1407 نتیجه برای محمد
مسعود محمدی،
دوره 80، شماره 5 - ( مرداد 1401 )
چکیده
سردبیر محترم
امروزه با توجه به افزایش مراکز تحقیقاتی و همچنین عطش پژوهشگران به جستوجو و رفع مشکلات موجود، میزان رشد تحقیقات و مقالات در سطح جهان افزایش قابلتوجهی داشته است، چنین مقالاتی علاوه بر اینکه موجب افزایش علم و دانش و رشد آن در سطح جامعه میشوند میتوانند به حل مشکلات جامعه نیز کمک کنند، اما در این مسیر، یک راه قابل توجه نیز وجود دارد که میتواند مسیر تحقیق را گم کند.1
این مسیر چاپ بیشتر این مقالات توسط پژوهشگران دانشگاهها و اعضای هیات علمی آن میباشد. ممکن است بگویید این که خیلی خوب است که مطلب و مقاله علمی توسط اعضا هیات علمی و اساتید دانشگاه انجام گیرد، بله من هم تایید میکنم بسیار عالی است اساتید دانشگاه و اعضای هیات علمی علم و دانش خود را با سایر محققیان به اشتراک بگذارند، اما نقطه تاریک این موضوع تاثیر چاپ مقالات بیشتر بر وضعیت رتبهبندی اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاهها و پژوهشگران مراکز علمی میباشد.1 در اینصورت کمیت و بیاخلاقی بر کیفیت و اخلاق سایه میاندازد و اثر علمی را که ماهیت گسترش علم دارد به ماهیت تاثیر بر رتبه تبدیل کند.
در این حالت گاهی با مقالات و پژوهشهای بیشماری مواجه میشویم که هیچ علمی به جامعه اضافه نمیکنند و هیچ مشکلی در جامعه را حل نمیکنند اما انجام شدهاند. در این حالت میتوانیم شانس اضافه شدن دادهسازی، پلاجیاریسم (plagiarism) و کپی کردن مطالب را نیز به مقالات اضافه کنیم.
این بدین معنا است که در صورتیکه کمیت بهجای کیفیت مدنظر قرار گیرد و مقاله تنها برای تاثیر رتبه اساتید و محققین مدنظر قرار گیرد امکان دادهسازی و پلاجیاریسم نیز افزایش مییابد و شاید نویسندگان فکر کنند پس از چاپ مقاله، دیگر مراحل بررسی تمام شده و کسی ایرادی از آنها نخواهد گرفت.
حال سوال اینجاست که آیا با چاپ مقاله، فرد از روی پل بررسی و داوری رد شده و مقاله به سر منزل مقصود رسیده است؟ آیا مقالهای که چاپ شده و تاثیر خود را بر پژوهشگر گذاشته، رتبه پژوهشگر را افزایش داده و تقدیر و تشکر را برای پژوهشگر به ارمغان آورده و به اصطلاح دیگر مرده است، قابلیت زنده شدن دارد؟
بله، همانگونه که شما یک مقاله مینویسید و این مقاله در مجلات تحت داوری قرار میگیرد و سپس برای چاپ برگزیده میشود، مقالات پس از چاپ نیز همچنان زنده میمانند و هیچگاه نمیمیرند. این مقالات تا سالیان دراز توسط محققین دیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند و از اطلاعات آنها در مجامع علمی و مقالات دیگر استفاده میگردد. بنابراین اگر ما مقاله را یک زمین حاصلخیز در نظر بگیریم، اگر شما یک دانه، فقط یک دانه فاسد (اطلاعات غلط، دادهسازی، پلاجیاریسم) را وارد مقاله کنید، تمام زمین شما را فاسد خواهد کرد و تمام دانههایی که از آن دانه اصلی و فاسد وارد زمینهای حاصلخیز دیگر (مقالات دیگر) میشوند نیز فاسد خواهند بود و بدون اینکه فرد محقق بداند مقاله آن توسط اطلاعات غلط محقق دیگر فاسد شده است.
مقالات چاپ شده پس از چاپ نیز مورد بررسی قرار میگیرند و دادهها و مطالب آنها ارزیابی و مورد نقد قرار خواهند گرفت. سایت Pubpeer یک وب سایت است که سال 2013 ایجاد شده و اجازه یک بحث دو طرفه را بر روی یک مقاله عملی منتشر شده میدهد و محیطی را برای افراد و محققان ایجاد میکند که در آن هر کسی میتواند با اکانت ناشناس و یا با هویت واقعی خود بر روی هر مقالهای که DOI دارد، نظر دهد و به توضیح و نقد مقالات و خطاهای موجود در مقالات بپردازد و ایرادات علمی یک مقاله را برای همگان و بدون سانسور بیان کند. این در حالی است که این کامنتها و نقدها برای انتشار عمومی نیازی به دریافت مجوز از سوی مجلات ندارد.2
بنابراین، علاوه بر اینکه اخلاق حکم میکند مقاله بر پایه اطلاعات صحیح پایهگذاری شود و همچنان کیفیت و اخلاق در شکلگیری مقالات مدنظر قرار گیرد، محققان ایرانی توجه داشته باشند که مقالات آنها پس از چاپ نیز مورد بررسی قرار می گیرد و اگر اطلاعات آنها درست و مناسب تشخیص داده نشود میتواند عواقب جبران ناپذیری برای آنها همچون باز پسگیری مقالات (retract) و طرد توسط مجامع علمی و حتی اخراج را بهدنبال داشته باشد و این زنگ خطری جدی برای محققین است که نباید نادیده گرفته شود.
نازنین رزازیان، محمد علی صحرائیان، شراره اسکندریه، نوشین جعفری، منصور رضایی، نگین فخری،
دوره 80، شماره 6 - ( شهریور 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کووید-19 تهدیدی برای افراد مبتلا به بیماریهای مزمن ناشی از سیستم ایمنی، مانند مالتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis, MS) است. هدف از این مطالعه پیگیری بیماران MS تا سه ماه پس از واکسیناسیون با واکسن آسترازنکا برای عود MS و عفونت کووید-19 بود.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع پیگیری، جامعه مطالعه بیماران MS بالای 18 سال استان کرمانشاه بودند که دو دوز واکسن آسترازنکا را بین مرداد تا آبان 1400 دریافت کردند. اطلاعات دموگرافیک بیماران از سامانه ملی ثبت MS ایران استخراج شد. اطلاعاتی در مورد مشخصات بالینی افراد، عفونت کووید-19 و عود MS بهصورت تلفنی با استفاده از فرم محقق ساخته گردآوری گردید.
یافتهها: 40 بیمار MS با میانگین (SD) سن 27/39 (8/8) سال شامل 32 نفر (0/80%) زن بررسی شدند. از دوز دوم واکسن تا سه ماه بعد، چهار نفر (10%) عود MS داشتند شامل دو نفر (50%) علایم حسی، یک نفر (25%) درگیری عصب اپتیک و یک نفر (25%) علایم حرکتی و درگیری راههای پیرامیدال. چهار نفر (10%) به کووید-19 مبتلا شدند که سه نفر از آنان علایم خفیف داشتند و بدون مراجعه به پزشک بهبود یافتند اما در یک نفر که ریتوکسیماب استفاده میکرد، علایم شدید بود و نیاز به مراجعه به پزشک پیدا کرد. هیچ موردی از ترومبوز مشاهده نشد.
نتیجهگیری: تفاوت معناداری از نظر شیوع ابتلا به کووید-19 و عود MS، در سه ماه پیش از واکسیناسیون و سه ماه پس از واکسیناسیون در بیماران مشاهده نشد. نیاز به مطالعات بیشتر با دوره پیگیری طولانیتر احساس میشود.
احمد رضا عصاره، مرضیه جعفرپور، محمد حسین حقیقیزاده، نهضت اکیاش،
دوره 80، شماره 6 - ( شهریور 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سیگار کشیدن خطر بروز حوادث قلبی را در بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر افزایش میدهد. از اینرو، ارزیابی اثرات بازتوانی قلبی مبتنی بر ورزش بر عملکرد اندوتلیال در بیماران سیگاری و همچنین بررسی ظرفیت عملکردی در این بیماران ضروری میباشد.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 56 بیمار سیگاری غیردیابتی با سابقه مداخله عروق کرونر از طریق پوست یا بایپس عروق کرونر در خرداد تا شهریور 1394 در بیمارستان امامخمینی اهواز انجام شد. براساس بازتوانی قلبی، بیماران به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. پیش از بازتوانی، قندخون ناشتا، پروفایل لیپیدی (لیپوپروتیین با چگالی کم، لیپوپروتیین با چگالی بالا، تریگلیسرید و کلسترول توتال) و (Ankle brachial index (ABI جهت بررسی عملکرد اندوتلیال اندازهگیری شدند. همچنین، Metabolic equivalents (METs) براساس پرسشنامه Duke activity status index اندازهگیری شدند. پس از گذراندن 24 جلسه بازتوانی (در طول مدت دو ماه و بهصورت هر هفته سه جلسه یک ساعته)، مقادیر فوق مجدداً چک و با مقادیر اولیه مقایسه شدند.
یافتهها: میانگین سنی افراد در گروه بازتوانی قلبی و گروه شاهد بهترتیب 18/61 و 32/52 بود. پیش از انجام مداخله در هیچیک از متغیرهای ABI، BMI، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، LDL، تریگلیسرید، کلسترول تام و قندخون ناشتا تفاوت معناداری میان دو گروه مشاهده نشد و تنها تفاوت معنادار مشاهده شده میان دو گروه در میزان HDL و MET دیده شد. پس از بازتوانی قلبی، میانگین میزان تغییرات ABI با تمرینات ورزشی بهطور میانگین در نیمه راست بدن 078/0+ و در نیمه چپ بدن 084/0+ بود که در گروه شاهد این مقادیر بهترتیب 002/0 و 003/0 بود (001/0P=). میزان تغییرات در افزایش METs و نیز کاهش شاخص توده بدنی، فشارخون سیستولی و دیاستولی در گروه بازتوانی نسبت به گروه شاهد از لحاظ آماری معنادار بود. افزونبراین، تغییر معناداری در قند خون ناشتا و پروفایل لیپیدی میان گروهها وجود نداشت.
نتیجهگیری: دو ماه بازتوانی قلبی با تمرینات ورزشی منظم با بهبود میزان ABI بهعنوان شاخصی برای عملکرد اندوتلیال و پیشآگهی بیماریهای قلبی-عروقی و نیز بهبود ظرفیت عملکردی قلبی (افزایش شاخص METs) در میان بیماران سیگاری همراه است.
ناصر ابراهیمی دریانی، محمدرضا پاشائی،
دوره 80، شماره 6 - ( شهریور 1401 )
چکیده
امروزه دنیا در گذر از سلامتی به سمت بیماریهای غیرواگیر و مزمن مانند کبد چرب غیرالکلی میباشد. شایعترین علت بیماری مزمن کبدی در سرتاسر جهان بیماری کبد چرب غیرالکی میباشد. حدود 25% مردم دنیا درگیر این بیماری هستند و طیف آن از استئاتوز ساده تا سیروز متغیر است. از هر چهار فرد مبتلا به NAFLD یک نفر مبتلا به استئاتوهپاتیت غیرالکلی است که با عوارض و مرگومیر قابلتوجهی بهدلیل عوارض سیروز کبدی و کارسینوم کبدی همراه است. بیماری کبد چرب غیرالکلی ارتباط قوی و تنگاتنگی با بیماری متابولیک داشته و در واقع کبد چرب جزء جداییناپذیر چاقی محسوب میشود. اگرچه NAFLD عمدتاً در افراد مبتلا به چاقی یا دیابت نوع 2 مشاهده میشود، تخمین زده میشود 7% تا 20% از افراد مبتلا به NAFLD لاغر هستند. با اینحال مطالعات اخیر نشان دادهاند که کبد چرب در افراد لاغر حتی بدون چربی شکمی و احشایی میتواند اتفاق بیفتد. کبد چرب در افراد لاغر (Lean NAFLD) موضوع بهنسبت جدیدی است که افراد زیادی را برای پیدا کردن تفاوتهای آن نسبت به افراد چاق علاقمند کرده است. مکانیسمهای پاتوفیزیولوژیک NAFLD بدون چربی هنوز به خوبی شناخته نشده است. مطالعات نشان داده است که NAFLD بدون چربی با عواملی مانند محیطی، حساسیت ژنتیکی و تنظیم اپیژنتیکی ارتباط بیشتری دارد. در این مقاله در مورد پاتوژنز کبد چرب در افراد لاغر، ارتباط آن با سندرم متابولیک، درمان و پیشآگهی آن بحث میکنیم.
پریوش پرواسی، زهرا فاضلینژاد، فاطمه مهدیپور، شهرام باقری، محمد مومن غریبوند،
دوره 80، شماره 7 - ( مهر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: الاستوگرافی موج برشی (Shear wave elastography)براساس سرعت انتشار shear wave بهوسلیه امواج صوتی، میزان سفتی توده را تخمین میزند.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع آیندهنگر بوده و بر روی بیمارانی که با توده پستان به مرکز درمانی بیمارستان گلستان اهواز از فروردین 1399 تا فروردین 1400 مراجعه کردند انجام شد. تنها بیماران که دارای 5-4 BI-RAD بودهاند بررسی شدند. cutoff SWE برای میانگین و ماکزیمم الاستیسیتی جهت تشخیص تودههای خوشخیم از بدخیم مورد مقایسه قرار گرفتند.
یافتهها: در این مطالعه 115 بیمار مورد ارزیابی قرار گرفتند..5/63% (73) از بیماران دارای توده خوشخیم و 5/36% (42) از نوع بدخیم بودهاند. رابطه معناداری بین سایز تومور با میانگین و ماکزیمم الاستیسیتی دیده شد. (001/0P<). نتایج نشان داد که دقت تشخیصی SWE در شناسایی تودههای بدخیم نسبت به خوشخیم 100% بوده، به طوریکه میانگین (kPa 03/8±61/16) و ماکزیمم (kPa 88/8±14/21) الاستیسیتی در تودههای خوشخیم به طرز معناداری از میانگین (kPa 59/7±21/32) و ماکزیمم (84/8±62/91) الاستیسیتی تودههای بدخیم کمتر بودهاند (001/0P<). همچنین تفاوت معناداری بین زیرگروههای 4 BI-RAD دیده شد، به طوریکه در BI-RAD 4a، کمترین میانگین و ماکزیمم الاستیسیتی دیده شد. (001/0P<)
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که پارامترهای SWE دارای دقت تشخیصی کافی در تشخیص تودههای بدخیم پستان میباشد. بنابراین، استفاده از پارامترهای کمی SWE همراه با سونوگرافی و طبقهبندی BI-RADS میتوان از بیوپسیهای غیرضروری جلوگیری کرد.
کوروس دیوسالار، سارا حسامی، مجید محمودی، نویدرضا گیاهی، فاطمه دیوسالار، محمد پوررنجبر، امین هنرمند،
دوره 80، شماره 7 - ( مهر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: افراد سوء مصرفکننده مواد اپیوییدی دستخوش ابتلا به بسیاری از بیماریها میباشند. در این مطالعه تعداد کپی DNA میتوکندری در گلبولهای سفید خون محیطی یک گروه از افراد سوء مصرفکننده مواد اپیوییدی در مقایسه با افراد سالم بررسی شده است.
روش بررسی: در یک مطالعه مورد-شاهدی که از آذرماه 1397 تا اسفند ماه 1398 به طول انجامید. به میزان پنج ml خون محیطی 32 فرد وابسته به تریاک، 24 فرد وابسته به هرویین و 25 فرد سالم جمعآوری گردید. افراد گروههای مورد به درمانگاه ترک مواد مخدر جهت ترک مواد مراجعه نمودند. جهت اندازهگیری تکثیر DNA میتوکندری از آزمون Real-Time PCR استفاده شد.
یافتهها: دو گروه مورد مطالعه و گروه کنترل از نظر شاخصهای دموگرافیک همگون بوده و اختلاف آماری معناداری نداشتند. نتایج این بررسی نشان داد که میانگین تعداد کپی DNA میتوکندری در افراد سوء مصرفکننده تریاک بیشتر است نسبت به این میانگین در افراد گروه کنترل سالم (11/0P=).میانگین تعداد کپی DNA میتوکندری در افراد مصرفکننده هرویین هم بیشتر بود نسبت به این میانگین در افراد گروه کنترل (21/0P=).هرچند این اختلاف از نظر آماری معنادار نبود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده افزایش تعداد کپی DNA میتوکندری در افراد سوء مصرفکننده مواد اپیوییدی است. با در نظر گرفتن اینکه تغییر در تعداد کپی DNA میتوکندری همراه با ابتلا به بسیاری از بیماریها از جمله سرطان میباشد، تحقیقات بیشتر با تعداد افراد شرکتکننده بیشتری مورد نیاز است که اثر سوء مصرف این مواد را بر ژنوم انسانی روشن نماید.
مجید زمانی، مسعوده باباخانیان، فرهاد حیدری، محمد نصر اصفهانی، محمد مهدی زارعزاده،
دوره 80، شماره 7 - ( مهر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: نوار قلب علاوه بر بیماریهای قلبی، در بیماریهای غیرقلبی هم دچار تغییرات میشود که بهدلیل مشابهت، میتواند باعث تشخیص به اشتباه بیماریهای قلبی در بیماران شود. تغییرات ECG در انواع ضایعات مغزی مانند استروکهای ایسکمیک و هموراژیک و تروماهای مغزی در مقالات بسیاری بررسی شدهاند، اما اثرات میدلاین شیفت مغزی بر تغییرات نوار قلب بررسی نشده است. در این مطالعه قصد داریم تا این تغییرات را بررسی کنیم.
روش بررسی: این مطالعه یک مطالعه توصیفی مقطعی آیندهنگر است. بیماران با تومور مغزی مراجعهکننده به بیمارستان الزهرا (س) و کاشانی اصفهان از فروردین 1398 تا اسفند 1399 انتخاب شدند. پس اخذ رضایت آگاهانه، از بیماران CT scan و یا MRI مغزی گرفته شد و تغییرات نوار قلب(T wave, ST segment, QTc Interval, QRS prolongation) در دو گروه تومور مغزی با و بدون میدلاین شیفت با هم مقایسه شد.
یافتهها: 136 بیمار وارد مطالعه شدند که از این تعداد، 69 بیمار در گروه بدون شیفت میدلاین و 67 بیمار در گروه با شیفت میدلاین قرار داشتند. در گروه با میدلاین شیفت 3% بیماران تغییراتST segment و 9/23% تغییرات موج T داشتند که این میزان در گروه بدون میدلاین شیفت بهترتیب 4/1% و 1/10% بود. میانگین QTc Interval در دو گروه بدون و با میدلاین شیفت بهترتیب 438/28±26/338 و 855/37±66/388 میباشد و میانگین QRS در گروه بدون میدلاین شیفت ms 88/9±09/86 میباشد و در گروه همراه با میدلاین شیفت ms 83/12±93/94 میباشد.
نتیجهگیری: شیفت میدلاین مغزی میتواند باعث پهن شدن QRS، طولانی شدن QTc Interval و تغییرات موج T در نوار قلب بیماران شود.
فریبا زارعی، محمدرضا ساسانی، بنفشه زینلی رفسنجانی، مهدی سعیدی مقدم،
دوره 80، شماره 7 - ( مهر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: آسپراسیون نمونهبرداری سوزنی ظریف (FNAB) تیرویید برای تشخیص ندولهای خوشخیم و بدخیم تیرویید استفاده میشود. این روش باعث ایجاد درد و ترس در بیماران میشود. این مطالعه به بررسی اثر بیحسی موضعی پیش از انجام آسپراسیون درایجاد درد و اضطراب با در نظر گرفتن اندازه ندول پرداخته است.
روش بررسی: دراین مطالعه بهصورت مقطعی 114 نفر که نیاز به انجام FNAB غده تیرویید داشتند شرکت کردند. برای 41 نفر از بیماران بیحسی موضعی پیش از انجام آزمون انجام شد، برای بقیه آزمون بدون بیحسی موضعی انجام گردید. میزان درد و اضطراب بهترتیب براساس مقیاس visual-analog-score و Spielberger اندازهگیری شد و اندازه ندولها به چهار گروه تقسیم شدند. این اطلاعات از شهریور 1396 تا بهمن 1396 در بیمارستانهای دانشگاه در بیمارستان شهید فقیهی شیراز جمعآوری گردید.
یافتهها: بیماران با میانگین سن 69/44 و شاخص توده بدنی 7/26 سال، پیش از انجام آزمون بیحسی دریافت کردند. بیماران با میانگین سن 17/48 شاخص توده بدنی 26 آزمون را بدون بیحسی موضعی انجام دادند. بیماران با اندازه ندول حداکثر mm 10 درد بیشتری را درحین FNAB بدون دریافت بیحسی موضعی احساس کردند ولی از نظر میزان اضطراب (S/T-anxiety-test) تفاوت معناداری در بیماران مشاهده نشد. همچنین تفاوت معناداری از نظر مقیاس درد و اضطراب در بیماران با ندول بزرگتر وجود نداشت.
نتیجهگیری: درد بیشتر در بیماران با اندازه ندول کوچکتر احساس میشود که این میتواند ناشی از اندازه کوچک ندول و نیاز به دستکاری بیشتر و دقت کمتر در هنگام ورود سوزن به توده در انجام آزمون باشد. بنابراین استفاده از بیحسی موضعی پیش از انجام آزمون دربیماران با اندازه ندول کوچکتر از mm 10 میتواند باعث کاهش قابلتوجه درد شود.
مهبد کاوه، محمد کاجی یزدی، محسن جعفری، آرمن ملکیان طاقی، سید یوسف مجتهدی، کامبیز افتخاری،
دوره 80، شماره 7 - ( مهر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: احیای قلبی ریوی (Cardiopulmonary Resuscitation: CPR) نوزادان مهمترین و شایعترین وضعیت اورژانس در اتاق زایمان است. تقریبا 10% از نوزادان قادر به شروع تنفس موثر نیستند و به کمک نیاز دارند. هدف این مطالعه بررسی فراوانی مراحل CPR در نوزادان متولد شده در بیمارستان محب یاس که تحت هریک از مراحل احیا قرار گرفتند، بود.
روش بررسی: این مطالعه، یک مطالعه توصیفی مقطعی گذشتهنگر بود. روش نمونهگیری در این پژوهش، سرشماری بود. اطلاعات نوزادان زنده متولد شده در بیمارستان محب یاس در طی یکسال از فروردین ماه ۱۳90 تا فروردین ماه 1391، که تحت احیا قرار گرفته بودند، جمعآوری و در چک لیستهای جداگانه ثبت شد. این چک لیست شامل اطلاعات جنین، نوزاد و مادر بود. در نهایت اطلاعات بهدست آمده توسط نرمافزار SPSS software, version 14 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) تحت آنالیز قرار گرفت.
یافتهها: در طول این مطالعه 2176 تولد زنده وجود داشت،که از این تعداد، 322 نوزاد (27/15%) تحت CPR قرار گرفتند، حدود 42% از این نوزادان به اقدامات اولیه احیا (گرم و خشک کردن و تحریک تنفس)، 48% به تهویه تنفسی با کیسه و ماسک، 5% به لوله تراشه،7/2% به ماساژ قلبی و 3/1% به دارو نیاز پیدا کردند. در 7/96% موارد تیم CPR پیش از زایمان برای احیا آماده بود.
نتیجهگیری: چنانچه احیا بهموقع و مناسب انجام شود، تعداد بسیار کمی از این نوزادان، به مرحله پیشرفته احیا نیاز پیدا میکنند. از طرفی بالا بودن میزان نیاز به مرحله احیا توسط کیسه و ماسک میتواند ثانویه به ماهیت آموزشی بودن این بیمارستان باشد.
محمد مرادیجو، علیرضا اولیاییمنش،
دوره 80، شماره 7 - ( مهر 1401 )
چکیده
سردبیر محترم
راهنماهای طبابت بالینی (Clinical Practice Guidelines)، حاوی توصیههایی برای بهینهسازی مراقبت از بیمار هستند که با مرور نظاممند شواهد و ارزیابی مزایا و معایب گزینههای جایگزین انجام میگیرند.1
راهنماهای طبابت بالینی بهعنوان یکی از ابزارهای موثر برای ارتقای پزشکی مبتنی بر شواهد (Evidence-Based Medicine) محسوب میشوند.2 راهنماهای طبابت بالینی علاوه بر اینکه ابزاری برای کنترل پزشکان هستند، فرصتی برای بهبود کیفیت مراقبت از طریق کاهش تنوع روشهای درمانی و پیروی از استانداردهای مراقبتهای خوب ارایه میدهند.3
از عناصر مهم اجرای راهنماهای بالینی، آگاهی، نگرش و عملکرد پزشکان نسبت به راهنما و توصیههای آن است. همچنین اگر قرار است راهنماهای بالینی موثر باشند و مورد استفاده قرار گیرند، اعتماد پزشکان نسبت به فرآیند توسعه (تدوین یا بومیسازی) راهنماهای بالینی و توصیههای نهایی منتج از آنها ضروری است. نگرش در مورد خوب یا بد بودن راهنماهای بالینی متفاوت است. بهعنوان مثال، راهنماهای بالینی برای دولتها و پرداختکنندگان ممکن است بهعنوان ابزار مناسبی برای کنترل هزینهها معرفی شوند، اما ممکن است برای پزشکان و بیماران بهعنوان محدودیت در اختیارات تلقی گردند.4
این تصور که راهنماها نقش قضاوت بالینی را کاهش میدهند، مانعی برای پذیرش گستردهتر توسط پزشکان ایجاد میکند. توصیههای درمانی در راهنماها عموما بر شواهد اثربخشی تاکید میکنند، اما پزشکان باید فاکتورهای دیگری مانند ترجیحات بیمار، هزینهها، اولویتهای سلامت و میزان مزیت را در هنگام برخورد با بیماران را در نظر بگیرند.5
براساس مطالعه مقطعی در کشور سوئد که به بررسی میزان آشنایی 153 نفر از پزشکان و 82 نفر از فیزیوتراپیستهای ارایهدهنده خدمات مراقبتهای اولیه پرداخته است، 42% پزشکان و 37% از فیزیوتراپیستها با محتوای راهنماهای مبتنی بر شواهد آشنا نبودند.6
مطالعات دیگر نشان دادهاند که موانع اجرای راهنماها توسط متخصصان مراقبتهای سلامت شامل عدم آگاهی و عدم آشنایی با راهنما و توصیههای آن است. همچنین نگرش متخصصان مراقبتهای سلامت و عدم توافق با توصیهها نیز میتواند بهعنوان موانعی برای اجرا عمل کند.7 از طرفی نگرش مثبت پزشکان و پرستاران نسبت به راهنماهای بالینی باعث مقبولیت و اجرای بهتر راهنماهای بالینی میشود. بنابراین از طریق اجرای مناسب راهنماهای بالینی مبتنی بر شواهد، میتوان به حفظ یک محیط مراقبت سلامت ایمن و با کیفیت بالا کمک کرد.8
انتشار راهنماها بهمنظور افزایش آگاهی عموم مردم، بیماران و متخصصان حوزه سلامت از وجود و محتوای راهنما است. طرحهای مرتبط با انتشار راهنماها بهطور ایدهآل بهموازات توصیههای در حال توسعه، ارایه میشوند. در آغاز فرآیند توسعه (تدوین یا بومیسازی) راهنماها، لازم است که برنامهریزی برای انتشار صورت بگیرد تا دامنه، اهداف، قالب، سبک، جملهبندی توصیهها و ابزارهای انتشار تعیین شوند. مشارکت پزشکان در استراتژیهای انتشار برای توسعه مواد آموزشی، منابع آنلاین و ابزارهای اجرایی که مخاطبان عمومی و حرفهای آن را مفید، قابل درک و متقاعدکننده میدانند، ارزشمند است.
راهنماهای بالینی باید عملکرد بالینی را هدایت کنند، اما پزشکان ممکن است از وجود آنها آگاه نباشند یا راهنماها را نخوانند یا براساس راهنماها عمل نکنند. همه این موارد منجر به این نگرانی میشود که آیا پزشکان رفتار خود را مطابق با راهنماها تغییر میدهند یا خیر. بنابراین نیاز به توسعه فعالیتهای ترجمان دانش (Knowledge Translation) مناسب برای تسهیل تبادل شواهد با ارایهدهندگان مراقبتهای سلامت وجود دارد.
استفاده از مداخلات آموزشی مبتنی بر فناوری (آموزش مبتنی بر وب، آموزش الکترونیکی و آموزش آنلاین) برای بهبود آگاهی، نگرش و عملکرد پزشکان نسبت به راهنماهای طبابت مفید است. همچنین استفاده از چارچوب ترجمان دانش (KT)برای اجرای راهنماهای طبابت بالینی میتواند تغییرات سازمانی چند سطحی را ایجاد کند، اجرای راهنماهای بالینی را تسهیل کند، و پیامدهای سلامتی را در جامعه بهبود بخشد.
کیهان مصطفوی، فریبا قربانی، مجتبی مخبر دزفولی، مهدیه حضرتی، احسان علیبیگی، نفسیه محمدیزاده،
دوره 80، شماره 8 - ( آبان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: مسائل اخلاقی پیوند اعضا بهتازگی به کرات مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به آمار بالای مرگومیر بیماران در لیست انتظار پیوند، از مهمترین چالشهای اخلاقی پیوند اعضا، کمبود ارگانهای پیوندی و روشهای حل این معضل میباشد.
روش بررسی: در این پژوهش به صورت مرور مقالات به بررسی ملاحظات اخلاقی مورد نیاز در استفاده از موارد مرگ قلبی جهت تامین عضو در ایران پرداخته شده است.
یافتهها: بسیاری از اقدامات انجام شده جهت افرایش تعداد ارگانهای فراهمآوری شده از موارد مرگ مغزی در دنیا هنوز نتوانسته فاصله میان عرضه و تقاضا را در پیوند اعضا کمتر نماید. از اینرو از سالهای 1980 برنامه پیوند اعضا از مرگ قلبی (Non-heart-beating donor) دهندگان با ایست قلبی برگشتناپذیر در دنیا مجدداً مورد بازنگری و استفاده قرار گرفت. براساس دستهبندی ماستریت(Maastricht classification) ، دهندگان ایست قلبی در دو دسته کلی کنترل نشده و کنترل شده جای میگیرند. گروه اهدای عضو ایتالیا تیپ شش یا دهندگان با جریان خون غیرطبیعی که روی Extracorporeal membrane oxygenation (ECMO)هستند را اخیراً معرفی کرده است .در خصوص فراهمآوری اعضا از اهداکنندگان بدون ضربان قلب، ملاحظات اخلاقی زیادی وجود دارد که هم شامل دهنده و هم شامل گیرنده پیوند میباشد، از اینرو با توجه به اینکه شرایط بالینی دهنده مرگ مغزی در بعضی مواقع بسیار ناپایدار است، پیش از اهدای عضو ممکن است قلب دچار ایست شود. در این موارد امکان برداشت عضو پس از بروز وضعیت مرگ قلبی در دهندهای که مرگ مغزی بوده، وجود دارد.
نتیجهگیری: لازم است ملاحظات اخلاقی لازم در خصوص اهدای عضو از موارد مرگ قلبی تدوین و قوانین لازم تصویب گردد.
فاطمه غفاری، شهرام آگاه، شیوا ایرانی، مرجان مخترع، علی محمد علیزاده،
دوره 80، شماره 8 - ( آبان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان معده از دلایل اصلی مرگومیر ناشی از سرطان در سراسر جهان بهشمار میرود. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط عوامل دموگرافیک و پاتولوژیک بر میزان بقاء بیماران مبتلا به سرطان معده انجام شد.
روش بررسی: در مطالعه توصیفی-تحلیلی حاضر، 56 بیمار مبتلا به سرطان معده، از مهر 1395 تا مهر 1396، مراجعهکننده به بیمارستانهای رسولاکرم (ص) و امامخمینی (ره) شهر تهران وارد مطالعه و به مدت پنج سال پیگیری شدند. میزان بقاء بیماران با استفاده از روش کاپلان مایر محاسبه گردید. برای تعیین ارتباط عوامل دموگرافیک و پاتولوژیک بر میزان بقاء بیماران، نظیر جنس، سن، محل تومور، نوع و درجه تمایزیافتگی تومور، متاستاز، مرحله بیماری و عفونت هلیکوباکتر پیلوری، از آزمون لگ- رتبه (Logrank test) و مدل رگرسیون کاکس(Cox regression model) استفاده شد. دادهها توسط SPSS software, version 22 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) و در سطح معنادار 05/0 آنالیز شدند.
یافتهها: بیماران شامل 73% مرد و 27% زن بودند. میزان بقاء یک، سه و پنج ساله بیماران بهترتیب 67، 35 و 26% بود. همچنین میزان بقاء افراد بالای 60 سال و در مراحل پیشرفته سرطان معده، پایینتر از سایرین بود. متغیرهای سن، نوع تومور، درجه تمایزیافتگی تومور، متاستاز و مرحله تومور بر میزان بقاء بیماران موثر بودند.
نتیجهگیری: نتایج ما نشان داد که میزان بقاء بیماران مبتلا به سرطان معده نسبتاً پایین و تشخیص زودهنگام، فاکتور قوی در افزایش بقاء محسوب میشود. بنابراین بکارگیری یک برنامه غربالگری مناسب جهت افزایش میزان بقاء مبتلایان به سرطان معده ضروری میباشد.
الهام تابش، زهرا ایروانی، محمد جعفری، مریم سهیلیپور، محمدجواد طراحی،
دوره 80، شماره 9 - ( آذر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: خونریزی گوارشی از پیامدهای کووید-19 است که با افزایش مدت بستری و مرگومیر بیماران همراه میباشد. این مطالعه با هدف تعیین شیوع یافتههای آندوسکوپی و Outcome خونریزی گوارشی در بیماران مبتلا به کووید-19 بستری در بیمارستان الزهرا (س) اصفهان انجام گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی، از بین 5800 بیمار که از شهریور تا آذر 1399 بهعلت ابتلا به کووید-19 در بیمارستان الزهرا (س) اصفهان بستری شدند، 87 بیمار که بهعلت خونریزی گوارشی فوقانی تحت آندوسکوپی قرار گرفتند، انتخاب و بررسیشدند. مشخصات دموگرافیک، بیماریهای زمینهای، مصرف داروهای ضدانعقاد، یافتههای آزمایشگاهی و سرانجام بیماری برحسب یافتههای آندوسکوپی موردبررسی و مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: براساس نتایج حاصله، بیماران دارای ضایعه آندوسکوپی میانگین سنی بالاتر (041/0=P)، درصد اشباع اکسیژن خون پایینتر (028/0=P) و شدت خونریزی بالاتری (018/0=P) داشتهاند. فراوانی مصرف داروهای ضدانعقادی در گروه با نتیجه آندوسکوپی غیرنرمال بالاتر ولی غیرمعنادار بود. سطح هموگلوبین، پلاکت، لنفوسیت و CRP در گروه آندوسکوپی نرمال و سطح NLR، LDH و دیدایمر در گروه غیرنرمال بالاتر بود (050/0<P). سه نفر (55/11%) از گروه با آندوسکوپی نرمال و 18 نفر (5/29%) از گروه آندوسکوپی غیرنرمال فوت نمودند ولی فراوانی فوت بین دو گروه اختلاف معنادار نداشت (070/0=P).
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که بیماران کوویدی مبتلا به خونریزی گوارشی فوقانی که دارای ضایعه آندوسکوپی بودهاند در برخی ویژگیها مانند سن، شدت خونریزی و درصد اشباع اکسیژن خون با بیماران با آندوسکوپی نرمال، اختلاف معنادار داشتهاند. همچنین فراوانی بروز مرگومیر در بیماران دارای ضایعه آندوسکوپی نسبتاً بالاتر بود.
محمد بختیار حسام شریعتی، فهیمه رجبی، احسان متوسل،
دوره 80، شماره 9 - ( آذر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از شایعترین ناهنجاریهای دستگاه کلیوی، سیستم جمعآوری دوتایی است. آگاهی به واریاسیونها و اختلالات آناتومیک قبل از اعمال جراحی میتواند پروسیجر جراحی را برای جراح هموارتر کرده و مانع از ایجاد اشتباهات ناخواسته گردد.
معرفی بیمار: گزارش ما در این مقاله در مورد دختر بچهای است که بهعلت درد پهلو به مرکز امآرآی بیمارستان بعثت سنندج در تاریخ آذر 1398 مراجعه کرده بود و پس از تصویربرداری شکمی، علایم از ناهنجاری سیستم جمعآوری دوتایی از نوع لگنچه کلیه شکافته مشخص شد و این ادغام ناقص منجر به ایجاد انواع کامل یا ناقص سیستم جمعآوری کلیوی میشود. شیوع این ناهنجاری بیشتر بهصورت یک طرفه است، اما در گزارش ما این مورد ناهنجاری مجاری ادراری بهصورت دو طرفه بود.
نتیجهگیری: با این حال، از آنجا که کلیههای دوبلکس اغلب بدون علامت هستند و بنابراین عمدتاً در بیمارانی بهصورت تصادفی تشخیص داده میشود، میزان واقعی بیماران علامتدار احتمالاً کمتر است.
مهران کوچک، نیلوفر طاهرپور، میرمحمد میری، روجا اسدپور، فاطمه ایلبیگی، سید پوژیا شجاعی، محمد سیستانیزاد،
دوره 80، شماره 9 - ( آذر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: فشارخون بالا یک عامل خطر مهم و قابل کنترل برای بیماریهای قلبی، سکته مغزی، نارسایی کلیه و بیماریهای عروق محیطی محسوب میشود. هدف از مطالعه حال حاضر تعیین میزان آگاهی بیماران مبتلا به سکته مغزی خونریزیدهنده نسبت به کنترل فشارخون و ارایه راهکارهایی جهت ارتقا سطح آگاهی بیماران بوده است.
روش بررسی: این مطالعه یک مطالعه مقطعی-توصیفی میباشد که با هدف ارزیابی آگاهی بیماران مبتلا به سکته مغزی خونریزیدهنده نسبت به مصرف داروهای ضدفشارخون انجام شد. جامعه مورد مطالعه در این طرح شامل تمام بیماران مبتلا به سکته مغزی خونریزیدهنده، بستری در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان امام حسین (ع) شهر تهران در بازه زمانی شهریور تا اسفند ۱۳۹۹ بودند. اطلاعات مرتبط با آگاهی از فشارخون و مصرف داروها توسط محقق و با روش ارتباط مستقیم با بیمار یا همراه بیمار تکمیل گردید. در این پژوهش، 17 نفر از مبتلایان سکته مغزی خونریزیدهنده متعاقب بیماری پرفشاری خون در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان امام حسین (ع) شهر تهران وارد مطالعه شدند. میزان تبعیت صحیح از درمان در این مطالعه با استفاده از پرسشنامه موریسکی بررسی گردید.
یافتهها: در این مطالعه میانه سنی بیماران 67 سال بودهاست که 10 نفر (82/58%) زن بودند. میانه فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در بدو ورود 170 و mmHg 95 بود. چهار نفر (53/23%) از وجود این بیماری در خود آگاهی نداشتند. از 13 نفری که از بیماری پرفشاری خون خود آگاه بودند، 11 نفر (71/64%) تحت نظر پزشک بودند. اما هفت نفر (64/63%) با وجود اینکه تحت نظر پزشک بودند و تبعیت از درمان مطلوبی داشتند، فشار خون کنترلشده نداشتند که منجر به فوت شده است.
نتیجهگیری: این مطالعه هشداری برای بیماران و پرسنل بهداشتی بهمنظور توجه بیشتر به کنترل فشارخون میباشد. همچنین آموزش افراد جامعه و نیز کادر بهداشتی در زمینه اهمیت تشخیص بهموقع و درمان دقیق پرفشاری خون بهشدت توصیه میگردد.
سوده حامدی، مرضیه هادوی، فرهاد محمدی، سمیه بهزادی، کوروش سایهمیری،
دوره 80، شماره 9 - ( آذر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: همانطورکه میدانیم ندولهای تیرویید رایج هستند، اما بسیاری از آنها خوشخیم هستند و این نشان میدهد که نمونهگیری از تمام ندولها برای تشخیص خوشخیم بودن زیاد ضرورت ندارد. مقاله مورد نظر با هدف تعیین دقت تشخیصی ویژگیهای سونوگرافی برای تشخیص ندولهای بدخیم تیرویید در بیماران مراجعهکننده به درمانگاه فجر شهر ایلام انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیف مقطعی بر روی 122 بیمار مراجعهکننده به درمانگاه فجر ایلام در مهر 1395 تا دی 1398 انجام شده است. وابستگی ویژگیهای سونوگرافی با بدخیمی تیرویید با استفاده از یک آزمون تجزیه و تحلیل چند متغیره، تعیین شد. این خصوصیت سونوگرافی با نتایج سیتولوژی آسپیراسیون با سوزن ظریف مقایسه شد و شاخصهای دقت تشخیص برای هر ویژگی سونوگرافی محاسبه شد. این مقاله با استفاده از Chi-square test، Independent samples t‐test، Mann-Whitney U test و Bivariate regression method با استفاده از SPSS software, version 19 (SPSS Inc., Chicago, IL, USA) انجام شد.
یافتهها: دادههای این مقاله شامل (6/24%)30 ندول بدخیم و (4/75%)92 ندول خوشخیم بود. متغیرهای هیپواکوژنیسیته و میکروکلسیفیکاسیون در سطح خطای 5% ارتباط مثبت و معناداری با بدخیمی تیرویید نشان داد (05/0>P). هیپواکوژنیسیته دارای حساسیت 3/63% و ویژگی 04/67% و میکروکلسیفیکاسیون دارای حساسیت 60% و ویژگی 93/65% بود. وجود حداقل یک ویژگی سونوگرافی مثبت، بالاترین حساسیت (67/86%) را به همراه داشت، درحالیکه، وجود هر دو مشخصه دارای ویژگی تقریباً کامل (3/91%) و بالاترین نسبت احتمال مثبت (21/4) بود.
نتیجهگیری: با توجه به نتیجه این مقاله، حضور متغیرهای میکروکلسیفیکاسیون و هیپواکوژنیسیته مهمترین معیار در پیشبینی بدخیمی تیرویید هستند، و در طبقهبندی TI-RADS نیز قرار گرفته شدهاند. بنابراین ندولهای دارای اندازه بزرگتر از cm 1 دارای ویژگی سونوگرافی میکروکلسیفیکاسیون و هیپواکوژنیسیته باید تمرکز اصلی ارزیابیهای تشخیصی باشند.
علی محمد مصدق راد،
دوره 80، شماره 10 - ( دی 1401 )
چکیده
سردبیر محترم
تعارض (تضاد) منافع موقعیتی است که وظایف یا مسئولیتهای فرد بهعنوان یک کارمند یا مدیر در سازمان، با منافع او در خارج سازمان در تضاد باشد. تعارض منافع، تعارض میان منافع شخصی فرد با منافع ملی و عمومی است. در چنین موقعیتی، تصمیمات و اقدامات حرفهای فرد در مورد یک منفعت اولیه، میتواند تحت تأثیر احتمال منفعت ثانویه برای او یا اقوام و دوستان او قرار گیرد.1 فرد در موقعیت تعارض منافع، لزوماً غیراخلاقی و غیرحرفهای نیست. تعارض منافع ممکن است موجب تغییر رفتار او شود و به فساد و سوء استفاده از قدرت عمومی برای کسب منافع شخصی منجر شود.
تعارض منافع در صنعت سلامت زمانی به وجود میآید که احتمال منافع فردی یا گروهی، قضاوت حرفهای مدیران یا ارائهکنندگان خدمات سلامت را به خطر بیندازد. به عبارتی، تعارض منافع زمانی رخ میدهد که هدف اولیه تأمین، حفظ و ارتقای سلامت بیماران با هر هدف ثانویه دیگری به ویژه منافع شخصی مدیران و ارایهکنندگان خدمات سلامت در تضاد باشد. تعارض منافع بر همه جنبههای نظام سلامت مثل ارایه خدمات سلامت و آموزش و پژوهش در حوزه سلامت تأثیر میگذارد. اکوسیستم نظام سلامت تحت تأثیر نفوذ صنعت قرار دارد. منفعت اولیه در حوزه درمان، ارایه خدمات سلامت سودمند به بیماران، در حوزه پژوهش، تولید علم معتبر و فناوری سودمند و در حوزه آموزش، تربیت کارکنان سلامت با کفایت است. در مقابل، منفعت ثانویه شامل منفعت مالی و غیرمالی مثل اعتبار فردی، ارتقای علمی و شغلی و شهرت است. احتمال تأثیر سوء منافع ثانویه بر تصمیمات حرفهای فرد باید توسط افراد مستقل تعیین شود.
همکاری بین اساتید، پژوهشگران و ارایهکنندگان خدمات سلامت با شرکتهای دارویی و تجهیزات پزشکی برای تولید محصولات سلامتی به نفع جامعه است. ولیکن، این همکاری و احتمالاً روابط مالی فیمابین، ممکن است قضاوتهای حرفهای مربوط به منافع و اهداف اولیه پزشکی را تحت تأثیر قرار دهد. تعارض منافع در بخش سلامت، یکپارچگی پژوهشهای علمی، عینیت آموزش حرفهای، کیفیت مراقبت از بیمار و اعتماد عمومی به پزشکی را تهدید میکند.1 جامعه از سیاستگذاران، مدیران و متخصصان علوم پزشکی انتظار دارد که هیچ انگیزهای جزء سلامت بیماران نداشته باشند.
پذیرش هدیه، نمونه دارو و ملزومات پزشکی از شرکتهای دارو و تجهیزات پزشکی، خرید دارو و تجهیزات از شرکت اقوام و دوستان، مالکیت سهام شرکتهای دارویی و تجهیزات پزشکی، مشارکت در تدوین راهنماهای بالینی توسط شرکتهای دارویی، حمایت مالی پژوهشها توسط صنایع، ارایه مشاوره به صنایع، عضویت در هیات مدیره شرکتها، اشتغال همزمان در بخش دولتی و خصوصی Dual Practice و معرفی کتاب خود بهعنوان منبع اصلی توسط عضو بورد تخصصی از مصادیق تعارض منافع در بخش سلامت است.2
امکان تعارض منافع در حوزه پزشکی با توجه به تعدد و پراکندگی ارایهکنندگان خدمات سلامت، پیچیدگی فرایندهای ارایه خدمات سلامت، عدم توازن اطلاعات ارایهکننده و گیرنده خدمات سلامت، استقلال و اختیار کم بیمار و آسیبپذیری و وابستگی شدید او به ارایهکننده خدمات سلامت زیاد است و رسیدگی به آن در چارچوب نظارتی و سیاستی موجود دشوار میباشد. خط باریکی بین رفتار قابل قبول و تعارض منافع در نظام سلامت وجود دارد. سیاستگذاران، مدیران و کارکنان نظام سلامت باید پیش از پیوستن به مشاغل این حوزه از ماهیت و مصادیق تعارض منافع آنها آگاه باشند. با وجود این، ماهیت ظریف تعارض منافع، شناسایی، تحقیق و رسیدگی به آن را چالش برانگیز میکند.
براساس اصل 40 قانون اساسی، هیچکس نباید اعمال حق خود را وسیله ضرر رساندن به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد. همچنین، بر اساس قاعده فقهی «لا ضرر و لا ضرار فیالاسلام»، فرد نباید به خود و به دیگران ضرر برساند. اگر حکومت به بعضیها اجازه دهد که منافع شخصی بسیار به زیان دیگران بهدست آورند، مشروعیت سیاسی حکومت تضعیف میشود.
مدیریت تعارض منافع با اتخاذ سیاستها و رویههای مناسب امکان پذیر است. هدف مدیریت تعارض منافع محافظت از انسجام قضاوت حرفهای و حفظ اعتماد عمومی مردم است. مدیریت تعارض منافع شامل مراحل پیشگیری، شناسایی و اصلاح است. راهکارهای مدیریت تعارض منافع شامل اعلام تعارض منافع (شفافیت)، اعمال محدودیت، تفکیک وظایف، تفکیک قانونگذار از مجری، تفکیک ناظر از نظارت شونده، اصلاح نظام پرداخت، استفاده از راهنماهای بالینی، رعایت کدهای اخلاقی و آموزش است.
زهرهالسادات میریپور، مهسا فرامرزپور، پریسا آقایی، الهام شیرعلی، سهیلا سرمدی، پریسا حسینپور، محمد عبدالاحد،
دوره 80، شماره 10 - ( دی 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: اگرچه سرطان دهانه رحم در زنان بالغ با آزمایشهای تشخیصی زودهنگام، قابلیت درمان و مدیریت بیماری بهتری دارد، اما تشخیص دقیق و سریع هرگونه نشانهای از ضایعات نئوپلازی درون اپیتلیالی دهانه رحم و دیسپلازی پرخطر در هر مرحلهای بسیار مهم است. اگر هر سلول پیشسرطانی/مشکوک غیرطبیعی در فرآیند تشخیصی مرسوم (پاتولوژی) شناسایی نشود، نمیتوان آن را پیش از تبدیل ضایعه به سرطان دهانه رحم درمان کرد و در نتیجه میزان بقای بیماران را افزایش داد.
روش بررسی: در این مطالعه بالینی که یک مطالعه آزمایشی و غیرتصادفی است، کارایی و دقت تشخیصی حسگر سنجش الکتروشیمیایی متابولیسم گلیکولیز در سلولهای سرطانی (HEA) بر روی نمونههای تازه خارج شده از دهانه رحم 40 بیمار کاندید کونیزاسیون بدلیل سابقه حضور سلولهای غیرطبیعی در نتایج پاپ اسمیر آنها از تاریخ 31/5/1397 تا 31/3/1400، در بخش زنان بیمارستان یاس، دانشگاه علوم پزشکی تهران و بیمارستانهای وابسته بررسی شد.
یافتهها: دقت آستانه جریان الکتروشیمیایی نه جریانی الکتروشیمیایی ROS/H2O2 بهدست آمده توسط حسگر برای تمایز نواحی سرطانی از غیر آن، بیش از 95% بود (0001/0P<) که نشان از رابطه معنادار بین افزایش جریان الکتروشیمیایی و وجود CIN داشت. در این مطالعه، یک طبقهبندی تشخیصی بالینی همسان بین نتایج پاتولوژیک بافتهای آزمایش شده و پاسخ الکتروشیمیایی ROS/H2O2 تشخیصی حسگر، براساس طبقهبندی CIN پیشنهاد شد.
نتیجهگیری: ارزیابی پاتولوژیکی بیشتر نمونههای آزمایششده نشان داد که شناسایی الکتروشیمیایی متابولیسم گلیکولیز در نمونههای کونیزاسیون دهانه رحم توانست 10% از ضایعات CIN تشخیص داده نشده توسط پاتولوژی مرسوم را بهدرستی مثبت تشخیص دهد. از اینرو بهعنوان یک روش مکمل، قابلیت کمک به افزایش دقت و سرعت تشخیص ضایعات CIN در مرحله کونیزاسیون دارد.
سیّد کمال اسحق حسینی، جواد حکیم الهی، محمد آقاعلی، زهرا مهرابی، رسول کریمی مطلوب، سعید کریمی مطلوب،
دوره 80، شماره 10 - ( دی 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: پورپورای ترومبوسایتوپنیک ایدیوپاتیک (اتوایمیون)، شایعترین علت شروع حاد ترومبوسایتوپنی در کودکی که از جهات دیگر سالم است. این مطالعه با هدف بررسی عوامل موثر بر پاسخ به درمان در کودکان بستری انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه گذشتهنگر با بررسی پرونده بیماران بستری بهعلت ITP در بیمارستان حضرت معصومه (س) از فروردین 1388 تا تا اسفند 1397 انجام شد. معیارهای سن، جنس، علایم بالینی بدو ورود، پلاکت اولیه و نیز روزهای 3، 5، 14 و 180 از پرونده بیماران استخراج شد. نوع پروتکل درمانی، نیاز به تکرار درمان، عود بیماری و عوارض عمده درمان از پرونده ی بیماران استخراج و در نهایت دادهها با SPSS software, version 22 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: از 229 بیمار مبتلا به ITP، 1/51% پسر و 9/48% دختر و میانگین سنی 4/3±7/3 بود. 3% افراد نیاز به تکرار درمان داشته و عود 2/15% بود. پاسخ به درمان در روزهای مختلف بدون ارتباط با سن و جنس و پلاکت اولیه (بهجز یک مورد استثنا) بوده است (05/0P>). در ارتباط با علایم بالینی، پاسخ به درمان در روزهای سه و پنج مرتبط با علایم بالینی بدو مراجعه و در روزهای 14 و 180 بدون ارتباط با آن بوده است. پاسخ به درمان در روزهای سه و پنج در پروتکلهای درمانی مختلف ارتباط معنادار داشته اما در روزهای 14 و 180 تفاوت قابلتوجهی وجود نداشت (05/0P<).
نتیجهگیری: بهترین پاسخ در گروه درمان ترکیبی با متیل پردنیزولون و IVIg بوده و کمترین پاسخ به درمان در گیرندگان متیل پردنیزولون به تنهایی مشاهده شد.
بهزاد ناظمرعایا، فاطمه کاظمی گورجی، عظیم هنرمند، محمد صالح جعفرپیشه،
دوره 80، شماره 11 - ( بهمن 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: از دبل لومن در جراحیهای ریه استفاده میشود و برای تایید آن برونکوسکوپ بهکار میرود. حساسیت سونوگرافی در تشخیص موقعیت درست DLT بهطور قطعی مشخص نشده است. هدف از این مطالعه ارزش تشخیصی سونوگرافی و سمع در مقایسه با FOB است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی که در بازه زمانی تیر ۱۴۰۰ تا اردیبهشت ۱۴۰۱ انجام گردید، پس از بیهوشی DLT با سایز مناسب استفاده شد و سپس موقعیت DLT ارزیابی شد. در ابتدا سمع ریه و سپس سونوگرافی انجام شد و دو علامت Lung pulse sign و Lung sliding sign بهعنوان علایم ریه طبیعی و ریه مورد تهویه مورد بررسی قرار گرفتند و در نهایت FOB توسط متخصص بیهوشی انجام گردید. در انتها با باز شدن قفسه صدری بهدنبال عمل جراحی، نظر جراح در مورد کلاپس ریه ثبت گردید.
یافتهها: قرارگیری صحیح لوله 37 مورد و اشتباه سه مورد بود که توسط FOB بررسی و اصلاح شد. حساسیت سمع 9/64% و سونوگرافی 9/91% بود. حساسیت سونوگرافی نسبتبه سمع معنادار نبود (242/0P=) اما تفاوت معناداری در ارزش اخباری مثبت وجود داشت بهگونهای که ارزش اخباری مثبت سمع 9/88% و سونوگرافی 9/91% محاسبه شد. از نظر درجه رضایتمندی ۲۲ مورد (5/59%) رضایت عالی و ۱۵ مورد (5/40%) نیز رضایت متوسط داشتند. حساسیت سونوگرافی در قیاس با رضایت جراح معنادار نبود (237/0P=).
نتیجهگیری: سونوگرافی ریه میتوانند بهخوبی جایگزین مناسبی برای FOB باشد. گرچه سونوگرافی نمیتواند تمام عملکرد FOB را داشته باشد، ولی با داشتن مزایای چون هزینه کمتر، سرعت عمل غیرتهاجمی بودن نسبت به FOB کاربردیتر است.