناگهانی شکم در اردیبهشت 1398 به اورژانس بیمارستان قائم مشهد مراجعه کرد. در گرافیهای انجام شده پنوموپریتوئن و هوا در جدار کیسهصفرا گزارش شد. بیمار تحت درمان با آنتیبیوتیک تزریقی و کولهسیستکتومی باز با تشخیص کولهسیستیت آمفیزماتو قرار گرفت. بعد از جراحی حال عمومی بیمار بهبود یافت و با آنتیبیوتیک خوراکی مرخص شد. و در ویزیت مجدد بیمار در کلینیک که یک و سه ماه بعد انجام شد، حال عمومی بیمار خوب بود.
نتیجهگیری: کولهسیستیت آمفیزماتو، عفونت حاد کیسهصفرا با ارگانسیمهای تولید کننده گاز میباشد که مورتالیتی بالایی دارد. بنابراین تشخیص و درمان صحیح توصیه میشود.
محمد رضا سلامت، علی ابراهیمی، مسعود مصلحی،
دوره 79، شماره 7 - ( مهر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: هماکنون در پزشکی هستهای برای محاسبه اکتیویته تجمعی اندامهای مختلف از تکنیکهای متفاوتی بهمنظور تصحیح پرتوهای زمینهای در روش تلفیق نماها استفاده میگردد. هر کدام از این روشها تاثیر و وزن پرتوهای زمینهای را بهمیزان متفاوتی در نظر میگیرد، هدف از انجام این مطالعه بررسی و مقایسه روشهای متفاوت تصحیح پرتوهای زمینهای در محاسبه اکتیویته کلیه در حین انجام اسکن هستهای مثانه کودکان بود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی بود و در بازه زمانی (دی ماه سال 1398 تا خرداد ماه سال 1399) در بیمارستان شهید چمران اصفهان انجام گرفت. با استفاده از فولی میزان یک mCiرادیو داروی TC-DTPA رقیق شده با نرمال سالین به مثانه بیماران تزریق گردید و سپس تصاویر ثبت شده توسط دوربین گاما در زمانهای 2، 5، 10 و 20 دقیقه استخراج گردید و سپس با کمک رسم ROI در اطراف کلیه دارای ریفلاکس ویزیکویورترال (Vesicoureteral)، اکتیویته تجمعی کلیه با چهار تکنیک بدون تصحیح پرتوهای زمینهای، روش متداول، روش Buijs و روش Kojima محاسبه و مقایسه گردید.
یافتهها: اکتیویته تجمعی کلیه پس از محاسبه با چهار تکنیک بدون تصحیح پرتوهای زمینهای، روش متداول، Buijs و Kojima به ترتیب برابر با mci.min( 13/879±4/449 ،13/885±4/451 ،13/544±4/357 ،14/970±4/776( (mci.min) بهدست آمد. پس از مقایسه اکتیویته تجمعی محاسبه شده بدون تصحیح پرتوهای زمینهای با اکتیویته تجمعی محاسبه شده با سه تکنیک روش متداول، روش Buijs و روش Kojima مقدار (05/0P<) در همه حالات بهدست آمد که نشان از معنادار بودن حذف پرتوهای زمینهای در محاسبات اکتیویته تجمعی میباشد.
نتیجهگیری: تکنیک متداول روش تاثیر و وزن پرتوهای زمینهای را بیشتر از دو روش Buijs و Kojima در محاسبات اکتیویته تجمعی در نظر میگیرد.
کامبیز جوادزاده سیاهکل رودی، شاهپور شجاع، کریم ناصری، فرزاد سرشیوی، شاهرخ ابن رسولی، محمد عزیز رسولی، شاهو شجاع،
دوره 79، شماره 7 - ( مهر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: بیحسی منطقهای داخل وریدی روشی قابل اعتماد در عملهای جراحی کوتاه مدت اندام است. تعیین اثر محل تزریق ماده بیحسی موضعی بر کیفیت بلوک داخل وریدی اندام فوقانی هدف مطالعه است.
روش بررسی: این کارآزمایی که در مرکز آموزشی بهداشتی درمانی کوثر (سنندج، ایران) از اردیبهشت ماه 1399 تا دی ماه 1399 انجام شد. پس از مانیتورینگ و سدیشن برای بیماران، در هر دو گروه در دست غیرجراحی سرم رینگر ml/kg 10 تجویز شد. در بیماران هر دو گروه بسته به قرار گرفتن بیمار در گروه مداخله یا کنترل براساس ترتیب بلوکهای تعیین شده، در ناحیه پروگزیمال و دیستال بیمار آنژیوکت 22 یا 24 وصل و پس از تخلیه خون اندام، تورنیکه در ناحیه بازو به میزان mm Hg150 بالاتر از فشارخون سیستولیک بسته و باند اسمارچ باز شد. برای بیمارmg/kg 3 لیدوکائین (Lidocaine) 5/%0، از طریق آنژیوکت تجویز و پس از پنج دقیقه میزان بیحسی بیمار و شدت درد اندازهگیری گردید. پس از جراحی هر 10 دقیقه ریکاوری حسی و حرکتی دست ارزیابی شد. رضایت بیمار از بیحسی با شاخص عالی، خوب، متوسط (احساس کم درد)، ناموفق (نیاز به مسکن) مشخص و در صورت عدم رسیدن به عمق کافی بیدردی رمیفنتانیل وریدی تزریق گردید.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که هر دو گروه در هرکدام از متغییرهای جنسیت (063/0=P)، نوع کلاس بیهوشی (964/0=P)، نوع جراحی(694/0=P)، رضایت بیحسی (578/0=P)، بلوک حسی دست (529/0=P)، بلوک حرکتی دست (059/0=P)، شدت درد (634/0=P)، درخواست مسکن (755/0=P) و شاخص توده بدنی (099/0=P) تفاوت معناداری وجود ندارد و همسانسازی شدهاند. همچنین تفاوت معناداری در میانگین فشار سیستولیک، میانگین فشار دیاستولیک و میانگین ضربان قلب در دو گروه در زمانهای معین گزارش نشد.
نتیجهگیری: تفاوت چشمگیری در مقایسه دو روش مشاهده نشد و میتوان از بلوک بیر (Bier Block) پروگزیمال در صورت نیاز بهعنوان جایگزین استفاده کرد.
معصومه عباسآبادی عرب، علی محمد مصدق راد، حمید رضا خانکه، اکبر بیگلریان،
دوره 79، شماره 7 - ( مهر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: آمادگی و ایمن بودن بیمارستانها در هنگام بروز حوادث و بلایا بسیار ضروری است. میزان آمادگی بیمارستانهای ایران در مقابله با حوادث و فوریتها در سطح پایین و متوسط ارزشیابی شده است. عدم وجود استانداردهای جامع بیمارستانی برای آمادگی و مقابله با حوادث و بلایا یکی از دلایل آن است. این پژوهش باهدف تدوین استانداردهای اعتباربخشی بیمارستانی مدیریت خطر حوادث و بلایا انجام شد.
روش بررسی: این پژوهش بهصورت مرور تطبیقی، در بازه زمانی فروردین 1395 تا شهریور 1395 انجام شد. استانداردهای اعتباربخشی بیمارستانی مدیریت خطر حوادث و بلایا در 11 کشور منتخب شامل آمریکا، کانادا، استرالیا، مالزی، هند، تایلند، مصر، ترکیه، عربستان، دانمارک و ایران استخراج شد و سپس، براساس چرخه مدیریت خطر حوادث و بلایا تدوین و نهایی شدند. از نظرات 22 نفر از متخصصین مدیریت خطر حوادث و بلایا برای سنجش روایی محتوایی استانداردهای پیشنهادی مدیریت خطر حوادث و بلایا استفاده شد.
یافتهها: تفاوت زیادی در کمیت و کیفیت استانداردهای اعتباربخشی بیمارستانی مدیریت خطر حوادث و بلایا در کشورهای منتخب وجود داشت. کاملترین آنها مربوط به استانداردهای ملی آمریکا (12 استاندارد و 113 سنجه) و سپس، استرالیا و کانادا بود. استانداردهای کشورهای در حال توسعه و ایران جامعیت نداشته و منطبق با اهداف بینالمللی نبودند. تعداد 27 استاندارد اعتباربخشی بیمارستانی مدیریت خطر حوادث و بلایا پیشنهاد شد. نتایج آزمون روایی محتوایی آنها در محدوده قابلقبول بود.
نتیجهگیری: استاندارهای اعتباربخشی مدیریت خطر حوادث و بلایا در ایران و کشورهای در حال توسعه نیازمند بازنگری است. استانداردهای جامعی براساس تجارب بینالمللی و نظرات متخصصان معرفی شد که قابل استفاده برای توسعه استانداردهای اعتباربخشی بیمارستانی ایران و سایر کشورها است.
زهرا محمدی تقی آباد، مریم احمدی، علیرضا آتشی،
دوره 79، شماره 7 - ( مهر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: تحلیل پیامدها در بخشهای مراقبت ویژه از چالشهای مهم حوزه سلامت میباشد. از اینرو هدف مطالعه حاضر پیشبینی مرگومیر بیماران بخشهای مراقبت ویژه (ICUs) با استفاده از چند تکنیک دادهکاوی است.
روش بررسی: در این مطالعه نرمافزار (Weka software, version 3.9.2, University of Waikato, New Zealand) و دادههای 874 بیمار ICUs از دی 1396 تا پایان اسفند 1397 برای توسعه مدلها بکار گرفته شد. بر مبنای چند الگوریتم منتخب دادهکاوی، مدلهای پیشبینی ایجاد و از شاخصهAUC برای مقایسه عملکرد استفاده شد.
یافتهها: بر مبنای 19 متغیر شناخته شده با اهمیت بیشتر از جمله نمره کمای گلاسکو، مدلهای پیشبینی توسعه یافت. اگرچهAUC مدلهای KNN، شبکه عصبی مصنوعی و درخت تصمیم (بهترتیب 5/81%، 5/77% و 3/74%) قابل قبول بود اما صحت الگوریتم درخت تصمیم 48J (2/74%) بالاتر گزارش شد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه بیانگر برتری مدل KNN، نسبت به سایر مدلهای پیشبینی مرگومیر بیماران ICUs بود.
اطلسی صفایی، محمد شیبانی، یاسر عزیزی،
دوره 79، شماره 8 - ( آبان 1400 )
چکیده
سرطان دومین علت اصلی مرگومیر در آمریکا است و با توجه به شیوع بالا از معضلات اصلی بهداشتی در سراسر دنیا بهشمار میرود. امروزه راهکارهای درمانی زیادی از جمله شیمیدرمانی برای درمان سرطان در بیماران وجود دارد. شیمیدرمانی در واقع بکارگیری داروهای آنتینئوپلاستیک به تنهایی و یا بهصورت ترکیبی با سایر داروها میباشد. البته، این داروها میتوانند به عملکرد سلولهای سالم نیز آسیب برسانند و عوارض جانبی فراوانی ایجاد کنند. از داروهای پرکاربرد در شیمیدرمانی، خانواده دارویی آنتراسایکلینها هستند و از گروه دارویی آنتراسایکلینها میتوان به دوکسوروبیسین، دانوروبیسین و اپیروبیسین اشاره کرد که پرکاربردترین آنها دوکسوروبیسین است. دوکسوروبیسین مکانیسمهای درمانی و آسیب سلولی متعددی دارد و سمیت قلبی ناشی از آن در بیماران تحت شیمیدرمانی بسیار شایع است که متاسفانه درمان قطعی و مطمئنی برای آن وجود ندارد. تغییرات قلبی ناشی از سمیت قلبی دوکسوروبیسین ممکن است شامل تغییرات الکتروکاردیوگرافی، آریتمی، التهاب میوکارد (میوکاردیت)، التهاب پریکارد (پریکاردیت)، انفارکتوس میوکارد، کاردیومیوپاتی، نارسایی قلبی (نارسایی بطن چپ) و نارسایی احتقانی قلب باشند. این تغییرات ممکن است در طول درمان، مدت کوتاهی پس از درمان و یا چند هفته پس از اتمام شیمیدرمانی آشکار شوند. تا به حال مکانیسمهای پرشماری در توجیه علت ایجاد سمیت قلبی توسط دوکسوروبیسین بیان شدهاند. از جمله آنها میتوان به مهار توپوایزومرازIIβ ، تخریب میتوکندری، تشکیل ROS با واسطه آهن، افزایش استرس اکسیداتیو، افزایش فعالیت فرآیندهای التهابی، افزایش آپوپتوز و نکروز بافت قلب اشاره کرد. در این مطالعه به بررسی علل و انواع مختلف سمیت قلبی ناشی از دوکسوروبیسین در بیماران تحت شیمیدرمانی میپردازیم.
فرزانه کیانیان، مهری کدخدایی، بهجت سیفی، فریبا آخوندزاده، کمال عبدالمحمدی، آرش عبدی، مینا رنجبران،
دوره 79، شماره 8 - ( آبان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: فرضیه مورد بررسی در این مطالعه آن است که ترشحات سلولهای بنیادی مزانشیمال (CM) سبب کاهش استرس اکسیداتیو در بافت مغز در موشهای صحرایی نر مبتلا به سپسیس میگردد.
روش بررسی: این مطالعه در گروه فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران از شهریور 1397 تا اردیبهشت 1398 انجام شد. ترشحات از سلولهای بنیادی مزانشیمال بافت چربی موش در پاساژ دوم جمعآوری شد. موشهای صحرایی نر نژاد ویستار (g 250-220) به سه گروه آزمایشی تقسیم شدند: شم، سپسیس و CM. سپسیس در گروههای سپسیس و CM القا شد. دو ساعت پس از القاء سپسیس، حیوانات در گروه CM، ترشحات 105×5 سلول بنیادی مزانشیمی را به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. 24 ساعت پس از درمان، فشار سیستولی و میزان اشباع اکسیژن خون شریانی در حیوانات اندازهگیری شد. سپس نمونه خون حیوانات بهمنظور سنجش شاخصهای التهابی و نمونه بافت مغز بهمنظور اندازهگیری شاخصهای اکسیداتیو گردآوری گردید.
یافتهها: در حیوانات سپتیک، کاهش معنادار در فشارخون سیستولی، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی و فعالیت سوپراکسید دیسموتاز مشاهده گردید (05/0>P). در این گروه، افزایش معنادار در سطوح شاخصهای التهابی و محتوای مالون دیآلدهید مغزی نسبت به گروه شم دیده شد (05/0>P). استفاده از CM سبب بهبود معنادار فشارخون سیستولی، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی، شاخصهای التهابی پلاسما و پارامترهای اکسیداتیو مغزی گردید (05/0>P).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد که استفاده از ترشحات سلولهای بنیادی سبب بهبود وضعیت التهابی و اکسیداتیو در موشهای مبتلا به سپسیس میگردد و ممکن است بتوان آن را بهعنوان یک درمان موثر در بیماران مبتلا به سپسیس در آینده بهکار برد.
محمد رعنائی، فرشته غراوی، آزیتا قنبرپور، مینا گالشی، شهلا یزدانی،
دوره 79، شماره 8 - ( آبان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: تراتوم کیستیک بالغ تخمدان از شایعترین تومورهای خوشخیم تخمدان است که بهدلیل تظاهرات وسیع آن در سونوگرافی ممکن است با دیگر ضایعات آدنکس در تشخیص افتراقی قرار گیرد. بنابراین ما در این مطالعه سعی داریم با بررسی یافتههای سونوگرافی و طبقهبندی ضایعات تخمدانی براساس آن، میزان نیاز به دستگاه فروزن پاتولوژی را کاهش دهیم.
روش بررسی: در این مطالعه گذشتهنگر 200 بیمار خانم با تشخیص قطعی تراتوم کیستیک بالغ تخمدان که از بهمن 1388 تا بهمن 1398 در مرکز بیمارستان آیتالله روحانی جراحی شدند، مورد بررسی قرار گرفتهاند. پس از بررسی پروندهها اطلاعات دموگرافیک، یافتههای سونوگرافی و حین عمل و پاتولوژی نهایی استخراج گردید و در نهایت دادهها با استفاده از آزمونهای آماری تحلیل شدند.
یافتهها: طیف سنی بیماران با تشخیص تراتوم کیستیک بالغ تخمدان در پاتولوژی نهایی 71-14 سال بوده است. اکثر کیستها سایز cm 10-5 داشتهاند. 86% بیماران درگیری یک طرفه تخمدان با ارجحیت سمت راست داشتهاند. بیشترین اجزا تشکیلدهنده این کیست در گزارش ماکروسکوپی، مو 81% و چربی 80% بوده است. ارزش تشخیصی سونوگرافی جهت تشخیص تراتوم کیستیک بالغ تخمدان 5/74% بوده است. از دستگاه فروزن سکشن در جهت تشخیص و یا رد بدخیمی احتمالی برای 5/32% بیماران استفاده شده بود.
نتیجهگیری: ارزش تشخیصی سونوگرافی برای تراتوم بالغ تخمدان به علت وجود چربی و مو درآنها، بالا است. بنابراین میتوان از میزان استفاده از دستگاه فروزن سکشن (پاتولوژی حین عمل) در موارد غیرضروری کاست.
سلمان دلیری، محمد خانبیگی، رضا حیدری مقدم، پریسا اسداللهی، خیرالله اسداللهی،
دوره 79، شماره 8 - ( آبان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: اخیرا فشار نبض بهعنوان یک شاخص پیشبینیکننده بیماریهای عروق کرونری قلب مورد توجه قرار گرفته است. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط برخی شاخصهای عملکرد قلبی- عروقی با فشار نبض انجام شد.
روش بررسی: مطالعه حاضر بهصورت مورد- شاهدی بر روی 544 نفر از مراجعین بیمارستان امام علی (ع) کرمانشاه از فروردین 1394 تا اسفند 1395 انجام شد. براساس یافتههای آنژیوگرافی، افراد با تنگی عروق بهعنوان گروه مورد و افراد بدون تنگی عروق بهعنوان شاهد در نظر گرفته شدند. تجزیه و تحلیل آماری دادهها با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی، Chi-square test و برآورد نسبت شانس توسط SPSS software, version 22 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) انجام شد
یافتهها: براساس نتایج، سن بالای 50 سال (2/5-1/2 :95%CI ، 3/3OR:)، فشارخون سیستولیک بالا (2/15-3/4 :95%CI ، 8OR:)، فشارخون دیاستولیک بالا (7/11-0/2 :95%CI ، 9/4OR:)، برونده قلبی کمتر از 50% (7/2-3/1 :95%CI ، 8/1OR:) و تنگی عروق (1/5-4/2 :95%CI ، 5/3OR:) با فشار نبض بالا مرتبط بودند. جنسیت مرد نقش پیشگیری کننده در افزایش فشار نبض داشت (9/0-5/0 :95%CI ، 7/0OR:). بین فشارخون سیستولیک با فشار نبض بالا ارتباط آماری معناداری مشاهده شد (0001/0P<).
نتیجهگیری: براساس نتایج، شانس داشتن فشار نبض بالا در سن بالای 50 سال، جنسیت زن، افزایش فشارخون سیستولی و دیاستولی و شدت تنگی عروق کرونر بالا بوده و با کاهش برونده قلبی و تنگی- عروق کرونر مرتبط میباشد. افزایش فشار نبض یک شاخص پیشبینیکننده ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی است و توصیه میشود سنجش فشار نبض در کلیه مراجعین در دستورکار متخصصین قرار بگیرد تا از بروز آن پیشگیری شود.
علیرضا سرمدی، احمد کچویی، مصطفی واحدیان، عنایتاله نوری، مژده بهادرزاده، امراله سلیمی، محمد حسین عاصی،
دوره 79، شماره 9 - ( آذر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سختی عمل کولهسیستوکتومی لاپاراسکوپیک در بیماران دیابتی بهطور واضح روشن نیست و روش ارجح عمل جراحی کولهسیستکتومی در این افراد هنوز موضوع مورد بحث است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر دیابت بیماران بر سختی عمل کولهسیستکتومی لاپاراسکوپیک بود.
روش بررسی: در این مطالعه، اطلاعات بیماران مراجعهکننده به بیمارستان فرقانی و شهید بهشتی قم که از فرودین 1398 تا فروردین 1399 تحت کولهسیستکتومی لاپاراسکوپیک قرار گرفته بودند به دو گروه دیابتی و غیر دیابتی تقسیم و سپس اطلاعات حین عمل شامل مدت زمان عمل، خونریزی، چسبندگی و تبدیل به عمل باز از پروندههای مربوطه استخراج و وارد چک لیست شدند. در مرحله آخر فاکتور دیابت بهعنوان یک ریسک فاکتور در این دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: اسکار شکمی، کیسه صفرا قابل لمس و نگ صفرا در دو گروه تفاوت معناداری نداشت (33/0=P). اما سابقه حملات کولهسیستکتومی در دو گروه تفاوت معناداری داشت (05/0P<). مقادیر آزمایشگاهی بین دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (05/0P<). عملهای سخت در بیماران دیابتی به نسبت بیماران غیر دیابتی بیشتر بود و حتی دو مورد تبدیل به عمل باز در گروه بیماران دیابتی دیده شد، اما تفاوت آماری معناداری بین دو گروه از نظر سختی عمل مشاهده نشد (09/0=P). خونریزی حین عمل، در بین دو گروه تفاوت آماری معناداری داشت (02/0=P). اما چسبندگی حین عمل بین دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (38/0=P).
نتیجهگیری: در نهایت مطالعه ما نشان داد که دیابت میتواند بهعنوان یک ریسک فاکتور برای سختی عمل کولهسیستکتومی قابل پیشبینی باشد.
مژگان مرتضوی، عبدالامیر عطاپور، مریم محمدی، محمد ستاری،
دوره 79، شماره 9 - ( آذر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه دادههای پزشکی با سرعت فزایندهای جمعآوری میشوند. این مجموعه دادهها حاوی اطلاعات قیمتی هستند که دستیابی به آنها با استفاده از روشهای آزمایشگاهی زمانبر و هزینهبر خواهد بود. بنابراین نیاز به روشهایی کم هزینه برای استخراج اطلاعات وجود دارد. این مطالعه بر توسعه یک مدل پیشبینی برای طبقهبندی علت سنگ کلیه در اصفهان با استفاده از تکنیکهای دادهکاوی متمرکز شده است.
روش بررسی: این پژوهش از بهمن 1399 تا مرداد 1400 بهصورت مقطعی انجام شده است. مجموعه دادهای مورد استفاده شامل اطلاعات 353 بیمار سنگ کلیه در شهر اصفهان است. در این مطالعه شش صفت هدف سدیم، فسفات، اگزالات، سیترات، سیستئین و اسید اوریک تعیین شده است. تکنیکهای مورد استفاده برای هر یک از شش صفت بهصورت جداگانه استفاده میشود. تکنیکهای مورد استفاده در این مطالعه شامل جنگل تصادفی، شبکه عصبی و ماشین بردار پشتیبان خواهد بود.
یافتهها: بهترین عملکرد از لحاظ میزان صحت مربوط به تکنیکهای ماشین بردار پشتیبان در کلاس اسید اوریک، ماشین بردار پشتیبان در کلاس اگزالات و شبکه عصبی در کلاس سیستئین است. بدترین عملکرد هم مربوط به تکنیک جنگل تصادفی در کلاس سیترات است. مطمئنترین قوانین با میزان اطمینان 66% مربوط به دو کلاس سیترات و سدیم هست و کم اطمینانترین قاعده با میزان اطمینان 50% مربوط به کلاس اگزالات است.
نتیجهگیری: سنگ کلیه میتواند بهدلایل مختلفی از جمله پایین بودن سیترات و بالا بودن اگزالات کلسیم باشد. بهعنوان مثال برای سیترات، عواملی مانند PH خون، قند خون و فشار خون موثر است. برای جلوگیری از هر یک از دلایل سنگ کلیه، باید عوامل آن کنترل شود.
سعید ناطقی، فروغ گودرزی، صمد تقوی نمین، عاطفه رسولی، اکرم خلیلی نوشآبادی، صفیه محمدنژاد،
دوره 79، شماره 9 - ( آذر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سن، ریسک فاکتور قوی در افزایش خطر شدت و مرگ ناشی از بیماری COVID-19 است. از آنجایی که سالمندان بخش بزرگی از بیماران COVID-19 را تشکیل میدهند، بنابراین مطالعه حاضر جهت ارزیابی شدت بیماری در سالمندان بستری بهدلیل COVID-19 و تاخیر در مراجعه به بیمارستان و مرگ ناشی از آن برای مدیریت بهتر بیماری انجام شده است.
روش بررسی: مطالعه کوهورت گذشتهنگر حاضر برروی 444 سالمند مبتلا به COVID-19 بستری از اول فروردین 1399 تا اواخر مهر سال 1399 در بیمارستان بهارلوی تهران انجام گرفت. بیماران براساس شدت بیماری به سه گروه متوسط، شدید و خیلی شدید تقسیم شدند. ازآزمون Analysis of variance برای مقایسه دادههای کمی و از آزمون Chi-square test برای بررسی متغیرهای کیفی در گروههای بیماری استفاده شد.
یافتهها: از بین 444 شرکتکننده، 73% به نوع متوسط و 15% به نوع شدید و12% به نوع بسیار شدید بیماری مبتلا شده بودند. میانگین سن 42/8±90/72 بود. زمان شروع علایم تا مراجعه به بیمارستان بهطور متوسط هفت روز بود. در سالمندان با فرم بسیار شدید بیماری، دیسپنه تنفسی(002/0P=) و افت سطح هوشیاری (0001/0P<) بالاتر بود. زمان بستری در بیمارستان بهطور متوسط هفت روز بود. در فرم بسیار شدید تا 11روز ادامه داشت. مرگ و بستری در ICU در بیماران فرم بسیار شدید بیماری بیشتر بود. با افزایش تاخیر در روزهای مراجعه به بیمارستان شدت بیماری و مرگومیر افزایش پیدا کرده است.
نتیجهگیری: نتایج حاصل ازمطالعه نشان داد که طولانی شدن زمان شروع علایم تا مراجعه به بیمارستان پیشآگهی را در سالمندان بدتر کرده و همچنین باعث تشدید بیماری و افزایش مرگومیر در سالمندان میشود.
امیر حسین مردانی، محمد حسن پور، شهلا خسروی، علیرضا پارساپور، امیر احمد شجاعی،
دوره 79، شماره 9 - ( آذر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: رویکرد دورههای آموزش اخلاق پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی تهران برای تغییر نگرش و ارتقای دانش اخلاق پزشکی فراگیران دارای چالشهایی است. هدف پژوهش حاضر شناسایی چالشهای موجود در آموزش اخلاق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
روش بررسی: این یک مطالعه کیفی، و با مصاحبههای نیمه ساختاریافته است که در اردیبهشت سال 1398 در دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. با استفاده از نمونهگیری هدفمند 23 شرکتکننده از اعضای هیئت علمی بالینی و گروه اخلاق پزشکی و دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران انتخاب شدند. دادهها با روش تحلیل درونمایه مورد تحلیل محتوا قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که چالشهای آموزش اخلاق پزشکی از دیدگاه شرکتکنندگان در سه تم: 1- برنامه درسی (Curriculum) پنهان 2- ضرورت تکمیل برنامه آموزشی اخلاق پزشکی 3- عوامل اجرایی و مدیریتی کلان دستهبندی میشوند.
نتیجهگیری: اثرگذاری و بازده ارایه درس اخلاق پزشکی جهت تغییر در رفتار و نگرش فراگیران قابل قبول نیست. مقابله با چالشهای موجود نیازمند تلاش گروه اخلاق پزشکی برای استفاده حداکثری از منابع موجود و تعامل اثربخش با سایر بخشهای دانشگاهی است.
شیرین عصار، فاطمه خادمی، حمیدرضا محمدی مطلق، کامران منصوری، مهران پورنظری، پرویز صوفیوند، بهاره کاردیده،
دوره 79، شماره 10 - ( دی 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: در بررسی وضعیت بیماران آرتریت روماتویید فاکتورهای التهابی مانند پروتیین واکنشگر C، سرعت رسوب گلبولهای قرمز، میزان فعالیت بیماری و بهویژه نسبت پلاکت به لنفوسیت و نسبت نوتروفیل به لنفوسیت دارای اهمیت میباشند. در این مطالعه نسبت پلاکت به لنفوسیت و نسبت نوتروفیل به لنفوسیت در دو گروه بیماران با و بدون عوارض چشمی مقایسه گردید.
روش بررسی: این مطالعه یک بررسی تحلیلی-مقطعی است که روی 246 بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید مراجعهکننده به کلینیک روماتولوژی کرمانشاه در بازه زمانی آذر 1397 تا اردیبهشت 1398 و با کد اخلاق (IR.KUMS.REC1397.311) انجام شده است. 191 نفر از بیماران بدون عوارض چشمی و 55 بیمار دچار عوارض چشمی بودند و از نظر سن و جنس همسانسازی شدند. شمارش سلولهای خونی با دستگاه Sysmex KX-21 hematology analyzer انجام گرفت. نسبت پلاکت به لنفوسیت و نسبت نوتروفیل به لنفوسیت با آزمون همبستگی اسپیرمن و میزان فعالیت بیماری بین دو گروه با Mann-Whitney U test مقایسه گردید.
یافتهها: بررسی نتایج این مطالعه اختلاف معناداری بین سطح نوتروفیل به لنفوسیت و پلاکت به لنفوسیت در دو گروه با و بدون عوارض چشمی نشان نداد. اما میزان فعالیت بیماری در گروه با عوارض چشمی بهطور معناداری پایینتر از گروه بدون عوارض چشمی بود (001/0P<).
نتیجهگیری: فاکتورهای التهابی مانند نسبت پلاکت به لنفوسیت و نوتروفیل به لنفوسیت، نمیتوانند به تنهایی در پیشبینی وجود یا احتمال درگیری چشمی مورد قضاوت قرار گیرند، سطح این فاکتورها در بیماران دچار عوارض چشمی تحت تاثیر عوامل دیگری مانند تعداد سلولهای خونی و شرایط هر بیمار قرار میگیرد.
علی محمد مصدق راد، علی جاجرمی زاده،
دوره 79، شماره 10 - ( دی 1400 )
چکیده
سردبیر محترم
بیماری کووید-19 و واکنش نظام سلامت نسبت به آن میتواند اثرات منفی بر دسترسی مردم به خدمات سلامت ضروری داشته باشد و موجب افزایش ابتلا و مرگ ناشی از سایر بیماریها بهویژه در گروههای آسیبپذیر مانند کودکان، سالمندان و بیماران مزمن شود. خدمات سلامت ضروری نظیر واکسیناسیون کودکان، مراقبتهای دوران بارداری، پایش کودکان زیر پنج سال، خدمات تنظیم خانواده، مراقبتهای سلامت روان و پیگیری بیماران مزمن ممکن است در دوران شیوع بیماری کووید-19 با اختلال مواجه شوند.
دسترسی مردم به خدمات سلامت در زمان شیوع بیماری کووید-19 تحت تأثیر عوامل عرضه و تقاضا است. افزایش تعداد بیماران کووید-19 در بیمارستانها و مراکز بهداشتی درمانی موجب کاهش منابع و ابتلای کارکنان آنها به این بیماری میشود. در نتیجه، منابع انسانی و فیزیکی نظام سلامت به سمت تشخیص، درمان و کنترل بیماری کووید-19 در این مراکز منتقل میشوند که منجر به کاهش یا حتی تعلیق ارایه برخی از خدمات غیراضطراری سلامت میشود. بسته شدن مرزها و اعمال محدودیت حمل و نقل موجب کاهش دسترسی به تجهیزات و داروها میشود (محدودیت در عرضه). از طرف دیگر، بیماران هم ممکن است بهدلیل عدم اطمینان به کارکنان مراکز بهداشتی درمانی در پیشگیری و کنترل عفونت، ترس از ابتلا به بیماری کووید-19، محدودیتهای سفر اعمال شده توسط دولت و مشکلات مالی به مراکز بهداشتی درمانی مراجعه نکنند (محدودیت در تقاضا).
سازمان بهداشت جهانی پیمایشی در سال 2020 میلادی برای تعیین اثرات کووید-19 بر 25 خدمت سلامت ضروری در 105 کشور جهان انجام داد. حدود 90% کشورها اختلال در ارایه خدمات سلامت ضروری را گزارش کردند. ارایه خدمات اورژانسی در 16 کشور با اختلال مواجه شد. کشورهای عضو منطقه مدیترانه شرقی بیشترین اختلال را در ارایه خدمات سلامت اساسی داشتند. خدمات واکسیناسیون، تشخیص و درمان بیماریهای غیرواگیر، خدمات تنظیم خانواده، مراقبتهای بارداری و تشخیص و درمان سرطان با بیشترین اختلال مواجه بودند. عواملی مانند کاهش مراجعه بیماران سرپایی، محدودیتهای قرنطینهای، کمبود کارکنان و منابع، کنسلی خدمات سلامت غیراورژانسی و مشکلات مالی بیماران موجب کاهش استفاده از خدمات سلامت ضروری شده بود. فقط 55% کشورها اقداماتی را برای تضمین ارایه خدمات سلامت ضروری بهکار گرفتند.1 در پیمایش سال 2021 سازمان بهداشت جهانی، حدود 89% کشورها اختلال در ارایه خدمات سلامت ضروری داشتند که بیشتر در مراقبتهای بهداشتی اولیه و خدمات بازتوانی و تسکینی اتفاق افتاد. خدمات اورژانسی در 20% کشورها با اختلال مواجه شده بود. در دو سوم کشورها اعمال جراحی انتخابی کنسل شده بود. بهعبارتی، ارایه خدمات سلامت ضروری در زمان همهگیری کووید-19 با اختلال همراه بوده است.
مرگ ناشی از عدم ارایه خدمات سلامت ضروری، ممکن است از مرگ ناشی از خود بیماری کووید-19 نیز بیشتر باشد. بهعنوان مثال، شیوع ابولا در غرب آفریقا در سال 2014 میلادی منجر به مرگ حدود 11 هزار نفر شد. در مقابل، 11 تا 26 هزار مرگ دیگر بهدلیل وقفه در واکسیناسیون و درمان بیماریهایی مانند ایدز، مالاریا ، سل و سرخک رخ داد.3 در ایران نیز در سه ماهه اول سال 1400 شاهد چندین مورد ابتلا به سرخک بودیم.
نظام سلامت باید از تابآوری کافی برخوردار باشد تا ضمن کاهش ریسک ابتلای مردم و کارکنان سلامت به بیماریهایی مانند کووید-19، خدمات سلامت ضروری را هم به مردم ارایه دهد. تابآوری نظام سلامت در حقیقت، توانایی و ظرفیت پیشبینی، پیشگیری، جذب، تطبیق و تغییر نظام سلامت به هنگام مواجه با شوک و بحران و ارایه مستمر خدمات سلامت در زمان مدیریت شوک و بحران است. بنابراین، اجزای نظام سلامت شامل حاکمیت و رهبری، تأمین مالی، نیروی انسانی، تجهیزات، ملزومات و داروها، سیستم اطلاعات و ارایه خدمات سلامت باید تقویت شوند.
بکارگیری اصلاحات افقی برای تقویت نظام سلامت ضروری است. سیاستگذاران و مدیران نظام سلامت ضمن کنترل بیماری کووید باید اطمینان یابند که خدمات سلامت ضروری نادیده گرفته نمیشوند. پایش مستمر میزان استفاده از خدمات سلامت ضروری، شناسایی اختلالات ایجاد شده و علل آنها و بکارگیری اقدامات اصلاحی منجر به کاهش اثرات سلامتی ثانویه پاندمی کووید-19 خواهد شد. در این راستا بکارگیری اقداماتی نظیر اولویتبندی خدمات سلامت ضروری، تعریف بسته خدمات سلامت ضروری، استخدام کارکنان اضافی، توسعه و اغتنای شغلی کارکنان، بکارگیری تیمهای مراقبت سیار، پشتیبانی حمل و نقل بیماران، ارایه مراقبت در خانه،مشاورههای آنلاین پزشکی، مراقبت از راه دور، تمدید آنلاین نسخ بیماران مزمن، کاهش پرداخت مستقیم بیماران و اطلاعرسانی به مردم در زمینه تغییرات ایجاد شده مفید است.
فریده ظفری زنگنه، صمد محمدنژاد، محمد مهدی نقیزاده، مریم باقری، الناز حکمت،
دوره 79، شماره 11 - ( بهمن 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کانکسنها (Connexin) پروتیین غشایی در ساختار اتصال شکافی یا گپ جانکشنها هستند که عهدهدار انتقال یونها و مولکولهای پیامرسان به تخمکاند. هدف این مطالعه بررسی نقش گیرنده بتا-دو آدرنرژیک در روند رشد فولیکول براساس بیان ژن دو کانکسن (Connexin)، 37 و 43 گپ جانکشنهاست که نقش اولیه را در از سرگیری مجدد روند میوتیک و بلوغ اووسیت دارند.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی از فروردین 98 تا آبان 1399 در مرکز تحقیقات بهداشت باروری بیمارستان امام خمینی تهران در دو گروه مطالعه (زنان با پاسخ ضعیف تخمدان) و کنترل (زنان اهداکننده تخمک) انجام شد. هر گروه با معیار بولونیا (Bologna) و ضوابط ورود اندکس توده بدنی زیر m2/kg 28 و محدوده سنی45-20 سال و ضوابط خروج عدم مصرف دارو بهجز تحریککنندههای تخمدان و عدم ابتلا به بیماری وارد مطالعه شدند. سیکل تحریک تخمکگذاری اجرا و کومولوسها پس از پانکچر جدا و در محیط کشت سلولی قرار گرفتند. ایزوپروترنول (آگونیست) و پروپرانولول (آنتاگونیست) گیرنده بتا-دو با غلظتnM 100 به محیط اضافه و استخراج RNA انجام و cDNA سنتز گردید. بیان ژن توسط تکنیک Real-time PCR تعیین شد.
یافتهها: بیان ژن هر دو کانکسن (Connexin) در گروه مطالعه بدون دارو (001/0P<)، پروپانولول (001/0P<) و ایزوپروترنول (001/0P<) نسبت به گروه کنترل تغییر معنادار داشت. ایزوپروترنول سبب کاهش و پروپانولول منجر به افزایش بیان ژن گردید (001/0P<).
نتیجهگیری: این نتایج نشان داد که پاسخ ضعیف تخمدان با فعالیت گیرنده بتا-دو در تعامل معنادار است.
علی ترابی، بهرخ فرهمند، محمدرضا ذوالفقاری، فاطمه فتوحی، محسن زرگر،
دوره 79، شماره 11 - ( بهمن 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: نوکلئوپروتیین (NP) پروتیین بسیار محافظت شده ویروس آنفلوانزا، میتواند بهعنوان یک گزینه برای تولید واکسن یونیورسال استفاده گردد. ادجوانت آلومینیوم هیدروکساید با تغییر در تاخوردگی اپیتوپها، ایمنیزایی را بهبود میبخشد، اما بهدلیل عوارض سمیت برای سیستم عصبی، بهتر است از گزینههای مطلوبتر نظیر ادجوانتهای با پایه کربوهیدرات استفاده گردد. سوکروزاستر نوعی ماده فعال سطحی غیر یونی است، که قابلیتهای سازگاری با بدن انسان و تجزیهپذیری در طبیعت و وجود هشت جایگاه استری شدن و خواص فیزیکوشیمیایی و زیستی را دارد. در این پژوهش ایمنیزایی مولکول نوکلئوپروتئین نوترکیب با ادجوانت سوکروزاستر و حفاظتبخشی آن مورد مطالعه قرار گرفت.
روش بررسی: وکتور نوترکیب (PET-28a-NP) بیانی در سیستم پروکاریوتی جهت تهیه نوکلئوپروتیین در پژوهشی تجربی در بخش آنفلونزا انستیتو پاستور ایران در نیمه دوم سال 1396 بیان و تخلیص شد و در ادامه ایمنیزایی آن، با و بدون ادجوانتهای سوکروزاسترو آلومینیوم هیدروکساید در مدل موش بالبسی (BALB/c) و پاسخ ایمنی همورال و سلولی و میزان حفاظت بخشی در مدل حیوانی در پاییزسال 1398 بررسی شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که مولکول نوترکیبNP میتواند در حضور ادجوانت سوکروزاستر مشابه آلوم در مدل موش BALB/c پاسخهای ایمنی هومورال و سلولی مناسب القا کند و قابلیت حفاظتبخشی در برابر ویروس با دوز کشنده را دارد.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد موشهای واکسینه شده با نوکلئوپروتیین، با ادجوانت سوکروزاستر، میتوانند پاسخهای ایمنی مناسب را ایجاد کنند. قدرت ایمونوژنیک این ترکیب پروتیینی با فعالسازی ایمنی هومورال از طریق اندازهگیری IgGs (کل و زیر تیپها) و ایمنی سلولی با اندازهگیری سایتوکاینهای اینترفرون گاما (IFN-γ) و اینترلوکین 4 (IL-4) تایید شد. نتایج نشان داد که ادجوانت کربوهیدراتی واجد سوکروزاستر در ترکیب با پروتیین NP در مقایسه با ادجوانت آلوم میتواند محافظت و ایمنی قابل قبولی در برابر سویه همولوگ (H1N1) ویروس آنفلوانزای A ایجاد کند.