646 نتیجه برای امی
پژمان پورفخر، محمد امین میرزایی، فرهاد اعتضادی، رضا شریعت محرری، محمد رضا خاجوی،
دوره 79، شماره 12 - ( اسفند 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: آموزش مهارت اینتوباسیون تراشه و حفظ راه هوایی یکی از مهارتهای پایه در علوم پزشکی محسوب میشود در این مطالعه میزان موفقیت آموزش اینتوباسیون تراشه با ویدیو لارنگوسکوپ ارزیابی میشود.
روش بررسی: این مطالعه با شرکت 30 نفر از دانشجویان پزشکی در دو گروه 15 نفره گلایدوسکوپ و مکینتاش در بیمارستان سینا در تیر 1399 تا خرداد 1400 انجام گرفت. گروه اول ابتدا با مولاژ 10 نوبت لولهگذاری تراشه را با گلایدوسکوپ انجام دادند و سپس بر روی پنج بیمار در اتاق عمل لولهگذاری تراشه را در بیمار ان واقعی آموزش گرفتند. گروه مکینتاش ابتدا اینتوباسیون را با مولاژ 10 نوبت و سپس بر روی پنج بیمار در اتاق عمل آموزش گرفتند. سپس، تمام دانشجویان در اتاق عمل دو بیمار را توسط لارنگوسکوپ مکینتاش اینتوبه کردند. عملکرد آنها توسط اساتید ارزیابی شد و مدت زمان دستیابی به حنجره و زمان صرف شده برای لولهگذاری تراشه در دو گروه با یکدیگر مقایسه گردید.
یافتهها: 76% افراد گروه گلایدوسکوپ در عرض 20 ثانیه توانستند حنجره را مشاهده کنند ولی در گروه مکینتاش 43% افراد در همین زمان توانستند حنجره را مشاهده کنند. 72% از دانشجویان گروه گلایدوسکوپ در عرض 40 ثانیه در اولین تلاش خود با موفقیت لولهگذاری تراشه را انجام دادند ولی در گروه مکینتاش 44% افراد در عرض 40 ثانیه لولهگذاری تراشه را انجام دادند (00/0P=). میانگین نمرات ارزیابی اساتید و رضایتمندی فراگیران گروه گلایدوسکوپ بیشتر از مکینتاش بود.
نتیجهگیری: استفاده از ویدیو لارنگوسکوپ در آموزش اینتوباسیون دانشجویان سرعت، دقت و رضایتمندی آنها را افزایش میدهد.
سعیده ابراهیمی، سعید کلانتری، سهیل رحمانی فرد، میترا کهندل، زهرا امیری، یوسف علی محمدی، سارا مینائیان،
دوره 80، شماره 2 - ( اردیبهشت 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: علیرغم پیشرفتهای بسیار، درمان کامل بیماری ایدز با چالشهایی ازجمله مقاومت ویروسی و درمان ناموفق دارویی مواجه گردیده است. هدف این مطالعه بررسی تفاوت در پروفایل سایتوکینی در بیماران با درمان موفق و بیماران با درمان ناموفق جهت فهم بهتر سازوکار شکست درمان دارویی میباشد.
روش بررسی: 69 بیمار مبتلا به ویروس نقص ایمنی انسانی که از مهر 1397 تا اسفند 1399 به مرکز بهداشت غرب تهران جهت درمان مراجعه کردند، در این مطالعه وارد گردیدند. تعداد سلولهای CD4+ و همچنین بار ویروسی خونی بیماران بهترتیب با روشهای فلوسایتومتری و واکنش زنجیرهای پلیمراز بیدرنگ کمی (RT-qPCR) اندازهگیری گردید و براساس آن بیماران به دو گروه درمان موفق (36 نفر) و درمان ناموفق (33 نفر) تقسیم شدند. سپس سطح سرمی سایتوکینهای فاکتور نکروزدهنده تومور آلفا (TNF-α) و اینترلوکین-10 (IL-10) در آنان توسط روش الایزا اندازهگیری شد.
یافتهها: نتایج آزمایشات نشاندهنده این بود که سطح فاکتور نکروز دهنده تومور-آلفا (TNF-α) در بیماران گروه درمان ناموفق بهصورت قابلتوجهی از بیماران گروه درمان موفق بالاتر بود (pg/ml 17/10±43/10 در مقابل pg/ml 25/5±37/5، 01/0P=) در سطح سرمی اینترلوکین-10 (IL-10) بین دو گروه مورد مطالعه تفاوتی مشاهده نگردید. همچنین مدلهای رگرسیون خطی نشان داد که در بیماران با درمان ناموفق، رژیم درمانی مهارکنندههای ترانس کریپتاز معکوس غیرنوکلئوزیدی (NNRTI)، بر میزان سطح سرمی IL-10 تاثیرگذار میباشد (ضریب رگرسیون 88/10 (45/20-32/1 CI:)، 03/0P=).
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نقش بالقوه TNF-α را بهعنوان فاکتور پیشالتهابی در پیشرفت بیماری ایدز یا شکست درمان نشان میدهد. از این رو، مطالعات بیشتر در آینده جهت شفافسازی این رابطه میتواند کمک بسزایی در پیشرفت دانش درمانی در مقابله با بیماری ایدز باشد.
لیلا شیرانی بیدآبادی، عباس آقایی افشار، سعیده کاظمی، اسماعیل علیزاده، مقدمه میرزایی، محمد امین گروهی،
دوره 80، شماره 2 - ( اردیبهشت 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: شپش سر یکی از موارد تهدید کننده بهداشت جامعه در جوامع پیشرفته و در حال پیشرفت محسوب میشود. هدف مطالعه تعیین شیوع آلودگی به شپش سر در دانش آموزان دختر شهر کرمان و شناسایی عوامل دخیل در آن میباشد.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت توصیفی- مقطعی بر روی دانشآموزان مدارس ابتدایی دخترانه شهر کرمان در فاصله زمانی مهر 1398 تا اسفند 1398 اجرا گردید. 2850 دانشآموز بهصورت سرشماری مورد معاینه قرار گرفتند. نتایج با استفاده از Chi-square test، Logistic Regression یک متغیره و چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: دانشآموزانی که مادرشان بیسواد هستند 51/3 برابر دیگران در ریسک ابتلا بودند. دانشآموزانی که یکبار در هفته استحمام میکنند 03/0 برابر و افرادی که از وسایل شخصی بهطور مشترک استفاده میکردند، 3/3 برابر بیشتر در معرض خطر ابتلا بودند.
نتیجهگیری: میزان آلودگی بالای دانشآموزان در شهر کرمان گزارش گردید. توجه جدی به کاهش این آلودگی با برگزاری کلاسهای آموزشی برای مدیران، معلمان و والدین دانشآموزان، ضروری بهنظر میرسد.
سعیده پرورش، مهین اسلامی شهربابکی، الهه حیاتبخش، مائده جعفری، فاطمه کرمی رباطی،
دوره 80، شماره 2 - ( اردیبهشت 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات تیک، گروهی از اختلالات تکاملی عصبی هستند که بهدلیل انقباضات ناگهانی و غیرارادی عضلات اغلب در دوران کودکی رخ میدهند. هدف این مطالعه بررسی سطح سرمی ویتامین D در کودکان با اختلال تیک بود.
روش بررسی: این مطالعه مورد-شاهدی روی 63 کودک مبتلا به تیک و 63 کودک سالم مراجعهکننده به درمانگاههای بعثت شهر کرمان از آبان 1398 تا آبان 1399 انجام شد. اطلاعات بالینی بیماران با استفاده از پرسشنامه گردآوری شد. پس از مشخص شدن اختلال تیک، سطح سرمی ویتامین D در بیماران بررسی شد.
یافتهها: بیشترین تعداد بیماران، دختر بودند. میانگین سن بیماران در گروه مورد و شاهد بهترتیب، 31/0±37/10 و 41/0±06/10 بود (971/0=P). میانگین شاخص توده بدنی در گروه مورد، 35/0±98/16 و شاهد 56/84±0/16 بود (838/0=P). میانگین سطح سرمی ویتامین D در گروه شاهد بیشتر از گروه مورد بود (036/0=P).
نتیجهگیری: میانگین سطح سرمی ویتامین D در کودکان مبتلا به تیک بهطور معناداری کمتر از کودکان سالم بود. برای بررسی و تأیید این رابطه، به مطالعات طولانیمدت با بیماران بیشتر نیاز است.
امیر حسین مصدق راد،
دوره 80، شماره 2 - ( اردیبهشت 1401 )
چکیده
سردبیر محترم
بیماری کووید-19 در 11 مارس سال 2020 میلادی بهعنوان یک همهگیری شناخته شد و در سپتامبر سال 2020 میلادی مردم سراسر جهان را به نوعی درگیر کرد.1 این بیماری تا 23 فروردین 1401، منجر به ابتلای 497،960،492 نفر و مرگ حدود 6،181،850 نفر در سراسر جهان و ابتلای 7،194،768 و مرگ 140،650 نفر در ایران شد.2و3 دولتها در سراسر جهان اقداماتی از قبیل فاصلهگذاری اجتماعی، قرنطینه و واکسیناسیون برای کاهش سرعت شیوع ویروس، کنترل بیماری و مدیریت تقاضا و عرضه خدمات بهداشتی درمانی انجام دادند.
با وجود اهمیت واکسن کووید-19 در ریشهکنی این بیماری، برخی افراد نسبت به این واکسن تردید دارند. این تردید در جامعه باعث کندی ایجاد ایمنی گروهی جامعه نسبت به بیماری و ریشهکنی آن میشود. سازمان بهداشت جهانی، تردید در واکسن Vaccine hesitancy را بهعنوان یکی از 10 تهدید سلامت جهانی معرفی کرده است.4 تا 13 فروردین 1401 تعداد 4،537،098،395 نفر در جهان و 56،890،064 نفر در ایران به طور کامل واکسینه شدند.2و3 به عبارتی، 43 درصد مردم جهان و 33 درصد مردم ایران به طور کامل واکسینه نشدند.
موانع فردی، اجتماعی و فیزیکی بر تصمیم، انگیزه و توانایی افراد برای دریافت واکسن کووید-19 اثر میگذارند. عدم واکسیناسیون ممکن است منجر به افزایش انتقال بیماری و مرگ شود. عواملی مانند داشتن اطلاعات غلط، عدم اعتماد به ایمنی و اثربخشی واکسن، ترس از عوارض واکسن، دسترسی سخت به واکسن، سابقه واکسیناسیون قبلی و عدم اعتماد به دولت میتواند باعث تردید افراد به واکسیناسیون شود.5 شناخت درست موانع دریافت واکسن و بکارگیری اقدامات مبتنی بر شواهد در این راستا ضروری است.
دولت باید از استراتژیها و راهکارهای موثر برای کاهش تردید مردم و ترغیب آنها به استفاده از واکسن کووید-19 استفاده کند. این راهکارها میتوانند در قالب شش حیطه مداخلات تعاملی، مداخلات آموزشی، مداخلات تشویقی، مداخلات تنبیهی، مدخلات رفتاری و مداخلات بهبود کیفیت بکار گرفته شوند. هدف واکسیناسیون ایجاد ایمنی جمعی است، بنابراین، نیاز به مشارکت جمعی گروههای مختلف مردم جامعه است. استفاده از رهبران سیاسی و مذهبی و افراد سرشناس برای دعوت مردم به واکسیناسیون و راهاندازی کمپینها و پویشهای حمایت از واکسیناسیون میتواند در ترغیب مردم به واکسیناسیون موثر واقعشود. مشارکت جامعه و بسیج اجتماعی موجب افزایش اعتماد و انسجام اجتماعی میشود.
افزایش آگاهی و اطلاعات مردم نسبت به واکسن، عامل موثری در ترغیب آنها به واکسیناسیون است.6 یادآوری اثرات مثبت واکسیناسیونهای گذشته مثل آبله و فلج اطفال، ارایه آمار مثبت واکسیناسیون در مبارزه با بیماری، توضیح عوارض واکسن و موقتی بودن آنها، ارایه اطلاعات مربوط به تداخل دارویی برای بیماران خاص مثل سرطان و نحوه دریافت ایمن واکسن برای این افراد، نقش مهمی در کاهش تردید آنها به واکسن دارد. از افراد مورد اطمینان مردم مثل پزشکان و بزرگان قوم میتوان برای انتقال بهتر این اطلاعات استفاده کرد. متخصصین و پزشکان گزینههای مناسبی هستند که مردم برای دریافت اطلاعات و مشورت بیشتر به آنها مراجعه میکنند. همچنین، شبکههای اجتماعی و رسانههای عمومی باید پایش و مدیریت شوند تا از انتشار اخبار نادرست و در نتیجه، عدم اعتماد مردم به واکسن جلوگیری شود.
سیاستهای تشویقی و تنبیهی نقش موثری در ترغیب مردم به استفاده از واکسن و مقابله با تردید در واکسن دارد. ارایه بستههای معیشتی و طرحهای تشویقی مثل بیمه عوارض واکسن یا مشوق مالی محدود برای واکسیناسیون کامل، در کنار جریمهها و محرومیتها به خاطر واکسن نزدن، نمونههایی از این اقدامات هستند. با این حال، هنگام ارائه مشوقهای مالی باید محتاط بود تا انگیزه درونی افراد برای واکسینه شدن تضعیف نشود. از طرف دیگر، مشوقهای مالی زیاد میتواند به عنوان تأییدی بر خطرناک یا نامطلوب بودن واکسیناسیون تلقی شود.
تقویت مثبت و راهکارهای غیر مستقیم و غیراجباری (تئوری تلنگر) بیشتر از تقویت منفی و استفاده از اجبار بر تغییر رفتار افراد اثر دارد.7 بهطور مثال، با استفاده از مداخلات رفتاری مبتنی بر تئوری تلنگر، ابتدا به فرد پیامکی ارسال میشود که واکسنی برای ایشان در یک مرکز بهداشت
تخصیص یافته است. در نتیجه، فرد احساس مالکیت میکند که واکسن مال اوست و برای دریافت واکسن مراجعه میکند. اگر بهدلایلی فرد فراموش کند که برای دریافت واکسن مراجعه کند، یک هفته بعد پیامک یادآور دوم برای او باید ارسال شود. ارسال فیلمهای آموزشی در زمینه مزایای واکسن و عواقب عدم واکسیناسیون همراه یادآور هم بسیار مفید است. راهاندازی مراکز واکسیناسیون در محوطه مدارس، دانشگاهها، مراکز تفریحی، ورزشی و خرید، واکسیناسیون را برای مردم قابل مشاهده میکند و در ترغیب آنها به واکسیناسیون موثر است. مطالعات قبلی نیز استفاده از تئوری تلنگر را در افزایش پذیرش واکسیناسیون کوید-19 موثر اعلام کردند.8 بهبود کیفیت واکسنها و بهبود کیفیت خدمات ارایه شده، موجب اطمینانخاطر مردم نسبت به ایمنی واکسن و فرآیند واکسیناسیون میشود. استفاده از واکسنهای معتبر و ایمن، ایجاد مرکزی برای نظارت بر کیفیت، ایمنی و عوارض واکسنها و اطلاعرسانی نتایج به عموم و دریافت تأییدیههای بینالمللی باعث افزایش اعتماد مردم و کاهش تردید در واکسنزدن میشود. استفاده از ظرفیت مراکز مراقبتهای بهداشتی اولیه و پزشکان خانواده برای تعامل بیشتر با مردم، پاسخ به سوالات آنها و ارائه خدمات بهتر باعث جلب اعتماد مردم و کاهش تردید آنها در دریافت واکسن میشود. طرح واکسیناسیون درب منزل برای افراد معلول یا در ادارات بزرگ برای کارکنان با مشغله کاری بالا، باعث راحتی دریافت خدمات برای مردم میشود و آنها از واکسن استفاده خواهند کرد.
ترکیبی از مداخلات رفتاری، بهبود کیفیت و آموزش اثر سینرژیک داشته و موجب دستیابی به نتیجه بهتر برای ترغیب مردم به واکسیناسیون کوید-19 خواهد شد. برای اجرای موثر این بستههای پیشنهادی، نیاز به مدلی برای اطمینان از وجود زیرساختها، اجرای برنامهها و نظارت بر صحت اجرا است. مدل پیشنهادی با درگیر ساختن اجزای نظام سلامت و تعیین وظایف و با هدف کاهش تردید در واکسیناسیون، میتواند اثر مثبتی در ترغیب مردم ایران به واکسیناسیون و کاهش تردید در واکسیناسیون داشته باشد.
طاهره عباسی معیر، عزیز قهاری، طیبه رستگار، فاطمه ملک، فرزانه رضایی یزدی، کامیار غفاری دافچاهی، نسرین تک زارع،
دوره 80، شماره 3 - ( خرداد 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از چالشهای علم پزشکی ترمیم زخمهای سوختگی است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی درمان با لوسیون حاوی عسل، آلوئهورا، بره موم و سلولهای بنیادی مشتق از مغز استخوان در بهبود زخم سوختگی درجه دو در مدل حیوانی است.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در حیوان خانه دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، از مهر ماه 1399 تا آبان ماه 1399 انجام شد و 72 رت پس از سوختگی در شش گروه با دورههای 7، 14 و 21 روزه تقسیمبندی شدند: شاهد(بدون درمان)، کنترل مثبت (پماد سیلورسولفادیازین 1%)، تجربی اول (سلولهای بنیادی)، تجربی دوم (لوسیون)، تجربی سوم (سلولهای بنیادی و لوسیون)، تجربی چهارم (DMEM). از سطح زخم در روزهای صفر، 4، 7، 10، 14، 17 و 21 عکس تهیه شد و مساحت زخم توسط نرمافزار J image محاسبه گردید. در روزهای 7، 14، 21 نمونهها جهت رنگآمیزی H&E، تریکروم ماسون و بررسیهای IHC و RT-PCR تهیه شدند و نتایج با نرمافزارGraph Pad Prism8 و آزمونهای Analysis of variance، Two Way و Tukeyبررسی شد.
یافتهها: ارجحیت درمان با گروه درمان ترکیبی و سپس با گروه لوسیون بود. در تصاویر ماکروسکوپیک و میکروسکوپیک، بیشترین میزان پوشش زخم و حضور رشتههای کلاژن بالغ در گروه درمان ترکیبی مشاهده شد. نتایج آنالیزها نیز بیانگر افزایش اپیتلیزاسیون، گرانولیشن، رسوب کلاژن، آنژیوژنز و تکثیر سلولهای فیبروبلاست و کاهش التهاب در گروه درمان ترکیبی بود. گروه درمان ترکیبی بیشترین میزان بیان ژن TGF-β را دارا بود (05/0P<).
نتیجهگیری: درمان ترکیبی لوسیون و سلولهای بنیادی مشتق از مغز استخوان در ترمیم زخم سوختگی درجه دو در مدل حیوانی تاثیرات همافزایی داشته و منجر به تسریع ترمیم زخمهای سوختگی میشود.
رسول صمیمی، امیر پیمانی، سمانه روحی، شادمان نعمتی، ساناز احمدی، افرا حسین پناهی، سمیه احمدی گورجی،
دوره 80، شماره 3 - ( خرداد 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونت هلیکوباکتر پیلوری و دستگاه تنفسی بهطور همزمان باعث افزایش بیماریزایی و مرگومیر میشود. هدف از این مطالعه، بررسی همزمانی ابتلا به مشکلات دستگاه تنفسی فوقانی و عفونتهای گوارشی هلیکوباکتر پیلوری بود.
روش بررسی: تحقیق حاضر بهصورت یک مرور نظاممند و فراتحلیل، از شهریور 1398 تا شهریور 1399، در دانشگاه علوم پزشکی قزوین انجام شد. مقالات وارد شده در پایگاههای دادههای بینالمللی (آوریل 2001-دسامبر 2018)، در خصوص همزمانی ابتلا به اختلالات مجاری تنفسی فوقانی با عفونتهای گوارشی هلیکوباکتر پیلوری مورد بررسی قرار گرفتند. از اثر مدل تصادفی با سطح اطمینان 95% جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: بیشترین شیوع همزمانی مربوط به اختلالات تنفسی مرتبط با بافت آدنویید (33%)، پولیپ بینی (100%) و رینوسینوزیت مزمن (71%) بود. شیوع همزمانی بیماری، 53% در رینوسینوزیت مزمن، 63% در پولیپ بینی، 62% در بافت آدنویید و در کل 60% برآورد شد که معنادار بود (000/0P=). شیوع همزمانی اختلالات مجاری تنفسی فوقانی با عفونتهای گوارشی هلیکوباکتر پیلوری در بیماران به میزان 61% در سن بیش از 27 سال و 60% در سنین کمتر از 27 سال برآورد شد.
نتیجهگیری: شیوع همزمانی ابتلا به اختلالات مجاری تنفسی فوقانی با عفونتهای گوارشی هلیکوباکتر پیلوری در بیماران با سنین بالا و پایین تقریبا به یک میزان و بهصورت معناداری مشاهده شد. با توجه به اینکه وقوع همزمان بیماری ها در افراد خطرناک میباشد، غربالگری بیماران مبتلا به هریک از این بیماریها، جهت شناسایی بیماریهای دیگر و تجویز داروهای مناسب ضروری میباشد.
ریحانه پیرجانی، علی اکبری ساری، محبوبه شیرازی، امین نخستین انصاری، مریم ربیعی، آمنه عبیری،
دوره 80، شماره 3 - ( خرداد 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: استرپتوکک گروه بتا (GBS: Group B Streptococcus) کوکسی گرم مثبت میباشد که در رکتوواژینال کلونیزه میشود. حدود 3/%31-6/4 زنان سنین باروری حامل عفونت GBS میباشند. GBS یک فاکتور خطر برای عفونتهای متعاقب در زنان حامله میباشد، که در 2%-1 موارد منجر به عفونت مهاجم نوزادی میشود. در بیشتر کشورهای دنیا، درمان بر طبق پروتکل CDC (Centers for Disease Control and Prevention) و براساس نتایج کشت انجام میشود. درایران درمان براساس ریسک فاکتورها انجام میشود. بنابراین بر آن شدیم تا در مطالعهای نتایج بهدست آمده از درمان براساس فاکتورهای خطر و براساس نتایج کشت و دیگر عوارض مادری و نوزادی را در این دو گروه با یکدیگر مقایسه کنیم.
روش بررسی: مطالعه مورد-شاهدی است. مطالعه در بیمارستان آرش از فروردین سال 1397 تا پایان اسفند سال 1398 به انجام رسیده است. در گروه مورد، نمونههای ترشحات رکتوواژینال از 98 زن باردار 37-35 هفته، برای کشت ارسال و درمان براساس نتیجه کشت، انجام شد. نمونههای شاهد 200 مادر باردار هستند که براساس فاکتور خطر تحت درمان قرار گرفتند. دو گروه از نظر پیامدهای حاملگی مقایسه شدند.
یافتهها: از 98 فرد مورد برررسی، 24 نفر (5/24%) کشت مثبت رکتوواژینال داشتند. افراد کشت مثبتی که تحت درمان آنتیبیوتیکی قرار گرفتند، تفاوت معناداری از نظر پیامدهای حاملگی در مقایسه با گروه شاهد نداشتند.
نتیجهگیری: در افراد با سابقه ترشحات واژینال، بهطور معناداری شیوع کلونیزاسیون GBS بالاتر بود. بهدلیل تعداد کم مطالعات صورت گرفته در ایران، توصیه میگردد مطالعات با حجم نمونه بیشتر انجام شود تا بتوان پروتکل مناسبتری به لحاظ اثربخشی و اقتصادی تبیین نمود.
علیرضا رضایی، نرگس غلامی، لیلا باژدان، مریم حقیقی مراد، نرجس جعفری،
دوره 80، شماره 3 - ( خرداد 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف تشخیص غیرتهاجمی افزایش فشار مایع مغزی نخاعی در بیماران دارای افزایش فشار داخل مغزی ایدیوپاتیک با کمک سونوگرافی ترانس اوربیتال صورت گرفته است.
روش بررسی: دراین مطالعه توصیفی–مقطعی تمام بیماران زیر 18 سال که با شکایت افزایش سر درد یا استفراغ یا تاری دید یا فلج عصب شش به درمانگاه نورولوژی بیمارستان لقمان حکیم تهران از مهر ماه سال 96 تا مهر ماه سال 97 مراجعه نمودهاند، مورد مطالعه قرار گرفتند. همه بیمارانی که در معاینه ادم پاپی داشتند و تصویربرداری مغزی آنها نرمال بود و مشکوک به افزایش فشار داخل مغزی ایدیوپاتیک بودند بهصورت متوالی وارد مطالعه شدند. برای هر بیمار پیش از انجام پونکسیون کمری، قطر غلاف عصب اپتیک با سونوگرافی ترانس اوربیتال اندازهگیری شد و سپس پونکسیون کمری جهت بررسی فشار مایع مغزی نخاعی انجام شد.
یافتهها: از 10 بیمار مطالعه حاضر 10% دختر، 90% پسر، با حداقل سنی 5/2 سال، حداکثر 14 سال، میانگین سنی نه سال و متوسط توده بدنی kg/m2 5/22 بودهاند. تمام مراجعین فشار مایع مغزی نخاعی بیشتر از 25 (متوسط cm 40 آب) و همگی اندازه قطر غلاف عصب اپتیک چشم راست و چپ در آنها بیشتر از نقطه برش mm 5/4 (با میانگین در چشم راست mm 31/6 و چشم چپ mm 64/6 بوده است.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای مطالعه حاضر اندازهگیری قطر غلاف عصب اپتیک در بیماران مشکوک به افزایش فشار داخل مغزی ایدیوپاتیک میتواند بهعنوان روش کمک تشخیصی غیرتهاجمی مطرح شود.
سمیه نظری، راحله رفایی، حامد قزوینی، المیرا بیرامی، سارا چاوشینژاد، سیده معصومه سیدحسینی تمیجانی،
دوره 80، شماره 4 - ( تیر 1401 )
چکیده
عصب واگ طولانیترین عصب مغزی و جزء اصلی سیستم پاراسمپاتیک است که سیستم عصبی مرکزی را به سیستمهای قلبی- عروقی، گوارشی، ایمنی و اندوکرین مرتبط کرده و با کنترل این سیستمها در هموستاز بدن نقش دارد. تحریک عصب واگ (VNS) مرتبط به هر تکنیکی است که عصب واگ را از طریق تحریک الکتریکی تحریک میکند. تکنیک تحریک عصب واگ، درمان تایید شده توسط FDA برای درمان صرع راجعه، افسردگی مقاوم به دارو و میگرن میباشد. اگرچه VNS از طریق شاخه گردنی و گوشی عصب واگ در بیماریهای دیگری مانند وزوز گوش و بیماری آلزایمر هم بررسی شده است. امروزه دو روش برای تحریک عصب واگ وجود دارد. الف) تحریک تهاجمی عصب واگ که نیاز به جراحی داشته و طی آن یک دستگاه تولید کننده ایمپالس در جدار قدامی قفسه سینه کاشته و توسط یک سیم به کاف الکترود که به دور عصب گردنی واگ پیچیده شده، مرتبط میگردد. ب) تحریک غیرتهاجمی تحت جلدی عصب واگ که با عوارض جانبی کمی همراه است. نتایج مطالعه با استفاده از جستجوی پیشرفته در پایگاههای اطلاعاتی Scientific Information Database (SID) Google Scholar, PubMed, Scopus در بازه زمانی 1390 تا 1400 گردآوری گردید. از 671 مقاله بهدست آمده، پس از ارزیابی، 53 مقاله وارد مطالعه شدند. جستجوی موضوعی نیز با استفاده از MeSH انجام شد. مطالعات نشان دادهاند که VNS با تغییر فعالیت عصبی مراکز تنظیم خلق مرتبط است، اما مکانیسم دقیق اثر VNS بر نتایج بالینی هنوز ناشناخته است. هدف این مطالعه مرور اثرات VNS در درمان اختلالات روانپزشکی و نورولوژیک و همچنین بحث در خصوص فرضیات مربوط به مکانیسمهای درمانی آن است.
مینا میر نظامی، حمید حمیدی، سعید کریمی مطلوب،
دوره 80، شماره 4 - ( تیر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات به نقش پدیده استرس اکسیداتیو در ویتیلیگو اشاره کردهاند. کوآنزیم"کیوتن" یک آنتیاکسیدان لیپوفیلیک ویژه است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر درمانی کوآنزیم" کیوتن" در بیماران مبتلا به ویتیلیگو جنرالیزه است.
روش بررسی: مطالعه بهصورت کارآزمایی بالینی، در مبتلایان به ویتیلیگو جنرالیزه مراجعهکننده به درمانگاههای پوست بیمارستان ولیعصر (عج) و کلینیک امامرضا (ع) در اردیبهشت تا مرداد سال 1395 انجام شد. بیماران هنگام مراجعه تحت درمان استاندارد و گروه مورد، علاوه بر درمان استاندارد تحت درمان با قرصهای حاوی کوآنزیم"کیوتن" قرار گرفتند. بیماران در هنگام اولین مراجعه، یک و سه ماه پس از شروع درمان از جهت پاسخ درمانی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: از 50 بیمار، میانگین سنی 3/4±2/26 سال بود. قطر بزرگترین پچ دپیگمانته در هر دو گروه مداخله (000/0P=) و کنترل (001/0P=) در طول سه ماه درمان کاهش یافت. تفاوت فراوانی بیماران در درجهبندی رپیگمانتاسیون مذکور، در انتهای ماه سوم نسبت به انتهای ماه اول درمان، در هر دو گروه مداخله (01/0P=) و کنترل (02/0P=) معنادار بود. در انتهای ماه سوم نیز فراوانی بیماران در هر دو گروه مداخله با 21 بیمار (76%) و کنترل با 18 بیمار (72%) بیشتر در گریدهای 1 و 2 بود، در حالیکه در انتهای ماه اول فراوانی بیماران در هر دو گروه مداخله با 23 بیمار (92%) و کنترل با 23 بیمار (92%) بیشتر در گریدهای صفر و یک بود.
نتیجهگیری: درمان کمکی با کوآنزیم"کیوتن"خوراکی تاثیری در بهبود پچ دپیگمانته در بیماری ویتیلیگو ندارد.
مریم تاجور، امیرحسین مرتضایی، علی صادقینیا، سید ناصر عمادی، زینب خالدیان،
دوره 80، شماره 5 - ( مرداد 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو (Vitiligo) با تخریب کامل یا نسبی ملانوسیتهای پوست در نقاط درگیر تظاهر یافته و زمینهساز مشکلات روانی اجتماعی و نقص در کیفیت زندگی بیماران میشود. از آنجایی که نقش عوامل روحی روانی در برخی از بیماریهای پوستی و اختلالات مزمن شناسایی شده است، مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان تاثیر وقایع استرسزای زندگی در بروز بیماری ویتیلیگو انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مورد شاهدی (گذشتهنگر) در بیمارستان رازی وابسته به دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران از شهریور ماه 1399 تا اسفند ماه 1399 انجام شد. 87 نفر از بیماران ویتیلیگو دارای تشخیص قطعی زیر سه سال با 130 نفر از مبتلایان به سایر بیماریهای پوستی غیرمرتبط با عوامل روانتنی بهروش در دسترس انتخاب و از نظرحوادث استرسزای تجربه شده طی یک سال پیش از تشخیص بیماری مقایسه شدند. بدین منظور از پرسشنامه حوادث استرسزای زندگی (SLE) استفاده شد. سایر متغیرها شامل مشخصات دموگرافیک و وضعیت اجتماعی اقتصادی، تاریخچه پزشکی و وضعیت بیماری فعلی از پرونده پزشکی افراد استخراج و دادهها در محیط نرمافزار SPSS software, version 23 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) آنالیز شد.
یافتهها: تجربه وقایع استرسزای زندگی با بروز بیماری ویتیلیگو با کنترل متغیرهای زمینهای ارتباط معنادار داشت (89/1=OR، 95%=CI، 1/0=P). بهازای یک واحد افزایش در میانگین وقایع استرسزا، شانس ایجاد بیماری 89% افزایش مییافت. در بررسی انواع حوادث، افزایش در تضادهای شخصی (23/2 =OR،00/0=P)، نگرانیهای تحصیلی (94/1=OR،00/0=P)، امنیت شغلی (28/1=OR، 03/0=P) و زندگی خانوادگی (57/1=OR، 03/0=P) بهطور معنادار (95%=CI) شانس ایجاد ویتیلیگو را افزایش میداد و سایر وقایع استرسزا در دو گروه تفاوت معناداری نداشتند.
نتیجهگیری: با توجه به نقش استرس بهعنوان عامل زمینهساز باید به جایگاه مداخلات روانشناختی در پیشگیری و درمان بیماری توجه نمود.
سپهر صحرائیان، علیرضا پارساپور، امیر احمد شجاعی،
دوره 80، شماره 6 - ( شهریور 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سالیان اخیر تلاش بسیاری برای ارتقای آموزش اخلاقپزشکی صورت گرفته است، اما با توجه به نوپا بودن این ساختار آموزشی، نیازمند پژوهشهای بیشتری برای شناسایی و رفع مشکلات آن میباشیم. هدف این مطالعه توصیف وضعیت آموزش این واحد درسی در دانشگاه علوم پزشکی تهران و موانع موجود در اثربخشی آن میباشد تا بتوان با برنامهریزی مناسب سبب ارتقای آن شد.
روش بررسی: نوع این پژوهش کمی-کیفی توصیفی با روش نمونهگیری سرشماری است و دادههای آن از تاریخ دی 1397 تا مهر 1398 در دانشگاه علوم پزشکی تهران جمعآوری شده است. ابتدا 165 مقطع تحصیلی در دانشگاه علوم پزشکی تهران از نظر وجود واحد اخلاقپزشکی یا حرفهای در کوریکولوم اموزشی توصیف شدند. سپس مصاحبه نیمه ساختارمند با 13 نفر از افراد موثر در آموزش این واحد درسی برای توصیف چگونگی وضعیت مدرسین-آموزش و شناسایی موانع در اثربخشی انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد در 53% مقاطع از 165 مقطع تحصیلی بررسی شده در کوریکولوم آموزشی، واحد درسی اخلاقپزشکی یا حرفهای بهصورت جداگانه وجود ندارد و بیشترین پوشش آموزشی این واحد درسی در دانشکدههای پزشکی، دندانپزشکی، پرستاری و مامایی صورت میگرفت. موانع موجود در اثربخشی آموزش آن، در پنج مقوله اصلی کوریکولوم آموزشی، کوریکولوم پنهان، شیوه تدریس، مدرسین و مدیریت آموزش دستهبندی گردید.
نتیجهگیری: نتایج نشان دادکه محتوای برنامههای درسی نیاز به بازنگری دارد و آموزش باید فراگیر باشد. ایجاد یک سازمان آموزشی منسجم و نظارت بر آموزش پنهان از دیگر موضوعاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
رامین حقیقی، حسین باوندی، احمد کاملی، عبدالله رازی، حسین زراعتی،
دوره 80، شماره 6 - ( شهریور 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: شیوع علایم دستگاه ادراری تحتانی (Lower urinary tract symptoms) بهعلت هایپرپلازی خوشخیم پروستات (Benign prostatic hyperplasia) در مردان با افزایش سن، افزایش مییابد. داروهای آنتاگونیست گیرنده آلفا آدرنرژیک خط اول برای درمان LUTS میباشد و تامسولوسین داروی انتخابی است. هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی تامسولوزین mg 4/0 و mg 8/0 بر علایم دستگاه ادراری تحتانی در بیماران دارای BPH میباشد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور بر روی 92 بیمار مبتلا به LUTS بهعلت BPH از اردیبهشت 1398 تا اسفند 1398 در بیمارستان امام حسن(ع) بجنورد انجام شد. بیماران بهصورت در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول بیماران تامسولوسین mg 4/0 و در گروه دوم تامسولوسین mg 8/0 یکبار در روز به مدت هشت هفته دریافت کردند. اثربخشی درمان با استفاده از معیار IPSS پیش و هشت هفته پس از درمان مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمونهای آماری و SPSS software, version 22 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: براساس آزمون آماری تفاوت معناداری بین و درون دو گروه از لحاظ معیار IPSS در مراحل مختلف ارزیایی وجود داشت. شیوع عوارض جانبی در گروه mg 4/0، (6/8%)8 نفر و در گروه mg 8/0، (9/11%)11 نفر بود. این تفاوت معنادار نبود.
نتیجهگیری: تامسولوسین mg 8/0 رژیم درمانی موثر برای درمان LUTS ثانویه به BPH است که به درمان mg 4/0 پاسخ ندادهاند. عوارض دارو در بیماران به خوبی تحمل شد.
امیر حسین مصدق راد،
دوره 80، شماره 6 - ( شهریور 1401 )
چکیده
سردبیر محترم
خودشیفتگی Narcissism یک ویژگی شخصیتی انسان شامل یک طیف است. افراد با اختلال شخصیت خودشیفتهNarcissistic personality disorder در بالاترین انتهای طیف و افراد دارای برخی از ویژگیهای خودشیفتگی، در انتهای پایین طیف قرار دارند. همه ممکن است گهگاهی رفتار خودشیفتگی از خود نشان دهند. افراد دارای اختلال شخصیت خودشیفته اعتقاد دارند که نسبت به دیگران برتری دارند (خود مهم پنداری و خودبزرگبینی اغراق آمیز) و مستحق برخورد ویژه هستند.
اختلال خودشیفتگی به دو شکل آشکار و پنهان مشاهده میشود. خودشیفتگان آشکار معتقدند که قوانین و مقررات در موردشان صدق نمیکند و دیگران باید مطیع خواستهها و اننتظارات نادرست و ناحق آنها باشند. آنها نیاز دایمی به تمجید و تحسین دارند و دستاوردها و استعدادهای خود را بزرگ جلوه میدهند تا مورد قدردانی دیگران واقع شوند. آنها احساس اغراقآمیزی از خودبزرگبینی دارند و انتظار دارند که حتی بدون دستاوردهایی، توسط دیگران برتر و ممتاز شناخته شوند. یک خودشیفته خواستهها و نیازهای خود را همواره در اولویت قرار میدهد و ممکن است از دیگران برای به دست آوردن منافع شخصی خود سوء استفاده کند، رفتار توهینآمیز داشته باشد و احساس گناه یا شرم نکند. یک خودشیفته با خواستهها، نیازها و احساسات دیگران همدلی نمیکند. آنها در حالیکه به دیگران حسادت میکنند، فکر میکنند که دیگران به آنها حسادت میکنند. اگرچه افراد خودشیفته، خود را برتر از دیگران میدانند، ولی، پشت نقاب اعتمادبهنفس شدید آنها، عزتنفس شکنندهای نهفته است و در برابر کوچکترین انتقادی آسیبپذیر هستند. آنها به شدت نسبت به انتقاد دیگران واکنش منفی از خود نشان میدهند.1و2
از آن طرف، خودشیفتگان پنهان، خود را خیلی متواضع و دستاوردهای خود را خیلی کوچک نشان میدهند. آنها برای جلب توجه، به دیگران کمک میکنند تا مورد تمجید و تحسین آنها و سایرین قرار گیرند. خودشیفتگان پنهان روش ملایمتری را بکار میگیرند. آنها طوری وانمود میکنند که گویا قربانی هستند تا حمایت و نظر مساعد دیگران را جلب کنند و مورد تحسین و تمجید آنها قرار گیرند. آنها هم مثل خودشیفتگان آشکار نسبت به دیگران همدلی نمیکنند.
دانشگاه نقش مهمی در تولید علم و فناوری و زمینهسازی توسعه زیرساختها و اقتصاد کشور دارد. محیط دانشگاه از اعتبار بالایی در بین عموم مردم جامعه برخوردار است. جامعه انتظار دارد که اساتید و دانشجویان در یک محیط دوستانه، جستجوگران متواضع حقیقت باشند و بهصورت گروهی برای پیشرفت علم تلاش کنند. ولی، افراد خود شیفته نیازمند تمجید و تحسین هم ممکن است در دانشگاه حضور یابند.
خودشیفتگی آکادمیک Academic narcissism نوعی رفتار سازمانی است که در بین برخی اساتید و دانشجویان مشاهده میشود. رابطه زنگولهای شکلی بین خودشیفتگی آکادمیک و عملکرد دانشگاه وجود دارد. در حالیکه، میزان خیلی کم خودشیفتگی موجب رکود میشود، خوشیفتگی بسیار زیاد هم اثرات مخرب بر عملکرد دانشگاه دارد. حفظ حد متوسطی از خودشیفتگی میتواند منجر به افزایش عملکرد دانشگاه شود.حد قابلقبولی از خودشیفتگی باعث اعتماد به نفس بالا، هدفمندی، ریسکپذیری و تلاش برای انجام بهتر کارها در اساتید میشود که موفقیت آنها را به دنبال خواهد داشت.3 این اقدام آنها الهامبخش همکارانشان خواهد شد و باعث ترغیب آنها به استفاده بهینه از منابع موجود برای ارایه بهترین نتایج، افزایش کارایی و بهبود عملکرد برای ارتقای جایگاه خود در رقابت میشود.4 اساتید تا حدودی خودشیفته انتظارات و استانداردهای بسیار بالایی برای خود در نظر میگیرند و تمایل به بینقص بودن Perfectionism دارند. با وجود این، ساعات کاری طولانی و به نوعی اعتیاد به شغل Workaholism نتایج منفی بر سلامتی جسمی، روانی و اجتماعی آنها خواهد داشت.5 از طرف دیگر، آنها ممکن است حسادت همکاران ضعیف خود را برانگیزند و با مشکلاتی مواجه شوند. دانشجویان دارای حد قابلقبول خودشیفتگی نیز اعتمادبهنفس بالایی داشته، سوالاتشان را راحت از استاد در کلاس میپرسند، با اساتید ارتباط خوبی دارند و برای حل مشکلات درسی نزد آنها میروند.6
در مقابل، افراد بسیار خودشیفته Grandiose narcissist اثر مخرب بر عملکرد دانشگاه میگذارند. آنها قدرت طلب، خودنما و مغرور هستند و برای کسب منافع ممکن است دست به کارهای غیراخلاقی بزنند. این افراد بهدلیل قدرت و شهرتطلبی، کمتر احساس گناه میکنند.7 اگرچه اعتمادبهنفس بالای این افراد ممکن است مانع از تقلب آنها شود، ولی، میل به تمجید و تحسین شدن و نشان دادن برتری خود به دیگران و اعتقاد به اینکه بقیه هم تقلب میکنند، باعث افزایش تقلب این افراد در رسیدن به اهدافشان میشود. عدم
همدلی و سواستفاده از همکاران و دانشجویان برای منافع شخصی و حتی بیاحترامی به آنها به شدت بر موقعیت و سلامتی همکاران و دانشجویان آنها تأثیر میگذارد. قربانیان اغلب تصمیم میگیرند که هیچ اقدامی انجام ندهند، زیرا میدانند که وادار به سکوت خواهند شد.برخی از دانشجویان با منیتهای بیحد و مرز در مسیر دریافت مدرک دانشگاهی خود، میخواهند کار کمتری انجام دهند و امتیاز بیشتری بهدست آورند. این دانشجویان در حالیکه با نمایش ظاهری، خود را برترین دانشجو به اساتید نشان میدهند، با سوءاستفاده از سایر دانشجویان به ویژه دانشجویان سال پایینی، نتایج آنها را به نام خود ارایه میکنند. دانشجویان بسیار خودشیفته، تمایل به ترک کلاس دارند، درخواست تمدید زمان ارسال تکالیف میکنند و اساتید را به خاطر نمرات ضعیفشان سرزنش میکنند.6 البته باید بین افراد خودشیفته و افراد موفق تفاوت قایل شد. افراد بسیار خودشیفته دچار توهم دانایی و خودبزرگبینی هستند، عملکرد چندانی ندارند، با رفتارهای نمایشی سعی در جلب توجه و کسب تحسین از سوی دیگران دارند. آنها سلطهجو و پرخاشگر بوده و اهمیت خود را را اغراق میکنند. در مقابل، افراد موفق سخت کار میکنند، عملکرد خوبی دارند، تیم تشکیل میدهند و اصول اخلاقی را در کار تیمی رعایت میکنند. مراکز روانشناسی و روانپزشکی باید در دانشگاهها وجود داشته باشد تا به صورت دورهای به ارزشیابی میزان خودشیفتگی اساتید و دانشجویان بپردازد و اقدامات مورد نیاز را بهکار گیرند. همه افراد خودشیفته دچار اختلال شخصیت خودشیفته نیستند. تشخیص بالینی اختلال شخصیت خودشیفته یک کار تخصصی است و باید توسط متخصصان مربوطه انجام شود.
مدیران دانشگاه باید با بهرهگیری از علم روانشناسی سازمانی Organizational psychology به مطالعه علمی رفتار انسانها در سازمان و حل مشکلات مرتبط بپردازند. کارشناسان و مربیان روانشناسی باید به افراد بسیار خودشیفته کمک کنند تا به یک حالت تعادل درونی برسند و روابط متعادلی با دیگران ایجاد کنند.
معیارهای انتخاب اساتید و دانشجویان باید علمی و مبتنی بر شایستگی، استعداد، هوش، تلاش، شخصیت مثبت و رعایت اصول و موازین اخلاقی باشد. کارگاههای آموزشی باید برای اساتید و دانشجویان برگزار شود و مهارتهای ارتباطی در محل کار آموزش داده شود تا آنها تشویق به بیان افکار و ایدهها، گفتگو و انتقاد سازنده شوند تا منجر به تعمیق احساس مشارکت دانشگاهیان، افزایش تعهد و ارتقای عملکرد آنها شود.
کوروس دیوسالار، سارا حسامی، مجید محمودی، نویدرضا گیاهی، فاطمه دیوسالار، محمد پوررنجبر، امین هنرمند،
دوره 80، شماره 7 - ( مهر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: افراد سوء مصرفکننده مواد اپیوییدی دستخوش ابتلا به بسیاری از بیماریها میباشند. در این مطالعه تعداد کپی DNA میتوکندری در گلبولهای سفید خون محیطی یک گروه از افراد سوء مصرفکننده مواد اپیوییدی در مقایسه با افراد سالم بررسی شده است.
روش بررسی: در یک مطالعه مورد-شاهدی که از آذرماه 1397 تا اسفند ماه 1398 به طول انجامید. به میزان پنج ml خون محیطی 32 فرد وابسته به تریاک، 24 فرد وابسته به هرویین و 25 فرد سالم جمعآوری گردید. افراد گروههای مورد به درمانگاه ترک مواد مخدر جهت ترک مواد مراجعه نمودند. جهت اندازهگیری تکثیر DNA میتوکندری از آزمون Real-Time PCR استفاده شد.
یافتهها: دو گروه مورد مطالعه و گروه کنترل از نظر شاخصهای دموگرافیک همگون بوده و اختلاف آماری معناداری نداشتند. نتایج این بررسی نشان داد که میانگین تعداد کپی DNA میتوکندری در افراد سوء مصرفکننده تریاک بیشتر است نسبت به این میانگین در افراد گروه کنترل سالم (11/0P=).میانگین تعداد کپی DNA میتوکندری در افراد مصرفکننده هرویین هم بیشتر بود نسبت به این میانگین در افراد گروه کنترل (21/0P=).هرچند این اختلاف از نظر آماری معنادار نبود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده افزایش تعداد کپی DNA میتوکندری در افراد سوء مصرفکننده مواد اپیوییدی است. با در نظر گرفتن اینکه تغییر در تعداد کپی DNA میتوکندری همراه با ابتلا به بسیاری از بیماریها از جمله سرطان میباشد، تحقیقات بیشتر با تعداد افراد شرکتکننده بیشتری مورد نیاز است که اثر سوء مصرف این مواد را بر ژنوم انسانی روشن نماید.
بهناز ورامینیان، مرضیه قلمکاری، طیب رمیم، معصومه روحانینسب،
دوره 80، شماره 8 - ( آبان 1401 )
چکیده
متاستازهای پوستی ناشی از سرطان پستان معمولاً در مراحل پیشرفتهتری از سیر بیماری رخ میدهند ولی گاهی اوقات ممکن است بهصورت اولین تظاهر بالینی سرطان پستان یا اولین شواهد عود تومور پیشین باشند. این تظاهرات بهطور قابلتوجهی میزان بقا را کاهش میدهند. متاستاز پوستی ناشی از سرطان پستان تظاهرات متفاوتی دارد. متداولترین تظاهرات ندولها هستند. این ندولها نرم، گرد یا بیضی، متحرک، محکم و دارای بافت الاستیکی هستند و میتوانند منفرد یا متعدد باشند، اغلب به رنگ گوشتی هستند، اما میتوانند به رنگ قهوهای، سیاه مایل به آبی، صورتی تا قرمز قهوهای نیز باشند. تشخیص افتراقی شامل لنفوم پوستی، انفیلتراسیون لکوسیتها داخل پوست و متاستاز پوستی میباشد. ضایعات متاستاتیک پوستی غالباً به اشتباه بهعنوان ضایعات خوشخیم تشخیص داده میشوند. شناخت سریع آنها برای جلوگیری از درمان طولانیمدت ضدالتهابی که تشخیص صحیح را به تأخیر میاندازد، مهم است. بنابراین، برای رد کردن متاستاز، باید ضایعات غیرمعمول یا ندولار در بیمارانی که سابقه بدخیمی سیستمیک یا مشکوک به بدخیمی دارند را برای بیوپسی مدنظر قرار داد. متاستاز پوستی معمولاً نشانهای از بیماری گسترده است و ممکن است در بیشتر موارد قابل درمان نباشد. گزینههای درمانی شامل درمانهای سیستمیک و/یا موضعی هستند. متاستازهای پوستی گسترده، به درمان سیستمیک نیاز دارند. برای متاستازهای ضخیمتر پوست، پرتودرمانی، برش (Resection) جراحی یا الکتروشیمی، بهصورت مونوتراپی و یا ترکیبی اندیکاسیون دارد.
وحید ورمزیاری، امیررضا رشتی، علی درخشنده، آیدا مقدس، آزاده مقدس،
دوره 80، شماره 10 - ( دی 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: رژیم Hyper-CVAD یکی از مهمترین رژیمهای مورد استفاده در درمان بیماران مبتلا به لوکمی حاد لنفوسیتی (ALL) در ایران میباشد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی در طول بازه زمانی فروردین 1395 تا فروردین 1398، در بیمارستان سیدالشهدا (ع) اصفهان بر روی 90 بیمار مبتلا به ALL تحت درمان با رژیم Hyper-CVAD صورت گرفت. اطلاعات دموگرافیک، بالینی و همچنین اطلاعات مربوط به بقای کلی، بقای بدون پیشرفت بیماری و میزان پاسخدهی کلی بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: میانگین بقای کلی و بقای بدون پیشرفت بیماران بهترتیب 93/2±48/44 ماه و 30/3±44/44 ماه تخمین زده شد. از بین بیماران، 4/84% وارد بهبودی کامل شدند. متغیر بهبودی کامل به تنهایی بر میزان بقای کلی بیماران موثر میباشد. 40% از بیماران در این مطالعه در نهایت فوت کردهاند.
نتیجهگیری: نتایج بهدست آمده با سایر مطالعات صورت گرفته در این زمینه همخوانی داشت و قابل استفاده جهت مقایسه با رژیم های درمانی جدید است.
فائزه مقدس، زهرا امینی، راحله کافیه،
دوره 80، شماره 10 - ( دی 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سیستمهای رابط مغز و رایانه از طریق سیگنالهای مغزی امکان ارتباط با دنیای بیرون را بدون استفاده از واسطههای فیزیولوژیکی برای افراد دارای ناتوانی جسمی فراهم میکند. یکی از انواع این سیستمها، سیستمهای مبتنی بر تصور حرکتی است. از مهمترین بخشها در طراحی این سیستمها، طبقهبندی سیگنالهای مغزی مبتنی بر تصور حرکت به کلاسهای تصور حرکت بهمنظور تبدیل به فرمان کنترلی است. در این مقاله یک روش نوین طبقهبندی سیگنالهای مغزی مبتنی بر تصور حرکتی با استفاده از روشهای یادگیری عمیق ارایه شده است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در دانشکده فناوریهای نوین پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان از بهمن 1398 تا تیر 1401 انجام شد در بلوک پیش-پردازش قطعهبندی سیگنالهای مغزی، انتخاب کانالهای مناسب و استفاده از فیلتر باترورث (Butterworth filter)، سپس تبدیل موجک جهت انتقال به حوزه زمان-فرکانس و در قسمت طبقهبندی از دو طبقهبند شبکه یادگیری عمیق کانولوشنی یکبعدی با دو معماری و شبکه یادگیری عمیق کانولوشن دوبعدی با دو معماری با ورودی سه موجک مادر Cmor، Mexicanhat و Cgaus به کار گرفته شده و درنهایت عملکرد شبکهها بررسی شدهاند.
یافتهها: سه کانال برای 9 سوژه موردنظر، بهعنوان بهترین کانالها انتخاب شدند. همچنین پس از یافتن پارامترهای بهینه در ساختار داده، تبدیل موجک با موجک مادر Cgaus بالاترین درصد را در دو معماری پیشنهاد شده، دارد. صحت 53/92%، بالاترین صحت مربوط به معماری دوم شبکه عصبی کانولوشن دوبعدی پیشنهاد داده شده است.
نتیجهگیری: نتایج بهدست آمده از شبکههای پیشنهاد شده، نشاندهنده آن است که شبکههای یادگیری عمیق مناسب میتوانند بهعنوان ابزاری مناسب و دقیق برای طبقهبندی دادگان مبتنی بر تصور حرکت مورد استفاده قرار گیرند.
یونس سلیمانی، امیررضا جهانشاهی، داود خضرلو،
دوره 80، شماره 11 - ( بهمن 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: هنوز درک روشنی از الگوی آتروفی سابفیلدهای هایپوکامپ در بیماری آلزایمر و افتراق آن از اختلالات شناختی خفیف وجود ندارد. در این مطالعه مقطعی آتروفی سابفیلدهای هایپوکامپ در بیماران آلزایمر با بیماران مبتلا به اختلال شناختی اولیه (EMCI) و پایدار (LMCI) و همچنین گروه کنترل مقایسه شدند.
روش بررسی: مطالعه از نوع مقطعی بود که از شهریور 1400 تا 1401 در گروه رادیولوژی دانشکده پیراپزشکی تبریز انجام شد. تصاویر MRI مربوط به بیماران آلزایمر، بیمار EMCI، بیمار LMCI و گروه نرمال کنترل (NC) از پایگاه ADNI استخراج شد. با استفاده از ابزار بخشبندی هایپوکامپ در FreeSurfer Software, version 7, Harvard University, USA، سابفیلدهای مختلف هایپوکامپ جداسازی شدند. اختلاف حجم هرکدام از سابفیلدهای هایپوکامپ مابین گروههای شرکتکننده در مطالعه و همچنین اختلاف حجم دو به دو بین گروهها با استفاده از Kruskal-Wallis H test و Post-hoc Dunn's test بررسی گردید (05/0P<).
یافتهها: بیشترین اختلاف معنادار مابین گروههای چهارگانه شرکتکننده در مطالعه مربوط به سابفیلدهای Whole hippocampus، DG body، Subiculum body و Subiculum head بود (0001/0P<). هنگام بررسی دو به دو، بیشترین اختلاف معنادار مابین جفتگروه NC/AD و کمترین اختلاف معنادار مابین جفتگروه LMCI/AD و در سابفیلد Subiculum body مشاهده شد.
نتیجهگیری: در بیشتر سابفیلدهای هایپوکامپ اختلاف معناداری از آتروفی دیده میشود. چنین یافتههایی میتواند بهعنوان راهنما برای مطالعات آینده بهمنظور بهبود عملکرد تشخیصی برای شناسایی افراد در معرض خطر بالای بیماری آلزایمر کمککننده باشد.